- 393
- 1000
- 1000
- 1000
ولی خدا در قرآن، جلسه چهارم
سخنرانی آیت الله محمدعلی جاودان با موضوع «ولی خدا در قرآن»، جلسه چهارم، سال 1392
سرمایه ما برای رفتن به آن عالم کافی نیست. حالا شما جوان هستید و انشاءالله به امید خدا سرمایه دار خواهید شد. اما ما که یک کمی سن مان گذشته بهتر می دانیم که سرمایه مان برای رفتن از این عالم و ورود به آن عالم کافی نیست. اگر در خاطرتان باشد آن عالم را در مقایسه با این عالم مثال زدند. فرمودند شما برو کنار اقیانوس آرام و دستت را بزن در آب و دربیاور. چقدر آب به انگشتت می چسبد؟ این مقدار این عالم است. آن دریا هم آن عالم است. انقدر بزرگ است و فرق دارد.
نکته دوم این است که آن عالم برای خود قواعدی دارد. شما با قواعد این عالم نمی توانی آنجا عمل کنی. مثلا اینجا بنده وزیر هستم. اما آنجا نمی دانند وزیر یعنی چه. مثلا شما دکترای فیزیک دارید. این ورقه دکترای فیزیک را که دانشمند در کتابخانه اش با یک قاب به دیوار می زند، آنجا نمی توانند بخوانند که چه نوشته؟ شما پنج تا زبان می دانی، آنها آن زبان ها را نمی دانند. حالا بعضی از دوستان هستند که گاهی به کشورهای خارجی رفته اند. من هرچه فارسی می گویم او نمی فهمد. با یک دوستی به کربلا مشرف شدیم. می گفت آقا من عربی بلد هستم. بر سر همین لغات فارسی یک الف و لام می گذاشت و بنا شد مترجم ما باشد! یک آقایی خیلی هنرمند بود. خیلی. مثلا ده جور هنر داشت. مثلا خط خیلی خوبی می نوشت، نقاشی بسیار خوبی می کشید، طراحی درجه یک داشت، همین طور بشمارید. این آدم از دنیا رفت، شاید هم شهید شد. گفتند آقا این هنرهای تو در آن دنیا به درد نمی خورد. آنجا نمی دانند خط یعنی چه؟ اصلا خط نویسی ندارند؟ بنابراین اگر شما خط خوبی می نویسی، آنجا به درد نمی خورد. من طراح خیلی خوبی هستم. آنجا طراحی به درد نمی خورد. همینطور از این هنرهایی که آن آقا داشت بشمارید. گفت آقا فقط یک هنرم را بردند. فقط یکی را. آن هنر چه بود؟ من از وقتی بالغ شده بودم، به نامحرم نگاه نکرده بودم، این هنر بود. این هنر را آنجا می خرند. ببینید زبان، یک زبان دیگر است. اینجا شما در هر دانشگاهی که بروی چنین و چنان حرفی بزنی، به شما می خندند. اما هر زبان کفری را خوب جواب بدهی، شما را می پذیرند. در قیامت هم یک زبان دیگری دارند. در آیه 94 سوره مبارکه انعام می فرماید این سرمایه هایی که ما اینجا داریم وَ تـَرَکـْتـُم ما خَوَّلـْناکـُمْ است. هرچه که به شما داده بودند، می گذاری زمین. شما یک بازوی خیلی قوی ای داری، این می ماند و این را با خود نمی بری. فقط از آن هنرها می خواهند، ما هم از آن هنرها نداریم. آن بزرگوار گفته بود من به عمرم دروغ نگفتم، به عمرم. خیلی عظیم است. این خریدار دارد.
عرض کردیم امام دارای سه منسب و مقام و مرتبت است. ما اصطلاح مرتبت داریم دیگر. امام دارای سه مرتبت و مقام است. به عبارت دیگر دارای سه نسبت است. یک نسبت با خدای تبارک و تعالی دارد. هر امامی با خدای خودش یک نسبت دارد. بعد یک نسبتی با پیغمبر دارد و بعد هم یک نسبتی با مردم دارد. نسبت هایی که با خدا دارد شامل اینهاست. نسبت اول این است که هر امامی خلیفة الله است. این را عرض کردیم. البته این هم تمام نشد. اما خب. یک نسبت دوم عرض می کردیم و آن این بود که امام ولیّ خداست. داشتیم عرض می کردیم که لغت ولیّ در قرآن به چه معانی ای آمده است. عرض کردیم که در معنای اول ولیّ آن کسی است که تحت سرپرستی و تربیت خداست. اگر گفتیم ولیّ خداست، یعنی تحت تربیت خداست.
سرمایه ما برای رفتن به آن عالم کافی نیست. حالا شما جوان هستید و انشاءالله به امید خدا سرمایه دار خواهید شد. اما ما که یک کمی سن مان گذشته بهتر می دانیم که سرمایه مان برای رفتن از این عالم و ورود به آن عالم کافی نیست. اگر در خاطرتان باشد آن عالم را در مقایسه با این عالم مثال زدند. فرمودند شما برو کنار اقیانوس آرام و دستت را بزن در آب و دربیاور. چقدر آب به انگشتت می چسبد؟ این مقدار این عالم است. آن دریا هم آن عالم است. انقدر بزرگ است و فرق دارد.
نکته دوم این است که آن عالم برای خود قواعدی دارد. شما با قواعد این عالم نمی توانی آنجا عمل کنی. مثلا اینجا بنده وزیر هستم. اما آنجا نمی دانند وزیر یعنی چه. مثلا شما دکترای فیزیک دارید. این ورقه دکترای فیزیک را که دانشمند در کتابخانه اش با یک قاب به دیوار می زند، آنجا نمی توانند بخوانند که چه نوشته؟ شما پنج تا زبان می دانی، آنها آن زبان ها را نمی دانند. حالا بعضی از دوستان هستند که گاهی به کشورهای خارجی رفته اند. من هرچه فارسی می گویم او نمی فهمد. با یک دوستی به کربلا مشرف شدیم. می گفت آقا من عربی بلد هستم. بر سر همین لغات فارسی یک الف و لام می گذاشت و بنا شد مترجم ما باشد! یک آقایی خیلی هنرمند بود. خیلی. مثلا ده جور هنر داشت. مثلا خط خیلی خوبی می نوشت، نقاشی بسیار خوبی می کشید، طراحی درجه یک داشت، همین طور بشمارید. این آدم از دنیا رفت، شاید هم شهید شد. گفتند آقا این هنرهای تو در آن دنیا به درد نمی خورد. آنجا نمی دانند خط یعنی چه؟ اصلا خط نویسی ندارند؟ بنابراین اگر شما خط خوبی می نویسی، آنجا به درد نمی خورد. من طراح خیلی خوبی هستم. آنجا طراحی به درد نمی خورد. همینطور از این هنرهایی که آن آقا داشت بشمارید. گفت آقا فقط یک هنرم را بردند. فقط یکی را. آن هنر چه بود؟ من از وقتی بالغ شده بودم، به نامحرم نگاه نکرده بودم، این هنر بود. این هنر را آنجا می خرند. ببینید زبان، یک زبان دیگر است. اینجا شما در هر دانشگاهی که بروی چنین و چنان حرفی بزنی، به شما می خندند. اما هر زبان کفری را خوب جواب بدهی، شما را می پذیرند. در قیامت هم یک زبان دیگری دارند. در آیه 94 سوره مبارکه انعام می فرماید این سرمایه هایی که ما اینجا داریم وَ تـَرَکـْتـُم ما خَوَّلـْناکـُمْ است. هرچه که به شما داده بودند، می گذاری زمین. شما یک بازوی خیلی قوی ای داری، این می ماند و این را با خود نمی بری. فقط از آن هنرها می خواهند، ما هم از آن هنرها نداریم. آن بزرگوار گفته بود من به عمرم دروغ نگفتم، به عمرم. خیلی عظیم است. این خریدار دارد.
عرض کردیم امام دارای سه منسب و مقام و مرتبت است. ما اصطلاح مرتبت داریم دیگر. امام دارای سه مرتبت و مقام است. به عبارت دیگر دارای سه نسبت است. یک نسبت با خدای تبارک و تعالی دارد. هر امامی با خدای خودش یک نسبت دارد. بعد یک نسبتی با پیغمبر دارد و بعد هم یک نسبتی با مردم دارد. نسبت هایی که با خدا دارد شامل اینهاست. نسبت اول این است که هر امامی خلیفة الله است. این را عرض کردیم. البته این هم تمام نشد. اما خب. یک نسبت دوم عرض می کردیم و آن این بود که امام ولیّ خداست. داشتیم عرض می کردیم که لغت ولیّ در قرآن به چه معانی ای آمده است. عرض کردیم که در معنای اول ولیّ آن کسی است که تحت سرپرستی و تربیت خداست. اگر گفتیم ولیّ خداست، یعنی تحت تربیت خداست.
تاکنون نظری ثبت نشده است