سخنرانی آیت الله حسین انصاریان با موضوع «چیستی دین»، جلسه اول، سال 1400
اگر در آیهٔ 177 سورهٔ مبارکهٔ بقره دقت بشود؛ آیه نشان میدهد اسلام(اسلام خدا، اسلامی که مبلّغش پیغمبر عظیم الشان اسلام است، اسلامی که حافظ همهٔ حقایقش اهل بیت است) در وجود مرد و زن با سه عنصر بنا میشود.
خیلی هم در روایات سفارش شده که مواظب باشید اسلامتان ناقص نبوده و از آنچه که خدا طرح داده کم نداشته باشد. روایتی را دیدم یک مقدار سنگین است. از رسول خدا (ص) نقل شده که کتاب های غیر شیعه هم نقل کرده اند و کسی که اهلش است میپذیرد و در آن مقامی که باید بربیاید برمیآید.
“النَّاقِصُ مَلعُونٌ” یعنی کسی که کم دارد، در حدّ کم داشتنش از رحمت خدا دور است.
گناه گاهی خرج سنگینی دارد ولی به سوی خدا رفتن خرجی ندارد، یه بدنی را آدم باید هزینه کند آن هم یک هزینهٔ آسان.
در سورهٔ مائده است که میفرماید: “یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ” ، این احکامی که من به شما ارائه دادم راحتی شما را خواستم، اصلاً مشقت و رنج و زحمت ندارد. امیر المومنین (ع) در دعای کمیل: “و أَنَا عَبْدُکَ الضَّعِیفُ الذَّلِیلُ الْحَقِیرُ الْمِسْکِینُ الْمُسْتَکِینُ”
این خدا، این عبد را راه داده که بیا در جهتی که اسمش قبله است بایست. پیش از این هم برو به دستور من وضو بگیر. الوُضُوءُ نُورٌ، بیشتر مردم فکر میکنند وضو یعنی تَر کردن صورت و دست و روی سر و دو تا پا. پیغمبر اکرم (ص) که میفرماید: وضو نور است نورش را حس میکرد. فقط یه خورده برویم بالاتر، پیغمبر نور وضو را میدیده، با همین چشم ظاهر، البته این نور برای خیلی از اولیاء خدا حسّی شده اما پنهان کاری میکردند.
خداوند میفرماید: برای من بنده هایی است که از اینها در روایات تعبیر شده به میخ های زمین. نه این زمینی که رویش راه میرویم، میخ های زندگی، که اگر نبودند طوفان فساد هیچ چیز را باقی نمی گذاشت. به خاطر گل جمال آنهاست که دعا را مستجاب میکنند و راه نشان میدهند و در باز میکنند. اگر آنها نبودند که کار کرهٔ زمین زار بود. خیلی از اصحاب ائمه اجازه خواستند که از شهرمان به طرف اهلبیت بروند ولی اهلبیت به آنها اجازه ندادند و به آنها فرمودند: شما در شهر خودتان بمانید و ما راضی نیستیم طرف ما بیایید چون با بودن شما خدا بلاها را از شهرتان دفع میکند و الاّ اگر شما بیایید مکه و مدینه و سامرا، بیایید پیش ما، مردم بیچاره میشوند، مردم توجه ندارند که حالا به چه علت هوا خنک میشود، به چه علت نسیمی میوزد و باران میبارد و فراوانی میآید و امنیت هست. ائمهٔ ما همهٔ این مسائل را مدیون اولیاء خدا میدانند، که در روایاتمان هم دارد که خداوند میفرماید: اگر اینها نبودند که رکوع بکنند ودر خلوت شب در حال خوابِ مردم زار بزنند، من به شما بلا نازل میکردم، اما اینها در زمین هستند و داخل شهرها هستند، من عاشق آنها هستم، برای اینکه به آنها لطمه نخورد من بلا نازل نمیکنم.
اگر در آیهٔ 177 سورهٔ مبارکهٔ بقره دقت بشود؛ آیه نشان میدهد اسلام(اسلام خدا، اسلامی که مبلّغش پیغمبر عظیم الشان اسلام است، اسلامی که حافظ همهٔ حقایقش اهل بیت است) در وجود مرد و زن با سه عنصر بنا میشود.
خیلی هم در روایات سفارش شده که مواظب باشید اسلامتان ناقص نبوده و از آنچه که خدا طرح داده کم نداشته باشد. روایتی را دیدم یک مقدار سنگین است. از رسول خدا (ص) نقل شده که کتاب های غیر شیعه هم نقل کرده اند و کسی که اهلش است میپذیرد و در آن مقامی که باید بربیاید برمیآید.
“النَّاقِصُ مَلعُونٌ” یعنی کسی که کم دارد، در حدّ کم داشتنش از رحمت خدا دور است.
گناه گاهی خرج سنگینی دارد ولی به سوی خدا رفتن خرجی ندارد، یه بدنی را آدم باید هزینه کند آن هم یک هزینهٔ آسان.
در سورهٔ مائده است که میفرماید: “یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ” ، این احکامی که من به شما ارائه دادم راحتی شما را خواستم، اصلاً مشقت و رنج و زحمت ندارد. امیر المومنین (ع) در دعای کمیل: “و أَنَا عَبْدُکَ الضَّعِیفُ الذَّلِیلُ الْحَقِیرُ الْمِسْکِینُ الْمُسْتَکِینُ”
این خدا، این عبد را راه داده که بیا در جهتی که اسمش قبله است بایست. پیش از این هم برو به دستور من وضو بگیر. الوُضُوءُ نُورٌ، بیشتر مردم فکر میکنند وضو یعنی تَر کردن صورت و دست و روی سر و دو تا پا. پیغمبر اکرم (ص) که میفرماید: وضو نور است نورش را حس میکرد. فقط یه خورده برویم بالاتر، پیغمبر نور وضو را میدیده، با همین چشم ظاهر، البته این نور برای خیلی از اولیاء خدا حسّی شده اما پنهان کاری میکردند.
خداوند میفرماید: برای من بنده هایی است که از اینها در روایات تعبیر شده به میخ های زمین. نه این زمینی که رویش راه میرویم، میخ های زندگی، که اگر نبودند طوفان فساد هیچ چیز را باقی نمی گذاشت. به خاطر گل جمال آنهاست که دعا را مستجاب میکنند و راه نشان میدهند و در باز میکنند. اگر آنها نبودند که کار کرهٔ زمین زار بود. خیلی از اصحاب ائمه اجازه خواستند که از شهرمان به طرف اهلبیت بروند ولی اهلبیت به آنها اجازه ندادند و به آنها فرمودند: شما در شهر خودتان بمانید و ما راضی نیستیم طرف ما بیایید چون با بودن شما خدا بلاها را از شهرتان دفع میکند و الاّ اگر شما بیایید مکه و مدینه و سامرا، بیایید پیش ما، مردم بیچاره میشوند، مردم توجه ندارند که حالا به چه علت هوا خنک میشود، به چه علت نسیمی میوزد و باران میبارد و فراوانی میآید و امنیت هست. ائمهٔ ما همهٔ این مسائل را مدیون اولیاء خدا میدانند، که در روایاتمان هم دارد که خداوند میفرماید: اگر اینها نبودند که رکوع بکنند ودر خلوت شب در حال خوابِ مردم زار بزنند، من به شما بلا نازل میکردم، اما اینها در زمین هستند و داخل شهرها هستند، من عاشق آنها هستم، برای اینکه به آنها لطمه نخورد من بلا نازل نمیکنم.
تاکنون نظری ثبت نشده است