- 169
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 32 تا 34 سوره انفال
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 32 تا 34 سوره انفال":
گروهی از مفسرین تنافی بین این آیات را تقریر کردند.
عذاب منفی راجع به عذاب دنیاست و عذاب ثابت شده راجع به عذاب آخرت است!
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ إِذْ قالُوا اللّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلیمٍ ٭ وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ وَ ما کانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ ٭ وَ ما لَهُمْ أَلاّ یُعَذِّبَهُمُ اللّهُ وَ هُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ ما کانُوا أَوْلِیاءَهُ إِنْ أَوْلِیاؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ﴾
گروهی از مفسرین تنافی بین این آیات را تقریر کردند و جواب دادند مثلاً مرحوم امین الاسلام در مجمع البیان فرمود به اینکه آیه ﴿وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ﴾ عذاب را نفی میکند و آیه ﴿وَ ما لَهُمْ أَلاّ یُعَذِّبَهُمُ اللّهُ وَ هُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ﴾ عذاب را اثبات میکند بین آن نفی و اثبات تنافی است چگونه باید جمع کرد؟ آن گاه وجوهی را ارائه میکنند برای رفع این تنافی.
وجه اول این است که آن عذاب منفی راجع به عذاب استئصال است آن عذابهایی که امتی را مستئصل میکرد اصل و ریشه آن امت را میکند نظیر عذاب قوم نوح نظیر عذاب قوم عاد و ثمود و آن عذاب منفی ناظر به قتل اسارت است که مشرکین گرچه عذاب استئصال دامنگیرشان نشد ولی در جنگهای بدر و امثال بدر هم عدهای کشته شدند عدهای اسیر شدند و مانند آن پس عذاب منفی راجع به عذاب استئصال است و عذاب ثابت شده عذاب قتل و اسارت ومانند آن این وجه اول.
وجه دوم این است که عذاب منفی راجع به عذاب دنیاست و عذاب ثابت شده راجع به عذاب آخرت است یعنی در دنیا گرچه خدا اینها را عذاب نمیکند ولی در آخرت اینها را معذب میکند.
وجه سوم آن است که آن عذاب منفی به لحاظ دنیا و آخرت است به شرط استغفار اگر اینها استغفار بکنند نه در دنیا معذباند نه در آخرت و عذاب مثبت راجع به ترک استغفار است که اگر استغفار نکنند معذب میشوند حالا یا فی الجمله یا بالجمله یا هم در دنیا و آخرت یا خصوص آخرت این وجوهی است که برخی از مفسرین نظیر امین الاسلام (رضوان الله علیه) در مجمع ارائه کرده است.
سیدنا الاستاد مرحوم آیت الله طباطبایی یک نقد اجمالی دارند یک نقد تفصیلی اشکال اجمالی مرحوم علامه این است که شما این آیات را به هم مرتبط دانستید و گفتید با هم نازل شده است و در یک مساق است آن گاه تنافی احساس کردید در صدد رفع تنافی هستید در حالی که طبق شواهد بازگو شده آیه ٣٢ و ٣٣ یک جریان خاصی دارد و آیه ٣٤ یک جریان مخصوصی اینها اصلاً با هم نازل نشدهاند اگر مربوط به دو جریان است مربوط به دو واقعه است با هم نازل نشدهاند تا شما تنافی احساس بکنید وقتی تنافی در کار نباشد آن زحمت بیان وجوه سهگانه هم روا نیست این نقد اجمالی.
نقد تفصیلی این است که بر فرض که اینها به حسب ظاهر به هم مرتبط باشند و منافات داشته باشند این جوابهای سهگانه شما کافی نیست چرا؟ برای اینکه آیات در سیاق تشدید است بنابراین که اینها با هم باشند در سیاق تشدید است و باید ترقی کنند نه در سیاق تبدیل که یکی را نفی کند و در جای دیگر اثبات کند چیزی را نفی کند چیزی را اثبات کند اگر آیه در صدد بیان این است که اینها مقتضیات فراوانی برای عذاب دارند کافرند صد عن سبیل الله میکنند مزاحم اسلام و مسلمیناند و مانند آن آیه پس در صدد استحقاق بیان استحقاق عذاب است بیان تشدید است نه بیان تبدیل یک عذاب را نفی بکند عذاب دیگر را اثبات بکند تا شما بگویید آن عذاب نفی شده عذاب استعصال است عذاب اثبات شده عذاب قتل و اسارت و مانند آن.
اشکال دوم این است که اینکه فرمودید عذاب ثابت شده عذاب آخرت است و عذاب منفی عذاب دنیاست این با تعبیری در آیه ٣٥ آمده است که فرمود ﴿فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ﴾ این هماهنگ نیست معلوم میشود که این عذاب دنیاست چون در دنیا به اینها میگویند این عذاب را بچشید در قصه بدر و امثال بدر این حادثه قتل و اسارت پدید آمد که گفته اینها را بچشید مربوط به دنیاست.
و اما جواب سوم با آیات مطابق نیست برای اینکه شما جواب سوم را گفتید نفی عذاب به لحاظ استغفار است و اثبات عذاب به لحاظ نفی استغفار است در حالی که لسان آیه این نیست که خدا اینها را عذاب نمیکند برای اینکه اینها استغفار نمیکنند لسان آیه این است که چرا خدا اینها را عذاب بکند ﴿وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ﴾ این جمله یستغفرون که جمله فعلیه است با فعل مضارع بیان شده و دلالت بر حال و آینده دارد نشانه آن است که استغفار میکنند نه اینکه چون استغفار نشده اینها معذباند میگوید به اینکه استحقاق عذاب برای ترک استغفار است و نفی عذاب برای آن است که اینها استغفار میکنند در حالی که آن آیهای که شما گفتید استغفار نمیکنند ظاهر آیه به صورت فعل جمله فعلیه به صورت فعل مضارع نشانه آن است که این زمینه برای تحقق است خب غالب سخنان سیدنا الاستاد (رضوان الله علیه) تحقیقی است.
اما این سؤال میماند که اگر دو آیه در یک جریان خاص نازل شدهاند که شأن نزول بعضی از روایات تاریخ هم تأیید میکند که این قصه ﴿وَ إِذْ قالُوا اللّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ﴾ مربوط به جریان غدیر است و حارث ابن نعمان فعلی را گفته نه نظر ابن حارث یا ابوجهل آن گاه این دو تا آیه که در وسط واقع شد این آیه ٣٤ که فرمود ﴿وَ ما لَهُمْ أَلاّ یُعَذِّبَهُمُ اللّهُ وَ هُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ﴾ این خیلی با آن اسبقیها هماهنگ نیست برای اینکه طبق نظر سیدنا الاستاد آیه ٣٢ و ٣٣ یک جا نازل شد قهراً آیه ٣٤ به آن آیه ٣١ مرتبط میشود این چنین خواهد شد که ﴿وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا إِنْ هذا إِلاّ أَساطیرُ اْلأَوَّلینَ﴾ ﴿وَ ما لَهُمْ أَلاّ یُعَذِّبَهُمُ اللّهُ وَ هُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ﴾ این ﴿وَ ما لَهُمْ أَلاّ یُعَذِّبَهُمُ﴾ خیلی با آن آیه اسبق هماهنگ نیست برای اینکه سخن از تعذیب و اثبات و نفی عذاب مطرح نبود اما وقتی با آیه ٣٢ و ٣٣ هماهنگ باشد ارتباطشان روشن است برای اینکه در آیه ٣٢ آمده است که برخیها گفتند اگر این حق است ﴿فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلیمٍ﴾ آن گاه خدا میفرماید به اینکه دو چیز باعث رفع عذاب است یکی وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) یکی هم استغفار مردم بعد میفرماید ﴿وَ ما لَهُمْ أَلاّ یُعَذِّبَهُمُ﴾ برای اینکه اینها استغفار نمیکنند که تو هم که دائماً در بین اینها نیستی ﴿إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ﴾ این التزاماش بسیار روشن است اما اگر این دو آیه در وسط واقع شد مربوط به قضیه دیگر باشد و ارتباطی با سابق و لاحق نداشته باشد چه اینکه ایشان اصرار دارد که این دو تا آیه به سابق و لاحق مرتبط نیست آن وقت آیه ٣٤ که میفرماید ﴿وَ ما لَهُمْ أَلاّ یُعَذِّبَهُمُ الله﴾ یک امر ابتدایی میشود خیلی با آیه اسبق یعنی آیه ٣١ مرتبط نیست در آن گونه از موارد میفرماید به اینکه چون اینها این چنیناند میگویند ﴿إِنْ هذا إِلاّ أَساطیرُ اْلأَوَّلینَ﴾ پس اینها کسانی هستند که استحقاق عذاب دارند یا مثلاً وعید نار در مورد آنها ذکر میشود و مانند آن اما تعبیر ﴿وَ ما لَهُمْ أَلاّ یُعَذِّبَهُمُ اللّهُ﴾ خیلی هماهنگ نیست این شبهه که برطرف بشود سایر سخنان ایشان مورد قبول خواهد بود.
مطلب دیگر آن است که چون درباره شخص پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود ﴿وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ﴾ برخی از اهل معرفت میگویند به اینکه وقتی وجود مبارک عیسی مسیح به آسمانها رفت این خصیصه دیگر مال اهل زمین نیست ولی وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به آسمان نرفت مثلاً رفت نشد در زمین ماند تا امان باشد برای اهل زمین که حتی قبر مطهر آن حضرت بدن رحلت کرده آن حضرت هم یک امان است برای اهل زمین خب این هم یک برداشت خاص خودشان است.
پرسش: ...
پاسخ: بله معلوم میشود که بعضی از درجات عذاب برداشته میشود با حیات آن حضرت و بعضی از عذابهای دیگر بعد از ارتحال آن حضرت هم باز منتفی است اصل این حدیث را از خود پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل کردهاند و ابن عباس از وجود مبارک حضرت امیر دارد و حضرت امیر آن طوری که سید رضی در نهجالبلاغه از وجود مبارک امام باقر (سلام الله علیه) نقل میکند حضرت امیر میفرماید که خداوند دو امان داشت یکی وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) یکی هم استغفار یکی رحلت کرده است و دیگری مانده که اصل این مربوط به از خود پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از طریق اهل سنت نقل شده جمعاش این است که بعضی از درجات عذاب با حیات عنصری پیغمبر برطرف میشود و برخی دیگر هم که مرحله نازلتر هست بعد از رحلت او هم باز منتفی است خب از اینکه قبر مطهر آن حضرت باعث برکات فراوانی است همانطوری که امام هشتم به ذکریا ابن آدم فرمود که خدا به برکت قبر پدرم ابی ابراهیم امام کاظم (سلام الله علیه) عذاب را از مردم بغداد برمیدارد معلوم میشود بعضی از عذابها به برکت قبر و بدن رحلت کرده اینها هم باز منتفی است.
﴿وَ ما لَهُمْ أَلاّ یُعَذِّبَهُمُ اللّهُ وَ هُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ ما کانُوا أَوْلِیاءَهُ إِنْ أَوْلِیاؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ﴾ برای تثبیت این عذاب میفرماید به اینکه شرایط و مقتضیات فراوانی برای عذاب اینها حاصل هست و همه موانع هم برطرف است هیچ مانعی برای تعذیب اینها وجود ندارد در حالی که شرایط فراوان برای تعذیب اینها هست کفر اینها وثنیت اینها بتپرستی اینها و داعیه تولیت کعبه همه اینها معاصی کبیره است و ظم بر حرم و منع مسلمانها از مسجد الحرام اینها جزء بدترین ظلم است خود آنها که مشرک اند بر اساس آیات سورهٴ مبارکهٴ لقمان ﴿إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ﴾ از این جهت ظالم اند و استحقاق عذاب دارند آیه 13 سورهٴ مبارکهٴ لقمان این است که ﴿لا تُشْرِکْ بِاللّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ﴾ از آن گذشته جریان مصادره کردن کعبه و آن را در اختیار خود قرار دادن این هم جزء بدترین ظلم است که آیه 114 سورهٴ مبارکهٴ بقره ناظر به آن است ﴿وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللّهِ أَنْ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ وَ سَعى فی خَرابِها أُولئِکَ ما کانَ لَهُمْ أَنْ یَدْخُلُوها إِلاّ خائِفینَ لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی اْلآخِرَةِ عَذابٌ عَظیمٌ﴾ که این مصداق اش هم مسجد الحرام است و منتها تخریب مسجد در قبال ﴿إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ﴾ انحایی دارد یک وقت است تخریب عادی است که با بیل و کلنگ تخریب میکنند یک وقتی تخریب معنوی است که با بتکده قرار دادن آن را تخریب میکنند پس بدترین ظلم ظلم به حرم الهی است چه اینکه سنگینترین ظلم هم شرک ورزیدن است اگر اینها دست از این کارها بردارند که مانع عذاب است ذات اقدس الهی وعده داد که ما گذشتهها را صرف نظر میکنیم آیه ١١٥ سورهٴ مبارکهٴ آل عمران این بود که ﴿وَ ما یَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَلَنْ یُکْفَرُوهُ وَ اللّهُ عَلیمٌ بِالْمُتَّقینَ﴾ چه اینکه در بخشهایی از سورهٴ مبارکهٴ نساء و مانند آن آمده است که و آیه ١٤٧ سورهٴ نساء این بود ﴿ما یَفْعَلُ اللّهُ بِعَذابِکُمْ إِنْ شَکَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ وَ کانَ اللّهُ شاکِرًا عَلیمًا﴾ اگر لغزشهای گذشته را با توبه ترمیم بکنید خدا از گذشته عفو میکند و کاری به شما ندارد پس خودشان شک دارند این سبب است برای عذاب صد عن سبیل الله میکنند این هم یک سبب دیگری است بر عذاب داعیه تولیت دارند این هم یک سببی است بر عذاب برای اینکه بنایی که اسس علی التقوا متولیان او مردان باتقوا باید باشند ان اولیائه هم المتقون یک مشرک ادعای تولیت بیت توحید را داشته باشد این هم از بارزترین مصادیق ظلم است همه این شرایط برای تعذیب اینها فراهم است مانع هم که دو چیز بود یکی وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود که آن را که و یمکرون بود و اینها تبادل نظر کردند ﴿لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ﴾ این مکرها را داشت که اینها به هر وسیلهای که بود تو را تبعید کردند مسأله استغفار هم که در بین اینها مطرح نیست پس همه شرایط تعذیب حاضر است و همه موانع تعذیب هم منتفی است چرا خدا اینها را عذاب نکند؟
پرسش: ...
پاسخ: بله خود همین این ذنب است استغفار عبارت از آن است که انسان از ذات اقدس الهی طلب بخشش بکند نه از بتها خود استغفار یک نحو عبادت است و پرستش است استغفاری که در ساحت و فدای بت میکنند ذنبی است روی ذنب برای اینکه اینها کارهای نیستند اینکه میگویند مقرب الی الله باشند هؤلاء شفعاء باشند باید شفاعت به اذن خدا باشد نه بیاذن خدا وقتی ذات اقدس الهی این بتها را به رسمیت نشناخت به وسیله خلیل خودش کاری کرد ﴿فَجَعَلَهُمْ جُذاذًا إِلاّ کَبیرًا لَهُمْ﴾ از این بتها کاری ساخته نیست اینها نه خلیفه خدایند نه انبیایند نه مرسلین سمتی ندارند نه مدبرات امراند به اذن الله اگر هیچ کاری از اینها ساخته نیست آن وقت ﴿أَ لَهُمْ أَرْجُلٌ یَمْشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَیْدٍ یَبْطِشُونَ بِها﴾ انسان از اینها کاری بخواهد خود همین این استغفار گناه است نظیر اینکه بعضیها خود استغفار را به بازی گرفتهاند میگویند گناه میکینم خب بعد استغفار میکنیم این به تعبیر سیدنا الاستاد مرحوم علامه ذنب مضاعف است یعنی کسی از همان اول میگوید من گناه میکنم بعد توبه میکنم این یعنی دو تا گناه دارد یکی گناه کرده است و دیگر اینکه استغفار را و توبه را تحقیر کرده اهانت کرده به بازی گرفته معنای استغفار که مؤثر است این است که واقعاً کسی بر اساس اینکه ﴿غَلَبَتْ عَلَیْنا شِقْوَتُنا﴾ دچار یک گناهی شده بعد واقعاً بینه و بین الله توبه کند این توبه است که مؤثر است اما از همان اول انسان برود استغفار را به بازی بگیرد بگوید گناه میکنیم بعد هم استغفار میکنیم ذنب مضاعف است استغفار کردن از این اصنام و اوثان خودش ذنب مضاعف است بنابراین اینها اهل استغفار نبودند به دلیل اینکه در آیه ٣٥ میفرماید ﴿وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلاّ مُکاءً وَ تَصْدِیَةً﴾ خود عبادت آنها گناه است این نحوه عبادت آنها.
پرسش: ...
پاسخ: آیه این است یعنی در حالی که این کار را میکنند وعده داد دیگر اگر کسی این چنین باشد اگر این چنین باشد معلوم میشود که کی عده هستند یک عده بودند به دلیل اینکه عذاب نازل نشد بالاخره در مکه دیگر اگر عذاب استئصال بود نازل نشده دیگر یک عده این کار را میکردند خب.
بنابراین آیه ٣٤ فرمایش و بیاناش این است که اینها استحقاق عذاب دارند برای اینکه همه مقتضیات و شرایط عذاب هست همه موانع مرتفع است چرا خدا اینها را عذاب نکند ﴿وَ ما لَهُمْ أَلاّ یُعَذِّبَهُمُ اللّهُ وَ هُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ﴾ در بحثهای قبل هم داشتند که صد از مسجد الحرام هم جزء گناهان بسیار بزرگ است البته اینکه هر دو امان یک روزی ممکن است برطرف بشود این هست این احتمال هست برای اینکه وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) که رحلت کرد استغفار هم ممکن است یک روزی از امت گرفته بشود یک روزی بالاخره عذاب الهی این امت را تهدید میکند نظیر آن که در آیه ٤٧ سورهٴ مبارکهٴ یونس آمده میفرماید ﴿وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ﴾ این رسول که بیاید و آنها حرف رسول را گوش ندهند به قسط و عدل بین اینها حکومت و داوری میشود یعنی عذاب الهی نازل میشود چه اینکه در آیه قبل همان سوره یونس یعنی آیه ٤٦ فرمود ﴿وَ إِمّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِلَیْنا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ اللّهُ شَهیدٌ عَلی ما یَفْعَلُونَ﴾ فرمود بعضی از این تهدیدها را ما در زمان حیات تو اعمال میکنیم بعضیها را هم بالأخره بعد اعمال میکنیم این خطر ممکن است این امت را بالأخره تهدید بکند که اگر یک وقتی بیراهه رفتند گرفتار عذاب بشوند ذات اقدس الهی صد عن سبیل الله را جزء بارزترین مصادیق ظلم میداند چه اینکه شرک را این چنین در سورهٴ مبارکهٴ حج آیه ٢٥ فرمود به اینکه ﴿إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذی جَعَلْناهُ لِلنّاسِ سَواءً الْعاکِفُ فیهِ وَ الْبادِ وَ مَنْ یُرِدْ فیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ﴾ خب پس وثنیین حجاز گذشته از اینکه خودشان شرک داشتند ﴿إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ﴾ یک ظلم دیگری هم داشتند که صد عن سبیل الله میکردند و یک ظلم فاحشی هم داشتند که این کعبه را مصادره کردند داعیه تولیت داشتند و سعی در تخریب معنوی این داشتند اگر ﴿إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللّهِ﴾ به اقامه مراسم توحید است در خانه خدا تخریب خانه خدا به این است که آنجا را کسی بتکده کند چه اینکه بتکده کردهاند دیگر خب پس در آیه ٢٥ سوره حج فرمود به اینکه کسانی که کافرند ﴿وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ﴾ هم از راه دینی و عبادت جلوگیری میکردند ولو در غیر مسجد الحرام و هم از خود مسجد الحرام جلوگیری میکردند ﴿وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذی جَعَلْناهُ لِلنّاسِ سَواءً الْعاکِفُ فیهِ وَ الْبادِ﴾ بعد فرمود ﴿وَ مَنْ یُرِدْ فیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ﴾ اینها ملحدانه ظلم دینی میکردند خب اگر ملحدانه ظلم دینی میکردند یک وقت است کسی درباره باغ و راغ با هم اختلاف داشته باشند یک وقت است درباره یک مغازهای زمینی خانهای با هم اختلاف دارند آن مشمول آیه ٢٥ سوره حج نیست یک وقت است در مسایل اعتقادی نظیر آنچه که متأسفانه آل صعود درباره حرم دارد که او را محاصره کرده که الآن در اسارت اوست خب این را میگویند ملحدانه در حرم ستم کردن فرمود ﴿نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلیم﴾ در این گونه از موارد دیگر تهدید الهی جدی است وقتی تهدید الهی جدی شد خدا میفرماید چرا خدا اینها را عذاب نکند ﴿وَ ما لَهُمْ أَلاّ یُعَذِّبَهُمُ اللّهُ وَ هُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ ما کانُوا أَوْلِیاءَهُ إِنْ أَوْلِیاؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ﴾ این ﴿إِنْ أَوْلِیاؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ﴾ برخیها گفتند این جمله خبریه است که به داعیه انشاء القا شده است این به منزله به مصابه جعل تولیت برای مردان باتقواست سیدنا الاستاد (رضوان الله علیه) این نظر را نمیپذیرند که این ﴿إِنْ أَوْلِیاؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ﴾ یک جمله خبریهای باشد که به داعیه انشاء القا شده و در صدد جعل تولیت برای مردان باتقوا باشد برای جمله خبریه است خب بسیار خب جمله خبریه شد از یک واقعیتی خبر میدهد قبلاً ثابت شده است که ولایت کعبه در اختیار مردان باتقواست در نوبتهای قبل به عرضتان رسید که جریان کعبه که در عربستان یا حجاز هست این نظیر دیوار چین نیست که دولت و ملت چین بگویند این مال ماست و آثار فرهنگی ماست نظیر اهرام مصر نیست که مصریها بگویند این در کشور ماست مال ماست این نظیر قدس کنونی هم همین طور است این یک بنای الهی است که اسس علی التقوا و تحت ملک کسی درنمیآید اصولاً کعبه را که بیت عتیق گفتند به همین مناسبت است او آزاد است ملک کسی درنمیآید تحت سلطه هیچ دولت و ملتی نیست هیچ کس نمیتواند بگوید که وزان کعبه در حجاز وزان دیوار چین است در چین یا اهرام مصر است در مصر یا تخت جمشید است در ایران این بیت عتیق است ﴿وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتیقِ﴾ خب این تحت ملک هیچ کسی درنیامده و نمیآید یعنی اگر تحت ملک دولتی دربیاید یا تحت ملک ملتی دربیاید که عتیق نیست بنابراین این بیت الله است بیت الله شد باید که بندگان خاص خدا و اولیای الهی مأمور حفظ این بیت الله باشند این است ﴿إِنْ أَوْلِیاؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ﴾ البته برخی از مردم حجاز از این واقعیت باخبر بودند ﴿لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ﴾ و خودشان هم که در کنار کعبه مشغول نماز هستند و اطاعت خدا را دارند میکنند به اصطلاح صلات آنها عند البیت جز سوت کشیدن و کف زدن چیز دیگر نیست با همین وضع بودند دیگر الآن شما میبینید برخی از مذاهب هند هم همینطور است اینها عاریاً زندگی میکنند به یک نحو تجرد را فخر میدانند برنامه رسمی اینها را هم تلویزیون هند پخش میکند سحرها عاریاً عاریاً به تمام معنا الآن در شرایط کنونی این گونه از مذاهب طرفدار دارد ما با داشتن قرآن و عترت اگر نتوانیم این معارف را به دنیا عرضه کنیم خب خیلی کوتاهی کردیم این دیگر نظیر جاهلیت ١٤٠٠ سال قبل نیست الیوم که عصر فضا هست شما الان میبینید بیش از مقداری که در بعضی از ترمینالها اتوبوس و مینیبوس هست در این فضا ماهواره هست بعضی از شهرها اتوبوسهاشان بالاخره ٣٠٠ تا ٤٠٠ تا بود این چند هزار ماهواره در فضا راه اندازی کرد خب در یک چنین عصری آن برنامهها هم هست این دیگر مربوط به دوران جاهلیت کهن نیست این جاهلیت جدیدی است آن وقت انسان با پیشرفت علم نتواند این معارف را عرضه کند و در چهار دیواری قم یا ایران محاصره کند محصور کند این کار روایی نیست ﴿وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلاّ مُکاءً وَ تَصْدِیَةً﴾ آن گاه فرمود که شرایط تعذیب حاصل است یک موانع تعذیب منتفی است دو ﴿فَذُوقُوا الْعَذابَ﴾ حالا یا جریان بدر است یا جریان خندق است یا جریان خیبر است یا جریان دیگر بالأخره عذاب واقع شده شرایط تحقق عذاب را ذکر فرمود موانع تحقق عذاب را هم در بخش دوم ذکر فرمود در بخش سوم جمع بندی کرد فرمود شرایط موجود مقتضیات موجود موانع مفقود چرا عذاب نکند بعد در بخش پنجم فرمود ﴿فَذُوقُوا الْعَذابَ﴾ ﴿فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ﴾ کفرشان هم همین است که ﴿یصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ﴾ داعیه تولیت داشتند و مانند آن بعد فرمود که البته این تتمه هم دارد که در نوبتهای دیگر باید بازگو بشود ﴿وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلاّ مُکاءً وَ تَصْدِیَةً فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ﴾.
«و الحمد لله رب العالمین»
گروهی از مفسرین تنافی بین این آیات را تقریر کردند.
عذاب منفی راجع به عذاب دنیاست و عذاب ثابت شده راجع به عذاب آخرت است!
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ إِذْ قالُوا اللّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلیمٍ ٭ وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ وَ ما کانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ ٭ وَ ما لَهُمْ أَلاّ یُعَذِّبَهُمُ اللّهُ وَ هُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ ما کانُوا أَوْلِیاءَهُ إِنْ أَوْلِیاؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ﴾
گروهی از مفسرین تنافی بین این آیات را تقریر کردند و جواب دادند مثلاً مرحوم امین الاسلام در مجمع البیان فرمود به اینکه آیه ﴿وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ﴾ عذاب را نفی میکند و آیه ﴿وَ ما لَهُمْ أَلاّ یُعَذِّبَهُمُ اللّهُ وَ هُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ﴾ عذاب را اثبات میکند بین آن نفی و اثبات تنافی است چگونه باید جمع کرد؟ آن گاه وجوهی را ارائه میکنند برای رفع این تنافی.
وجه اول این است که آن عذاب منفی راجع به عذاب استئصال است آن عذابهایی که امتی را مستئصل میکرد اصل و ریشه آن امت را میکند نظیر عذاب قوم نوح نظیر عذاب قوم عاد و ثمود و آن عذاب منفی ناظر به قتل اسارت است که مشرکین گرچه عذاب استئصال دامنگیرشان نشد ولی در جنگهای بدر و امثال بدر هم عدهای کشته شدند عدهای اسیر شدند و مانند آن پس عذاب منفی راجع به عذاب استئصال است و عذاب ثابت شده عذاب قتل و اسارت ومانند آن این وجه اول.
وجه دوم این است که عذاب منفی راجع به عذاب دنیاست و عذاب ثابت شده راجع به عذاب آخرت است یعنی در دنیا گرچه خدا اینها را عذاب نمیکند ولی در آخرت اینها را معذب میکند.
وجه سوم آن است که آن عذاب منفی به لحاظ دنیا و آخرت است به شرط استغفار اگر اینها استغفار بکنند نه در دنیا معذباند نه در آخرت و عذاب مثبت راجع به ترک استغفار است که اگر استغفار نکنند معذب میشوند حالا یا فی الجمله یا بالجمله یا هم در دنیا و آخرت یا خصوص آخرت این وجوهی است که برخی از مفسرین نظیر امین الاسلام (رضوان الله علیه) در مجمع ارائه کرده است.
سیدنا الاستاد مرحوم آیت الله طباطبایی یک نقد اجمالی دارند یک نقد تفصیلی اشکال اجمالی مرحوم علامه این است که شما این آیات را به هم مرتبط دانستید و گفتید با هم نازل شده است و در یک مساق است آن گاه تنافی احساس کردید در صدد رفع تنافی هستید در حالی که طبق شواهد بازگو شده آیه ٣٢ و ٣٣ یک جریان خاصی دارد و آیه ٣٤ یک جریان مخصوصی اینها اصلاً با هم نازل نشدهاند اگر مربوط به دو جریان است مربوط به دو واقعه است با هم نازل نشدهاند تا شما تنافی احساس بکنید وقتی تنافی در کار نباشد آن زحمت بیان وجوه سهگانه هم روا نیست این نقد اجمالی.
نقد تفصیلی این است که بر فرض که اینها به حسب ظاهر به هم مرتبط باشند و منافات داشته باشند این جوابهای سهگانه شما کافی نیست چرا؟ برای اینکه آیات در سیاق تشدید است بنابراین که اینها با هم باشند در سیاق تشدید است و باید ترقی کنند نه در سیاق تبدیل که یکی را نفی کند و در جای دیگر اثبات کند چیزی را نفی کند چیزی را اثبات کند اگر آیه در صدد بیان این است که اینها مقتضیات فراوانی برای عذاب دارند کافرند صد عن سبیل الله میکنند مزاحم اسلام و مسلمیناند و مانند آن آیه پس در صدد استحقاق بیان استحقاق عذاب است بیان تشدید است نه بیان تبدیل یک عذاب را نفی بکند عذاب دیگر را اثبات بکند تا شما بگویید آن عذاب نفی شده عذاب استعصال است عذاب اثبات شده عذاب قتل و اسارت و مانند آن.
اشکال دوم این است که اینکه فرمودید عذاب ثابت شده عذاب آخرت است و عذاب منفی عذاب دنیاست این با تعبیری در آیه ٣٥ آمده است که فرمود ﴿فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ﴾ این هماهنگ نیست معلوم میشود که این عذاب دنیاست چون در دنیا به اینها میگویند این عذاب را بچشید در قصه بدر و امثال بدر این حادثه قتل و اسارت پدید آمد که گفته اینها را بچشید مربوط به دنیاست.
و اما جواب سوم با آیات مطابق نیست برای اینکه شما جواب سوم را گفتید نفی عذاب به لحاظ استغفار است و اثبات عذاب به لحاظ نفی استغفار است در حالی که لسان آیه این نیست که خدا اینها را عذاب نمیکند برای اینکه اینها استغفار نمیکنند لسان آیه این است که چرا خدا اینها را عذاب بکند ﴿وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ﴾ این جمله یستغفرون که جمله فعلیه است با فعل مضارع بیان شده و دلالت بر حال و آینده دارد نشانه آن است که استغفار میکنند نه اینکه چون استغفار نشده اینها معذباند میگوید به اینکه استحقاق عذاب برای ترک استغفار است و نفی عذاب برای آن است که اینها استغفار میکنند در حالی که آن آیهای که شما گفتید استغفار نمیکنند ظاهر آیه به صورت فعل جمله فعلیه به صورت فعل مضارع نشانه آن است که این زمینه برای تحقق است خب غالب سخنان سیدنا الاستاد (رضوان الله علیه) تحقیقی است.
اما این سؤال میماند که اگر دو آیه در یک جریان خاص نازل شدهاند که شأن نزول بعضی از روایات تاریخ هم تأیید میکند که این قصه ﴿وَ إِذْ قالُوا اللّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ﴾ مربوط به جریان غدیر است و حارث ابن نعمان فعلی را گفته نه نظر ابن حارث یا ابوجهل آن گاه این دو تا آیه که در وسط واقع شد این آیه ٣٤ که فرمود ﴿وَ ما لَهُمْ أَلاّ یُعَذِّبَهُمُ اللّهُ وَ هُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ﴾ این خیلی با آن اسبقیها هماهنگ نیست برای اینکه طبق نظر سیدنا الاستاد آیه ٣٢ و ٣٣ یک جا نازل شد قهراً آیه ٣٤ به آن آیه ٣١ مرتبط میشود این چنین خواهد شد که ﴿وَ إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا إِنْ هذا إِلاّ أَساطیرُ اْلأَوَّلینَ﴾ ﴿وَ ما لَهُمْ أَلاّ یُعَذِّبَهُمُ اللّهُ وَ هُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ﴾ این ﴿وَ ما لَهُمْ أَلاّ یُعَذِّبَهُمُ﴾ خیلی با آن آیه اسبق هماهنگ نیست برای اینکه سخن از تعذیب و اثبات و نفی عذاب مطرح نبود اما وقتی با آیه ٣٢ و ٣٣ هماهنگ باشد ارتباطشان روشن است برای اینکه در آیه ٣٢ آمده است که برخیها گفتند اگر این حق است ﴿فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلیمٍ﴾ آن گاه خدا میفرماید به اینکه دو چیز باعث رفع عذاب است یکی وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) یکی هم استغفار مردم بعد میفرماید ﴿وَ ما لَهُمْ أَلاّ یُعَذِّبَهُمُ﴾ برای اینکه اینها استغفار نمیکنند که تو هم که دائماً در بین اینها نیستی ﴿إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ﴾ این التزاماش بسیار روشن است اما اگر این دو آیه در وسط واقع شد مربوط به قضیه دیگر باشد و ارتباطی با سابق و لاحق نداشته باشد چه اینکه ایشان اصرار دارد که این دو تا آیه به سابق و لاحق مرتبط نیست آن وقت آیه ٣٤ که میفرماید ﴿وَ ما لَهُمْ أَلاّ یُعَذِّبَهُمُ الله﴾ یک امر ابتدایی میشود خیلی با آیه اسبق یعنی آیه ٣١ مرتبط نیست در آن گونه از موارد میفرماید به اینکه چون اینها این چنیناند میگویند ﴿إِنْ هذا إِلاّ أَساطیرُ اْلأَوَّلینَ﴾ پس اینها کسانی هستند که استحقاق عذاب دارند یا مثلاً وعید نار در مورد آنها ذکر میشود و مانند آن اما تعبیر ﴿وَ ما لَهُمْ أَلاّ یُعَذِّبَهُمُ اللّهُ﴾ خیلی هماهنگ نیست این شبهه که برطرف بشود سایر سخنان ایشان مورد قبول خواهد بود.
مطلب دیگر آن است که چون درباره شخص پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود ﴿وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ﴾ برخی از اهل معرفت میگویند به اینکه وقتی وجود مبارک عیسی مسیح به آسمانها رفت این خصیصه دیگر مال اهل زمین نیست ولی وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به آسمان نرفت مثلاً رفت نشد در زمین ماند تا امان باشد برای اهل زمین که حتی قبر مطهر آن حضرت بدن رحلت کرده آن حضرت هم یک امان است برای اهل زمین خب این هم یک برداشت خاص خودشان است.
پرسش: ...
پاسخ: بله معلوم میشود که بعضی از درجات عذاب برداشته میشود با حیات آن حضرت و بعضی از عذابهای دیگر بعد از ارتحال آن حضرت هم باز منتفی است اصل این حدیث را از خود پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل کردهاند و ابن عباس از وجود مبارک حضرت امیر دارد و حضرت امیر آن طوری که سید رضی در نهجالبلاغه از وجود مبارک امام باقر (سلام الله علیه) نقل میکند حضرت امیر میفرماید که خداوند دو امان داشت یکی وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) یکی هم استغفار یکی رحلت کرده است و دیگری مانده که اصل این مربوط به از خود پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از طریق اهل سنت نقل شده جمعاش این است که بعضی از درجات عذاب با حیات عنصری پیغمبر برطرف میشود و برخی دیگر هم که مرحله نازلتر هست بعد از رحلت او هم باز منتفی است خب از اینکه قبر مطهر آن حضرت باعث برکات فراوانی است همانطوری که امام هشتم به ذکریا ابن آدم فرمود که خدا به برکت قبر پدرم ابی ابراهیم امام کاظم (سلام الله علیه) عذاب را از مردم بغداد برمیدارد معلوم میشود بعضی از عذابها به برکت قبر و بدن رحلت کرده اینها هم باز منتفی است.
﴿وَ ما لَهُمْ أَلاّ یُعَذِّبَهُمُ اللّهُ وَ هُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ ما کانُوا أَوْلِیاءَهُ إِنْ أَوْلِیاؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ﴾ برای تثبیت این عذاب میفرماید به اینکه شرایط و مقتضیات فراوانی برای عذاب اینها حاصل هست و همه موانع هم برطرف است هیچ مانعی برای تعذیب اینها وجود ندارد در حالی که شرایط فراوان برای تعذیب اینها هست کفر اینها وثنیت اینها بتپرستی اینها و داعیه تولیت کعبه همه اینها معاصی کبیره است و ظم بر حرم و منع مسلمانها از مسجد الحرام اینها جزء بدترین ظلم است خود آنها که مشرک اند بر اساس آیات سورهٴ مبارکهٴ لقمان ﴿إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ﴾ از این جهت ظالم اند و استحقاق عذاب دارند آیه 13 سورهٴ مبارکهٴ لقمان این است که ﴿لا تُشْرِکْ بِاللّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ﴾ از آن گذشته جریان مصادره کردن کعبه و آن را در اختیار خود قرار دادن این هم جزء بدترین ظلم است که آیه 114 سورهٴ مبارکهٴ بقره ناظر به آن است ﴿وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللّهِ أَنْ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ وَ سَعى فی خَرابِها أُولئِکَ ما کانَ لَهُمْ أَنْ یَدْخُلُوها إِلاّ خائِفینَ لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی اْلآخِرَةِ عَذابٌ عَظیمٌ﴾ که این مصداق اش هم مسجد الحرام است و منتها تخریب مسجد در قبال ﴿إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ﴾ انحایی دارد یک وقت است تخریب عادی است که با بیل و کلنگ تخریب میکنند یک وقتی تخریب معنوی است که با بتکده قرار دادن آن را تخریب میکنند پس بدترین ظلم ظلم به حرم الهی است چه اینکه سنگینترین ظلم هم شرک ورزیدن است اگر اینها دست از این کارها بردارند که مانع عذاب است ذات اقدس الهی وعده داد که ما گذشتهها را صرف نظر میکنیم آیه ١١٥ سورهٴ مبارکهٴ آل عمران این بود که ﴿وَ ما یَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَلَنْ یُکْفَرُوهُ وَ اللّهُ عَلیمٌ بِالْمُتَّقینَ﴾ چه اینکه در بخشهایی از سورهٴ مبارکهٴ نساء و مانند آن آمده است که و آیه ١٤٧ سورهٴ نساء این بود ﴿ما یَفْعَلُ اللّهُ بِعَذابِکُمْ إِنْ شَکَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ وَ کانَ اللّهُ شاکِرًا عَلیمًا﴾ اگر لغزشهای گذشته را با توبه ترمیم بکنید خدا از گذشته عفو میکند و کاری به شما ندارد پس خودشان شک دارند این سبب است برای عذاب صد عن سبیل الله میکنند این هم یک سبب دیگری است بر عذاب داعیه تولیت دارند این هم یک سببی است بر عذاب برای اینکه بنایی که اسس علی التقوا متولیان او مردان باتقوا باید باشند ان اولیائه هم المتقون یک مشرک ادعای تولیت بیت توحید را داشته باشد این هم از بارزترین مصادیق ظلم است همه این شرایط برای تعذیب اینها فراهم است مانع هم که دو چیز بود یکی وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود که آن را که و یمکرون بود و اینها تبادل نظر کردند ﴿لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ﴾ این مکرها را داشت که اینها به هر وسیلهای که بود تو را تبعید کردند مسأله استغفار هم که در بین اینها مطرح نیست پس همه شرایط تعذیب حاضر است و همه موانع تعذیب هم منتفی است چرا خدا اینها را عذاب نکند؟
پرسش: ...
پاسخ: بله خود همین این ذنب است استغفار عبارت از آن است که انسان از ذات اقدس الهی طلب بخشش بکند نه از بتها خود استغفار یک نحو عبادت است و پرستش است استغفاری که در ساحت و فدای بت میکنند ذنبی است روی ذنب برای اینکه اینها کارهای نیستند اینکه میگویند مقرب الی الله باشند هؤلاء شفعاء باشند باید شفاعت به اذن خدا باشد نه بیاذن خدا وقتی ذات اقدس الهی این بتها را به رسمیت نشناخت به وسیله خلیل خودش کاری کرد ﴿فَجَعَلَهُمْ جُذاذًا إِلاّ کَبیرًا لَهُمْ﴾ از این بتها کاری ساخته نیست اینها نه خلیفه خدایند نه انبیایند نه مرسلین سمتی ندارند نه مدبرات امراند به اذن الله اگر هیچ کاری از اینها ساخته نیست آن وقت ﴿أَ لَهُمْ أَرْجُلٌ یَمْشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَیْدٍ یَبْطِشُونَ بِها﴾ انسان از اینها کاری بخواهد خود همین این استغفار گناه است نظیر اینکه بعضیها خود استغفار را به بازی گرفتهاند میگویند گناه میکینم خب بعد استغفار میکنیم این به تعبیر سیدنا الاستاد مرحوم علامه ذنب مضاعف است یعنی کسی از همان اول میگوید من گناه میکنم بعد توبه میکنم این یعنی دو تا گناه دارد یکی گناه کرده است و دیگر اینکه استغفار را و توبه را تحقیر کرده اهانت کرده به بازی گرفته معنای استغفار که مؤثر است این است که واقعاً کسی بر اساس اینکه ﴿غَلَبَتْ عَلَیْنا شِقْوَتُنا﴾ دچار یک گناهی شده بعد واقعاً بینه و بین الله توبه کند این توبه است که مؤثر است اما از همان اول انسان برود استغفار را به بازی بگیرد بگوید گناه میکنیم بعد هم استغفار میکنیم ذنب مضاعف است استغفار کردن از این اصنام و اوثان خودش ذنب مضاعف است بنابراین اینها اهل استغفار نبودند به دلیل اینکه در آیه ٣٥ میفرماید ﴿وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلاّ مُکاءً وَ تَصْدِیَةً﴾ خود عبادت آنها گناه است این نحوه عبادت آنها.
پرسش: ...
پاسخ: آیه این است یعنی در حالی که این کار را میکنند وعده داد دیگر اگر کسی این چنین باشد اگر این چنین باشد معلوم میشود که کی عده هستند یک عده بودند به دلیل اینکه عذاب نازل نشد بالاخره در مکه دیگر اگر عذاب استئصال بود نازل نشده دیگر یک عده این کار را میکردند خب.
بنابراین آیه ٣٤ فرمایش و بیاناش این است که اینها استحقاق عذاب دارند برای اینکه همه مقتضیات و شرایط عذاب هست همه موانع مرتفع است چرا خدا اینها را عذاب نکند ﴿وَ ما لَهُمْ أَلاّ یُعَذِّبَهُمُ اللّهُ وَ هُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ﴾ در بحثهای قبل هم داشتند که صد از مسجد الحرام هم جزء گناهان بسیار بزرگ است البته اینکه هر دو امان یک روزی ممکن است برطرف بشود این هست این احتمال هست برای اینکه وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) که رحلت کرد استغفار هم ممکن است یک روزی از امت گرفته بشود یک روزی بالاخره عذاب الهی این امت را تهدید میکند نظیر آن که در آیه ٤٧ سورهٴ مبارکهٴ یونس آمده میفرماید ﴿وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ﴾ این رسول که بیاید و آنها حرف رسول را گوش ندهند به قسط و عدل بین اینها حکومت و داوری میشود یعنی عذاب الهی نازل میشود چه اینکه در آیه قبل همان سوره یونس یعنی آیه ٤٦ فرمود ﴿وَ إِمّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِلَیْنا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ اللّهُ شَهیدٌ عَلی ما یَفْعَلُونَ﴾ فرمود بعضی از این تهدیدها را ما در زمان حیات تو اعمال میکنیم بعضیها را هم بالأخره بعد اعمال میکنیم این خطر ممکن است این امت را بالأخره تهدید بکند که اگر یک وقتی بیراهه رفتند گرفتار عذاب بشوند ذات اقدس الهی صد عن سبیل الله را جزء بارزترین مصادیق ظلم میداند چه اینکه شرک را این چنین در سورهٴ مبارکهٴ حج آیه ٢٥ فرمود به اینکه ﴿إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذی جَعَلْناهُ لِلنّاسِ سَواءً الْعاکِفُ فیهِ وَ الْبادِ وَ مَنْ یُرِدْ فیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ﴾ خب پس وثنیین حجاز گذشته از اینکه خودشان شرک داشتند ﴿إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ﴾ یک ظلم دیگری هم داشتند که صد عن سبیل الله میکردند و یک ظلم فاحشی هم داشتند که این کعبه را مصادره کردند داعیه تولیت داشتند و سعی در تخریب معنوی این داشتند اگر ﴿إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللّهِ﴾ به اقامه مراسم توحید است در خانه خدا تخریب خانه خدا به این است که آنجا را کسی بتکده کند چه اینکه بتکده کردهاند دیگر خب پس در آیه ٢٥ سوره حج فرمود به اینکه کسانی که کافرند ﴿وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ﴾ هم از راه دینی و عبادت جلوگیری میکردند ولو در غیر مسجد الحرام و هم از خود مسجد الحرام جلوگیری میکردند ﴿وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذی جَعَلْناهُ لِلنّاسِ سَواءً الْعاکِفُ فیهِ وَ الْبادِ﴾ بعد فرمود ﴿وَ مَنْ یُرِدْ فیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ﴾ اینها ملحدانه ظلم دینی میکردند خب اگر ملحدانه ظلم دینی میکردند یک وقت است کسی درباره باغ و راغ با هم اختلاف داشته باشند یک وقت است درباره یک مغازهای زمینی خانهای با هم اختلاف دارند آن مشمول آیه ٢٥ سوره حج نیست یک وقت است در مسایل اعتقادی نظیر آنچه که متأسفانه آل صعود درباره حرم دارد که او را محاصره کرده که الآن در اسارت اوست خب این را میگویند ملحدانه در حرم ستم کردن فرمود ﴿نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلیم﴾ در این گونه از موارد دیگر تهدید الهی جدی است وقتی تهدید الهی جدی شد خدا میفرماید چرا خدا اینها را عذاب نکند ﴿وَ ما لَهُمْ أَلاّ یُعَذِّبَهُمُ اللّهُ وَ هُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ ما کانُوا أَوْلِیاءَهُ إِنْ أَوْلِیاؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ﴾ این ﴿إِنْ أَوْلِیاؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ﴾ برخیها گفتند این جمله خبریه است که به داعیه انشاء القا شده است این به منزله به مصابه جعل تولیت برای مردان باتقواست سیدنا الاستاد (رضوان الله علیه) این نظر را نمیپذیرند که این ﴿إِنْ أَوْلِیاؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ﴾ یک جمله خبریهای باشد که به داعیه انشاء القا شده و در صدد جعل تولیت برای مردان باتقوا باشد برای جمله خبریه است خب بسیار خب جمله خبریه شد از یک واقعیتی خبر میدهد قبلاً ثابت شده است که ولایت کعبه در اختیار مردان باتقواست در نوبتهای قبل به عرضتان رسید که جریان کعبه که در عربستان یا حجاز هست این نظیر دیوار چین نیست که دولت و ملت چین بگویند این مال ماست و آثار فرهنگی ماست نظیر اهرام مصر نیست که مصریها بگویند این در کشور ماست مال ماست این نظیر قدس کنونی هم همین طور است این یک بنای الهی است که اسس علی التقوا و تحت ملک کسی درنمیآید اصولاً کعبه را که بیت عتیق گفتند به همین مناسبت است او آزاد است ملک کسی درنمیآید تحت سلطه هیچ دولت و ملتی نیست هیچ کس نمیتواند بگوید که وزان کعبه در حجاز وزان دیوار چین است در چین یا اهرام مصر است در مصر یا تخت جمشید است در ایران این بیت عتیق است ﴿وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتیقِ﴾ خب این تحت ملک هیچ کسی درنیامده و نمیآید یعنی اگر تحت ملک دولتی دربیاید یا تحت ملک ملتی دربیاید که عتیق نیست بنابراین این بیت الله است بیت الله شد باید که بندگان خاص خدا و اولیای الهی مأمور حفظ این بیت الله باشند این است ﴿إِنْ أَوْلِیاؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ﴾ البته برخی از مردم حجاز از این واقعیت باخبر بودند ﴿لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ﴾ و خودشان هم که در کنار کعبه مشغول نماز هستند و اطاعت خدا را دارند میکنند به اصطلاح صلات آنها عند البیت جز سوت کشیدن و کف زدن چیز دیگر نیست با همین وضع بودند دیگر الآن شما میبینید برخی از مذاهب هند هم همینطور است اینها عاریاً زندگی میکنند به یک نحو تجرد را فخر میدانند برنامه رسمی اینها را هم تلویزیون هند پخش میکند سحرها عاریاً عاریاً به تمام معنا الآن در شرایط کنونی این گونه از مذاهب طرفدار دارد ما با داشتن قرآن و عترت اگر نتوانیم این معارف را به دنیا عرضه کنیم خب خیلی کوتاهی کردیم این دیگر نظیر جاهلیت ١٤٠٠ سال قبل نیست الیوم که عصر فضا هست شما الان میبینید بیش از مقداری که در بعضی از ترمینالها اتوبوس و مینیبوس هست در این فضا ماهواره هست بعضی از شهرها اتوبوسهاشان بالاخره ٣٠٠ تا ٤٠٠ تا بود این چند هزار ماهواره در فضا راه اندازی کرد خب در یک چنین عصری آن برنامهها هم هست این دیگر مربوط به دوران جاهلیت کهن نیست این جاهلیت جدیدی است آن وقت انسان با پیشرفت علم نتواند این معارف را عرضه کند و در چهار دیواری قم یا ایران محاصره کند محصور کند این کار روایی نیست ﴿وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلاّ مُکاءً وَ تَصْدِیَةً﴾ آن گاه فرمود که شرایط تعذیب حاصل است یک موانع تعذیب منتفی است دو ﴿فَذُوقُوا الْعَذابَ﴾ حالا یا جریان بدر است یا جریان خندق است یا جریان خیبر است یا جریان دیگر بالأخره عذاب واقع شده شرایط تحقق عذاب را ذکر فرمود موانع تحقق عذاب را هم در بخش دوم ذکر فرمود در بخش سوم جمع بندی کرد فرمود شرایط موجود مقتضیات موجود موانع مفقود چرا عذاب نکند بعد در بخش پنجم فرمود ﴿فَذُوقُوا الْعَذابَ﴾ ﴿فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ﴾ کفرشان هم همین است که ﴿یصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ﴾ داعیه تولیت داشتند و مانند آن بعد فرمود که البته این تتمه هم دارد که در نوبتهای دیگر باید بازگو بشود ﴿وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلاّ مُکاءً وَ تَصْدِیَةً فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ﴾.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است