- 766
- 1000
- 1000
- 1000
هنر بهتر زیستن، جلسه پنجاه و نهم
سخنرانی از حجت الاسلام سید علیرضا تراشیون با موضوع «هنر بهتر زیستن»، جلسه پنجاه و نهم،(برنامه سمت خدا) سال 1400
اگر ما بخواهیم سطح خانواده را ارتقاء بدهیم یکی از بخش ها این است که ما یک سری کارهای فردی هم انجام بدهیم یعنی هر یک از زن و شوهر سعی بکنند روی سلامت شخصیت خودشان و آن ویژگی هایی که می تواند آن ها را در آن جایگاهی قرار بدهد که یک زندگی خوبی را رقم بزنند کار بکنند. و توصیه ما هم این بود که این ملاک هایی که دارد گفته می شود قرار نیست ما طرف مقابلمان را ارزیابی کنیم، قرار است که این ها را در خودمان بالاخره یک وارسی بکنیم، نگاهی کنیم، حدیث نفسی کنیم، بررسی کنیم اگر وجود دارد در تقویت آن تلاش کنیم و احیاناً هم اگر می بینیم کمرنگ است یا ضعیف است تلاش بکنیم که این ها را ایجاد کنیم.
خب این ویژگی ها حدود شانزده هفده ویژگی است که سه ویژگی را بیان کردیم که اگر به طور خلاصه من بخواهم عرض کنم گفتم معمولاً افرادی که از سلامت شخصیت برخوردارند آدم هایی نیستند که خودشان را ضعیف نشان بدهند، رنجور نشان بدهند. خودشان را در زندگی قوی نشان می دهند. مثلاً آدم های متشخص و با شخصیت این گونه هستند.
دوم اینکه سعی می کنند در زندگی خودشان خونسردی خودشان را حفظ بکنند در مواجهه با مسائلی که پیش می آید دچار هیجانات و خصوصا هیجانات کاذب نشوند. لذا آدم هایی از سلامت شخصیت برخوردارند که توانمندی کنترل خودشان را در موقعیت های پر از هیجان داشته باشند.
سومین نکته گفتیم خیال باف نیستند یعنی افرادی نیستند که دنبال یک فضای خیلی خیال باف گونه یا رمانتیک یا کمال گرایانه غیر قابل دسترس باشند.
نه با واقعیت ها زندگی می کنند و تلاش می کنند در این مسیر قدم به قدم رشد پیدا بکنند. اما امروز می خواهیم چهارمین نکته را بیان کنیم و آن این است که در شرایط وقتی قرار می گیرند در مواجهه با مصائب می توانند از آن قدرت تعقل و تفکرشان هم به خوبی استفاده کنند.
ببینید مثلاً آدم های با شخصیت چون می توانند خودشان را کنترل کنند می بینیم که آن درجه و دوز عقلانیت آن ها بالاست در مواجهه با اتفاقاتی که می افتد، تصمیماتی که می خواهند بگیرند، در برخورد آن ها با دیگران واقعاً هوشمندانه، زیرکانه، عاقلانه، مواجه می شوند.
یکی از اتفاقاتی که واقعاً ما امروز توی آسیب های زندگی های مشترک می بینیم این است که افراد عاقلانه در زندگی فکر نمی کنند یعنی عقلشان را نمی آورند برای به عنوان یک ابزار محک برای اینکه بتوانند شرایط را به خوبی تحلیل بکنند و بررسی کنند و در نهایت یک راهی را پیش روی خودشان ترسیم کنند یا نه یک تصمیمی را به واسطه ی این عقلانیتشان بگیرند.
و ما یک معمولاً برای بینندگان محترم مان در برنامه گذشته هم یک وزنه ای را شکل دادیم یعنی گفتیم که ما هرچه هیجاناتمان برود بالا عقلانیت ما می آید پایین. لذا آدم های با شخصیت چون هیجانات خودشان را می توانند کنترل کنند لذا از لحاظ عقلانی هم می بینیم که خوب می توانند با مباحث و مسائل مواجه بشوند.
اصلاً زندگی می دانید چون فضای انسانی است و ما همیشه می گوییم در ارتباطات انسانی هیجانات خیلی پر آسیب است یعنی نمی تواند معمولا یک ارتباط خوب و سالمی را شکل بدهد.
لذا باید حتماً ما به سمت یک عقلانیتی برویم یعنی تحلیل کنیم و فکر کنیم، بررسی کنیم. ما معمولا در مواجهه با مشکلات زندگی یک فرمولی را به خانواده ها می دهیم می گوییم اگر شما دیدید طرف مقابل شما دارد یک خطایی را مرتکب می شود اول قشنگ آن خطا را مورد بررسی قرار بدهید یعنی ببینید آیا خود شما سهم داشتید در شکل گیری این خطا؟ مثلاً در اواخر برنامه گذشته اگر در خاطرتان باشد گفتیم گاهی اوقات ممکن است خانمها یا آقایان دچار یک رفتارهای پنهانی بشوند. سه تا پنهان را بیان کردیم بهانه ی پنهان، خشم پنهان، انتقام پنهان.
خب ببینید این ممکن است گاهی اوقات این طرف مقابل ما دچار خشم پنهان است دارد به ما در زندگی آسیب می زند من باید بروم ببینم که ریشه ی این مشکل کجاست؟ آیا خود من هستم، آیا من بد برخورد کردم، آیا من حرفی را زدم او را ناراحت کردم که منجر به این شده است که او روی بیاورد به یک رفتار پنهان آسیب رسان به من. اول باید این را تحلیل کنیم.
نکته ی دومی که تو حل مشکلات خیلی می تواند کمک کند گفتگو است یعنی گاهی اوقات آدم شنونده ی خوبی باشد، حوصله به خرج بدهد. اینجا ما معمولا دچار مشکل هستیم یعنی طرف مقابل تا یک ایرادی می گیرد از انسان ببینید ما در صدد مقابله به مثل بر می آییم که تو خودت هم اینطوری هستی تو خودت هم این مشکل را داری، اگر تو اینجوری نبودی که من اینجوری نمی شدم. یعنی شروع می کند به مقابله به مثل، گاهی اوقات بشنویم چون این شنونده بودن می تواند در آن فرآیند حل مسئله به ما کمک خیلی خوبی می کند.
به نتیجه رسیدن همین که اصلاً ببینیم درد طرف مقابل ما چیست. شما ببینید عین یک طبیب دیگه اگر یک پزشکی که شما به او مراجعه می کنید اول حالات شما را می شنود وضعیت حال شما را می شنود که آن بتواند تشخیص بدهد بابا این اصلا مشکل او چیست، من باید چه نسخه ای بپیچم. گاهی اوقات می بینیم واقعاً هم با صبر، و لذا آن پزشکانی که شنونده ی خوبی هم هستند می بینید خیلی مواقع ریشه ی درمان را بهتر می فهمند.
در زندگی هم همین است من وقتی می بینم طرف مقابلم مشکل است یا باید بگویم علم غیب دارم که می توانم یک نگاهی به طرف بکنم و بفهمم مشکل او چیست که الحمدلله هیچ کدام از ما نداریم این علم غیب را.
یا باید بنشینم شنونده ی خوبی باشم، حوصله به خرج بدهم، حرفش را بشنوم و اینجاست که ما می گوییم عقلانیت به کار می آید یعنی خود اینکه خود آدم بتواند یک شنونده ی خوبی باشد باید آدم عاقلی باشد یعنی بداند با هیجان و سر و صدا و های و هوی کردن نمی شود در زندگی به نتیجه رسید.
نکته ی سوم تو حل مشکلات آن وقت حالا برویم براساس این شنیده هایمان ریشه یابی ببینیم چه راهکاری را باید پیدا کنیم و آن راهکار را به کار ببریم.
اگر ما بخواهیم سطح خانواده را ارتقاء بدهیم یکی از بخش ها این است که ما یک سری کارهای فردی هم انجام بدهیم یعنی هر یک از زن و شوهر سعی بکنند روی سلامت شخصیت خودشان و آن ویژگی هایی که می تواند آن ها را در آن جایگاهی قرار بدهد که یک زندگی خوبی را رقم بزنند کار بکنند. و توصیه ما هم این بود که این ملاک هایی که دارد گفته می شود قرار نیست ما طرف مقابلمان را ارزیابی کنیم، قرار است که این ها را در خودمان بالاخره یک وارسی بکنیم، نگاهی کنیم، حدیث نفسی کنیم، بررسی کنیم اگر وجود دارد در تقویت آن تلاش کنیم و احیاناً هم اگر می بینیم کمرنگ است یا ضعیف است تلاش بکنیم که این ها را ایجاد کنیم.
خب این ویژگی ها حدود شانزده هفده ویژگی است که سه ویژگی را بیان کردیم که اگر به طور خلاصه من بخواهم عرض کنم گفتم معمولاً افرادی که از سلامت شخصیت برخوردارند آدم هایی نیستند که خودشان را ضعیف نشان بدهند، رنجور نشان بدهند. خودشان را در زندگی قوی نشان می دهند. مثلاً آدم های متشخص و با شخصیت این گونه هستند.
دوم اینکه سعی می کنند در زندگی خودشان خونسردی خودشان را حفظ بکنند در مواجهه با مسائلی که پیش می آید دچار هیجانات و خصوصا هیجانات کاذب نشوند. لذا آدم هایی از سلامت شخصیت برخوردارند که توانمندی کنترل خودشان را در موقعیت های پر از هیجان داشته باشند.
سومین نکته گفتیم خیال باف نیستند یعنی افرادی نیستند که دنبال یک فضای خیلی خیال باف گونه یا رمانتیک یا کمال گرایانه غیر قابل دسترس باشند.
نه با واقعیت ها زندگی می کنند و تلاش می کنند در این مسیر قدم به قدم رشد پیدا بکنند. اما امروز می خواهیم چهارمین نکته را بیان کنیم و آن این است که در شرایط وقتی قرار می گیرند در مواجهه با مصائب می توانند از آن قدرت تعقل و تفکرشان هم به خوبی استفاده کنند.
ببینید مثلاً آدم های با شخصیت چون می توانند خودشان را کنترل کنند می بینیم که آن درجه و دوز عقلانیت آن ها بالاست در مواجهه با اتفاقاتی که می افتد، تصمیماتی که می خواهند بگیرند، در برخورد آن ها با دیگران واقعاً هوشمندانه، زیرکانه، عاقلانه، مواجه می شوند.
یکی از اتفاقاتی که واقعاً ما امروز توی آسیب های زندگی های مشترک می بینیم این است که افراد عاقلانه در زندگی فکر نمی کنند یعنی عقلشان را نمی آورند برای به عنوان یک ابزار محک برای اینکه بتوانند شرایط را به خوبی تحلیل بکنند و بررسی کنند و در نهایت یک راهی را پیش روی خودشان ترسیم کنند یا نه یک تصمیمی را به واسطه ی این عقلانیتشان بگیرند.
و ما یک معمولاً برای بینندگان محترم مان در برنامه گذشته هم یک وزنه ای را شکل دادیم یعنی گفتیم که ما هرچه هیجاناتمان برود بالا عقلانیت ما می آید پایین. لذا آدم های با شخصیت چون هیجانات خودشان را می توانند کنترل کنند لذا از لحاظ عقلانی هم می بینیم که خوب می توانند با مباحث و مسائل مواجه بشوند.
اصلاً زندگی می دانید چون فضای انسانی است و ما همیشه می گوییم در ارتباطات انسانی هیجانات خیلی پر آسیب است یعنی نمی تواند معمولا یک ارتباط خوب و سالمی را شکل بدهد.
لذا باید حتماً ما به سمت یک عقلانیتی برویم یعنی تحلیل کنیم و فکر کنیم، بررسی کنیم. ما معمولا در مواجهه با مشکلات زندگی یک فرمولی را به خانواده ها می دهیم می گوییم اگر شما دیدید طرف مقابل شما دارد یک خطایی را مرتکب می شود اول قشنگ آن خطا را مورد بررسی قرار بدهید یعنی ببینید آیا خود شما سهم داشتید در شکل گیری این خطا؟ مثلاً در اواخر برنامه گذشته اگر در خاطرتان باشد گفتیم گاهی اوقات ممکن است خانمها یا آقایان دچار یک رفتارهای پنهانی بشوند. سه تا پنهان را بیان کردیم بهانه ی پنهان، خشم پنهان، انتقام پنهان.
خب ببینید این ممکن است گاهی اوقات این طرف مقابل ما دچار خشم پنهان است دارد به ما در زندگی آسیب می زند من باید بروم ببینم که ریشه ی این مشکل کجاست؟ آیا خود من هستم، آیا من بد برخورد کردم، آیا من حرفی را زدم او را ناراحت کردم که منجر به این شده است که او روی بیاورد به یک رفتار پنهان آسیب رسان به من. اول باید این را تحلیل کنیم.
نکته ی دومی که تو حل مشکلات خیلی می تواند کمک کند گفتگو است یعنی گاهی اوقات آدم شنونده ی خوبی باشد، حوصله به خرج بدهد. اینجا ما معمولا دچار مشکل هستیم یعنی طرف مقابل تا یک ایرادی می گیرد از انسان ببینید ما در صدد مقابله به مثل بر می آییم که تو خودت هم اینطوری هستی تو خودت هم این مشکل را داری، اگر تو اینجوری نبودی که من اینجوری نمی شدم. یعنی شروع می کند به مقابله به مثل، گاهی اوقات بشنویم چون این شنونده بودن می تواند در آن فرآیند حل مسئله به ما کمک خیلی خوبی می کند.
به نتیجه رسیدن همین که اصلاً ببینیم درد طرف مقابل ما چیست. شما ببینید عین یک طبیب دیگه اگر یک پزشکی که شما به او مراجعه می کنید اول حالات شما را می شنود وضعیت حال شما را می شنود که آن بتواند تشخیص بدهد بابا این اصلا مشکل او چیست، من باید چه نسخه ای بپیچم. گاهی اوقات می بینیم واقعاً هم با صبر، و لذا آن پزشکانی که شنونده ی خوبی هم هستند می بینید خیلی مواقع ریشه ی درمان را بهتر می فهمند.
در زندگی هم همین است من وقتی می بینم طرف مقابلم مشکل است یا باید بگویم علم غیب دارم که می توانم یک نگاهی به طرف بکنم و بفهمم مشکل او چیست که الحمدلله هیچ کدام از ما نداریم این علم غیب را.
یا باید بنشینم شنونده ی خوبی باشم، حوصله به خرج بدهم، حرفش را بشنوم و اینجاست که ما می گوییم عقلانیت به کار می آید یعنی خود اینکه خود آدم بتواند یک شنونده ی خوبی باشد باید آدم عاقلی باشد یعنی بداند با هیجان و سر و صدا و های و هوی کردن نمی شود در زندگی به نتیجه رسید.
نکته ی سوم تو حل مشکلات آن وقت حالا برویم براساس این شنیده هایمان ریشه یابی ببینیم چه راهکاری را باید پیدا کنیم و آن راهکار را به کار ببریم.
تاکنون نظری ثبت نشده است