- 131
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 65 تا 70 سوره یونس
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 65 تا 70 سوره یونس"
اولیای الهی خوف و حزن شخصی ندارند نه به لحاظ دنیا نه به لحاظ آخرت
عقاید مردم اخلاق مردم دین مردم این هم جای خوف است هم جای حزن
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ لَا یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ ۘ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا ۚ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ﴿٦٥﴾ أَلَا إِنَّ لِلَّهِ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِی الْأَرْضِ ۗ وَمَا یَتَّبِعُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ شُرَکَاءَ ۚ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ ﴿٦٦﴾ هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ ﴿٦٧﴾ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا ۗ سُبْحَانَهُ ۖ هُوَ الْغَنِیُّ ۖ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ ۚ إِنْ عِنْدَکُمْ مِنْ سُلْطَانٍ بِهَٰذَا ۚ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿٦٨﴾ قُلْ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ ﴿٦٩﴾ مَتَاعٌ فِی الدُّنْیَا ثُمَّ إِلَیْنَا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ نُذِیقُهُمُ الْعَذَابَ الشَّدِیدَ بِمَا کَانُوا یَکْفُرُونَ ﴿٧٠﴾
اولیای الهی خوف و حزن شخصی ندارند نه به لحاظ دنیا نه به لحاظ آخرت ولی مأمورند بین خوف و رجا به سر ببرند چون بین خوف و رجا به سر میبرند ذات اقدس اله به اینها وعده داده است که اینها هراسناک نباشند و اندوهناک هم نخواهند شد این مطلب اوّل با آن بسطش در نوبتهای قبل گذشت مطلب دوم این است که اینها نسبت به معارف دینی نسبت به دین مردم عقیدهٴ مردم اخلاق مردم اعمال مردم خائف و غمگین هستند خوف دارند که بیگانگان مردم را منحرف کنند و اگر یکجا انحرافی در یک گروهی دیدند محزون میشوند این خوف و حزن منافات ندارد با آن خوف و حزن منفی لذا در سورهٴ مبارکهٴ انعام قبلاً هم گذشت آیه 33 سورهٴ مبارکهٴ انعام که وجود مبارک پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم غمگین میشد از حرفهای ضد دینی گروهی آیهٴ 33 سورهٴ مبارکهٴ انعام این است ﴿قد نعلم انه لیحزنک الذى یقولون فانهم لایکذبونک ولکن الظالمین بآیات الله یجحَدون﴾ حزن اینها درباره دین مردم است خوف اینها درباره عقیده مردم است بنابراین اینکه خوفی از مسائل شخصی ندارند نسبت به مسائل شخصی غمگین نیستند بیانش قبلا گذشت برای اینکه چیزی به غیر خدا دل نبستهاند این اصل اول آنچه که محبوب آنها است از دست دادنی نیست تا خائف یا غمگین باشند آنچه هم که از دست دادنی است محبوب اینها نیست بنابراین غمی ندارند اما عقاید مردم اخلاق مردم دین مردم این هم جای خوف است هم جای حزن چون این امر الهی است امر شخصی که نیست از اینجا آن خوف وجود مبارک حضرت کلیم هم معلوم میشود که وجود مبارک کلیم حق در آن صحنه مسابقه که ﴿وجائوا بسحر عظیم﴾ ﴿فَاَوجس فی نفسه خیفةً موسی﴾ آنجا بیان وجود مبارک امیرالمومنین سلام الله علیه را همان اوائل نهجالبلاغه این جریان ﴿فاوجس فی نفسه خیفةً موسی﴾ را شرح میدهد میفرماید ترس موسای کلیم از خودش نبود برای اینکه این بارها آن اژدهای واقعی را مهار میکرد اینها که سحر آوردند ﴿و جائوا بسحر عظیم﴾ خوف موسای کلیم از آن جهت بود که اگر مردم نتوانند بین معجزهٴ من با سحر ساحران فرق بگذارند و به دنبال تبلیغات سوءدرباریان فرعون بروند باید چه کرد در این زمینه بود که ذات اقدس اله وحی فرستاد که ﴿لاتخفْ انک انت الاعلی﴾ تو نترس برای اینکه پیروز میشوی برای اینکه این کاری که تو انجام میدهی معجزه است آن کار که آنها انجام دادند سحر است و معجزه سحر را باطل میکند ﴿لا تخف انک انت الاعلی﴾ آن خوف هم خوف بجایی بود اگر کسی ببیند عدهای از نظر عقیده یا اخلاق منحرف شدند غمگین باشد دیگر یک غم ممدوح و محمودی است غم بدی نیست تا کسی بگوید اولیای الهی حزن ندارند این که چیز بدی است چیز مذموم است که انسان نسبت به دین مردم نه خوف داشته باشد نه حزن بنابراین آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ انعام آیه 33 بیان شده یا همین جا یعنی سورهٴ مبارکهٴ یونس که محل بحث است که فرمود ﴿ولایحزنک قولهم ...﴾ این یک چیز خوبی است یعنی حزنی که تو داری حزن خوبی است چیز بسیار خوبی است ولی مطمئن باش که تو پیروزی یعنی دین پیروز است چرا؟ برای اینکه تمام عزت از آن خدا است اولاً و خدا سمیع و علیم است ثانیاً دو تا برهان است لذا با واو عطف نشده هر کدام جداگانه ذکر شده چون او علیم است و میشنود حرفهای تلخ اینها را میشنود و به اینها کیفر میدهد تو چرا نگرانی بنابراین آن حزنی که اینها نسبت به خودشان داشته باشند که حزن غیر محمود است این منتفی است اما این حزنها حزنهای محمود و حزنهای ممدوح است.
سئوال: جواب: نه برای اینکه دربارهٴ وجود مبارک پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم دارد که اینها به مقام رضا رسیدند در تمام مدت عمر لیت و لعل نگفتند همان بحثی که از وجود مبارک حضرت امیر سلام الله علیه نقل شد که ایشان میفرمودند که در لیلهٴ بدر اولین جنگ جنگ هم نابرابر بود عدد مجاهدان تقریبا سیصد و اندی بود عدد مهاجمان هزار نفر بود آنها مسلح بودند اینها بیسلاح بودند و مانند آن همه میلرزیدند در آن شب ولی وجود مبارک پیغمبر بدون کمترین اضطراب پای درختی تا صبح مشغول مناجات بود و وجود مبارک امیرالمومنین سلام الله علیه با آن شهامت و شجاعت زبانزدش آنطور که مرحوم کلینی و دیگران نقل کردند میفرمود «کنا و ....اتقینا او ...رسول الله صل الله علیه و آله و سلم» ما وقتی جنگ خیلی گرم میشد داغ میشد هر کدام ما هراسی داشتیم به پیغمبر نزدیک میشدیم به آن حضرت که نزدیک میشدیم مثل اینکه رفتیم در سنگر اینطور بود «کنا و ....برسول الله» این ملاذ ما بود بنابراین در مسائل شخصی خوف و حزن نبود اما در مسائل دینی خوف یک چیز بسیار خوبی است حزن یک چیز بسیار خوبی است چیز بدی نیست غالب این مسائل که مربوط به این آیات است نمونههایش در بحثهای قبل گذشته خلاصه بحث روشن بشود.
سئوال: جواب: چون اگر برای عذاب امت آمدند چون از طرف ذات اقدس اله اگر چنانچه عذابی بیاید خوب هراسناک است معلوم میشود که انسان مشمول قهر خدا است دیگر نسبت به خدای سبحان همیشه خائف هستند ﴿و لمن خاف مقام ربه جنتان﴾ است ﴿وَامّا من خاف مقام ربه و تهی النفس عن الهوی﴾ است و مانند آن اگر فرشتهای از طرف ذات اقدس اله بیاید و انسان نداند که ماموریتش چیست خوب بالاخره باید خوف داشته باشد و خوفش هم خوف بسیار خوبی است برای اینکه از طرف خدا آمده و اگر کسی مشمول قهر الهی باشد خوب جای ترس است جای حزن است بعد آنها بشارت دادند که نه ما با شما کاری نداریم ماموریت ما جای دیگر است اما از حوادث مردم از جنگ مردم گرانی قحطی سیل صاعقه زلزله حوادث روزگار مخالفان مهاجمان منافقان مرجفون از اینها بخواهند هراس داشته باشند نه هراسی ندارند اما از طرف ذات اقدس اله هر چه بیاید اینها دائما در خوفند دیگر ﴿و لمن خاف مقام ربه جنتان﴾ فرمود به اینکه این شرکی که وثنیون حجاز مبتلا هستند یک چیز باطلی است ﴿الا ان لله من فی السماوات و من فی الارض﴾ اگر اینها ملائکه را تقدیس بکنند مخلوق خدا است اگر عدهآی مثلاً وجود مبارک مسیح سلام الله علیه را تقدیس بکنند مخلوق خدا است اگر انسانهای دیگر را بپرستند آنها هم مخلوق خدایند چه موجود سماوی چه موجود زمینی همه ملک و مُلک و مخلوق خدا است ﴿و ما یتبع الذین یدعونَ من دون الله شرکاءَ ان یتبعون الا الظن...﴾ در این آیه وجوهی است که بعضی از وجوه در نوبت دیروز اشاره شده و آن این است که این مشرکان تابع بتها نیستند تابع اهوا و انفس خودشان هستند که ﴿و مایتبع الذین یدعون من دون الله شرکاء﴾ این شرکا بشود مفعول وجه دیگر این است که نه ﴿و مایتبع الذین یدعون من دون الله شرکاء﴾ که این شرکا مفعول یدعون باشد ﴿و ما یتبع الذین یدعون من دون الله﴾ مفعول یتبع محذوف است به قرینهٴ ﴿ان یتبعون الا الظن﴾ یا این ﴿الا الظن﴾ هم متعلق به یتبعون باشد هم متعلق به یتبع یعنی در اینها حقیقت پیرو مظنه و گمان هستند با گمان حرکت میکنند دلیلی ندارند چه اینکه آیاتی که شاهد این مسئله بود هم یافت شده است که اینها جز مظنه و خرص و حدس و تخمین حرفی برای گفتن ندارند این دو وجه دربارهٴ مفعول یتبع بعد فرمود وجهی برای شرک نیست برای اینکه ﴿هو الذین جعل لکم اللیل لتسکنوا فیه و النهار مبصرا ان فی ذلک لایات لقوم یسمعون﴾ که در نوبت دیروز اشاره شد به انضمام آیه 12 سورهٴ مبارکهٴ اسراء اینها متمم هم هستند در اینجا فایدهٴ شب ذکر شد در آیه 12 سورهٴ اسراء فایده روز ذکر شد پس خدا شب را برای آرامش و سکونت و خواب و امثال اینها آفرید روز را برای تلاش و کوشش و تحصیل رزق و علم و دنبال کار رفتن آفرید که مجموع آیهٴ 12 سورهٴ اسراء و این آیه یعنی آیهٴ 67 سورهٴ یونس دو تایی مکمل هم هستند ولی فرمود ﴿ان فی ذلک لایات لقوم یسمعون﴾ کسی که گوش داشته باشد اینها فقط آهنگ را میشنوند اهل استماع و درک نیستند به دلیل آیهٴ 42 همین سورهٴ مبارکهٴ یونس که قبلاً گذشت فرمود ﴿ومنهم من یستمعون الیک اَفَاَنْتَ تسمع الصم و لو کانوا لا یعقلون﴾ اینها کر هستند آن پیام تو در جان اینها فرو نمینشیند اینها یک آهنگی را میشنوند همین اینها ﴿صم بکم عمی فهم لا یعقلون﴾ وگرنه برهان مسئله این است که شما چرا مخلوق را میپرستید خالق را بپرستید اگر ملک است که خود ملک مخلوق است و بنده اگر وجود مبارک عیسی سلام الله علیه است که او مخلوق است و بنده چرا اینها را میپرستید آن برهانی که در آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ فصلت است که خواندن آن سجدهٴ واجب دارد آن برهان این است که چرا شما شمس و قمر را میپرستید کسی را بپرستید که شمس و قمر را آفرید برهانی که برای ابطال شرک ستاره پرستها اقامه میکند میفرماید چرا این اجرام آسمانی را میپرستید خدایی را عبادت کنید که اینها را آفرید اینها تازه آیه ای از آیات آن ﴿نور السموات والارض....﴾ هستند بعد میفرماید که همین مشرکان حجاز میگویند خدا فرزندی دارد ﴿قالوا اتخذ الله ولدا سبحانَهُ هو الغنی له ما فی السموات و ما فی الارض ان عندکم من سلطان بهذا أَتقولون علی الله ما لا تعلمون﴾ فرمود آنهایی که میگویند فرشتگان فرزندان خدایند یا عیسای مسیح فرزند خداست اینها دلیلی ندارند یک ما دلیلی بر ابطال حرف اینها داریم دو اینها از خطر این تهمت در امان نیستند سه این حرفها همیشه حرفهای تازه است الآن شما میبینید هند سابقهٴ درخشان تمدن و قدمتش و عظمتش پیشرفتش جمعیتش به مراتب بیش از ایران بود و هست الآن هم در آن صنایع سنگین خیلی پیشرفتهتر از ایران است مسئلهٴ اتم و امثال آن هم که برای هندیها هست این کشوری که سطحش از میلیارد دارد میگذرد و سابقه کهنی هم دارد از نظر صنایع هم خیلی از ماها جلو است از نظر سابقهٴ تمدن هم خیلی از ماها جلو است از نظر مسائل اتمی هم خیلی از ما جلو است تقریبا در آسیا و شرق یک حرفی برای گفتن دارد بسیاری از این ها در برابر بت خضوع میکنند هم گاو و هم مدفوع آن را تقدیس میکنند مانند آب زمزم الیوم با اینکه علم اینقدر پیشرفته است گفتن لا اله الا الله آنجا جرم نابخشودنی است یک سفری به هند بکنید در پیش آن گاو پرستها آنهایی که تقدیس میکنند با چه خرافاتی امروز دارند زندگی میکنند این حرفها حرفهای نو است بشر ممکن است از نظرصنعت بتواند اتم را مهار بکند و اتمی باشد ولی از نظر عقیده و فکر آنقدر فسرده و متحجر باشد که بت پرست باشد این افکار پوسیده مال 1400 سال قبل نیست مال الیوم است الیوم اگر بدتر از وثنیین حجاز نباشند مبتلا به آنها هستند در همان حد ولی ما اگر آب زمزم را تکریم میکنیم در نوبتهای قبل هم گفته شد برای اینکه معجزه است این کشورها و شهرهایی که در دامنه کوه است باران زیاد میآید برف زیاد میآید دو سه سال اگر خشکسالی شود این چشمههایش خشک میشود غالب شماها هم به مناطق ییلاقی آشنایی دارید آنجایی که مقداری برف کم آمده میبینید چشمه آن سال خشک است اما مکّه یک شهری نیست که حالا شهر برف و باران باشد سالی یک مقدار باران مختصری آن هم به ندرت میآید شهر برف و تگرگ و یخ و اینها که نیست چون منطقه استوایی است اما حالا یک چشمهای الان 4000 سال است که دارد میجوشد تاریخ رسمیاش این است شاید بیشتر باشد آنجا چشمه ای و آبی نبود وجود مبارک هاجر سلام الله علیها زیر پای اسماعیل این آب درآمد الآن یک جایی که زمینهای برای جوشش آب نیست یک چشمه 4000 سال بجوشد همه تبرک کنند این جا برای تبرک است اما حالا ادرار گوساله جا برای تبرک دارد شما سری به هند بزنید ببینید چگونه تقدیس میکنند ادرار گوساله را این حرفها حرفهای تازه است فرمود شما چه را میپرستید ﴿ان تیبعون الا الظن﴾ خدا بچه و فرزند دارد یعنی چه حلول کرده یعنی چه؟ جسم است یعنی چه؟ اینها را چرا نگه داشتید اینها را ذبح کنید اگر حلال گوشت هستند که ذبح کنید و نخورید اگر نیستند که اینها را از شهرتان دور کنید از گاو و گوساله چه ساخته است اینها مال کشورهایی است که تمدنشان از ما پیشتر و بیشتر است الیوم این است بنابراین این آیات همیشه تازه است ژاپن هم همینطور است آنها این فالگیریها نخود بازیهای گوشه و کنار خیابان یک مقداریش از اروپا و غرب آمده به ایران این فالگیری در آنجا هم هست این خرافات خرابات از آنجا هم آمده بنابراین پیشرفت صنعت اینچنین نیست که یا آدم را خراباتی میکند یا خرافاتی این حوزههای علمی است که انسان را اهل معارف بار میآورد معرفت چیز دیگر است صنعت چیز دیگر است اینهایی که در اثر غرور صنعت صنعت زده شدند یا لائیک هستند و بی دین هستند و لا مذهب هستند که میشوند خراباتی یا خرافاتی هستند خوب ژاپن که میدانید از نظر صنعت مخصوصا صنایع ظریف خیلی پیشرفت دارد ذخائر ارزی آن بیشتر است اما میبینید بت پرستی آنجا هم رواج دارد جان را یک امر ملکوتی تامین میکند نه مسئله صنعت یا انسان به صنعت دل میسپارد لائیک محض میشود میگوید ﴿ان هی الا حیاتنا الدنیا نموت و نحیا…﴾ یا خرافاتی میشود مانند هندیها مانند آن بودائیهایشان مانند بت پرستهای چین بت پرستهای ژاپن چین هم همینطور است بت پرست دارد الیوم هم بتپرست دارد این بتهای هفده هجده متری سنگهای تراشیده در برابر او خضوع میکنند ژاپن هم همینطور است فرمود آخر شما چه میگویید خدا فرزند دارد یعنی چه در چیزی حلول کرده یعنی چه خدا مگر جسم است خدا اصلا ﴿ما اتّخذ صاحبة…﴾ وقتی همسر ندارد فرزند دارد؟ ﴿ولم یکن له کفوا احد﴾ است ﴿لم یلد و لم یولد﴾ است دلیلی شما ندارید ما دلیل داریم بر عدم که آن سبّوح است قدوس است منزه از نکاح است مبرای از همسرداری است ﴿ما اتخذ صاحبةً﴾ و از طرفی هم سادهتر بخواهیم سخن بگوییم آدم فرزند را برای چه میخواهد برای اینکه روز مبادا مشکل او را حل کند او که غنی محض است پس از نظر مباشرت ﴿ما اتخذ صاحبةً﴾ فرزند ندارد از نظر نیاز که اهداف تشکیل خانواده هستند او غنی محض است یک، ﴿لله ما فی السماوات وفی الارض…﴾ دو، شما هم که سلطان ندارید برهان را میگویند سلطان چون او حرف آخر را میزند او بر حس مسلط است او بر وهم مسلط است او بر خیال مسلط است چون در قلّهٴ عقل نشسته فرمود شما سلطان که ندارید یعنی برهان که ندارید یعنی دلیل که ندارید که این اوهام و محسوسات و متخیلات و امثال ذلک زیر مجموعه سلطنت آن برهانتان قرار بگیرد پس برهان ندارید یک، ما برهان داریم دو، برهان ما از چند جهت است یکی که ﴿ما اتخذ صاحبةً﴾ و اینکه او نیاز ندارد تا والد بشود ﴿قالوا اتخذ الله ولدا سبحانه...﴾ این دلیل اول یک چیزی که منزه از مباشرت باشد مجرد محض است سبوح است قدوس است او که والد و ولد نیست دلیل دوم فرزند را برای نیاز میخواهند یا نیاز به مباشرت دارند همسر میطلبند او که از هر امری بی نیاز است یا نیازی به فرزند دارند نه به همسر که اول به همسر نیاز داشته باشند فرزند مقصود بالتبع باشد این ﴿ما اتخذ صاحبةً﴾ او اهل مباشرت نیست نیازی به فرزند ندارد که خود فرزند مطلوب بالاصالة باشد چون او غنی محض است چرا غنی محض است؟ برای اینکه ﴿له ما فی السموات و ما فی الارض﴾ شما که میگویید ﴿اتخذ الله ولدا...﴾ حالا یا فرشتهها را فرزند میبینید یا حضرت عیسی سلام الله علیه را فرزند میدانید دلیلی برای گفتن ندارید ﴿ان عندکم من سلطان بهذا أَتقولون علی الله مالاتعلمون﴾ در حالیکه ما قبلا گفتیم شما چه در تصدیق چه در تکذیب باید عالمانه حرف بزنید اگر خواستید چیزی را نفی بکنید محققانه باشد اثبات بکنید محققانه باشد این دو بُعد مثبت و منفی هر دو را قرآن مبسوطا بیان کرده دو طائفه از آیات مربوط به این دو بخش است که تصدیق هر کسی بایدمحققانه باشد تکذیب هر کسی هم باید محققانه باشد بعد تهدید کرده ﴿قل ان الذین یفترون علی الله الکَذِبْ﴾ اینها فلاح و نجات نیستند در دنیا ممکن است یک زرق و برقی داشته باشند ﴿متاعٌ فی الدنیا ثم الینا مرجعهُم ثم نُذیقهم العذاب الشدید بما کانوا یکفرون﴾ در بخشی از سورهٴ مبارکهٴ مجادله آنجا فرمود آیهٴ 20 و 21 که ﴿ان الذین یحادون الله و رسوله اولئک فی الاذلین﴾ ﴿کتب الله لاغلبن انا و رسلی ان الله قوی عزیز﴾ که با ﴿العزت لله﴾ هماهنگ است در سورهٴ مبارکهٴ انعام آنجا فرمود پیشروی کوتاه مدت اینها وموقت اینها شما را مغرور نکند ﴿ولایغرنک﴾ ﴿...الذین لایومنون بآیات الله﴾ اینها شما را مغرور نکند آن ﴿لایغرنک﴾ سورهٴ مبارکهٴ آل عمران آیه 196 فرمود ﴿لایغرنک تقلب الذین کفروا فی البلاد ٭ متاع قلیل ثم مَأواهم جهنم و بئس المهاد﴾ که مضمون همین آیهای است که در سورهٴ مبارکهٴ یونس محل بحث است و در سورهٴ مبارکهٴ انعام از آن مطلب خبر داد که اینها جز مظنه دلیل دیگری ندارند آیه 116 سورهٴ انعام این است که ﴿و ان تطع اکثر من فی الارض یضلوک عن سبیل الله ان یتبعون الا الظن و ان هم الا یخرصون﴾ اینها برهانی سخن نمیگویند در حالیکه ما گفتیم چه تکذیب چه تصدیق هر دو باید مسبوق به برهان باشد بنابراین ﴿متاع فی الدنیا﴾ که متاع دنیا البته اندک است و غیر از این نمیتواند باشد ﴿ثم الینا مرجعهم ثم نذیقهم العذاب الشدید بما کانوا یکفرون﴾ در جریان بشری که در بحثهای قبل اشاره شد ﴿لهم البشری فی الحیاة الدنیا...﴾ این بشری گرچه به صورت رویا تعبیر شده است که خواب را میگویند بشری لکن حالت منامیه هم بشری است حالت منامیه این است که انسان خواب نیست این ﴿لهم البشری﴾ که به رویا تعبیر شده است یک بیان لطیفی سیدنا الاستاد در این بحث روایی دارد این بحث روایی این قسمت مطلب را ملاحظه بفرمایید که هم آن مطلب نافع را دارند که یک آیه قرآن ممکن است که مجموعش یک معنا داشته باشد و تک تک جملهها بلکه کلماتش هم یک پیام خاص داشته باشد ایشان این روش را از نحوهٴ تفسیر اهل بیت علیهم السلام استفاده کردند فرمودند به اینکه ظاهر ﴿الذین آمنوا و کانوا یتقون﴾ در آیهٴ 63 همین سورهٴ یونس این است که هم به قبل مرتبط است هم به بعد ولی گاهی میبینیم ائمه علیهم السلام همین یک جمله را محل شاهد قرار میدهند معلوم میشود یک واحد منسجمی که صدری دارد ذیلی دارد وسطی دارد خصوصیت قرآن این است که مجموعش یک پیام منسجمی دارد که آن سرجایش محفوظ است تک تک این جملات هم کارآمد است و سازگار دارد در ﴿...قل الله ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون﴾ دربارهٴ آن آیه بیان فرمودند درباره این هم آیه در بحث روایی همین مطلب را ذکر میکنند و آیهٴ ﴿قل الله ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون﴾ را هم دوباره ذکر میکنند بعد میفرمایند این رویایی که جزو بشرای مردان با ایمان است این رویا اختصاصی به خوابیدن ندارد آن خوابیدن کسی که بخوابد و رویای صالحه نصیبش بشود این هم مشمول این رویای صالحهٴ روایی است و حالت منامیه داشته باشد آن هم مشمول این است حالت منامیه این است که انسان خواب نرفته قلبش خواب نرفته کاملا میشنود و آگاه است ولی چیزهایی را میبیند چشمش باز باشد میبیند چشمش بسته باشد میبیند ایشان میفرمودند آنچه که برای وجود مبارک سیدالشهدا(سلاماللهعلیه) و اصحابش در این سفر پیش آمده کلاً او جلاً همان حالت منامیه بود نه خواب یعنی اینکه وجود مبارک سیدالشهدا سلام الله علیه در بین راه فرمودند ﴿...انا لله و انا الیه راجعون﴾ و وجود مبارک علی ابن الحسین سلام الله علیه عرض کرد چرا استرجاع فرمودید فرمود الآن در عالم رویا به من گفتند این قافله حرکت میکند و مرگ اینها را تعقیب میکند این حالت خواب نبود نه اینکه حضرت روی آن شتر یا اسب خوابیدند و در حالت خواب اینها را دیدند بلکه حالت منامیه بود یعنی کشف بود شهود بود و در حالت بیداری بود فرمودند اینها کسانی هستند که مانند پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم «تنام عینی ولاینام قلبی» این یک حالت آنچه که در شب عاشورا اتفاق افتاد این بود عصر تاسوعا اتفاق افتاد این بود صبح عاشورا اتفاق افتاد این بود که وجود مبارک سیدالشهدا فرمود الآن جدم را دیدم فرمود زود بیا «ابشر» نه یعنی خوابیدم خواب دیدم نه دیدم جدم را این حالت را میگویند حالت منامیه در این حالت وضوی کسی باطل نمیشود چون او نخوابیده در حقیقت یک انصرافی است ممکن است آنهایی که جامعیت ندارند از اطرافیانشان ممکن است غفلت داشته باشند ولی قلبشان کاملاً بیدار است «تنام عینی ولاینام قلبی» و این حالت را میبیند این حالت برای مردان با ایمان هست ﴿لهم البشری فی الحیاه الدنیا﴾ که میشود حالت منامیه منتها اینها باید در زیر سایهٴ ولایت یک معصومی انسان کاملی قرار بگیرند که هم این توفیق نصیبشان بشود هم بی گدار به آب نزنند نظیر آنچه که در صحنهٴ عرفات نصیب آن شخص شده است به برکت امام سجاد سلام الله علیه که باطن خیلی از عرفاتیها را دیدند که فرمود ببین و این نگاه کرد دید خیلیها به صورت حیوان هستند در سر زمین عرفات خوب آن که امام زمان خودش را رها بکند به دنبال دیگری بگردد اهل ثقیفه باشد همین است دیگر خوب امام زمانش را وجود مبارک امام سجاد سلام الله علیه امام علی ابن الحسین این در عرفات است اینها این حضرت را رها کردند به دنبال دیگری راه افتادند باطن این افراد همان است دیگر یا وجود مبارک سیدالشهدا سلام الله علیه شب عاشورا جای مجاهدان را بعد از اینکه آنها گفتند ما ممکن نیست دست از شما برداریم به آنها نشان داد اول که آنها به این مقام نمیرسند که بهشت را ببینند که این حالت حالت منامیه است تمثل بهشت است جای خودشان را میبینند اینها که خواب ندیدند که اهل بهشت هستند یا بهشت را خواب ندیدند که منتها در تحت ولایت وجود مبارک سیدالشهدا سلام الله علیه آن حالت نصیب اینها شده اینها در حالت بیدار بودند بهشت را دیدند هم والجنة کمن قد راها نیست «رآها» است نه کمن راها است آن که در خطبهٴ متقین وجود مبارک حضرت امیر سلام الله علیه در نهج است فرمود مردان متقی در دنیا مثل اینکه بهشت را میبینند «و هم فی الدنیا والجنه کمن قد راها و هم فی ..جهنم والناس قد راها ....» اینجا دیگر کَاَنّ نیست أنّ است واقعا بهشت را دیدند و وجود مبارک سیدالشهدا سلام الله علیه به اینها نشان داد حشر همه شما با قرآن و عترت باشد هر جا تشریف دارید در تبلیغ در تعلیم در سخنرانی محور اصلی بیناتتان قرآن و عترت باشد چون همهٴ معارف از آن درمیآید شبهات روز را بر قرآن و سنت اهل بیت علیهم السلام عرضه کنید پاسخ را بگیرید به آنها ارائه کنید انشاءالله اهل عمل صالح هم هستید.
والحمد لله رب العالمین
اولیای الهی خوف و حزن شخصی ندارند نه به لحاظ دنیا نه به لحاظ آخرت
عقاید مردم اخلاق مردم دین مردم این هم جای خوف است هم جای حزن
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ لَا یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ ۘ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا ۚ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ﴿٦٥﴾ أَلَا إِنَّ لِلَّهِ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِی الْأَرْضِ ۗ وَمَا یَتَّبِعُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ شُرَکَاءَ ۚ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ ﴿٦٦﴾ هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ ﴿٦٧﴾ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا ۗ سُبْحَانَهُ ۖ هُوَ الْغَنِیُّ ۖ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ ۚ إِنْ عِنْدَکُمْ مِنْ سُلْطَانٍ بِهَٰذَا ۚ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿٦٨﴾ قُلْ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ ﴿٦٩﴾ مَتَاعٌ فِی الدُّنْیَا ثُمَّ إِلَیْنَا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ نُذِیقُهُمُ الْعَذَابَ الشَّدِیدَ بِمَا کَانُوا یَکْفُرُونَ ﴿٧٠﴾
اولیای الهی خوف و حزن شخصی ندارند نه به لحاظ دنیا نه به لحاظ آخرت ولی مأمورند بین خوف و رجا به سر ببرند چون بین خوف و رجا به سر میبرند ذات اقدس اله به اینها وعده داده است که اینها هراسناک نباشند و اندوهناک هم نخواهند شد این مطلب اوّل با آن بسطش در نوبتهای قبل گذشت مطلب دوم این است که اینها نسبت به معارف دینی نسبت به دین مردم عقیدهٴ مردم اخلاق مردم اعمال مردم خائف و غمگین هستند خوف دارند که بیگانگان مردم را منحرف کنند و اگر یکجا انحرافی در یک گروهی دیدند محزون میشوند این خوف و حزن منافات ندارد با آن خوف و حزن منفی لذا در سورهٴ مبارکهٴ انعام قبلاً هم گذشت آیه 33 سورهٴ مبارکهٴ انعام که وجود مبارک پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم غمگین میشد از حرفهای ضد دینی گروهی آیهٴ 33 سورهٴ مبارکهٴ انعام این است ﴿قد نعلم انه لیحزنک الذى یقولون فانهم لایکذبونک ولکن الظالمین بآیات الله یجحَدون﴾ حزن اینها درباره دین مردم است خوف اینها درباره عقیده مردم است بنابراین اینکه خوفی از مسائل شخصی ندارند نسبت به مسائل شخصی غمگین نیستند بیانش قبلا گذشت برای اینکه چیزی به غیر خدا دل نبستهاند این اصل اول آنچه که محبوب آنها است از دست دادنی نیست تا خائف یا غمگین باشند آنچه هم که از دست دادنی است محبوب اینها نیست بنابراین غمی ندارند اما عقاید مردم اخلاق مردم دین مردم این هم جای خوف است هم جای حزن چون این امر الهی است امر شخصی که نیست از اینجا آن خوف وجود مبارک حضرت کلیم هم معلوم میشود که وجود مبارک کلیم حق در آن صحنه مسابقه که ﴿وجائوا بسحر عظیم﴾ ﴿فَاَوجس فی نفسه خیفةً موسی﴾ آنجا بیان وجود مبارک امیرالمومنین سلام الله علیه را همان اوائل نهجالبلاغه این جریان ﴿فاوجس فی نفسه خیفةً موسی﴾ را شرح میدهد میفرماید ترس موسای کلیم از خودش نبود برای اینکه این بارها آن اژدهای واقعی را مهار میکرد اینها که سحر آوردند ﴿و جائوا بسحر عظیم﴾ خوف موسای کلیم از آن جهت بود که اگر مردم نتوانند بین معجزهٴ من با سحر ساحران فرق بگذارند و به دنبال تبلیغات سوءدرباریان فرعون بروند باید چه کرد در این زمینه بود که ذات اقدس اله وحی فرستاد که ﴿لاتخفْ انک انت الاعلی﴾ تو نترس برای اینکه پیروز میشوی برای اینکه این کاری که تو انجام میدهی معجزه است آن کار که آنها انجام دادند سحر است و معجزه سحر را باطل میکند ﴿لا تخف انک انت الاعلی﴾ آن خوف هم خوف بجایی بود اگر کسی ببیند عدهای از نظر عقیده یا اخلاق منحرف شدند غمگین باشد دیگر یک غم ممدوح و محمودی است غم بدی نیست تا کسی بگوید اولیای الهی حزن ندارند این که چیز بدی است چیز مذموم است که انسان نسبت به دین مردم نه خوف داشته باشد نه حزن بنابراین آنچه که در سورهٴ مبارکهٴ انعام آیه 33 بیان شده یا همین جا یعنی سورهٴ مبارکهٴ یونس که محل بحث است که فرمود ﴿ولایحزنک قولهم ...﴾ این یک چیز خوبی است یعنی حزنی که تو داری حزن خوبی است چیز بسیار خوبی است ولی مطمئن باش که تو پیروزی یعنی دین پیروز است چرا؟ برای اینکه تمام عزت از آن خدا است اولاً و خدا سمیع و علیم است ثانیاً دو تا برهان است لذا با واو عطف نشده هر کدام جداگانه ذکر شده چون او علیم است و میشنود حرفهای تلخ اینها را میشنود و به اینها کیفر میدهد تو چرا نگرانی بنابراین آن حزنی که اینها نسبت به خودشان داشته باشند که حزن غیر محمود است این منتفی است اما این حزنها حزنهای محمود و حزنهای ممدوح است.
سئوال: جواب: نه برای اینکه دربارهٴ وجود مبارک پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم دارد که اینها به مقام رضا رسیدند در تمام مدت عمر لیت و لعل نگفتند همان بحثی که از وجود مبارک حضرت امیر سلام الله علیه نقل شد که ایشان میفرمودند که در لیلهٴ بدر اولین جنگ جنگ هم نابرابر بود عدد مجاهدان تقریبا سیصد و اندی بود عدد مهاجمان هزار نفر بود آنها مسلح بودند اینها بیسلاح بودند و مانند آن همه میلرزیدند در آن شب ولی وجود مبارک پیغمبر بدون کمترین اضطراب پای درختی تا صبح مشغول مناجات بود و وجود مبارک امیرالمومنین سلام الله علیه با آن شهامت و شجاعت زبانزدش آنطور که مرحوم کلینی و دیگران نقل کردند میفرمود «کنا و ....اتقینا او ...رسول الله صل الله علیه و آله و سلم» ما وقتی جنگ خیلی گرم میشد داغ میشد هر کدام ما هراسی داشتیم به پیغمبر نزدیک میشدیم به آن حضرت که نزدیک میشدیم مثل اینکه رفتیم در سنگر اینطور بود «کنا و ....برسول الله» این ملاذ ما بود بنابراین در مسائل شخصی خوف و حزن نبود اما در مسائل دینی خوف یک چیز بسیار خوبی است حزن یک چیز بسیار خوبی است چیز بدی نیست غالب این مسائل که مربوط به این آیات است نمونههایش در بحثهای قبل گذشته خلاصه بحث روشن بشود.
سئوال: جواب: چون اگر برای عذاب امت آمدند چون از طرف ذات اقدس اله اگر چنانچه عذابی بیاید خوب هراسناک است معلوم میشود که انسان مشمول قهر خدا است دیگر نسبت به خدای سبحان همیشه خائف هستند ﴿و لمن خاف مقام ربه جنتان﴾ است ﴿وَامّا من خاف مقام ربه و تهی النفس عن الهوی﴾ است و مانند آن اگر فرشتهای از طرف ذات اقدس اله بیاید و انسان نداند که ماموریتش چیست خوب بالاخره باید خوف داشته باشد و خوفش هم خوف بسیار خوبی است برای اینکه از طرف خدا آمده و اگر کسی مشمول قهر الهی باشد خوب جای ترس است جای حزن است بعد آنها بشارت دادند که نه ما با شما کاری نداریم ماموریت ما جای دیگر است اما از حوادث مردم از جنگ مردم گرانی قحطی سیل صاعقه زلزله حوادث روزگار مخالفان مهاجمان منافقان مرجفون از اینها بخواهند هراس داشته باشند نه هراسی ندارند اما از طرف ذات اقدس اله هر چه بیاید اینها دائما در خوفند دیگر ﴿و لمن خاف مقام ربه جنتان﴾ فرمود به اینکه این شرکی که وثنیون حجاز مبتلا هستند یک چیز باطلی است ﴿الا ان لله من فی السماوات و من فی الارض﴾ اگر اینها ملائکه را تقدیس بکنند مخلوق خدا است اگر عدهآی مثلاً وجود مبارک مسیح سلام الله علیه را تقدیس بکنند مخلوق خدا است اگر انسانهای دیگر را بپرستند آنها هم مخلوق خدایند چه موجود سماوی چه موجود زمینی همه ملک و مُلک و مخلوق خدا است ﴿و ما یتبع الذین یدعونَ من دون الله شرکاءَ ان یتبعون الا الظن...﴾ در این آیه وجوهی است که بعضی از وجوه در نوبت دیروز اشاره شده و آن این است که این مشرکان تابع بتها نیستند تابع اهوا و انفس خودشان هستند که ﴿و مایتبع الذین یدعون من دون الله شرکاء﴾ این شرکا بشود مفعول وجه دیگر این است که نه ﴿و مایتبع الذین یدعون من دون الله شرکاء﴾ که این شرکا مفعول یدعون باشد ﴿و ما یتبع الذین یدعون من دون الله﴾ مفعول یتبع محذوف است به قرینهٴ ﴿ان یتبعون الا الظن﴾ یا این ﴿الا الظن﴾ هم متعلق به یتبعون باشد هم متعلق به یتبع یعنی در اینها حقیقت پیرو مظنه و گمان هستند با گمان حرکت میکنند دلیلی ندارند چه اینکه آیاتی که شاهد این مسئله بود هم یافت شده است که اینها جز مظنه و خرص و حدس و تخمین حرفی برای گفتن ندارند این دو وجه دربارهٴ مفعول یتبع بعد فرمود وجهی برای شرک نیست برای اینکه ﴿هو الذین جعل لکم اللیل لتسکنوا فیه و النهار مبصرا ان فی ذلک لایات لقوم یسمعون﴾ که در نوبت دیروز اشاره شد به انضمام آیه 12 سورهٴ مبارکهٴ اسراء اینها متمم هم هستند در اینجا فایدهٴ شب ذکر شد در آیه 12 سورهٴ اسراء فایده روز ذکر شد پس خدا شب را برای آرامش و سکونت و خواب و امثال اینها آفرید روز را برای تلاش و کوشش و تحصیل رزق و علم و دنبال کار رفتن آفرید که مجموع آیهٴ 12 سورهٴ اسراء و این آیه یعنی آیهٴ 67 سورهٴ یونس دو تایی مکمل هم هستند ولی فرمود ﴿ان فی ذلک لایات لقوم یسمعون﴾ کسی که گوش داشته باشد اینها فقط آهنگ را میشنوند اهل استماع و درک نیستند به دلیل آیهٴ 42 همین سورهٴ مبارکهٴ یونس که قبلاً گذشت فرمود ﴿ومنهم من یستمعون الیک اَفَاَنْتَ تسمع الصم و لو کانوا لا یعقلون﴾ اینها کر هستند آن پیام تو در جان اینها فرو نمینشیند اینها یک آهنگی را میشنوند همین اینها ﴿صم بکم عمی فهم لا یعقلون﴾ وگرنه برهان مسئله این است که شما چرا مخلوق را میپرستید خالق را بپرستید اگر ملک است که خود ملک مخلوق است و بنده اگر وجود مبارک عیسی سلام الله علیه است که او مخلوق است و بنده چرا اینها را میپرستید آن برهانی که در آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ فصلت است که خواندن آن سجدهٴ واجب دارد آن برهان این است که چرا شما شمس و قمر را میپرستید کسی را بپرستید که شمس و قمر را آفرید برهانی که برای ابطال شرک ستاره پرستها اقامه میکند میفرماید چرا این اجرام آسمانی را میپرستید خدایی را عبادت کنید که اینها را آفرید اینها تازه آیه ای از آیات آن ﴿نور السموات والارض....﴾ هستند بعد میفرماید که همین مشرکان حجاز میگویند خدا فرزندی دارد ﴿قالوا اتخذ الله ولدا سبحانَهُ هو الغنی له ما فی السموات و ما فی الارض ان عندکم من سلطان بهذا أَتقولون علی الله ما لا تعلمون﴾ فرمود آنهایی که میگویند فرشتگان فرزندان خدایند یا عیسای مسیح فرزند خداست اینها دلیلی ندارند یک ما دلیلی بر ابطال حرف اینها داریم دو اینها از خطر این تهمت در امان نیستند سه این حرفها همیشه حرفهای تازه است الآن شما میبینید هند سابقهٴ درخشان تمدن و قدمتش و عظمتش پیشرفتش جمعیتش به مراتب بیش از ایران بود و هست الآن هم در آن صنایع سنگین خیلی پیشرفتهتر از ایران است مسئلهٴ اتم و امثال آن هم که برای هندیها هست این کشوری که سطحش از میلیارد دارد میگذرد و سابقه کهنی هم دارد از نظر صنایع هم خیلی از ماها جلو است از نظر سابقهٴ تمدن هم خیلی از ماها جلو است از نظر مسائل اتمی هم خیلی از ما جلو است تقریبا در آسیا و شرق یک حرفی برای گفتن دارد بسیاری از این ها در برابر بت خضوع میکنند هم گاو و هم مدفوع آن را تقدیس میکنند مانند آب زمزم الیوم با اینکه علم اینقدر پیشرفته است گفتن لا اله الا الله آنجا جرم نابخشودنی است یک سفری به هند بکنید در پیش آن گاو پرستها آنهایی که تقدیس میکنند با چه خرافاتی امروز دارند زندگی میکنند این حرفها حرفهای نو است بشر ممکن است از نظرصنعت بتواند اتم را مهار بکند و اتمی باشد ولی از نظر عقیده و فکر آنقدر فسرده و متحجر باشد که بت پرست باشد این افکار پوسیده مال 1400 سال قبل نیست مال الیوم است الیوم اگر بدتر از وثنیین حجاز نباشند مبتلا به آنها هستند در همان حد ولی ما اگر آب زمزم را تکریم میکنیم در نوبتهای قبل هم گفته شد برای اینکه معجزه است این کشورها و شهرهایی که در دامنه کوه است باران زیاد میآید برف زیاد میآید دو سه سال اگر خشکسالی شود این چشمههایش خشک میشود غالب شماها هم به مناطق ییلاقی آشنایی دارید آنجایی که مقداری برف کم آمده میبینید چشمه آن سال خشک است اما مکّه یک شهری نیست که حالا شهر برف و باران باشد سالی یک مقدار باران مختصری آن هم به ندرت میآید شهر برف و تگرگ و یخ و اینها که نیست چون منطقه استوایی است اما حالا یک چشمهای الان 4000 سال است که دارد میجوشد تاریخ رسمیاش این است شاید بیشتر باشد آنجا چشمه ای و آبی نبود وجود مبارک هاجر سلام الله علیها زیر پای اسماعیل این آب درآمد الآن یک جایی که زمینهای برای جوشش آب نیست یک چشمه 4000 سال بجوشد همه تبرک کنند این جا برای تبرک است اما حالا ادرار گوساله جا برای تبرک دارد شما سری به هند بزنید ببینید چگونه تقدیس میکنند ادرار گوساله را این حرفها حرفهای تازه است فرمود شما چه را میپرستید ﴿ان تیبعون الا الظن﴾ خدا بچه و فرزند دارد یعنی چه حلول کرده یعنی چه؟ جسم است یعنی چه؟ اینها را چرا نگه داشتید اینها را ذبح کنید اگر حلال گوشت هستند که ذبح کنید و نخورید اگر نیستند که اینها را از شهرتان دور کنید از گاو و گوساله چه ساخته است اینها مال کشورهایی است که تمدنشان از ما پیشتر و بیشتر است الیوم این است بنابراین این آیات همیشه تازه است ژاپن هم همینطور است آنها این فالگیریها نخود بازیهای گوشه و کنار خیابان یک مقداریش از اروپا و غرب آمده به ایران این فالگیری در آنجا هم هست این خرافات خرابات از آنجا هم آمده بنابراین پیشرفت صنعت اینچنین نیست که یا آدم را خراباتی میکند یا خرافاتی این حوزههای علمی است که انسان را اهل معارف بار میآورد معرفت چیز دیگر است صنعت چیز دیگر است اینهایی که در اثر غرور صنعت صنعت زده شدند یا لائیک هستند و بی دین هستند و لا مذهب هستند که میشوند خراباتی یا خرافاتی هستند خوب ژاپن که میدانید از نظر صنعت مخصوصا صنایع ظریف خیلی پیشرفت دارد ذخائر ارزی آن بیشتر است اما میبینید بت پرستی آنجا هم رواج دارد جان را یک امر ملکوتی تامین میکند نه مسئله صنعت یا انسان به صنعت دل میسپارد لائیک محض میشود میگوید ﴿ان هی الا حیاتنا الدنیا نموت و نحیا…﴾ یا خرافاتی میشود مانند هندیها مانند آن بودائیهایشان مانند بت پرستهای چین بت پرستهای ژاپن چین هم همینطور است بت پرست دارد الیوم هم بتپرست دارد این بتهای هفده هجده متری سنگهای تراشیده در برابر او خضوع میکنند ژاپن هم همینطور است فرمود آخر شما چه میگویید خدا فرزند دارد یعنی چه در چیزی حلول کرده یعنی چه خدا مگر جسم است خدا اصلا ﴿ما اتّخذ صاحبة…﴾ وقتی همسر ندارد فرزند دارد؟ ﴿ولم یکن له کفوا احد﴾ است ﴿لم یلد و لم یولد﴾ است دلیلی شما ندارید ما دلیل داریم بر عدم که آن سبّوح است قدوس است منزه از نکاح است مبرای از همسرداری است ﴿ما اتخذ صاحبةً﴾ و از طرفی هم سادهتر بخواهیم سخن بگوییم آدم فرزند را برای چه میخواهد برای اینکه روز مبادا مشکل او را حل کند او که غنی محض است پس از نظر مباشرت ﴿ما اتخذ صاحبةً﴾ فرزند ندارد از نظر نیاز که اهداف تشکیل خانواده هستند او غنی محض است یک، ﴿لله ما فی السماوات وفی الارض…﴾ دو، شما هم که سلطان ندارید برهان را میگویند سلطان چون او حرف آخر را میزند او بر حس مسلط است او بر وهم مسلط است او بر خیال مسلط است چون در قلّهٴ عقل نشسته فرمود شما سلطان که ندارید یعنی برهان که ندارید یعنی دلیل که ندارید که این اوهام و محسوسات و متخیلات و امثال ذلک زیر مجموعه سلطنت آن برهانتان قرار بگیرد پس برهان ندارید یک، ما برهان داریم دو، برهان ما از چند جهت است یکی که ﴿ما اتخذ صاحبةً﴾ و اینکه او نیاز ندارد تا والد بشود ﴿قالوا اتخذ الله ولدا سبحانه...﴾ این دلیل اول یک چیزی که منزه از مباشرت باشد مجرد محض است سبوح است قدوس است او که والد و ولد نیست دلیل دوم فرزند را برای نیاز میخواهند یا نیاز به مباشرت دارند همسر میطلبند او که از هر امری بی نیاز است یا نیازی به فرزند دارند نه به همسر که اول به همسر نیاز داشته باشند فرزند مقصود بالتبع باشد این ﴿ما اتخذ صاحبةً﴾ او اهل مباشرت نیست نیازی به فرزند ندارد که خود فرزند مطلوب بالاصالة باشد چون او غنی محض است چرا غنی محض است؟ برای اینکه ﴿له ما فی السموات و ما فی الارض﴾ شما که میگویید ﴿اتخذ الله ولدا...﴾ حالا یا فرشتهها را فرزند میبینید یا حضرت عیسی سلام الله علیه را فرزند میدانید دلیلی برای گفتن ندارید ﴿ان عندکم من سلطان بهذا أَتقولون علی الله مالاتعلمون﴾ در حالیکه ما قبلا گفتیم شما چه در تصدیق چه در تکذیب باید عالمانه حرف بزنید اگر خواستید چیزی را نفی بکنید محققانه باشد اثبات بکنید محققانه باشد این دو بُعد مثبت و منفی هر دو را قرآن مبسوطا بیان کرده دو طائفه از آیات مربوط به این دو بخش است که تصدیق هر کسی بایدمحققانه باشد تکذیب هر کسی هم باید محققانه باشد بعد تهدید کرده ﴿قل ان الذین یفترون علی الله الکَذِبْ﴾ اینها فلاح و نجات نیستند در دنیا ممکن است یک زرق و برقی داشته باشند ﴿متاعٌ فی الدنیا ثم الینا مرجعهُم ثم نُذیقهم العذاب الشدید بما کانوا یکفرون﴾ در بخشی از سورهٴ مبارکهٴ مجادله آنجا فرمود آیهٴ 20 و 21 که ﴿ان الذین یحادون الله و رسوله اولئک فی الاذلین﴾ ﴿کتب الله لاغلبن انا و رسلی ان الله قوی عزیز﴾ که با ﴿العزت لله﴾ هماهنگ است در سورهٴ مبارکهٴ انعام آنجا فرمود پیشروی کوتاه مدت اینها وموقت اینها شما را مغرور نکند ﴿ولایغرنک﴾ ﴿...الذین لایومنون بآیات الله﴾ اینها شما را مغرور نکند آن ﴿لایغرنک﴾ سورهٴ مبارکهٴ آل عمران آیه 196 فرمود ﴿لایغرنک تقلب الذین کفروا فی البلاد ٭ متاع قلیل ثم مَأواهم جهنم و بئس المهاد﴾ که مضمون همین آیهای است که در سورهٴ مبارکهٴ یونس محل بحث است و در سورهٴ مبارکهٴ انعام از آن مطلب خبر داد که اینها جز مظنه دلیل دیگری ندارند آیه 116 سورهٴ انعام این است که ﴿و ان تطع اکثر من فی الارض یضلوک عن سبیل الله ان یتبعون الا الظن و ان هم الا یخرصون﴾ اینها برهانی سخن نمیگویند در حالیکه ما گفتیم چه تکذیب چه تصدیق هر دو باید مسبوق به برهان باشد بنابراین ﴿متاع فی الدنیا﴾ که متاع دنیا البته اندک است و غیر از این نمیتواند باشد ﴿ثم الینا مرجعهم ثم نذیقهم العذاب الشدید بما کانوا یکفرون﴾ در جریان بشری که در بحثهای قبل اشاره شد ﴿لهم البشری فی الحیاة الدنیا...﴾ این بشری گرچه به صورت رویا تعبیر شده است که خواب را میگویند بشری لکن حالت منامیه هم بشری است حالت منامیه این است که انسان خواب نیست این ﴿لهم البشری﴾ که به رویا تعبیر شده است یک بیان لطیفی سیدنا الاستاد در این بحث روایی دارد این بحث روایی این قسمت مطلب را ملاحظه بفرمایید که هم آن مطلب نافع را دارند که یک آیه قرآن ممکن است که مجموعش یک معنا داشته باشد و تک تک جملهها بلکه کلماتش هم یک پیام خاص داشته باشد ایشان این روش را از نحوهٴ تفسیر اهل بیت علیهم السلام استفاده کردند فرمودند به اینکه ظاهر ﴿الذین آمنوا و کانوا یتقون﴾ در آیهٴ 63 همین سورهٴ یونس این است که هم به قبل مرتبط است هم به بعد ولی گاهی میبینیم ائمه علیهم السلام همین یک جمله را محل شاهد قرار میدهند معلوم میشود یک واحد منسجمی که صدری دارد ذیلی دارد وسطی دارد خصوصیت قرآن این است که مجموعش یک پیام منسجمی دارد که آن سرجایش محفوظ است تک تک این جملات هم کارآمد است و سازگار دارد در ﴿...قل الله ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون﴾ دربارهٴ آن آیه بیان فرمودند درباره این هم آیه در بحث روایی همین مطلب را ذکر میکنند و آیهٴ ﴿قل الله ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون﴾ را هم دوباره ذکر میکنند بعد میفرمایند این رویایی که جزو بشرای مردان با ایمان است این رویا اختصاصی به خوابیدن ندارد آن خوابیدن کسی که بخوابد و رویای صالحه نصیبش بشود این هم مشمول این رویای صالحهٴ روایی است و حالت منامیه داشته باشد آن هم مشمول این است حالت منامیه این است که انسان خواب نرفته قلبش خواب نرفته کاملا میشنود و آگاه است ولی چیزهایی را میبیند چشمش باز باشد میبیند چشمش بسته باشد میبیند ایشان میفرمودند آنچه که برای وجود مبارک سیدالشهدا(سلاماللهعلیه) و اصحابش در این سفر پیش آمده کلاً او جلاً همان حالت منامیه بود نه خواب یعنی اینکه وجود مبارک سیدالشهدا سلام الله علیه در بین راه فرمودند ﴿...انا لله و انا الیه راجعون﴾ و وجود مبارک علی ابن الحسین سلام الله علیه عرض کرد چرا استرجاع فرمودید فرمود الآن در عالم رویا به من گفتند این قافله حرکت میکند و مرگ اینها را تعقیب میکند این حالت خواب نبود نه اینکه حضرت روی آن شتر یا اسب خوابیدند و در حالت خواب اینها را دیدند بلکه حالت منامیه بود یعنی کشف بود شهود بود و در حالت بیداری بود فرمودند اینها کسانی هستند که مانند پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم «تنام عینی ولاینام قلبی» این یک حالت آنچه که در شب عاشورا اتفاق افتاد این بود عصر تاسوعا اتفاق افتاد این بود صبح عاشورا اتفاق افتاد این بود که وجود مبارک سیدالشهدا فرمود الآن جدم را دیدم فرمود زود بیا «ابشر» نه یعنی خوابیدم خواب دیدم نه دیدم جدم را این حالت را میگویند حالت منامیه در این حالت وضوی کسی باطل نمیشود چون او نخوابیده در حقیقت یک انصرافی است ممکن است آنهایی که جامعیت ندارند از اطرافیانشان ممکن است غفلت داشته باشند ولی قلبشان کاملاً بیدار است «تنام عینی ولاینام قلبی» و این حالت را میبیند این حالت برای مردان با ایمان هست ﴿لهم البشری فی الحیاه الدنیا﴾ که میشود حالت منامیه منتها اینها باید در زیر سایهٴ ولایت یک معصومی انسان کاملی قرار بگیرند که هم این توفیق نصیبشان بشود هم بی گدار به آب نزنند نظیر آنچه که در صحنهٴ عرفات نصیب آن شخص شده است به برکت امام سجاد سلام الله علیه که باطن خیلی از عرفاتیها را دیدند که فرمود ببین و این نگاه کرد دید خیلیها به صورت حیوان هستند در سر زمین عرفات خوب آن که امام زمان خودش را رها بکند به دنبال دیگری بگردد اهل ثقیفه باشد همین است دیگر خوب امام زمانش را وجود مبارک امام سجاد سلام الله علیه امام علی ابن الحسین این در عرفات است اینها این حضرت را رها کردند به دنبال دیگری راه افتادند باطن این افراد همان است دیگر یا وجود مبارک سیدالشهدا سلام الله علیه شب عاشورا جای مجاهدان را بعد از اینکه آنها گفتند ما ممکن نیست دست از شما برداریم به آنها نشان داد اول که آنها به این مقام نمیرسند که بهشت را ببینند که این حالت حالت منامیه است تمثل بهشت است جای خودشان را میبینند اینها که خواب ندیدند که اهل بهشت هستند یا بهشت را خواب ندیدند که منتها در تحت ولایت وجود مبارک سیدالشهدا سلام الله علیه آن حالت نصیب اینها شده اینها در حالت بیدار بودند بهشت را دیدند هم والجنة کمن قد راها نیست «رآها» است نه کمن راها است آن که در خطبهٴ متقین وجود مبارک حضرت امیر سلام الله علیه در نهج است فرمود مردان متقی در دنیا مثل اینکه بهشت را میبینند «و هم فی الدنیا والجنه کمن قد راها و هم فی ..جهنم والناس قد راها ....» اینجا دیگر کَاَنّ نیست أنّ است واقعا بهشت را دیدند و وجود مبارک سیدالشهدا سلام الله علیه به اینها نشان داد حشر همه شما با قرآن و عترت باشد هر جا تشریف دارید در تبلیغ در تعلیم در سخنرانی محور اصلی بیناتتان قرآن و عترت باشد چون همهٴ معارف از آن درمیآید شبهات روز را بر قرآن و سنت اهل بیت علیهم السلام عرضه کنید پاسخ را بگیرید به آنها ارائه کنید انشاءالله اهل عمل صالح هم هستید.
والحمد لله رب العالمین
تاکنون نظری ثبت نشده است