- 268
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 10 تا 15 سوره مریم _ بخش اول
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 10 تا 15 سوره مریم _ بخش اول"
فرشتههایی که مأمور الهیاند جز پیام خدا سخنی ندارند گفتهٴ اینها را میشود به خدا اسناد داد
وجود مبارک زکریا دستور داد که عبادتها را شما فراموش نکنید.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّی آیَةً قَالَ آیَتُکَ أَلاَّ تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَ لَیَالٍ سَوِیّاً ﴿10﴾ فَخَرَجَ عَلَی قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَی إِلَیْهِمْ أَن سَبِّحُوا بُکْرَةً وَعَشِیّاً ﴿11﴾ یَا یَحْیَی خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیّاً ﴿12﴾ وَحَنَاناً مِن لَّدُنَّا وَزَکَاةً وَکَانَ تَقِیّاً ﴿13﴾ وَبَرَّاً بِوَالِدَیْهِ وَلَمْ یَکُن جَبَّاراً عَصِیّاً ﴿14﴾ وَسَلاَمٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیّاً ﴿15﴾
تاکنون روشن شد که وجود مبارک زکریا(سلام الله علیه) از ذات اقدس الهی فرزند صالح که از او به طیّب و رضیّ یاد کرده است مسئلت نمود آن طوری که مرحوم کلینی نقل کرد زکریا رحلت کرد و وجود مبارک یحیی وارث او شد نه اینکه یحیی قبل از زکریا رحلت کرده باشد این دو مطلب، و وجود مبارک زکریا برای عرض ادب و شکرگزاری از ذات اقدس الهی آیت و علامت زمان فرارسیدن وفای به وعده را مسئلت کرد که این وعده چه موقع انجاز میشود که من شاکراً تو را عبادت کنم نه اینکه درخواست آیت برای این بود که بفهمد ـ معاذ الله ـ این وعده حق است الهی است یا شیطانی عرض کرد ﴿رَبِّ اجْعَل لِّی آیَةً﴾ اگر کسی شک داشته باشد به ضرس قاطع با خدایش گفتگو نمیکند. مطلب بعدی آن است که این ﴿قَالَ﴾های مکرّر هم میسازد که معالواسطه باشد هم بلاواسطه چون در جریان تبشیر که معالواسطه بود تعبیر به ﴿قَالَ﴾ شد پس در این گونه از موارد چون فرشتههایی که مأمور الهیاند جز پیام خدا سخنی ندارند گفتهٴ اینها را میشود به خدا اسناد داد در حقیقت خدا گفته است زیرا اینها کلام خدا را ابلاغ کردهاند چیزی از خود نگفتند و بر آن نیفزودند اینجا هم که زکریا عرض میکند ﴿رَبِّ اجْعَل لِّی آیَةً قَالَ آیَتُکَ﴾ این میتواند معالواسطه باشد میتواند بلاواسطه ﴿قَالَ آیَتُکَ أَلاَّ تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَ لَیَالٍ سَوِیّاً﴾ که بحثش گذشت یعنی سه شبانهروز زبانت بند میآید در حالی که تو دستگاه گویش تو سالم است هیچ نقصی در دستگاه گویش تو راه ندارد اما نمیتوانی با مردم حرف بزنی ولی میتوانی با خدا مناجات کنی نماز و دعا به جا بیاوری. ﴿فَخَرَجَ عَلَی قَوْمِهِ﴾ آنها منتظر بودند گویا از جریان باخبر شدند و وجود مبارک زکریا(سلام الله علیه) هم به آنها اعلام کرد که چنین حادثهای در پیش است آنها منتظر بودند دیدند وقتی وجود مبارک زکریا از محراب بیرون آمد به آنها اشاره کرد قدرت حرفزدن ندارد ﴿فَخَرَجَ عَلَی قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ﴾ این محراب را که به معنای اشرافنشین یعنی جای برجسته است به همان غرفه معنا کردند که در جای بلندی بود زکریا(سلام الله علیه) مشغول عبادت بود از غرفه پایین آمد که بر قومش اشراف داشت تعبیر فرمود: ﴿فَخَرَجَ عَلَی قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ﴾ برخی هم محراب را معنای مصلاّ معنا کردند زیرا مصلّی هم با خدا مناجات میکند طبق روایتی که مرحوم صدوق در من لا یحضره الفقیه نقل کرد «إنّ الیُصلّی یناجی ربّه» هم با شیطان و نفس درگیر است که مصلاّ محراب است جای جنگ با شیطان در بیرون و نفس در درون است، اگر محراب به معنای جایگاه نماز باشد محراب یعنی جای حرب و اگر به آن غرفه باشد جایی که اشرافنشین است و کسانی که مقامی دارند آنجا مستقرّند و مادون آنها در مکانهای دیگر قرار میگیرند ﴿فَخَرَجَ عَلَی قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ﴾ و دیگر قدرت حرف از او گرفته شد این ایحاء یعنی اشاره کرد هم بر کتابت تطبیق شد که دیدند وجود مبارک زکریا با دستش نوشت که بامداد و شامگاه به یاد خدا باشید عبادت و نماز صبح و شام را فراموش نکنید یا اشاره کرد و آنها به زبان اشاره آشنا بودند فهمیدند که صبح و شام باید به یاد پروردگارشان باشند ولی دیدند قدرت حرف از حضرتش گرفته شد.
پرسش: حاج آقا میشود رو به سَمت باشد خودش...
پاسخ: نه، چون ﴿أَلاَّ تُکَلِّمَ﴾ خدای سبحان خبر داد فرمود نمیتوانی نه حرف نزن فرمود نمیتوانی حرف بزنی در حالی که سَویّ هستی، سالم هستی اینکه فرمود ﴿أَلاَّ تُکَلِّمَ﴾ خبر میدهد یعنی چنین چیزی اتفاق میافتد که قدرت حرفزدن نداری.
آن وقت ﴿فَأَوْحَی إِلَیْهِمْ أَن سَبِّحُوا بُکْرَةً وَعَشِیّاً﴾ وجود مبارک زکریا به آنها دستور داد که عبادتها را شما فراموش نکنید صبح و شام به یاد خدا باشید خب از آن جهت که پیامبر است باید ارشاد کند هدایت کند دستور بدهد قبلاً دستور میداد و الآن قدرت حرف ندارد ولی این دستور را با ایحاء و ایماء مشخص کرد آیا این است یا نه در این زمانی که فیض خاصّ الهی باید تنزّل کند باید مردم هم فضا را فضای عبادت قرار بدهند گفتند اگر نماز استثقا بخوانید باران رحمت نازل میشود ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ﴾ فرمود اگر اینچنین باشد ما برکات آسمان و زمین را نازل میکنیم در بعضی از روایات دارد که به وجود مبارک پیامبر عرض کردند یک چند روزی است وحی نمیآید فرمود چگونه وحی بیاید در حالی که شما ناخنها را نمیگیرید خب رعایت نظافت، رعایت بهداشت، رعایت تمیزی اینها منشأ ریزش برکت است آخر آنها هم دستور اسلام است منتها دستورهای توسّل، دستورهای تعبّدیاش در نماز و روزه است دستورهای توسّلیاش در بحثهای بهداشت و امثال بهداشت است اگر کسی بخواهد ثواب ببرد در روز پنجشنبه یا جمعه که ناخن میگیرد میگوید برای اینکه خدا دستور داد این هم بهداشتش را رعایت کرده هم ثوابش را برده اگر قصد قربت نکرد بالأخره دستور دین است این هم دین دستور داده که ناخنها را روز پنجشنبه و جمعه بگیرید هفتهای یکبار لااقل این ناخنها را بگیرید فرمود چگونه وحی بیاید در حالی که شما بهداشت را رعایت نمیکنید ناخنهایتان بلند است اینچنین نیست که اگر کسی کثیف باشد فیض خدا مرتّب میآید اینها چون این روایات کمتر مطرح شده به ذهن ما نمیآید شما در روایتهای غَسل ثیاب بخوانید حضرت فرمود این لباسها را بشویید تمیز کنید تا خدا را تسبیح کند اینکه بارها عرض شد ما جلد دوم مفاتیحالجنان لازم داریم برای همین است جلد اول مفاتیحالجنان که سعی بلیغ مرحوم محدّث قمی(رضوان الله علیه) است ثواب عبادات را ذکر کرده فلان نماز، فلان روزه، فلان زیارت، فلان دعا، فلان مناجات، فلان اعتکاف چقدر ثواب دارد یک جلد دوم، جلد دوم یعنی جلد دوم مفاتیح جایش خالی است که درختکاری چقدر ثواب دارد، راهسازی چقدر ثواب دارد، احیای قنوات چقدر ثواب دارد، فضای محیط زیست را سالم نگهداشتن چقدر ثواب دارد، آن جاهای عمومی را ثواب کردن چقدر عِقاب دارد اینها هم در روایات ماست دیگر رعایت پرورش گوسفند چقدر ثواب دارد، پرورش درخت چقدر ثواب دارد، «أیّ ما رجلٍ سَقیٰ صِدرةً فکأنّما سَقیٰ مؤمناً» فرمود اگر کسی یک درخت بکارد زیر درخت آب بریزد مثل اینکه مؤمن عطشانی را از مرگ نجات داده ثواب بُرده خب اینها هم گفتهٴ دین است دیگر اگر یک جلد دوم مفاتیحالجنان نوشته بشود دیگر آدم باور میکند که تأمین فضای سالم برای زندگی عبادتی است دین هر دو قسمت را گفته حضرت رسول(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) فرمود این لباسها را زود به زود بشویید تمیز نگه دارید «لتسبّح لله» تا تسبیح کند خدا را دستمال کثیف با غیر کثیف فرق میکند، جامهٴ کثیف با غیر کثیف خیلی فرق میکند عدهٴ زیادی که میگویند ما حرف اینها را میشنویم حالا ما واقعاً چشم ما بسته است گوش ما بسته است اینها آدمهای کوچکی نیستند میگویند ما حرفهای اینها را میشنویم تسبیح سنگ را میشنویم تسبیح در و دیوار را میشنویم هم از مرحوم شیخ طوسی نقل شد هم جناب زمخشری در کشّاف نقل کرد در ذیل آیهٴ ﴿وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ﴾ آنجا این بحث گذشت که هر دو بزرگوار یعنی هم زمخشری در کشّاف هم مرحوم شیخ طوسی در تبیان نقل کردند که وجود مبارک پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) فرمود سنگی بود که قبل از اینکه من به مقام نبوّت برسم هر وقت مرا میدید سلام میکرد «و إنّی لأعرفه الآن» من الآن هم آن سنگ را میشناسم آخر اینها یکی دوتا روایت نیست فرمود قبل از اینکه من پیغمبر بشوم این سنگ هر وقت مرا میدید سلام میکرد احجاز هم، نباتات هم مثل همان انسانها هستند انسان دو قسم است، حیوان دو قسم است، حجر دو قسم است، شجر دو قسم است فرمود: «و إنّی لأعرفه الآن» هر دو بزرگوار این را نقل کردند. خب، از مجموع اینها برمیآید که شما اگر فضا را فضای دیانت کردید برکات نازل میشود اگر حضرت به افرادی فرمود چگونه وحی بیاید در حالی که شما بهداشت را رعایت نمیکنید این زیرمجموعه همان آیه است که ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ﴾ اگر کسی جامعهای باتقوا باشند ما برکات الهی را زیاد میکنید قهراً در جامعهٴ بابرکت مردان متبرّک و مبارک هم پدید میآیند.
خب، فرمود: ﴿سَبِّحُوا بُکْرَةً وَعَشِیّاً﴾ این ﴿سَبِّحُوا بُکْرَةً وَعَشِیّاً﴾ برای همیشه بود اما الآن که میخواهد فیض وجود یحیی پدید بیاید جامعه باید جامعهٴ نورانی باشد ﴿فَأَوْحَی إِلَیْهِمْ أَن سَبِّحُوا بُکْرَةً وَعَشِیّاً﴾ بعد یحیی به دنیا آمد. خدای سبحان به یحیی فرمود دربارهٴ یحیی فرمود: ﴿یَا یَحْیَی خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیّاً﴾ در دوران خردسالی و کودکی به وجود مبارک یحیی حُکم داد، حکمت داد حالا این حکمت هم قابل تطبیق بر نبوّت است هم قابل تطبیق بر معرفت حقایق الهی است اما از اینکه فرمود: ﴿یَا یَحْیَی خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ﴾ این کتاب ظاهراً همان توراتی بود که از وجود مبارک موسی مانده بود خود یحیی(سلام الله علیه) از انبیای اولواالعزم نیست مثل عیسی و موسی(علیهما السلام) نیست این حافظ شریعت است آنهایی که جزء انبیای اولواالعزماند کتاب دارند آنها که جزء انبیای اولواالعزم نیستند حافظ شریعت آن انبیای اولواالعزماند ﴿الْکِتَابَ﴾ که اینجا هست همان معهود ذهنی و خارجی است که به تورات برمیگردد که این تورات را با قوّت بگیر ﴿خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ﴾ در قرآن کریم هم نسبت به انبیا دستور میدهد که شما این را با قدرت بگیرید، هم دربارهٴ امّتها دستور میدهد که شما دین را با قوّت بگیرید سرّ آن در بحثهای مطالبی است که آن را باید کم و بیش بعد از ذکر این آیات مطرح ببینیم در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» چند جا سخن از اخذ بقوّه است نظیر آیهٴ 63 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» فرمود: ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ﴾ ذیل این آیه از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) نقل شده است که از آن حضرت سؤال کردند این ﴿خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ﴾ «أ هیّ بقوّة القلوب أم بقوّة الأبدان» یعنی ما باید خوب بفهمیم یا خوب عمل کنیم و دفاع کنیم؟ حضرت فرمود: «بقوّة القلوب و قوّة الأبدان» هم باید عاقلانه و حکیمانه خوب بفهمید هم شجاعانه خوب دفاع کنید «بقوّة القلوب و قوّة الأبدان» این جریان ﴿وَأَعِدُّوا لَهُم مَا استَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ﴾ ناظر به همین قسمت خواهد بود. در بخشهای دیگری از همان سورهٴ مبارکهٴ «بقره» آیهٴ 93 باز به این صورت آمده است ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ﴾ آن حدیث در ذیل این آیات است نه آیه ﴿وَأَعِدُّوا لَهُم مَا استَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ﴾. در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» هم مشابه این مضمون به نحو دیگر آمده آیهٴ 145 سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» این است که ﴿وَکَتَبْنَا لَهُ فِی الْأَلْوَاحِ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْعِظَةً وَتَفْصِیلاً لِکُلِّ شَیْءٍ فَخُذْهَا بِقُوَّةٍ﴾ به وجود مبارک موسای کلیم میفرماید ﴿فَخُذْهَا بِقُوَّةٍ وَأْمُرْ قَوْمَکَ یَأْخُذُوا بِأَحْسَنِهَا﴾ تو به قوّه بگیر به شاگردان هم بگو که تورات را به احسن وجوه بگیرند اگر دربارهٴ قرآن آمده است که قرآن ذلول است و ذو وجوه است و «فاحملوها علی احسن وجوه» مشابه همان است که ذات اقدس الهی به موسای کلیم دربارهٴ تورات دستور داد که به قومت بگو ﴿یَأْخُذُوا بِأَحْسَنِهَا سَأُورِیکُمْ دَارَ الْفَاسِقِینَ﴾ اما اصل مطلب که «خُذْ بقّوة»، «خذوا بقوّة» و مانند آن هم به انبیا دستور داده میشود هم به اُمم آنها گفته میشود که ﴿خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ﴾ سرّش آن است که این کتاب، کتاب الهی خواه تورات خواه انجیل خواه کتاب انبیای دیگر(علیهم السلام) کتابی است قوی یعنی ضعف در آن نیست بطلان در آن نیست کذب در آن نیست وهم در آن نیست بطلانپذیری در آن نیست کتاب الهی ﴿لاَ یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ﴾ است منتها کمالش برای قرآن کریم است در طول زمان وگرنه آن کتابهای دیگر هم قبل از تحریف ﴿لاَ یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ﴾ بود منتها بطلان به معنای نسخ برای آنها نیست وگرنه بطلان به این معنا که حرف، حرف حق است همهٴ ﴿وَاللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ﴾ همهٴ کتابها این طورند پس کتابهای الهی حقّاند محتوایشان مُتقن است لذا قوی است این ﴿إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقِیلاً﴾ مرحلهٴ کاملش برای قرآن است و پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) وگرنه تمام کتابهای الهی قول ثقیل است این اصل اول.
پرسش:...
پاسخ: کتب الهی آنکه اصل است خب قابل تحریف نیست اما همان کتاب را ﴿فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللّهِ﴾ یک، ﴿یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَواضِعِهِ﴾ دو، آن روز که چاپ نبود همین ورّاقها تورات و انجیل را مینوشتند و عرضه میکردند احبار و رُهبان دینفروش کم و زیاد میکردند یا تفسیر به رأی میکردند بالأخره این آیات نشان میدهد که عدهای ﴿یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَواضِعِهِ﴾.
خب، پس اصل اول این است که این کتاب، کتاب سنگین است آن وقت دو ضلع این مثلث را با تلازم میشود حل کرد و قرآن هم به هر دو ضلع اشاره کرد اگر کتاب، کتاب وزین بود سنگین بود یک معلّم سنگینی باید این کتاب را بیاورد تدریس کند لذا فرمود: ﴿عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَی﴾، ﴿شَدِیدُ الْقُوَی﴾ نه یعنی وزنش زیاد است، عقلش زیاد است، علمش زیاد است، درایتش زیاد است، حکمتش زیاد است، این میشود ﴿شَدِیدُ الْقُوَی﴾ اگر ذات اقدس الهی باشد او شدید القواست برای اینکه ﴿مَا أُرِیدُ مِنْهُم مِّن رِّزْقٍ وَمَا أُرِیدُ أَن یُطْعِمُونِ ٭ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ﴾ او قوی است، او مَتین است اینها از اسمای حسنای اوست این تعبیر هم مفید حصر است که ﴿إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ﴾ اینچنین نیست که شدید القویٰ قابل تطبیق بر ذات اقدس الهی نباشد معلّم بالاصاله خداست که شدید القواست بعد از او فرشتههایی هستند که شدید القوایاند بعد از آنها وجود مبارک پیامبر است که شدید القواست پس معلّم این کتاب، معلّم کتابِ قوی یک انسان قوی است این ضلع دوم، شاگردانش هم باید یک انسان قوی باشند ﴿خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ﴾ مگر کتابهای علمی را هر کسی میتواند بگیرد قول ثقیل را هر کسی میتواند تحمّل کند لذا فرمود: ﴿خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ﴾ برای اینکه ما که قوی هستیم، حرف ما که قوی است مستمِع ضعیف به درد ما نمیخورد ﴿خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ﴾ اگر در تعبیرات آمده که قرآن هم برای ذو وجوه است «فاحلموها علی أحسنها» یعنی این کتاب همهٴ راههای بطلان را، وهم و خیال را، اشکالپذیری را، نقدپذیری را بسته و حق شده شما تمام این راههای قابل نقد و اینها را رها کنید به حق برسید حالا که به حق رسیدید آن مرحلهٴ نازلش برای شما حجّت است ولی به این مرحله بَسنده نکنید «اقرأ وارقیٰ» نه تنها این آیه را بخوان و ثواب بیشتری ببر این آیه را بخوان به عمقش پی ببر، به عمقِ عمق پی ببر، به عمق عمق پی ببر و مانند آن «فأحملوها علی أحسنها» همان طوری که توارت هم همین طور است انجیل هم همین طور است این اختصاصی به قرآن ندارد منتها کمالش برای قرآن است وگرنه اصلش برای همه صحف الهی است به وجود مبارک موسای کلیم فرمود: ﴿وَأْمُرْ قَوْمَکَ یَأْخُذُوا بِأَحْسَنِهَا﴾ این تورات مثل انجیل مثل قرآن و مثل سایر کتابهای آسمانی همهٴ اینها حبل متیناند اینها وحی الهیاند اینها انزال شدهاند انزالشان کما مرّ غیر مرّ نظیر انزال مَطر و برف و تگرگ نیست خدا تورات را نازل کرد یعنی آویخت نه انداخت صحف ابراهیم این طور است انجیل موسی این طور است کاملتر از همه قرآن این طور است اینها حبل متیناند اینها انزال الهیاند که خدا آویخت نه انداخت آن باران است که او را انزال میکنند میاندازند وگرنه کم نیست روایاتی که میفرماید این ثِقلین و ثَقلین اکبرش و اعظمش قرآن است که خدا نازل کرده «أحد طرفیه بید الله سبحانه و تعالیٰ و الطرف الآخر بأیدیکم» این را آویخت نه انداخت حالا که آویخت بگیرید و بالا بیایید هر مرتبهای مادامی که در متن قرآن باشد قرآن است اگر خدای ناکرده با حرفهای عترت هماهنگ نباشد با عقل هماهنگ نباشد با علوم حقّه هماهنگ نباشد این قرآن نیست اگر قول ثقیل است در درجهٴ اول با حرفهای عترت موافق است با عقل موافق است با علومی که به حدّ تجربهٴ قطعی رسیده است نه هر فرضیه مطابق قرآن این میشود صراط مستقیم چون یک طرفش به دست خداست و الطرف الآخر بأیدیکم «إقرأ وارقیٰ» بخوان و بالا برو به هر درجه که رسیدی یک مرحله از مراحل قرب الهی را طی کردی ﴿خُذُوا مَا آتَیْنَاکُم بِقُوَّةٍ﴾ چون این قول، قول ثقیل است معلّم شدید القواست شاگردش هم باید شدید القوا باشد لذا «فأحملوها علی أحسن الوجوه» یک وقت است که انسان در راه نیست وقتی در راه نبود «الَْیمِینُ وَ الشِّمالُ مَضَلَّةٌ» چپ و راست هر دو گمراهی است «والوسطیٰ هی الجادة» و اینجا همان است که از وجود مبارک پیغمبر نقل شده است ابناثیر جَزری در جامعالاصول نقل کرد که حضرت فرمود: «خیر الاُمور اُوساطها» نه «أوسطها» اینکه ایشان نقل کرده «خیر الاُمور أوساطها» این در محورهای اصلی که آدم چپ را رها کند، راست را رها کند «الَْیمِینُ وَ الشِّمالُ مَضَلَّةٌ» که در نهجالبلاغه آمده «والوسطیٰ هی الجادة» حالا که به متن صراط مستقیم آشنا شد و در متن صراط مستقیم قرار گرفت از آن به بعد «خیر الاُمور أکثرها و أوفرها و أشدّها و أعلاها و أعقلها و أعظمها» از آن به بعد دیگر «خیر الامور اوسطها» نیست برای اینکه اینجا کج و راستی نیست اینکه در دعای کمیل عرض میکنیم «وَاَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْکَ وَاَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَیْکَ» همین است دیگر یعنی ما اینجا منتظر وسط باشیم یک آدم متوسّط بشویم یا به ما گفتند بلندپروازی برای همه جایز است حالا تا که را بخواهد و نصیب چه کسی بشود وگرنه ما اگر در راهیم هر چه تندتر بیشتر چرا، برای اینکه اینجا خودش به ما دستور سرعت داد فرمود: ﴿سَارِعُوا﴾ خودش به ما دستور سبقت داد ﴿فَاسْتَبِقُوا﴾ و ﴿سَارِعُوا﴾ جای تصادف نیست برای اینکه راهی است که ﴿عَرْضُهَا السَّماوَاتُ وَالْأَرْضُ﴾ یک میدان مسابقهای است به اندازهٴ آسمان و زمین خب چه کسی با چه کسی تصادف میکند اگر کسی بخواهد سرعت بگیرد با چه چیزی تصادف میکند اگر میدان مسابقه به اندازهٴ ﴿عَرْضُهَا السَّماوَاتُ وَالْأَرْضُ﴾ بود ﴿سَارِعُوا إِلَی مَغْفِرَةٍ مِن رَبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماوَاتُ وَالْأَرْضُ﴾ اگر میدان مسابقه به اندازهٴ آسمان و زمین است و هیچ مانعی در کار نیست برای اینکه فرض در این است که ما وارد صراط مستقیم شدیم با چه کسی تصادف بکنیم چه چیزی جلوی ما را میگیرد لذا سرعت هیچ مانعی ندارد و سبقت نه تنها مانعی ندارد بلکه دستور دادند که جلو بزن اما اگر گفتی ﴿أَنَا أَعْلَمُ﴾ معلوم میشود اصلاً در راه نیستی من بهترم، من مجتهدترم، من اعلمم معلوم میشود اصلاً در راه نیست آدم، اما اگر گفت من الهی هو الله گویم معلوم میشود در راه است وقتی در راه است نه کجراهه میرود نه راه کسی را میبندد آن وقت چنین آدمی دستور الهی این است که جلو بزن ﴿سَابِقُوا﴾، ﴿سَابِقُوا﴾، ﴿سَابِقُوا﴾ چرا، مبادا بگویی افراط و تفریط بد است اینجا جای افراط و تفریط نیست اینجا جای «خیر الامور أشدّها و أکثرها و أوفرها» است اگر بخواهی راه پیدا کنی بله، «خیر الامور اوسطها» وقتی صراط مستقمی مشخص شد هر چه توانستی «تا سر رود به سر برو تا پا به پا بپو» این طور نیست که کسی مزاحم آدم باشد بگویند چرا جلو میزنی اگر کسی در این صراط بود مثل معصوم(سلام الله علیه) همهٴ اموالش را اگر ببخشد اسراف نیست مثل وجود مبارک امام .. این زیر سؤال نمیرود که چرا شما همهٴ موال را بخشیدی، همهٴ اموال را ببخشی این میشود اسراف این چون معصوم است در صراط مستقیم است میداند کجا همهٴ اموال را ببخشد بهجاست، کجا اموالش را با فقرا تقسیم بکند بهجاست چون در متن صراط است در متن صراط جا برای اسراف و تبذیر نیست اسراف و تبذیر برای بیراهههاست. بر اساس این مثلث که کتاب آسمانی قول ثقیل است، معلّم شدید القواست هر کدام از اینها بشود شدید القواست آن وقت شاگردش هم باید شدید القوا باشد لذا ﴿خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ﴾ تعبیرات گوناگون آمده به یحیی گفته، به موسی گفته، به قومشان گفته اختصاصی به یک گروه ندارد بعد فرمود به قومت بگو به موسای کلیم فرمود به قومت بگو ﴿یَأْخُذُوا بِأَحْسَنِهَا﴾ در روایات ما هم هست که شما این قرآن را به احسن وجوه حمل کنید، خب.
پرسش:...
پاسخ: آن عمل است، عمل است دیگر در مقام عمل انسان نباید افراط و تفریط بکند اما وقتی سخن از معرفت باشد و سخن از گاهی ایثار یکجانبه باشد آن دیگر جای افراط و تفریط نیست گاهی در مقام عمل بله، به ما گفتند عمل معتدل باشد روزه اگر ضرر دارد جایز نیست و مانند آن، انسان که تمام فضیلتش در محدودهٴ کار نیست.
فرمود: ﴿یَا یَحْیَی خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ﴾ بعد فرمود: ﴿وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیّاً﴾ این حکم میتواند بر نبوّت حمل بشود لکن در بخشی از آیات در مقابل نبوّت است ﴿آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ وَالْحُکْمَ وَالنُّبُوَّةَ﴾ آنجا چون تفصیل قاطع شرکت است نمیتوان حکم را بر نبوّت حمل کرد اما اینجا که تفصیلی در کار نیست قابل تطبیق هست میتواند حکم همان نبوّت باشد. برخی وجود مبارک امام جواد(سلام الله علیه) را از نزدیک مکرّر مطالعه میکردند که قدّ مبارکش چقدر است، پای مبارکش چقدر است، سرِ مبارکش چقدر است خوب داشت نگاه میکرد حضرت نشست فرمود چه کار میکنی؟ عرض کرد میخواهم وضع شما را ببینم وقتی به مصر میرسم به مردم مصر بگویم که امام نهم شیعیان این است فرمود خیر، «إنّ الله احتجّ بالإمامه کما احتجّ بالنبوّة و قال ﴿وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیّاً﴾» تو چه کار داری قدّ من چقدر است از من کوچکتر وجود مبارک یحیی بود جریان امامت مثل جریان نبوّت فضل الهی است این به قد و قامت و سن و سال ارتباط ندارد مگر ذات اقدس الهی به یحیی(سلام الله علیه) در دوران کودکی نبوّت نداد چه کار داری حالا سنّ من چقدر است، پای من چقدر است «إنّ الله احتجّ بالإمامه کما احتجّ بالنبوّة و قال ﴿وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیّاً﴾». خب، اینها هست با شواهد میشود گفت که حکم یعنی نبوّت و آنجایی که حکم و نبوّت در کنار هماند چون تفصیل قاطع شرکت است حمل حکم بر نبوّت آسان نیست اما اینجایی که نبوّت ذکر نشده قابل حمل بر نبوّت هم هست. «و الحمد لله ربّ العالمین»
فرشتههایی که مأمور الهیاند جز پیام خدا سخنی ندارند گفتهٴ اینها را میشود به خدا اسناد داد
وجود مبارک زکریا دستور داد که عبادتها را شما فراموش نکنید.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّی آیَةً قَالَ آیَتُکَ أَلاَّ تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَ لَیَالٍ سَوِیّاً ﴿10﴾ فَخَرَجَ عَلَی قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَی إِلَیْهِمْ أَن سَبِّحُوا بُکْرَةً وَعَشِیّاً ﴿11﴾ یَا یَحْیَی خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیّاً ﴿12﴾ وَحَنَاناً مِن لَّدُنَّا وَزَکَاةً وَکَانَ تَقِیّاً ﴿13﴾ وَبَرَّاً بِوَالِدَیْهِ وَلَمْ یَکُن جَبَّاراً عَصِیّاً ﴿14﴾ وَسَلاَمٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیّاً ﴿15﴾
تاکنون روشن شد که وجود مبارک زکریا(سلام الله علیه) از ذات اقدس الهی فرزند صالح که از او به طیّب و رضیّ یاد کرده است مسئلت نمود آن طوری که مرحوم کلینی نقل کرد زکریا رحلت کرد و وجود مبارک یحیی وارث او شد نه اینکه یحیی قبل از زکریا رحلت کرده باشد این دو مطلب، و وجود مبارک زکریا برای عرض ادب و شکرگزاری از ذات اقدس الهی آیت و علامت زمان فرارسیدن وفای به وعده را مسئلت کرد که این وعده چه موقع انجاز میشود که من شاکراً تو را عبادت کنم نه اینکه درخواست آیت برای این بود که بفهمد ـ معاذ الله ـ این وعده حق است الهی است یا شیطانی عرض کرد ﴿رَبِّ اجْعَل لِّی آیَةً﴾ اگر کسی شک داشته باشد به ضرس قاطع با خدایش گفتگو نمیکند. مطلب بعدی آن است که این ﴿قَالَ﴾های مکرّر هم میسازد که معالواسطه باشد هم بلاواسطه چون در جریان تبشیر که معالواسطه بود تعبیر به ﴿قَالَ﴾ شد پس در این گونه از موارد چون فرشتههایی که مأمور الهیاند جز پیام خدا سخنی ندارند گفتهٴ اینها را میشود به خدا اسناد داد در حقیقت خدا گفته است زیرا اینها کلام خدا را ابلاغ کردهاند چیزی از خود نگفتند و بر آن نیفزودند اینجا هم که زکریا عرض میکند ﴿رَبِّ اجْعَل لِّی آیَةً قَالَ آیَتُکَ﴾ این میتواند معالواسطه باشد میتواند بلاواسطه ﴿قَالَ آیَتُکَ أَلاَّ تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَ لَیَالٍ سَوِیّاً﴾ که بحثش گذشت یعنی سه شبانهروز زبانت بند میآید در حالی که تو دستگاه گویش تو سالم است هیچ نقصی در دستگاه گویش تو راه ندارد اما نمیتوانی با مردم حرف بزنی ولی میتوانی با خدا مناجات کنی نماز و دعا به جا بیاوری. ﴿فَخَرَجَ عَلَی قَوْمِهِ﴾ آنها منتظر بودند گویا از جریان باخبر شدند و وجود مبارک زکریا(سلام الله علیه) هم به آنها اعلام کرد که چنین حادثهای در پیش است آنها منتظر بودند دیدند وقتی وجود مبارک زکریا از محراب بیرون آمد به آنها اشاره کرد قدرت حرفزدن ندارد ﴿فَخَرَجَ عَلَی قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ﴾ این محراب را که به معنای اشرافنشین یعنی جای برجسته است به همان غرفه معنا کردند که در جای بلندی بود زکریا(سلام الله علیه) مشغول عبادت بود از غرفه پایین آمد که بر قومش اشراف داشت تعبیر فرمود: ﴿فَخَرَجَ عَلَی قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ﴾ برخی هم محراب را معنای مصلاّ معنا کردند زیرا مصلّی هم با خدا مناجات میکند طبق روایتی که مرحوم صدوق در من لا یحضره الفقیه نقل کرد «إنّ الیُصلّی یناجی ربّه» هم با شیطان و نفس درگیر است که مصلاّ محراب است جای جنگ با شیطان در بیرون و نفس در درون است، اگر محراب به معنای جایگاه نماز باشد محراب یعنی جای حرب و اگر به آن غرفه باشد جایی که اشرافنشین است و کسانی که مقامی دارند آنجا مستقرّند و مادون آنها در مکانهای دیگر قرار میگیرند ﴿فَخَرَجَ عَلَی قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ﴾ و دیگر قدرت حرف از او گرفته شد این ایحاء یعنی اشاره کرد هم بر کتابت تطبیق شد که دیدند وجود مبارک زکریا با دستش نوشت که بامداد و شامگاه به یاد خدا باشید عبادت و نماز صبح و شام را فراموش نکنید یا اشاره کرد و آنها به زبان اشاره آشنا بودند فهمیدند که صبح و شام باید به یاد پروردگارشان باشند ولی دیدند قدرت حرف از حضرتش گرفته شد.
پرسش: حاج آقا میشود رو به سَمت باشد خودش...
پاسخ: نه، چون ﴿أَلاَّ تُکَلِّمَ﴾ خدای سبحان خبر داد فرمود نمیتوانی نه حرف نزن فرمود نمیتوانی حرف بزنی در حالی که سَویّ هستی، سالم هستی اینکه فرمود ﴿أَلاَّ تُکَلِّمَ﴾ خبر میدهد یعنی چنین چیزی اتفاق میافتد که قدرت حرفزدن نداری.
آن وقت ﴿فَأَوْحَی إِلَیْهِمْ أَن سَبِّحُوا بُکْرَةً وَعَشِیّاً﴾ وجود مبارک زکریا به آنها دستور داد که عبادتها را شما فراموش نکنید صبح و شام به یاد خدا باشید خب از آن جهت که پیامبر است باید ارشاد کند هدایت کند دستور بدهد قبلاً دستور میداد و الآن قدرت حرف ندارد ولی این دستور را با ایحاء و ایماء مشخص کرد آیا این است یا نه در این زمانی که فیض خاصّ الهی باید تنزّل کند باید مردم هم فضا را فضای عبادت قرار بدهند گفتند اگر نماز استثقا بخوانید باران رحمت نازل میشود ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ﴾ فرمود اگر اینچنین باشد ما برکات آسمان و زمین را نازل میکنیم در بعضی از روایات دارد که به وجود مبارک پیامبر عرض کردند یک چند روزی است وحی نمیآید فرمود چگونه وحی بیاید در حالی که شما ناخنها را نمیگیرید خب رعایت نظافت، رعایت بهداشت، رعایت تمیزی اینها منشأ ریزش برکت است آخر آنها هم دستور اسلام است منتها دستورهای توسّل، دستورهای تعبّدیاش در نماز و روزه است دستورهای توسّلیاش در بحثهای بهداشت و امثال بهداشت است اگر کسی بخواهد ثواب ببرد در روز پنجشنبه یا جمعه که ناخن میگیرد میگوید برای اینکه خدا دستور داد این هم بهداشتش را رعایت کرده هم ثوابش را برده اگر قصد قربت نکرد بالأخره دستور دین است این هم دین دستور داده که ناخنها را روز پنجشنبه و جمعه بگیرید هفتهای یکبار لااقل این ناخنها را بگیرید فرمود چگونه وحی بیاید در حالی که شما بهداشت را رعایت نمیکنید ناخنهایتان بلند است اینچنین نیست که اگر کسی کثیف باشد فیض خدا مرتّب میآید اینها چون این روایات کمتر مطرح شده به ذهن ما نمیآید شما در روایتهای غَسل ثیاب بخوانید حضرت فرمود این لباسها را بشویید تمیز کنید تا خدا را تسبیح کند اینکه بارها عرض شد ما جلد دوم مفاتیحالجنان لازم داریم برای همین است جلد اول مفاتیحالجنان که سعی بلیغ مرحوم محدّث قمی(رضوان الله علیه) است ثواب عبادات را ذکر کرده فلان نماز، فلان روزه، فلان زیارت، فلان دعا، فلان مناجات، فلان اعتکاف چقدر ثواب دارد یک جلد دوم، جلد دوم یعنی جلد دوم مفاتیح جایش خالی است که درختکاری چقدر ثواب دارد، راهسازی چقدر ثواب دارد، احیای قنوات چقدر ثواب دارد، فضای محیط زیست را سالم نگهداشتن چقدر ثواب دارد، آن جاهای عمومی را ثواب کردن چقدر عِقاب دارد اینها هم در روایات ماست دیگر رعایت پرورش گوسفند چقدر ثواب دارد، پرورش درخت چقدر ثواب دارد، «أیّ ما رجلٍ سَقیٰ صِدرةً فکأنّما سَقیٰ مؤمناً» فرمود اگر کسی یک درخت بکارد زیر درخت آب بریزد مثل اینکه مؤمن عطشانی را از مرگ نجات داده ثواب بُرده خب اینها هم گفتهٴ دین است دیگر اگر یک جلد دوم مفاتیحالجنان نوشته بشود دیگر آدم باور میکند که تأمین فضای سالم برای زندگی عبادتی است دین هر دو قسمت را گفته حضرت رسول(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) فرمود این لباسها را زود به زود بشویید تمیز نگه دارید «لتسبّح لله» تا تسبیح کند خدا را دستمال کثیف با غیر کثیف فرق میکند، جامهٴ کثیف با غیر کثیف خیلی فرق میکند عدهٴ زیادی که میگویند ما حرف اینها را میشنویم حالا ما واقعاً چشم ما بسته است گوش ما بسته است اینها آدمهای کوچکی نیستند میگویند ما حرفهای اینها را میشنویم تسبیح سنگ را میشنویم تسبیح در و دیوار را میشنویم هم از مرحوم شیخ طوسی نقل شد هم جناب زمخشری در کشّاف نقل کرد در ذیل آیهٴ ﴿وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ﴾ آنجا این بحث گذشت که هر دو بزرگوار یعنی هم زمخشری در کشّاف هم مرحوم شیخ طوسی در تبیان نقل کردند که وجود مبارک پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) فرمود سنگی بود که قبل از اینکه من به مقام نبوّت برسم هر وقت مرا میدید سلام میکرد «و إنّی لأعرفه الآن» من الآن هم آن سنگ را میشناسم آخر اینها یکی دوتا روایت نیست فرمود قبل از اینکه من پیغمبر بشوم این سنگ هر وقت مرا میدید سلام میکرد احجاز هم، نباتات هم مثل همان انسانها هستند انسان دو قسم است، حیوان دو قسم است، حجر دو قسم است، شجر دو قسم است فرمود: «و إنّی لأعرفه الآن» هر دو بزرگوار این را نقل کردند. خب، از مجموع اینها برمیآید که شما اگر فضا را فضای دیانت کردید برکات نازل میشود اگر حضرت به افرادی فرمود چگونه وحی بیاید در حالی که شما بهداشت را رعایت نمیکنید این زیرمجموعه همان آیه است که ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ﴾ اگر کسی جامعهای باتقوا باشند ما برکات الهی را زیاد میکنید قهراً در جامعهٴ بابرکت مردان متبرّک و مبارک هم پدید میآیند.
خب، فرمود: ﴿سَبِّحُوا بُکْرَةً وَعَشِیّاً﴾ این ﴿سَبِّحُوا بُکْرَةً وَعَشِیّاً﴾ برای همیشه بود اما الآن که میخواهد فیض وجود یحیی پدید بیاید جامعه باید جامعهٴ نورانی باشد ﴿فَأَوْحَی إِلَیْهِمْ أَن سَبِّحُوا بُکْرَةً وَعَشِیّاً﴾ بعد یحیی به دنیا آمد. خدای سبحان به یحیی فرمود دربارهٴ یحیی فرمود: ﴿یَا یَحْیَی خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیّاً﴾ در دوران خردسالی و کودکی به وجود مبارک یحیی حُکم داد، حکمت داد حالا این حکمت هم قابل تطبیق بر نبوّت است هم قابل تطبیق بر معرفت حقایق الهی است اما از اینکه فرمود: ﴿یَا یَحْیَی خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ﴾ این کتاب ظاهراً همان توراتی بود که از وجود مبارک موسی مانده بود خود یحیی(سلام الله علیه) از انبیای اولواالعزم نیست مثل عیسی و موسی(علیهما السلام) نیست این حافظ شریعت است آنهایی که جزء انبیای اولواالعزماند کتاب دارند آنها که جزء انبیای اولواالعزم نیستند حافظ شریعت آن انبیای اولواالعزماند ﴿الْکِتَابَ﴾ که اینجا هست همان معهود ذهنی و خارجی است که به تورات برمیگردد که این تورات را با قوّت بگیر ﴿خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ﴾ در قرآن کریم هم نسبت به انبیا دستور میدهد که شما این را با قدرت بگیرید، هم دربارهٴ امّتها دستور میدهد که شما دین را با قوّت بگیرید سرّ آن در بحثهای مطالبی است که آن را باید کم و بیش بعد از ذکر این آیات مطرح ببینیم در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» چند جا سخن از اخذ بقوّه است نظیر آیهٴ 63 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» فرمود: ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ﴾ ذیل این آیه از وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) نقل شده است که از آن حضرت سؤال کردند این ﴿خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ﴾ «أ هیّ بقوّة القلوب أم بقوّة الأبدان» یعنی ما باید خوب بفهمیم یا خوب عمل کنیم و دفاع کنیم؟ حضرت فرمود: «بقوّة القلوب و قوّة الأبدان» هم باید عاقلانه و حکیمانه خوب بفهمید هم شجاعانه خوب دفاع کنید «بقوّة القلوب و قوّة الأبدان» این جریان ﴿وَأَعِدُّوا لَهُم مَا استَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ﴾ ناظر به همین قسمت خواهد بود. در بخشهای دیگری از همان سورهٴ مبارکهٴ «بقره» آیهٴ 93 باز به این صورت آمده است ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ﴾ آن حدیث در ذیل این آیات است نه آیه ﴿وَأَعِدُّوا لَهُم مَا استَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ﴾. در سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» هم مشابه این مضمون به نحو دیگر آمده آیهٴ 145 سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» این است که ﴿وَکَتَبْنَا لَهُ فِی الْأَلْوَاحِ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْعِظَةً وَتَفْصِیلاً لِکُلِّ شَیْءٍ فَخُذْهَا بِقُوَّةٍ﴾ به وجود مبارک موسای کلیم میفرماید ﴿فَخُذْهَا بِقُوَّةٍ وَأْمُرْ قَوْمَکَ یَأْخُذُوا بِأَحْسَنِهَا﴾ تو به قوّه بگیر به شاگردان هم بگو که تورات را به احسن وجوه بگیرند اگر دربارهٴ قرآن آمده است که قرآن ذلول است و ذو وجوه است و «فاحملوها علی احسن وجوه» مشابه همان است که ذات اقدس الهی به موسای کلیم دربارهٴ تورات دستور داد که به قومت بگو ﴿یَأْخُذُوا بِأَحْسَنِهَا سَأُورِیکُمْ دَارَ الْفَاسِقِینَ﴾ اما اصل مطلب که «خُذْ بقّوة»، «خذوا بقوّة» و مانند آن هم به انبیا دستور داده میشود هم به اُمم آنها گفته میشود که ﴿خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ﴾ سرّش آن است که این کتاب، کتاب الهی خواه تورات خواه انجیل خواه کتاب انبیای دیگر(علیهم السلام) کتابی است قوی یعنی ضعف در آن نیست بطلان در آن نیست کذب در آن نیست وهم در آن نیست بطلانپذیری در آن نیست کتاب الهی ﴿لاَ یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ﴾ است منتها کمالش برای قرآن کریم است در طول زمان وگرنه آن کتابهای دیگر هم قبل از تحریف ﴿لاَ یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ﴾ بود منتها بطلان به معنای نسخ برای آنها نیست وگرنه بطلان به این معنا که حرف، حرف حق است همهٴ ﴿وَاللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ﴾ همهٴ کتابها این طورند پس کتابهای الهی حقّاند محتوایشان مُتقن است لذا قوی است این ﴿إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقِیلاً﴾ مرحلهٴ کاملش برای قرآن است و پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) وگرنه تمام کتابهای الهی قول ثقیل است این اصل اول.
پرسش:...
پاسخ: کتب الهی آنکه اصل است خب قابل تحریف نیست اما همان کتاب را ﴿فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللّهِ﴾ یک، ﴿یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَواضِعِهِ﴾ دو، آن روز که چاپ نبود همین ورّاقها تورات و انجیل را مینوشتند و عرضه میکردند احبار و رُهبان دینفروش کم و زیاد میکردند یا تفسیر به رأی میکردند بالأخره این آیات نشان میدهد که عدهای ﴿یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَواضِعِهِ﴾.
خب، پس اصل اول این است که این کتاب، کتاب سنگین است آن وقت دو ضلع این مثلث را با تلازم میشود حل کرد و قرآن هم به هر دو ضلع اشاره کرد اگر کتاب، کتاب وزین بود سنگین بود یک معلّم سنگینی باید این کتاب را بیاورد تدریس کند لذا فرمود: ﴿عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَی﴾، ﴿شَدِیدُ الْقُوَی﴾ نه یعنی وزنش زیاد است، عقلش زیاد است، علمش زیاد است، درایتش زیاد است، حکمتش زیاد است، این میشود ﴿شَدِیدُ الْقُوَی﴾ اگر ذات اقدس الهی باشد او شدید القواست برای اینکه ﴿مَا أُرِیدُ مِنْهُم مِّن رِّزْقٍ وَمَا أُرِیدُ أَن یُطْعِمُونِ ٭ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ﴾ او قوی است، او مَتین است اینها از اسمای حسنای اوست این تعبیر هم مفید حصر است که ﴿إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ﴾ اینچنین نیست که شدید القویٰ قابل تطبیق بر ذات اقدس الهی نباشد معلّم بالاصاله خداست که شدید القواست بعد از او فرشتههایی هستند که شدید القوایاند بعد از آنها وجود مبارک پیامبر است که شدید القواست پس معلّم این کتاب، معلّم کتابِ قوی یک انسان قوی است این ضلع دوم، شاگردانش هم باید یک انسان قوی باشند ﴿خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ﴾ مگر کتابهای علمی را هر کسی میتواند بگیرد قول ثقیل را هر کسی میتواند تحمّل کند لذا فرمود: ﴿خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ﴾ برای اینکه ما که قوی هستیم، حرف ما که قوی است مستمِع ضعیف به درد ما نمیخورد ﴿خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ﴾ اگر در تعبیرات آمده که قرآن هم برای ذو وجوه است «فاحلموها علی أحسنها» یعنی این کتاب همهٴ راههای بطلان را، وهم و خیال را، اشکالپذیری را، نقدپذیری را بسته و حق شده شما تمام این راههای قابل نقد و اینها را رها کنید به حق برسید حالا که به حق رسیدید آن مرحلهٴ نازلش برای شما حجّت است ولی به این مرحله بَسنده نکنید «اقرأ وارقیٰ» نه تنها این آیه را بخوان و ثواب بیشتری ببر این آیه را بخوان به عمقش پی ببر، به عمقِ عمق پی ببر، به عمق عمق پی ببر و مانند آن «فأحملوها علی أحسنها» همان طوری که توارت هم همین طور است انجیل هم همین طور است این اختصاصی به قرآن ندارد منتها کمالش برای قرآن است وگرنه اصلش برای همه صحف الهی است به وجود مبارک موسای کلیم فرمود: ﴿وَأْمُرْ قَوْمَکَ یَأْخُذُوا بِأَحْسَنِهَا﴾ این تورات مثل انجیل مثل قرآن و مثل سایر کتابهای آسمانی همهٴ اینها حبل متیناند اینها وحی الهیاند اینها انزال شدهاند انزالشان کما مرّ غیر مرّ نظیر انزال مَطر و برف و تگرگ نیست خدا تورات را نازل کرد یعنی آویخت نه انداخت صحف ابراهیم این طور است انجیل موسی این طور است کاملتر از همه قرآن این طور است اینها حبل متیناند اینها انزال الهیاند که خدا آویخت نه انداخت آن باران است که او را انزال میکنند میاندازند وگرنه کم نیست روایاتی که میفرماید این ثِقلین و ثَقلین اکبرش و اعظمش قرآن است که خدا نازل کرده «أحد طرفیه بید الله سبحانه و تعالیٰ و الطرف الآخر بأیدیکم» این را آویخت نه انداخت حالا که آویخت بگیرید و بالا بیایید هر مرتبهای مادامی که در متن قرآن باشد قرآن است اگر خدای ناکرده با حرفهای عترت هماهنگ نباشد با عقل هماهنگ نباشد با علوم حقّه هماهنگ نباشد این قرآن نیست اگر قول ثقیل است در درجهٴ اول با حرفهای عترت موافق است با عقل موافق است با علومی که به حدّ تجربهٴ قطعی رسیده است نه هر فرضیه مطابق قرآن این میشود صراط مستقیم چون یک طرفش به دست خداست و الطرف الآخر بأیدیکم «إقرأ وارقیٰ» بخوان و بالا برو به هر درجه که رسیدی یک مرحله از مراحل قرب الهی را طی کردی ﴿خُذُوا مَا آتَیْنَاکُم بِقُوَّةٍ﴾ چون این قول، قول ثقیل است معلّم شدید القواست شاگردش هم باید شدید القوا باشد لذا «فأحملوها علی أحسن الوجوه» یک وقت است که انسان در راه نیست وقتی در راه نبود «الَْیمِینُ وَ الشِّمالُ مَضَلَّةٌ» چپ و راست هر دو گمراهی است «والوسطیٰ هی الجادة» و اینجا همان است که از وجود مبارک پیغمبر نقل شده است ابناثیر جَزری در جامعالاصول نقل کرد که حضرت فرمود: «خیر الاُمور اُوساطها» نه «أوسطها» اینکه ایشان نقل کرده «خیر الاُمور أوساطها» این در محورهای اصلی که آدم چپ را رها کند، راست را رها کند «الَْیمِینُ وَ الشِّمالُ مَضَلَّةٌ» که در نهجالبلاغه آمده «والوسطیٰ هی الجادة» حالا که به متن صراط مستقیم آشنا شد و در متن صراط مستقیم قرار گرفت از آن به بعد «خیر الاُمور أکثرها و أوفرها و أشدّها و أعلاها و أعقلها و أعظمها» از آن به بعد دیگر «خیر الامور اوسطها» نیست برای اینکه اینجا کج و راستی نیست اینکه در دعای کمیل عرض میکنیم «وَاَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْکَ وَاَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَیْکَ» همین است دیگر یعنی ما اینجا منتظر وسط باشیم یک آدم متوسّط بشویم یا به ما گفتند بلندپروازی برای همه جایز است حالا تا که را بخواهد و نصیب چه کسی بشود وگرنه ما اگر در راهیم هر چه تندتر بیشتر چرا، برای اینکه اینجا خودش به ما دستور سرعت داد فرمود: ﴿سَارِعُوا﴾ خودش به ما دستور سبقت داد ﴿فَاسْتَبِقُوا﴾ و ﴿سَارِعُوا﴾ جای تصادف نیست برای اینکه راهی است که ﴿عَرْضُهَا السَّماوَاتُ وَالْأَرْضُ﴾ یک میدان مسابقهای است به اندازهٴ آسمان و زمین خب چه کسی با چه کسی تصادف میکند اگر کسی بخواهد سرعت بگیرد با چه چیزی تصادف میکند اگر میدان مسابقه به اندازهٴ ﴿عَرْضُهَا السَّماوَاتُ وَالْأَرْضُ﴾ بود ﴿سَارِعُوا إِلَی مَغْفِرَةٍ مِن رَبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماوَاتُ وَالْأَرْضُ﴾ اگر میدان مسابقه به اندازهٴ آسمان و زمین است و هیچ مانعی در کار نیست برای اینکه فرض در این است که ما وارد صراط مستقیم شدیم با چه کسی تصادف بکنیم چه چیزی جلوی ما را میگیرد لذا سرعت هیچ مانعی ندارد و سبقت نه تنها مانعی ندارد بلکه دستور دادند که جلو بزن اما اگر گفتی ﴿أَنَا أَعْلَمُ﴾ معلوم میشود اصلاً در راه نیستی من بهترم، من مجتهدترم، من اعلمم معلوم میشود اصلاً در راه نیست آدم، اما اگر گفت من الهی هو الله گویم معلوم میشود در راه است وقتی در راه است نه کجراهه میرود نه راه کسی را میبندد آن وقت چنین آدمی دستور الهی این است که جلو بزن ﴿سَابِقُوا﴾، ﴿سَابِقُوا﴾، ﴿سَابِقُوا﴾ چرا، مبادا بگویی افراط و تفریط بد است اینجا جای افراط و تفریط نیست اینجا جای «خیر الامور أشدّها و أکثرها و أوفرها» است اگر بخواهی راه پیدا کنی بله، «خیر الامور اوسطها» وقتی صراط مستقمی مشخص شد هر چه توانستی «تا سر رود به سر برو تا پا به پا بپو» این طور نیست که کسی مزاحم آدم باشد بگویند چرا جلو میزنی اگر کسی در این صراط بود مثل معصوم(سلام الله علیه) همهٴ اموالش را اگر ببخشد اسراف نیست مثل وجود مبارک امام .. این زیر سؤال نمیرود که چرا شما همهٴ موال را بخشیدی، همهٴ اموال را ببخشی این میشود اسراف این چون معصوم است در صراط مستقیم است میداند کجا همهٴ اموال را ببخشد بهجاست، کجا اموالش را با فقرا تقسیم بکند بهجاست چون در متن صراط است در متن صراط جا برای اسراف و تبذیر نیست اسراف و تبذیر برای بیراهههاست. بر اساس این مثلث که کتاب آسمانی قول ثقیل است، معلّم شدید القواست هر کدام از اینها بشود شدید القواست آن وقت شاگردش هم باید شدید القوا باشد لذا ﴿خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ﴾ تعبیرات گوناگون آمده به یحیی گفته، به موسی گفته، به قومشان گفته اختصاصی به یک گروه ندارد بعد فرمود به قومت بگو به موسای کلیم فرمود به قومت بگو ﴿یَأْخُذُوا بِأَحْسَنِهَا﴾ در روایات ما هم هست که شما این قرآن را به احسن وجوه حمل کنید، خب.
پرسش:...
پاسخ: آن عمل است، عمل است دیگر در مقام عمل انسان نباید افراط و تفریط بکند اما وقتی سخن از معرفت باشد و سخن از گاهی ایثار یکجانبه باشد آن دیگر جای افراط و تفریط نیست گاهی در مقام عمل بله، به ما گفتند عمل معتدل باشد روزه اگر ضرر دارد جایز نیست و مانند آن، انسان که تمام فضیلتش در محدودهٴ کار نیست.
فرمود: ﴿یَا یَحْیَی خُذِ الْکِتَابَ بِقُوَّةٍ﴾ بعد فرمود: ﴿وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیّاً﴾ این حکم میتواند بر نبوّت حمل بشود لکن در بخشی از آیات در مقابل نبوّت است ﴿آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ وَالْحُکْمَ وَالنُّبُوَّةَ﴾ آنجا چون تفصیل قاطع شرکت است نمیتوان حکم را بر نبوّت حمل کرد اما اینجا که تفصیلی در کار نیست قابل تطبیق هست میتواند حکم همان نبوّت باشد. برخی وجود مبارک امام جواد(سلام الله علیه) را از نزدیک مکرّر مطالعه میکردند که قدّ مبارکش چقدر است، پای مبارکش چقدر است، سرِ مبارکش چقدر است خوب داشت نگاه میکرد حضرت نشست فرمود چه کار میکنی؟ عرض کرد میخواهم وضع شما را ببینم وقتی به مصر میرسم به مردم مصر بگویم که امام نهم شیعیان این است فرمود خیر، «إنّ الله احتجّ بالإمامه کما احتجّ بالنبوّة و قال ﴿وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیّاً﴾» تو چه کار داری قدّ من چقدر است از من کوچکتر وجود مبارک یحیی بود جریان امامت مثل جریان نبوّت فضل الهی است این به قد و قامت و سن و سال ارتباط ندارد مگر ذات اقدس الهی به یحیی(سلام الله علیه) در دوران کودکی نبوّت نداد چه کار داری حالا سنّ من چقدر است، پای من چقدر است «إنّ الله احتجّ بالإمامه کما احتجّ بالنبوّة و قال ﴿وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیّاً﴾». خب، اینها هست با شواهد میشود گفت که حکم یعنی نبوّت و آنجایی که حکم و نبوّت در کنار هماند چون تفصیل قاطع شرکت است حمل حکم بر نبوّت آسان نیست اما اینجایی که نبوّت ذکر نشده قابل حمل بر نبوّت هم هست. «و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است