- 475
- 1000
- 1000
- 1000
صراط مستقیم صراط بندگان محبوب، جلسه سوم
سخنرانی از آیت الله حسین انصاریان با موضوع «صراط مستقیم صراط بندگان محبوب»، جلسه سوم، سال 1401
کلام در یکی از نابترین، پرمحتواترین و نورانیترین روایات پیغمبر عظیمالشأن اسلام بود که در نوشتههای پربار وجود مبارک مرحوم مجلسی دیدم و یادداشت کردم. عالم کمنظیر و مغز متفکر، انسان آگاه و عالم و عارف، شیخ بهایی که از او با عنوان «بهاء الملة و الدّین»، یعنی ارزش جامعه و فرهنگ و دین یاد شده است، یک جملهٔ کوتاه این روایت را البته با کمک پروردگار به ده صورت معنا کرده؛ چون اگر کمک او نباشد، انسان نمیتواند پلک چشم هم بههم بزند. اگر به آن یک کلمه (کلمهٔ چهارم روایت) برسم، ده مسئلهٔ بسیار باعظمتی را که شیخ بهایی مطرح کرده، برایتان عرض میکنم.
نه کسی که این روایت را فرموده، یک انسان معمولی بوده و نه روایتش معمولی است. گویندهاش وجود مقدس پیامبر اعظم(ص) است که قلب مبارکشان به علم بینهایت پروردگار وصل بوده است. من هم برای این مسئله دلیل دارم؛ دلیل قرآنی، روایتی و دلایلی که حکمای بزرگ شیعه، امثال حاج ملاهادی سبزواری مطرح کردهاند. این قلب یک قلب غیرعادی و آینهٔ انعکاس علم مطلق حق بوده است. لذا محال بود که از حضرت چیزی دربارهٔ عالم، جهان و طبیعت، موجودات، انسان و پشت پردهٔ این عالم بپرسند و حضرت گفته باشند «نمیدانم». سؤالاتی که از حضرت شده، تا جایی که سؤالات را یادداشت کردهاند و و باقی مانده است، نشان میدهد که این قلب، آینهٔ منعکسکنندهٔ حقایق علمالله بوده.
علیبنابراهیم قمی روایتی را در جلد دوم تفسیرش (هزار سال قبل نوشته شده است) نقل میکند که حدود پنج صفحهٔ کامل است. پیغمبر(ص) این روایت را در سفر آخر عمرشان (دو ماه مانده بود به ازدنیارفتنشان)، با تکیهدادن به در خانهٔ خدا در مسجدالحرام بیان کردهاند. مسجدالحرام آنوقت پر بود؛ چون نزدیک ده هزار نفر آن سال با پیغمبر(ص) حج بهجا آوردند. کسی که از همهٔ حاجیان به پیغمبر(ص) نزدیکتر بود، سلمان بود. سلمان در یک قدمی پیغمبر(ص) بود. پیغمبر اکرم(ص) هم شاید بیش از بیست بار اسم سلمان را در این روایتشان آوردهاند. علتش هم این است: هر بخشی را که حضرت بیان میکردند، سلمان با شگفتی میپرسید آیا شدنی است؟ پیغمبر(ص) هم میفرمودند: به آنکه جان من در دست قدرت اوست، شدنی است. در این پنج صفحه روایت، پیغمبر(ص) تمام اوضاع شرق و غرب عالم و اوضاع مسلمانان را که در انواع فسادها غرق خواهند شد، خبر دادهاند؛ فسادهایی که اصلاً زمان خودشان نبود و وجود نداشت؛ فسادهایی جدید که در دنیا پدید میشود. همین یکدانه روایت نشان میدهد که این قلب در برابر علم مطلق حق آینه بود و علمالله در این آینه منعکس بود. در حقیقت، هرچه پیغمبر(ص) در این 23 سال نبوتشان فرمودهاند، این آینه را میخواندند و میفرمودند.
پیغمبر(ص) در این روایت میفرمایند: «إذا أحَبَّ اللهُ تَعالى عَبداً ألهَمَهُ العَمَلَ بثَمانِ خِصالٍ» وقتی که پروردگار عالم بندهای را دوست بدارد، هشت خصلت به او الهام میکند. فرقی نمیکند که این بنده مرد باشد یا زن. «عبد» هم شامل حال مردان است و هم شامل حال زنان؛ هم آنهایی که مرد هستند و عبد، هم آنهایی که خانم هستند و عبد، مورد احترام خدا هستند. خود پروردگار در احادیث قدسی میفرماید: کسی که به بندهٔ مؤمن من اهانت کند، مستقیماً به من اهانت کرده است. کسی که بندهٔ مؤمن مرا سبک بشمارد، به او احترام نکند و برای او ارزش قائل نشود، به من احترام نکرده و برای من ارزش قائل نشده است. این کیان و عظمت عبد مؤمن است.
کلام در یکی از نابترین، پرمحتواترین و نورانیترین روایات پیغمبر عظیمالشأن اسلام بود که در نوشتههای پربار وجود مبارک مرحوم مجلسی دیدم و یادداشت کردم. عالم کمنظیر و مغز متفکر، انسان آگاه و عالم و عارف، شیخ بهایی که از او با عنوان «بهاء الملة و الدّین»، یعنی ارزش جامعه و فرهنگ و دین یاد شده است، یک جملهٔ کوتاه این روایت را البته با کمک پروردگار به ده صورت معنا کرده؛ چون اگر کمک او نباشد، انسان نمیتواند پلک چشم هم بههم بزند. اگر به آن یک کلمه (کلمهٔ چهارم روایت) برسم، ده مسئلهٔ بسیار باعظمتی را که شیخ بهایی مطرح کرده، برایتان عرض میکنم.
نه کسی که این روایت را فرموده، یک انسان معمولی بوده و نه روایتش معمولی است. گویندهاش وجود مقدس پیامبر اعظم(ص) است که قلب مبارکشان به علم بینهایت پروردگار وصل بوده است. من هم برای این مسئله دلیل دارم؛ دلیل قرآنی، روایتی و دلایلی که حکمای بزرگ شیعه، امثال حاج ملاهادی سبزواری مطرح کردهاند. این قلب یک قلب غیرعادی و آینهٔ انعکاس علم مطلق حق بوده است. لذا محال بود که از حضرت چیزی دربارهٔ عالم، جهان و طبیعت، موجودات، انسان و پشت پردهٔ این عالم بپرسند و حضرت گفته باشند «نمیدانم». سؤالاتی که از حضرت شده، تا جایی که سؤالات را یادداشت کردهاند و و باقی مانده است، نشان میدهد که این قلب، آینهٔ منعکسکنندهٔ حقایق علمالله بوده.
علیبنابراهیم قمی روایتی را در جلد دوم تفسیرش (هزار سال قبل نوشته شده است) نقل میکند که حدود پنج صفحهٔ کامل است. پیغمبر(ص) این روایت را در سفر آخر عمرشان (دو ماه مانده بود به ازدنیارفتنشان)، با تکیهدادن به در خانهٔ خدا در مسجدالحرام بیان کردهاند. مسجدالحرام آنوقت پر بود؛ چون نزدیک ده هزار نفر آن سال با پیغمبر(ص) حج بهجا آوردند. کسی که از همهٔ حاجیان به پیغمبر(ص) نزدیکتر بود، سلمان بود. سلمان در یک قدمی پیغمبر(ص) بود. پیغمبر اکرم(ص) هم شاید بیش از بیست بار اسم سلمان را در این روایتشان آوردهاند. علتش هم این است: هر بخشی را که حضرت بیان میکردند، سلمان با شگفتی میپرسید آیا شدنی است؟ پیغمبر(ص) هم میفرمودند: به آنکه جان من در دست قدرت اوست، شدنی است. در این پنج صفحه روایت، پیغمبر(ص) تمام اوضاع شرق و غرب عالم و اوضاع مسلمانان را که در انواع فسادها غرق خواهند شد، خبر دادهاند؛ فسادهایی که اصلاً زمان خودشان نبود و وجود نداشت؛ فسادهایی جدید که در دنیا پدید میشود. همین یکدانه روایت نشان میدهد که این قلب در برابر علم مطلق حق آینه بود و علمالله در این آینه منعکس بود. در حقیقت، هرچه پیغمبر(ص) در این 23 سال نبوتشان فرمودهاند، این آینه را میخواندند و میفرمودند.
پیغمبر(ص) در این روایت میفرمایند: «إذا أحَبَّ اللهُ تَعالى عَبداً ألهَمَهُ العَمَلَ بثَمانِ خِصالٍ» وقتی که پروردگار عالم بندهای را دوست بدارد، هشت خصلت به او الهام میکند. فرقی نمیکند که این بنده مرد باشد یا زن. «عبد» هم شامل حال مردان است و هم شامل حال زنان؛ هم آنهایی که مرد هستند و عبد، هم آنهایی که خانم هستند و عبد، مورد احترام خدا هستند. خود پروردگار در احادیث قدسی میفرماید: کسی که به بندهٔ مؤمن من اهانت کند، مستقیماً به من اهانت کرده است. کسی که بندهٔ مؤمن مرا سبک بشمارد، به او احترام نکند و برای او ارزش قائل نشود، به من احترام نکرده و برای من ارزش قائل نشده است. این کیان و عظمت عبد مؤمن است.
تاکنون نظری ثبت نشده است