- 11411
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیرر آیه 41 سوره انفال
سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره انفال - آیه 41
وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَىْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِى الْقُرْبَى وَالْیَتَمَى وَالْمَسَکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ إِن کُنتُمْ ءَامَنتُم بِاللَّهِ وَمَآ أَنزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَىْءٍ قَدِیرٌ
ترجمه
و اگر به خداوند و آنچه بر بنده خود، روز جدایى (حقّ از باطل،) روز درگیرى دو گروه (با ایمان و بى ایمان در جنگ بدر) نازل کردیم، ایمان دارید، بدانید که هر چه غنیمت گرفتید، همانا خمس (یک پنجم) آن براى خداوند و رسول خدا و خویشاوندان (او، اهل بیت علیهم السلام) و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان (از سادات) است، و خداوند بر هر چیزى تواناست.
مخاطب این آیه در هنگام نزول، کسانى هستند که همراه پیامبر در جنگ بدر شرکت کرده و با جانفشانى و از جان گذشتگى، پیروزى را بدست آورده اند. کسانى که اهل نماز، روزه، هجرت، جهاد و شهادت بوده و چشم امید پیامبر به آنان بود، امّا با این حال خداوند در این آیه مى فرماید: اى مجاهدان جبهه بدر، اگر به خدا و پیامبر و قرآن ایمان دارید، خمسَ غنائم را بدهید. یعنى شرط ایمان به خدا، علاوه بر نماز و روزه و جهاد، اداى واجب مالى یعنى خمس است.
واژهى «غنیمت» و «غرامت»، هر یک شش بار در قرآن آمده است. همان گونه که غرامت شامل هرگونه ضرر مالى مى شود، نه فقط ضرر جنگى، غنیمت هم نه تنها درآمد جنگى، بلکه هرگونه منفعتى را دربرمى گیرد. کتب لغت مانند لسان العرب، تاج العروس و قاموس و مفسّران اهل سنّت از قبیل قرطبى، فخررازى و آلوسى نیز در عمومیّت لغت، شک ندارند. همچنین در مفردات راغب آمده است: به هر چیزى که انسان به دست مى آورد، غنیمت گفته شده است. در قرآن نیز غنیمت، براى غنائم غیر جنگى بکار رفته است: «فعنداللّه مغانم کثیرة» حضرت على (ع) نیز مى فرماید: «مَن اخذها لَحق و غَنم»، کسى که به آیین خداوند عمل کند، به مقصود رسیده و بهره مى برد.
طبق روایات و به عقیده شیعه، غنیمت در این آیه شامل هرگونه در آمدى اعمّ از کسب و کار و تجارت مى شود. و نزول آیه در جنگ بدر، دلیل این نیست که خمس تنها در غنائم جنگى باشد و اگر هم مراد از غنیمت در آیه تنها غنائم جنگى باشد، باید گفت: یک مورد از خمس در این آیه آمده و موارد دیگر در روایات مطرح شده است.
خمس، در روایات نیز از اهمیّت ویژه اى برخودار است، از جمله اینکه هر کس خمس مالش را نپردازد، مالش حلال نمى شود و نمى تواند در آن تصرّف کند و نماز با لباسى که خمس آن پرداخت نشده باشد، مشکل دارد.
این آیه با آیه اوّل که انفال را تنها از خدا و رسول مى داند، «قل الانفال للّه و للرسول» منافاتى ندارد، زیرا با توجّه به آیهى خمس، آن بزرگواران (پیامبر یا امام و نماینده او) آنچه دریافت مى کنند، خمس و یک پنجم آن را براى مصارف ذکر شده در آیه نگه مىدارند و بقیه آن را (چهار پنجم)، به جنگجویان مى دهند.
فقها خمس را در هفت چیز واجب مى دانند: 1- سود و منفعت کسب و درآمد سالیانه، 2- گنج، 3- معادن، 4- گوهرهایى که از غوّاصى به دست مى آید، 5 - مال حلال مخلوط به حرام، 6- زمینى که کافر ذمّى از مسلمان بخرد، 7- غنیمت جنگى.
بسیار روشن است که خداوند نیاز به خمس ندارد، بنابراین سهم خدا، براى حاکمیّت قانون خدا و ولایت رسول، تبلیغات و رساندن نداى اسلام به گوش جهانیان، نجات مستضعفان و جلوگیرى از مفسدان است.
برپایه روایات، سهم خدا در اختیار رسول و سهم رسول و پس از او، در اختیار امام است. و این سه سهم در زمان غیبت امام، در اختیار نوّاب خاص و یا نوّاب عام او یعنى مجتهد جامع الشرایط و مرجع تقلید قرار داده مى شود.
«ذى القربى»، به دلیل روایات بسیار از شیعه و نیز برخى روایات اهل سنّت، همه بستگان پیامبر نیستند، بلکه مراد، امامان اهل بیت مى باشند که مقام امامت و رهبرى دارند و خمس، متعلّق به رهبر و حکومت اسلامى است، نه فامیل پیامبر.
علاوه بر روایات، قرار گرفتن ذىالقربى، در ردیف «اللّه و للرسول» به خصوص با حرف «لام»، نشانه آن است که ذى القربى افراد خاصّى هستند که در خط خدا و رسولند.
از مصارف دیگر خمس در روایات، مساکین و در راه ماندگان از سادات بنىهاشم است، چون گرفتن زکات بر فقراى سادات حرام است، پس باید از طریق خمس، نیازهاى آنان تأمین شود.
در واقع اسلام براى برطرف کردن محرومیّت هاى جامعه، دو چیز را واجب کرده است: یکى زکات که مربوط به همه فقراى جامعه مى باشد و دیگرى خمس که بخشى از آن مخصوص فقراى سادات است و خمس و زکات به اندازه نیاز سال فقرا به آنان پرداخت مى شود، نه بیشتر.
امام رضا (ع) فرمودند: تصمیم گیرى در مقدار سهم براى هر یک از موارد شش گانه ذکر شده در آیه، با امام است.
پیام ها
1- پرداخت خمس واجب است، گرچه درآمد و غنائم کم باشد. «غنمتم من شىء»
2- حال که با نصرت الهى در «بدر» پیروز شدید، حقّ خدا و رسول و اهلبیت علیهم السلام و خمس غنائم را بپردازید. «غنمتم... فانّ للّه خُمُسه»
3- اسلام، مالکیّت اشخاص حقوقى را پذیرفته است. «للرسول و لذى القربى»
4- محرومیّت زدایى، از برنامه هاى اسلام است و باید از ثمره جهاد و غنائم به سود فقرا گام برداشت. «والمساکین و ابن السبیل»
5 - براى گرامیداشت طبقه محروم، نام آنان در کنار نام خدا و رسول و اهل بیت قرار گرفته است. «للّه خمسه و للرسول و لذىالقربى و الیتامى والمساکین...»
6- ایمان، عامل عمل به وظیفه و ایثار است. «للّه خمسه ... ان کنتم آمنتم»
7- گذشت از مال، آن قدر دشوار است که گاهى رزمندگان هم در آن مىمانند. «غنمتم... ان کنتم...»
8 - نشانهى ایمان کامل، خمس دادن است. بدنبال بیان ایمان، عبادت، هجرت و جهاد مى فرماید: «لِلّه خمسه... ان کنتم آمنتم...» بنابراین خمس، واجب دائمى و مستمرّ است، نه موسمى و موقّت، چون شرط ایمان است.
9- عبودیّت، رمز دریافت معارف الهى است و پیامبراکرم ، بنده خالص خدا بود. «و ما انزلنا على عبدنا»
10- وجود پیامبر میان مسلمانان، عامل یارى خداوند و پیروزى آنان است. «ما انزلنا على عبدنا یوم الفرقان»
11- روز جنگ، روز جدایى مدّعیان راستین از دروغگویان است. «یوم الفرقان یوم التقى الجمعان»
12- امداد الهى در جنگ بدر، حقّانیّت اسلام را روشن کرد، «یوم الفرقان» و نمودى از قدرت خداوند بود. «واللّه على کلّ شىء قدیر»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَىْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِى الْقُرْبَى وَالْیَتَمَى وَالْمَسَکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ إِن کُنتُمْ ءَامَنتُم بِاللَّهِ وَمَآ أَنزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَىْءٍ قَدِیرٌ
ترجمه
و اگر به خداوند و آنچه بر بنده خود، روز جدایى (حقّ از باطل،) روز درگیرى دو گروه (با ایمان و بى ایمان در جنگ بدر) نازل کردیم، ایمان دارید، بدانید که هر چه غنیمت گرفتید، همانا خمس (یک پنجم) آن براى خداوند و رسول خدا و خویشاوندان (او، اهل بیت علیهم السلام) و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان (از سادات) است، و خداوند بر هر چیزى تواناست.
مخاطب این آیه در هنگام نزول، کسانى هستند که همراه پیامبر در جنگ بدر شرکت کرده و با جانفشانى و از جان گذشتگى، پیروزى را بدست آورده اند. کسانى که اهل نماز، روزه، هجرت، جهاد و شهادت بوده و چشم امید پیامبر به آنان بود، امّا با این حال خداوند در این آیه مى فرماید: اى مجاهدان جبهه بدر، اگر به خدا و پیامبر و قرآن ایمان دارید، خمسَ غنائم را بدهید. یعنى شرط ایمان به خدا، علاوه بر نماز و روزه و جهاد، اداى واجب مالى یعنى خمس است.
واژهى «غنیمت» و «غرامت»، هر یک شش بار در قرآن آمده است. همان گونه که غرامت شامل هرگونه ضرر مالى مى شود، نه فقط ضرر جنگى، غنیمت هم نه تنها درآمد جنگى، بلکه هرگونه منفعتى را دربرمى گیرد. کتب لغت مانند لسان العرب، تاج العروس و قاموس و مفسّران اهل سنّت از قبیل قرطبى، فخررازى و آلوسى نیز در عمومیّت لغت، شک ندارند. همچنین در مفردات راغب آمده است: به هر چیزى که انسان به دست مى آورد، غنیمت گفته شده است. در قرآن نیز غنیمت، براى غنائم غیر جنگى بکار رفته است: «فعنداللّه مغانم کثیرة» حضرت على (ع) نیز مى فرماید: «مَن اخذها لَحق و غَنم»، کسى که به آیین خداوند عمل کند، به مقصود رسیده و بهره مى برد.
طبق روایات و به عقیده شیعه، غنیمت در این آیه شامل هرگونه در آمدى اعمّ از کسب و کار و تجارت مى شود. و نزول آیه در جنگ بدر، دلیل این نیست که خمس تنها در غنائم جنگى باشد و اگر هم مراد از غنیمت در آیه تنها غنائم جنگى باشد، باید گفت: یک مورد از خمس در این آیه آمده و موارد دیگر در روایات مطرح شده است.
خمس، در روایات نیز از اهمیّت ویژه اى برخودار است، از جمله اینکه هر کس خمس مالش را نپردازد، مالش حلال نمى شود و نمى تواند در آن تصرّف کند و نماز با لباسى که خمس آن پرداخت نشده باشد، مشکل دارد.
این آیه با آیه اوّل که انفال را تنها از خدا و رسول مى داند، «قل الانفال للّه و للرسول» منافاتى ندارد، زیرا با توجّه به آیهى خمس، آن بزرگواران (پیامبر یا امام و نماینده او) آنچه دریافت مى کنند، خمس و یک پنجم آن را براى مصارف ذکر شده در آیه نگه مىدارند و بقیه آن را (چهار پنجم)، به جنگجویان مى دهند.
فقها خمس را در هفت چیز واجب مى دانند: 1- سود و منفعت کسب و درآمد سالیانه، 2- گنج، 3- معادن، 4- گوهرهایى که از غوّاصى به دست مى آید، 5 - مال حلال مخلوط به حرام، 6- زمینى که کافر ذمّى از مسلمان بخرد، 7- غنیمت جنگى.
بسیار روشن است که خداوند نیاز به خمس ندارد، بنابراین سهم خدا، براى حاکمیّت قانون خدا و ولایت رسول، تبلیغات و رساندن نداى اسلام به گوش جهانیان، نجات مستضعفان و جلوگیرى از مفسدان است.
برپایه روایات، سهم خدا در اختیار رسول و سهم رسول و پس از او، در اختیار امام است. و این سه سهم در زمان غیبت امام، در اختیار نوّاب خاص و یا نوّاب عام او یعنى مجتهد جامع الشرایط و مرجع تقلید قرار داده مى شود.
«ذى القربى»، به دلیل روایات بسیار از شیعه و نیز برخى روایات اهل سنّت، همه بستگان پیامبر نیستند، بلکه مراد، امامان اهل بیت مى باشند که مقام امامت و رهبرى دارند و خمس، متعلّق به رهبر و حکومت اسلامى است، نه فامیل پیامبر.
علاوه بر روایات، قرار گرفتن ذىالقربى، در ردیف «اللّه و للرسول» به خصوص با حرف «لام»، نشانه آن است که ذى القربى افراد خاصّى هستند که در خط خدا و رسولند.
از مصارف دیگر خمس در روایات، مساکین و در راه ماندگان از سادات بنىهاشم است، چون گرفتن زکات بر فقراى سادات حرام است، پس باید از طریق خمس، نیازهاى آنان تأمین شود.
در واقع اسلام براى برطرف کردن محرومیّت هاى جامعه، دو چیز را واجب کرده است: یکى زکات که مربوط به همه فقراى جامعه مى باشد و دیگرى خمس که بخشى از آن مخصوص فقراى سادات است و خمس و زکات به اندازه نیاز سال فقرا به آنان پرداخت مى شود، نه بیشتر.
امام رضا (ع) فرمودند: تصمیم گیرى در مقدار سهم براى هر یک از موارد شش گانه ذکر شده در آیه، با امام است.
پیام ها
1- پرداخت خمس واجب است، گرچه درآمد و غنائم کم باشد. «غنمتم من شىء»
2- حال که با نصرت الهى در «بدر» پیروز شدید، حقّ خدا و رسول و اهلبیت علیهم السلام و خمس غنائم را بپردازید. «غنمتم... فانّ للّه خُمُسه»
3- اسلام، مالکیّت اشخاص حقوقى را پذیرفته است. «للرسول و لذى القربى»
4- محرومیّت زدایى، از برنامه هاى اسلام است و باید از ثمره جهاد و غنائم به سود فقرا گام برداشت. «والمساکین و ابن السبیل»
5 - براى گرامیداشت طبقه محروم، نام آنان در کنار نام خدا و رسول و اهل بیت قرار گرفته است. «للّه خمسه و للرسول و لذىالقربى و الیتامى والمساکین...»
6- ایمان، عامل عمل به وظیفه و ایثار است. «للّه خمسه ... ان کنتم آمنتم»
7- گذشت از مال، آن قدر دشوار است که گاهى رزمندگان هم در آن مىمانند. «غنمتم... ان کنتم...»
8 - نشانهى ایمان کامل، خمس دادن است. بدنبال بیان ایمان، عبادت، هجرت و جهاد مى فرماید: «لِلّه خمسه... ان کنتم آمنتم...» بنابراین خمس، واجب دائمى و مستمرّ است، نه موسمى و موقّت، چون شرط ایمان است.
9- عبودیّت، رمز دریافت معارف الهى است و پیامبراکرم ، بنده خالص خدا بود. «و ما انزلنا على عبدنا»
10- وجود پیامبر میان مسلمانان، عامل یارى خداوند و پیروزى آنان است. «ما انزلنا على عبدنا یوم الفرقان»
11- روز جنگ، روز جدایى مدّعیان راستین از دروغگویان است. «یوم الفرقان یوم التقى الجمعان»
12- امداد الهى در جنگ بدر، حقّانیّت اسلام را روشن کرد، «یوم الفرقان» و نمودى از قدرت خداوند بود. «واللّه على کلّ شىء قدیر»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
کاربر مهمان
کاربر مهمان