- 9227
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 32 سوره مائده
سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره مائده- آیه 32
در این آیه از کشتن یک نفر به منزله کشتن همه مردم مطرح شده است. براى توضیح این حقیقت چند بیان و معنا مىتوان عرضه کرد:
الف: قتل یک نفر، کیفرى همچون قتل همه مردم را دارد.
ب: حرمت قتل یک نفر نزد خداوند، به منزله قتل همهى مردم نزد شماست.
ج: قتل یک نفر، بىاعتنایى به مقام انسانیّت است.
ه : قتل یک نفر، سلب امنیّت از همه مردم است.
و: چون انسان ها به منزله اعضاى یک پیکرند، پس قتل یکى قتل همه است.
ز: جایگاه دوزخى قاتل یک نفر، جایگاه کسى است که قاتل همه باشد.
ح: قتل یک نفر، زمینه ساز قتل همه است.
ط: یک انسان مى تواند سرچشمه یک نسل باشد، پس قتل او به منزلهى قتل یک نسل است. (به نظر مىرسد این احتمال بهتر است)
در روایات مىخوانیم: فانىشدن تمام دنیا نزد خداوند، از کشتن یک مؤمن آسانتر است.
امام صادق (ع) فرمودند: کسى که در موضعى که آب یافت نمى شود، تشن هاى را سیراب کند، مانند کسى است که نفسى را زنده کرده باشد.
طبق آیات و روایات، هدایت و ارشاد مردم به راه حقّ، نوعى احیا مى باشد و گمراه کردن مردم، نوعى قتل است. سوره انفال، آیه 24، دعوت پیامبر را مایه حیات مردم مى خواند: «دعاکم لما یحییکم».
امام صادق (ع) نیز فرمودند: «مَن اخرجها من ضلال الى هدى فکانّما أحیاها ومن اخرجها من هدى الى الضلال فقد قتلها» هرکس نفس منحرفى را هدایت کند او را زنده کرده و هر کس دیگرى را منحرف کند او را کشته است.
امام صادق (ع) فرمودند: «نجاها من غرق او حرق او سَبُع او عدوّ» مراد از احیاى نفس، نجات گرفتاران از غرق وآتش سوزى ودرّنده یا دشمن است. و در روایت دیگر آمده است: کسى که به گرسنه اى غذا ندهد، به منزله کشتن اوست وغذا دادن، به منزله زنده کردن اوست.
امام باقر (ع) فرمود: مسرفان همان کسانى هستند که حرام ها را حلال مى شمرند و خون ها را مى ریزند.
این حدیث را در شب جمعه آخر ماه رمضان 1379 مى نویسم که روز جمعه اش روز قدس است و در حالى که تلویزیون هاى دنیا صحنه هاى دلخراشى از کشتن مسلمانان بى پناه فلسطین را به دست صهیونیست ها نشان مى دهند.
پیام ها
1- گاهى حوادث تاریخى، عامل صدور فرمان هاى الهى است. «من أجل ذلک»
2- انسان ها و سرنوشتشان در طول تاریخ به هم پیوند دارند. «من أجل ذلک کتبنا على بنى اسرائیل»
3- احکام الهى حکمت دارد و گزاف نیست. «من اجل ذلک»
4- براى جلوگیرى از سنگدلى و پرهیز از تکرار حادثه، کیفر و مجازات لازم است. «من اجل ذلک کتبنا»
5 - جان همه انسان ها از هر نژاد و منطقه که باشند، محترم است. «نفساً»
6- اعدام مفسد، در قانون بنى اسرائیل نیز بوده است. «کتبنا على بنى اسرائیل انّه من قتل نفساً بغیر نفس او فساد فى الارض»
7- خودکشى و سقط جنین، از نمونه هاى «قتل نفس» و حرام است. «من قتل نفساً...»
8 - جان کسى که در زمین فساد مى کند یا براى جان مردم ارزشى قائل نیست و آنان را به قتل مى رساند، بىارزش است و باید از بین برود. «بغیر نفس او فساد»
9- کشتن انسان در دو مورد جایز است:
الف: به عنوان قصاصِ قاتل. «بغیر نفس»
ب: براى از بین بردن مفسد. «او فساد»
10- ارزش عمل مربوط به انگیزه و هدف است. کشتن یک نفربه قصد تجاوز، به قتل رساندن یک جامعه است؛ «فکانّما قتل النّاس جمیعاً» امّا کشتن به عنوان قصاص، حیات جامعه است. «ولکم فى القصاص حیوة»
11- تجاوز به حقوق یک فرد، تهدید امنیّت جامعه است. «فکانّما قتل النّاس جمیعاً» آنان که کارشان نجات جان انسان هاست، مانند پزشکان، پرستاران، مأموران آتشنشانى، امدادگران، داروسازان و... باید قدر خود و ارزش کار خویش را بدانند. «فکانّما قتل النّاس جمیعاً»
12- نشان جامعه زنده، امداد رسانى به گرفتاران و نجات جان هاست. «من أحیاها فکأنّما أحیى النّاس جمیعاً»
13- عدم ایمان و عمل مردم به گفتار رسولان، در طول تاریخ بوده است. «و لقد جائتهم رسلنا بالبیّنات ثمّ انّ کثیراً منهم بعد ذلک فى الارض لمسرفون»
14- انسان مختار است، با آمدن پیامبران هم مى تواند راه خلاف برود. «و لقد جائتهم رسلنا بالبیّنات... بعد ذلک فى الارض لمسرفون»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
در این آیه از کشتن یک نفر به منزله کشتن همه مردم مطرح شده است. براى توضیح این حقیقت چند بیان و معنا مىتوان عرضه کرد:
الف: قتل یک نفر، کیفرى همچون قتل همه مردم را دارد.
ب: حرمت قتل یک نفر نزد خداوند، به منزله قتل همهى مردم نزد شماست.
ج: قتل یک نفر، بىاعتنایى به مقام انسانیّت است.
ه : قتل یک نفر، سلب امنیّت از همه مردم است.
و: چون انسان ها به منزله اعضاى یک پیکرند، پس قتل یکى قتل همه است.
ز: جایگاه دوزخى قاتل یک نفر، جایگاه کسى است که قاتل همه باشد.
ح: قتل یک نفر، زمینه ساز قتل همه است.
ط: یک انسان مى تواند سرچشمه یک نسل باشد، پس قتل او به منزلهى قتل یک نسل است. (به نظر مىرسد این احتمال بهتر است)
در روایات مىخوانیم: فانىشدن تمام دنیا نزد خداوند، از کشتن یک مؤمن آسانتر است.
امام صادق (ع) فرمودند: کسى که در موضعى که آب یافت نمى شود، تشن هاى را سیراب کند، مانند کسى است که نفسى را زنده کرده باشد.
طبق آیات و روایات، هدایت و ارشاد مردم به راه حقّ، نوعى احیا مى باشد و گمراه کردن مردم، نوعى قتل است. سوره انفال، آیه 24، دعوت پیامبر را مایه حیات مردم مى خواند: «دعاکم لما یحییکم».
امام صادق (ع) نیز فرمودند: «مَن اخرجها من ضلال الى هدى فکانّما أحیاها ومن اخرجها من هدى الى الضلال فقد قتلها» هرکس نفس منحرفى را هدایت کند او را زنده کرده و هر کس دیگرى را منحرف کند او را کشته است.
امام صادق (ع) فرمودند: «نجاها من غرق او حرق او سَبُع او عدوّ» مراد از احیاى نفس، نجات گرفتاران از غرق وآتش سوزى ودرّنده یا دشمن است. و در روایت دیگر آمده است: کسى که به گرسنه اى غذا ندهد، به منزله کشتن اوست وغذا دادن، به منزله زنده کردن اوست.
امام باقر (ع) فرمود: مسرفان همان کسانى هستند که حرام ها را حلال مى شمرند و خون ها را مى ریزند.
این حدیث را در شب جمعه آخر ماه رمضان 1379 مى نویسم که روز جمعه اش روز قدس است و در حالى که تلویزیون هاى دنیا صحنه هاى دلخراشى از کشتن مسلمانان بى پناه فلسطین را به دست صهیونیست ها نشان مى دهند.
پیام ها
1- گاهى حوادث تاریخى، عامل صدور فرمان هاى الهى است. «من أجل ذلک»
2- انسان ها و سرنوشتشان در طول تاریخ به هم پیوند دارند. «من أجل ذلک کتبنا على بنى اسرائیل»
3- احکام الهى حکمت دارد و گزاف نیست. «من اجل ذلک»
4- براى جلوگیرى از سنگدلى و پرهیز از تکرار حادثه، کیفر و مجازات لازم است. «من اجل ذلک کتبنا»
5 - جان همه انسان ها از هر نژاد و منطقه که باشند، محترم است. «نفساً»
6- اعدام مفسد، در قانون بنى اسرائیل نیز بوده است. «کتبنا على بنى اسرائیل انّه من قتل نفساً بغیر نفس او فساد فى الارض»
7- خودکشى و سقط جنین، از نمونه هاى «قتل نفس» و حرام است. «من قتل نفساً...»
8 - جان کسى که در زمین فساد مى کند یا براى جان مردم ارزشى قائل نیست و آنان را به قتل مى رساند، بىارزش است و باید از بین برود. «بغیر نفس او فساد»
9- کشتن انسان در دو مورد جایز است:
الف: به عنوان قصاصِ قاتل. «بغیر نفس»
ب: براى از بین بردن مفسد. «او فساد»
10- ارزش عمل مربوط به انگیزه و هدف است. کشتن یک نفربه قصد تجاوز، به قتل رساندن یک جامعه است؛ «فکانّما قتل النّاس جمیعاً» امّا کشتن به عنوان قصاص، حیات جامعه است. «ولکم فى القصاص حیوة»
11- تجاوز به حقوق یک فرد، تهدید امنیّت جامعه است. «فکانّما قتل النّاس جمیعاً» آنان که کارشان نجات جان انسان هاست، مانند پزشکان، پرستاران، مأموران آتشنشانى، امدادگران، داروسازان و... باید قدر خود و ارزش کار خویش را بدانند. «فکانّما قتل النّاس جمیعاً»
12- نشان جامعه زنده، امداد رسانى به گرفتاران و نجات جان هاست. «من أحیاها فکأنّما أحیى النّاس جمیعاً»
13- عدم ایمان و عمل مردم به گفتار رسولان، در طول تاریخ بوده است. «و لقد جائتهم رسلنا بالبیّنات ثمّ انّ کثیراً منهم بعد ذلک فى الارض لمسرفون»
14- انسان مختار است، با آمدن پیامبران هم مى تواند راه خلاف برود. «و لقد جائتهم رسلنا بالبیّنات... بعد ذلک فى الارض لمسرفون»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
تاکنون نظری ثبت نشده است