display result search
منو
تفسیر آیات 51 تا 54 سوره انفال _ بخش دوم

تفسیر آیات 51 تا 54 سوره انفال _ بخش دوم

  • 1 تعداد قطعات
  • 39 دقیقه مدت قطعه
  • 13 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 51 تا 54 سوره انفال_ بخش دوم":

ذات اقدس الهی هرگز به احدی ظلم نخواهد کرد
آسیبی که دامن‌گیر کفار حجاز شد در اثر تبهکاریهای دیرینه خود اینها بود

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿ذلِکَ بِما قَدَّمَتْ أَیْدیکُمْ وَ أَنَّ اللّهَ لَیْسَ بِظَلاّمٍ لِلْعَبیدِ ٭ کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَفَرُوا بِ‏آیاتِ اللّهِ فَأَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنُوبِهِمْ إِنَّ اللّهَ قَوِیُّ شَدیدُ الْعِقابِ ٭ ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلی قَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ ٭ کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَذَّبُوا بِ‏آیاتِ رَبِّهِمْ فَأَهْلَکْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ وَ کُلُّ کانُوا ظالِمینَ﴾

بعد از بازگو کردن قصه بدر اصل کلی را که حاکم بر نظام هستی است بازگو فرمود و آن این است که ذات اقدس الهی هرگز به احدی ظلم نخواهد کرد و آسیبی که دامن‌گیر کفار حجاز شد در اثر تبهکاریهای دیرینه خود اینها بود نظیر آنچه که دامن‌گیر آل فرعون شد و نظیر آنچه که دامن‌گیر کفار قبل از فراعنه شد همان طوری که این گروه در اثر ﴿تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ﴾ به کفر و استکبار مبتلا شدند ذات اقدس الهی هم بعد از اتمام حجت بالغه اینها را کیفر داد اینها را مؤاخذه کرد ﴿فَأَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنُوبِهِمْ﴾ نحوه مؤاخذه را در آیه بعد مشخص فرمود که ﴿فَأَهْلَکْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ﴾ آنچه که در آیه بعد می‌آید که ﴿فَأَهْلَکْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ﴾ به منزله شرح ﴿فَأَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنُوبِهِمْ﴾ است که کیفیت مؤاخذه را شرح می‌دهد نحوه مؤاخذه آل فرعون غرق بود نحوه مؤاخذه دیگران اهلاک بود و مانند آن پس این آیه که فرمود: ﴿فَأَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنُوبِهِمْ﴾ مؤاخذه را بالقول المجمل بیان فرمود ولی در آیه بعد این مؤاخذه را به صورت مفصل شرح داد که به نحو اهلاک بود و به نحو غرق بود فرق می‌کرد دیگر هر کسی را برابر گناه او کیفر داد چون همه را که غرق نکردند ﴿إِنَّ اللّهَ قَوِیُّ شَدیدُ الْعِقابِ﴾ از اینکه فرمود ذات اقدس الهی شدید العقاب است معلوم می‌شود که درباره اینها تصمیم عقاب شدید گرفتند گاهی ذات اقدس الهی به عنوان سریع الحساب ظهور می‌کند گاهی به عنوان شدید العقاب ظهور می‌کند و مانند آن هر کاری که مطابق با حکمت باشد انجام می‌دهد هیچ کاری مخالف با حکمت از خدا صادر نمی‌شود چه اینکه هیچ دعایی هم که مخالف با حکمت الهی باشد مستجاب نمی‌شود و هیچ توسلی هم که مخالف با حکمت الهی باشد اثر ندارد این از بیانات نورانی امام سجاد (سلام الله علیه) است در صحیفه سجادیه که در این دعا فرمود: «یا من لا تبدل حکمته الوسایل» یعنی ای خدایی که هیچ توسلی حکمت تو را عوض نمی‌کند ما هر توسلی را تقدیس بکنیم به آن امر متوسل بشویم نمی‌توانیم به وسیله توسل کاری از شما دریافت بکنیم که بر خلاف حکمت باشد چون ذات اقدس الهی حکیم است و حکیمانه انعام یا تعذیب دارد گاهی حکمت او اقتضای صبر می‌کند گاهی حکمت او اقتضای سرعت دارد آنجا که مقتضای حکمت او اخذ سریع است به اسم سریع الحساب ظهور می‌کند آنجا که حکمت او اقتضای تحمل دارد به عنوان صابر ظهور می‌کند گاهی هم به حسب ظاهر خدای سبحان مهلت می‌دهد لکن این امهال با سرعت حساب خدا هماهنگ است در بعضی از موارد که خدا مهلت می‌دهد طلیعه مؤاخذه را شروع کرده است درباره کسانی که یک مدتی متنعم و مطرف و مطرفانه زندگی می‌کنند خداوند به عنوان سریع الحساب دارد اینها را عقاب می‌کند لکن اینها خیال می‌کنند که خدا به آنها مهلت می‌دهد و این مهلت به سود آنها نیست بلکه یک بیماری خانمان براندازی بر آنها تحمیل می‌شود که آنها راه علاج را گم می‌کنند پس سه نحو برخورد می‌کند ذات اقدس الهی گاهی سریع الحساب است فوراً بساط ستم را برمی‌چیند گاهی هم صبر می‌کند بعد از یک مدتی کیفر می‌دهد گاهی از همان اول به عنوان سریع الحساب ظهور می‌کند اما می‌خواهد چون عقاب شدید بکند مقدمات تعذیب را دارد فراهم می‌کند آنجا که مقدمات تعذیب را دارد فراهم می‌کند باز سرعت حساب شروع می‌کند منتهی تا این شخص مبتلا بشود و برانداخته بشود یک مقداری طول می‌کشد نظیر آنچه که در آیه 178 سورهٴ مبارکهٴ آل عمران قبلاً گذشت که ﴿وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ ِلأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْمًا وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ﴾ فرمود کفار فکر نکنند ما این مهلتی که می‌دهیم به سود آنهاست یا کسی آنها را نمی‌خواهد مؤاخذه کند یک بیماریهایی الآن مبتلا می‌شوند که این بیماریها باید مزمن باشد وقتی که ظهور کرد دیگر علاج پذیر نیست بنابراین الآن این مهلت آنها در حقیقت از ریشه برانداختن است ما داریم پایه‌ها را ویران می‌کنیم ولی اینها نمی‌دانند این است که در بعضی از آیات دیگر هم می‌فرماید ﴿فَأَتَی اللّهُ بُنْیانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ فَخَرَّ عَلَیْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ أَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ﴾ گاهی ذات اقدس الهی خانه کسی را از سقفش خراب می‌کند همین که کسی ستم کرد می‌بیند که سقف خانه دارد می‌ریزد گاهی در همان خانه هست و سقف نمی‌ریزد دیوار نمی‌ریزد ولی خداوند دارد پایه‌ها را ویران می‌کند وقتی پایه ویران شد کل خانه و سقف بر سر آن اهلش فرود می‌آید در آن موارد است که فرمود ﴿فَأَتَی اللّهُ بُنْیانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ﴾ یعنی از راه پایه‌ها عذاب الهی شروع شده است خب پس گاهی ذات اقدس الهی با سرعت عذاب می‌کند گاهی صبر می‌کند بعد از یک مدتی می‌گیرد گاهی نه همان اول با سرعت دارد تعذیب می‌کند منتهی دارای مقدمات طولانی و دراز مدت است که در آیه 178 سوره آل عمران فرمود کفار فکر نکنند ما این مهلتی که می‌دهیم به سود آنهاست این مهلت در حقیقت برای شدت عذاب و شدت انتقام ماست در جریان آل فرعون که فرمود: ﴿کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ﴾ سه نسل را ذات اقدس الهی بازگو می‌کند در سه مقطع حساس تاریخی یکی قبل از فراعنه یکی عصر خود فراعنه یکی هم عصر رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) که در همه این موارد می‌فرماید این کفاری که ما آنها را تعذیب کردیم روش زشت اینها مثل روش آل فرعون ﴿وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ﴾ بود در این آیه محل بحث این است ﴿کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ﴾ این جریان آل فرعون ﴿وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ﴾ را که با تذکره مشرکین و کفار عصر ذکر می‌کند که مال سه مقطع است این هم در سورهٴ مبارکهٴ آل عمران آمده هم در سوره انفال که محل بحث است در سوره آل عمران آیه 11 به بعد این است که ﴿کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَذَّبُوا بِ‏آیاتِنا فَأَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ اللّهُ شَدیدُ الْعِقابِ﴾ در این آیه سوره انفال که محل بحث است می‌فرماید که ﴿کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ﴾ تفاوتی که بین آیه سوره آل عمران و آیه انفال هست آن است که در جریان سوره انفال از زر‌اندوزی و سرمایه و ثروت‌مداری آل فرعون زیاد سخن به میان آمده در آنجا فرمود که قدرتهای مالی و فرزندان آنها مشکل آنها را نتوانست حل بکند ﴿إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللّهِ شَیْئًا وَ أُولئِکَ هُمْ وَقُودُ النّارِ کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ﴾ اما آیه‌ای که محل بحث است در سورهٴ مبارکهٴ انفال این ناظر به بخش نظامی است برای اینکه در جریان جنگ بدر است و خطری که از ناحیه مهاجمان نظامی حجاز مسلمین را تهدید می‌کرد بازگو کرد بعد از قصه بدر فرمود ما آنها را به هلاکت مبتلا کردیم ﴿کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ﴾ که آنجا در اینگونه از موارد سخن از قدرت نظامی آل فرعون و من قبلهم هست پس آنچه که در سوره آل عمران آمده سخن از قدرت مالی آنها بود و اثر نکردن قدرت اقتصادی آنها و آنچه که در سوره انفال مطرح است قدرت نظامی است و اثر نکردن توان نظامی آل فرعون ﴿وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ﴾ این تفاوت هست اما اینکه فرمود: ﴿إِنَّ اللّهَ قَوِیُّ شَدیدُ الْعِقابِ﴾ یعنی درباره اینها سریع العقاب نبود ولی شدید العقاب بود شدت عقاب در بحث دیروز اشاره شد که به شدت متعلق برمی‌گردد وگرنه ذات اقدس الهی مهمترین کارهای عالم را با آسانترین کارهای عالم یکسان انجام می‌دهد یعنی دو تا کار را قرآن کریم ذکر می‌کند که یکی مشکلترین کار عالم است که از او مشکل‌تر دیگر فرض ندارد یکی هم آسانترین کار است که از آن آسانتر فرض ندارد هر دو را ذکر می‌کند بعد می‌فرماید هر دو برای خدا آسان است اما آن کاری که از آن مهم‌تر فرضی ندارد آن حشر اکبر حشر اکبر یعنی کل نظام امکانی را به هم زدن و نظام نو افکندن از سماوات و ارضین و فرشته‌ها و افلاک و املاک همه و همه در حشر اکبر غیر از حشر اصغر است که انسانها بخواهند محشور بشوند در حشر اکبر که ﴿إِنَّ اْلأَوَّلینَ وَ اْلآخِرینَ لَمَجْمُوعُونَ إِلی میقاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ﴾ درباره حشر اکبر که ﴿یَوْمَ تُبَدَّلُ اْلأَرْضُ غَیْرَ اْلأَرْضِ وَ السَّماواتُ﴾ یعنی تبدل السموات غیر السموات کل زمینها عوض می‌شود کل آسمانها عوض می‌شود ﴿إِنَّ اْلأَوَّلینَ وَ اْلآخِرینَ لَمَجْمُوعُونَ إِلی میقاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ﴾ که ﴿زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَیْ‏ءٌ عَظیمٌ﴾ از آن کار مهم‌تر دیگر فرضی ندارد که کل عالم بخواهد عوض بشود و یک عالم نو و تازه‌ای طرح بشود دیگر از آن کار مهم‌تر که دیگر فرضی ندارد خب از کار اولش شاید مشکل‌تر باشد این را می‌فرماید ﴿حَشْرٌ عَلَیْنا یَسیرٌ﴾ این حشر اکبر نه تنها حشر انسان حشر اکبر زمین محشور می‌شود آسمانها محشور می‌شوند فرشتگان محشور می‌شوند اشجار و احجار محشور می‌شوند حیوانات محشور می‌شود در حشر اکبر درباره حشر اکبر فرمود: ﴿حَشْرٌ عَلَیْنا یَسیرٌ﴾ در جریان ساده‌ترین کار هم سایه است که فرمود: ﴿أَ لَمْ تَرَ إِلی رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساکِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَیْهِ دَلیلاً﴾ آنگاه درباره سایه می‌فرماید که ﴿ثُمَّ قَبَضْناهُ إِلَیْنا قَبْضًا یَسیرًا﴾ اگر یسیراً به معنی تدریجاً باشد که از بحث بیرون است اما اگر یسیراً به معنی سهلاً باشد می‌فرماید برچیدن بساط سایه برای ما آسان است سایه ظل یک مرزی است تقریباً بین وجود و عدم اگر عدم باشد می‌شود ظلمت و اگر وجود باشد می‌شود نور این یک وجود ضعیفی است نه واسطه بین وجود و عدم باشد که از آن مرز بگذریم این دیگر محدوده عدم است از سایه ضعیف‌تر دیگر چیزی در عالم فرض ندارد فرمود برچیدن بساط سایه برای خدا آسان است خب اگر یسیراً به معنی تدریجاً نباشد به معنی سهو باشد این دو حاشیه کار که یکی مهمترین کار عالم است یکی آسانترین کار عالم هر دویشان به اراده وابسته است نه بر اعمال قدرت از نظر اعضاء و جوارح چون فاعلٌ لا بالحرکات چون با اراده کار انجام می‌دهد و اراده آسان است تصور اراده کردن ما الآن اراده کنیم یک دریایی در ذهن ما ایجاد بشود یا اراده بکنیم یک قطره‌ای در ذهن ما ایجاد بشود هر دو سهل المعونه است بنابراین چیزی بر ذات اقدس الهی شدید و مانند آن نیست نه حالتهای نفسانی متفاوت دارد نه قدرتهای بدنی گوناگون همه‌اش با اراده است پس شدت عقاب و شدت عذاب به شدت آن متعلق است نه به شدت اراده اگر در محل بحث فرمود خداوند شدید العقاب است نه یعنی حالتهای نفسانی خداوند در نحوه عقاب فرق می‌کند یا قدرتهایی که اعمال می‌کند فرق می‌کند که حرکتهای بیشتری دارد یا کمتری دارد بلکه متعلق این علل فرق می‌کند آنکه در آیه 102 سورهٴ مبارکهٴ هود آمده این است ﴿وَ کَذلِکَ أَخْذُ رَبِّکَ إِذا أَخَذَ الْقُری وَ هِیَ ظالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلیمٌ شَدیدٌ﴾ یعنی مأخوذش این است نه اینکه در بعضی از موارد مثلاً ذات اقدس الهی اراده‌اش شدید است اراده‌اش آن قدرتهای نفسانی‌اش کم است در بعضی از موارد قدرت نفسانی‌اش زیاد است این طور نیست آیه 42 سورهٴ مبارکهٴ قمر این است که ﴿کَذَّبُوا بِ‏آیاتِنا کُلِّها فَأَخَذْناهُمْ أَخْذَ عَزیزٍ مُقْتَدِرٍ﴾ که این هم باز ناظر به آن است که آن مأخوذ متعلق اقتدار بود نه اینکه حالا ما در اقتدار اعمال شدتی کردیم یا مثلاً تحولات نفسانی ما بیشتر بود بیشتر عصبانی شدیم یا حرکات بدنی و اعضاء و جوارح ما ـ معاذ الله ـ بیشتر بود این طور نیست خب پس ﴿إِنَّ اللّهَ قَوِیُّ شَدیدُ الْعِقابِ﴾ ناظر به این است که متعلق تفاوت می‌کند بعد هم فرمود: ﴿وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ﴾ درباره آسمانها و زمین فرمود: ﴿أَ هُمْ أَشَدُّ خَلْقًا﴾ مگر نمی‌بینید که ما آسمانها را خلق کرده‌ایم ﴿لَخَلْقُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ أَکْبَرُ مِنْ خَلْقِ النّاسِ﴾ یعنی آن مخلوق مهم‌تر از این مخلوق است در آنجا دو تا بحث است یکی اینکه انسان بالاتر از آسمانها و زمین است یکی اینکه زمین و آسمان بزرگتر از انسان است اگر انسان خلیفه الهی باشد مثل انبیا و اولیا و صدیقین و شهدا و صالحین و امثال ذلک بر حسب تفاوت مراتب خلافت اینها کسانی‌اند که بالاتر از آسمان‌اند بالاتر از زمین‌اند کاری از اینها ساخته است که آسمان بار امانت نمی‌تواند بکشد و این انسان است که می‌تواند بکشد این همان است ﴿إِنّا عَرَضْنَا اْلأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها﴾ لکن ﴿حَمَلَهَا اْلإِنْسانُ﴾ اگر انسان خلیفه خدا باشد از آسمان و زمین بالاتر و مهم‌تر و نیرومندتر است برای آنکه ﴿لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلی جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ﴾ اما همین قرآن بر پیغمبر نازل شده است پیغمبر هم با کمال قدرت تحمل کرده پس اگر کسی ولی الله بود خلیفة الله بود نبی الله بود رسول الله بود از آسمان و زمین مقتدرتر است اما اگر نه یک آدم معمولی بود این آدم معمولی که یک متر و چند سانت قامت اوست و نیم متر قطر او خب این چه قدرتی دارد می‌فرماید اگر شما آن معنویت و آن خلافت و آن تقوا را نداشته باشید زمینی که در آن راه می‌روید از شما بزرگتر است کوهی که در دامنه او هستید از شما مهم‌تر است آسمانی که بالای سر شما سایه انداخت از شما مهم‌تر است ﴿إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ اْلأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولاً﴾ آسمانی هم که بالای سر شما سایه انداخت ﴿لَخَلْقُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ أَکْبَرُ مِنْ خَلْقِ النّاسِ﴾ خب انسان منهای ولایت و نبوت و رسالت خب می‌شود یک هیکل مادی این هیکل مادی از همه اینها کوچکتر است دیگر پس به تک تک اینها اشاره فرمود تک تک اینها از شما مهم‌تر است ﴿إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ اْلأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولاً﴾ اگر به قد و قامت می‌نازی که آنها از تو سنگین‌ترند اگر به ارتفاع آنکه آسمان از شما بالاتر است اگر به تقوا و کرم معنویت بنازید بله حق با توست برای اینکه کاری می‌کنی که آن امانت را تو می‌توانی حمل بکنی تو امین اللهی و آسمان و زمین امین الله نیستند و قدرت حملش را هم ندارند این است که در آن بخشها فرمود: ﴿ءَ أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّماءُ بَناها﴾ ﴿رَفَعَ سَمْکَها فَسَوّاها﴾ یا ﴿لَخَلْقُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ أَکْبَرُ مِنْ خَلْقِ النّاسِ﴾ نسبت به انسانهای معمولی چرا او اشد هست منتهی شدتش به این نیست که ـ معاذ الله ـ عصبانیت بیشتری پیدا کند حالت نفسانی پیدا کند ـ معاذ الله ـ برای آنکه او منزه از تغییر و تبدل و تحول است که در بسیاری از آیات قرآن کریم آمده و آن خطبه معروف نهج البلاغه هم دارد که چیزی باعث تحول حال ذات اقدس الهی نخواهد شد که یک وقتی عصبانی بشود یک وقت نمی‌شود خب بعد فرمود: ﴿ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ﴾ اصل کلی این است ﴿ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلی قَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ﴾ این از آن غرر آیاتی است که هم در سورهٴ مبارکهٴ انفال آمده هم در سورهٴ مبارکهٴ رعد و بیانگر سنت الهی است در وعده و وعید یک اصلی است به عنوان وعده و یک اصلی هم هست به عنوان وعید هر دو را این آیه سوره انفال و این سوره رعد در بر دارد فرمود اولاً نعمتهایی که ذات اقدس الهی به افراد داده است آن نعمی که افراد دارند از انعام الهی است از خودشان نداشتند از دیگران هم نگرفتند هر نعمتی که در دست دیگران است ذات اقدس الهی داد ﴿وَ ما بِکُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللّهِ﴾ این یک اصل اصل دوم تداوم نعم ادامه نعمتها که این هم نعمتی است روی نعمت این ﴿وَ ما بِکُمْ مِنْ نِعْمَةٍ﴾ بقاء نعمت را هم شامل می‌شود اینکه در سورهٴ مبارکهٴ ابراهیم و مانند آن آمده است که ﴿وَ ما بِکُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللّهِ﴾ اصل نعمت من الله است تداوم نعمت هم نعمت الاخری این من الله است پس این دو مطلب رایگان از طرف ذات اقدس الهی آمده امر سوم آن است که نعمتی را که داد و ادامه هم داد حالا می‌گیرد یا نمی‌گیرد فرمود که مادامی که تحول درونی پیدا نشود ما نمی‌گیریم همچنان ادامه می‌دهیم اگر تحول پیدا بشود می‌گیریم خب پس آن نعمت ابتدایی که «مننک البتداء و نعمک البتداء» در صحیفه سجادیه آمده است نعمت ابتدایی است ادامه نعمت که نعمت فوق نعمت است این هم نعمت الهی است ازاله این نعمت سخن از وعید است دیگر وعده تمام شد فرمود: ﴿لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلی قَوْمٍ﴾ تا اینجا مرز وعده بود یعنی نعمتی که ما دادیم رایگان دادیم مدتی هم ادامه دادیم همچنان ادامه می‌دهیم ما نمی‌گیریم از کسی از اینجا مرز وعید شروع می‌شود مگر اینکه خود شخص باعث بشود که نعمت از او رخت بربندد ﴿حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ﴾ این یک اصل کلی است اصل کلی را در بعضی از ادعیه مشخص کرده‌اند «اللهم اغفر لی الذنوب التی تغیر النعم» هر گناهی هم نعمت را عوض نمی‌کند برای هر گناهی یک کیفر خاصی است یکی تحبس الدعاء است یکی تقطع الرجاء است یکی تنزل البلاء است یکی کذا و کذا یکی هم تغیر النعم است یک بابی را مرحوم فیض (رضوان الله علیه) در وافی منعقد کرده است البته در جوامع روایی دیگر هم بود ایشان غالب این روایاتی را که امثال سوءشان در احادیث مشخص شده است اینها را منع کرده‌اند آن گناهی که در تغیر النعم چیست آن گناهی که تحبس الدعاء چیست آن گناهی که تقطع الرجاء چیست آن گناهی که تنزل البلاء است چیست و مانند آن خب پس همه گناهان این طور نیست که تغیر النعم باشد این هم یک مطلب هر گناهی البته اثر سوء خاص خود را خواهد داشت بعضی در دنیا است بعضی در آخرت است بعضی ازاله نعمت نیست ولی آمدن یک بلای دیگر است و مانند آن ولی بعضی از گناهان است که زمینه تغیر نعمت است این هم یک مطلب و گناه هم از خصوصیتهای نفسانی شروع می‌شود تحول در درون آدم پیدا می‌شود اصولاً گناه آن است که از درون نشأت بگیرد اگر کسی از درون عالماً عامداً تحولی را تن در ندهد و سهو و نسیان باشد که «رفع عن امتی فسق» عمده همان تحول درونی است چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ زمر وقتی از گناه یاد می‌کند آیه 53 سورهٴ مبارکهٴ زمر این است که ﴿قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ﴾ تمام گناهان از اینجاست دیگر که انسان در درون خود و به درون خود و به خویشتن خویش ستم می‌کند اسراف می‌کند یا ـ معاذ الله ـ کفر است یا سوء خلق است یا نیت زشت است یا حسد است و ن.. است و امثال ذلک پس تمام از آن تحولات نفسانی برمی‌خیزد اینکه گفتند مراقب نفس باشید همین است که چه چیزی در ذهن آدم می‌گذرد و چه چیزی انسان را به خود مشغول می‌کند خب ﴿حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ﴾ که اگر این کار را کردند خدای سبحان تغییر می‌دهد خب آن وعده را چون ﴿لا یُخْلِفُ اللّهُ الْمیعادَ﴾ یا ﴿مُخْلِفَ وَعْدِهِ﴾ نیست به عنوان ایجاز امر درونی تلقی می‌کنیم برای اینکه خداوند برخلاف وعده کار انجام نمی‌دهد خلف وعده برخلاف حکمت است و خدا نمی‌کند اما آن قانون دوم و سنت دوم که وعید است آن بخشی که به اخبار برمی‌گردد آن هم یقیناً عملی می‌شود و ... اما آنجا که فقط انشاء محض است به خبر برنمی‌گردد ممکن است در عین حال که تهدید کرده است وعید داده است گفت من می‌گیرم نگیرد چون خلف وعید که مخالف حکمت نیست.
مطلب دیگر اینکه آن وقت برمی‌گردد به خبر اگر خبر داد که سنت من این است بله اما اگر به حد سنت نرسد این ممکن است که صرف نظر کند حالا می‌رسیم به آیاتی که دلالت بر اصل می‌کند در جریان وعده مطلق است چه فرد چه ملت اگر تغییر روحیه ندادند نعمت الهی همچنان مستدام است و هر کسی در هر راهی چه فرد چه ملت قدم خیر بردارد ذات اقدس الهی به او پاداش خواهد داد وعده الهی چه نسبت به فرد چه نسبت به امت و جامعه مطلق است و هرگز ذات اقدس الهی عمل کسی را بی اثر نمی‌گذارد مشابه این اصل کلی در آیه 90 سورهٴ مبارکهٴ یوسف به این صورت آمده است وقتی برادران یوسف آن آخرین بار به حضور مبارک یوسف آمدند و او را شناختند ﴿قالُوا أَ إِنَّکَ َلأَنْتَ یُوسُفُ﴾ وجود مبارک یوسف (سلام الله علیه) فرمود: ﴿قالَ أَنَا یُوسُفُ وَ هذا أَخی قَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَیْنا﴾ چرا؟ ﴿إِنَّهُ﴾ این ﴿إِنَّهُ﴾ اصل کلی است ﴿إِنَّهُ مَنْ یَتَّقِ وَ یَصْبِرْ فَإِنَّ اللّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ﴾ هر که باشد من هم صبر کردم خدا اجر من را داد لازم نیست که ملت صبر بکند هر کسی چه فرد چه امت اهل تقوا و صبر بود خدای سبحان جزای چنین احسانی را خواهد داد پس درباره وعده فرقی بین فرد و امت نیست هر کس اهل پرهیزکاری بود پاداش خود را دریافت می‌کند و اما درباره وعید درباره وعید اگر امتی و ملتی پشت پا به حق بزند این زودتر منقرض می‌شود حکومتی پشت پا به حق بزند زودتر منقرض می‌شود اما درباره فرد ممکن است ذات اقدس الهی مدتی عفو کند آیات عفوی که در قرآن کریم است از همین روحیه حکایت می‌کند در سورهٴ مبارکهٴ شوری آیه 30 این است فرمود: ﴿وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ﴾ اما ﴿وَ یَعْفُوا عَنْ کَثیرٍ﴾ این اختصاصی به آخرت ندارد این جریان مصیبتهای دنیا را تشریح می‌کند اینکه می‌گوییم «یا من یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر اقبلنا الیسیر و اعف عنی الکثیر» همین است فرمود این مصائبی که دامن‌گیر شما شده است در اثر ره توشه خود شماست ولی خدا از بسیاری از لغزشهای شما عفو می‌کند اینکه مربوط به دنیاست چه اینکه در آیه 34 همان سورهٴ مبارکهٴ شوری به این صورت آمده است ﴿إِنْ یَشَأْ یُسْکِنِ الرِّیحَ فَیَظْلَلْنَ رَواکِدَ عَلی ظَهْرِهِ إِنَّ فی ذلِکَ َلآیاتٍ لِکُلِّ صَبّارٍ شَکُورٍ ٭ أَوْ یُوبِقْهُنَّ بِما کَسَبُوا وَ یَعْفُ عَنْ کَثیرٍ﴾ خب این خدایی که «یقبل الیسیر و یعفوا عن الکثیر» این یک وعده‌ای داده است که من از بسیاری از لغزشهای فردی می‌گذرم اینکه چه اینکه هم می‌گذرد اگر کسی چهار تا کار خیر کرد این چهار تا خیر را علم می‌کند چهل تا کار بد کرد آن چهل تا کار بد را مخفی نگه می‌دارد «یا من اظهر الجمیل و ستر القبیح و کم من ثناء جمیل لست اهل له نشرته» همه موارد آبروها را حفظ می‌کند آن لغزشها را نگه می‌دارد آن چهار تا کار خوبی که کردیم اینها را منتشر می‌کند این لطف اوست خب درباره فرد این وعده را داد اما درباره ملت یک چنین وعده‌ای کم است ممکن است که ملتی حکومتی بیراهه برود و آنها را زود بگیرد بنابراین این کریمه سورهٴ مبارکهٴ انفال که محل بحث است نظیر آیه سورهٴ مبارکهٴ رعد که آن هم یک چنین وعده جامعی را می‌دهد یا شاید جامع‌تر از آیه سوره انفال باشد آیه 11 سوره رعد که فرمود: ﴿لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوْءًا فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ﴾ هیچ والی دیگری و ولی دیگری غیر از ذات اقدس الهی نیست اما این وعید است آن بخشی که به اخبار از سنت برمی‌گردد آن دیگر تخلف پذیر نیست چون اگر اتباع باشد کذب می‌شود اما وقتی بخشی که انشاء است تخلف او محال نیست چون خلف وعید مخالف با حکمت نیست در بخشهایی که مربوط به خصوصیتهای شخصی است عفو می‌کند نظیر به استناد آن دو آیه سورهٴ مبارکهٴ شوری ولی همیشه انسان بین خوف و رجاست نمی‌داند از چه کسی عفو می‌کند کدام گناه را عفو می‌کند می‌گویند چند چیز در چند چیز مستور است همان طوری که لیله قدر در بین لیالی مستور است آن طاعت مقبوله هم در بین طاعات مقبول است اولیای الهی در بین مردم مستورند و معروف نیستند معلوم نیست در بین این جمعیت ولی خدا کیست؟ خود ذات اقدس الهی می‌داند آن ذنبی که ذات اقدس الهی ممکن است برابر آن ذنب کیفر بدهد و سریع العقاب رفتار کند معلوم نیست گناهی که خدا می‌گیرد معلوم نیست طاعتی که می‌پذیرد معلوم نیست ولی‌ای که از اولیای الهی است مثل لیله قدر است معلوم نیست خود لیله قدر اینها چند چیز است که در بین چیزها مستور است لذا همیشه انسان در بین خوف و رجاء باید به سر ببرد این از آن آیاتی است که وعد و وعید را کنار هم ذکر کرده بعد فرمود که تغییر نعمت نظیر اینکه ﴿کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَذَّبُوا بِ‏آیاتِنا فَأَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنُوبِهِمْ﴾ در جریان اینها فرمود که اگر شما قدرت مالی می‌خواهید بگیرید ما سه نسل را منقرض کردیم که یکی پس از دیگری مالدارتر بودند در جریان حجاز فرمود خب شما ثروتهایتان مشخص است یک مقدار دامداری است یک مقدار کشاورزی دیگر چندان ثروت مهمی در حجاز نیست در سورهٴ مبارکهٴ سبأ آیه 45 ذات اقدس الهی به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود اصلاً به اینها بگو شما به چه می‌نازید ما کسانی را خاک کردیم که شما یک دهم قدرت آنها را نداشتید یا ندارید آخر شما به کدام ثروت می‌نازید ﴿وَ کَذَّبَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ ما بَلَغُوا مِعْشارَ ما آتَیْناهُمْ فَکَذَّبُوا رُسُلی فَکَیْفَ کانَ نَکیرِ﴾ آخر شما به کدام قدرت می‌نازید شما که به معشار گذشته‌ها نمی‌رسید یعنی یک دهم قدرت پیشینیان را ندارید ما آنها را خاک کردیم شما ... پیشینیان می‌رسد به جریان آل فرعون، جریان آل فرعون را می‌گوید آخر شما که آل فرعونید آل قارونید که مفاتیح شما ... مگر نشنیدید ما کسانی که قبل از شما بودند از شما سرمایه‌دارتر بودند خاک کردیم آخر شما به چه می‌نازید در سورهٴ مبارکهٴ قصص به قارون می‌گوید آخر تو شنیدی و تو که می‌دانی ما کسانی را خاک کردیم که از تو سرمایه‌دارتر بودند آیه 76 به بعد سوره قصص این است ﴿إِنَّ قارُونَ کانَ مِنْ قَوْمِ مُوسی فَبَغی عَلَیْهِمْ وَ آتَیْناهُ مِنَ الْکُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحینَ﴾ تا می‌رسد به آیه 78 قارون در پاسخ آنها گفت ﴿إِنَّما أُوتیتُهُ عَلی عِلْمٍ عِنْدی﴾ بعد ذات اقدس الهی فرمود به قارون بگویید ﴿أَ وَ لَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَکْثَرُ جَمْعًا﴾ آخر اینها را که می‌دانید شما تاریخ خواندید آثار دفینه‌ها هم در آثار باستانی مصر و امثال مصر کشف می‌شود هر روز آخر به چه می‌نازید شما؟ پس به مردم سرمایه‌دار حجاز می‌گوید که شما این معشار نسل گذشته را ندارید یک دهم قدرت آنها را ندارید به قارونی که حالا یا مخزن یا کلیدهای مخازن او را یک گروهی باید حمل می‌کردند فرمود آخر تو به چه می‌نازی؟ ما کسانی را خاک کردیم که از تو سرمایه‌دارتر بودند این دفینه‌ها هم نشان می‌دهد پس هیچ کس نمی‌تواند به این قدرتها بنازد و ببالد فرمود ما همه اینها را که از شما متمکن‌تر بودند از بین بردیم اینکه فرمود: ﴿فِرْعَوْنَ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ﴾ سرّش همین است که شما این آثار پیشینیان را هم بررسی کنید اصرار اینکه در سورهٴ مبارکهٴ آل عمران در سوره انفال می‌فرماید فراعنه و قبل از آنها آنها که متمکن‌تر از فراعنه بودند ما آنها را خاک کردیم این اصرارش این است که کسانی بودند که اگر مثل اینها یا ضعیف تر از اینها بودند که نه در آل عمران نه در اینجا اصرار نداشتند حتماً نام آنها را بازگو کند که در سوره قصص فرمود آنها خیلی قویتر از شما بودند ﴿فَأَهْلَکْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْن﴾ این تنوین کلٌ عوض از مضاف الیه است و کل این گروه کلٌ یعنی کل این گروه ظالم بودند چه اینکه آیه 69 سورهٴ مبارکهٴ توبه هم که در پیش داریم این است که ﴿کَالَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ کانُوا أَشَدَّ مِنْکُمْ قُوَّةً وَ أَکْثَرَ أَمْوالاً﴾ ما آنها را خاک کردیم در بعضی از موارد می‌فرماید که شما اگر آثار باستانی را بشناسید بروید این حفاریها را بررسی کنید ببینید چه چیزهایی را ما خاک کردیم حالا چون در آستانه ماه مبارک رمضانیم و همه شما ان‌شاء‌الله جزء اولیای الهی هستید جزء وارثان انبیا هستید مردم را به ضیافت الهی دعوت می‌کنید ان‌شاء‌الله سعی کنید یعنی همه ما سعی کنیم که اول خودمان با صاحبخانه آشنا باشیم و آشتی کنیم چون همه مردم را می‌خواهیم به ضیافت الله دعوت کنیم در این سرزمین این را هم مستحضرید که مرحوم ابن طاووس در اقبال و دیگران که اهل این راهند می‌گویند ماه مبارک رمضان اول سال است هم در ادعیه است هم در روایات هم قرة الشهود هم رأس السنه هم در ادعیه است هم در روایات آنها که اهل تهذیب نفس‌اند سالشان از ماه مبارک رمضان تا ماه مبارک رمضان شروع می‌شود یک کشاورز پاییز تا پاییز سال مالی اوست یک کسی که مثلاً بخواهد جامه نو در بر کند فروردین تا فروردین سالش نو می‌شود اما آنها که در تهذیب نفس‌اند از ماه مبارک رمضان تا ماه مبارک رمضان سالشان است روایات ماه شعبان را آخر سال می‌دانند ماه مبارک رمضان را اول سال می‌داند آن دعای اولین روز ماه مبارک رمضان دعای معروفش این است که خدایا این رأس السنه است قرة الشهور است لذا شما می‌بینید اقبال مرحوم ابن طاووس وقتی برنامه‌ریزی می‌کند اول از ماه مبارک رمضان شروع می‌شود آخرین صفحه‌اش مربوط به ماه شعبان است این 12 ماه را ایشان از ماه مبارک رمضان شروع می‌کند تا ماه شعبان ختم می‌کند آنکه می‌گوید ماه شعبان ... از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد یعنی این چند روز بالأخره راه را دریابید از این به بعد دیگر راه کار است این آخر سال مالی فیض بیشتر ظهور بیشتر اگر خدای ناکرده کسی بدهکاری دارد فوراً با خدای خود تصفیه حساب کند دینش را ادا بکند بالتوبه و هیچ دینی با ذات اقدس الهی به حسب ظاهر نداشته باشد آن وقت بدون دین با دست و بال باز به ضیافت الهی برود وگرنه آدم مدیون را به گرو می‌گیرند اینکه فرمود: ﴿کُلُّ امْرِی بِما کَسَبَ رَهینٌ﴾ ﴿کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَةٌ﴾ همین است آدم بدهکار چه کار باید بکند آدم بدهکار باید گرو بدهد اینجا که دیگر دین الله را که انسان نمی‌تواند خانه را به خدا گرو بدهد یا مال را به خدا یا فرشی گرو بدهد خود آدم را گرو می‌گیرند ﴿کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَةٌ﴾ رهینه یعنی عین مرهونه این خانه گرو است آزاد نیست تا فک رهن نشود که آدم به ضیافت دعوت نمی‌شود ﴿کُلُّ امْرِی بِما کَسَبَ رَهینٌ﴾ ﴿کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَةٌ﴾ ما مرهونیم عین مرهونه عین گرو تا فک رهن نشود آزاد نیست همین چند روز هم فرصتش است اگر ان‌شاء‌الله آزاد شدید ما را به ضیافت دعوت می‌کنند ان‌شاء‌الله ملت ایران را هم شما بزرگواران به ضیافت الهی دعوت می‌کنید امیدواریم ره توشه شما ضیافت الهی باشد.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 39:22

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی