display result search
منو
تحلیل نهضت سیدالشهدا - بخش نهم

تحلیل نهضت سیدالشهدا - بخش نهم

  • 1 تعداد قطعات
  • 33 دقیقه مدت قطعه
  • 1011 دریافت شده
سخنرانی آیت الله جوادی آملی با موضوع تحلیل قیام اباعبدالله و اهداف آن

سخن در تحلیل قیام تاریخی سالار شهیدان حسین بن علی علیهم السلام بود. به این نتیجه رسیده ایم که قیام رهبران الهی یک مبنا دارد و یک بنا. زیربنای قیام رهبران الهی اینست که در نظام هستی حق پیروز است و باطل پایمال. در مقابل قیام رهبران آسمانی، طاغوتیان زمینی به شورش برمی‌خیزند که آن‌ها هم یک مبنایی دارند و یک بنایی. زیربنای شورش طاغوتیان زمین اینست که در نظام طبیعت ضعیف پایمال است و بر این زیربنا، بنایی می‌کنند که دیگران را اولا تضعیف و ثانیا پایمال کنند. انبیا بر اساس «قد افلح من تزکی» حکومت می‌کنند و اشقیا بر اساس «قَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلی» حکومت می‌کنند. چون نظام هستی براساس حق است و آن شخص یا حکومتی که حق محور است ثابت است لذا آنچه در جهان ماندنی است حکومت حق است و آنچه به عنوان شورش طاغوتیان زمین طرح می‌شود نظیر علف هرزیست که در باغ می‌روید و باغبان با وجین کردن به حیاتش خاتمه می‌دهد.
به دنبال این بحث رسیدیم به این که قیام سالار شهیدان به قیام امامان و انبیا و اولیای سلف متصل است. عمده، تبیین ضرورت قیام یک شخص معین است. مساله قیام یک انسان معین به عنوان امامت خاصه آنقدر نقش دارد که وقتی خداوند اوصاف امامت عامه انبیا و مرسلین و امامان را نقل می‌کند نمی‌گوید دین کامل شد و ضد دین نا‌امید. وقتی آیه تطهیر نازل می‌شود و مقام بلند عصمت معصومین را شرح می‌دهد «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» نازل می‌شود، نمی‌گوید «اکملت لکم دینکم». با اینکه مقام عصمت، طهارت و ولایت تکوینی از برجسته ترین مقام‌های انسان‌های کامل است، با نازل شدن آیه تطهیر که آیه ای به عظمت آن نیست، دین کامل نشد زیرا مقام معنوی و طهارت غیبی و عصمت یک سلسله شرایط عامه است که هر امامی بایستی دارای این اوصاف باشد. اما زمام امور مردم به دست کیست، آن شخص معینی که رهبری جامعه را به عهده می‌گیرد با آیه تطهیر اثبات نمی‌شود. آیه تطهیر می‌گوید امام باید پاک باشد اما امام کیست را بیان نمی‌کند. آیه تطهیر می‌گوید رهبر اصیل بایستی معصوم باشد، اما آن رهبر معصوم کیست را بیان نمی‌کند. با کلی گویی جامعه و مواعظ عامه اصلاح نمی‌شود و ضد دین نا‌امید نخواهد شد. اما وقتی انسانی مشخص به عنوان ولی الله معصوم و رهبر جامعه معرفی شود، هم دین کامل و هم ضد دین نا‌امید می‌شود. هرچه کلی گویی شود و مسایل عمیق کلامی مطرح گردد که رهبران الهی بایستی اینچنین و زمامداران مردم آنچنان باشند، مشکل سیاسی مردم جامعه حل نخواهد شد. شاید مردم هم کم و بیش با خطوط کلی موافقت کنند و سرانجام آن خطوط را با خود تطبیق دهند همچنان که وقتی اوصافی برای رهبران بیان شد، حدیث سازان همه آن اوصاف را برای امویان و عباسیان جعل کردند. در ابتدا خوابنامه است و بعد با شنیدم و دیدم این افراد را معصوم و طاهر دانستند.
با بحث‌های کلی کلامی مشکلات جامعه حل نخواهد شد لذا با نازل شدن آیه سوره احزاب که بلندای عصمت و طهارت را مطرح می‌کند، دین همچنان ناقص است. اما وقتی غدیر خم می‌رسد و آن طرح کلی بر شخص تطبیق داده می‌شود و شخص مندرج تحت طرح کلی می‌شود و یک شخص معینی به عنوان ولی الله و معصوم و مصون از گناه و گزند و سهو و نسیان به جامعه شناسانده می‌شود، هم دین کامل و هم ضد دین نا‌امید می‌شود. هم «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ» نازل می‌شود و هم «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ» نازل می‌شود که دو جمله از یک بخش سوره مائده است. در جریان غدیر هم ضد دین نا‌امید شد و هم دین ناقص کامل شد.
برای حل مشکلات جامعه بایستی شخص معینی معرفی و گفته شود اوست که بایستی مطاع باشد و جامعه را رهبری کند. زیرا اگر شخصی معرفی نشود هر فردی داعیه اندراج تحت معنای کلی را در سر می‌پروراند و طرح کلی را برخود منطبق می‌کند و سخن از منا امیر منکم امیر مطرح می‌شود. اما اگر شخص معینی به عنوان علی بن ابیطالب در روز غدیر خم در هیجدهم ذی الحجه به مردم معرفی شود دین کامل شده و ضد دین نا‌امید می‌شود. لذا هر دو فراز در کنار هم ذکر شد. امروز کافران و آنهایی که فکر می‌کردند پس از رحلت رسول اکرم (ص) می‌توانند به جای ایشان بنشینند و با مغالطه خود را امام مسلمین کنند، نا امید شدند. زیرا اگر دین کامل است قهرا ضد دین نا‌امید خواهد بود. چون خداوند کار خود را انجام داد فرمود از آن‌ها نترسید و از من بترسید. بدین معنی است که شما بایستی دین کامل را حفظ کنید و برای صیانت دین مبارزه لازم است و مبارزه را فقط یک گروه بر عهده می‌گیرد. ممکن است خیلی افراد داعیه مبارزه داشته باشند اما به مقصد نمی ‌رسند. آنها که نه از خدا و نه از خلق می ترسند، اهل مبارزه دنیوی هستند اما نبردشان به سرانجام نمی ‌رسد زیرا فردی که از هیچ کس نترسد متهور درنده خویی است که راه به مقصد نمی‌برد. کسی که به خدا معتقد نیست داعیه قسط و عدل را در سر نمی‌پروراند و کسی که هم از خدا و هم از خلق خدا می ‌ترسد، توفیق نبرد و جنگ ندارد. مانند مسلمانان ضعیف الایمان و افراد بی‌تفاوت که هم خدا برایشان رعب آور است و از جهنمش می‌ترسند و هم از شمشیر مردم هراسناکند و چون در ترس موحد نیستند هرگز ره به مقصود نمی‌برند. اگر انسان در خوف موحد نباشد در رجا هم موحد نیست و نقطه امیدش هم غیر خداست. اگر فردی در خوف و رجا موحد نبود در عقل که فرمانروای این دو وصف است مشرک است. آنکه از خدا و خلق خدا می‌ترسد به دین کامل راه نمی‌یابد و ضد دین را نمی‌تواند نا‌امید کند. پس این دو گروه توفیق نبرد ندارند. آنکه از خدا و غیر خدا می‌ترسد مشرک است و هرگز شرک ره به مقصد نمی‌برد. لذا در مسئله امامت ذات اقدس اله فرمود: از دیگران ترسیدن حرام و از خدای سبحان ترسیدن واجب است. آنان که متوسط هستند هم از خدا و هم از خلق خدا می‌ترسند، آنان که ضعیف الایمان و یا منافق هستند، ترسشان از غیر خدا بیشتر از ترسشان از خداست.
کسی می تواند جنگ کند که هم فقیه باشد و هم عاقل. لازمه فقاهت اکبر آنست که در ترس موحد باشد و از غیر خدا نترسد و لازمه عقل آنست که با یکدیگر متحد باشند و داعیه خلاف در سر نپرورانند. در سوره حشر فرمود با منافقان و یهودیان بجنگید که جنگتان همان و پیروزیتان همان. سالار شهیدان، این خطوط کلی را گاهی در خطبه و نامه، گاهی در کلمات قصار، محاجه‌ها و مناظرات تبیین کرد. حسین بن علی هیچ تردیدی در شهادت و پیروزی اش نداشت.
قرآن کریم درباره شهادت شهدا دو سخن دارد یکی برای شهدا و دیگری تاثیر خون شهدا در جامعه است. یکی اینکه نگویید شهدا مرده اند آنها زنده اند، پیش خدا مرزوق هستند و خوشحالند که قیام و خونشان به ثمر رسیده است. امیرالمومنین می فرماید: من از این مردم خسته ام، خدایا مرا بگیر اما وقتی شمشیر می‌آید می فرماید من مقصودم را مشاهده کردم «فزت و رب الکعبه». انسان خسته در بین راه است و باید گردگیری کند تا به مقصود برسد. گروه فراوانی راهیان راه علی هستند و وعده ذات اقدس اله قطعی است و کتاب خدا از گزند شک مصون است. هیچ آیه و حکمی در سراسر قرآن یافت نمی‌شود که شک بردار باشد. خدا فرمود هرگز شهید احساس درد و خستگی نمی‌کند، یک انسان بشارت یافته فرسوده نیست. شهید به کسانی مسرور است که هنوز به او نرسیده اند، یعنی راه افتاده اند و در بین راهند. اگر کسی اهل حرکت نباشد باعث نشاط شهید نیست و شهید با او کاری ندارد و برایش پیامی نمی‌دهد. او کاری نکرد که شهید را خوشحال کند خواه سالار شهیدان و یا دیگر شهدا. ذات اقدس اله فرمود عده ای راه می‌افتند، شهدا را خوشحال می‌کنند و هنوز به شهدا نرسیده‌اند. سالار شهیدان فرمود عده‌ای به دنبال من حرکت می‌کنند، نسل های بعدی حرف مرا می‌شنوند و حرف من راهیان فراوان دارد و من با این آیه مطمئنم که راهم قطع شدنی نیست و یقینا عده ای ادامه‌دهندگان راه من هستند. خدای سبحان فرمود: «ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم».
بر این اصول سالار شهیدان در موفقیتش تردید نداشت و در روز عاشورا در نیایش هایش فرمود خدایا تو در هر سانحه سنگینی نقطه امید من هستی و چه بسیار حوادث توان فرسایی که به شما ارجاع دادم و برطرف نمودی. در روز عاشورا عمرو بن حجاج دستور حمله عمومی داد و گفت ای اهل کوفه متحد باشید، تابع فرمانروای مرکزی باشید و با حسین بن علی که از دین خارج شده بجنگید. با طرح اسلام اموی به جنگ اسلام علوی آمدند. سالار شهیدان فرمود: شما در دین استوارید و ما از دین خارج شدیم، روزی فرا می‌رسد که می‌فهمید مارقین چه کسانی هستند و چه گروهی به آتش اولی هستند و می‌فهمید که ما در دین ثابتیم. سپس دست بر محاسن شریف گذاشت و فرمود: کشتن من کار کوچکی نیست همانطور که خدا بر یهود غضب کرد چون در توحید منحرف شدند، بر مسیحیان غضب کرد چون در توحید منحرف شدند، بر مجوسیان غضب کرد چون در توحید منحرف شدند بر کسانی هم که شرط توحید را از بین بردند، غضب خدا رواست. این جمله را سایر ائمه با الفاظ گوناگون بیان فرموده‌اند. امام رضا می‌فرمایند: «لا اله الا الله» قلعه محکم من است و شروطی دارد که من هم از شروط آن هستم. امام حسین با این زبان بیان می فرمایند که اگر کسی به توحید و ولایت آسیب برساند مشمول قهر خداست، زیرا توحید شرایطی دارد که یکی از برجسته ترین شرایط رعایت ولایت علی و اولاد علی است. در جنگ جمل وقتی اباعبدالله رفتند و برگشتند علی ابن ابیطالب اشک ریخت، عرض کردند یا علی چرا گریه می‌کنید، حسین بن علی به سلامت برگشت. فرمود: پسرم روزی سواره می‌رود و اسب بی صاحبش برمی‌گردد، من برای آن لحظه اشک می ‌ریزم. زمانیکه اسب بی صاحب سالار شهیدان برگشت، امام زمان می فرماید من اگر به جای اشک خون ببارم، جا دارد. زیرا اینها به خیام حسینی ریختند و به اهل بیت آسیب رساندند.

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 33:00

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخنرانی مذهبی