- 111
- 1000
- 1000
- 1000
یک دوراهی؛ از ما نمیتوانیم تا نوآوری و خودباوری
سخنرانی استاد حسن رحیم پور ازغدی با موضوع «یک دوراهی؛ از ما نمیتوانیم تا نوآوری و خودباوری»، سال 1399
از همان ابتدا، نه تنها از سال 1332، بلکه حتی از دوران مشروطه، دو جریان موازی شکل گرفته است. هر دو جریان، علم، پیشرفت، جبران عقبماندگیهای یک یا دو قرن اخیر (اواخر قاجار و پهلوی) را شعار خود قرار دادهاند. این دو جریان، که از حدود یکصد سال پیش آغاز شدهاند، هر دو از علم، پیشرفت، تمدنسازی و بازگشت به عظمت ایران سخن میگویند. اما راه حلهایی کاملاً متفاوت، گاه متناقض و گاه در جهاتی مشابه، عرضه میدارند.
یکی از این خطوط فکری بر این باور است که ما بدون تقلید، کپیبرداری و حتی وابستگی، قادر به حل مشکلات خویش نخواهیم بود، زیرا ایران را "عقیم" و دوران تاریخی ایران و ایرانی را سپری شده میداند. این خط فکری معتقد است که ما، به ویژه به عنوان ایرانی مسلمان، باید غربگرایی را در کانون توجه قرار دهیم و این طریق از غربباوری تا غربزدگی، در ردههای مختلف، راه حل قلمداد شده است. این مسیر از پیش از مشروطه، به ویژه از زمان ناصرالدین شاه قاجار، که تجدد و نوآوری با کپیبرداری و بدون خودباوری آغاز شد، تا دوره پهلوی که صحبت از غربپرستی، ذلت، وابستگی و تسلیم در برابر غرب به میان آمد، ادامه داشته است. حتی پس از انقلاب نیز، این رگه فکری، اگرچه گاه رقیق و گاه غلیظ، و بعضاً بدون صراحت و در لفافه، در حکومت جمهوری اسلامی حضور داشته است. این تفکر بر این اصل استوار است که ما نباید و نمیتوانیم به خودمان اتکا و اعتماد کنیم.
در مقابل، خط فکری دیگر باور دارد که "میتوانیم". این توانستن بارها در طول تاریخ ایران، به ویژه پس از اسلام، در مقاطع مختلف تمدنسازی، تولید ثروت و علم در سطح جهانی به منصه ظهور رسیده است. ایران اسلامی در برههای، قطب تمدن و علم در جهان و یکی از اصلیترین مراکز بوده است.
این جریان دوم میپرسد: چه کسی به ما القا میکند که ایرانی و مسلمان ایرانی عقیم گشته است و ما صرفاً باید در حوزه تمدنسازی و حکومتسازی، تقلید و کپیبرداری کنیم، وابسته باشیم، زیر سایه دیگران حرکت کنیم یا دنبالهروی آنان باشیم؟. این دو دیدگاه، ضعیف و قوی شده، از ابتدا وجود داشتهاند. اکنون نیز شاهد تکرار این دو گرایش هستیم: تسلیم شویم یا مبارزه و مقاومت کنیم.
جریان واقعه 16 آذر 1332، پس از کودتای انگلیسیها که موجب تسلط دوباره آنان و ورود آمریکا شد، شکل گرفت. با تشکیل کنسرسیوم نفت، قدرتهای غربی کشور را بین خود تقسیم کردند، اگرچه سهمی به شوروی و فرانسه نیز دادند، اما لقمه چرب نصیب آمریکا و انگلیس گشت و بر کل کشور مسلط شدند. دانشجویان علیه این سلطه قیام کردند. این جریانات نه کمونیست بودند و نه لیبرال؛ بلکه جریانهایی با گرایش ملی و مذهبی بودند که علیه آمریکا، انگلیس، کودتا و سلطنت رژیم پهلوی شعار میدادند.
چند ماه پس از کودتا، نیکسون، معاون رئیسجمهور آمریکا، برای رصد وضعیت و اطمینان از تسلط کامل بر کشور و متلاشی شدن نهضت ملی شدن نفت (که یک نهضت ضد استعماری، ضد انگلیسی و ضد شاه بود)، به ایران آمد. او میخواست مطمئن شود که آیا توانستهاند رهبران این نهضت، از جمله مصدق، کاشانی و نواب را، پس از ایجاد اختلاف میان آنان، سرکوب یا حذف کنند و آیا کنترل کشور، دانشگاهها و حکومت به دست گرفته شده است. دانشجویان با شعارهای ضد آمریکایی، ضد شاه، و ضد انگلیسی و در دفاع از ملی شدن نفت به صحنه آمدند. بنابراین، روشن است که 16 آذر 1332 جریانی ضد آمریکایی، ضد انگلیسی و ضد سلطنت پهلوی است.
اگرچه بعدها بسیاری سعی در تحریف معنای آن و چسباندن تعاریف دیگر به آن داشتند. خط فکری انقلاب اسلامی بر این اصل استوار است که ما پیشرفت میخواهیم نه وابستگی؛ ما میتوانیم نه نمیتوانیم. ما میتوانیم با تکیه بر ارزشهای اسلامی و انقلابی و استعدادهای جوانان، بدون استعمار و استبداد، دوباره به یک قدرت تمدنساز بدل شویم. ما نه ظلم میکنیم و نه ظلم میپذیریم، که این شعار قرآن است. ما ادعای برترین نژاد یا ملت را نداریم و نیز خود را ملتی بدبخت و فرودست نمیدانیم؛ بلکه برادری و برابری شعار اسلام و قانون اساسی ماست.
از همان ابتدا، نه تنها از سال 1332، بلکه حتی از دوران مشروطه، دو جریان موازی شکل گرفته است. هر دو جریان، علم، پیشرفت، جبران عقبماندگیهای یک یا دو قرن اخیر (اواخر قاجار و پهلوی) را شعار خود قرار دادهاند. این دو جریان، که از حدود یکصد سال پیش آغاز شدهاند، هر دو از علم، پیشرفت، تمدنسازی و بازگشت به عظمت ایران سخن میگویند. اما راه حلهایی کاملاً متفاوت، گاه متناقض و گاه در جهاتی مشابه، عرضه میدارند.
یکی از این خطوط فکری بر این باور است که ما بدون تقلید، کپیبرداری و حتی وابستگی، قادر به حل مشکلات خویش نخواهیم بود، زیرا ایران را "عقیم" و دوران تاریخی ایران و ایرانی را سپری شده میداند. این خط فکری معتقد است که ما، به ویژه به عنوان ایرانی مسلمان، باید غربگرایی را در کانون توجه قرار دهیم و این طریق از غربباوری تا غربزدگی، در ردههای مختلف، راه حل قلمداد شده است. این مسیر از پیش از مشروطه، به ویژه از زمان ناصرالدین شاه قاجار، که تجدد و نوآوری با کپیبرداری و بدون خودباوری آغاز شد، تا دوره پهلوی که صحبت از غربپرستی، ذلت، وابستگی و تسلیم در برابر غرب به میان آمد، ادامه داشته است. حتی پس از انقلاب نیز، این رگه فکری، اگرچه گاه رقیق و گاه غلیظ، و بعضاً بدون صراحت و در لفافه، در حکومت جمهوری اسلامی حضور داشته است. این تفکر بر این اصل استوار است که ما نباید و نمیتوانیم به خودمان اتکا و اعتماد کنیم.
در مقابل، خط فکری دیگر باور دارد که "میتوانیم". این توانستن بارها در طول تاریخ ایران، به ویژه پس از اسلام، در مقاطع مختلف تمدنسازی، تولید ثروت و علم در سطح جهانی به منصه ظهور رسیده است. ایران اسلامی در برههای، قطب تمدن و علم در جهان و یکی از اصلیترین مراکز بوده است.
این جریان دوم میپرسد: چه کسی به ما القا میکند که ایرانی و مسلمان ایرانی عقیم گشته است و ما صرفاً باید در حوزه تمدنسازی و حکومتسازی، تقلید و کپیبرداری کنیم، وابسته باشیم، زیر سایه دیگران حرکت کنیم یا دنبالهروی آنان باشیم؟. این دو دیدگاه، ضعیف و قوی شده، از ابتدا وجود داشتهاند. اکنون نیز شاهد تکرار این دو گرایش هستیم: تسلیم شویم یا مبارزه و مقاومت کنیم.
جریان واقعه 16 آذر 1332، پس از کودتای انگلیسیها که موجب تسلط دوباره آنان و ورود آمریکا شد، شکل گرفت. با تشکیل کنسرسیوم نفت، قدرتهای غربی کشور را بین خود تقسیم کردند، اگرچه سهمی به شوروی و فرانسه نیز دادند، اما لقمه چرب نصیب آمریکا و انگلیس گشت و بر کل کشور مسلط شدند. دانشجویان علیه این سلطه قیام کردند. این جریانات نه کمونیست بودند و نه لیبرال؛ بلکه جریانهایی با گرایش ملی و مذهبی بودند که علیه آمریکا، انگلیس، کودتا و سلطنت رژیم پهلوی شعار میدادند.
چند ماه پس از کودتا، نیکسون، معاون رئیسجمهور آمریکا، برای رصد وضعیت و اطمینان از تسلط کامل بر کشور و متلاشی شدن نهضت ملی شدن نفت (که یک نهضت ضد استعماری، ضد انگلیسی و ضد شاه بود)، به ایران آمد. او میخواست مطمئن شود که آیا توانستهاند رهبران این نهضت، از جمله مصدق، کاشانی و نواب را، پس از ایجاد اختلاف میان آنان، سرکوب یا حذف کنند و آیا کنترل کشور، دانشگاهها و حکومت به دست گرفته شده است. دانشجویان با شعارهای ضد آمریکایی، ضد شاه، و ضد انگلیسی و در دفاع از ملی شدن نفت به صحنه آمدند. بنابراین، روشن است که 16 آذر 1332 جریانی ضد آمریکایی، ضد انگلیسی و ضد سلطنت پهلوی است.
اگرچه بعدها بسیاری سعی در تحریف معنای آن و چسباندن تعاریف دیگر به آن داشتند. خط فکری انقلاب اسلامی بر این اصل استوار است که ما پیشرفت میخواهیم نه وابستگی؛ ما میتوانیم نه نمیتوانیم. ما میتوانیم با تکیه بر ارزشهای اسلامی و انقلابی و استعدادهای جوانان، بدون استعمار و استبداد، دوباره به یک قدرت تمدنساز بدل شویم. ما نه ظلم میکنیم و نه ظلم میپذیریم، که این شعار قرآن است. ما ادعای برترین نژاد یا ملت را نداریم و نیز خود را ملتی بدبخت و فرودست نمیدانیم؛ بلکه برادری و برابری شعار اسلام و قانون اساسی ماست.


تاکنون نظری ثبت نشده است