- 62
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 60 تا 63 سوره انفال
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 60 تا 63 سوره انفال":
وقتی وجود مبارک پیغمبر (ص) از مکه به مدینه مهاجرت کردند، برخی ایمان آوردند، برخی محاربه و برخی مصالحه
غالب مصالحه کنندهها ناقضین عهد بودند اعم از یهودها و ...
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فی سَبیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ ٭ وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ ٭ وَ إِنْ یُریدُوا أَنْ یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللّهُ هُوَ الَّذی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنینَ ٭ وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی اْلأَرْضِ جَمیعًا ما أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لکِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ﴾
در نوبت قبل اشاره شد وقتی وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از مکه به مدینه مهاجرت کردند فضای حاکم در مدینه عبارت از این بود که برخی از کفار ایمان آوردند و با آن حضرت بیعت کردند برخی هم به محاربه و قیام علیه اسلام و حکومت اسلامی پرداختند برخیها هم مصالحه کردند و این صلح را تا آخر نگه داشتند برخیها هم مصالحه کردند و نقض عهد کردند که غالب مصالحه کنندهها ناقضین عهد بودند اعم از یهودهای بنی قریظه بنی قینقاء و بنی نضیر عدهای هم به حسب ظاهر اسلام آوردند و کفرشان را در درون نگه داشتند که منافق بودند و عدهای هم منتظر آینده بودند تصمیم فعلی نگرفتند منتظر آینده بودند اینهایی که منتظر آینده بودند ببینند وضع چه میشود اینها هم چند گروه بودند بعضیها علاقمند بودند اسلام پیروز بشود بعضیها علاقمند بودند که اسلام شکست بخورد و بعضیها هم واقع بی طرف بودند و معلوم نبود آینده چیست و برای آنها هم تفاوتی نمیکرد منتظر استقرار حکومت مرکزی مقتدری بودند این از نظر مردم ذات اقدس الهی یک سلسله دستوراتی متوجه پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) میکند که او مسئول است و باید اجرا بکند و دیگران هم هماهنگ باشند یک سلسله دستوراتی هم مستقیماً متوجه عموم مسلمین میکند اعم از امام مسلمین و امت اسلامی آن دستورهایی که متوجه رهبر اسلامی است از آن جهت که او مسئول است و دیگران باید اطاعت کنند آیاتی از قبیل ﴿الَّذینَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ یَنْقُضُونَ﴾ که خطاب به شخص پیغمبر است از آن جهت که او رهبر اسلامی است و امام مسلمین است و امت اسلامی هم با او هماهنگاند آیه بعد ﴿فَإِمّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ﴾ خطاب به پیغمبر است از آن جهت که او امام مسلمین است و مسلمانها هم با او هماهنگاند آیه بعد ﴿وَ إِمّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیانَةً فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَلی سَواءٍ﴾ این هم خطاب به امام مسلمین یعنی شخص پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است و امت اسلامی با او هماهنگاند آیه بعد بنابر اینکه قرائت خطاب باشد نه غیبت ولا تحسبن الذین خوانده میشود باز خطاب به شخص پیغمبر است اما اگر قرائت ولا یحسبن الذین کفروا باشد که مضبوط است این دیگر خطاب نیست آن گاه خطاب را به عموم آن امام و امت توجه کرد فرمود: ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ ... وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فی سَبیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ﴾ که این خطاب به نظام اسلامی است اعم از امام مسلمین و خود مسلمین بعداً دوباره خطاب برمیگردد به رهبر مسلمانها به امام مسلمین فرمود: ﴿وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها﴾ برای اینکه او عهده دار امضای تعاهد و تعهد به صلح و امثال ذلک است خب در این مجموعه آنجایی که مستقیماً امام مسلمین والی مسلمین باید امضا بکند تصمیم بگیرد خطاب فاما تثقفن شرد و مانند آن متوجه اوست امت اسلامی هم هماهنگ است در جریان امضای صلح نامه هم مسئول رسمی امام مسلمین است لذا فرمود: ﴿وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها﴾ نه فاجنحوا اما اجرا یک امری است مربوط به امام و امت همه لذا فرمود: ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾ این یک مطلب.
مطلب دیگر آن است که در بررسی یک مطلب نباید مقطعی اندیشید چه اینکه در انسان شناسی هم نباید مقطعی فکر کرد در جریان مکتب که آیا اسلام اساساش صلح است یا جنگ با خونریزی موفق شد یا با برهان و موعظه حسنه و کار فرهنگی و فکری موفق شد؟ نباید آن جنگها را دید باید این متون را خوب بررسی کرد صدر و ساقه اسلام را بررسی کرد آن گاه فتوا داد غالی این جنگها بازگشتاش به دفاع است حتی جهادهای ابتدایی به دفاع برمیگردد و این جنگها در حقیقت تحمیلی است بر اسلام اگر چنانچه کسی تاریخ جنگهای اسلامی را ببیند اما آن مجاهدتها و ریاضتها و کارهای ثقافه فرهنگیاش را نبیند شاید بگوید اسلام با خونریزی پیشرفت کرده ولی اگر آن براهین قرآن و سنت را احتجاجات کارهای ثقافی فرهنگی را کارهای اخلاقی را کارهای تربیتی را کارهای تهذیب و تزکیه را ببیند هرگز فتوا نمیدهد که اسلام با خونریزی پیشرفت کرده در جریان انسان شناسی هم همین طور است اگر کسی جنگ جهانی اول را، جنگ جهانی دوم را و این جنگهای مقطعی یا منطقهای که در بعضی از گوشه کنارهای جهان پدید میآید اینها را ببیند میگوید انسان فطرتاً خونریز است ولی اگر انسان شناسیاش جامع و کامل باشد هرگز این جنگهای جهانی اول و دوم و امثال ذلک او را وادار نمیکند که فتوا بدهد فطرت انسان خونریزی است بلکه فطرت انسان صلح و قسط و عدل است و جنگ بر او تحمیل شده است حتی در جنگهای جهانی اول و دوم باید بین این سه مسئله تفکیک کرد ظلم زیاد بود یک، مظلوم هم زیاد بود دو، اما ظالم زیاد نبود ظالمین یک گروه کمی بودند که عده زیادی را زیربار ستم بردند ظالم زیاد نبود مظلوم زیاد نبود و دیگر ظلم هم زیاد بود یعنی چند نفری بود که این بمبها را اختراع کردند یک چند نفری بود که این بمبها را به کار بردند اینها یک گروه کمیاند آن خونریز حجاج منش گروه کمیاند قهراً ظلم زیاد است و مظلوم هم زیاد آنکه در ژاپن و یا ویتنام این بمب را میریزد اینها گروه کمیاند اما مقتولین و مظلومین زیادند قهراً ظلم هم زیاد خواهد بود پس نباید گفت اکثری انسانها جانی بالفطرهاند بلکه جنایت برای گروه کمی است آن هم قهراً بر آنها تحمیل شده خب.
در جریان ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾ گفتند چه در جنگ خیبر و چه در غیر خیبر اصحاب پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از منجنیق که تقریباً مدرنترین وسیله آن روز بود استفاده کردند پس نشانه آن است که از هر وسیلهای که صنعت و فکر بشر به او دسترسی پیدا کرده است باید استفاده کرده چه اینکه آن روز منجنیق جزء پیشرفته ترین وسائل نظامی بود و مورد استفاده قرار گرفت از اینکه فرمود: ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾ برای آن است که بالأخره آنچه را که ما میبینیم و از تجارب دیگران استفاده میکنیم و تاریخ هم داوری میکند این است که بالأخره جنگ و خونریزی در جوامع بشری راه پیدا میکرد و منشأش هم همان قدرت طلبی است برای اینکه آن قدرت طلبی تعدیل بشود قهراً یک حکومتی لازم است که براساس قسط و عدل حرکت کند یک بیان لطیفی سیدناالاستاد مرحوم علامه طباطبایی در این بخش در این چند صفحه المیزان را به خوبی مطالعه بفرمایید تا روشن بشود حکومت انسانی یعنی چه؟ حکومت اسلامی یعنی چه؟ حکومت فردی یعنی چه؟ حکومت اکثریت یعنی چه؟ میفرمایند برای اینکه خونریزیها خاتمه پیدا کند و بالأخره جلوی این تهاجم گرفته بشود چارهای جز نظم و نظام حکومت نیست و اساس بر حکومت انسانی است که انسانیت حکومت میکند بعداً میآیند میفرمایند که اکثریت حاکم است حکومت انسانیت نیست آنجا که فرد حاکم است حکومت انسانیت نیست آنجا که اسلام حاکم است حکومت انسانیت است حکومت انسانیت همان حکومت اسلامیت است پس این چهار امر به سه امر برمیگردد این را کاملاً ملاحظه بفرمایید تا این بیان تحلیلی و عالمانه ایشان موقع خاص خودش را پیدا کند فرمودند که اکنون که حکومت لازم است یک وقت هست که فرد حاکم است قهراً آن فرد اندیشه خود آراء خود تشخیص خود را بر دیگران تحمیل میکند این میشود استبداد یک وقت هست که نه بنابر حکومت اکثریت است اکثریت هم آنچه که در جهان کنونی مطرح است عبارت از نصف به علاوه یک اکثریت مطلق این است اگر اکثریت نسبی باشد که نصف به علاوه یک هم نیست کمتر از این خواهد بود الآن آنچه که در آمریکا گذشت یک اکثریت نسبی است نه اکثریت مطلق، اکثریت مطلق آن است که نصف به علاوه یک، اکثریت نسبی آن است که به نصف هم نشد کافی است یک ربع باشد خمس باشد ثلث باشد کافی است گفتند 50% واجدین شرایط در انتخابات آمریکا شرکت نکردند آن 50% که شرکت کردند 25% به یکی رأی داد کاندیدای دموکرات تقریباً نزدیک 25% به جمهوری او بالعکس این طور نبود که مثلاً بیش از 25% باشد 25% مردم بالأخره رأی دادند که این کاندیدای دموکرات غالب بشود یا کاندیدای جمهوری غالب بشود الآن مثلاً بوش دوم آمده روی کار این با رأی تقریباً 25% مردم آمده است خب این میشود اکثریت نسبی نه اکثریت مطلق اکثریت مطلق آن است که همه شرکت بکنند نصف به علاوه یک حالا یا به علاوه دو یا به علاوه سه هر چه شد از نصف بیشتر باشد بیش از نصف باشد اگر بیش از نصف بود ولو یک رأی میشود اکثریت آن وقت این اکثریت یعنی نصف به علاوه یک حاکم باشد بر همه مردم قهراً آراء خود افکار خود اندیشه خود را باید بر دیگران تحمیل بکند این هم حکومت انسانی نخواهد بود برای اینکه آنها هم رأیی دارند و نظری دارند و مانند آن پس چه حکومت فرد باشد چه حکومت اکثریت هیچ کدام حکومت انسانی نیست حکومت انسانی همان است که حکومت اسلامی باشد یعنی آن که این بشر را آفرید بپروراند که حقوق همگان را، آراء همگان را مصالح همگان را منافع همگان را در نظر بگیرد گذشته و حال و آینده دیگران را هم در نظر بگیرد آن در حقیقت حکومت قانون است حکومت وحی است منتها اجرا کنندگان این البته اکثریت مطلق گاهی هم ممکن است اکثریت نسب باشند اجرا کنندگان این قانونی که ﴿قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ﴾ در فروعات جزئی مشکلی پیش نمیآید برای اینکه آن فروعات جزئی مربوط به کیان مملکت نیست خطوط اصلی یک نظام که عهده دار ترسیم کیان مملکت است آنها تقریباً ﴿قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ﴾ و روشن است لذا حکومت انسانی همان حکومت اسلامی خواهد بود که منافع همه را هم در نظر گرفته این بحث را حتماً ملاحظه بفرمایید تا روشن بشود که بازگشت حکومت انسانی حکومت اسلامی است و بازگشت حکومت اسلامی همان حکومت انسانی است زیرا انسان در فرهنگ قرآن آن حیّ متأله است دیگران انسان را با عنوان حیوان ناطق معرفی میکنند یعنی جانوری که بتواند حرف بزند یک زندهای که بتواند حرف بزند اما بسیاری از این زندهها را قرآن کریم میفرماید ﴿أُولئِکَ کَاْلأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ خب پس انسان در فرهنگ انسان آفرین هو الحی متالة که حیات او در تأله او ذوب میشود آن کسی که الهی میاندیشد او انسان است و اگر الهی نیندیشید انسان نیست ولو به حسب ظاهر ﴿یَأْکُلُ الطَّعامَ وَ یَمْشی فِی اْلأَسْواقِ﴾ باشد حیوان ناطق باشد و مانند آن در چنین فضایی ذات اقدس الهی فرمود آماده باشید که اگر حمله کردند شکست نخورید نه آماده تاخت و تاز باشید ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾ در این بخش اول که بخش آمادگی است همه جهات را بررسی فرمود، فرمود هم نیروی انسانیتان را تجهیز کنید ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾ هم مهمات جنگیتان را فراهم کنید ﴿وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ﴾ وقتی یک ارتش مقتدر، سپاه مقتدر پیدا کردید بدانید که این بیگانه طمع نمیکند ﴿تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ﴾ هم از دشمن شناخته شده در امانید هم از دشمن ناشناخته در امانید اجر الهیتان هم محفوظ است ﴿وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فی سَبیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ﴾ این از جوامع الکلمی است که ذات مقدس پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از ذات اقدس الهی دریافت کرده است اوتیت جوامع الکلم آنچه که در این کریمه آمده است که فرمود: ﴿وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فی سَبیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ﴾ خیلی جامعتر از آیات دیگری است که ما را به انفاق دعوت میکند آیات سورهٴ مبارکهٴ بقره و مانند آن ما را به انفاق دعوت میکند ظاهر انفاق انفاقهای مالی است اما این من شیء مال وقت حیثیت آبرو جان همه را شامل میشود کسی که وقت صرف میکند برای طرح نقشه کسی که وقت صرف میکند برای سازماندهی کسی که وقت صرف میکند برای رساندن پیام کسی که وقت صرف میکند برای گرفتن خبر کسی که وقت صرف میکند برای رساندن خبر همه اینها من شیء است فرمود: ﴿وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فی سَبیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ﴾ این از آن جوامع الکلم است بر خلاف آیاتی که نظیر آیه 272 سورهٴ مبارکهٴ بقره که فرمود: ﴿وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَِلأَنْفُسِکُمْ﴾ چون خیر معمولاً ﴿إِنْ تَرَکَ خَیْرًا الْوَصِیَّةُ فَلِلْوالِدَیْنِ وَ اْلأَقْرَبینَ﴾ گفتند خیر منظور مال است ﴿وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فی سَبیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ﴾ که دوبار این کلمه خیر در این ایه 272 تکرار شده است ﴿وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَِلأَنْفُسِکُمْ﴾ ﴿وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ﴾ که این آن جامعیت شیء را ندارد ولی آیه محل بحث که فرمود: ﴿وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فی سَبیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ﴾ گاهی انسان آبرو میدهد گاهی انسان وقت صرف میکند خب آبرو که مهمتر از خون است بالأخره یک کسی که خون داد عزیزانه زندگی میکند اما کسی که مسلوب الحیثیه شد در این راه آبرو داد بالأخره زندگی او با سلب حیثیت همراه است کم نبودند کسانی که برای انقلاب آبرو دادند در همان جریان هفده دی که امروز نوزده دی هست منتهی شد بالأخره امام آبرو داد آن طور هتک حیثیت شده سید اولاد پیغمبر در روزنامه آن طور این را اهانت کردند بعضی گفتند که خب صریحاً نوشتند معاذالله که شما حالا چه توقع دارید او که مثل ـ معاذ الله ـ مسلمان نیست بعضیها گفتند خب حالا مسلمان نیست ایرانی که هست بعضی گفتند نه ممکن است ـ معاذ الله ـ این هم نباشد خب اینجور یک مرجعی را یک رهبری را یک عارفی را یک حکیمی را این طور در روزنامه اطلاعات آن روز مسلوب الحیثیه کردند و اول طلبهها قیام کردند بعد مردم متدین قم قیام کردند و زمینه فراهم شده است برای حضور همگان و نوزده دی آن قیام عمومی شروع شده است در قم که شهید دادند زندانی دادند مظلوم دادند مش.. دادند و مانند آن سلب حیثیت و دادن آبرو کار کمی نیست بسیاری از افراد بودند که میگفتند خب ما آبرویمان را ابد حفظ بکنیم انسان که ابروی خود را برای خودش میخواهد طرز تفکر او هم فرق میکند این طرز تفکر در خیلی از امور اثر دارد حتی در استخارهها هم اثر دارد یک آدم ترسو وقتی میخواهد استخاره کند از آیه دستور تقیه میفهمد همان بحبوحه این قیامی که این طلبهها به خانه بعضی ز آقایان مراجعه میکردند برای حضور آنها در این صحنه هماهنگی من وقتی رفتم پیش یکی از بزرگان دیدم این بحار مرحوم مجلسی پیشاش باز است و بحث تقیه را دارد مطالعه میکند خب از آن طرف امام آن جور اعلامیه صادر میکند آن میشود مداد العلما از آن طرف یک بزرگواری دارد بحث تقیه را مطالعه میکند که الآن وقت تقیه است مثلاً او میفهمد وقتی دین در خطر است تقیه حرام است بلغ ما بلغ دادن آبرو کار آسانی نیست انسان وقتی ببیند در منطقه وسیعی با حیثیت خوبی دارد زندگی میکند همه اینها را نثار میکند این از دادن خون دشوارتر است این کلمه شیء شامل همه اینها میشود فرمود: ﴿وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فی سَبیلِ اللّهِ﴾ آبرو دادید خب اگر ذات اقدس الهی فرمود: ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾ اگر امام (رضوان الله علیه) آن طور آبرو برای حفظ دین داد خداوند چندین برابر او را وجیه کرده عندالله و عندالناس موجه کرده آبرومند کرده هر کسی که این کار را بکند خدا با او این رفتار را میکند.
پرسش: ...
پاسخ: خب اما به اندازه وسعت شیء که نیست آن طوری که شیء عام است خیر که عام نیست خب ﴿وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فی سَبیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ﴾ این وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ با آن آیهای که در سورهٴ مبارکهٴ بقره بود باز فرق روشنی دارد آن تقریباً از جنبههای حقوقی را در نظر میگیرد اینگونه این گذشته از مسایل حقوقی مسایل نظامی را هم در نظر میگیرد یعنی وقتی که اکنون شما در راه خدا انفاق بکنید دیگر کشورتان آسیب نمیبیند تمامیت ارضیتان آسیب نمیبیند این چنین نیست که این وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ مخصوص به منافع حقوقی باشد آیه 272 سوره بقره که فرمود: ﴿وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ﴾ این تقریباً ناظر به آن مسئله حقوقی است یعنی حق شما محفوظ است چه در دنیا چه در آخرت اما آیه محل بحث که صبغه نظامی دارد فرمود شما برای تمامیت ارضیتان و برای حفظ دینتان اگر چنانچه انفاق بکنید هم آن پاداش و حقوق دنیوی و اخروی شما در رابطه با خدا محفوظ است و هم کسی دیگر تاخت و تاز نمیکند مورد ظلم بیگانه قرار نمیگیرید این بیگانه به هیچ گروهی رحم نمیکند این بیگانه چون عدو الله است یک، و عدو الناس است دو، با سه گروه در جنگ است هم با متدینین در جنگ است هم با کفار در جنگ است هم با ملت مسلمان در جنگ است که جامع کمالین است آنها که فقط صبغه معنوی دارند زاهدانه زندگی میکنند راهبانه زندگی میکنند مگر از شر این کفار و مستکبر در اماناند شما وقتی دیدید این بلشویکیها که حاکم شدند بر آن اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی بزرگ بساط آن زهد و رهبانیت هم برچیدند این طور نیست که اجازه داده باشند به کلیسا که کلیسا مأمور باشد که یا به کنیسه یا به صومعه یا به دیر اجازه مأموریت ندادند که به آنها هم رحم نکردند چون عدو اللهاند به آنها رحم نکردند به کشورهای کمونیستی هم همین استکبار جهانی آمریکا به صهیونیست و به کشورهای کمونیستی هم نظیر آنچه را که بعضی از کشورهای ضعیف کمونیستی دارند هم رحم نمیکنند خب با اینکه آنها خدا را هم نمیشناسند خب آنها را هم محاصره اقتصادی کردند با آنها هم درگیرند ایران هم که هم محب خداست و محب خلق خداست هم دین دارد هم دنیای خود را با اقتدار میخواهد حفظ بکند با او هم در نبرد است بنابراین استکبار جهانی چون عدو الله است و عدو الناس است با هر سه گروه در جنگ است هم با مومنین محض که کاری به سیاست ندارند در جنگ است هم با کفار در جنگ است مثل کشورهای کمونیستی و هم با ایران اسلامی که مومن است و مستقل آنها هم که فکر میکنند دین از سیاست جدا است این طور نیست که آن سیاست باز مکار اینها را رها کند بگوید سیاست از دین جداست که این یک آتش بس یک جانبه است که اینها میدهند اینکه میگوید دین از سیاست جداست یعنی من کاری به سیاست ندارم آن سیاسان مکار وقتی پیروز شدند آنها هم میگویند ما کاری به تو نداریم یا میگویند نه آن جوری که ما میخواهیم بیندیش و عبادت بکن این طرز تسبیح زدن آنها را هم کنترل میکنند این طور نیست که حالا اگر این گفت که دین کاری به سیاست ندارد من کاری به شما ندارم آن سیاستبازان هم مقتدر شدند بگویند ما کاری به صومعه و دیر شما نداریم مشغول عبادت باشید وگرنه در کمونیستی این کار بود دیگر خب پس این یک آتش بس یک جانبه غافلانه است آن حتماً میگوید من با دین کار دارم اگر یک وقتی یک کسی یک سالمند فرتوتی بود در گوشه منزلش منزوی شد که اثر دنیایی ندارد که خب او کاربردی ندارد ولی مادامیکه دین یک نیرویی در جامعه باشد آنها حتماً این را به استخدام میگیرند میگویند باید طبق ما بیندیشی اگر اموی روی کار آمد به شریح قاضی میگوید فتوا بده که دم حسین ابن علی هدر است و رفتن تو به کربلا بهشت است ثواب دارد کشتن حسین ابن علی و همین فتوا را هم از شریح قاضی گرفتند دیگر این طور نیستند که حالا آنکه بگوید لعب الهاشم بالملک فلا خبر جاء و لا وحی نظر کاری به دین نداشته باشد که میگوید یک عده بالأخره نیرویشان نیروی دینی است خب چه بهتر است که من از شریح قاضی کمک بگیرم بگویم فتوا بده که کشتن حسین ابن علی ثواب دارد اگر شریح بگوید دین کاری به سیاست ندارد یزید که نمیگوید سیاست هم کاری به دین ندارد که خود یزید میگوید که فلاخبر جاء و لا وحی عند نظر بسیار خب اما میبیند یک عدهای یک نیروی آمادهای است به نام نیروی دین میگوید چرا من از آنها استفاده نکنم آنها را بسیج نکنم بنابراین این عدو الله و عدوکم با هر سه گروه در جنگاند هم با مومنین در جنگاند با مومنینی که میگویند کاری با سیاست نداریم هم با مردم آزاده جهان در جنگاند ولو مسلمان نباشند هم افرادی که نظیر مسلمانهای ایران و امثال ایراناند که هم بنده خدایند و هم محب خدایند و محب خلق خدا فرمود اگر شما آماده بودید ﴿تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ﴾ اما اینکه ما گفتیم اعدوا انفقوا ﴿وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فی سَبیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ﴾ همه اینها برای اینکه حریم شما محفوظ باشد نه تهاجم کنید ﴿وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها﴾ به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید که ما گفتیم که ﴿وَ إِمّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیانَةً فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَلی سَواءٍ﴾ این هم داریم میگوییم اگر شما احساس کردید اینها مکر و خدعه دارند میخواهند نقض عهد کنند شما اعلام بکن که من هم پیمانم را قطع کردم بعد هم رو در روی هم بخواهید قرار بگیرید دیگر نقض عهد نیست اما اگر احساس کردید که و ان جنحو لها جناح یعنی میل جنوح یعنی میل چون طائر اگر بخواهد به یک سمت میل کند با آن بالش میل پیدا میکند آن بال طائر را میگویند جناح نه پر آن بال را میگویند جناح وقتی گفتند فاجنح یعنی به این سمت میل کن این جنوح با الی استعمال میشود میگویند جنح الیه اما ممکن است به حسب ظاهر یک کسی بخواهد شکار کند به یک سمت میل میکند تا شکار کند برای اینکه معلوم بشود این جنوح این میل واقعاً گرایش است نه هدف سوء داشته باشد به جای الی لام بکار برد فرمود: ﴿وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ﴾ اینها واقعاً هدفشان همین است نه الی السلم اینها للسلم لصلح اینها گرایش پیدا کردند شما هم احساس کردید نگو حالا که ما مقتدریم هم نیروی نظامی داریم هم مهمات جنگی داریم هم رباط الخیل داریم هم ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ﴾ آماده است بتازیم نه این چنین نباشد ﴿وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها﴾ بعد در جریان این جنوح و این سلم و صلح و سازش توکل یادتان نرود معنای توکل را هم قبلاً به عرضتان رسید این نیست که انسان درست از همه کارها بردارد بعد بگوید توکل میکنم آن که توکل نیست این آیات بعد از اینکه فرمود: ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾ نیروی انسانیتان را آماده کنید تجهیزات نظامیتان را آماده کنید انفاق فی سبیل الله فراموشتان نشود با حفظ این تثلیث میفرماید توکل کنید معنای توکل این است که آنچه را که مقدور شماست انجام بدهید یک،آنچه را که مقدور شما نیست امیدوار باشید دو، آنچه که مقدور شماست به خود اکتفا نکنید خودکفایی تلقی نشود اعتماد به خود نباشد بگویید ما و نیروی ما و تجهیزات ما همه ابزار الهی هستیم مسبب اسباب را ببینید نه اسباب را سه، آنچه که به آینده مرتبط است امیدوارید امیدوار به مسبب الاسباب باشید نه اسباب و علل دیگر چهار، این مجموعه میشود توکل پس معنای توکل این نیست که آنچه که به دست ماست انجام میدهیم بقیه توکل این که دیگر جمع بین شرک و توحید است یعنی تا اینجایش توحید بقیه شرک توکل معنایش این است که این مقداری هم که من دارم به مسبب الاسباب تکیه کردهام فرمود: ﴿أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْرًا فَمَنْ یَأْتیکُمْ بِماءٍ مَعینٍ﴾ الآن شما در یک سرزمین خرمی زندگی میکنید خب این آبها این سفرههای زمینی اگر یکی دو سه کیلومتر پایین تر برود که در دسترس صنعت شما هم نباشد خب همه این سرزمینها خشک میشود دیگر اگر چند هزار متری آبها برود پایین با این دستگاه صنعتی نشود این آبها را آورد بالا خب همه اینها میشود کویر خشک دیگر الآن هم که ما زندهایم به عنایت الهی زندهایم پس معنای توکل این نیست تا اینجایش مال ما از این به بعد خدا معنایش این است که صدر و ساقهاش همان مسبب الاسباب است خود ما هم در این گردونه ﴿وَ لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ﴾ داریم زندگی میکنیم فرمود با اینکه ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾ است یک، با اینکه من رباط الخیل است دو، با اینکه ﴿وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ﴾ سه، در این فضای کارآمد متوکل باشید و نگویید که ما قدرت داریم بتازیم این چنین نباشد اگر یک وقتی آنها خواستند خیانت بکنند آن امدادهای غیبی که شما با توکل به او تکیه کردید او به داد شما میرسد ما گفتیم هوشتان را داشته باشید ﴿وَ إِمّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیانَةً فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَلی سَواءٍ﴾ اما اگر به حسب ظاهر احساس نقض عهد نکردید دیدید اینها جنوح و گرایش للسم دارند نه تنها الی السلم آن توافق را امضاء بکنید و چون توکل کردید اگر خدای ناکرده آنها به فکر دسیسه باشند آن امدادهای غیبی به سراغ شما خواهد آمد ﴿وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ﴾ برای اینکه او هم سمیع است هم علیم است ﴿وَ إِنْ یُریدُوا أَنْ یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللّهُ﴾.
«و الحمد لله رب العالمین»
وقتی وجود مبارک پیغمبر (ص) از مکه به مدینه مهاجرت کردند، برخی ایمان آوردند، برخی محاربه و برخی مصالحه
غالب مصالحه کنندهها ناقضین عهد بودند اعم از یهودها و ...
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فی سَبیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ ٭ وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ ٭ وَ إِنْ یُریدُوا أَنْ یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللّهُ هُوَ الَّذی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنینَ ٭ وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی اْلأَرْضِ جَمیعًا ما أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لکِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ﴾
در نوبت قبل اشاره شد وقتی وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از مکه به مدینه مهاجرت کردند فضای حاکم در مدینه عبارت از این بود که برخی از کفار ایمان آوردند و با آن حضرت بیعت کردند برخی هم به محاربه و قیام علیه اسلام و حکومت اسلامی پرداختند برخیها هم مصالحه کردند و این صلح را تا آخر نگه داشتند برخیها هم مصالحه کردند و نقض عهد کردند که غالب مصالحه کنندهها ناقضین عهد بودند اعم از یهودهای بنی قریظه بنی قینقاء و بنی نضیر عدهای هم به حسب ظاهر اسلام آوردند و کفرشان را در درون نگه داشتند که منافق بودند و عدهای هم منتظر آینده بودند تصمیم فعلی نگرفتند منتظر آینده بودند اینهایی که منتظر آینده بودند ببینند وضع چه میشود اینها هم چند گروه بودند بعضیها علاقمند بودند اسلام پیروز بشود بعضیها علاقمند بودند که اسلام شکست بخورد و بعضیها هم واقع بی طرف بودند و معلوم نبود آینده چیست و برای آنها هم تفاوتی نمیکرد منتظر استقرار حکومت مرکزی مقتدری بودند این از نظر مردم ذات اقدس الهی یک سلسله دستوراتی متوجه پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) میکند که او مسئول است و باید اجرا بکند و دیگران هم هماهنگ باشند یک سلسله دستوراتی هم مستقیماً متوجه عموم مسلمین میکند اعم از امام مسلمین و امت اسلامی آن دستورهایی که متوجه رهبر اسلامی است از آن جهت که او مسئول است و دیگران باید اطاعت کنند آیاتی از قبیل ﴿الَّذینَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ یَنْقُضُونَ﴾ که خطاب به شخص پیغمبر است از آن جهت که او رهبر اسلامی است و امام مسلمین است و امت اسلامی هم با او هماهنگاند آیه بعد ﴿فَإِمّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ﴾ خطاب به پیغمبر است از آن جهت که او امام مسلمین است و مسلمانها هم با او هماهنگاند آیه بعد ﴿وَ إِمّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیانَةً فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَلی سَواءٍ﴾ این هم خطاب به امام مسلمین یعنی شخص پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است و امت اسلامی با او هماهنگاند آیه بعد بنابر اینکه قرائت خطاب باشد نه غیبت ولا تحسبن الذین خوانده میشود باز خطاب به شخص پیغمبر است اما اگر قرائت ولا یحسبن الذین کفروا باشد که مضبوط است این دیگر خطاب نیست آن گاه خطاب را به عموم آن امام و امت توجه کرد فرمود: ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ ... وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فی سَبیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ﴾ که این خطاب به نظام اسلامی است اعم از امام مسلمین و خود مسلمین بعداً دوباره خطاب برمیگردد به رهبر مسلمانها به امام مسلمین فرمود: ﴿وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها﴾ برای اینکه او عهده دار امضای تعاهد و تعهد به صلح و امثال ذلک است خب در این مجموعه آنجایی که مستقیماً امام مسلمین والی مسلمین باید امضا بکند تصمیم بگیرد خطاب فاما تثقفن شرد و مانند آن متوجه اوست امت اسلامی هم هماهنگ است در جریان امضای صلح نامه هم مسئول رسمی امام مسلمین است لذا فرمود: ﴿وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها﴾ نه فاجنحوا اما اجرا یک امری است مربوط به امام و امت همه لذا فرمود: ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾ این یک مطلب.
مطلب دیگر آن است که در بررسی یک مطلب نباید مقطعی اندیشید چه اینکه در انسان شناسی هم نباید مقطعی فکر کرد در جریان مکتب که آیا اسلام اساساش صلح است یا جنگ با خونریزی موفق شد یا با برهان و موعظه حسنه و کار فرهنگی و فکری موفق شد؟ نباید آن جنگها را دید باید این متون را خوب بررسی کرد صدر و ساقه اسلام را بررسی کرد آن گاه فتوا داد غالی این جنگها بازگشتاش به دفاع است حتی جهادهای ابتدایی به دفاع برمیگردد و این جنگها در حقیقت تحمیلی است بر اسلام اگر چنانچه کسی تاریخ جنگهای اسلامی را ببیند اما آن مجاهدتها و ریاضتها و کارهای ثقافه فرهنگیاش را نبیند شاید بگوید اسلام با خونریزی پیشرفت کرده ولی اگر آن براهین قرآن و سنت را احتجاجات کارهای ثقافی فرهنگی را کارهای اخلاقی را کارهای تربیتی را کارهای تهذیب و تزکیه را ببیند هرگز فتوا نمیدهد که اسلام با خونریزی پیشرفت کرده در جریان انسان شناسی هم همین طور است اگر کسی جنگ جهانی اول را، جنگ جهانی دوم را و این جنگهای مقطعی یا منطقهای که در بعضی از گوشه کنارهای جهان پدید میآید اینها را ببیند میگوید انسان فطرتاً خونریز است ولی اگر انسان شناسیاش جامع و کامل باشد هرگز این جنگهای جهانی اول و دوم و امثال ذلک او را وادار نمیکند که فتوا بدهد فطرت انسان خونریزی است بلکه فطرت انسان صلح و قسط و عدل است و جنگ بر او تحمیل شده است حتی در جنگهای جهانی اول و دوم باید بین این سه مسئله تفکیک کرد ظلم زیاد بود یک، مظلوم هم زیاد بود دو، اما ظالم زیاد نبود ظالمین یک گروه کمی بودند که عده زیادی را زیربار ستم بردند ظالم زیاد نبود مظلوم زیاد نبود و دیگر ظلم هم زیاد بود یعنی چند نفری بود که این بمبها را اختراع کردند یک چند نفری بود که این بمبها را به کار بردند اینها یک گروه کمیاند آن خونریز حجاج منش گروه کمیاند قهراً ظلم زیاد است و مظلوم هم زیاد آنکه در ژاپن و یا ویتنام این بمب را میریزد اینها گروه کمیاند اما مقتولین و مظلومین زیادند قهراً ظلم هم زیاد خواهد بود پس نباید گفت اکثری انسانها جانی بالفطرهاند بلکه جنایت برای گروه کمی است آن هم قهراً بر آنها تحمیل شده خب.
در جریان ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾ گفتند چه در جنگ خیبر و چه در غیر خیبر اصحاب پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از منجنیق که تقریباً مدرنترین وسیله آن روز بود استفاده کردند پس نشانه آن است که از هر وسیلهای که صنعت و فکر بشر به او دسترسی پیدا کرده است باید استفاده کرده چه اینکه آن روز منجنیق جزء پیشرفته ترین وسائل نظامی بود و مورد استفاده قرار گرفت از اینکه فرمود: ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾ برای آن است که بالأخره آنچه را که ما میبینیم و از تجارب دیگران استفاده میکنیم و تاریخ هم داوری میکند این است که بالأخره جنگ و خونریزی در جوامع بشری راه پیدا میکرد و منشأش هم همان قدرت طلبی است برای اینکه آن قدرت طلبی تعدیل بشود قهراً یک حکومتی لازم است که براساس قسط و عدل حرکت کند یک بیان لطیفی سیدناالاستاد مرحوم علامه طباطبایی در این بخش در این چند صفحه المیزان را به خوبی مطالعه بفرمایید تا روشن بشود حکومت انسانی یعنی چه؟ حکومت اسلامی یعنی چه؟ حکومت فردی یعنی چه؟ حکومت اکثریت یعنی چه؟ میفرمایند برای اینکه خونریزیها خاتمه پیدا کند و بالأخره جلوی این تهاجم گرفته بشود چارهای جز نظم و نظام حکومت نیست و اساس بر حکومت انسانی است که انسانیت حکومت میکند بعداً میآیند میفرمایند که اکثریت حاکم است حکومت انسانیت نیست آنجا که فرد حاکم است حکومت انسانیت نیست آنجا که اسلام حاکم است حکومت انسانیت است حکومت انسانیت همان حکومت اسلامیت است پس این چهار امر به سه امر برمیگردد این را کاملاً ملاحظه بفرمایید تا این بیان تحلیلی و عالمانه ایشان موقع خاص خودش را پیدا کند فرمودند که اکنون که حکومت لازم است یک وقت هست که فرد حاکم است قهراً آن فرد اندیشه خود آراء خود تشخیص خود را بر دیگران تحمیل میکند این میشود استبداد یک وقت هست که نه بنابر حکومت اکثریت است اکثریت هم آنچه که در جهان کنونی مطرح است عبارت از نصف به علاوه یک اکثریت مطلق این است اگر اکثریت نسبی باشد که نصف به علاوه یک هم نیست کمتر از این خواهد بود الآن آنچه که در آمریکا گذشت یک اکثریت نسبی است نه اکثریت مطلق، اکثریت مطلق آن است که نصف به علاوه یک، اکثریت نسبی آن است که به نصف هم نشد کافی است یک ربع باشد خمس باشد ثلث باشد کافی است گفتند 50% واجدین شرایط در انتخابات آمریکا شرکت نکردند آن 50% که شرکت کردند 25% به یکی رأی داد کاندیدای دموکرات تقریباً نزدیک 25% به جمهوری او بالعکس این طور نبود که مثلاً بیش از 25% باشد 25% مردم بالأخره رأی دادند که این کاندیدای دموکرات غالب بشود یا کاندیدای جمهوری غالب بشود الآن مثلاً بوش دوم آمده روی کار این با رأی تقریباً 25% مردم آمده است خب این میشود اکثریت نسبی نه اکثریت مطلق اکثریت مطلق آن است که همه شرکت بکنند نصف به علاوه یک حالا یا به علاوه دو یا به علاوه سه هر چه شد از نصف بیشتر باشد بیش از نصف باشد اگر بیش از نصف بود ولو یک رأی میشود اکثریت آن وقت این اکثریت یعنی نصف به علاوه یک حاکم باشد بر همه مردم قهراً آراء خود افکار خود اندیشه خود را باید بر دیگران تحمیل بکند این هم حکومت انسانی نخواهد بود برای اینکه آنها هم رأیی دارند و نظری دارند و مانند آن پس چه حکومت فرد باشد چه حکومت اکثریت هیچ کدام حکومت انسانی نیست حکومت انسانی همان است که حکومت اسلامی باشد یعنی آن که این بشر را آفرید بپروراند که حقوق همگان را، آراء همگان را مصالح همگان را منافع همگان را در نظر بگیرد گذشته و حال و آینده دیگران را هم در نظر بگیرد آن در حقیقت حکومت قانون است حکومت وحی است منتها اجرا کنندگان این البته اکثریت مطلق گاهی هم ممکن است اکثریت نسب باشند اجرا کنندگان این قانونی که ﴿قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ﴾ در فروعات جزئی مشکلی پیش نمیآید برای اینکه آن فروعات جزئی مربوط به کیان مملکت نیست خطوط اصلی یک نظام که عهده دار ترسیم کیان مملکت است آنها تقریباً ﴿قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ﴾ و روشن است لذا حکومت انسانی همان حکومت اسلامی خواهد بود که منافع همه را هم در نظر گرفته این بحث را حتماً ملاحظه بفرمایید تا روشن بشود که بازگشت حکومت انسانی حکومت اسلامی است و بازگشت حکومت اسلامی همان حکومت انسانی است زیرا انسان در فرهنگ قرآن آن حیّ متأله است دیگران انسان را با عنوان حیوان ناطق معرفی میکنند یعنی جانوری که بتواند حرف بزند یک زندهای که بتواند حرف بزند اما بسیاری از این زندهها را قرآن کریم میفرماید ﴿أُولئِکَ کَاْلأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ خب پس انسان در فرهنگ انسان آفرین هو الحی متالة که حیات او در تأله او ذوب میشود آن کسی که الهی میاندیشد او انسان است و اگر الهی نیندیشید انسان نیست ولو به حسب ظاهر ﴿یَأْکُلُ الطَّعامَ وَ یَمْشی فِی اْلأَسْواقِ﴾ باشد حیوان ناطق باشد و مانند آن در چنین فضایی ذات اقدس الهی فرمود آماده باشید که اگر حمله کردند شکست نخورید نه آماده تاخت و تاز باشید ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾ در این بخش اول که بخش آمادگی است همه جهات را بررسی فرمود، فرمود هم نیروی انسانیتان را تجهیز کنید ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾ هم مهمات جنگیتان را فراهم کنید ﴿وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ﴾ وقتی یک ارتش مقتدر، سپاه مقتدر پیدا کردید بدانید که این بیگانه طمع نمیکند ﴿تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ﴾ هم از دشمن شناخته شده در امانید هم از دشمن ناشناخته در امانید اجر الهیتان هم محفوظ است ﴿وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فی سَبیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ﴾ این از جوامع الکلمی است که ذات مقدس پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از ذات اقدس الهی دریافت کرده است اوتیت جوامع الکلم آنچه که در این کریمه آمده است که فرمود: ﴿وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فی سَبیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ﴾ خیلی جامعتر از آیات دیگری است که ما را به انفاق دعوت میکند آیات سورهٴ مبارکهٴ بقره و مانند آن ما را به انفاق دعوت میکند ظاهر انفاق انفاقهای مالی است اما این من شیء مال وقت حیثیت آبرو جان همه را شامل میشود کسی که وقت صرف میکند برای طرح نقشه کسی که وقت صرف میکند برای سازماندهی کسی که وقت صرف میکند برای رساندن پیام کسی که وقت صرف میکند برای گرفتن خبر کسی که وقت صرف میکند برای رساندن خبر همه اینها من شیء است فرمود: ﴿وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فی سَبیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ﴾ این از آن جوامع الکلم است بر خلاف آیاتی که نظیر آیه 272 سورهٴ مبارکهٴ بقره که فرمود: ﴿وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَِلأَنْفُسِکُمْ﴾ چون خیر معمولاً ﴿إِنْ تَرَکَ خَیْرًا الْوَصِیَّةُ فَلِلْوالِدَیْنِ وَ اْلأَقْرَبینَ﴾ گفتند خیر منظور مال است ﴿وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فی سَبیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ﴾ که دوبار این کلمه خیر در این ایه 272 تکرار شده است ﴿وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَِلأَنْفُسِکُمْ﴾ ﴿وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ﴾ که این آن جامعیت شیء را ندارد ولی آیه محل بحث که فرمود: ﴿وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فی سَبیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ﴾ گاهی انسان آبرو میدهد گاهی انسان وقت صرف میکند خب آبرو که مهمتر از خون است بالأخره یک کسی که خون داد عزیزانه زندگی میکند اما کسی که مسلوب الحیثیه شد در این راه آبرو داد بالأخره زندگی او با سلب حیثیت همراه است کم نبودند کسانی که برای انقلاب آبرو دادند در همان جریان هفده دی که امروز نوزده دی هست منتهی شد بالأخره امام آبرو داد آن طور هتک حیثیت شده سید اولاد پیغمبر در روزنامه آن طور این را اهانت کردند بعضی گفتند که خب صریحاً نوشتند معاذالله که شما حالا چه توقع دارید او که مثل ـ معاذ الله ـ مسلمان نیست بعضیها گفتند خب حالا مسلمان نیست ایرانی که هست بعضی گفتند نه ممکن است ـ معاذ الله ـ این هم نباشد خب اینجور یک مرجعی را یک رهبری را یک عارفی را یک حکیمی را این طور در روزنامه اطلاعات آن روز مسلوب الحیثیه کردند و اول طلبهها قیام کردند بعد مردم متدین قم قیام کردند و زمینه فراهم شده است برای حضور همگان و نوزده دی آن قیام عمومی شروع شده است در قم که شهید دادند زندانی دادند مظلوم دادند مش.. دادند و مانند آن سلب حیثیت و دادن آبرو کار کمی نیست بسیاری از افراد بودند که میگفتند خب ما آبرویمان را ابد حفظ بکنیم انسان که ابروی خود را برای خودش میخواهد طرز تفکر او هم فرق میکند این طرز تفکر در خیلی از امور اثر دارد حتی در استخارهها هم اثر دارد یک آدم ترسو وقتی میخواهد استخاره کند از آیه دستور تقیه میفهمد همان بحبوحه این قیامی که این طلبهها به خانه بعضی ز آقایان مراجعه میکردند برای حضور آنها در این صحنه هماهنگی من وقتی رفتم پیش یکی از بزرگان دیدم این بحار مرحوم مجلسی پیشاش باز است و بحث تقیه را دارد مطالعه میکند خب از آن طرف امام آن جور اعلامیه صادر میکند آن میشود مداد العلما از آن طرف یک بزرگواری دارد بحث تقیه را مطالعه میکند که الآن وقت تقیه است مثلاً او میفهمد وقتی دین در خطر است تقیه حرام است بلغ ما بلغ دادن آبرو کار آسانی نیست انسان وقتی ببیند در منطقه وسیعی با حیثیت خوبی دارد زندگی میکند همه اینها را نثار میکند این از دادن خون دشوارتر است این کلمه شیء شامل همه اینها میشود فرمود: ﴿وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فی سَبیلِ اللّهِ﴾ آبرو دادید خب اگر ذات اقدس الهی فرمود: ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾ اگر امام (رضوان الله علیه) آن طور آبرو برای حفظ دین داد خداوند چندین برابر او را وجیه کرده عندالله و عندالناس موجه کرده آبرومند کرده هر کسی که این کار را بکند خدا با او این رفتار را میکند.
پرسش: ...
پاسخ: خب اما به اندازه وسعت شیء که نیست آن طوری که شیء عام است خیر که عام نیست خب ﴿وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فی سَبیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ﴾ این وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ با آن آیهای که در سورهٴ مبارکهٴ بقره بود باز فرق روشنی دارد آن تقریباً از جنبههای حقوقی را در نظر میگیرد اینگونه این گذشته از مسایل حقوقی مسایل نظامی را هم در نظر میگیرد یعنی وقتی که اکنون شما در راه خدا انفاق بکنید دیگر کشورتان آسیب نمیبیند تمامیت ارضیتان آسیب نمیبیند این چنین نیست که این وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ مخصوص به منافع حقوقی باشد آیه 272 سوره بقره که فرمود: ﴿وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ﴾ این تقریباً ناظر به آن مسئله حقوقی است یعنی حق شما محفوظ است چه در دنیا چه در آخرت اما آیه محل بحث که صبغه نظامی دارد فرمود شما برای تمامیت ارضیتان و برای حفظ دینتان اگر چنانچه انفاق بکنید هم آن پاداش و حقوق دنیوی و اخروی شما در رابطه با خدا محفوظ است و هم کسی دیگر تاخت و تاز نمیکند مورد ظلم بیگانه قرار نمیگیرید این بیگانه به هیچ گروهی رحم نمیکند این بیگانه چون عدو الله است یک، و عدو الناس است دو، با سه گروه در جنگ است هم با متدینین در جنگ است هم با کفار در جنگ است هم با ملت مسلمان در جنگ است که جامع کمالین است آنها که فقط صبغه معنوی دارند زاهدانه زندگی میکنند راهبانه زندگی میکنند مگر از شر این کفار و مستکبر در اماناند شما وقتی دیدید این بلشویکیها که حاکم شدند بر آن اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی بزرگ بساط آن زهد و رهبانیت هم برچیدند این طور نیست که اجازه داده باشند به کلیسا که کلیسا مأمور باشد که یا به کنیسه یا به صومعه یا به دیر اجازه مأموریت ندادند که به آنها هم رحم نکردند چون عدو اللهاند به آنها رحم نکردند به کشورهای کمونیستی هم همین استکبار جهانی آمریکا به صهیونیست و به کشورهای کمونیستی هم نظیر آنچه را که بعضی از کشورهای ضعیف کمونیستی دارند هم رحم نمیکنند خب با اینکه آنها خدا را هم نمیشناسند خب آنها را هم محاصره اقتصادی کردند با آنها هم درگیرند ایران هم که هم محب خداست و محب خلق خداست هم دین دارد هم دنیای خود را با اقتدار میخواهد حفظ بکند با او هم در نبرد است بنابراین استکبار جهانی چون عدو الله است و عدو الناس است با هر سه گروه در جنگ است هم با مومنین محض که کاری به سیاست ندارند در جنگ است هم با کفار در جنگ است مثل کشورهای کمونیستی و هم با ایران اسلامی که مومن است و مستقل آنها هم که فکر میکنند دین از سیاست جدا است این طور نیست که آن سیاست باز مکار اینها را رها کند بگوید سیاست از دین جداست که این یک آتش بس یک جانبه است که اینها میدهند اینکه میگوید دین از سیاست جداست یعنی من کاری به سیاست ندارم آن سیاسان مکار وقتی پیروز شدند آنها هم میگویند ما کاری به تو نداریم یا میگویند نه آن جوری که ما میخواهیم بیندیش و عبادت بکن این طرز تسبیح زدن آنها را هم کنترل میکنند این طور نیست که حالا اگر این گفت که دین کاری به سیاست ندارد من کاری به شما ندارم آن سیاستبازان هم مقتدر شدند بگویند ما کاری به صومعه و دیر شما نداریم مشغول عبادت باشید وگرنه در کمونیستی این کار بود دیگر خب پس این یک آتش بس یک جانبه غافلانه است آن حتماً میگوید من با دین کار دارم اگر یک وقتی یک کسی یک سالمند فرتوتی بود در گوشه منزلش منزوی شد که اثر دنیایی ندارد که خب او کاربردی ندارد ولی مادامیکه دین یک نیرویی در جامعه باشد آنها حتماً این را به استخدام میگیرند میگویند باید طبق ما بیندیشی اگر اموی روی کار آمد به شریح قاضی میگوید فتوا بده که دم حسین ابن علی هدر است و رفتن تو به کربلا بهشت است ثواب دارد کشتن حسین ابن علی و همین فتوا را هم از شریح قاضی گرفتند دیگر این طور نیستند که حالا آنکه بگوید لعب الهاشم بالملک فلا خبر جاء و لا وحی نظر کاری به دین نداشته باشد که میگوید یک عده بالأخره نیرویشان نیروی دینی است خب چه بهتر است که من از شریح قاضی کمک بگیرم بگویم فتوا بده که کشتن حسین ابن علی ثواب دارد اگر شریح بگوید دین کاری به سیاست ندارد یزید که نمیگوید سیاست هم کاری به دین ندارد که خود یزید میگوید که فلاخبر جاء و لا وحی عند نظر بسیار خب اما میبیند یک عدهای یک نیروی آمادهای است به نام نیروی دین میگوید چرا من از آنها استفاده نکنم آنها را بسیج نکنم بنابراین این عدو الله و عدوکم با هر سه گروه در جنگاند هم با مومنین در جنگاند با مومنینی که میگویند کاری با سیاست نداریم هم با مردم آزاده جهان در جنگاند ولو مسلمان نباشند هم افرادی که نظیر مسلمانهای ایران و امثال ایراناند که هم بنده خدایند و هم محب خدایند و محب خلق خدا فرمود اگر شما آماده بودید ﴿تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ﴾ اما اینکه ما گفتیم اعدوا انفقوا ﴿وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فی سَبیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ﴾ همه اینها برای اینکه حریم شما محفوظ باشد نه تهاجم کنید ﴿وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها﴾ به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید که ما گفتیم که ﴿وَ إِمّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیانَةً فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَلی سَواءٍ﴾ این هم داریم میگوییم اگر شما احساس کردید اینها مکر و خدعه دارند میخواهند نقض عهد کنند شما اعلام بکن که من هم پیمانم را قطع کردم بعد هم رو در روی هم بخواهید قرار بگیرید دیگر نقض عهد نیست اما اگر احساس کردید که و ان جنحو لها جناح یعنی میل جنوح یعنی میل چون طائر اگر بخواهد به یک سمت میل کند با آن بالش میل پیدا میکند آن بال طائر را میگویند جناح نه پر آن بال را میگویند جناح وقتی گفتند فاجنح یعنی به این سمت میل کن این جنوح با الی استعمال میشود میگویند جنح الیه اما ممکن است به حسب ظاهر یک کسی بخواهد شکار کند به یک سمت میل میکند تا شکار کند برای اینکه معلوم بشود این جنوح این میل واقعاً گرایش است نه هدف سوء داشته باشد به جای الی لام بکار برد فرمود: ﴿وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ﴾ اینها واقعاً هدفشان همین است نه الی السلم اینها للسلم لصلح اینها گرایش پیدا کردند شما هم احساس کردید نگو حالا که ما مقتدریم هم نیروی نظامی داریم هم مهمات جنگی داریم هم رباط الخیل داریم هم ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ﴾ آماده است بتازیم نه این چنین نباشد ﴿وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها﴾ بعد در جریان این جنوح و این سلم و صلح و سازش توکل یادتان نرود معنای توکل را هم قبلاً به عرضتان رسید این نیست که انسان درست از همه کارها بردارد بعد بگوید توکل میکنم آن که توکل نیست این آیات بعد از اینکه فرمود: ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾ نیروی انسانیتان را آماده کنید تجهیزات نظامیتان را آماده کنید انفاق فی سبیل الله فراموشتان نشود با حفظ این تثلیث میفرماید توکل کنید معنای توکل این است که آنچه را که مقدور شماست انجام بدهید یک،آنچه را که مقدور شما نیست امیدوار باشید دو، آنچه که مقدور شماست به خود اکتفا نکنید خودکفایی تلقی نشود اعتماد به خود نباشد بگویید ما و نیروی ما و تجهیزات ما همه ابزار الهی هستیم مسبب اسباب را ببینید نه اسباب را سه، آنچه که به آینده مرتبط است امیدوارید امیدوار به مسبب الاسباب باشید نه اسباب و علل دیگر چهار، این مجموعه میشود توکل پس معنای توکل این نیست که آنچه که به دست ماست انجام میدهیم بقیه توکل این که دیگر جمع بین شرک و توحید است یعنی تا اینجایش توحید بقیه شرک توکل معنایش این است که این مقداری هم که من دارم به مسبب الاسباب تکیه کردهام فرمود: ﴿أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْرًا فَمَنْ یَأْتیکُمْ بِماءٍ مَعینٍ﴾ الآن شما در یک سرزمین خرمی زندگی میکنید خب این آبها این سفرههای زمینی اگر یکی دو سه کیلومتر پایین تر برود که در دسترس صنعت شما هم نباشد خب همه این سرزمینها خشک میشود دیگر اگر چند هزار متری آبها برود پایین با این دستگاه صنعتی نشود این آبها را آورد بالا خب همه اینها میشود کویر خشک دیگر الآن هم که ما زندهایم به عنایت الهی زندهایم پس معنای توکل این نیست تا اینجایش مال ما از این به بعد خدا معنایش این است که صدر و ساقهاش همان مسبب الاسباب است خود ما هم در این گردونه ﴿وَ لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ﴾ داریم زندگی میکنیم فرمود با اینکه ﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾ است یک، با اینکه من رباط الخیل است دو، با اینکه ﴿وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ﴾ سه، در این فضای کارآمد متوکل باشید و نگویید که ما قدرت داریم بتازیم این چنین نباشد اگر یک وقتی آنها خواستند خیانت بکنند آن امدادهای غیبی که شما با توکل به او تکیه کردید او به داد شما میرسد ما گفتیم هوشتان را داشته باشید ﴿وَ إِمّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیانَةً فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَلی سَواءٍ﴾ اما اگر به حسب ظاهر احساس نقض عهد نکردید دیدید اینها جنوح و گرایش للسم دارند نه تنها الی السلم آن توافق را امضاء بکنید و چون توکل کردید اگر خدای ناکرده آنها به فکر دسیسه باشند آن امدادهای غیبی به سراغ شما خواهد آمد ﴿وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ﴾ برای اینکه او هم سمیع است هم علیم است ﴿وَ إِنْ یُریدُوا أَنْ یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللّهُ﴾.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است