- 1027
- 1000
- 1000
- 1000
سیر تکوّن عقاید شیعه، جلسه بیست و هفتم
سخنرانی از حجت الاسلام و المسلمین حامد کاشانی با موضوع «سیر تکوّن عقاید شیعه»، جلسه بیست و هفتم، سال 1401
در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و در نیمه اول قرن اول چیستی نبوّت و ماهیت وحی در آن دوره مطرح نیست، آنچه به دست ما رسیده است نشان میدهد بیشتر اصل اینکه کلام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کلام خودش نیست و ایشان مُطاع هستند، چیزی از خودشان اضافه نمیکنند.
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ»، مؤمنان فقط و فقط کسانی هستند که «آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّه»، شک نمیکنند، یعنی اوصافی بیان میکند که بعداً لباس تطبیق بر تن مصادیق بنشیند.
وقتی به موضوع بغض رسیدیم عرض کردیم که بغض در روزگار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نسبت به کافر حربی بود و منافق. اما طبعاً پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم منافقین را به جهاتی که در جلسه گذشته مختصراً توضیح دادیم نمیتوانستند معرّفی کنند، مصلحت نمیدیدند منافقین را معرّفی کنند. چون این امر بر خلاف مدیریت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود و جامعه بهم میریخت و نبوّت متلاشی میشد. با این حال متنبّیان، یعنی کسانی که مدّعی از نبوّت و عبور از اسلام میشدند دردسرهایی برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم داشتند، که این هم یک باب موسعی است.
قرآن کریم اوصاف منافقان را مفصل بیان کرده است. اگر زمانی سوره مبارکه توبه را به نیّت مطالعه ملاحظه بفرمایید، خیلی از اوصاف منافقین در این سوره هست. اما اینطور نیست که رسماً بگویند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را قبول نداریم. اما گاهی اعمالشان باعث میشد که منافقین با تحلیل و نه با تعیین شناخته بشوند.
مثل اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نفرموده بودند فلانی منافق است، ولی هفت نفر از اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میگویند: «مَا کُنَّا نَعْرِفُ اَلْمُنَافِقِینَ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِلاَّ بِبُغْضِهِمْ عَلِیّاً عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ»، ما زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نمیتوانستیم منافقان را بشناسیم، چون شناخت منافق مشکل است، فرمود: «وَمِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِینَهِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ»، منافقِ ماردِ حرفهای هستند، متخصص هستند، پنهانکار هستند، «لَا تَعْلَمُهُمْ» ای پیغمبر! تو هم اینها را نمیشناسی، یعنی باید وحی بشود تا بشناسی.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که به او وحی میشود و اوصاف و مصادیق هم به ایشان وحی میشود فرمودند: «یا عَلِی لا یحِبُّکَ اِلاَّ مُؤمِنٌ وَ لا یبْغِضُکَ اِلاَّ مُنافِقٌ». مردم این موضوع را یاد گرفتند، با تحلیل میگفتند دیگر این شخصی که دشمنِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است حتماً منافق است، نه اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده باشند فلانی منافق است، تطبیق و تحلیل با مردم بود.
بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها واضح در این زمینه سخن فرمودند، خیلی روشن بود که حمله به خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم نمیتواند کارِ مؤمن باشد.
شما هرگز باور نمیکنید که یک هیئت حمله کنند و نستجیربالله ضریح امام رضا علیه السلام را آتش بزنند. یعنی خیلی روشن است که این شخص نمیتواند هیئتی باشد، اگر هم در لباس بچه هیئتی است حتماً معلوم است که یک نفوذی است که میخواهد این فعل را به گردن کس دیگری بیندازد.
قبح آتش زدن خانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که در حیات بودند از صد هزار مرتبه آتش زدنِ ضریح امام رضا علیه السلام بالاتر است. اگر صد هزار مرتبه کعبه را خراب میکردند به قبح آتش زدن خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نبود. یعنی دیگر قبحی بالاتر از این نیست، چون چهار نفر از اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین آنجا بودند، خیلی روشن بود که این کار اسلامی نیست.
لذا هیچ استدلال دینی پشت این نیست، به سمت انکار یا اجتهاد رفتهاند که بگویند خطایی رخ داده است!
تقریباً ده قرن بعد عدهای گیج پیدا شدند و گردن گرفتهاند و سعی کردهاند این امر را بنحوی توجیه کنند!
واقعاً انسان از این موضوع خیلی میسوزد که اسلام به چه عناوینی گرفتار بشود که مثلاً طرف بگوید: برای این خانه را آتش زدند که بالاخره سیاست اقتضائاتی دارد، با اوباش جنگیدهاند (نستجیربالله).
در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و در نیمه اول قرن اول چیستی نبوّت و ماهیت وحی در آن دوره مطرح نیست، آنچه به دست ما رسیده است نشان میدهد بیشتر اصل اینکه کلام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کلام خودش نیست و ایشان مُطاع هستند، چیزی از خودشان اضافه نمیکنند.
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ»، مؤمنان فقط و فقط کسانی هستند که «آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّه»، شک نمیکنند، یعنی اوصافی بیان میکند که بعداً لباس تطبیق بر تن مصادیق بنشیند.
وقتی به موضوع بغض رسیدیم عرض کردیم که بغض در روزگار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نسبت به کافر حربی بود و منافق. اما طبعاً پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم منافقین را به جهاتی که در جلسه گذشته مختصراً توضیح دادیم نمیتوانستند معرّفی کنند، مصلحت نمیدیدند منافقین را معرّفی کنند. چون این امر بر خلاف مدیریت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود و جامعه بهم میریخت و نبوّت متلاشی میشد. با این حال متنبّیان، یعنی کسانی که مدّعی از نبوّت و عبور از اسلام میشدند دردسرهایی برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم داشتند، که این هم یک باب موسعی است.
قرآن کریم اوصاف منافقان را مفصل بیان کرده است. اگر زمانی سوره مبارکه توبه را به نیّت مطالعه ملاحظه بفرمایید، خیلی از اوصاف منافقین در این سوره هست. اما اینطور نیست که رسماً بگویند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را قبول نداریم. اما گاهی اعمالشان باعث میشد که منافقین با تحلیل و نه با تعیین شناخته بشوند.
مثل اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نفرموده بودند فلانی منافق است، ولی هفت نفر از اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میگویند: «مَا کُنَّا نَعْرِفُ اَلْمُنَافِقِینَ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِلاَّ بِبُغْضِهِمْ عَلِیّاً عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ»، ما زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نمیتوانستیم منافقان را بشناسیم، چون شناخت منافق مشکل است، فرمود: «وَمِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِینَهِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ»، منافقِ ماردِ حرفهای هستند، متخصص هستند، پنهانکار هستند، «لَا تَعْلَمُهُمْ» ای پیغمبر! تو هم اینها را نمیشناسی، یعنی باید وحی بشود تا بشناسی.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که به او وحی میشود و اوصاف و مصادیق هم به ایشان وحی میشود فرمودند: «یا عَلِی لا یحِبُّکَ اِلاَّ مُؤمِنٌ وَ لا یبْغِضُکَ اِلاَّ مُنافِقٌ». مردم این موضوع را یاد گرفتند، با تحلیل میگفتند دیگر این شخصی که دشمنِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است حتماً منافق است، نه اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده باشند فلانی منافق است، تطبیق و تحلیل با مردم بود.
بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها واضح در این زمینه سخن فرمودند، خیلی روشن بود که حمله به خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم نمیتواند کارِ مؤمن باشد.
شما هرگز باور نمیکنید که یک هیئت حمله کنند و نستجیربالله ضریح امام رضا علیه السلام را آتش بزنند. یعنی خیلی روشن است که این شخص نمیتواند هیئتی باشد، اگر هم در لباس بچه هیئتی است حتماً معلوم است که یک نفوذی است که میخواهد این فعل را به گردن کس دیگری بیندازد.
قبح آتش زدن خانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که در حیات بودند از صد هزار مرتبه آتش زدنِ ضریح امام رضا علیه السلام بالاتر است. اگر صد هزار مرتبه کعبه را خراب میکردند به قبح آتش زدن خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نبود. یعنی دیگر قبحی بالاتر از این نیست، چون چهار نفر از اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین آنجا بودند، خیلی روشن بود که این کار اسلامی نیست.
لذا هیچ استدلال دینی پشت این نیست، به سمت انکار یا اجتهاد رفتهاند که بگویند خطایی رخ داده است!
تقریباً ده قرن بعد عدهای گیج پیدا شدند و گردن گرفتهاند و سعی کردهاند این امر را بنحوی توجیه کنند!
واقعاً انسان از این موضوع خیلی میسوزد که اسلام به چه عناوینی گرفتار بشود که مثلاً طرف بگوید: برای این خانه را آتش زدند که بالاخره سیاست اقتضائاتی دارد، با اوباش جنگیدهاند (نستجیربالله).
کاربر مهمان