- 218
- 1000
- 1000
- 1000
نگرش صحیح به دین و مفاهیم دینی، جلسه بیست و چهارم
سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان با موضوع «نگرش صحیح به دین و مفاهیم دینی»، جلسه بیست و چهارم: کفر، سال 1402
صفات قلبی ما، حالات روحی ما، گاهی از اوقات روی فکر ما اثر می گذارد. البته همیشه مؤثر هست. حالات قلبی هم ما همیشه روی اندیشه ما اثر دارد ولی گاهی اوقات اثر آن خیلی منفی و خیلی واضح و آشکار هست. مثلاً یک کسی که می ترسد مدام احتیاط را تئوریزه می کند زیادتر از حدی که باید احتیاط کرد. یا کسی که مثلاً آدم خسیسی هست.
ذهن او به آن سمت حرکت می کند. ما نمی توانیم فرضی برای انسان داشته باشیم، حالتی را برای انسان تصور کنیم که گرایش های او، احساسات او روی اندیشه او اثر نگذارد. مثلاً یک پژوهشگر معمول هست که می گویند خب پژوهشگرها نباید تحت تأثیر احساسات قرار بگیرند. یک محقق باید حقیقت را ببیند. آن هم تحت تأثیر یک گرایش به نام حقیقت طلبی، حقیقت جویی باید باشد. اگر عاشق حقیقت نباشد به حقیقت نمی رسد. پس ما در هر حالت تحت تأثیر گرایش های خود هستیم و باید باشیم. حتی آن جایی که می خواهیم بی طرفی داشته باشیم باید عشق به عدالت داشته باشیم، عشق به حقیقت داشته باشیم تا آن بی طرفی محقق شود. احساسات ما خیلی روی اندیشه ما اثر می-گذارد. ولی گاهی اوقات این اثری که از احساسات روی اندیشه می آید خیلی منفی هست و خیلی گل درشت می شود. بعضی ها گرایش-های بدی دارند این گرایش های بد آنها باعث می شود که دیگر افراد واقع بینی نباشند. این جا هست که این گونه مورد واقع بین نبودن مورد مذمت خدا قرار می گیرد، خدا حق می داند این افراد را عذاب کند. اینها برجسته ترین نمونه های کفر هستند. چرا خداوند در قرآن این قدر از کافرها ناراحت هست و به آنها غضب می کند؟ ممکن است بعضی ها بگویند که آقا این نفهمیده است، این به این مطلب نرسیده است. خدا به هیچ وجه کسی که نفهمیده و به یک مطلب نرسیده است را یا کسی را که نمی داند هیچ وقت عذاب نمی کند.
تو فهمیدی ولی کتمان می کنی، تو فهمیدی ولی واقعیت را می پوشانی. یک نوع آن همین هست. فهمیده است و کتمان می کند. یک نوع آن این است، اگر نفهمیده مقصر بیماری های قلب او بوده است که نگذاشته است بفهمد. عنایت فرمودید این نوع آن را هم در قرآن داریم. بعضی ها هستند به یک مطلبی واقعاً نمی رسند. آدم به چشم های آنها نگاه می کند می گوید واقعاً من به این مطلب نرسیدم. آقا هر چه دلیل می آورید باز متقاعد نمی شود. هر چه نشانه می آورید ... همه متقاعد می شوند، دلایل منطقی هست، ولی او متقاعد نمی شود.
صفات قلبی ما، حالات روحی ما، گاهی از اوقات روی فکر ما اثر می گذارد. البته همیشه مؤثر هست. حالات قلبی هم ما همیشه روی اندیشه ما اثر دارد ولی گاهی اوقات اثر آن خیلی منفی و خیلی واضح و آشکار هست. مثلاً یک کسی که می ترسد مدام احتیاط را تئوریزه می کند زیادتر از حدی که باید احتیاط کرد. یا کسی که مثلاً آدم خسیسی هست.
ذهن او به آن سمت حرکت می کند. ما نمی توانیم فرضی برای انسان داشته باشیم، حالتی را برای انسان تصور کنیم که گرایش های او، احساسات او روی اندیشه او اثر نگذارد. مثلاً یک پژوهشگر معمول هست که می گویند خب پژوهشگرها نباید تحت تأثیر احساسات قرار بگیرند. یک محقق باید حقیقت را ببیند. آن هم تحت تأثیر یک گرایش به نام حقیقت طلبی، حقیقت جویی باید باشد. اگر عاشق حقیقت نباشد به حقیقت نمی رسد. پس ما در هر حالت تحت تأثیر گرایش های خود هستیم و باید باشیم. حتی آن جایی که می خواهیم بی طرفی داشته باشیم باید عشق به عدالت داشته باشیم، عشق به حقیقت داشته باشیم تا آن بی طرفی محقق شود. احساسات ما خیلی روی اندیشه ما اثر می-گذارد. ولی گاهی اوقات این اثری که از احساسات روی اندیشه می آید خیلی منفی هست و خیلی گل درشت می شود. بعضی ها گرایش-های بدی دارند این گرایش های بد آنها باعث می شود که دیگر افراد واقع بینی نباشند. این جا هست که این گونه مورد واقع بین نبودن مورد مذمت خدا قرار می گیرد، خدا حق می داند این افراد را عذاب کند. اینها برجسته ترین نمونه های کفر هستند. چرا خداوند در قرآن این قدر از کافرها ناراحت هست و به آنها غضب می کند؟ ممکن است بعضی ها بگویند که آقا این نفهمیده است، این به این مطلب نرسیده است. خدا به هیچ وجه کسی که نفهمیده و به یک مطلب نرسیده است را یا کسی را که نمی داند هیچ وقت عذاب نمی کند.
تو فهمیدی ولی کتمان می کنی، تو فهمیدی ولی واقعیت را می پوشانی. یک نوع آن همین هست. فهمیده است و کتمان می کند. یک نوع آن این است، اگر نفهمیده مقصر بیماری های قلب او بوده است که نگذاشته است بفهمد. عنایت فرمودید این نوع آن را هم در قرآن داریم. بعضی ها هستند به یک مطلبی واقعاً نمی رسند. آدم به چشم های آنها نگاه می کند می گوید واقعاً من به این مطلب نرسیدم. آقا هر چه دلیل می آورید باز متقاعد نمی شود. هر چه نشانه می آورید ... همه متقاعد می شوند، دلایل منطقی هست، ولی او متقاعد نمی شود.
تاکنون نظری ثبت نشده است