- 2520
- 1000
- 1000
- 1000
تاریخ بعثت و عصر ظهور، جلسه اول
سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان با موضوع «تاریخ بعثت و عصر ظهور»، جلسه اول، سال 1400
ما اگر بخواهیم در مورد ظهور و مقدمات فرج، اطلاعات دقیقی کسب کنیم باید برویم بستر ظهور پیامبر گرامی اسلام(ص) را شناسایی کنیم. باید تولد دین را دقیق مطالعه کنیم که چگونه شد؟ کسی بخواهد دین را بشناسد باید پیدایش دین را بشناسد. کسی بخواهد تاریخ اسلام را بشناسد باید از آغاز شروع کند. کسی بخواهد کربلا را بشناسد که چه شد یک دفعهای بعد از پنجاه سال، کار به اینجا رسید که فرزند پیامبر را قطعه قطعه میکنند، باید برود از اول شروع کند و ببیند از اول دعوا سرِ چه بود؟
کسی بخواهد تاریخ حیات امیرالمؤمنین علی(ع) را بشناسد، کسی بخواهد ماجرای عدالت و ظلم را بشناسد باید از اول شروع کند. یک فضای منفیای در جامعۀ ما وجود دارد، و آن هم اینکه معمولاً همه از وسط آغاز میکنند. همه وقتی از اخلاق صحبت میکنند انگار از وسط شروع کردهاند. از هر قطعهای از تاریخ شروع کنند انگار از وسطِ راه شروع کردهاند و این خوب نیست. آنوقت ذهنیتها ذهنیتهای دقیقی نمیشود. نه از ظهور که فرجام بلند تاریخ اسلام است که انشاءالله پیش خواهد آمد؛ بلکه در همۀ مقاطع تاریخ. اصلاً ماجرای غائب شدن امامزمان ارواحنالهالفدا سرِ چه چیزی هست؟
بنده به عنوان یک بررسیکنندۀ کوچک میبینم که ذهنیتها دربارۀ اصل دین، دربارۀ مقاطع مختلف تاریخی که حتی مشهور هستند و دربارۀ ظهور و مقدمات فرج، اکثراً ذهنیتهای سطحی و ناصواب و غیردقیقی است. علت اساسیاش هم این است که آغاز شکلگیری اسلام درست شناختهشده نیست.
دقیقاً. شما باید بروید حتی قبل از ظهور اسلام بستر پیدایش آن را در جامعه، در فرهنگ مردم، در معنویت مردم، در بدیهای مردم در دوران جاهلیت بررسی کنید. دو واحد دوران جاهلیت باید پاس کنیم تا برسیم به اینکه دو واحد بعثت پاس کنیم. بعد دو واحد تاریخ حیات پیامبر اکرم(ص) را پاس کنیم ببینیم که در این فرآیند چه اتفاقی افتاد؟ ما تا دوران جاهلیت را نشناسیم متوجه نمیشویم که آخرین پیامبر این کارهایی که انجام میداد، فلسفهاش چه بود؟ چرا با او دشمنی شد؟
خیلی از مردم تصورشان در مورد تاریخ پیامبر(ص) این است که آنها آدمهای بدی بودند و با پیامبر مبارزه کردند. درحالیکه شاید ده جلسهای طول بکشد که من فقط از خوبیهای مردم دوران جاهلیت بگویم.
خوبیهایی که داشتند، علیرغم آن خوبیها با پیامبر اکرم(ص) مخالفت و بلکه دشمنی کردند. آنوقت تازه ما میفهمیم ماجرا چه بوده است. آنوقت میشود کمکم به خودمان شک کنیم و شاید متوجه بشویم که چرا امامزمان(ع) نمیآید. با اینکه ما اینهمه آدمهای خوبی هستیم پس چرا آقا امامزمان(ع) نمیآید؟
من نمیخواهم جواب سؤال را به این سادگی مطرح بکنم. ولی مردم دوران جاهلیت که بعداً با پیامبر(ص) آنطور مخالفت و دشمنی کردند، آنها هم خیلی خوب بودند، حتی در بعضی از زمینهها از ما هم خیلی خوبتر بودند. عرض بنده این است که فقط بدیهای دوران جاهلیت را نبینیم.
نهتنها خوبی داشتند، بلکه خوبیهای فراوانتر از خوبیهایی که امروزه ما در محیط پیرامونی خودمان میبینیم داشتند. بررسیِ این خوبیها به ما نشان میدهد اگر رسول خدا(ص) آمدهاند برای یک مقطع دکترا، آنها کارشناسی ارشد داشتهاند. نه اینکه رسول خدا(ص) که آمده کاملترین دین را بیاورد، این را بُرده باشد در میان کسانی عرضه بکند که صفر هستند! اصلاً معنا ندارد! طبیعتاً وقتی که رسول خدا(ص) میخواهد کاملترین دین را بیاورد، باید میان کسانی این کاملترین دین را بیاورد که یک چیزی از قبل داشته باشند.
تعجب ما وقتی بیشتر میشود که ببینیم آنها چرا با پیغمبر(ص) دشمنی کردند؟! آنها که منتظر بودند، آنها که لحظهشماری میکردند، آنهایی که پیامبر(ص) را از قبل میشناختند و قبولش داشتند، آنها چرا میخواستند پیغمبر را بکشند؟ ما تا این معمّا را حل نکنیم برای خودمان، ظهور را حل نخواهیم کرد و صرفاً دربارۀ ظهور، خیالپردازی خواهیم کرد.
آنها نهتنها منتظر ظهور آخرین پیامبر بودند، بلکه به همدیگر هم شاخ و شانه میکشیدند؛ وقتی باهم حرف میزند و اختلاف پیدا میکردند، میگفتند «بگذار آن آخرین پیامبر بیاید، میدانیم با شما چهکار کنیم، میرویم پای رکاب او میجنگیم علیه شما و بدیهای شما...» نهتنها منتظر بودند، بلکه بهخاطر این انتظار، یک توافق و اتفاق نظری بین ادیان مختلف در مکۀ مکرمه فراهم شده بود. مکه جای سادهای نبود.
الآن از هر جوانی بپرسید «مکه قبل از پیامبر(ص) چگونه بود؟» میگویند بتخانه شده بود. چرا فقط آن بتهایش را دیدید؟ آنهمه خوبیها و قداستهایی که در پیرامون مکه شکل گرفته بود را ندیدید؟ معجزاتی از جانب خدا برای مکه رخ داده بود که بعد از اسلام هم رخ نداد.
داستان عامالفیل و سپاه ابرهه را میدانید. فرض کنید من و شما در دوران جاهلیت در شهر مکه زندگی میکنیم. یک کسی آمده خانۀ کعبه را ویران کند. چرا؟ چون قداست خانۀ کعبه به حدی است که از پادشاهان ایران میآیند برای تبرّک آب زمزم میبرند. پادشاه روم به یک اسیر مسلمانی میگوید: «تو که از مکه آمدهای، آیا آب زمزم را میشناسی که با برکت است؟» طبق اسناد تاریخی یک موقعیت جهانی دارد.
حالا سپاه ابرهه آمده این خانۀ کعبه را خراب بکند. بعد مردم جلوی چشمهای خودشان میبینند که ابابیل میآیند و اینها را نابود میکنند. وقتی من و شما این معجزه را ببینیم، آیا ایمانمان به خدا بیشتر نمیشود؟ ایمانمان به خانۀ کعبه بیشتر نمیشود؟ آنوقت ما مؤمنین برویم و پیغمبر را بکشیم؟! این چه ماجرایی است و چه دلیلی باید داشته باشد؟
ترسناک نمیشود، ولی یک مقدار پیچیدگیهایش روشن میشود و ما دیگر مجبور میشویم دقیقتر و عمیقتر نگاه بکنیم. ما چرا سینه میزنیم و امامزمان نمیآید؟ قبلاً هم خیلی سینه میزدند. من نمیخواهم به سینهزن بیاحترامی کنم؛ ولی فعلاً که با سینهزدن ما امامزمان ارواحنالهالفدا نیامدهاند.
ما اگر بخواهیم در مورد ظهور و مقدمات فرج، اطلاعات دقیقی کسب کنیم باید برویم بستر ظهور پیامبر گرامی اسلام(ص) را شناسایی کنیم. باید تولد دین را دقیق مطالعه کنیم که چگونه شد؟ کسی بخواهد دین را بشناسد باید پیدایش دین را بشناسد. کسی بخواهد تاریخ اسلام را بشناسد باید از آغاز شروع کند. کسی بخواهد کربلا را بشناسد که چه شد یک دفعهای بعد از پنجاه سال، کار به اینجا رسید که فرزند پیامبر را قطعه قطعه میکنند، باید برود از اول شروع کند و ببیند از اول دعوا سرِ چه بود؟
کسی بخواهد تاریخ حیات امیرالمؤمنین علی(ع) را بشناسد، کسی بخواهد ماجرای عدالت و ظلم را بشناسد باید از اول شروع کند. یک فضای منفیای در جامعۀ ما وجود دارد، و آن هم اینکه معمولاً همه از وسط آغاز میکنند. همه وقتی از اخلاق صحبت میکنند انگار از وسط شروع کردهاند. از هر قطعهای از تاریخ شروع کنند انگار از وسطِ راه شروع کردهاند و این خوب نیست. آنوقت ذهنیتها ذهنیتهای دقیقی نمیشود. نه از ظهور که فرجام بلند تاریخ اسلام است که انشاءالله پیش خواهد آمد؛ بلکه در همۀ مقاطع تاریخ. اصلاً ماجرای غائب شدن امامزمان ارواحنالهالفدا سرِ چه چیزی هست؟
بنده به عنوان یک بررسیکنندۀ کوچک میبینم که ذهنیتها دربارۀ اصل دین، دربارۀ مقاطع مختلف تاریخی که حتی مشهور هستند و دربارۀ ظهور و مقدمات فرج، اکثراً ذهنیتهای سطحی و ناصواب و غیردقیقی است. علت اساسیاش هم این است که آغاز شکلگیری اسلام درست شناختهشده نیست.
دقیقاً. شما باید بروید حتی قبل از ظهور اسلام بستر پیدایش آن را در جامعه، در فرهنگ مردم، در معنویت مردم، در بدیهای مردم در دوران جاهلیت بررسی کنید. دو واحد دوران جاهلیت باید پاس کنیم تا برسیم به اینکه دو واحد بعثت پاس کنیم. بعد دو واحد تاریخ حیات پیامبر اکرم(ص) را پاس کنیم ببینیم که در این فرآیند چه اتفاقی افتاد؟ ما تا دوران جاهلیت را نشناسیم متوجه نمیشویم که آخرین پیامبر این کارهایی که انجام میداد، فلسفهاش چه بود؟ چرا با او دشمنی شد؟
خیلی از مردم تصورشان در مورد تاریخ پیامبر(ص) این است که آنها آدمهای بدی بودند و با پیامبر مبارزه کردند. درحالیکه شاید ده جلسهای طول بکشد که من فقط از خوبیهای مردم دوران جاهلیت بگویم.
خوبیهایی که داشتند، علیرغم آن خوبیها با پیامبر اکرم(ص) مخالفت و بلکه دشمنی کردند. آنوقت تازه ما میفهمیم ماجرا چه بوده است. آنوقت میشود کمکم به خودمان شک کنیم و شاید متوجه بشویم که چرا امامزمان(ع) نمیآید. با اینکه ما اینهمه آدمهای خوبی هستیم پس چرا آقا امامزمان(ع) نمیآید؟
من نمیخواهم جواب سؤال را به این سادگی مطرح بکنم. ولی مردم دوران جاهلیت که بعداً با پیامبر(ص) آنطور مخالفت و دشمنی کردند، آنها هم خیلی خوب بودند، حتی در بعضی از زمینهها از ما هم خیلی خوبتر بودند. عرض بنده این است که فقط بدیهای دوران جاهلیت را نبینیم.
نهتنها خوبی داشتند، بلکه خوبیهای فراوانتر از خوبیهایی که امروزه ما در محیط پیرامونی خودمان میبینیم داشتند. بررسیِ این خوبیها به ما نشان میدهد اگر رسول خدا(ص) آمدهاند برای یک مقطع دکترا، آنها کارشناسی ارشد داشتهاند. نه اینکه رسول خدا(ص) که آمده کاملترین دین را بیاورد، این را بُرده باشد در میان کسانی عرضه بکند که صفر هستند! اصلاً معنا ندارد! طبیعتاً وقتی که رسول خدا(ص) میخواهد کاملترین دین را بیاورد، باید میان کسانی این کاملترین دین را بیاورد که یک چیزی از قبل داشته باشند.
تعجب ما وقتی بیشتر میشود که ببینیم آنها چرا با پیغمبر(ص) دشمنی کردند؟! آنها که منتظر بودند، آنها که لحظهشماری میکردند، آنهایی که پیامبر(ص) را از قبل میشناختند و قبولش داشتند، آنها چرا میخواستند پیغمبر را بکشند؟ ما تا این معمّا را حل نکنیم برای خودمان، ظهور را حل نخواهیم کرد و صرفاً دربارۀ ظهور، خیالپردازی خواهیم کرد.
آنها نهتنها منتظر ظهور آخرین پیامبر بودند، بلکه به همدیگر هم شاخ و شانه میکشیدند؛ وقتی باهم حرف میزند و اختلاف پیدا میکردند، میگفتند «بگذار آن آخرین پیامبر بیاید، میدانیم با شما چهکار کنیم، میرویم پای رکاب او میجنگیم علیه شما و بدیهای شما...» نهتنها منتظر بودند، بلکه بهخاطر این انتظار، یک توافق و اتفاق نظری بین ادیان مختلف در مکۀ مکرمه فراهم شده بود. مکه جای سادهای نبود.
الآن از هر جوانی بپرسید «مکه قبل از پیامبر(ص) چگونه بود؟» میگویند بتخانه شده بود. چرا فقط آن بتهایش را دیدید؟ آنهمه خوبیها و قداستهایی که در پیرامون مکه شکل گرفته بود را ندیدید؟ معجزاتی از جانب خدا برای مکه رخ داده بود که بعد از اسلام هم رخ نداد.
داستان عامالفیل و سپاه ابرهه را میدانید. فرض کنید من و شما در دوران جاهلیت در شهر مکه زندگی میکنیم. یک کسی آمده خانۀ کعبه را ویران کند. چرا؟ چون قداست خانۀ کعبه به حدی است که از پادشاهان ایران میآیند برای تبرّک آب زمزم میبرند. پادشاه روم به یک اسیر مسلمانی میگوید: «تو که از مکه آمدهای، آیا آب زمزم را میشناسی که با برکت است؟» طبق اسناد تاریخی یک موقعیت جهانی دارد.
حالا سپاه ابرهه آمده این خانۀ کعبه را خراب بکند. بعد مردم جلوی چشمهای خودشان میبینند که ابابیل میآیند و اینها را نابود میکنند. وقتی من و شما این معجزه را ببینیم، آیا ایمانمان به خدا بیشتر نمیشود؟ ایمانمان به خانۀ کعبه بیشتر نمیشود؟ آنوقت ما مؤمنین برویم و پیغمبر را بکشیم؟! این چه ماجرایی است و چه دلیلی باید داشته باشد؟
ترسناک نمیشود، ولی یک مقدار پیچیدگیهایش روشن میشود و ما دیگر مجبور میشویم دقیقتر و عمیقتر نگاه بکنیم. ما چرا سینه میزنیم و امامزمان نمیآید؟ قبلاً هم خیلی سینه میزدند. من نمیخواهم به سینهزن بیاحترامی کنم؛ ولی فعلاً که با سینهزدن ما امامزمان ارواحنالهالفدا نیامدهاند.
کاربر مهمان