- 732
- 1000
- 1000
- 1000
هنر بهتر زیستن، جلسه چهل و هشتم
سخنرانی حجت الاسلام سید علیرضا تراشیون با موضوع «هنر بهتر زیستن»، جلسه چهل و هشتم،(برنامه سمت خدا) سال 1400
ما باید به ارکان بحث هنر زندگی خوب توجه داشته باشیم. شاید یکی از مهمترین ارکان زندگی همین وجود بانوان در زندگی است. در روایتی از وجود مبارک امام زین العابدین (ع) داریم. آن جایی که حقوق زن و شوهر را بیان میکنند به ما مردها حضرت میفرمایند که زنهای شما نعمتهایی از جانب خدا به سوی شما هستند. ما هر جایی در نظام فکری اسلام که نگاه میکنیم یک جایگاه بی بدیل و بی نظیری را خداوند متعال به بانوان عطا کرده است. در روایات وقتی نگاه میکنیم مثلاً از همان اولی که یک دختری در خانهای متولد میشود روایات دینی ما بر آن تکریم کردند. ما یک بابی در کتاب النکاح در وسایل الشیعه داریم، باب فضیلت دختردار شدن. یعنی یک بابی در این باب هست که روایات متعددی در این باب ما برای تکریم دختران میبینیم. اصلاً جنس زن در یک خانه به خانه لطافت میدهد. مثلاً ما در یک روایتی از وجود مبارک نبی مکرم اسلام داریم که فرمودند کسی که 3 تا دختر دارد یا 3 تا خواهر دارد یا 3 تا عمه دارد یا 3 تا خاله دارد، حضرت فرمودند بهشتی میشود. یعنی این قدر پر برکت هستند. شهید مطهری هم یک تعبیر زیبایی در کتاب نظام حقوقی زن در اسلام دارند که اصلاً بانوان فضای زندگی انسانها را به سمت خدا نزدیکتر میکنند. یعنی این جنس این قدر مورد تکریم اسلام عزیز ما قرار دارد. شما وقتی نگاه میکنید چون بانوان در زندگی خود چند نقش را میتوانند ایفا کنند. یعنی یک نقش مادری دارند، یک نقش دختری دارند، یک نقش همسری دارند، چند نقش زنانه آنها در کل جامعه بشری هست. لذا ما اگر حقیقتاً بتوانیم این جایگاه را خوب تبیین کنیم، آقایان ناراحت نشوند این را عرض میکنم، میگویم ما مردها واقعاً جایگاه بانوان را در کل نظامات چهارگانه که بیان کردیم بتوانیم قرار دهیم و به آنها توجه کنیم و بر اساس آن نظام معیار دینی عمل کنیم شما میبینید که خیلی فضای زندگی انسان در ابعاد مختلف آن رشد پیدا میکند. من حالا امروز میخواهم به یکی ـ دو بخش از این موضوع انشاءالله در حد و حوصله زمانی که وجود دارد اشاره کنم.
یکی از نکاتی که وجود دارد اول یک خودباوری باید در بانوان ما شکل بگیرد. یعنی برای جایگاه خود یک اصالتی قائل باشند. یعنی ما گاهی اوقات مثلاً در دخترها در مشاوره ها هم میبینیم نمیدانم چرا، شاید یک آسیب اجتماعی است، شاید یک آسیب فرهنگی است، انگار یک خودباختگی هست. یک موقع میبینید در همان جایگاهی که هست از آن جایگاه خوشش نمیآید. یعنی از دختر بودن خود خوشش نمیآید. لذا ما میبینیم اول باید این جایگاه به معنای تمام آن، کمال آن، در ذهن خود بانوان بنشیند. اصالت پیدا کند، خود را باور کنند. یعنی ما بدانیم یکی از دو رکن اساسی بشری بانوان هستند. یعنی یک طرف آقایان، یک طرف بانوان که اینها قرار است بشر را رشد دهند، تعالی بدهند و قطعاً شما ببینید هر کدام خلاءای در آن وجود داشته باشد یک نقصانی در رشد بشر اتفاق میافتد. بشر نمیتواند آن گونه که باید و شاید رشد پیدا کند. مثلاً در نظام خانواده اگر نقش مادری ضعیف بشود آیا ما میتوانیم عدلی را، جایگزینی را جای مادر قرار بدهیم. من گاهی اوقات یک تعبیری دارم، میگویم مهمترین عنصر انسانی در تربیت مادر است. یعنی مهمترین و واقعاً بیبدیل. لذا نمیشود جای او را به کس دیگری سپرد. اگر من مادر، بیایم جایگاه خودم را آن گونه که باید و شاید نبینم، در آن جایگاه خلاء ایجاد میشود.
اگر روزی بمیرد مادر من ملک هم جای مادر را نگیرد. یعنی شما میبینید هیچ کسی نمیتواند این جا را پر کند. مرگ مادر یک موقع مرگ جسمانی او است، یک موقع مرگ جایگاهی او است. یعنی من برای آن جایگاه دیگر ارزش قائل نیستم. آن جایگاه را خالی میکنم و واقعاً هیچ کسی نمیتواند آن جایگاه را بیاید بگیرد و پر کند و نقش آن مادر را ایفا کند. لذا الان این جا باید به چند نکته توجه بشود. نکته اول به خود کل نظام اجتماعی بر میگردد. یعنی از رسانه گرفته است، خانواده گرفته است، کسانی که کارهای فرهنگی میکنند، کارهای علمی میکنند. به نظر ما باید اولین وظیفهای که داریم تکریم این جایگاه است. ببینید خدا و اهل بیت این جایگاه را تکریم کردند. یعنی تا جایی که در روایت داریم حضرت میفرمایند «الْجَنَّةُ تَحْتَ أَقْدَامِ الْأُمَّهَات». یک کسی خیلی ظریف این روایت را ترجمه میکرد. میگفت خدا بهشت با آن عظمت را فرش زیر پای مادر قرار داده است. ببینید خدا به تمام معنا مادر را تکریم کرده است. دیگر تکریم بالاتر از این نمیشود برای مادر انجام داد. میگویم ما قصور داریم، ما باید یک مقداری در این زمینه پویاتر و فعالتر عمل کنیم. روایات را هم که میبینیم، میبینیم دقیقاً همین طور است. یعنی شما حتی ببینید بوسیدن مادر، ما در روایت داریم که کسی که پیشانی مادر خود را میبوسد برای او در روز قیامت یک پوششی از آتش جهنم میشود. یعنی بوسههایی که ما برای مادر داریم در اصل ما را دارد از جهنم دور میکند. یعنی این قدر محبت به مادر در نظام فکری اسلام مورد توجه قرار دارد و حتی روایات دیگری. یک شخصی محضر نبی مکرم اسلام آمد گفت یا رسول الله حق مادر چه قدر است؟ حضرت ابتدائاً یک کلی به او بیان کردند که مثلاً او را اقناع کنند حضرت فرمودند هر چه میتوانید به مادر خود خدمت کنید. او یک مقدار سماجت کرد. گفت یا رسول الله من میخواهم حق مادر را بدانم چه قدر است، ادا کنم، که از دوش من این حق برداشته شود و خیال من راحت شود. حضرت فرمودند هیهات، هیهات، هیهات، هرگز، هرگز، هرگز، حق مادرت را نمیتوانی به جا بیاوری. بعد حضرت در ادامه فرمودند: اگر به تعداد ریگهای بیابان و به تعداد قطرات باران در حق مادرت نیکی کنی حق یک روز که در رحم او بودی را نمیتوانی به جا بیاوری. این تکریمی است که ما میبینیم نظام فکری اسلام دارد برای این جایگاه انجام میدهد. ضعف آن وقت کجا است؟ ضعف آن جایی است که ما نتوانستیم این جایگاه را آن جوری که باید و شاید احیاء کنیم. یعنی این که معادلات دنیایی، مثلاً من مرد در خانواده چه قدر جایگاه همسر خود را به عنوان مادر در محیط خانه دارم در آن جایگاه حقیقی قرار میدهم، تکریم میکنم. اتفاقی که میافتد این است که من اگر جایگاه مادر را تضعیف کردم کل نظام خانواده را تضعیف کردم.
بعد می بینید فرزند یک جور آسیب میبیند، خود مرد یک جور آسیب میبیند، خانواده، اقوام، فامیل یک جور و حتی نظام اجتماعی جامعه هم یک جور آسیب میبیند یعنی ما امروز وقتی در جامعه نگاه میکنیم میبینیم خیلی از آسیبها، هنجارشکنیها، آن بیراهه رفتن برخی از نوجوانان و جوانان در طول زندگی خود به دلیل این است که این نظام خانواده عملکرد صحیح خود را نداشته است. چرا نداشته است؟ چون ارکان آن در جای خود قرار نگرفته اند. یعنی مادر که باید در جایگاه خود به عنوان یک محور در محیط خانه قرار بگیرد، قرار نگرفته است. لذا در مرحله اول و در وهله اول خود ما آقایان باید همسر خود را به عنوان یک مادر در محیط خانه تکریم کنیم. من یک موقعی در یکی از بیمارستانها در اصفهان رفته بودم برای پزشکان و کادر بیمارستان سخنرانی داشتم رو به کار درمانی بیمارستان کردم و گفتم که در این بخش زنان و زایمان خصوصاً آن بخشی که فرزندان متولد میشوند گاهی اوقات یک تکه کاغذی به آقا وقتی خانم میرود بستری میشود، میدهند که ضروریات را بخرد. من آن جا گفتم که لطفاً در رأس این لیست بنویسید اول برای همسر خود یک دست گل بخرید. یعنی تکریم کنیم. یعنی شاید من مرد همسر خود را دوست دارم، فرزندی که به دنیا میآید را دوست دارم ولی یک جاهایی نیاز به آن توجه هم هست که جامعه، نظام فکری جامعه، نظام درمان، رسانه، واقعاً این را القا کند. ما خیلی مواقع میبینیم که آن فشاری که برای تکریم مادران میآید فقط مختص به یکی ـ دو روز است. مثلاً روز مادر. در حالی که به نظر من هر ثانیه، هر ساعت، هر روز، روز مادر است. چون این نقش، نقش تعطیل بردار نیست. شما در همین ایام کرونا ببینید به خاطر این بیماری که آمد چه قدر توجهها به کادر درمان جلب شد. همه میگفتیم هوای پرستارها، پزشکها، نظام درمانی را باید داشته باشیم. چرا؟ چون آنها شبانه روز درگیر این موضوع بودند. من میخواهم بگویم گاهی اوقات مادر کمتر از این نیست. همان جور که یکی ـ دو سال است فراموش نمیکنیم، همه قدردانی میکنیم، همه بیان میکنیم، در خبر میگوییم، فیلم میسازیم، سریال میسازیم، فضاهای مجازی. این جا هم باید همین جو ایجاد بشود. یعنی اگر ما میخواهیم جایگاه مادر را در جایگاه حقیقی خود به جامعه معرفی کنیم. مادران وقتی جایگاه آنها در جایگاه حقیقی قرار بگیرد حتی فرزندان تبعیت بیشتری میکنند. معمولاً وقتی ما به فردی احترام میگذاریم، حرف او را بیشتر گوش میکنیم که او در کانون توجه ما قرار بگیرد. ولی امروز ما میبینیم مادر را گاهی اوقات خیلی پایین میبینیم. اجازه بدهید من یک جمله تأسف باری که چند هفته پیش از یک پدری شنیدم بگویم. یک جایی ما را یک پدری دید با فرزند نوجوان خود یک مشکلی داشت میگفت چرا نوجوان ما چرا این قدر حرف گوش نمیکند. اذیت میکند. تعبیر خوبی به کار برد. گفتم مشکل همین است. گفت مادرش هم در خانه خوب به او سرویس میدهد. ببینید این مرد دارد همسر خود را در حد یک نیروی خدماتی در خانه میبیند که فقط به بچه دارد سرویس میدهد. وقتی این اتفاق بیفتد بچه هم مادر را در همین حد میبیند، نه در آن جایگاه حقیقی خود او. ولی وقتی من مرد بدانم نقش همسر من در محیط خانه اینهایی که انجام میدهد اینها مقدمه برای اصل کار است. ما خیلی مواقع به خانمهای بزرگوار میگوییم بچه های شما وقتی شکم آنها پر شد تازه کار شما شروع میشود. ولی وقتی من مرد هم همسر خود را همین حد دیدم که من زنگ بزنم به او که بچه ها چیزی خوردند یا نه. اگر در همین حد باشد او هم همین مأموریت را میبیند و فرزندان هم وقتی مادر را در همین حد ببینند مادر را تکریم نمیکنند، همراهی نمیکنند. توجه به جملات، کارها، رفتارهای او ندارند. اول خود ما باید آن فضای تکریم در محیط خانه را واقعاً ببینیم و احترام را بگذاریم. این که ما در سرگذشت خیلی از بزرگان دینی میبینیم خیلی از بزرگان حتی علمی کشور ما، خیلی از خوبان میبینیم که نقش مادران نقشهای پر رنگی در زندگی آنها بوده است. یعنی شما نمیتوانید یک فرد موفقی را پیدا کنید که نقش مادر حذف بوده است یا در حد یک نیروی خدماتی در محیط خانه بوده است. یعنی فراتر از او عمل کرده است که در آن محیط یک نسل با کیفیت تربیت شده است. الان یکی از اتفاقاتی که واقعاً ضرورت هم دارد باید به آن بیاندیشیم و فکر کنیم و ما در خانه امیرالمؤمنین و حضرت زهرا (س) این را میبینیم. در خانه امیرالمؤمنین و حضرت زهرا یک اتفاق بی نظیر افتاد و آن تربیت نسلی با کیفیت بود. چرا؟ چون آن جا نقش حضرت زهرا یک نقش بی بدیلی در آن خانه بود. یعنی شما میبینید نقش مادری که پذیرفت واقعاً عجیب است کارهایی که حضرت زهرا برای فرزندان خود انجام میدادند شاید خیلی کم اتفاق بیفتد. من حالا یک نمونه آن را بیان کنم. یکی از جاهایی که حسنین (ع) بازی میکردند داخل مسجد پیامبر بود. یعنی آن جا میرفتند و ماجراهایی هم اتفاق افتاده است که خیلی از بینندگان ما شنیدند. یعنی حتی زمین میخوردند پیامبر میآمدند همدردی میکردند، آنها را مورد ملاطفت قرار میدادند. آن جا بچهها در محیطی بودند که پیامبر نفس میکشیدند، صحبت میفرمودند، فرمایشاتی داشتند. خانه میآمدند، یکی از کارهایی که حضرت زهرا (س) انجام میدادند این بود که یک سکویی درست کرده بودند یا در خانه بود نوبتی حسنین (ع) را دعوت میکردند که روی این صندلی مینشستند خود حضرت هم مقابل آنها مینشستند و میفرمودند امروز هر چه جد شما رسول الله فرمودند را برای من بازگو کنید. یعنی آنها سخنور میشدند و حضرت مستمع میشد. یک موقع همین نکته به گوش پیامبر گرامی اسلام رسید. پیامبر خیلی مشتاق شدند که ببنند نوهها صحبتهای ایشان را چگونه بیان میکنند به حضرت صدیقه طاهره فرمودند یک موقع خواستید این کار را بکنید بدون این که بچهها متوجه من شوند، من را خبر کنید من داخل نمیآیم، پشت پرده مینشینم تا بچه ها هول نکنند و راحت صحبت کنند. حضرت پشت پرده نشستند نوبت حسین (ع) بود، حضرت زهرا به وجود مبارک حسین (ع) رو کردند و فرمودند حسین جان امروز هر چه جد شما رسول الله فرمودند را برای من بیان کنید. دیدند حسین سکوت کرد. بار دوم حضرت فرمودند، میگویند این بار حسین لب به سخن گشود و فرمود من حضور یک شخص با عظمتی را این جا درک میکنم و در محضر او برای من سخن گفتن سخت است. دیدند پیامبر از پشت پرده آمدند شروع کردند لبهای حسین را بوسه باران کردند. یعنی ببینید این محیط، محیطی است که مادر دغدغه تربیت دارد. ما همیشه میگوییم بچه ها تا چیزهای خوب نبینند، تا چیزهای خوب نشنوند و تا چیزهای خوب نگویند خوب تربیت نمیشوند. یعنی این 3 کانال، کانال تربیتی است. و دقیقاً ما میبینیم که در محیط تربیتی حسنین (ع) حضرت زهرا (س) این بستر را برای فرزندان خود فراهم میکردند. این مادر بی دغدغه که میآید پای تربیت میایستد مادری که تکریم شده است. شما ببینید حضرت صدیقه طاهره (س) از دوران کودکی خود وقتی دختر بودند مورد تکریم پیامبر گرامی اسلام قرار میگرفت یعنی تا آن جایی که بالاخره پیامبر هر وقت زهرای مرضیه را میدیدند «قَامَ عَلَیْهَا» برخی این را معنا میکنند که پیامبر مقابل او میایستادند. ولی یک موقع تعبیر زیبایی در این ترجمه بزرگی بیان کرده فرمودند. فرمودند: «قَامَ عَلَیْهَا» بلند میشدند و به سمت ایشان میرفتند، به استقبال ایشان میرفتند. وقتی حضرت وارد خانه امیرالمؤمنین شدند ببینید این جمله از امیرالمؤمنین علی (ع) چه قدر زیبا است. میفرمودند من هر وقت زهرای مرضیه را میدیدم آرامش میگرفتم. یعنی چه جایگاه بزرگ و بلندی برای حضرت صدیقه طاهره قائل بودند که امیرالمؤمنین جمله را میفرمایند. این را دقت کنید که امیرالمؤمنین که آرامش دهنده به همه بشریت هستند این جوری میفرمودند. این تکریم کردن است، بزرگ داشتن است. و ما میگوییم امروز باید این خلاء را در میان بانوان با کمک هم ما بتوانیم حل کنیم و بدانیم خیلی از مشکلات با همین شیوه ها حل میشود. چون گاهی اوقات ما فکر میکنیم مشکلات زندگی خیلی پیچیده است. گاهی اوقات کارهایی که در مشاورهها انجام میشود این است که فرد مشاور به پیشینه مشکل بر میگردد. ببینید ریشه مشکل کجا است. گاهی اوقات آدم میبیند که پیشینه مشکل خیلی بزرگ نیست. کاهی است که الان به کوه تبدیل شده است. یعنی این است که ما گاهی اوقات میگوییم خیلی راحت مشکلات را میشود حل کرد. یک موقع من وقتی به همسر خود احترام میگذارم و او را تکریم میکنم، مورد محبت قرار میدهم، در اصل دارم به او یک انرژی مضاعفی میدهم که دیگر بقیه آن خود حل میشود. ولی یک موقع این انرژی را دارم از او میگیرم نتیجه آن چه میشود؟ زمین گیر میشود. یعنی خود این الان معضل و مشکل میشود. یعنی نه تنها نمیتواند باری را روی زندگی بردارد بلکه باید افرادی بیایند خود این بار را بردارند.
لذا این جا باید پدر در محیط خانه بداند نقش مادر یک نقشی است که باید احیاء شود. لذا وقتی من مرد همسر خود را تکریم میکنم، احترام میکنم. و واقعاً این احترام خصوصاً در حضور دیگران باشد. یک موقع من در حضور فرزند خود تکریم میکنم این یک جایگاه است. یک موقع در حضور افرادی خارج از محیط خانه خود تکریم میکنم. مثلاً گاهی اوقات چرا مادر شوهر با همسر بد میشود؟ مشکل پیدا میکند؟ من میخواهم بگویم گاهی اوقات مقصر ما آقایان هستیم. مثلاً مادر بر میگردد به فرزند خود میگوید که پسرم زن شما خیلی شما را اذیت میکند؟ این آقا هم به یک افق دوری نگاه میکند و سکوت میکند. ممکن است همسر او هم او را اذیت نمیکند اما حجب و حیا اجازه نمیدهد که تعریف یا تمجیدی بکند. فرزند پاره تن مادر است مادر میگوید حتماً یک اتفاقی دارد میافتد همین فکر ممکن است رویکرد کلامی و رفتاری ما را با عروس خود تغییر دهد. ولی اگر این آقا هوشمندانه عمل کند تا مادر این را میگوید بگوید مادر راستی یک تشکر از شما بکنم خیلی دختر خوبی را برای من گرفتید خدا را شکر. اصلاً این مادر نفس راحتی میکشد. با عروس خود خوب میشود. یعنی میخواهم بگویم این بیانها خیلی مهم است که ما بدانیم. ببینید من چرا این را عرض کردم؟ یعنی این آقا بداند این جمله را دارد به مادر خود میگوید دارد زیرساخت محیط خانه را تقویت میکند. یعنی به جای این که فردا خانم خود درگیری ذهنی داشته باشد که با مادر شوهر خود اختلاف دارد این میآید با یک فکر آزادتری در محیط خانه نقش آفرینی خود را میکند. الان یکی از اشکالاتی که در فضاهای خانوادگی وجود دارد این است که انرژی ما دارد هرز میرود. یعنی به جای این که تمرکز من روی موضوعات مهم زندگی باشد این تمرکز به هم میخورد، پخش میشود. این چه گفت، او چرا این را خرید، این چرا آن کار را کرد. یعنی میبینید بعد بچه میآید به مادر میگوید، مادر میگوید درد. نمیتواند به او جواب بدهد. چرا؟ چون انرژی هرز رفته است. مادری که فکر او آزاد باشد صبح که بلند شود بداند یکی از جایگاههای او مادری است تمرکز خود را روی تربیت فرزند میبرد، فکر میکند. مثلاً دیروز فرزند من یک مقدار لجبازی کرد امروز باید چه کار کنم. دیگر یک مقدار عصبانیت داشت و پرخاشگری کرد الان چه کار کنم که این صبح بلند شد اول صبح آرامش داشته باشد. به اینها ما باید توجه کنیم. پس یکی از نقشهای ما آقایان این است که این جایگاه را برای همسران خود در خانه تقویت کنیم و احترام بگذاریم. من یک تعبیری از مرحوم حضرت امام یادم افتاد یکی از نزدیکان ایشان میفرمودند یک موقع منزل ایشان بودیم بالاخره سفره غذایی پهن شد. میگفت ما شروع کردیم دیدیم که امام مشغول نمیشوند رو به امام کردیم و گفتیم که آقا شما چرا میل نمیکنید؟ ایشان فرمودند هنوز مادر شما سر سفره نیامده است. گفت ما هم قاشق و چنگالها را گذاشتیم و منتظر شدیم. وقتی پدر دایهدار تکریم مادر در خانه میشود فرزندان هم تبعیت میکنند. ولی خدا نکند که این حرمت نگه داشته نشود. یعنی دومینو وار شما میبینید بی حرمتی میشود. و یک جای دیگر اشتباهی هم ممکن است رخ دهد. گاهی اوقات پدر به همسر خود خیلی ظلم میکند و اذیت میکند و چه اتفاقی میافتد که بچهها دیگر مادر را تکریم نکنند؟ این بار به مادر ترحم میکنند. این ترحم هم برای مادر در محیط خانه خوب نیست. یعنی دختر و پسر او میآیند به مادر ترحم میکنند که حالا بابا چون خیلی شما را اذیت میکند ما هوای شما را داشته باشیم. این هم خوب نیست. یعنی مادر باید مقتدر باشد. جایگاه حقیقی خود را در محیط خانه داشته باشد. نقش خود را داشته باشد. اگر قرار هم کسی رحم کند مادر باید به فرزند ترحم داشته باشد نه فرزند به مادر. وقتی ما جایگاه را پایین میآوریم بعد میبینیم فرزندان ترحم میکنند. ترحم هم یعنی چه؟ یعنی داریم از بالا میبینیم. میدانیم که باید کمک کار او باشیم، یک جایی باید دست او را بگیریم.
اما نکته دوم را میخواهم خطاب به فرزندان عزیز بگویم. دختران و پسران خوب جامعه ما. یکی از نکاتی که باز این جا باید اتفاق بیفتد ما بچه ها هم باید بدانیم جایگاه پدر و مادر ما کجا است. من چند تا نکته را میخواهم بگویم که توجه به این نکته میتواند کمک کند. گاهی اوقات لا به لای پیامکها هم من زیاد میدیدم. گاهی اوقات خود نوجوانها و جوانها حضوری با ما صحبت میکنند این را میگویند. میگویند مثلاً مادر من بدخلقی میکند، من چه کار کنم؟ میگوییم شما حتی مادر شما اگر در گوش شما زد این طرف هم بگیرید بگویید مادر این طرف را هم بزن. دومی را هم بزن. یعنی در برابر مادر باید خضوع تمام داشت. مادر نباید خطا کند. ولی یک موقعی خطا کرد، یک موقعی زور گفت، آیا من باید بدرفتاری کنم؟ من هم باید یک واکنشی مثل واکنش خود نشان دهم؟ میگوییم نه، مطلقا. یعنی آن جایگاه را ما باید حفظ کنیم. آن جایگاه را باید نگه داریم و احترام کنیم. مادر خطایی میکند، اشتباهی میکند آن را از راه دیگر، با بیان دیگری، به شکل دیگری ... حتی من گاهی به شوخی میگویم پیش مادر هستید مادر شروع به غیبت کردن میکند درست غیبت بد است، باید هم شما مراقبت کنید، ولی نه این که به مادر خود بگویید میخواهید جهنمی شوید دارید این غیبتها را میکنید. خوب نیست این جوری به مادر خود بگویید. مثلاً با یک زیرکی حواس مادر خود را پرت کنید. مثلاً مادر دیروز دکتر رفتید دکتر چه گفت. گاهی اوقات مادرها خود هوشمند هستند. میفهمند بچهها گاهی اوقات از برخی حرفها خوششان نمیآید با احترام میخواهند مادر را از آن کلام عبور بدهند. ما هم به احترام بچه های خود عبور کنیم. این به این معنا نیست که مادر اگر این جا خطا کرد من هم خطای مادر را بخواهم با خطای بدتر پاسخ بدهم. پس این اولین اتمام حجت با جوانهای عزیز و نوجوانان ما که مطلقا حتی مادر شما اگر خطا و اشتباهی کرد ما نباید با خطا و اشتباه مواجه شویم.
نکته دوم یک مقدار فراتر برویم. اصلاً ما باید یک خضوعی داشته باشیم. چند روز پیش بود برای یک عده از نوجوانها من صحبت میکردم. میگفتم ای نوجوانهای عزیز، اصلاً ما پسرها، ما دخترها، در خانه در محیطی که کنار پدر و مادر خود هستیم باید به گونهای عمل کنیم که انگار دربست در خدمت پدر و مادر هستیم. مثلاً میگویم حالا من دارم تکلیفی مینویسم الان مادر من میگوید دو تا نان، بگویم چشم مادر و بلند شوم. یا حتی یک اذن کوتاه بگیرم بگویم مادر اشکال ندارد 5 دقیقه دیگر بروم. نه این که شروع کنم داد و بیداد شما مگر نمیبینید من دارم مشق مینویسم، درس دارم، این جوری شروع به برخورد کردن میکنند و واقعاً آن علم دیگر برکت ندارد. به همان جوانها و نوجوانها عرض میکردم میگفتم شما در طول زندگی خود اگر میخواهید موفق شوید اولین رمز آن، اولین راز آن، این است که کاری کنید که پدر و مادر از شما راضی باشند. ما حالا یک سلسله مطالبی را داریم یادداشت میکنیم یک جلد از این کتابها بیرون آمده است ولی یک مورد آن محرمانه با فرزندان است. آن جا مطالب برای فرزندان جمعآوری شده است. حدود 40 راز را من میخواهم با بچهها در میان بگذارم که این 40 راز در زندگی به آن توجه کنند، همه هم برگرفته از متون دینی و سرگذشت بزرگان ما است که اینها توفیق آور است. گاهی اوقات جوان میآید میگوید گره در کار من است. نمیدانم مشکل کجا است؟ ما یک سلسله توصیههایی داریم. من معمولاً یکی از نکاتی که مشترک به این جوانها میگویم این است که میگویم بروید از پدر و مادر خود حلالیت بطلبید. بروید از معلم خود حلالیت بطلبید. ما در روایات هم داریم که «الآباء الثلاث، ابو الولدک، ابوالزوجک و ابوالعلمک» که پدران 3 هستند، پدری که انسان از او متولد میشود، پدری که انسان از او علم میآموزد و پدری که به انسان زن میدهد. اینها جزء پدران هستند. آن طرف هم هست، یعنی برای خانمها هم همین اتفاق میافتد. مادرها هم همین جور هستند. یکی اگر گفت معلم ما خانم بود چه؟ آن هم همین طور جای مادر است. و لذا این جاها ما باید برویم و اینها را از خود راضی کنیم که گره ها در زندگیهای ما باز شود. یکی از راهکارها این است که اصلاً برویم حلالیت بطلبیم. چه اشکال دارد که من ازدواج کردم وارد زندگی خود شدم این عروسیها که میگیریم، کارهایی که میکنیم، برخیها خیلی زیرکانه و هوشمندانه به خود رشد میدهند. من دیدم جوان روز عروسی خود باب او باز است، روی او باز است، میرود دست پدر را میبوسد، پیشانی مادر را میبوسد. حلالیت میطلبد. اینها برای زندگی خیلی برکتآور است. تا این طلبکار باشیم.
ما یک موقعی حضور یکی از بزرگان بودیم فردی گرفتاری خود را با ایشان مطرح کرد. ایشان چند نکته توصیه کرد. یکی ـ دو تا آن همینها بود. یک مقدار جلوتر رفت گفت حتی برو همسایه داشتید که اینها را اذیت کرده باشید. همسایه هم مقام والایی دارد، برو از آنها حلالیت بطلب. اگر نمیشناسید بروید رد مظالم بدهید. گره را باز میکند. اینها اثرات وضعی است که در زندگی ما ایجاد میشود. ما خود هم خبر نداریم. اصلاً از لحاظ روحی و روانی هم روی انسان اثر مثبت میگذارد. وقتی من از پدر، مادر، همسر، فرزند خود ... حالا من چون این جا پدر و مادر را گفتم همسر هم بگویم. خیلی مواقع من در سخنرانیهای خود این را خیلی تأکید میکنم زن و شوهرها هم زیاد باید از هم حلالیت بطلبند چون حقوق زیادی گردن همدیگر دارند ممکن است یک جاهایی غفلت کنند، ناخواسته یک حقی را از همسر خود ضایع کنند. اگر بشود من بگویم حتی هر روز قبل از خواب به جای شب بخیر بگوییم حلال کنید. نه هفتهای یک بار، نه حداقل ماهی یک بار. نه، اول ماه رمضان تا ماه رمضان. اینها را باید ببینیم. خود اینها کمک کار در زندگی ما است. میتواند به ما رشد دهد. پس بچه ها این را توجه کنند. حتی من این را دارم میگویم تصور از بچه ها این نباشد که برای کسانی است که ازدواج کردند. حالا ممکن است برخی مواقع بینندگان ما حتی دانشآموزان ابتدایی هم باشند حتی آنها هم همین طور. یعنی از پدر و مادرهای خود حلالیت را بخواهند و آن احترام را هم بگذارند.
ما باید به ارکان بحث هنر زندگی خوب توجه داشته باشیم. شاید یکی از مهمترین ارکان زندگی همین وجود بانوان در زندگی است. در روایتی از وجود مبارک امام زین العابدین (ع) داریم. آن جایی که حقوق زن و شوهر را بیان میکنند به ما مردها حضرت میفرمایند که زنهای شما نعمتهایی از جانب خدا به سوی شما هستند. ما هر جایی در نظام فکری اسلام که نگاه میکنیم یک جایگاه بی بدیل و بی نظیری را خداوند متعال به بانوان عطا کرده است. در روایات وقتی نگاه میکنیم مثلاً از همان اولی که یک دختری در خانهای متولد میشود روایات دینی ما بر آن تکریم کردند. ما یک بابی در کتاب النکاح در وسایل الشیعه داریم، باب فضیلت دختردار شدن. یعنی یک بابی در این باب هست که روایات متعددی در این باب ما برای تکریم دختران میبینیم. اصلاً جنس زن در یک خانه به خانه لطافت میدهد. مثلاً ما در یک روایتی از وجود مبارک نبی مکرم اسلام داریم که فرمودند کسی که 3 تا دختر دارد یا 3 تا خواهر دارد یا 3 تا عمه دارد یا 3 تا خاله دارد، حضرت فرمودند بهشتی میشود. یعنی این قدر پر برکت هستند. شهید مطهری هم یک تعبیر زیبایی در کتاب نظام حقوقی زن در اسلام دارند که اصلاً بانوان فضای زندگی انسانها را به سمت خدا نزدیکتر میکنند. یعنی این جنس این قدر مورد تکریم اسلام عزیز ما قرار دارد. شما وقتی نگاه میکنید چون بانوان در زندگی خود چند نقش را میتوانند ایفا کنند. یعنی یک نقش مادری دارند، یک نقش دختری دارند، یک نقش همسری دارند، چند نقش زنانه آنها در کل جامعه بشری هست. لذا ما اگر حقیقتاً بتوانیم این جایگاه را خوب تبیین کنیم، آقایان ناراحت نشوند این را عرض میکنم، میگویم ما مردها واقعاً جایگاه بانوان را در کل نظامات چهارگانه که بیان کردیم بتوانیم قرار دهیم و به آنها توجه کنیم و بر اساس آن نظام معیار دینی عمل کنیم شما میبینید که خیلی فضای زندگی انسان در ابعاد مختلف آن رشد پیدا میکند. من حالا امروز میخواهم به یکی ـ دو بخش از این موضوع انشاءالله در حد و حوصله زمانی که وجود دارد اشاره کنم.
یکی از نکاتی که وجود دارد اول یک خودباوری باید در بانوان ما شکل بگیرد. یعنی برای جایگاه خود یک اصالتی قائل باشند. یعنی ما گاهی اوقات مثلاً در دخترها در مشاوره ها هم میبینیم نمیدانم چرا، شاید یک آسیب اجتماعی است، شاید یک آسیب فرهنگی است، انگار یک خودباختگی هست. یک موقع میبینید در همان جایگاهی که هست از آن جایگاه خوشش نمیآید. یعنی از دختر بودن خود خوشش نمیآید. لذا ما میبینیم اول باید این جایگاه به معنای تمام آن، کمال آن، در ذهن خود بانوان بنشیند. اصالت پیدا کند، خود را باور کنند. یعنی ما بدانیم یکی از دو رکن اساسی بشری بانوان هستند. یعنی یک طرف آقایان، یک طرف بانوان که اینها قرار است بشر را رشد دهند، تعالی بدهند و قطعاً شما ببینید هر کدام خلاءای در آن وجود داشته باشد یک نقصانی در رشد بشر اتفاق میافتد. بشر نمیتواند آن گونه که باید و شاید رشد پیدا کند. مثلاً در نظام خانواده اگر نقش مادری ضعیف بشود آیا ما میتوانیم عدلی را، جایگزینی را جای مادر قرار بدهیم. من گاهی اوقات یک تعبیری دارم، میگویم مهمترین عنصر انسانی در تربیت مادر است. یعنی مهمترین و واقعاً بیبدیل. لذا نمیشود جای او را به کس دیگری سپرد. اگر من مادر، بیایم جایگاه خودم را آن گونه که باید و شاید نبینم، در آن جایگاه خلاء ایجاد میشود.
اگر روزی بمیرد مادر من ملک هم جای مادر را نگیرد. یعنی شما میبینید هیچ کسی نمیتواند این جا را پر کند. مرگ مادر یک موقع مرگ جسمانی او است، یک موقع مرگ جایگاهی او است. یعنی من برای آن جایگاه دیگر ارزش قائل نیستم. آن جایگاه را خالی میکنم و واقعاً هیچ کسی نمیتواند آن جایگاه را بیاید بگیرد و پر کند و نقش آن مادر را ایفا کند. لذا الان این جا باید به چند نکته توجه بشود. نکته اول به خود کل نظام اجتماعی بر میگردد. یعنی از رسانه گرفته است، خانواده گرفته است، کسانی که کارهای فرهنگی میکنند، کارهای علمی میکنند. به نظر ما باید اولین وظیفهای که داریم تکریم این جایگاه است. ببینید خدا و اهل بیت این جایگاه را تکریم کردند. یعنی تا جایی که در روایت داریم حضرت میفرمایند «الْجَنَّةُ تَحْتَ أَقْدَامِ الْأُمَّهَات». یک کسی خیلی ظریف این روایت را ترجمه میکرد. میگفت خدا بهشت با آن عظمت را فرش زیر پای مادر قرار داده است. ببینید خدا به تمام معنا مادر را تکریم کرده است. دیگر تکریم بالاتر از این نمیشود برای مادر انجام داد. میگویم ما قصور داریم، ما باید یک مقداری در این زمینه پویاتر و فعالتر عمل کنیم. روایات را هم که میبینیم، میبینیم دقیقاً همین طور است. یعنی شما حتی ببینید بوسیدن مادر، ما در روایت داریم که کسی که پیشانی مادر خود را میبوسد برای او در روز قیامت یک پوششی از آتش جهنم میشود. یعنی بوسههایی که ما برای مادر داریم در اصل ما را دارد از جهنم دور میکند. یعنی این قدر محبت به مادر در نظام فکری اسلام مورد توجه قرار دارد و حتی روایات دیگری. یک شخصی محضر نبی مکرم اسلام آمد گفت یا رسول الله حق مادر چه قدر است؟ حضرت ابتدائاً یک کلی به او بیان کردند که مثلاً او را اقناع کنند حضرت فرمودند هر چه میتوانید به مادر خود خدمت کنید. او یک مقدار سماجت کرد. گفت یا رسول الله من میخواهم حق مادر را بدانم چه قدر است، ادا کنم، که از دوش من این حق برداشته شود و خیال من راحت شود. حضرت فرمودند هیهات، هیهات، هیهات، هرگز، هرگز، هرگز، حق مادرت را نمیتوانی به جا بیاوری. بعد حضرت در ادامه فرمودند: اگر به تعداد ریگهای بیابان و به تعداد قطرات باران در حق مادرت نیکی کنی حق یک روز که در رحم او بودی را نمیتوانی به جا بیاوری. این تکریمی است که ما میبینیم نظام فکری اسلام دارد برای این جایگاه انجام میدهد. ضعف آن وقت کجا است؟ ضعف آن جایی است که ما نتوانستیم این جایگاه را آن جوری که باید و شاید احیاء کنیم. یعنی این که معادلات دنیایی، مثلاً من مرد در خانواده چه قدر جایگاه همسر خود را به عنوان مادر در محیط خانه دارم در آن جایگاه حقیقی قرار میدهم، تکریم میکنم. اتفاقی که میافتد این است که من اگر جایگاه مادر را تضعیف کردم کل نظام خانواده را تضعیف کردم.
بعد می بینید فرزند یک جور آسیب میبیند، خود مرد یک جور آسیب میبیند، خانواده، اقوام، فامیل یک جور و حتی نظام اجتماعی جامعه هم یک جور آسیب میبیند یعنی ما امروز وقتی در جامعه نگاه میکنیم میبینیم خیلی از آسیبها، هنجارشکنیها، آن بیراهه رفتن برخی از نوجوانان و جوانان در طول زندگی خود به دلیل این است که این نظام خانواده عملکرد صحیح خود را نداشته است. چرا نداشته است؟ چون ارکان آن در جای خود قرار نگرفته اند. یعنی مادر که باید در جایگاه خود به عنوان یک محور در محیط خانه قرار بگیرد، قرار نگرفته است. لذا در مرحله اول و در وهله اول خود ما آقایان باید همسر خود را به عنوان یک مادر در محیط خانه تکریم کنیم. من یک موقعی در یکی از بیمارستانها در اصفهان رفته بودم برای پزشکان و کادر بیمارستان سخنرانی داشتم رو به کار درمانی بیمارستان کردم و گفتم که در این بخش زنان و زایمان خصوصاً آن بخشی که فرزندان متولد میشوند گاهی اوقات یک تکه کاغذی به آقا وقتی خانم میرود بستری میشود، میدهند که ضروریات را بخرد. من آن جا گفتم که لطفاً در رأس این لیست بنویسید اول برای همسر خود یک دست گل بخرید. یعنی تکریم کنیم. یعنی شاید من مرد همسر خود را دوست دارم، فرزندی که به دنیا میآید را دوست دارم ولی یک جاهایی نیاز به آن توجه هم هست که جامعه، نظام فکری جامعه، نظام درمان، رسانه، واقعاً این را القا کند. ما خیلی مواقع میبینیم که آن فشاری که برای تکریم مادران میآید فقط مختص به یکی ـ دو روز است. مثلاً روز مادر. در حالی که به نظر من هر ثانیه، هر ساعت، هر روز، روز مادر است. چون این نقش، نقش تعطیل بردار نیست. شما در همین ایام کرونا ببینید به خاطر این بیماری که آمد چه قدر توجهها به کادر درمان جلب شد. همه میگفتیم هوای پرستارها، پزشکها، نظام درمانی را باید داشته باشیم. چرا؟ چون آنها شبانه روز درگیر این موضوع بودند. من میخواهم بگویم گاهی اوقات مادر کمتر از این نیست. همان جور که یکی ـ دو سال است فراموش نمیکنیم، همه قدردانی میکنیم، همه بیان میکنیم، در خبر میگوییم، فیلم میسازیم، سریال میسازیم، فضاهای مجازی. این جا هم باید همین جو ایجاد بشود. یعنی اگر ما میخواهیم جایگاه مادر را در جایگاه حقیقی خود به جامعه معرفی کنیم. مادران وقتی جایگاه آنها در جایگاه حقیقی قرار بگیرد حتی فرزندان تبعیت بیشتری میکنند. معمولاً وقتی ما به فردی احترام میگذاریم، حرف او را بیشتر گوش میکنیم که او در کانون توجه ما قرار بگیرد. ولی امروز ما میبینیم مادر را گاهی اوقات خیلی پایین میبینیم. اجازه بدهید من یک جمله تأسف باری که چند هفته پیش از یک پدری شنیدم بگویم. یک جایی ما را یک پدری دید با فرزند نوجوان خود یک مشکلی داشت میگفت چرا نوجوان ما چرا این قدر حرف گوش نمیکند. اذیت میکند. تعبیر خوبی به کار برد. گفتم مشکل همین است. گفت مادرش هم در خانه خوب به او سرویس میدهد. ببینید این مرد دارد همسر خود را در حد یک نیروی خدماتی در خانه میبیند که فقط به بچه دارد سرویس میدهد. وقتی این اتفاق بیفتد بچه هم مادر را در همین حد میبیند، نه در آن جایگاه حقیقی خود او. ولی وقتی من مرد بدانم نقش همسر من در محیط خانه اینهایی که انجام میدهد اینها مقدمه برای اصل کار است. ما خیلی مواقع به خانمهای بزرگوار میگوییم بچه های شما وقتی شکم آنها پر شد تازه کار شما شروع میشود. ولی وقتی من مرد هم همسر خود را همین حد دیدم که من زنگ بزنم به او که بچه ها چیزی خوردند یا نه. اگر در همین حد باشد او هم همین مأموریت را میبیند و فرزندان هم وقتی مادر را در همین حد ببینند مادر را تکریم نمیکنند، همراهی نمیکنند. توجه به جملات، کارها، رفتارهای او ندارند. اول خود ما باید آن فضای تکریم در محیط خانه را واقعاً ببینیم و احترام را بگذاریم. این که ما در سرگذشت خیلی از بزرگان دینی میبینیم خیلی از بزرگان حتی علمی کشور ما، خیلی از خوبان میبینیم که نقش مادران نقشهای پر رنگی در زندگی آنها بوده است. یعنی شما نمیتوانید یک فرد موفقی را پیدا کنید که نقش مادر حذف بوده است یا در حد یک نیروی خدماتی در محیط خانه بوده است. یعنی فراتر از او عمل کرده است که در آن محیط یک نسل با کیفیت تربیت شده است. الان یکی از اتفاقاتی که واقعاً ضرورت هم دارد باید به آن بیاندیشیم و فکر کنیم و ما در خانه امیرالمؤمنین و حضرت زهرا (س) این را میبینیم. در خانه امیرالمؤمنین و حضرت زهرا یک اتفاق بی نظیر افتاد و آن تربیت نسلی با کیفیت بود. چرا؟ چون آن جا نقش حضرت زهرا یک نقش بی بدیلی در آن خانه بود. یعنی شما میبینید نقش مادری که پذیرفت واقعاً عجیب است کارهایی که حضرت زهرا برای فرزندان خود انجام میدادند شاید خیلی کم اتفاق بیفتد. من حالا یک نمونه آن را بیان کنم. یکی از جاهایی که حسنین (ع) بازی میکردند داخل مسجد پیامبر بود. یعنی آن جا میرفتند و ماجراهایی هم اتفاق افتاده است که خیلی از بینندگان ما شنیدند. یعنی حتی زمین میخوردند پیامبر میآمدند همدردی میکردند، آنها را مورد ملاطفت قرار میدادند. آن جا بچهها در محیطی بودند که پیامبر نفس میکشیدند، صحبت میفرمودند، فرمایشاتی داشتند. خانه میآمدند، یکی از کارهایی که حضرت زهرا (س) انجام میدادند این بود که یک سکویی درست کرده بودند یا در خانه بود نوبتی حسنین (ع) را دعوت میکردند که روی این صندلی مینشستند خود حضرت هم مقابل آنها مینشستند و میفرمودند امروز هر چه جد شما رسول الله فرمودند را برای من بازگو کنید. یعنی آنها سخنور میشدند و حضرت مستمع میشد. یک موقع همین نکته به گوش پیامبر گرامی اسلام رسید. پیامبر خیلی مشتاق شدند که ببنند نوهها صحبتهای ایشان را چگونه بیان میکنند به حضرت صدیقه طاهره فرمودند یک موقع خواستید این کار را بکنید بدون این که بچهها متوجه من شوند، من را خبر کنید من داخل نمیآیم، پشت پرده مینشینم تا بچه ها هول نکنند و راحت صحبت کنند. حضرت پشت پرده نشستند نوبت حسین (ع) بود، حضرت زهرا به وجود مبارک حسین (ع) رو کردند و فرمودند حسین جان امروز هر چه جد شما رسول الله فرمودند را برای من بیان کنید. دیدند حسین سکوت کرد. بار دوم حضرت فرمودند، میگویند این بار حسین لب به سخن گشود و فرمود من حضور یک شخص با عظمتی را این جا درک میکنم و در محضر او برای من سخن گفتن سخت است. دیدند پیامبر از پشت پرده آمدند شروع کردند لبهای حسین را بوسه باران کردند. یعنی ببینید این محیط، محیطی است که مادر دغدغه تربیت دارد. ما همیشه میگوییم بچه ها تا چیزهای خوب نبینند، تا چیزهای خوب نشنوند و تا چیزهای خوب نگویند خوب تربیت نمیشوند. یعنی این 3 کانال، کانال تربیتی است. و دقیقاً ما میبینیم که در محیط تربیتی حسنین (ع) حضرت زهرا (س) این بستر را برای فرزندان خود فراهم میکردند. این مادر بی دغدغه که میآید پای تربیت میایستد مادری که تکریم شده است. شما ببینید حضرت صدیقه طاهره (س) از دوران کودکی خود وقتی دختر بودند مورد تکریم پیامبر گرامی اسلام قرار میگرفت یعنی تا آن جایی که بالاخره پیامبر هر وقت زهرای مرضیه را میدیدند «قَامَ عَلَیْهَا» برخی این را معنا میکنند که پیامبر مقابل او میایستادند. ولی یک موقع تعبیر زیبایی در این ترجمه بزرگی بیان کرده فرمودند. فرمودند: «قَامَ عَلَیْهَا» بلند میشدند و به سمت ایشان میرفتند، به استقبال ایشان میرفتند. وقتی حضرت وارد خانه امیرالمؤمنین شدند ببینید این جمله از امیرالمؤمنین علی (ع) چه قدر زیبا است. میفرمودند من هر وقت زهرای مرضیه را میدیدم آرامش میگرفتم. یعنی چه جایگاه بزرگ و بلندی برای حضرت صدیقه طاهره قائل بودند که امیرالمؤمنین جمله را میفرمایند. این را دقت کنید که امیرالمؤمنین که آرامش دهنده به همه بشریت هستند این جوری میفرمودند. این تکریم کردن است، بزرگ داشتن است. و ما میگوییم امروز باید این خلاء را در میان بانوان با کمک هم ما بتوانیم حل کنیم و بدانیم خیلی از مشکلات با همین شیوه ها حل میشود. چون گاهی اوقات ما فکر میکنیم مشکلات زندگی خیلی پیچیده است. گاهی اوقات کارهایی که در مشاورهها انجام میشود این است که فرد مشاور به پیشینه مشکل بر میگردد. ببینید ریشه مشکل کجا است. گاهی اوقات آدم میبیند که پیشینه مشکل خیلی بزرگ نیست. کاهی است که الان به کوه تبدیل شده است. یعنی این است که ما گاهی اوقات میگوییم خیلی راحت مشکلات را میشود حل کرد. یک موقع من وقتی به همسر خود احترام میگذارم و او را تکریم میکنم، مورد محبت قرار میدهم، در اصل دارم به او یک انرژی مضاعفی میدهم که دیگر بقیه آن خود حل میشود. ولی یک موقع این انرژی را دارم از او میگیرم نتیجه آن چه میشود؟ زمین گیر میشود. یعنی خود این الان معضل و مشکل میشود. یعنی نه تنها نمیتواند باری را روی زندگی بردارد بلکه باید افرادی بیایند خود این بار را بردارند.
لذا این جا باید پدر در محیط خانه بداند نقش مادر یک نقشی است که باید احیاء شود. لذا وقتی من مرد همسر خود را تکریم میکنم، احترام میکنم. و واقعاً این احترام خصوصاً در حضور دیگران باشد. یک موقع من در حضور فرزند خود تکریم میکنم این یک جایگاه است. یک موقع در حضور افرادی خارج از محیط خانه خود تکریم میکنم. مثلاً گاهی اوقات چرا مادر شوهر با همسر بد میشود؟ مشکل پیدا میکند؟ من میخواهم بگویم گاهی اوقات مقصر ما آقایان هستیم. مثلاً مادر بر میگردد به فرزند خود میگوید که پسرم زن شما خیلی شما را اذیت میکند؟ این آقا هم به یک افق دوری نگاه میکند و سکوت میکند. ممکن است همسر او هم او را اذیت نمیکند اما حجب و حیا اجازه نمیدهد که تعریف یا تمجیدی بکند. فرزند پاره تن مادر است مادر میگوید حتماً یک اتفاقی دارد میافتد همین فکر ممکن است رویکرد کلامی و رفتاری ما را با عروس خود تغییر دهد. ولی اگر این آقا هوشمندانه عمل کند تا مادر این را میگوید بگوید مادر راستی یک تشکر از شما بکنم خیلی دختر خوبی را برای من گرفتید خدا را شکر. اصلاً این مادر نفس راحتی میکشد. با عروس خود خوب میشود. یعنی میخواهم بگویم این بیانها خیلی مهم است که ما بدانیم. ببینید من چرا این را عرض کردم؟ یعنی این آقا بداند این جمله را دارد به مادر خود میگوید دارد زیرساخت محیط خانه را تقویت میکند. یعنی به جای این که فردا خانم خود درگیری ذهنی داشته باشد که با مادر شوهر خود اختلاف دارد این میآید با یک فکر آزادتری در محیط خانه نقش آفرینی خود را میکند. الان یکی از اشکالاتی که در فضاهای خانوادگی وجود دارد این است که انرژی ما دارد هرز میرود. یعنی به جای این که تمرکز من روی موضوعات مهم زندگی باشد این تمرکز به هم میخورد، پخش میشود. این چه گفت، او چرا این را خرید، این چرا آن کار را کرد. یعنی میبینید بعد بچه میآید به مادر میگوید، مادر میگوید درد. نمیتواند به او جواب بدهد. چرا؟ چون انرژی هرز رفته است. مادری که فکر او آزاد باشد صبح که بلند شود بداند یکی از جایگاههای او مادری است تمرکز خود را روی تربیت فرزند میبرد، فکر میکند. مثلاً دیروز فرزند من یک مقدار لجبازی کرد امروز باید چه کار کنم. دیگر یک مقدار عصبانیت داشت و پرخاشگری کرد الان چه کار کنم که این صبح بلند شد اول صبح آرامش داشته باشد. به اینها ما باید توجه کنیم. پس یکی از نقشهای ما آقایان این است که این جایگاه را برای همسران خود در خانه تقویت کنیم و احترام بگذاریم. من یک تعبیری از مرحوم حضرت امام یادم افتاد یکی از نزدیکان ایشان میفرمودند یک موقع منزل ایشان بودیم بالاخره سفره غذایی پهن شد. میگفت ما شروع کردیم دیدیم که امام مشغول نمیشوند رو به امام کردیم و گفتیم که آقا شما چرا میل نمیکنید؟ ایشان فرمودند هنوز مادر شما سر سفره نیامده است. گفت ما هم قاشق و چنگالها را گذاشتیم و منتظر شدیم. وقتی پدر دایهدار تکریم مادر در خانه میشود فرزندان هم تبعیت میکنند. ولی خدا نکند که این حرمت نگه داشته نشود. یعنی دومینو وار شما میبینید بی حرمتی میشود. و یک جای دیگر اشتباهی هم ممکن است رخ دهد. گاهی اوقات پدر به همسر خود خیلی ظلم میکند و اذیت میکند و چه اتفاقی میافتد که بچهها دیگر مادر را تکریم نکنند؟ این بار به مادر ترحم میکنند. این ترحم هم برای مادر در محیط خانه خوب نیست. یعنی دختر و پسر او میآیند به مادر ترحم میکنند که حالا بابا چون خیلی شما را اذیت میکند ما هوای شما را داشته باشیم. این هم خوب نیست. یعنی مادر باید مقتدر باشد. جایگاه حقیقی خود را در محیط خانه داشته باشد. نقش خود را داشته باشد. اگر قرار هم کسی رحم کند مادر باید به فرزند ترحم داشته باشد نه فرزند به مادر. وقتی ما جایگاه را پایین میآوریم بعد میبینیم فرزندان ترحم میکنند. ترحم هم یعنی چه؟ یعنی داریم از بالا میبینیم. میدانیم که باید کمک کار او باشیم، یک جایی باید دست او را بگیریم.
اما نکته دوم را میخواهم خطاب به فرزندان عزیز بگویم. دختران و پسران خوب جامعه ما. یکی از نکاتی که باز این جا باید اتفاق بیفتد ما بچه ها هم باید بدانیم جایگاه پدر و مادر ما کجا است. من چند تا نکته را میخواهم بگویم که توجه به این نکته میتواند کمک کند. گاهی اوقات لا به لای پیامکها هم من زیاد میدیدم. گاهی اوقات خود نوجوانها و جوانها حضوری با ما صحبت میکنند این را میگویند. میگویند مثلاً مادر من بدخلقی میکند، من چه کار کنم؟ میگوییم شما حتی مادر شما اگر در گوش شما زد این طرف هم بگیرید بگویید مادر این طرف را هم بزن. دومی را هم بزن. یعنی در برابر مادر باید خضوع تمام داشت. مادر نباید خطا کند. ولی یک موقعی خطا کرد، یک موقعی زور گفت، آیا من باید بدرفتاری کنم؟ من هم باید یک واکنشی مثل واکنش خود نشان دهم؟ میگوییم نه، مطلقا. یعنی آن جایگاه را ما باید حفظ کنیم. آن جایگاه را باید نگه داریم و احترام کنیم. مادر خطایی میکند، اشتباهی میکند آن را از راه دیگر، با بیان دیگری، به شکل دیگری ... حتی من گاهی به شوخی میگویم پیش مادر هستید مادر شروع به غیبت کردن میکند درست غیبت بد است، باید هم شما مراقبت کنید، ولی نه این که به مادر خود بگویید میخواهید جهنمی شوید دارید این غیبتها را میکنید. خوب نیست این جوری به مادر خود بگویید. مثلاً با یک زیرکی حواس مادر خود را پرت کنید. مثلاً مادر دیروز دکتر رفتید دکتر چه گفت. گاهی اوقات مادرها خود هوشمند هستند. میفهمند بچهها گاهی اوقات از برخی حرفها خوششان نمیآید با احترام میخواهند مادر را از آن کلام عبور بدهند. ما هم به احترام بچه های خود عبور کنیم. این به این معنا نیست که مادر اگر این جا خطا کرد من هم خطای مادر را بخواهم با خطای بدتر پاسخ بدهم. پس این اولین اتمام حجت با جوانهای عزیز و نوجوانان ما که مطلقا حتی مادر شما اگر خطا و اشتباهی کرد ما نباید با خطا و اشتباه مواجه شویم.
نکته دوم یک مقدار فراتر برویم. اصلاً ما باید یک خضوعی داشته باشیم. چند روز پیش بود برای یک عده از نوجوانها من صحبت میکردم. میگفتم ای نوجوانهای عزیز، اصلاً ما پسرها، ما دخترها، در خانه در محیطی که کنار پدر و مادر خود هستیم باید به گونهای عمل کنیم که انگار دربست در خدمت پدر و مادر هستیم. مثلاً میگویم حالا من دارم تکلیفی مینویسم الان مادر من میگوید دو تا نان، بگویم چشم مادر و بلند شوم. یا حتی یک اذن کوتاه بگیرم بگویم مادر اشکال ندارد 5 دقیقه دیگر بروم. نه این که شروع کنم داد و بیداد شما مگر نمیبینید من دارم مشق مینویسم، درس دارم، این جوری شروع به برخورد کردن میکنند و واقعاً آن علم دیگر برکت ندارد. به همان جوانها و نوجوانها عرض میکردم میگفتم شما در طول زندگی خود اگر میخواهید موفق شوید اولین رمز آن، اولین راز آن، این است که کاری کنید که پدر و مادر از شما راضی باشند. ما حالا یک سلسله مطالبی را داریم یادداشت میکنیم یک جلد از این کتابها بیرون آمده است ولی یک مورد آن محرمانه با فرزندان است. آن جا مطالب برای فرزندان جمعآوری شده است. حدود 40 راز را من میخواهم با بچهها در میان بگذارم که این 40 راز در زندگی به آن توجه کنند، همه هم برگرفته از متون دینی و سرگذشت بزرگان ما است که اینها توفیق آور است. گاهی اوقات جوان میآید میگوید گره در کار من است. نمیدانم مشکل کجا است؟ ما یک سلسله توصیههایی داریم. من معمولاً یکی از نکاتی که مشترک به این جوانها میگویم این است که میگویم بروید از پدر و مادر خود حلالیت بطلبید. بروید از معلم خود حلالیت بطلبید. ما در روایات هم داریم که «الآباء الثلاث، ابو الولدک، ابوالزوجک و ابوالعلمک» که پدران 3 هستند، پدری که انسان از او متولد میشود، پدری که انسان از او علم میآموزد و پدری که به انسان زن میدهد. اینها جزء پدران هستند. آن طرف هم هست، یعنی برای خانمها هم همین اتفاق میافتد. مادرها هم همین جور هستند. یکی اگر گفت معلم ما خانم بود چه؟ آن هم همین طور جای مادر است. و لذا این جاها ما باید برویم و اینها را از خود راضی کنیم که گره ها در زندگیهای ما باز شود. یکی از راهکارها این است که اصلاً برویم حلالیت بطلبیم. چه اشکال دارد که من ازدواج کردم وارد زندگی خود شدم این عروسیها که میگیریم، کارهایی که میکنیم، برخیها خیلی زیرکانه و هوشمندانه به خود رشد میدهند. من دیدم جوان روز عروسی خود باب او باز است، روی او باز است، میرود دست پدر را میبوسد، پیشانی مادر را میبوسد. حلالیت میطلبد. اینها برای زندگی خیلی برکتآور است. تا این طلبکار باشیم.
ما یک موقعی حضور یکی از بزرگان بودیم فردی گرفتاری خود را با ایشان مطرح کرد. ایشان چند نکته توصیه کرد. یکی ـ دو تا آن همینها بود. یک مقدار جلوتر رفت گفت حتی برو همسایه داشتید که اینها را اذیت کرده باشید. همسایه هم مقام والایی دارد، برو از آنها حلالیت بطلب. اگر نمیشناسید بروید رد مظالم بدهید. گره را باز میکند. اینها اثرات وضعی است که در زندگی ما ایجاد میشود. ما خود هم خبر نداریم. اصلاً از لحاظ روحی و روانی هم روی انسان اثر مثبت میگذارد. وقتی من از پدر، مادر، همسر، فرزند خود ... حالا من چون این جا پدر و مادر را گفتم همسر هم بگویم. خیلی مواقع من در سخنرانیهای خود این را خیلی تأکید میکنم زن و شوهرها هم زیاد باید از هم حلالیت بطلبند چون حقوق زیادی گردن همدیگر دارند ممکن است یک جاهایی غفلت کنند، ناخواسته یک حقی را از همسر خود ضایع کنند. اگر بشود من بگویم حتی هر روز قبل از خواب به جای شب بخیر بگوییم حلال کنید. نه هفتهای یک بار، نه حداقل ماهی یک بار. نه، اول ماه رمضان تا ماه رمضان. اینها را باید ببینیم. خود اینها کمک کار در زندگی ما است. میتواند به ما رشد دهد. پس بچه ها این را توجه کنند. حتی من این را دارم میگویم تصور از بچه ها این نباشد که برای کسانی است که ازدواج کردند. حالا ممکن است برخی مواقع بینندگان ما حتی دانشآموزان ابتدایی هم باشند حتی آنها هم همین طور. یعنی از پدر و مادرهای خود حلالیت را بخواهند و آن احترام را هم بگذارند.
تاکنون نظری ثبت نشده است