سخنرانی حجت الاسلام عبدالله ضابط (علیه الرحمه) با موضوع «سیره شهدا»
شب قدر در دانشگاه شیراز دو دانشجو پیش من آمدند. گفتند حاجی آقا دو دعا ما امشب از خدا داریم. از خدا بخواه دعاهای ما را مستجاب کند.
فکر کردم دانشگاهی، رشته ای، درسی و... که می خواهند قبول شود و قول دادم که برایشان دعا کنم. گفتند که ما خواهر و برادر هستیم و پدری داریم که جانباز است و از مهمان هایی که برای او می آیند متوجه می شویم که او از سرداران بزرگ جمگ بوده است. سال های سال است که کم حرف و با کسی صحبت نمی کند. جلوی ما سعی می کند که گریه نکند ولی ما می فهمیم. دلش کجاست؟ خودش کجاست؟
هر چند وقت یک بار حال او بد می شود و این برای ما خیلی سخت است. الآن بیست روز است در حالت کما و بیهوشی است. امشب گفتیم که اگر امشب شب تقدیر است، بیاییم به در خانه خدا و به خدا بگوییم خدایا، بابای ما دیگر راحت کن و ببرش. این دو دانشجو التماس می کردند.
شب قدر در دانشگاه شیراز دو دانشجو پیش من آمدند. گفتند حاجی آقا دو دعا ما امشب از خدا داریم. از خدا بخواه دعاهای ما را مستجاب کند.
فکر کردم دانشگاهی، رشته ای، درسی و... که می خواهند قبول شود و قول دادم که برایشان دعا کنم. گفتند که ما خواهر و برادر هستیم و پدری داریم که جانباز است و از مهمان هایی که برای او می آیند متوجه می شویم که او از سرداران بزرگ جمگ بوده است. سال های سال است که کم حرف و با کسی صحبت نمی کند. جلوی ما سعی می کند که گریه نکند ولی ما می فهمیم. دلش کجاست؟ خودش کجاست؟
هر چند وقت یک بار حال او بد می شود و این برای ما خیلی سخت است. الآن بیست روز است در حالت کما و بیهوشی است. امشب گفتیم که اگر امشب شب تقدیر است، بیاییم به در خانه خدا و به خدا بگوییم خدایا، بابای ما دیگر راحت کن و ببرش. این دو دانشجو التماس می کردند.
تاکنون نظری ثبت نشده است