- 404
- 1000
- 1000
- 1000
شرح دعای عرفه، جلسه ششم
سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین کاظم صدیقی با موضوع «شرح دعای عرفه»، جلسه ششم، سال 1391
یَا مَنْ دَعَوْتُهُ مَرِیضاً فَشَفَانِی وَ عُرْیَاناً فَکَسَانِی وَ جَائِعاً فَأَطْعَمَنِی وَ عَطْشَاناً فَأَرْوَانِی وَ ذَلِیلًا فَأَعَزَّنِی وَ جَاهِلًا فَعَرَّفَنِی وَ وَحِیداً فَکَثَّرَنِی . وجود مبارک سالار شهیدان و الگوی عارفان در این فراز از دعای شریف عرفه، توحید افعالی را از زبان خودشان با خدا مطرح می کنند و می گویند: ای کسی که وقتی در حال بیماری صدایش کردم، من را شفاء داد.
در سوره ی مبارکه ی فاتحه الکتاب که برحسب روایات نصف آن برای خداست و نصف دیگر برای بنده است، در ابتدا وقتی نماز گذار یا قاری قرآن می گوید: “بسم الله الرحمن الرحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَلَمِین “همه ستایشها، ویژه خداست که مالک و مربّى جهانیان است، در واقع دارد خدا را وصف می کند؛ بی آنکه خطابی به حضرت دوست داشته باشد.
وقتی چهار اسم از ارکان اسماء الهی را به زبان می آورد، گویا در محضر خداوند حاضر شده است و از غیبت به حضور خدا رسیده است و وقتی می گوید: ” إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِین” پروردگارا! فقط تو را مىپرستیم وتنها از تو یارى مىخواهیم، گویا او از خدا خیلی فاصله دارد و حضورش را حساس نمی کند و وقتی خدا را وصف می کرد وصف او غایبانه بود؛ اما وقتی اوصاف الهی را یکی پس از دیگری مورد توجه قرار می دهد، متوجه می شود که چنین خدایی غایب نیست؛ بلکه خود اوست که غایب است و حال خدا اجازه داده است که حضور پیدا کند و با او سخن بگوید: ” إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِین”.
در این عبارات، گویا انسان فاصله ی خود را با خدا زیاد می بیند و وقتی به خودش نگاه می کند، می بیند که آنقدر ضعیف، فقیر و پست است که با عظمت خدا تناسبی ندارد. انسان محجوب، انسانی که خود بین است و انسانی که فقط نماز، عمل و خوبی هایش را می بیند و برای خودش حساب باز می کند، با عظمت خدا تناسبی ندارد.
یَا مَنْ دَعَوْتُهُ مَرِیضاً فَشَفَانِی وَ عُرْیَاناً فَکَسَانِی وَ جَائِعاً فَأَطْعَمَنِی وَ عَطْشَاناً فَأَرْوَانِی وَ ذَلِیلًا فَأَعَزَّنِی وَ جَاهِلًا فَعَرَّفَنِی وَ وَحِیداً فَکَثَّرَنِی . وجود مبارک سالار شهیدان و الگوی عارفان در این فراز از دعای شریف عرفه، توحید افعالی را از زبان خودشان با خدا مطرح می کنند و می گویند: ای کسی که وقتی در حال بیماری صدایش کردم، من را شفاء داد.
در سوره ی مبارکه ی فاتحه الکتاب که برحسب روایات نصف آن برای خداست و نصف دیگر برای بنده است، در ابتدا وقتی نماز گذار یا قاری قرآن می گوید: “بسم الله الرحمن الرحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَلَمِین “همه ستایشها، ویژه خداست که مالک و مربّى جهانیان است، در واقع دارد خدا را وصف می کند؛ بی آنکه خطابی به حضرت دوست داشته باشد.
وقتی چهار اسم از ارکان اسماء الهی را به زبان می آورد، گویا در محضر خداوند حاضر شده است و از غیبت به حضور خدا رسیده است و وقتی می گوید: ” إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِین” پروردگارا! فقط تو را مىپرستیم وتنها از تو یارى مىخواهیم، گویا او از خدا خیلی فاصله دارد و حضورش را حساس نمی کند و وقتی خدا را وصف می کرد وصف او غایبانه بود؛ اما وقتی اوصاف الهی را یکی پس از دیگری مورد توجه قرار می دهد، متوجه می شود که چنین خدایی غایب نیست؛ بلکه خود اوست که غایب است و حال خدا اجازه داده است که حضور پیدا کند و با او سخن بگوید: ” إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِین”.
در این عبارات، گویا انسان فاصله ی خود را با خدا زیاد می بیند و وقتی به خودش نگاه می کند، می بیند که آنقدر ضعیف، فقیر و پست است که با عظمت خدا تناسبی ندارد. انسان محجوب، انسانی که خود بین است و انسانی که فقط نماز، عمل و خوبی هایش را می بیند و برای خودش حساب باز می کند، با عظمت خدا تناسبی ندارد.
تاکنون نظری ثبت نشده است