- 1046
- 1000
- 1000
- 1000
تاریخ بعثت و عصر ظهور، جلسه نهم
سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان با موضوع «تاریخ بعثت و عصر ظهور»، جلسه نهم، سال 1400
ما لازم داریم کتابهایی دربارۀ کسانی که به پیامبر ایمان آوردند، نوشته بشود. چون اتفاقهای بسیار زیبای تاریخ اسلام که دلنشین هست آنجا خودش را نشان میدهد. کسانی که آدمهای باصفایی بودند حتی قبل از پیامبر، کسانی که از قبل هم خوب بودند، اینها ایمان آوردند و خوبتر شدند.
یک نکتۀ بسیار اساسی را در اینجا عرض کنم. فضای بعثت و ظهور آخرین پیامبر فضای مذهبی است. بعضیها به من شدیداً اعتراض میکنند که چرا میگویی جاهلیت دوران خوبی بوده است؟ من جاهلیت را از نظر انسانهای مؤمنی که منتظر آخرین پیامبر بودند و به او به سرعت ایمان آوردند و برای او به بهترین نحو، جان دادند، فضای قشنگی میدانم. شاید صدها نفر از این آدمهای خوب، با دیدن رسول خدا راحت ایمان آوردند و راحت در راه او جان دادند.
بعد از جنگ بدر، یکی از مبلّغین پیامبر بهنام «خُبیب بن عدی» را دستگیر کرده بودند و میخواستند او را اعدام کنند، گفت بگذارید دو رکعت نماز بخوانم. وقتی دو رکعت نماز خواند، گفت: اگر نگران این نبودم که شما تصور کنید من نمازم را طول میدهم تا مرگم به تأخیر بیفتد، نمازم را طولانیتر میخواندم. اینقدر نماز برایم دلچسب است. ولی نمازم را کوتاه کردم که حالا هر کاری میخواهید انجام بدهید. همان کسانی که از قریش بودند، او را بستند که تیربارانش کنند. اما قبل از اینکه او را بکُشند، به او گفتند: دوست داشتی پیامبر جای تو بود؟ گفت من دوست دارم جان بدهم بهخاطر اینکه یک خار در پای پیغمبر نرود، چه میگویید شما؟!
ببینید این زیباییها چگونه متولد شد؟ آیا پیامبر اکرم آمدند برای اینها معجزه آوردند؟ پیامبر اکرم آمدند رود نیل را برای اینها شکافتند؟ مرده زنده کردند؟ از آسمان غذا برای اینها آوردند؟ مائدۀ آسمانی برای اینها آمد؟ پس چگونه باور کردند که او پیغمبر است؟ اگر ما بودیم چطوری ایمان میآوردیم؟ چه علامتی میخواستیم؟ حضرت خدیجۀ کبری(س) چه نشانهای از پیامبر خواست که به او ایمان آورد؟ رسولخدا(ص) بعد از نزول وحی، از غار حرا به خانه آمد و فرمود: من به پیامبری مبعوث شدم. حضرت خدیجه هم فرمود: من به تو ایمان آوردم. تمام! ببینید حضرت خدیجه، چقدر شخصیت باعظمتی است!
خدا لعنت کند آنهایی که نگذاشتند تاریخ اسلام بهطور کامل بهدست ما برسد. حتی امیرالمؤمنین علی(ع) زیر تکتک آیهها نوشته بودند که این آیه دربارۀ کیست، این آیه در مورد کیست.... قصههایش را برای ما نوشته بودند. این کتاب الآن دست امامزمان ارواحنالهالفدا هست. آیا با ظهور، این کتاب به دستمان خواهد رسید؟ آنوقت قرآنخواندن مزه دارد!
مثلاً تصور کنید که این سخن حضرت امام که فرمود «امروز کوتاهیکردن در جنگ، خیانت به رسول الله است» اگر ندانید که این این جمله را کِی گفتند؟ چه شده بود و چه اتفاقی افتاده بود که این را گفتند؟ اگر امروز همینطوری این جمله را ببینید، چه برداشتی از آن پیدا میکنید؟ یا برداشت غلط یا برداشت غیر مهم و سطحی. دربارۀ آیات قرآن هم همین است. ما باید بدانیم که وقتی یک آیهای نازل شده، داستانش چه بوده و چه شده بود؟! ما اکثر شأن نزولها را نمیدانیم. یعنی آدم باید زار بزند وقتی که قرآن میخواند. اینها با ما چهکار کردند!
نه تنها با قرآن این کار را کردند، بلکه سالها، هر کسی «قال رسول الله» میگفت مجازاتش میکردند. اصلاً در جامعۀ اسلامی «قال رسول الله» گفتن ممنوع بود. ابهّت ممنوعیت «قال رسول الله» گفتن به حدّی سنگین بود که در آن پنج سال خلافت امیرالمؤمنین علی(ع) هم این فضا باز نشد. ما چطوری باید این قصهها را پیدا کنیم؟
بنده بر اساس آیات قرآن و برخی از شواهد میخواهم به شما عرض بکنم که فضای جاهلیت فضای کاملاً سیاهی نبود، بلکه فضای خوبی بود؛ به حدّی که خیلی راحت، افراد به رسولخدا ایمان میآوردند. فضای خوبی بود که میشد در آن فضا آیات قرآن نازل بشود و آنها بفهمند. اگر آیات قرآن را نمیفهمیدند، معنا نداشت که اینهمه آیات قرآن برایشان نازل بشود.
خیلی از مردم دربارۀ دوران جاهلیت، تصور میکنند، چه آنهایی که مسلمان شدند چه آنهایی که مسلمان نشدند، با بُهت و حیرت به پیغمبر نگاه میکردند! درحالیکه ابدا اینطور نبود. الآن شما اگر به گوشۀ آفریقا بروید، شاید برخی باشند که اصلاً نمیدانند دین چیست! در برخی از روستاهای آنجا اینطوری است. یا در قطب شمال هم بعضیها هستند که نمیدانند دین یعنی چه؟ حتی مسیحی هم نیستند، همچنین آتئیستهای روسیه، یا برخی نقاط دیگر اینطوری هستند که وقتی میگویید «شما کدام دین را داری» میگوید: منظورت چیست؟ دین یعنی چه؟
خیلیها واقعاً فکر میکنند که دوران جاهلیت دوران آتئیستها است یا مثل برخی از این مذاهبی است که در هندوستان وجود دارد. خیلیها فکر میکنند یک چنین فضایی بوده که رسول خدا آمده است و میخواسته به آنها بفرماید مثلاً گاو را نپرستید، این بت را نپرستید... و آنها هم بگویند: ایشان چه میگوید؟ الله چیست؟! قیامت چیست؟! چه میگویی... اصلاً فضای آن دوران، اینجوری نبوده است.
ما لازم داریم کتابهایی دربارۀ کسانی که به پیامبر ایمان آوردند، نوشته بشود. چون اتفاقهای بسیار زیبای تاریخ اسلام که دلنشین هست آنجا خودش را نشان میدهد. کسانی که آدمهای باصفایی بودند حتی قبل از پیامبر، کسانی که از قبل هم خوب بودند، اینها ایمان آوردند و خوبتر شدند.
یک نکتۀ بسیار اساسی را در اینجا عرض کنم. فضای بعثت و ظهور آخرین پیامبر فضای مذهبی است. بعضیها به من شدیداً اعتراض میکنند که چرا میگویی جاهلیت دوران خوبی بوده است؟ من جاهلیت را از نظر انسانهای مؤمنی که منتظر آخرین پیامبر بودند و به او به سرعت ایمان آوردند و برای او به بهترین نحو، جان دادند، فضای قشنگی میدانم. شاید صدها نفر از این آدمهای خوب، با دیدن رسول خدا راحت ایمان آوردند و راحت در راه او جان دادند.
بعد از جنگ بدر، یکی از مبلّغین پیامبر بهنام «خُبیب بن عدی» را دستگیر کرده بودند و میخواستند او را اعدام کنند، گفت بگذارید دو رکعت نماز بخوانم. وقتی دو رکعت نماز خواند، گفت: اگر نگران این نبودم که شما تصور کنید من نمازم را طول میدهم تا مرگم به تأخیر بیفتد، نمازم را طولانیتر میخواندم. اینقدر نماز برایم دلچسب است. ولی نمازم را کوتاه کردم که حالا هر کاری میخواهید انجام بدهید. همان کسانی که از قریش بودند، او را بستند که تیربارانش کنند. اما قبل از اینکه او را بکُشند، به او گفتند: دوست داشتی پیامبر جای تو بود؟ گفت من دوست دارم جان بدهم بهخاطر اینکه یک خار در پای پیغمبر نرود، چه میگویید شما؟!
ببینید این زیباییها چگونه متولد شد؟ آیا پیامبر اکرم آمدند برای اینها معجزه آوردند؟ پیامبر اکرم آمدند رود نیل را برای اینها شکافتند؟ مرده زنده کردند؟ از آسمان غذا برای اینها آوردند؟ مائدۀ آسمانی برای اینها آمد؟ پس چگونه باور کردند که او پیغمبر است؟ اگر ما بودیم چطوری ایمان میآوردیم؟ چه علامتی میخواستیم؟ حضرت خدیجۀ کبری(س) چه نشانهای از پیامبر خواست که به او ایمان آورد؟ رسولخدا(ص) بعد از نزول وحی، از غار حرا به خانه آمد و فرمود: من به پیامبری مبعوث شدم. حضرت خدیجه هم فرمود: من به تو ایمان آوردم. تمام! ببینید حضرت خدیجه، چقدر شخصیت باعظمتی است!
خدا لعنت کند آنهایی که نگذاشتند تاریخ اسلام بهطور کامل بهدست ما برسد. حتی امیرالمؤمنین علی(ع) زیر تکتک آیهها نوشته بودند که این آیه دربارۀ کیست، این آیه در مورد کیست.... قصههایش را برای ما نوشته بودند. این کتاب الآن دست امامزمان ارواحنالهالفدا هست. آیا با ظهور، این کتاب به دستمان خواهد رسید؟ آنوقت قرآنخواندن مزه دارد!
مثلاً تصور کنید که این سخن حضرت امام که فرمود «امروز کوتاهیکردن در جنگ، خیانت به رسول الله است» اگر ندانید که این این جمله را کِی گفتند؟ چه شده بود و چه اتفاقی افتاده بود که این را گفتند؟ اگر امروز همینطوری این جمله را ببینید، چه برداشتی از آن پیدا میکنید؟ یا برداشت غلط یا برداشت غیر مهم و سطحی. دربارۀ آیات قرآن هم همین است. ما باید بدانیم که وقتی یک آیهای نازل شده، داستانش چه بوده و چه شده بود؟! ما اکثر شأن نزولها را نمیدانیم. یعنی آدم باید زار بزند وقتی که قرآن میخواند. اینها با ما چهکار کردند!
نه تنها با قرآن این کار را کردند، بلکه سالها، هر کسی «قال رسول الله» میگفت مجازاتش میکردند. اصلاً در جامعۀ اسلامی «قال رسول الله» گفتن ممنوع بود. ابهّت ممنوعیت «قال رسول الله» گفتن به حدّی سنگین بود که در آن پنج سال خلافت امیرالمؤمنین علی(ع) هم این فضا باز نشد. ما چطوری باید این قصهها را پیدا کنیم؟
بنده بر اساس آیات قرآن و برخی از شواهد میخواهم به شما عرض بکنم که فضای جاهلیت فضای کاملاً سیاهی نبود، بلکه فضای خوبی بود؛ به حدّی که خیلی راحت، افراد به رسولخدا ایمان میآوردند. فضای خوبی بود که میشد در آن فضا آیات قرآن نازل بشود و آنها بفهمند. اگر آیات قرآن را نمیفهمیدند، معنا نداشت که اینهمه آیات قرآن برایشان نازل بشود.
خیلی از مردم دربارۀ دوران جاهلیت، تصور میکنند، چه آنهایی که مسلمان شدند چه آنهایی که مسلمان نشدند، با بُهت و حیرت به پیغمبر نگاه میکردند! درحالیکه ابدا اینطور نبود. الآن شما اگر به گوشۀ آفریقا بروید، شاید برخی باشند که اصلاً نمیدانند دین چیست! در برخی از روستاهای آنجا اینطوری است. یا در قطب شمال هم بعضیها هستند که نمیدانند دین یعنی چه؟ حتی مسیحی هم نیستند، همچنین آتئیستهای روسیه، یا برخی نقاط دیگر اینطوری هستند که وقتی میگویید «شما کدام دین را داری» میگوید: منظورت چیست؟ دین یعنی چه؟
خیلیها واقعاً فکر میکنند که دوران جاهلیت دوران آتئیستها است یا مثل برخی از این مذاهبی است که در هندوستان وجود دارد. خیلیها فکر میکنند یک چنین فضایی بوده که رسول خدا آمده است و میخواسته به آنها بفرماید مثلاً گاو را نپرستید، این بت را نپرستید... و آنها هم بگویند: ایشان چه میگوید؟ الله چیست؟! قیامت چیست؟! چه میگویی... اصلاً فضای آن دوران، اینجوری نبوده است.
تاکنون نظری ثبت نشده است