- 4911
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 50 سوره انعام
سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره انعام - آیه 50
قُل لَّآ أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِى خَزَآئِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَلَا أَقُولُ لَکُمْ إِنِّى مَلَکٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَى إِلَىَّ قُلْ هَلْ یَسْتَوِى الْأَعْمَى وَ الْبَصِیرُ أَفَلَا تَتَفَکَّرُونَ
ترجمه
(اى پیامبر! به مردم) بگو: من ادّعا نمى کنم که گنجینه هاى خداوند نزد من است و من غیب هم نمىدانم و ادّعا نمى کنم که من فرشته ام، من جز آنچه را به من وحى مى شود پیروى نمى کنم. بگو: آیا نابینا و بینا برابرند؟ آیا نمى اندیشید؟
گویا مردم بى ایمان خیال مى کردند کسى مى تواند پیامبر باشد که خزائن الهى در اختیارش باشد، یا انتظار داشتند تمام کارهاى خود را از مسیر علم غیب حل کند، پیامبر اکرم در این آیه مأمور مى شود با صراحت جلوى توقّعات نا به جا و پندارهاى غلط آنان را بگیرد و محدوده وظائف خود را بیان کند و بگوید: معجزات من نیز در چهارچوب وحى الهى است، نه تمایلات شما و بدانید که هر کجا به من وحى شد معجزه ارائه خواهم داد، نه هر کجا و هرچه شما هوس کنید.
در این آیه، غیب دانستن پیامبر به صورت مستقل نفى شده، ولى گاهى آگاهى هایى از غیب به پیامبر عطا شده است. خداوند بارها درباره تاریخ حضرت یوسف و مریم و نوح و... به پیامبر اسلام فرموده است: «ذلک من انباءالغیب نوحیه الیک» این قصه ها، اطلاعات غیبى است که به تو مى دهیم. در آخر سوره جنّ هم فرموده است: خداوند علم غیب دارد و آن را جز به اولیاى خویش عطا نمى کند. پس علم غیب مخصوص خداست و اگر بخواهد گوشه اى از آن را در اختیار اولیاى خود قرار مى دهد.
برخورد همه انبیا با مردم یکسان بوده است. همین سخنان را حضرت نوح هم به مردم خود مى گفت.
پیام ها
1- صداقت انبیا، تا آنجاست که اگر فاقد قدرتى باشند، به مردم اعلام مى کنند. «قل لا أقول»
2- از کارهاى انبیا، مبارزه با خرافه گرایى و شخصیّت سازى کاذب است. «لااقول... لا اعلم»
3- از پیامبران، توقعات بیجا نداشته باشید. «لا اقول لکم عندى خزائن اللَّه»
4- زندگى، اهداف و شیوه کار رهبر باید صریح و روشن براى مردم بیان شود. «قل لا اقول...»
5 - نگذارید مردم، شمارا بیش از آنچه هستید بپندارند. (شخصیّت ها اگر القاب کاذب را از خود نفى کنند، جلوى غلوها و انحرافات گرفته مى شود). «لا اقول لکم عندى خزائن اللَّه...»
6- انبیا، با پول و تهدید و تطمیع کار نمى کردند، تا دیگران از روى ترس و طمع، دور آنان جمع نشوند و خیال نکنند که اگر با پیامبر باشند، از علم غیب یا خزانهى الهى مشکلاتشان حل خواهد شد. «قل لا اقول...»
7- پیامبر براى زندگى شخصى یا ادارهى حکومت، همچون دیگران از مسیر عادّى اقدام مى کند و از علم غیب و خزانهى الهى استفاده شخصى نمى کند، گرچه براى اثبات نبوّت لازم است استفاده کند. «لا اعلم الغیب»
8 - گرچه پیامبر خزائن الهى و علم غیب ندارد، ولى چون به او «وحى» مى شود باید از او پیروى کرد. «یوحى الىّ»
9- کار پیامبر، نه بر اساس خیال و سلیقه است، نه بر اساس تمایلات اجتماعى یا محیط زدگى، بلکه تنها براساس پیروى از وحى است. «ان اتّبع الاّ مایوحى الى»
10- رفتار و گفتار پیامبران، براى ما حجّت است، چون بر مبناى وحى است. «ان اتّبع الا ما یوحى الى»
11- پیروى از انبیا، بصیرت و اعراض از آنان، نابینایى است. «قل هل یستوى الاعمى و البصیر»
12- فکر صحیح، انسان را به پیروى از انبیا وامى دارد و بهانه ها و توقعات را کنار مى گذارد. «أفلا تتفکّرون»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
قُل لَّآ أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِى خَزَآئِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَلَا أَقُولُ لَکُمْ إِنِّى مَلَکٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَى إِلَىَّ قُلْ هَلْ یَسْتَوِى الْأَعْمَى وَ الْبَصِیرُ أَفَلَا تَتَفَکَّرُونَ
ترجمه
(اى پیامبر! به مردم) بگو: من ادّعا نمى کنم که گنجینه هاى خداوند نزد من است و من غیب هم نمىدانم و ادّعا نمى کنم که من فرشته ام، من جز آنچه را به من وحى مى شود پیروى نمى کنم. بگو: آیا نابینا و بینا برابرند؟ آیا نمى اندیشید؟
گویا مردم بى ایمان خیال مى کردند کسى مى تواند پیامبر باشد که خزائن الهى در اختیارش باشد، یا انتظار داشتند تمام کارهاى خود را از مسیر علم غیب حل کند، پیامبر اکرم در این آیه مأمور مى شود با صراحت جلوى توقّعات نا به جا و پندارهاى غلط آنان را بگیرد و محدوده وظائف خود را بیان کند و بگوید: معجزات من نیز در چهارچوب وحى الهى است، نه تمایلات شما و بدانید که هر کجا به من وحى شد معجزه ارائه خواهم داد، نه هر کجا و هرچه شما هوس کنید.
در این آیه، غیب دانستن پیامبر به صورت مستقل نفى شده، ولى گاهى آگاهى هایى از غیب به پیامبر عطا شده است. خداوند بارها درباره تاریخ حضرت یوسف و مریم و نوح و... به پیامبر اسلام فرموده است: «ذلک من انباءالغیب نوحیه الیک» این قصه ها، اطلاعات غیبى است که به تو مى دهیم. در آخر سوره جنّ هم فرموده است: خداوند علم غیب دارد و آن را جز به اولیاى خویش عطا نمى کند. پس علم غیب مخصوص خداست و اگر بخواهد گوشه اى از آن را در اختیار اولیاى خود قرار مى دهد.
برخورد همه انبیا با مردم یکسان بوده است. همین سخنان را حضرت نوح هم به مردم خود مى گفت.
پیام ها
1- صداقت انبیا، تا آنجاست که اگر فاقد قدرتى باشند، به مردم اعلام مى کنند. «قل لا أقول»
2- از کارهاى انبیا، مبارزه با خرافه گرایى و شخصیّت سازى کاذب است. «لااقول... لا اعلم»
3- از پیامبران، توقعات بیجا نداشته باشید. «لا اقول لکم عندى خزائن اللَّه»
4- زندگى، اهداف و شیوه کار رهبر باید صریح و روشن براى مردم بیان شود. «قل لا اقول...»
5 - نگذارید مردم، شمارا بیش از آنچه هستید بپندارند. (شخصیّت ها اگر القاب کاذب را از خود نفى کنند، جلوى غلوها و انحرافات گرفته مى شود). «لا اقول لکم عندى خزائن اللَّه...»
6- انبیا، با پول و تهدید و تطمیع کار نمى کردند، تا دیگران از روى ترس و طمع، دور آنان جمع نشوند و خیال نکنند که اگر با پیامبر باشند، از علم غیب یا خزانهى الهى مشکلاتشان حل خواهد شد. «قل لا اقول...»
7- پیامبر براى زندگى شخصى یا ادارهى حکومت، همچون دیگران از مسیر عادّى اقدام مى کند و از علم غیب و خزانهى الهى استفاده شخصى نمى کند، گرچه براى اثبات نبوّت لازم است استفاده کند. «لا اعلم الغیب»
8 - گرچه پیامبر خزائن الهى و علم غیب ندارد، ولى چون به او «وحى» مى شود باید از او پیروى کرد. «یوحى الىّ»
9- کار پیامبر، نه بر اساس خیال و سلیقه است، نه بر اساس تمایلات اجتماعى یا محیط زدگى، بلکه تنها براساس پیروى از وحى است. «ان اتّبع الاّ مایوحى الى»
10- رفتار و گفتار پیامبران، براى ما حجّت است، چون بر مبناى وحى است. «ان اتّبع الا ما یوحى الى»
11- پیروى از انبیا، بصیرت و اعراض از آنان، نابینایى است. «قل هل یستوى الاعمى و البصیر»
12- فکر صحیح، انسان را به پیروى از انبیا وامى دارد و بهانه ها و توقعات را کنار مى گذارد. «أفلا تتفکّرون»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
تاکنون نظری ثبت نشده است