- 422
- 1000
- 1000
- 1000
ماجرای یک جنایت قانونی، جلسه پنجم
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «ماجرای یک جنایت قانونی»، جلسه پنجم: قاتلان اصلیِ سیّدالشّهداء(ع)، سال 1403
فهم واقعهی عاشورا، البته آن فهم تحلیلی که یک فهمِ تنزّلیافته است، قدری فهمِ رویینِ ماجراست. ماجرای قیام سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بواطنی دارد که آن از عقول ما بیرون است و این معصوم است که بایستی بیان بفرماید، چه بسا قابل حدس هم نباشد.
کمااینکه خوشبینترین طرفداران سیّدالشّهداء صلوات الله علیه سال 60 و 61، اگر خیلی خوشبین بودند و خیلی هم به حضرت اعتماد داشتند، فکر نمیکردند که وقتی یک شکستِ نیمروزه برای خداست و قیام لله است، جوشش این خون اینقدر ادامه پیدا میکند. این مسیر چقدر شهید داده است، چقدر آدم هدایت شده است. اگر میخواهیم از برکت حرف بزنیم، اصلاً بلافاصله به یاد شهادتِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه میافتیم؛ به احتمال زیاد آن روز حتّی خوشبینترین یاران حضرت هم فکر نمیکردند که شهادت و مظلومیتِ حضرت اینقدر برکت داشته باشد.
اینها چیزهایی نیست که کسی بتواند از قبل حدس بزند، اینها زیر چاقوی تحلیل نمیآید، ما هم چنین طمعی نداریم که بخواهیم این لایه از معارف حضرت را تحلیل کنیم، اینها را باید از معصومین علیهم صلوات الله بشنویم، یا وقتی بعد از هزار سال میبینیم هنوز اثربخش است، میبینیم که اثربخش است، میبینیم بعضی از تحلیلهایی که آن روز به حضرت ارائه میکردند غلط است. اما یک لایهی پایینی دارد که به سراغ تأسّی به سیرهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین میرود، این لایهی پایینتری است که درواقع ظواهر است
بین چهارده معصوم علیهم صلوات الله، فقط یک شهید ترور نشده است، که او هم سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است. مابقی معصومین علیهم السلام ترور شدند.
ماهیت ترور یعنی ناگهانی، کسی ترور را بعهده نمیگیرد، کسی جرأت بعهده گرفتنِ مسئولیت ترور را ندارد. وقتی امام صادق یا امام کاظم علیهما صلوات الله را کشتند، آمدند و عزاداری کردند. به یک نقلی مأمون برای شهادت امام رضا علیه السلام بر سر خود خاک ریخت؛ یعنی زیر بار نمیرفت. آنقدر مأمون زیر بار نمیرفت و ادّعای ولایت کرده بود که بعضی از اعاظم درجه اول تاریخ تشیّع از علما، میگفتند که شاید مأمون امام رضا علیه السلام را نکشته است. یعنی اینقدر به گردن نمیگرفت، چرا؟ آیا میترسید؟ نخیر! شهادت امام هیمنهی دینی او را از بین میبرد، برای همین هم نمیخواست به گردن بگیرد.
فهم واقعهی عاشورا، البته آن فهم تحلیلی که یک فهمِ تنزّلیافته است، قدری فهمِ رویینِ ماجراست. ماجرای قیام سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بواطنی دارد که آن از عقول ما بیرون است و این معصوم است که بایستی بیان بفرماید، چه بسا قابل حدس هم نباشد.
کمااینکه خوشبینترین طرفداران سیّدالشّهداء صلوات الله علیه سال 60 و 61، اگر خیلی خوشبین بودند و خیلی هم به حضرت اعتماد داشتند، فکر نمیکردند که وقتی یک شکستِ نیمروزه برای خداست و قیام لله است، جوشش این خون اینقدر ادامه پیدا میکند. این مسیر چقدر شهید داده است، چقدر آدم هدایت شده است. اگر میخواهیم از برکت حرف بزنیم، اصلاً بلافاصله به یاد شهادتِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه میافتیم؛ به احتمال زیاد آن روز حتّی خوشبینترین یاران حضرت هم فکر نمیکردند که شهادت و مظلومیتِ حضرت اینقدر برکت داشته باشد.
اینها چیزهایی نیست که کسی بتواند از قبل حدس بزند، اینها زیر چاقوی تحلیل نمیآید، ما هم چنین طمعی نداریم که بخواهیم این لایه از معارف حضرت را تحلیل کنیم، اینها را باید از معصومین علیهم صلوات الله بشنویم، یا وقتی بعد از هزار سال میبینیم هنوز اثربخش است، میبینیم که اثربخش است، میبینیم بعضی از تحلیلهایی که آن روز به حضرت ارائه میکردند غلط است. اما یک لایهی پایینی دارد که به سراغ تأسّی به سیرهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین میرود، این لایهی پایینتری است که درواقع ظواهر است
بین چهارده معصوم علیهم صلوات الله، فقط یک شهید ترور نشده است، که او هم سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است. مابقی معصومین علیهم السلام ترور شدند.
ماهیت ترور یعنی ناگهانی، کسی ترور را بعهده نمیگیرد، کسی جرأت بعهده گرفتنِ مسئولیت ترور را ندارد. وقتی امام صادق یا امام کاظم علیهما صلوات الله را کشتند، آمدند و عزاداری کردند. به یک نقلی مأمون برای شهادت امام رضا علیه السلام بر سر خود خاک ریخت؛ یعنی زیر بار نمیرفت. آنقدر مأمون زیر بار نمیرفت و ادّعای ولایت کرده بود که بعضی از اعاظم درجه اول تاریخ تشیّع از علما، میگفتند که شاید مأمون امام رضا علیه السلام را نکشته است. یعنی اینقدر به گردن نمیگرفت، چرا؟ آیا میترسید؟ نخیر! شهادت امام هیمنهی دینی او را از بین میبرد، برای همین هم نمیخواست به گردن بگیرد.
تاکنون نظری ثبت نشده است