- 51
- 1000
- 1000
- 1000
نقش مودت اهلبیت در تکامل انسان
سخنرانی حجت الاسلام سید احمد میردامادی با موضوع "نقش مودت اهلبیت در تکامل انسان "، سال 1404
میخواهم درباره محوری صحبت کنم که قرآن کریم و روایات اهلبیت علیهمالسلام، آن را اساس دین، کلید سعادت و مایه نجات میدانند. آن محور، چیزی نیست جز محبت و مودت نسبت به خاندان پیامبر اکرم صلوات الله. خداوند متعال در سوره شورا خطاب به پیامبرش میفرماید: بگو: من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم، مگر دوستی درباره خویشاوندانم. این یک دستور همگانی است. این مزد رسالت، بر دوش همه امت است. اما این محبت فقط یک احساس ساده نیست. از منظر روایات، این محبت پایه و بنیان اسلام است. امام صادق علیهالسلام فرمود: أَسَاسُ الْإِسْلَامِ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَیْت. اسلام واقعی، بر ستون محبت ما بنا شده است. چرا این محبت تا این حد مهم است؟ این محبت است که عمل کم را زیاد میکند و ناچیز را ارزشمند میسازد. در روایتی آمده که حتی یک جرعه آب نوشیدن، اگر با یاد و سلام بر امام حسین علیهالسلام باشد، پاداشش صد هزار حسنه و بخشش صد هزار گناه است. در مقابل، اعمال عظیم بدون این محبت، ممکن است ارزشی پیش خدا نداشته باشد. حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند که این ولایت و محبت، امانت از پراکندگی و گسیختگی است. جامعهای که بر این محبت بنا شود، مانند خانوادهای منسجم است، نه جامعهای که با زور و پول و تهدید نگه داشته شده. هدف نهایی از این محبت، این نیست که فقط سیاهیلشکر اهلبیت باشیم. هدف این است که ما با این محبت رشد کنیم، نورانی شویم و به کمال برسیم. امام علیهالسلام مانند کعبه است. ما برای رسیدن به کعبه، رنج سفر را به جان میخریم. برای رسیدن به مقام ولایت نیز باید با سلاح محبت، سفر کنیم تا قلبمان نورانی و ظرفیتمان افزون شود. و چه الگوی زنده و درخشانی برای این محبت داریم: حضرت امالبنین سلام الله علیها. این بانوی بزرگوار، درک عمیقی از این قانون الهی داشت. او تمام وجودش را، همه فکر و ذکرش را، بر محبت به امیرالمؤمنین و فرزندان معصومش متمرکز کرد. او آمد و خودِ خویش را در بازار این محبت عرضه کرد و خداوند هم او را چنان گرانقدر کرد که مادر شهیدانی چون حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام شد. ذکاوت او همین بود: تبدیل من کوچک به مایی جاودانه در دامان ولایت. وفاداری و عشق او به این خاندان، آنقدر شدید بود که در مصیبت جانگداز امام حسین علیهالسلام، چشمان مبارکش از شدت گریه و حسرت، بینایی خود را از دست داد. همانطور که یعقوب نبی در فراق یوسف نابینا شد، این بانوی وفادار نیز در فراق حسینش، دنیا را تاریک دید. پس بیایید از این درس بزرگ استفاده کنیم. بیایید محبتمان را نه یک احساس حاشیهای، بلکه اساس ایمان و محور زندگی خود قرار دهیم. این محبت، نماز و روزه ما را زنده میکند، گناهان ما را میزداید، جامعه ما را متحد میکند و نهایتاً، ما را به سرمنزل مقصود و لقای خدا میرساند.
میخواهم درباره محوری صحبت کنم که قرآن کریم و روایات اهلبیت علیهمالسلام، آن را اساس دین، کلید سعادت و مایه نجات میدانند. آن محور، چیزی نیست جز محبت و مودت نسبت به خاندان پیامبر اکرم صلوات الله. خداوند متعال در سوره شورا خطاب به پیامبرش میفرماید: بگو: من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم، مگر دوستی درباره خویشاوندانم. این یک دستور همگانی است. این مزد رسالت، بر دوش همه امت است. اما این محبت فقط یک احساس ساده نیست. از منظر روایات، این محبت پایه و بنیان اسلام است. امام صادق علیهالسلام فرمود: أَسَاسُ الْإِسْلَامِ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَیْت. اسلام واقعی، بر ستون محبت ما بنا شده است. چرا این محبت تا این حد مهم است؟ این محبت است که عمل کم را زیاد میکند و ناچیز را ارزشمند میسازد. در روایتی آمده که حتی یک جرعه آب نوشیدن، اگر با یاد و سلام بر امام حسین علیهالسلام باشد، پاداشش صد هزار حسنه و بخشش صد هزار گناه است. در مقابل، اعمال عظیم بدون این محبت، ممکن است ارزشی پیش خدا نداشته باشد. حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند که این ولایت و محبت، امانت از پراکندگی و گسیختگی است. جامعهای که بر این محبت بنا شود، مانند خانوادهای منسجم است، نه جامعهای که با زور و پول و تهدید نگه داشته شده. هدف نهایی از این محبت، این نیست که فقط سیاهیلشکر اهلبیت باشیم. هدف این است که ما با این محبت رشد کنیم، نورانی شویم و به کمال برسیم. امام علیهالسلام مانند کعبه است. ما برای رسیدن به کعبه، رنج سفر را به جان میخریم. برای رسیدن به مقام ولایت نیز باید با سلاح محبت، سفر کنیم تا قلبمان نورانی و ظرفیتمان افزون شود. و چه الگوی زنده و درخشانی برای این محبت داریم: حضرت امالبنین سلام الله علیها. این بانوی بزرگوار، درک عمیقی از این قانون الهی داشت. او تمام وجودش را، همه فکر و ذکرش را، بر محبت به امیرالمؤمنین و فرزندان معصومش متمرکز کرد. او آمد و خودِ خویش را در بازار این محبت عرضه کرد و خداوند هم او را چنان گرانقدر کرد که مادر شهیدانی چون حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام شد. ذکاوت او همین بود: تبدیل من کوچک به مایی جاودانه در دامان ولایت. وفاداری و عشق او به این خاندان، آنقدر شدید بود که در مصیبت جانگداز امام حسین علیهالسلام، چشمان مبارکش از شدت گریه و حسرت، بینایی خود را از دست داد. همانطور که یعقوب نبی در فراق یوسف نابینا شد، این بانوی وفادار نیز در فراق حسینش، دنیا را تاریک دید. پس بیایید از این درس بزرگ استفاده کنیم. بیایید محبتمان را نه یک احساس حاشیهای، بلکه اساس ایمان و محور زندگی خود قرار دهیم. این محبت، نماز و روزه ما را زنده میکند، گناهان ما را میزداید، جامعه ما را متحد میکند و نهایتاً، ما را به سرمنزل مقصود و لقای خدا میرساند.


تاکنون نظری ثبت نشده است