display result search
منو
تفسیر آیات 60 و 61 سوره انفال

تفسیر آیات 60 و 61 سوره انفال

  • 1 تعداد قطعات
  • 34 دقیقه مدت قطعه
  • 13 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 60 و 61 سوره انفال":

برای روشن شدن محتوای این آیات بررسی فضای نزول این آیات و احکام مدینه و اصل نظام جنگی در اسلام لازم است
وجود مبارک پیغمبر (ص) بر اثر فشار مشرکین مجبور به تبعید شد.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْ‏ءٍ فی سَبیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ ٭ وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ﴾

برای روشن شدن محتوای این آیات بررسی فضای نزول این آیات و احکام مدینه و اصل نظام جنگی در اسلام لازم است وقتی وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بر اثر فشار مشرکین مجبور به تبعید و مهاجرت شد از مکه به مدینه تشریف آوردند فضای حاکم مدینه این بود که برخی با آن حضرت بیعت کردند و ایمان آوردند این یک گروه، گروه دیگر با آن حضرت مصالحه کردند و تعهد سپردند که علیه او قیام و اقدامی نکنند چه اینکه به او هم مومن نشدند گاهی نقض عهد می‌کردند گاهی نمی‌کردند ولی به حسب ظاهر مصالحه کردند گروه سوم محاربه کردند نه مصالحه یا در داخل همان محدوده مدینه و اطراف مدینه مثل خیبر و اینها به جنگ حضرت برخاستند یا ملحق شدند به مشرکین گروه چهارم منافقانه رفتار می‌کردند یعنی ظاهراً ایمان آوردند و باطناً کافر بودند حالا یا با یهودیها هماهنگ بودند یا با مشرکین مکه گروه پنجم فرصت طلب بودند یا در حقیقت منتظر مصلحت روز بودند ببینند آینده چه می‌شود خب موضع خاصی نداشتند نه اسلام آوردند نه به جنگ پرداختند نه مصالحه کردند نه منافق شدند منافق این بود که ظاهراً مسلمان باشد و باطناً کافر اینها همان راهی که قبل از ورود حضرت داشتند همان راه را بعد از ورود هم داشتند منتها می‌گفتند ببینیم آینده چه می‌شود آیا اسلام پیروز می‌شود یا شرک و وثنیت پیروز می‌شود یا یهودیت پیروز می‌شود بالأخره منتظر آینده بودند این چهار پنج گروه وضعشان روشن بود یک گروهی از درون یا بیرون دشمن بودند ولی دشمن ناشناس که اینها را هم قرآن کریم به عنوان ﴿لا تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ﴾ یاد می‌کند حالا خواه دشمن نزدیک خواه دشمن دور ظاهراً این مِن دونهم همان طوری که در نوبت دیروز اشاره شد یعنی کسانی که در ناحیه دیگر اقلیم دیگر در سمت و سوی دیگر هستند که شما نمی‌شناسید نظیر بالأخره کسراهای ایران قیصرهای روم و این دو تا امپراطوری همیشه مزاحم مسلمانها بودند یک بیان نورانی حضرت امیر (سلام الله علیه) دارند در خطبه قاصعه که فرمود شما این ابرار را کاملاً در نظر بگیرید تاریختان و سنت الهی را هم بررسی کنید سابقه و لاحقه و وضع فعلی را هم ببینید تا وظیفه‌تان مشخص بشود که غیر از حفظ وحدت راه دیگری ندارید خلاصه آن فرمایشی که حضرت امیر (سلام الله علیه) در خطبه قاصعه دارد این است که تاریخ قبل از حضرت ابراهیم مشخص نیست ولی وجود مبارک ابراهیم (سلام الله علیه) قیام کرد و بساط بت پرستی و بت تراشی را گذشته از اینکه با استدلال و حکمت و موعظه و جدال احسن گرفت سرانجام دست به تبر کرد ﴿فَجَعَلَهُمْ جُذاذًا إِلاّ کَبیرًا لَهُمْ﴾ و بساط بت پرستی را با تحمل خطر ﴿حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَکُمْ﴾ برچید و به مقام امامت و حکومت و خلافت رسید که ﴿وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِمامًا﴾ بعد هم به دنبال او وجود مبارک حضرت یعقوب و اینها آمدند و داود و سلیمان انقلاب کرد مخصوصاً حضرت داود و رهبری انقلاب را در مقطع خودش بر عهده گرفت و حکومتی تشکیل داد این عصر، عصر حکومت اسلامی بود که این گونه از انبیای ابراهیمی تشکیل دادند بعد فرزندان اینها در اثر اختلاف داخلی و در اثر حب جاه که ﴿فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ﴾ دامن‌گیر اینها هم شده اینها نتوانستند آن حکومت اسلامی آن قدرت الهی که وجود مبارک ابراهیم بعد انبیای ابراهیمی بعدی سامان دادند اینها حفظ کنند و این دو امپراطوری مزاحم حکومت اسلامی در کمین بودند نام این دو امپراطوری را هم می‌برد فرمود اکاسره و قیاصره اکاسره همین کسراها و پادشاهان ایران بودند پادشاهان ایران را می‌گفتند کسری و ایران در اثر آن گسترشی که داشت کشورش کشور سلطنتی نبود کشور شاهنشاهی بود شاهنشاهی به آن کشوری می‌گفتند که نه تنها از رعایای خودش باج می‌گرفت از کشورهای مجاور دیگر هم باج می‌گرفت بالأخره می‌گفت شاهنشاه یعنی کشورهای دیگر اگر شاه دارد این شاه شاهان است این کسراهای ایران این چنین بودند اینها یک امپراطوری بودند نه تنها سلطنت روم هم همین طور بود تقریباً آن روز این دو بلوک کره زمین را قبضه کرده بودند یا کسرا‌های ایران و امپراطوری‌های ایران بودند یا امپراطوری‌های روم وگرنه قدرت دیگری نبود طبق بیان نورانی حضرت امیر (سلام الله علیه) در خطبه قاصعه فرمود اکاسره و قیاصره اینها هماهنگ شدند و علیه حکومت اسلامی که وجود مبارک ابراهیم و انبیای ابراهیمی (علیهم الصلاة و علیهم السلام) تشکیل دادند اینها حمله کردند و آن منطقه‌هایی که مسلمانها حکومت می‌کردند از دست آنها گرفتند و فرزندان ابراهیم و فرزندان انبیای دیگر را اینها را اصحاب وبر و دبر کردند وبر همین موی شتر است پارچه‌های وبری عباهای وبری قباهای وبری همین کرک شتر است که هم لطیف است هم بادوام وبر این کرک شتر است دبر آن زخمهایی است که پشت شتر است فرمود به اینکه این اکاسره و قیاصره ریختند و این امام‌زاده‌ها، فرزندان ابراهیم را اینها پیغمبر زاده بودند امام‌زاده بودند و صاحبان حکومت بودند اینها را اصحاب دبر و وبر کردند یعنی اینها را چاودار کردند و همین طور هم شد وقتی امپراطوری بریزد و حکومت اسلامی را بگیرد این چنین نیست که دیگر این مسئولین را سمت بدهد اینها را ماشین شور می‌کند بالأخره فرمود آنها دیگر ماشین شور می‌خواهند بخرند بالأخره یک کسی که ... در ماشینشان را باز می‌کند ماشینشان را بشوید این کار را می‌خواهند بالأخره پستهای کلیدی که به اینها ندادند که فرمود اینها را اصحاب دبر و وبر کردند این جمله و جمله‌های این خطبه را انسان باید ببوسد و ببوید فرمود اینها را اصحاب دبر و وبر کردند در آن بحبوبحه مظلومیت خودش که من را تنها نگذارید حرف من را گوش بدهید من می‌خواهم این کشور کیانش بماند عزت بماند وگرنه اینها در کمینند اینها اگر ریختند به هیچ کس رحم نمی‌کنند نمی‌گویند این امام‌زاده است این پیغمبر زاده است به عده‌ای از این امام‌زاده‌ها گفتند شما باید اصحاب دبر باشید یعنی زخمهای پشت شتر را تیمار کنید که کار چاودارهاست یا این کرکها را این موها را بچینی و جمع کنی و شستشو کنی که کار چوپانهاست فرمود اینها که پیروز شدند هیچ رحم به کسی نکردند این مقطع دوم تاریخ بعد پیغمبر اسلام (علیه و علی آله آلاف التحیة والثناء) ظهور کرد قیام کرد آن 13 سال رنج مکه را تحمل کرد بعد 10 سال رنج مدینه را تحمل کرد یک حکومت اسلامی تشکیل داد آن عزت از دست رفته انبیای ابراهیمی را استرداد کرد یک حکومت اسلامی تشکیل شد بعد هم این دو امپراطوری تسلیم شدند الآن شما بخواهید با حکومت اسلامی در افتید به فکر براندازی باشید با این نظام مخالفت کنید خودتان به جان هم بیفتید باز همان مقطع دوم پدید می‌آید اینها در کمین‌اند مهجور بودن نهج البلاغه این نیست که مثلاً همان جمله‌های موعظه‌ای حضرت اینها چون نه خیلی سواد می‌خواهد نه خیلی علم می‌خواهد اینها رایج شده این کلمات موعظه و پند و اندرز حضرت چرا که مایه علمی نمی‌خواهد خیلی همین که آدم یک قدری عربی بداند بالأخره اینها سر زبان است آن براهین که حکما را به زانو درمی‌آورد آنها هم که مطرح نیست این علوم سیاسی حضرت هم مطرح نیست این مهجور بودن می‌شود گفت که به واقع هم قرآن مهجور است هم «یا رب ان قوم اتخذوا هذا الکتاب» که تالی طلق قرآن است هم مهجور است اینها حرف روز است خلاصه آن خطبه‌های بلند که افرادی مثل ابن ابی الحدید می‌گوید به اینکه من الآن 50 سالم هست از 50 سال قبل تا الآن بیش از 1000 بار آن خطبه را خواندم آن خطبه‌ای که حضرت درباره ﴿أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ﴾ دارد به نظر ما در عین حالی که ایشان 50 سال با این خطبه بود و 1000 بار خواند باز نتوانست آن طوری که روی افکار امامیه این خطبه را باید معنا کند معنا کند آن تفکر اعتزال آن ابزاری نیست که با آن بشود گفته‌های حضرت را فهمید ولی باز بالأخره خطبه در این حد است که ایشان می‌گوید من از 50 سال قبل تا الآن 1000 بار این خطبه را خواندم هربار هم می‌خواندم برای من تازگی دارد خطبه‌های نهج البلاغه این طور نیست که نظیر رسائل و مکاسب باشد انسان با هشت ده سال درس خواندن بفهمد این طور نیست بالأخره یک عمری جان کندن عمیق عالمانه می‌طلبد این حرف، حرف روز است که فرمود آن مقطع ابراهیمی را ببینید مقطع این خلأ وسط را ببینید مقطع سوم را ببینید با من که یادگار پیغمبرم جای او نشستم حرف او نشستم بد تا نکنید وگرنه همین دو امپراطوری در کمین‌اند و به روز شما همان را درمی‌آورند که اکاسره و قیاصره درآوردند خب پس اینکه ذات اقدس الهی بعد از ترسیم این اقوام و طوایف پنج‌گانه یعنی عده‌ای ایمان آوردند عده‌ای محاربت کردند عده‌ای مصالحت کردند عده‌ای به نفاق پرداختند عده‌ای هم فرصت طلب بودند یا موضعی نداشتند بالأخره ببینید آینده چه می‌شود در نقاط دور و جاهای مخفی هم یک سلسله دشمنهایی بودند که نه خود آنها شناخته شده بودند نه وصف آنها این ﴿لا تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ﴾ گفتند این علم به معنای معرفت است لذا یک مفعول گرفته نه دو تا مفعول و عَلَم به معنای عَرَف یک مفعول می‌گیرد و این معرفت به ذات برمی‌گردد نه به قلب یعنی کسانی هستند که شما آنها را نمی‌شناسید حالا بعد آیه‌ای هم هست که ممکن است بر منافقین تطبیق بشود خب این فضای حاکم بر مدینه آن روز در چنین فضایی ذات اقدس الهی دستور داشتن یک ارتش مقتدر و سپاه قدرتمند داد نیروی نظامی به آن دو عنصر اصیل وابسته است یکی نیروی مردمی یکی تجهیزات نظامی، تجهیزات نظامی نظیر خودرو بمب افکنها و وسائل جنگی، اسلحه سبک، سنگین و مانند آن بقیه به همین دو عنصر محوری برمی‌گردد قرآن کریم این دو عنصر محوری را که تشکیل دهنده ارتش مقتدر است اشاره کرده فرمود ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾ این نیروی انسانی ﴿وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ﴾ که تمثیل است این تجهیزات نظامی وقتی خیل می‌خواهد سود هم می‌خواهد .... که مهمات جنگی را نقل بکند ارتش که دیگر به بیش از این دو رکن وابسته نیست بقیه به همین دو رکن برمی‌گردد لذا این دو رکن را به عنوان دو عنصر محوری مستقلاً ذکر فرمود ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾ که نیروی انسانی است این نیروی انسانی هم به دو شعبه زیرمجموعه تقسیم شده است که وجود مبارک امام صادق (سلام الله علیه) در آن ﴿خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّةٍ﴾ که از حضرت نقل شده آیا قوه قلوب مراد است یا قوه ابدان حضرت فرمود هردو «بقوة القلوب بقوة الابدان» یعنی با فکر خوب و ایمان محکم و با بازوهای توانا این مال نیروهای انسانی ﴿وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ﴾ این هم مال تجهیزات نظامی خب فرمود شما همیشه آماده باشید ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُم﴾ یک وقت هست که می‌فرماید جهاد کنید آیات جهاد، آیات دفاع آن به فعلیت رساندن نیروهای آماده است اما اعدوا یعنی ارتش مقتدر، سپاه قدرتمند این را داشته باشید که اینها هم نیروی انسانی را به نصاب برسانند هم تجهیزات نظامی را اما حق جنگیدن وقتی به شما داده می‌شود که مظلومیت شما ثابت بشود یعنی آنجا که حکمت، موعظه حسنه، جدال احسن آنها دیگر کارآیی ندارد از آن به بعد شما مأذونید که دفاع کنید برابر آیه 39 و 40 سورهٴ مبارکهٴ حج خب پس فضای حاکم بر مدینه از جهت جمعیت مردمی مشخص شد که چهار پنج گروه بودند و داشتن ارتش مقتدر هم وظیفه دوم است که مطلب دوم بود.
مطلب سوم کیفیت به کارگیری این ارتش مقتدر است آیه 39 و 40 سورهٴ مبارکهٴ حج برای ترسیم آن بکارگیری نیروی ارتشی، قدرت نظامی و برنامه‌های اصلی حکومت اسلامی را تشکیل می‌دهد فرمود ﴿أُذِنَ لِلَّذینَ یُقاتَلُونَ﴾ یعنی کسانی که به قتال شما پرداختند آنها مقاتل و محاجم‌اند شما مقاتلین ما به شما اجازه دفاع دادیم خدا به شما اذن داده است ﴿أُذِنَ لِلَّذینَ یُقاتَلُونَ﴾ چرا؟ ﴿بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا﴾ مظلوم شدید چون مظلوم شدید هر مظلومی باید از خود دفاع کند به شما انذ دفاع دادیم ﴿وَ إِنَّ اللّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدیرٌ ٭ الَّذینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقِّ إِلاّ أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللّهُ﴾ هیچ گناهی نداشتند مگر اینکه موحد بودند ﴿وَ لَوْ لا دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فیهَا اسْمُ اللّهِ کَثیرًا﴾ اگر نیروی دفاع نظامی و ارتشی نباشد مراکز مذهب ویران خواهد شد دیگر به کسی هم اجازه نمی‌دهند که او راهبانه به سر ببرد وقتی بساط مارکس و انگلس حاکم شد در آن تحاد جماهیر سوسیالیست شوروی نه تنها مسجد و کنیسه و کلیسا را کوبیدند صومعه و دیر و راهبان را درهم کوبیدند این ‌طور نیست که اجازه درویشی به کسی بدهند یک راهب تسبیح بزن باید حق این بسیجی را بداند اگر این نباشد به او هم اجازه تسبیح زدن رایگان هم نمی‌دهند این ‌طور نیست که حالا در یک نظام کفر به یک کسی اجازه بدهند که منزوی باشد و تسبیح بزند فرمود ﴿وَ لَوْ لا دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فیهَا اسْمُ اللّهِ کَثیرًا﴾ هر جایی که معبد است بالأخره خب بعد فرمود ﴿وَ لَیَنْصُرَنَّ اللّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللّهَ لَقَوِیُّ عَزیزٌ﴾ حالا که مقتدرانه از خودتان دفاع کردید و حکومت تشکیل دادید برنامه اصلی‌تان این است ﴿الَّذینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی اْلأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ اْلأُمُورِ﴾
مطلب چهارم آن است که از مجموعه این مطالب این سه فصل برمی‌آید که نظام اسلامی اگر نیروی نظامی دارد برای دفاع است اولاً و تأمین ساختار حکومت عدل الهی است ثانیاً در هیچ موردی نگفت شما مستقیماً حمله کنید و بتازید اینجا را همین آیه 39 هست فرمود چون مظلومید به شما اجازه دادند از اینجا معلوم می‌شود به اینکه آیه محل بحث تاب مطلب دیگر را هم دارد و آن این است که اینکه فرمود ﴿وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْ‏ءٍ فی سَبیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ﴾ در نوبت قبل این چنین تفسیر شد یعنی حق شما داده خواهد شد ذات اقدس الهی حق شما را استیفا می‌کند توفیه می‌کند این معنا حق است لکن این معنا را از آن یوف الیکم هم می‌شود فهمید یعنی حق شما توفیه می‌شود وفا می‌شود کاملاً پاداش حقتان به شما داده می‌شود اما ﴿وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ﴾ هم می‌تواند بار سیاسی داشته باشد یعنی دیگر زیر ظلم قرار نمی‌گیریم واقع نمی‌شویم دیگر کسی بر شما ظلم نمی‌کند کسی نمی‌تواند بتازد کشور شما را بگیرد میهن شما را زیر سلطه خود قرار بدهد اینکه ﴿وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ﴾ اگر یک ارتش آماده و سپاه مقتدر داشتید کسی بر شما ظلم نمی‌کند همان طور که شما حق ظلم ندارید حق انظلام هم ندارید دیگر مظلوم هم واقع نمی‌شوید که بتازد بر شما و شما را مورد ظلم قرار بدهد از نظر نفقه خب مشخص است هرگونه انفاقی که کرده باشید ذات اقدس الهی آن را می‌پذیرد و به شما پاداش فراوان هم خواهد داد چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ توبه آیه 121 فرمود به اینکه هیچ هزینه‌ای شما در راه اسلام تحمل نمی‌کنید مگر اینکه در نامه اعمال شما نوشته می‌شود آیه 121 سوره توبه این است که ﴿وَ لا یُنْفِقُونَ نَفَقَةً صَغیرَةً وَ لا کَبیرَةً وَ لا یَقْطَعُونَ وادِیًا إِلاّ کُتِبَ لَهُمْ لِیَجْزِیَهُمُ اللّهُ أَحْسَنَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ﴾ خدای سبحان با انسان روی احسان عمل می‌کند نه روی عدل یعنی با مومنین این چنین است احسن ما کانوا یعملون را انجام می‌دهد احسن ما کانوا یعملون می‌تواند معانی زیادی داشته باشد یکی از آنها این است مثلاً آدم اگر در طول عمرش صدها کار خیر کرده باشد اما چندتا، ده تا، پنج تایش خیلی برجسته باشد خیلی بااخلاص باشد ذات اقدس الهی در موقع محاسبه همه آن اعمال را با این قیمت ارزیابی می‌کند مثل اینکه اگر کسی یک دست فروشی یک طبق میوه‌ای دارد فرض بفرمایید 1000 تا سیب دارد در این طبق بزرگ و تا غروب می‌خواهد بفروشد یک 10 تا سیب درشتی هم در بین این 1000 تا سیب هست خ یقیناً قیمت آن 10 تا سیب بیشتر است یک کریمی اگر بخواهد با این طبق دار معامله بکند همه آن سیب را به قیمت این 10 تا می‌خرد یعنی اگر گفتند این 10 تا سیب کیلویی مثلاً 1000 تومان آن سیبهای دیگر کیلویی 500 تومان آن کریم کریمانه عمل می‌کند همه این طبق را به قیمت همان 10 تا می‌خرد یعنی هر کیلویی 1000 تومان می‌خرد اینکه فرمود خدا احسن ما کانوا یعملون جزا می‌دهد چه اینکه توقع دارد ما هم احسن برنامه‌های او را قبول بکنیم فرمود ﴿وَ اتَّبِعُوا أَحْسَنَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ﴾ از ما هم این توقع را دارد به ما دستور عدل دارد و بالاتر از عدل، احسان داد و احسان مراتب بالایی دارد فرمود شما به دنبال عدل نباشید به این فکر نباشید که عادل باشید چون این عدل حداقل است یعنی بر هر مسلمانی واجب است عادل باشد عادل باشد یعنی چه؟ یعنی واجبات را انجام بدهد محرمات را ترک کند این دیگر حداقل است از آن به بعد عذاب الهی فرمود شما سعی کنید ما بالاتر از عدل مائده دیگری هم داریم شما از آن بالاتر از عقل استفاده کنید ﴿وَ اتَّبِعُوا أَحْسَنَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ﴾ اگر کسی بنایش بر این بود که احسن ما انزل را بگیرد حالا در بعضی موارد موفق می‌شد در بعضی موارد موفق نمی‌شد ذات اقدس الهی با او کریمانه عمل می‌کند احسن ما کانوا یعملون را معیار ارزیابی اعمال‌اش قرار می‌دهد خب غرض آن است که در جریان انفاق این طور نیست که همه‌اش ثواب اخروی معیار باشد گاهی هم می‌فرماید به اینکه شما اگر انفاق کرده‌اید از خطر دنیا هم محفوظید از خطر آخرت هم محفوظید خطر دنیا این است که ﴿وَ أَنْفِقُوا فی سَبیلِ اللّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ﴾ شما با دست خودتان، خودتان را به هلاکت نیندازید این هم مسائل انفاق اجتماعی را شامل می‌شود هم انفاق در جهاد فی سبیل الله را شامل می‌شود بالأخره اگر کمک مردمی نباشد بساط جبهه تأمین نباشد خب بیگانه می‌تازد و انسان مورد ظلم و سلطه بیگانه قرار می‌گیرد پس اینکه فرمود ﴿وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْ‏ءٍ فی سَبیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ﴾ این می‌تواند معنای جامع داشته باشد که لا تظلمون یعنی هرگز در قیامت مظلوم نمی‌شوید حق شما کاملاً استیفا می‌شود و اینکه در دنیا هم مظلوم نمی‌شوید کسی بر شما نمی‌تازد آیه 195 سورهٴ مبارکهٴ بقره هم که فرمود ﴿وَ أَنْفِقُوا فی سَبیلِ اللّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ﴾ این هم شاید بتواند تأیید کند تناسب ﴿وَ أَنْفِقُوا فی سَبیلِ اللّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ﴾ این است که اگر شما انفاق کردید نه خطر کمونیستی نظام شما را تهدید می‌کند نه خطر تهاجم بیگانگان تهدید می‌کند نه خطرهای اعتیاد و امثال ذلک تهدید می‌کند بالأخره هرکسی هرچه دارد انفاق می‌کند یک کسی علم دارد آن کسی که راه بلد است آن کسی که بالأخره یک طرح سیاسی دارد طرح اقتصادی دارد و جلوی بیکاری بیکارها را می‌گیرد برای تأمین نیازهای عمومی جوانها تلاش بکند این جامعه را از تهلکه می‌رهاند خب آن می‌تواند معنای جامعی داشته باشد که همه اینها را در بر بگیرد فرمود ﴿وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْ‏ءٍ فی سَبیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ﴾.
در جریان اینکه فرمود ﴿وَ آخَرینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ﴾ این مصداق کامل‌اش می‌تواند منافقین باشد چون منافق طرزی مرموزانه زندگی می‌کند که شناخته نشود و بخشی از آیات قرآن کریم می‌تواند همان جریان نفاق را بازگو کند فرمود به اینکه آیه 101 سورهٴ مبارکهٴ توبه این است که ﴿وَ مِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ اْلأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدینَةِ مَرَدُوا عَلَی النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ﴾ مارد، متمرد آن عصیانگری است که طغیان و سرکشی در درون او رسوخ کرده مرد جمع مارد است شیطان مارد است منافق مارد است اینگونه از منافقین فرمود اینگونه از منافقین ﴿مَرَدُوا عَلَی النِّفاقِ﴾ متمردانه منافق‌اند لذا شناخت اینها آسان نیست ﴿لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ﴾ خب اینکه فرمود ﴿وَ آخَرینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ﴾ شاید بتواند همین جریان منافقین را در بر بگیرد احیاناً غیر منافق را نظیر امپراطوری روم، امپراطوری ایران در کمین بودند آنها را هم در برمی‌گیرد ولی اینکه در داخله مدینه به سرمی‌برد اینها همان منافقینی هستند که شناخت آنها برای انسانهای عادی مقدور نیست خب.
در جریان تجهیزات نظامی که عنصر دوم یک ارتش مقتدر بود وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در قرائت این آیه فرمود به اینکه القوة هو الرمی بعد هم در روایات دارد که برای یک تیر سه نفر بهشت می‌روند آنکه تیر می‌سازد آنکه می‌فروشد فراهم می‌کند آنکه می‌خرد و تیراندازی می‌کند در جبهه این سه نفر حداقل‌اند همان طوری که در جریان میگساری 10 گروه لعنت شدند آن باغبانی که تاک می‌کارد، آن که انگور می‌فشارد، آنکه انگور را به صورت خمر درمی‌آورد، آنکه خمر را جابجا می‌کند، می‌فروشد، حمل و نقل می‌کند، آنکه می‌خورد و همه اینها ملعون‌اند گاهی با یک کار 10 نفر جهنم می‌روند 10 نفر ... در برابر فضیلت ثواب هم ممکن است با یک کار 10 نفر هم بهشت بروند این سه نفر که برای جریان تیر به بهشت می‌روند این حداقل است و نمونه کامل تربیت تیر همین طور است اگر انسان بتواند تیر خوبی تهیه کند، تیر خوبی بتراشد، حمل و نقل تیر و مهمات جنگی جبهه را به عهده بگیرد این قدر تاب دارد خب اگر بتواند یک نیروی بسیجی را آموزش بدهد تربیت کند او را مومن کند این همان است که اثر قلم کمتر از اثر شمشیر نیست که آدم خودش روحیه‌اش این ... می‌تواند باشد و بتواند یک افرادی را هم این چنین تربیت بکند گروه فراوانی با این وارد بهشت خواهند شد آن روزها که می‌گفتند خضاب کردن جزء ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾ که برخی از مفسرین (رضوان الله علیهم) مسئله خضاب را مطرح کردند در آن وقت خضاب کردن یک مصداقی بود برای ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾ و فضیلت هم داشت اما همان طوری که الآن تقریبا جنگ با اسب و اسب سواری یا شترسواری و مانند آن تقریباً از دور خارج شد مسئله خضاب کردن هم این چنین است حالا آن کسی که با نیروی دریایی، زیردریایی دارد می‌جنگد یا آنکه با ... کار دارد یکدیگر را نمی‌بینند تا ببینند این جوان است یا پیر است حالا محاسن را خضاب بکند بفهمند این جوان است.
بنابراین آن یک نمونه و تمثیل است و نه تعیین هرچه که به نیروی انسانی کارآمد برمی‌گردد یا تجهیزات نظامی کارآمد برمی‌گردد مشمول ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾ است.
«و الحمد لله رب العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 34:31

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی