- 7064
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 12 سوره لقمان
سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره لقمان - آیه 12
وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکَمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَمَن یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِىٌّ حَمِیدٌ
ترجمه
و ما به لقمان حکمت دادیم، که شکر خدا را به جاى آور و هر کس شکر کند، همانا براى خویش شکر کرده؛ و هر کس کفران کند (بداند به خدا زیان نمى رساند، زیرا) بى تردید خداوند بى یاز و ستوده است.
1- حکمت، عطاى خداوند است، نه کسب کردنى. (گرچه مقدّمات آن قابل کسب است.) «و لقد آتینا لقمان الحکمة»
2- نعمت ویژه، شکر ویژه مى طلبد. «آتینا لقمان الحکمة... اشکر للّه» چنانکه خداوند در برابر اعطاى نعمت ویژه کوثر به پیامبر اسلام، از او شکر ویژه مى خواهد. «انّا اعطیناک الکوثر . فصلّ لربّک و انحر»
3- اوّلین فرمان به حضرت موسى بعد از نبوّت، فرمان نماز و اوّلین فرمان بعد از دادن حکمت به لقمان، فرمان شکرگزارى است. «ان اشکر لِلّه»
4- شکر نعمتهاى خداوند، به سود خود انسان است. «و من یشکر فانّما یشکر لنفسه» چنانکه در جاى دیگر مى خوانیم: «لئن شکرتم لازیدنّکم»
سیماى لقمان حکیم
در تفسیر المیزان بحثى درباره جناب لقمان آمده است که بخشى از آن را نقل مى کنیم:
پیامبر اکرم فرمودند: لقمان، پیامبر نبود، ولى بندهاى بود که بسیار فکر مىکرد و به خداوند ایمان واقعى داشت. خدا را دوست داشت و خداوند نیز او را دوست مىداشت و به او حکمت عطا کرد.
امام صادق مى فرمایند: لقمان، حکمت را به خاطر مال و جمال و فامیل دریافت نکرده بود، بلکه او مردى پرهیزکار، تیزبین، باحیا و دلسوز بود. اگر دو نفر با هم درگیر مىشدند و خصومتى پیدا مىکردند، میان آنها آشتى برقرار مىکرد.
لقمان با دانشمندان زیاد مىنشست. او با هواى نفس خود مبارزه مىکرد و...
او داراى عمرى طولانى، معاصر حضرت داود واز بستگان حضرت ایّوب بود. او میان حکیم شدن یا حاکم شدن مخیّر شد و حکمت را انتخاب کرد.
از لقمان پرسیدند: چگونه به این مقام رسیدى؟ گفت: «به خاطر امانتدارى، صداقت و سکوت درباره آنچه به من مربوط نبود».
امام صادق (ع) فرمود: «لقمان نسبت به رهبر آسمانىِ زمان خود معرفت داشت».
گرچه خداوند به او کتاب آسمانى نداد، ولى همتاى آن یعنى حکمت را به او آموخت.
روزى مولاى لقمان از او خواست تا بهترین عضو گوسفند را برایش بیاورد. لقمان زبان گوسفند را آورد. روز دیگر گفت: بدترین عضو آن را بیاور. لقمان باز هم زبان گوسفند را آورد. چون مولایش دلیل این کار را پرسید، لقمان گفت: اگر زبان در راه حقّ حرکت کند و سخنبگوید، بهترین عضو بدن است وگرنه بدترین عضو خواهد بود.
در عظمت لقمان همین بس که خدا و رسول او و امامان معصوم پندهاى او را براى دیگران نقل کرده اند.
گوشه اى از نصایح لقمان
* اگر در کودکى خود را ادب کنى، در بزرگى از آن بهرهمند مى شوى.
* از کسالت و تنبلى بپرهیز، بخشى از عمرت را براى آموزش قرار بده و با افراد لجوج، گفتگو و جدل نکن.
* با فقها مجادله مکن، با فاسق رفیق مشو، فاسق را به برادرى مگیر و با افراد متّهم، همنشین مشو.
* تنها از خدا بترس و به او امیدوار باش. بیم و امید نسبت به خدا در قلب تو یکسان باشد.
* بر دنیا تکیه نکن و دل مبند و دنیا را به منزلهى پلى در نظر بگیر.
* بدان که در قیامت از تو دربارهى چهار چیز مىپرسند: از جوانى که در چه راهى صرف کردى، از عمرت که در چه فنا کردى، از مال و دارایىات که از چه راهى بدست آوردى و آن را در چه راهى مصرف کردى.
* به آنچه در دست مردم است چشم مدوز و با همهى مردم با حسن خلق برخورد کن.
* با همسفران زیاد مشورت کن و توشهى سفر خود را بین آنها تقسیم کن.
* اگر با تو مشورت کردند، دلسوزى خود را خالصانه به آنها اعلام کن. اگر از تو کمک و قرضى درخواست کردند، مساعدت کن و به سخن کسى که سنّ او بیشتر از توست، گوشفراده.
* نمازت را در اوّل وقت بخوان، نماز را حتّى در سختترین شرایط به جماعت بخوان.
* اگر در نماز بودى، قلب خود را حفظ کن.
* اگر در حال غذا خوردن بودى، حلق خود را حفظ کن.
* اگر در میان مردم هستى، زبان خود را حفظ کن.
* هرگز خدا و مرگ را فراموش مکن؛ امّا احسانى که به مردم مىکنى یا بدى که دیگران در حقّ تو مىکنند فراموش کن.
حکمت، بینشى است که در سایهى معرفت الهى پدید آید و بر اساس فکر در اسرار هستى و رسیدن به حقّ، نور و تقوا مىتوان به آن دست یافت.
امام باقرعلیه السلام فرمودند: «حکمت، همان فهم، معرفت و شناخت عمیق است، شناختى که انسان را به بندگى خدا و رهبر آسمانى وا دارد و از گناهان بزرگ دور سازد.
امام صادق فرمودند: رأس حکمت، طاعت خداوند است». راغب در معناى این واژه م ىگوید: «حکمت، رسیدن به حقّ به واسطه علم و عقل است».
پیامبر فرمودند: «من سراى حکمت هستم و علىّ درگاه آن، هرکس طالب حکمت است باید از این راه وارد شود.»، «انا دار الحکمة و علىّ بابها فمن اراد الحکمة فلیأت الباب» در روایات متعدّد، اهلبیتعلیهم السلام دروازه و کلید حکمت معرّفى شدهاند.
ارزش حکمت
یکى از وظایف انبیا، آموزش کتاب و حکمت است. «و یعلّمهم الکتاب والحکمة»
حکمت، همتاى کتاب آسمانى است، و به هر کس حکمت عطا شود، خیر کثیر داده شده است. «یؤتى الحکمة من یشاء و من یؤت الحکمة فقد اوتى خیرا کثیرا»
به گفتهى روایات؛ حکمت، همچون نورى است که در جان قرار مىگیرد و آثار آن در گفتار و رفتار انسان پیدا مىشود.
حکمت، بینش و بصیرتى است که اگر در فقیر باشد، او را در جامعه از ثروتمند محبوبتر مى کند و اگر در صغیر باشد، او را بر بزرگسالان برترى مىبخشد.
حکمت، گمشدهى مؤمن است و در فراگیرى آن به قدرى سفارش شده است که فرمودهاند: همان گونه که لؤلؤ قیمتى را از میان زباله بر مى دارید، حکمت را حتّى اگر از دشمنان بود فرا گیرید.
فرد حکیم در مسائل سطحى و زودگذر توقّف ندارد، توجّه او به عاقبت و نتیجهى امور است. نه نزاعى با بالا دست خود دارد و نه زیردستان را تحقیر مىکند، سخنى بدون علم و آگاهى نمىگوید و در گفتار و رفتارش تناقضى یافت نمىشود.
نعمتهاى الهى را ضایع نمىکند و به سراغ بیهودهها نمىرود، مردم را مثل خود دوست دارد و هر چه را براى خود بخواهد براى آنان مىخواهد و هرگز با مردم حیله نمى کند.
حکمت چگونه به دست مىآید؟
حکمت، هدیهاى است که خداوند به مخلصین عنایت مىفرماید. در روایات متعدّد مىخوانیم: «مَن اَخلَصَ للّه اربعین صَباحاً ظَهرت یَنابیع الحکمة من قلبه على لسانه»، هر کس چهل شبانه روز کارهایش خالصانه باشد، خداوند چشمههاى حکمت را از دل او به زبانش جارى مى سازد.
در حدیث دیگرى مىخوانیم: کسى که در دنیا زاهد باشد و زرق و برقها او را فریب ندهد، خداوند حکمت را در جانش مستقر مىکند. حفظ زبان، کنترل شکم و شهوت، امانتدارى، تواضع و رها کردن مسائل غیر مفید، زمینه هاى پیدایش حکمت است.
نمونههاى حکمت
خداوند در سوره اسراء از آیه 22 تا آیه 38 دستورهایى داده و در پایان مى فرماید: این اوامر و نواهى حکمتهایى است که پروردگارت به تو وحى کرده است، آن دستورها عبارتند از:
یکتاپرستى و دورى از شرک، احسان و احترام به والدین به خصوص در هنگام پیرى، گفتار کریمانه و تواضع همراه با محبّت، دعاى خیر به آنان، پرداخت حقّ الهى به اولیاى خدا، فقرا و در راه ماندگان، پرهیز از اسراف و ولخرجى، میانه روى در مصرف، پرهیز از نسل کشى و عمل نامشروع جنسى، دورى از تصرّف در مال یتیم، اداى حقّ مردم و دورى از کم فروشى، پیروى نکردن از چیزى که به آن هیچ علم و آگاهى ندارى ودورى از راه رفتن متکبّرانه.
سپس مى فرماید: «ذلک مما اوحى الیک ربّک من الحکمة» این سفارشها نمونه هاى حکمت الهى است.
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکَمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَمَن یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِىٌّ حَمِیدٌ
ترجمه
و ما به لقمان حکمت دادیم، که شکر خدا را به جاى آور و هر کس شکر کند، همانا براى خویش شکر کرده؛ و هر کس کفران کند (بداند به خدا زیان نمى رساند، زیرا) بى تردید خداوند بى یاز و ستوده است.
1- حکمت، عطاى خداوند است، نه کسب کردنى. (گرچه مقدّمات آن قابل کسب است.) «و لقد آتینا لقمان الحکمة»
2- نعمت ویژه، شکر ویژه مى طلبد. «آتینا لقمان الحکمة... اشکر للّه» چنانکه خداوند در برابر اعطاى نعمت ویژه کوثر به پیامبر اسلام، از او شکر ویژه مى خواهد. «انّا اعطیناک الکوثر . فصلّ لربّک و انحر»
3- اوّلین فرمان به حضرت موسى بعد از نبوّت، فرمان نماز و اوّلین فرمان بعد از دادن حکمت به لقمان، فرمان شکرگزارى است. «ان اشکر لِلّه»
4- شکر نعمتهاى خداوند، به سود خود انسان است. «و من یشکر فانّما یشکر لنفسه» چنانکه در جاى دیگر مى خوانیم: «لئن شکرتم لازیدنّکم»
سیماى لقمان حکیم
در تفسیر المیزان بحثى درباره جناب لقمان آمده است که بخشى از آن را نقل مى کنیم:
پیامبر اکرم فرمودند: لقمان، پیامبر نبود، ولى بندهاى بود که بسیار فکر مىکرد و به خداوند ایمان واقعى داشت. خدا را دوست داشت و خداوند نیز او را دوست مىداشت و به او حکمت عطا کرد.
امام صادق مى فرمایند: لقمان، حکمت را به خاطر مال و جمال و فامیل دریافت نکرده بود، بلکه او مردى پرهیزکار، تیزبین، باحیا و دلسوز بود. اگر دو نفر با هم درگیر مىشدند و خصومتى پیدا مىکردند، میان آنها آشتى برقرار مىکرد.
لقمان با دانشمندان زیاد مىنشست. او با هواى نفس خود مبارزه مىکرد و...
او داراى عمرى طولانى، معاصر حضرت داود واز بستگان حضرت ایّوب بود. او میان حکیم شدن یا حاکم شدن مخیّر شد و حکمت را انتخاب کرد.
از لقمان پرسیدند: چگونه به این مقام رسیدى؟ گفت: «به خاطر امانتدارى، صداقت و سکوت درباره آنچه به من مربوط نبود».
امام صادق (ع) فرمود: «لقمان نسبت به رهبر آسمانىِ زمان خود معرفت داشت».
گرچه خداوند به او کتاب آسمانى نداد، ولى همتاى آن یعنى حکمت را به او آموخت.
روزى مولاى لقمان از او خواست تا بهترین عضو گوسفند را برایش بیاورد. لقمان زبان گوسفند را آورد. روز دیگر گفت: بدترین عضو آن را بیاور. لقمان باز هم زبان گوسفند را آورد. چون مولایش دلیل این کار را پرسید، لقمان گفت: اگر زبان در راه حقّ حرکت کند و سخنبگوید، بهترین عضو بدن است وگرنه بدترین عضو خواهد بود.
در عظمت لقمان همین بس که خدا و رسول او و امامان معصوم پندهاى او را براى دیگران نقل کرده اند.
گوشه اى از نصایح لقمان
* اگر در کودکى خود را ادب کنى، در بزرگى از آن بهرهمند مى شوى.
* از کسالت و تنبلى بپرهیز، بخشى از عمرت را براى آموزش قرار بده و با افراد لجوج، گفتگو و جدل نکن.
* با فقها مجادله مکن، با فاسق رفیق مشو، فاسق را به برادرى مگیر و با افراد متّهم، همنشین مشو.
* تنها از خدا بترس و به او امیدوار باش. بیم و امید نسبت به خدا در قلب تو یکسان باشد.
* بر دنیا تکیه نکن و دل مبند و دنیا را به منزلهى پلى در نظر بگیر.
* بدان که در قیامت از تو دربارهى چهار چیز مىپرسند: از جوانى که در چه راهى صرف کردى، از عمرت که در چه فنا کردى، از مال و دارایىات که از چه راهى بدست آوردى و آن را در چه راهى مصرف کردى.
* به آنچه در دست مردم است چشم مدوز و با همهى مردم با حسن خلق برخورد کن.
* با همسفران زیاد مشورت کن و توشهى سفر خود را بین آنها تقسیم کن.
* اگر با تو مشورت کردند، دلسوزى خود را خالصانه به آنها اعلام کن. اگر از تو کمک و قرضى درخواست کردند، مساعدت کن و به سخن کسى که سنّ او بیشتر از توست، گوشفراده.
* نمازت را در اوّل وقت بخوان، نماز را حتّى در سختترین شرایط به جماعت بخوان.
* اگر در نماز بودى، قلب خود را حفظ کن.
* اگر در حال غذا خوردن بودى، حلق خود را حفظ کن.
* اگر در میان مردم هستى، زبان خود را حفظ کن.
* هرگز خدا و مرگ را فراموش مکن؛ امّا احسانى که به مردم مىکنى یا بدى که دیگران در حقّ تو مىکنند فراموش کن.
حکمت، بینشى است که در سایهى معرفت الهى پدید آید و بر اساس فکر در اسرار هستى و رسیدن به حقّ، نور و تقوا مىتوان به آن دست یافت.
امام باقرعلیه السلام فرمودند: «حکمت، همان فهم، معرفت و شناخت عمیق است، شناختى که انسان را به بندگى خدا و رهبر آسمانى وا دارد و از گناهان بزرگ دور سازد.
امام صادق فرمودند: رأس حکمت، طاعت خداوند است». راغب در معناى این واژه م ىگوید: «حکمت، رسیدن به حقّ به واسطه علم و عقل است».
پیامبر فرمودند: «من سراى حکمت هستم و علىّ درگاه آن، هرکس طالب حکمت است باید از این راه وارد شود.»، «انا دار الحکمة و علىّ بابها فمن اراد الحکمة فلیأت الباب» در روایات متعدّد، اهلبیتعلیهم السلام دروازه و کلید حکمت معرّفى شدهاند.
ارزش حکمت
یکى از وظایف انبیا، آموزش کتاب و حکمت است. «و یعلّمهم الکتاب والحکمة»
حکمت، همتاى کتاب آسمانى است، و به هر کس حکمت عطا شود، خیر کثیر داده شده است. «یؤتى الحکمة من یشاء و من یؤت الحکمة فقد اوتى خیرا کثیرا»
به گفتهى روایات؛ حکمت، همچون نورى است که در جان قرار مىگیرد و آثار آن در گفتار و رفتار انسان پیدا مىشود.
حکمت، بینش و بصیرتى است که اگر در فقیر باشد، او را در جامعه از ثروتمند محبوبتر مى کند و اگر در صغیر باشد، او را بر بزرگسالان برترى مىبخشد.
حکمت، گمشدهى مؤمن است و در فراگیرى آن به قدرى سفارش شده است که فرمودهاند: همان گونه که لؤلؤ قیمتى را از میان زباله بر مى دارید، حکمت را حتّى اگر از دشمنان بود فرا گیرید.
فرد حکیم در مسائل سطحى و زودگذر توقّف ندارد، توجّه او به عاقبت و نتیجهى امور است. نه نزاعى با بالا دست خود دارد و نه زیردستان را تحقیر مىکند، سخنى بدون علم و آگاهى نمىگوید و در گفتار و رفتارش تناقضى یافت نمىشود.
نعمتهاى الهى را ضایع نمىکند و به سراغ بیهودهها نمىرود، مردم را مثل خود دوست دارد و هر چه را براى خود بخواهد براى آنان مىخواهد و هرگز با مردم حیله نمى کند.
حکمت چگونه به دست مىآید؟
حکمت، هدیهاى است که خداوند به مخلصین عنایت مىفرماید. در روایات متعدّد مىخوانیم: «مَن اَخلَصَ للّه اربعین صَباحاً ظَهرت یَنابیع الحکمة من قلبه على لسانه»، هر کس چهل شبانه روز کارهایش خالصانه باشد، خداوند چشمههاى حکمت را از دل او به زبانش جارى مى سازد.
در حدیث دیگرى مىخوانیم: کسى که در دنیا زاهد باشد و زرق و برقها او را فریب ندهد، خداوند حکمت را در جانش مستقر مىکند. حفظ زبان، کنترل شکم و شهوت، امانتدارى، تواضع و رها کردن مسائل غیر مفید، زمینه هاى پیدایش حکمت است.
نمونههاى حکمت
خداوند در سوره اسراء از آیه 22 تا آیه 38 دستورهایى داده و در پایان مى فرماید: این اوامر و نواهى حکمتهایى است که پروردگارت به تو وحى کرده است، آن دستورها عبارتند از:
یکتاپرستى و دورى از شرک، احسان و احترام به والدین به خصوص در هنگام پیرى، گفتار کریمانه و تواضع همراه با محبّت، دعاى خیر به آنان، پرداخت حقّ الهى به اولیاى خدا، فقرا و در راه ماندگان، پرهیز از اسراف و ولخرجى، میانه روى در مصرف، پرهیز از نسل کشى و عمل نامشروع جنسى، دورى از تصرّف در مال یتیم، اداى حقّ مردم و دورى از کم فروشى، پیروى نکردن از چیزى که به آن هیچ علم و آگاهى ندارى ودورى از راه رفتن متکبّرانه.
سپس مى فرماید: «ذلک مما اوحى الیک ربّک من الحکمة» این سفارشها نمونه هاى حکمت الهى است.
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
تاکنون نظری ثبت نشده است