- 389
- 1000
- 1000
- 1000
سیر تکوّن عقاید شیعه، جلسه شصت و هشتم
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «سیر تکوّن عقاید شیعه»، جلسه شصت و هشتم، سال 1403
موضوع بحث «سیر تکوّن عقاید امامیّه» است، در سالهای پایانی حضور پُربرکت نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در زمین را گفتگو میکنیم، حوالی سال 10 هجری هستیم. ابتدای کار بیان کردیم که اولین اختلاف در صدر اسلام بر سر چه موضوعی شروع شد، برای همین هم ما در بحث امامت هستیم. اگر در سقیفه، یعنی بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اختلاف بر سر اسماء و صفات خدا و توحید و شرک و کفر و تجسیم و تشبیه و اوصافت و صفات خدا بود، بحث را آنجا میبردیم، چون مایهی بحث تاریخی است، گرچه ثمرات اعتقادی دارد.
هر اختلافی که در ابناء بشر و مسلمین در موضوع هر بحث اعتقادی رخ داده است، فرع بر مسئلهی ولایت است، یعنی علّت رخداد تفاوت فکری در هر یک از اصول و فروع فکر اسلامی، اگر بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بین مسلمین اختلاف نظر هست، همه فرع بر بحث ولایت است. این همان چیزی است که بارها شنیدهاید و ما هم به محضر شما عرض کردهایم که کشّاف حقایق حضرت صادق سلام الله علیه فرمود که «نَحْنُ أَصْلُ کُلِّ خَیْرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنَا کُلُّ بِرٍّ فَمِنَ اَلْبِرِّ اَلتَّوْحِیدُ»، حضرت نمیخواهد بفرماید که نعوذبالله ما خالق هستیم، میخواهد بفرماید که فهم از توحید هم از فروع ولایت است، «مَنْ أرادَ اللّهَ بَدَءَ بِکُمْ»، باید از اینجا شروع کند تا آن را درست بفهمد، وگرنه آن را نمیفهمد، کمااینکه نفهمیدهاند.
تمام دعواهای اعتقادی فرع مسئلهی ولایت است، و تلاش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم در این مسئله خیلی عجیب و غریب است.
یک نمونه را نگاه کنید، اصلاً انسان تعجّب میکند که چطور این حرفها مانده است که بدست ما برسد؟ روزگارانی کار به جایی رسیده بود که دشنام به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرف شده بود و اگر کسی شتم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نمیکرد تعجّب میکردند.
«جاحظ» هزار و صد و نود سال قبل مُرده است، اگر آثار خود را ده سال قبل از مرگ خود نوشته باشد، یعنی هزار و دویست سال قبل نوشته است، در بعضی از آثار خود هم به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خیلی بیعنایتی و جسارت کرده است، و بعضی از شبهات او تا به امروز محل بحث است.
از این سوء عاقبت به خدا پناه میبریم. اگر کسی سنّت حسنه درست کند، تا زمانی که آن سنّت هست بهرهمند است، نعوذبالله اگر کسی یک باب انحرافی هم باز کند، تا مادامی که آن انحراف هست، او هم در عذاب است.
«جاحظ» در یکی از آثار خود وقتی بر سر لج افتاده است، بر سر اینکه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شجاع است هم إن قُلت کرده است. او در یکی از رسائل خود میگوید «حَسبُکَ مِن ذَلِک» «ذَلِک» یه دشمنی با علی بن ابیطالب صلوات الله علیه برمیگردد، «أنَّهُم کَانُوا یَلعَنُونَ عَلِیاً عَلَى مَنَابِرِهِم» روی منبرهایشان علی علیه السلام را لعن میکردند، «فَلَمَّا نَهَى عُمَر» وقتی عمر بن عبدالعزیز از این کار نهی کرد، «فَلَمَّا نَهَى عُمَر عَن ذَلِکَ عُدَّ مُحسِناً»…
مرحوم علامه امینی رضوان الله تعالی علیه میفرماید که ما کسی را پیدا نکردیم که عمر بن عبدالعزیز در زمان خودش، به او به جرم دشنام به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تعزیر کرده باشد.
موضوع بحث «سیر تکوّن عقاید امامیّه» است، در سالهای پایانی حضور پُربرکت نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در زمین را گفتگو میکنیم، حوالی سال 10 هجری هستیم. ابتدای کار بیان کردیم که اولین اختلاف در صدر اسلام بر سر چه موضوعی شروع شد، برای همین هم ما در بحث امامت هستیم. اگر در سقیفه، یعنی بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اختلاف بر سر اسماء و صفات خدا و توحید و شرک و کفر و تجسیم و تشبیه و اوصافت و صفات خدا بود، بحث را آنجا میبردیم، چون مایهی بحث تاریخی است، گرچه ثمرات اعتقادی دارد.
هر اختلافی که در ابناء بشر و مسلمین در موضوع هر بحث اعتقادی رخ داده است، فرع بر مسئلهی ولایت است، یعنی علّت رخداد تفاوت فکری در هر یک از اصول و فروع فکر اسلامی، اگر بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بین مسلمین اختلاف نظر هست، همه فرع بر بحث ولایت است. این همان چیزی است که بارها شنیدهاید و ما هم به محضر شما عرض کردهایم که کشّاف حقایق حضرت صادق سلام الله علیه فرمود که «نَحْنُ أَصْلُ کُلِّ خَیْرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنَا کُلُّ بِرٍّ فَمِنَ اَلْبِرِّ اَلتَّوْحِیدُ»، حضرت نمیخواهد بفرماید که نعوذبالله ما خالق هستیم، میخواهد بفرماید که فهم از توحید هم از فروع ولایت است، «مَنْ أرادَ اللّهَ بَدَءَ بِکُمْ»، باید از اینجا شروع کند تا آن را درست بفهمد، وگرنه آن را نمیفهمد، کمااینکه نفهمیدهاند.
تمام دعواهای اعتقادی فرع مسئلهی ولایت است، و تلاش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم در این مسئله خیلی عجیب و غریب است.
یک نمونه را نگاه کنید، اصلاً انسان تعجّب میکند که چطور این حرفها مانده است که بدست ما برسد؟ روزگارانی کار به جایی رسیده بود که دشنام به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرف شده بود و اگر کسی شتم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نمیکرد تعجّب میکردند.
«جاحظ» هزار و صد و نود سال قبل مُرده است، اگر آثار خود را ده سال قبل از مرگ خود نوشته باشد، یعنی هزار و دویست سال قبل نوشته است، در بعضی از آثار خود هم به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خیلی بیعنایتی و جسارت کرده است، و بعضی از شبهات او تا به امروز محل بحث است.
از این سوء عاقبت به خدا پناه میبریم. اگر کسی سنّت حسنه درست کند، تا زمانی که آن سنّت هست بهرهمند است، نعوذبالله اگر کسی یک باب انحرافی هم باز کند، تا مادامی که آن انحراف هست، او هم در عذاب است.
«جاحظ» در یکی از آثار خود وقتی بر سر لج افتاده است، بر سر اینکه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شجاع است هم إن قُلت کرده است. او در یکی از رسائل خود میگوید «حَسبُکَ مِن ذَلِک» «ذَلِک» یه دشمنی با علی بن ابیطالب صلوات الله علیه برمیگردد، «أنَّهُم کَانُوا یَلعَنُونَ عَلِیاً عَلَى مَنَابِرِهِم» روی منبرهایشان علی علیه السلام را لعن میکردند، «فَلَمَّا نَهَى عُمَر» وقتی عمر بن عبدالعزیز از این کار نهی کرد، «فَلَمَّا نَهَى عُمَر عَن ذَلِکَ عُدَّ مُحسِناً»…
مرحوم علامه امینی رضوان الله تعالی علیه میفرماید که ما کسی را پیدا نکردیم که عمر بن عبدالعزیز در زمان خودش، به او به جرم دشنام به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تعزیر کرده باشد.
تاکنون نظری ثبت نشده است