display result search
منو
تفسیر آیات 10 و 11 سوره مؤمنون

تفسیر آیات 10 و 11 سوره مؤمنون

  • 1 تعداد قطعات
  • 34 دقیقه مدت قطعه
  • 13 دریافت شده
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 10 و 11 سوره مؤمنون"

انسان هم باید شخصاً بماند هم باید نوعاً محفوظ باشد
یک مقداری مانده که سیر بشوید از کنار سفره برخیزید
هیچ انسانِ پرخوری خوش‌استعداد و خوش‌فهم نخواهد بود

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
أُولئِکَ هُمُ الْوَارِثُونَ ﴿10﴾ الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ﴿11﴾

بعد از اینکه اوصاف مهمّ مؤمنان را ذکر فرمود، پاداشی که برای آنها ذکر می‌کند این است که اینها وارث بهشت‌اند نه تنها اهل بهشت. برخی از نکاتی که مانده است دربارهٴ این چند آیه این است که در غالب این آیات آن فعل یا آن وصف قبل از آن فاعل و موصوف ذکر شده است مثلاً فرمود: ﴿الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاَتِهِمْ خَاشِعُونَ﴾ نه «خاشعون فی صلاتهم» یا ﴿وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ﴾ نه «معرضون علی اللغو» و همچنین سایر اوصاف. تقدیم این مفعولها برای اهتمام به اینهاست گذشته از اینکه رعایت فواصل را هم در بردارد که همهٴ اینها با نون ختم می‌شود تقدیم آن متعلِّق برای اهتمام به آن تعلّق است.

مطلب بعدی آن است که در جریان ازدواج مستحضرید که این ازدواج مثل غذا خوردن برای حفظ انسان است انسان هم باید شخصاً بماند هم باید نوعاً محفوظ باشد حفظ شخصِ انسان با غذاست حفظ نوع انسان با نکاح است و هر دو را ذات اقدس الهی به عنوان ضروری مطرح کردند و چون تحمّل این کارها دشوار است یا آسان نیست یک سلسله لذایذی را در هویّت انسان تأمین کرد تا انسان برای رسیدن به آن لذّت تن به این کار بدهد اینها در حقیقت مُزد کار است نه هدف. انسان اگر غذا نخورد می‌میرد انسان اگر نکاح نداشته باشد منقرض می‌شود انسان مثل فرشته نیست که بدون غذا بماند و غذای او ذکر خدا باشد انسان مثل فرشته نیست که نیاز به نکاح نداشته باشد و محفوظ باشد هم به غذا محتاج است برای حفظ شخص هم به نکاح محتاج است برای حفظ نوع چون این کارها دشوار است تأمین غذا و تهیّه غذا سخت است زیرا انسان مثل حیوان نیست که غذای او در سفرهٴ طبیعت حاضر باشد او علف‌خوار نیست او نیاز به پخت و پَز و دستگاه تغذیه دارد بنابراین این کار دشوار است برای اینکه او این دشواری را تحمّل کند لذّتی در فضای کام او پیدا می‌شود و همچنین نکاح برای حفظ نسل است این کار ضروری است نظیر مسئلهٴ غذا و چون این کار دشوار است تأمین خانواده، تأمین هزینهٴ آنها، تربیت فرزند مشکل است چند کار را ذات اقدس الهی به عنوان پاداش این کار دشوار قرار داد یکی لذّت نکاح است و یکی محبّت اولاد. این انسان خیال می‌کند که این لذّت هدف است یا آن محبّت هدف است در حالی که اگر پدر و مادر به کودک علاقه نداشته باشند تمام مشکلات او را تحمّل نمی‌کنند این مُزد آن کار است انسان خیال می‌کند که محبّت اولاد چیزی است برای او یک اصل است یا لذّت نکاح برای او اصل است در حالی که این مُزد آن کار است این لذّت غذا خوردن مُزد تحمّل این دشواری است و چون این افراد عادی نمی‌دانند که این لذّت مُزد آن کار است تا می‌توانند می‌خورند و اکثر بیماریها هم مستحضرید که بیماری گوارشی است حالا این سالها بیماری تصادفی و تصادفات و اینها هم پیدا شده وگرنه هشتاد درصد بیماری در اثر بدخوری و پرخوری است این دین دستور داده تا اشتها به غذا ندارید کنار سفره نروید، یک مقداری مانده که سیر بشوید از کنار سفره برخیزید و هیچ انسانِ پرخوری خوش‌استعداد و خوش‌فهم نخواهد بود این جزء بیانات نورانی حضرت امیر بود که بارها خوانده شد فرمود: «وَ لاَ تَجْتَمِعُ عَزِیمَةٌ وَ وَلِیمَةٌ»، «لن تجتمع الفتنة والبطنة» پرخوری با فِتانَت، بَطین بودن با فَتِن بودن جمع نمی‌شود هیچ آدم پرخوری مُلاّ نخواهد شد هیچ آدم بدخوری هم خردمند نمی‌شود به مقداری که بدن نیاز دارد آدم باید غذا بخورد. خب این را گفتند آن که نمی‌فهمد بشر چرا باید غذا بخورد پرخوری می‌کند آن که نمی‌فهمد بشر چرا محتاج به نکاح است دنبال هرزه‌گی است فرمود شما مواظب غذایتان باشید مواظب اندام تناسلی‌تان باشید این هم یک مطلب و مبادا خیال بکنید این نکاح برای آن است که شما لذّت ببرید این نکاح برای آن است که نسل بشر محفوظ بماند همان طوری که در پرخوری و بدخوری اینها خیال می‌کنند که انسان برای لذّت غذا می‌خورد نه برای ماندن، لذا به ماندنِ خودشان آسیب می‌رسانند که به لذّت برسند در جریان نکاح هم همین طور است برای اینکه این نکاح، اساس خانواده را حفظ بکند (یک) و فرزند صالح تربیت بکند (دو) چون اگر خانواده حفظ نشود و فرزند صالح تربیت نشود ما امّت اسلامی، جامعهٴ اسلامی، جامعهٴ متمدّن نخواهیم داشت زیرا جوامع را خانواده‌ها تشکیل می‌دهند و عواطف در همان دوران خردسالی است متمّم قانون همان عاطفه و اخلاق است جایی که عاطفه نباشد اخلاق نباشد قانون هر چه کامل باشد نمی‌تواند مشکلات جامعه را حل کند لذا قرآن کریم برای خانواده خیلی حرمت قائل است خیلی تأکید می‌کند همان طوری که برای عقل، حرمت قائل است هم‌زمان با نزول وحی دو چیز را پشت سر هم با تعبیرهای گوناگون تحریم کرده یکی خَمر یکی زنا. فرمود این کارها را نکنید چه در سوَر مکّی چه در سوَر مدنی گاهی به صورت نهی گاهی به صورت اینکه اینها مذموم‌اند گاهی به صورت اینکه اینها فحشای‌اند گاهی به صورت اینکه اینها منکرند گاهی به صورت اینکه اینها مورد ملامت‌اند گاهی به صورت اینکه اینها عدوان و تعدّی و تجاوزند چه در سور‌ه‌های مکّی چه در سور‌ه‌های مدنی پشت سر هم دربارهٴ حرمت زنا و حرمت خمر با تعبیرهای گوناگون سخن گفته برای اینکه نه می‌گذارند خانواده سامان بپذیرند نه می‌گذارند جامعه شکل بگیرد. سیدناالاستاد(رضوان الله علیه)

ملاحظه فرمودید در المیزان بعد از آن بحث ایمان که ایمان از چه سنخ است وارد مسئلهٴ اجتماعی شدند که این آیات مسائل اجتماعی را خوب تفهیم می‌کند و برای اینکه پاسخ المنار و امثال المنار را هم بدهد می‌فرماید شما مستحضرید که همهٴ انسانها و همهٴ افراد بخواهند نکاح دائم داشته باشند مقدورشان نیست نه می‌شود جلوی غریزه را گرفت (یک) نه می‌شود جلوی ضرورت نسل را گرفت (دو) و نه می‌شود برای همهٴ جوانها زندگی دائم و ازدواج دائم فراهم کرد (سه)، لذا قرآن کریم هم ازدواج دائم را هم ازدواج موقّت را ترسیم کرده است منتها فرهنگ عمومی باید طوری باشد که وقتی گفتند ازدواج موقّت یعنی آن جوان متدیّنی که مقدورش نیست ازدواج موقّت کند نه کسی که متأهّل است خب این به هم زدن اساس دین است به دست همین متدیّنین سوری، نفرمودند شما که متأهّل هستی باز به دنبال نکاح موقّت برو که، گفتند آن جوانی که مقدورش نیست او به دنبال نکاح موقّت برود که هم آلوده نشود و هم خانواده بتواند تشکیل بدهد موقّتاً هم فرزنددار بشود همهٴ اینها هست. یک بحث مبسوطی ایشان دارند که مسئولان قانون‌گزاری با هماهنگی فرهنگ عمومی مردم این ازدواجها را سامان ببخشند وگرنه همین که می‌بینید یا بیابانی یا خیابانی در می‌آید و رفتند جلوی ازدواج موقّت را بگیرند زنا را ترویج کردند فرمود این خطر هست و اینکه قرآن کریم چه در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» چه در آیات دیگر ﴿مَا اسْتَطَعْتُمْ﴾ را ذکر کرده برای همین است روایات فراوانی در ذیل همین آیه است که ائمه(علیهم السلام) فرمودند ازدواج و نکاح در اسلام دو قِسم است در صدر اسلام در زمان خود پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) عدّه‌ای از همین راه ازدواج موقّت داشتند منتها تا گفتند ازدواج موقّت یک انسان بوالهوس متأهّل هم راه می‌افتد خب این امانتِ الهی است اینکه فرمود: ﴿وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ﴾ این دین، امانت است به دست ما، بگذاریم آن جوان متدیّنی که راه ندارد این از این راه استفاده کند تو که متأهّل هستی چرا به دنبال او می‌روی. خب بنابراین خود همینها جزء تضییع‌کنندگان دین‌اند اینکه می‌بینید دربارهٴ نماز اول و آخر از نماز سخن گفته است آن هم با فعلِ باب مفاعله که برای مبالغه است نه برای طرفین برای همین جهت است اول فرمود: ﴿الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاَتِهِمْ خَاشِعُونَ﴾ بعد هم فرمود: ﴿وَالَّذِینَ هُمْ عَلَی صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ﴾ خب مستحضرید «محافظه» باب مفاعله است این گونه از موارد که طرفینی نیست این گونه از موارد برای مبالغه است یعنی خیلی مواظب نماز خودشان هستند چون خیلی مواظب نمازشان هستند مواظب عهد الهی‌اند مواظب دین الهی‌اند مواظب قانون الهی‌اند بالأخره این قانون اگر بخواهد برطرف بشود گرچه پلیس این کار را باید بکند موظّف هم است ولی تنها با پلیس ساخته نیست که بتواند خیابانیها را برطرف کند این ادبِ دینی مردم است خب لذا این بحث مبسوط را سیدناالاستاد به عنوان بحث حقوقی در ذیل بحث ازدواج مطرح می‌کنند که هم آن مسئلهٴ فقهی مخالفان ازدواج موقّت را جواب بدهند هم ضرورت قانون‌گذاری را. فرمود ارباب تَقنین، مسئولین تقنین یک راه‌حلّی برای این پیدا کنند خب.

پرسش: استاد ببخشید این مجموعه صفاتی که به مؤمنین نسبت داد اینها اهل خشوع‌اند، مواظبت در نماز می‌کنند بعد می‌فرمود که اهل زنا نیستند ولی اینها با هم زندگی ندارند.
پاسخ: بله خب دیگر.
پرسش: امر بدیهی است.
پاسخ: نه، بدیهی نیست، بدیهی نیست برای اینکه این خیابانیها را چه کسی تأمین می‌کند همین مؤمنین‌اند دیگر همین مسلمانها هستند دیگر. اینها هم یک وقت هستند زیر سقف مسجد اعظم بحث می‌کند یک وقت از خیابان و بیابان دارد سخن می‌گوید همین مؤمنین‌اند دیگر همین مردم‌اند دیگر.
خب فرمود: ﴿وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ﴾ این نباید نگاه بکند تا این نگاه چون «النَّظْرةُ سَهمٌ مِن سهام ابلیس» بعد به آنجا می‌کشد دیگر.

پرسش: الآن می‌گویند اجازهٴ پدر چون لازم است حتی در عقد موقّت، جوانها می‌خواهند سبک بشوند یعنی کاری اصلاً به ازدواج موقّت و اینها ندارند...
پاسخ: خب حالا پدرها را هم، اولاً ازدواج وقتی سامان بپذیرد به بیان حضرت نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) در ذیل آیه ﴿فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً﴾ که در سورهٴ مبارکهٴ «نحل» گذشت فرمود حیات طیّبه «هی القناعة» اگر طرفیت قانع باشند پدر و مادر زیر بال و پر بچه‌ها را بگیرند به ازدواج دائم می‌رسند آنهایی هم که در معرض ازدواج موقّت‌اند آنها بیوه‌اند آنها دیگر نیازی به اذن نمی‌خواهند هم آن راه باز است هم این راه، منتها تا مجلس یا امثال مجلس می‌خواهند راهی باز کنند اول متأهّلان جلو می‌افتند خب این دینداری مشکل است دیگر.

پرسش: آنجا که می‌فرماید: ﴿مَّثْنَی وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ﴾ پدر و مادر...
پاسخ: بله، این برای اینکه حدّاقل کند اما در بخش دیگر در ذیل همان سورهٴ مبارکهٴ «نساء» گذشت که در ذیل همان آیه است ﴿فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً﴾ در ذیل همان در سورهٴ مبارکهٴ «نساء» بحث گذشت فرمود اگر نمی‌توانید عدالت را رفتار کنید بیش از یکی نه، خب در ذیل همان آیه هم این حدیث از وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) خوانده شد که اگر کسی دو همسر داشته باشد و عدالت را بین آنها رعایت نکند «جاء یوم القیامة بأحد الشکلین» این نیم‌تنه می‌آید در قیامت یعنی با یک چشم، با یک گوش، با یک دست محشور می‌شود این روایت در ذیل همان آیه خوانده شد دیگر. این‌چنین نیست که بفرماید: ﴿مَثْنَی وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ﴾ و رها کند که، فرمود: ﴿فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً﴾ خب اگر کسی نتواند بین دو همسر عدالت برقرار کند چه اینکه بسیار شاقّ است خب یکی، راه را باز گذاشته برای عدول عندالضروره و راه برای غیر عادل بسته است. به هر تقدیر اگر نظام بخواهد پا بگیرد تنها مسئولان قضایی یا مسئولان قانونی یا مسئولان اجرایی نمی‌توانند اداره کنند همهٴ مردم باید همکاری کنند تا دینِ خدا پیاده بشود که فرمود: ﴿وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ﴾ خب اینها احکام شرعی، امانات الهی است دیگر.

پرسش: استاد ببخشید .اسم موقّت و اینها داشته ولی...
پاسخ: بله، برای اینکه دربارهٴ وجود مبارک امام مجتبی(سلام الله علیه) بود چون جنگها شده بود و کسی با این بیوه‌ها ازدواج نمی‌کرد همین که نام مبارک امام مجتبی روی او بود بعد می‌توانست صاحب خانه بشود این کار را می‌کردند آن شبانه‌روز چند رکعت نمازشان خدماتشان را در نظر بگیرید بعد بگویید چقدر به زن و بچه‌شان می‌رسند اینها هم بود البته، دربارهٴ شخص پیامبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) که مستحضرید برای تنظیم روابط سیاسی با قبایل ازدواج می‌کردند.
خب، غرض این است که این بحث خوبی است سیدناالاستاد ذیل این عنوان دارد و بحث بدون هماهنگی دولت و ملّت، مردم و مسئولین سامان نمی‌پذیرد. ﴿وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ﴾ در تعبیر به این ﴿وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ﴾ هم مستحضرید که نه آن روز این کلمه به آن عضو تناسلی گفته می‌شد نه امروز، هر دو کنایه است الآن شما می‌بینید در بسیاری از موارد همین کلمهٴ فروج به کار می‌رود این برای آن است که برای آن عضو تناسلی نیست ادب را قرآن کریم حفظ کرده است دورترین کنایه را رعایت کرده، اما در جریان مِلک یمین که اسلام بساطش بر آزادی بود مستحضرید بیش از پنجاه کتاب به نام مبارک کتاب فقه مطرح است هیچ کدام از آنها کتاب الرِق نیست ما در اسلام کتاب العِتق داریم نه کتاب الرّق این عِتق برای آن است که دستور آزادی می‌دهند اما الآن هم اگر جنگی بشود کفار حمله بکنند و مسلمانها پیروز بشوند ولیّ مسلمین می‌تواند برده بگیرد، اما این برده گرفتن در اسلام در حقیقت مثل آن است که انسان این حیوانات را بگیرد در باغ وحش تربیت کند بعد رها کند الآن اینها واقعاً حیوان‌اند یعنی اینها که نه اصول انسانی دارند نه اصول اسلامی دارند الآن شما ببینید شصت سال است زن و بچه‌ مردم را در اردوگاه‌های فلسطین آواره کردند خب اگر اینها گیرِ حکومت اسلامی بشوند چاره نیست مگر اینکه اینها را برده کنند یک جایی تربیت کنند بعد آزاد کنند نمی‌شود اینها را فرمود یا استرغاب یا مَنع و فداء ولیّ مسلمین حالا می‌داند اینها را می‌تواند آزاد کند یا نه، اگر یک کِلاب هِراشی گیر کسی آمد این را بند کند بعد تربیت کند بعد رها کند فرمود: «إمّا مَنّا و إمّا فداءً» استرغاق در صورتی است که اگر اینها را رها بکنید همین وضع را می‌بینید شما می‌بینید کسی به عنوان خلیفهٴ مسلمین به عنوان خادم حرمین لشگرکشی می‌کند از راه دور می‌آید مسجد شیعه‌ها را قرآنی که خودش چاپ می‌کند می‌سوزاند شما چطور می‌خواهید این را تربیت کنید مگر اینکه چند روزی به عنوان برده داشته باشی آدم بکنی رها بکنی این‌چنین نیست که بردگی نظیر خَمرخوری یا نظیر زِنا ذاتاً حرام باشد این با آزادیِ بشر سازگار است اما اینها ﴿أُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ خب از یک طرف قرآن چاپ می‌کنید از طرفی از راه دور لشگرکشی می‌کنید و یقین دارید این مسجد پُر از قرآن است همین طور مرتّب می‌سوزانید آخر این با کدام منطق هماهنگ در می‌آید اگر این را کسی بگیرد باید چند روزی به عنوان برده داشته باشد آدم بکند ولی مستحضرید هیچ کاری در اسلام نسبت به برده‌ها که با حیثیّت او هماهنگ نباشد تجویز نشده فحش دادن، بدگویی کردن، غیبت کردن، اهانت کردن، مگر غیبت بده جایز است؟ مگر اهانت برده جایز است؟ مگر تحقیق برده جایز است؟ ولو مولایش هم باشد بر او حرام است که غیبت کند نسبت به برده، تحقیر کند او را اینها هست دیگر در احکام اسلامی ما. خب حالا اگر کسی واقعاً این‌چنین نیست که در بحثهای قبل هم داشتیم که قرآن تحقیر نکرده کسی را، تحقیق کرده فرمود: ﴿أُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ آخر شما ببینید با هیچ منطق هماهنگ در نمی‌آید اینها تمام مساجدشان دو ماه محرّم و صفر «یا حسین، یا حسین» با کسی کاری ندارند این بحرینیها. شما این طور لشگرکشی کردید از آن طرف آمدید دارید مسجد اینها را می‌سوزانید زن و مرد را همه را می‌کُشی به اعدام هم تهدید کردند اخیراً پاکستان و اینها خب اینها اگر یک وقت حکومت اسلامی پیروز بشود ولیّ مسلمین دربارهٴ اینها چه تصمیم می‌گیرد اینها را رها می‌کند یا می‌گوید اینها مدّتی باید باشند آدم بشوند نه اینکه اینها را بزند اینها را می‌خواهد عاقل کند بعد رها کند، اگر استرقاء الی یوم القیامه هست برای همین موضوع است دیگر. خب، فرمود اینها ﴿أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ ٭ فَمَنِ ابْتَغَی وَرَاءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْعَادُونَ﴾ خب، ﴿وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ﴾ هم امانتهای الهی هم امانتهای مردمی، هم تعهّدهای الهی هم تعهّد مردمی. در بحثهای سورهٴ مبارکهٴ «توبه» و اینها هم خواندیم فرمود شما با کفّار بجنگید یعنی مثل صهیونیست مثل استکبار و امثال ذلک نه برای اینکه کافرند با بسیاری از کفّاری که روی زمین زندگی می‌کنند یک زندگی مسالمت‌آمیز دارید آن آیهٴ هفت و هشت سورهٴ «ممتحنه» این معیارِ قانونی اساسی ماست قبلاً هم گذشت که در مقدمهٴ قانون اساسی همین آیهٴ هفت و هشت سورهٴ مبارکهٴ «ممتحنه» هم آمده که خدا می‌فرماید کفّاری که با شما کاری ندارند روابط خوب داشته باشید ﴿لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ﴾ اینها که ﴿لَمْ یُخْرِجُوکُم﴾، ﴿وَظَاهَرُوا عَلَی إِخْرَاجِکُمْ﴾، ﴿أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ﴾ با اینها عادلانه رفتار کنید قانون اساسی ما هم این است. اما دربارهٴ یک عدّه‌ای که فرمود: ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لاَأَیْمَانَ لَهُمْ﴾ نه «لا اِیمان لهم» این در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» و اینها گذشت فرمود با اینها بجنگید نه برای اینکه ایمان ندارند و کافرند خب خیلیها هستند که کافرند ولی شما با اینها زندگی مسالمت‌آمیز دارید اینها اَیمان ندارند نه اِیمان یعنی قطع‌نامه، کنوانسیون، پیمان، عهدنامه، تفاهم هیچ چیزی را رعایت نمی‌کنند خب شما با کسی که اصلاً اَیمان یعنی عهدنامه، امضاء، تفاهم هیچ چیزی را رعایت نمی‌کند زیر پا می‌گذارد چطور می‌خواهی با او زندگی کنی. فرمود: ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ﴾ این همه قطع‌نامه را شورای امنیت علیه صهیونیست امضاء کرده هیچ کدامش را آمریکا رعایت نکرده چطور می‌خواهی با او زندگی کنی؟! اگر بر او مسلّط بشوی این را رها می‌کنی برای اینکه بردگی ممنوع است خب بردگی انسان ممنوع است این برهان قرآن کریم است فرمود شما با چه کسی می‌خواهی زندگی کنی که هیچ امضائی را محترم نمی‌شمارد هیچ عهدی را محترم نمی‌شمارد همین صدّام آن عهد را آن عهد الجزایر را آورده در برابر تلویزیون پاره کرده دیگر، این ﴿إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ﴾ نشان می‌دهد دین با کسی می‌جنگد که ﴿لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ﴾ نه «لا اِیمان له» قرآن فرمود با کفّار می‌توانید زندگی مسالمت‌آمیز داشته باشید ما با خیلی از کفار رابطهٴ حَسنه داریم کاری با ما ندارند ما هم با آنها کاری نداریم، اما کسی که هیچ تعهّدی را رعایت نمی‌کند. چندین سال است که این جریان نیروی هسته‌ای بوشهر را تعهّد کردند عمل نمی‌کنند حالا قدرت دست آنهاست آخر با اینها چطور شما می‌خواهید زندگی کنید بله، بردگی ممنوع است برای انسان ممنوع است اما اینها که هیچ اصلی از اصول انسانی را رعایت نمی‌کنند چطوری می‌خواهید با آنها زندگی کنید ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ﴾ این قرآن بوسیدن دارد. خب، فرمود: ﴿وَالَّذِینَ هُمْ عَلَی صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ﴾ این در بحث ﴿حافِظُوا عَلَی الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاَةِ الْوُسْطَی﴾ آنجا گذشت که باب مفاعله در همین ﴿حافِظُوا عَلَی الصَّلَوَاتِ﴾ همین قبیل است دیگر که مواظب نمازتان باشید. خب ﴿أُولئِکَ هُمُ الْوَارِثُونَ﴾ این ﴿أُولئِکَ هُمُ الْوَارِثُونَ﴾ برای آن است که بگوید اینها شما را بهشت نمی‌برد. درست است که ما گفتیم معامله‌ای هست ﴿إِنَّ اللّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم﴾ اما همهٴ اینها تشویقی است چیزی شما ندارید که بدهید و بهشت بخرید بهشت خرید و فروش نیست بهشت با کسب به دست نمی‌آید با ارث به دست می‌آید شما تلاش و کوشش را بکنید همهٴ این کارها برای این است که شناسنامه پیدا کنید به جایی مرتبط بشوید وقتی مرتبط شدید اثر آن رابطه، ارث است دیگر آدم وقتی با کسی پیوند دارد از او ارث می‌برد حالا صدها سال درس بخواند زحمت بکشد که از فلان شخص میّت ارث نمی‌برد که این اگر بخواهد از فلان شخص ارث ببرد باید رابطه داشته باشد با او، فرمود این کارهای شما، شما را نزدیک می‌کند به اهل بیت نزدیک می‌کند به خدا نزدیک می‌کند وقتی نزدیک شدید از سهم‌الوراثه بهره می‌برید ﴿إِنَّ الْأَرْضَ لِلّهِ یُورِثُهَا مَنْ یَشَاءُ﴾ چه ارضِ دنیا چه ارضِ آخرت، بهشتیها وقتی وارد سرزمین بهشت شدند می‌گویند: ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَیْثُ نَشَاءُ﴾ ما این را به ارث بردیم نه به کسب.

پرسش:...
پاسخ: خب بله، مورِّث خود ذات اقدس الهی است بر اساس تفضّل دیگر، کسب نیست تعبیر کسب که فرمود: ﴿تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَلَکُم مَا کَسَبْتُمْ﴾ یا ﴿إِنَّ اللّهَ اشْتَرَی﴾ همهٴ اینها تعبیر تشویقی است ما چه چیزی داریم که بفروشیم اگر فرمود همهٴ ﴿مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾ و فرمود درست است که من اصلِ مالکیّت را امضاء کردم اما مالکیّت نسبت به خود شما، هر کسی کار کرده کسب کرده مالک است مِلک طلق اوست اما نسبت به خدا چطور؟ یعنی شخصی که کاسب است یا کشاورزی یا دامداری که مال فراهم کرده در برابر خدا می‌تواند بگوید که این مال من است من کسب کردم مستقلّم به نظر خودم باید عمل بکنم یا مال نسبت به ذات اقدس الهی ایتاء الهی است که فرمود: ﴿وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِی آتَاکُمْ﴾ بله، نسبت به دیگران ما مالکیم اصل مالکیّت امضاء شده است اما نسبت به ذات اقدس الهی که کسی حق ندارد بگوید که ذات اقدس الهی که کسی حق ندارد بگوید که من این را خودم کسب کردم مالکم. فرمود: ﴿وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِی آتَاکُمْ﴾ پس نسبت به خدای سبحان ما مالک نیستیم هر چه او دستور داد باید عمل بکنیم و چون جان و مال ما، مِلک اوست چیزی نداریم که بفروشیم این تعبیرات تشویقی است، اگر به فرمان او عمل کردیم به او نزدیک می‌شویم رابطه برقرار می‌کنیم رابطه برقرار کردیم به ما چیزی عطا می‌کند می‌شود ارث. فرمود: ﴿تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی أُورِثْتُمُوهَا بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ درست است کار کردیم اما این کار به عنوان کسب نیست به عنوان پیوند است وقتی پیوندتان محفوظ شد ارث می‌برید. بهشتیها هم وقتی که وارد سرزمین بهشت شدند حق‌شناس‌اند حق‌شناسی می‌کنند می‌گویند: ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَیْثُ نَشَاءُ﴾ او را به ما ارث داد ما چیزی را کار نکردیم که از راه کار ببریم، بنابراین اینکه در بعضی از روایات دارد که ﴿یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ﴾ چون هر کسی برای او جایی در بهشت معیّن شده عدّه‌ای خودشان را محروم کردند سهم آنها به اینها می‌رسد این باید توجیه بشود خب سهمِ خود اینها که به اینها می‌رسد چطور؟ همه که از راه دیگری نیست سهم خود این مؤمن هم که به این می‌رسد ارث است. فرمود: ﴿تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی أُورِثْتُمُوهَا بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ این ﴿بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ برای ایجاد پیوند است لذا آنها می‌گویند خدا را شکر می‌کنیم که ما را وارث خود قرار داد. در بخش پایانی بحث دیروز رسیدیم به اینکه «العلماء ورثة الأنبیاء» حالا العلماء، المؤمنون اینها هم ورثهٴ انبیایند هم قدری بالاتر ورثةالله‌اند وارثان خدایند وارثان خدا در بحثهای دیروز هم اشاره شد که در ارثهای ملکوتی وارث باید بمیرد نه مورِّث. در ارثهای مُلکی تا مورِّث نمیرد چیزی به وارث نمی‌رسد در ارثهای ملکوتی تا وارث نمیرد چیزی به او نمی‌دهند نه مرگِ طبیعی آن مرگِ ارادی در روایات ما هم هست که «حاسبوا أنفسکم قبل أن تحاسبوا»، «زِنوا قبل أن توزنوا»، «موتوا قبل أن تموتوا» این چند چیز در روایات در بیانات نورانی پیغمبر در بیانات نورانی حضرت امیر و ائمه(علیهم السلام) هست قبل از اینکه بمیرانند، بمیرید قبل از اینکه شما را به محاسبه دعوت کنند حسابرس خود باشید قبل از اینکه شما را وزن کنند خود را توزین کنید خب اینکه فرمودند: «موتوا قبل أن تموتوا» همین است بعدها علمای ما گفتند «مات زیدٌ زید اگر فاعل بُدی» یعنی این مرگ طبیعی که اجازهٴ دفن می‌دهند این مفعول است نه فاعل، اگر کسی به «موتوا قبل أن تموتوا» عمل بکند بله، اینجا می‌شود گفت «مات زیدٌ»، «مات» فعل «زید» فاعل، اما آن که نَفَسش تمام شده اجازهٴ دفن می‌دهند که او مفعول است «أماته الله» نه اینکه او بمیرد و بشود فاعلِ این فعل «مات زیدٌ زید اگر فاعه بُدی» از سابق می‌گفتند «مات زیدٌ زید اگر فاعل بُدی کِی ز مرگ خویشتن غافل بُدی» به هر تقدیر کسی ارث می‌برد که با موتِ ارادی بمیرد البته موت ارادی برای همه هست که ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾، ﴿الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ﴾ فردوس را به چند معنا ذکر کردند در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» گذشت اقسام فردوس، احکام فردوس، آیا فردوس آن مرحلهٴ عالیه بهشت است یا وسط بهشت را می‌گویند فردوس آن بحبوحهٴ فردوس. در یکی از دعاهای روزهای ماه مبارک رمضان این است که «و أسْکنی فی بحبوحاة جنّات» بحبوحه یعنی وسط، آن وسط از هر خطری محفوظ‌تر است یک وقت یک وسط است که شرفی نمی‌آورد یک وقت که معتدل است یک وقت است نه، آن هستهٴ مرکزی را می‌گویند وسط، اگر این باشد خب خصوصیّتی را فردوس دارد که سایر بخشها ندارد فرمود: ﴿الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ﴾ چون این اوصاف را دارند اگر یک وقت مثلاً آسیبی در زندگی اینها مشهود باشد اینها یا در دنیا درمان می‌شوند یا عندالاحتضار یا در برزخ یا در ساهرهٴ قیامت یا عندالأرض یا عندالحساب یا عندالصراط بالأخره تطهیر می‌شوند ولی وقتی وارد فردوس شدند دیگر ﴿هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 34:48

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است

تصاویر

پایگاه سخن