- 539
- 1000
- 1000
- 1000
هنر خوب زیستن، جلسه سی و دوم
سخنرانی حجت الاسلام احمد لقمانی با موضوع «هنر خوب زیستن»، جلسه سی و دوم، سال 1397
یکی از ویژگیهای والا که خداوند به انسان داده است، این است که همه ما شیفته طراوت و تنوع هستیم. از کهنگی، تکرار بی معنا بدمان میآید و دلمان میخواهد همیشه مرتب باشیم و بتوانیم با یک طراوت خوبی زندگی را آغاز کنیم. خداوند برای من و شما در طول سال سه نوع سال جدید قرار داده است. هرکسی با توجه به روحیات و رفتار میتواند یکی از این سالها را انتخاب بکنیم.
سال اول سال سفید است. سال دوم سال سرخ و یکی هم سال سبز، سال سفید چیست؟ سفید بی رنگی است. هیچ رنگی در آن نیست. سالی عاری از دلبستگیها و وابستگیهاست. ماه مبارک رمضان آغاز امسال است. شب قدر در حقیقت شب نوروز بعضیها هست. بزرگان ما معمولاً این سال را به عنوان سال معنوی و روحی و ملکوتی برای خودشان انتخاب میکردند. سال سرخ سال قمری است. ماه محرم که میآید سال قمری شروع میشود و بعضیها طریقت، اولین فطرت این طریقت یک راه نورانیتر انتخاب میکنند با نام و یاد امام حسین(ع). سال سبز سال طبیعت است. سال رویش و زایش است. سالی که من و شما باید از طبیعت الگو بگیریم و خودمان اینها را در خودمان زنده کنیم. یک نگاه جدیدی ایجاد کنیم. بعضیها هشتاد سال زندگی میکنند و بعضی یک سال را هشتاد بار تکرار میکنند. این تکراری بودن بد است. انسان دور خودش میچرخد. در شهربازی خوب که چرخ و فلک چرخید، یا همانجا یا قبلتر پیاده میشود. به جلو نرفته است. بعضی از افراد هستند مثل دو تا ریل میروند جلو و این خط را ادامه میدهند و رشد پیدا میکنند، بعد سرعت دارند و بعد سبقت دارند.
دیدگاههایی که افراد نسبت به زندگی دارند را قبلاً اشاره کردیم. 1- «اصالته اللذة» تمام زندگی ما لذت و خوشی باشد. این یک نگاه است که گفتیم: بعضیها میگویند: زندگی مثل یک بستنی است. پیش از آنکه آب شود از آن لذت ببرید. صبح تا شب چرخیدن و خندیدن و پوشیدن و نوشیدن است. نوع دوم زندگی عرصه تلاش و کوشش است. انسان باید کار کند و زحمت بکشد. اگر بخواهد واقعی باشد و بقاء داشته باشد. زنده باشد، زندگی بکند یا زندگی نکند. بعضیها را دیدیم. چون انسانها گاهی کار میکنند برای زندگی و گاهی زندگی میکنند برای کار، در نوع دوم میفرمایند: زندگی مثل یک قفل رمز دار است. باید رمزهایش را پیدا کنیم که بتوانیم این قفل را باز کنیم.
دسته سوم گفتیم: زندگی هیچکدام اینها نیست. زندگی عرصه تهذیب، تعلیم و تربیت است. مدرسه است. زندگی مدرسهای است با دو زنگ، زنگ اول دینی و آخرین زنگ حساب است. تا انسان به سن تکلیف رسید زنگ اول را میزنم. متدین، مکلف میشود. باید و نباید، تفاوت انسان در اینجاست. دلم میخواهد، هرطور خواستم، اینها اصلاً برای انسان نیست. باید در یک چهارچوب در یک محدوده و معیار و اصولی قرار بگیرد تا بتواند انسان باشد.
یکی از ویژگیهای والا که خداوند به انسان داده است، این است که همه ما شیفته طراوت و تنوع هستیم. از کهنگی، تکرار بی معنا بدمان میآید و دلمان میخواهد همیشه مرتب باشیم و بتوانیم با یک طراوت خوبی زندگی را آغاز کنیم. خداوند برای من و شما در طول سال سه نوع سال جدید قرار داده است. هرکسی با توجه به روحیات و رفتار میتواند یکی از این سالها را انتخاب بکنیم.
سال اول سال سفید است. سال دوم سال سرخ و یکی هم سال سبز، سال سفید چیست؟ سفید بی رنگی است. هیچ رنگی در آن نیست. سالی عاری از دلبستگیها و وابستگیهاست. ماه مبارک رمضان آغاز امسال است. شب قدر در حقیقت شب نوروز بعضیها هست. بزرگان ما معمولاً این سال را به عنوان سال معنوی و روحی و ملکوتی برای خودشان انتخاب میکردند. سال سرخ سال قمری است. ماه محرم که میآید سال قمری شروع میشود و بعضیها طریقت، اولین فطرت این طریقت یک راه نورانیتر انتخاب میکنند با نام و یاد امام حسین(ع). سال سبز سال طبیعت است. سال رویش و زایش است. سالی که من و شما باید از طبیعت الگو بگیریم و خودمان اینها را در خودمان زنده کنیم. یک نگاه جدیدی ایجاد کنیم. بعضیها هشتاد سال زندگی میکنند و بعضی یک سال را هشتاد بار تکرار میکنند. این تکراری بودن بد است. انسان دور خودش میچرخد. در شهربازی خوب که چرخ و فلک چرخید، یا همانجا یا قبلتر پیاده میشود. به جلو نرفته است. بعضی از افراد هستند مثل دو تا ریل میروند جلو و این خط را ادامه میدهند و رشد پیدا میکنند، بعد سرعت دارند و بعد سبقت دارند.
دیدگاههایی که افراد نسبت به زندگی دارند را قبلاً اشاره کردیم. 1- «اصالته اللذة» تمام زندگی ما لذت و خوشی باشد. این یک نگاه است که گفتیم: بعضیها میگویند: زندگی مثل یک بستنی است. پیش از آنکه آب شود از آن لذت ببرید. صبح تا شب چرخیدن و خندیدن و پوشیدن و نوشیدن است. نوع دوم زندگی عرصه تلاش و کوشش است. انسان باید کار کند و زحمت بکشد. اگر بخواهد واقعی باشد و بقاء داشته باشد. زنده باشد، زندگی بکند یا زندگی نکند. بعضیها را دیدیم. چون انسانها گاهی کار میکنند برای زندگی و گاهی زندگی میکنند برای کار، در نوع دوم میفرمایند: زندگی مثل یک قفل رمز دار است. باید رمزهایش را پیدا کنیم که بتوانیم این قفل را باز کنیم.
دسته سوم گفتیم: زندگی هیچکدام اینها نیست. زندگی عرصه تهذیب، تعلیم و تربیت است. مدرسه است. زندگی مدرسهای است با دو زنگ، زنگ اول دینی و آخرین زنگ حساب است. تا انسان به سن تکلیف رسید زنگ اول را میزنم. متدین، مکلف میشود. باید و نباید، تفاوت انسان در اینجاست. دلم میخواهد، هرطور خواستم، اینها اصلاً برای انسان نیست. باید در یک چهارچوب در یک محدوده و معیار و اصولی قرار بگیرد تا بتواند انسان باشد.
تاکنون نظری ثبت نشده است