- 1313
- 1000
- 1000
- 1000
موانع سقوط انسان، جلسه دوم
سخنرانی آیت الله حسین مظاهری با موضوع «موانع سقوط انسان»، جلسه دوم
یکی ازموانع مهم برای سقوط و تباهی انسان، تمسّک به ثقلین است. پیامبر اکرم«صلیاللهعلیهوآله وسلّم» بر این موضوع اساسی بسیار تأکید کرده و مکرّراً فرمودهاند که اگر میخواهید گمراه نشوید و دچار سقوط نشوید، باید به یک دست شما قرآن و به دست دیگر، عترت باشد.
یکی از سفارشهای مهمّی که پیامبر اکرم«صلیاللهعلیهوآله وسلّم» در مدّت عمر شریف خویش به مسلمانان داشتند، تمسّک به قرآن و ولایت بود و آن نبیّ گرامی در هر فرصتی روایت شریف ثقلین را برای مسلمانان میخواندند. حتی در آخرین روزهای حیات مبارک، که حال جسمی ایشان وخیم بود به مسجد آمدند، نماز را نشسته خواندند و توصیۀ خود برای پیشگیری از سقوط و گمراهی را چنین تکرار فرمودند:
«إِنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمْ أَمْرَیْنِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی فَإِنَّ اللَّطِیفَ الْخَبِیرَ قَدْ عَهِدَ إِلَیَّ أَنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ کَهَاتَیْنِ ـ وَ جَمَعَ بَیْنَ مُسَبِّحَتَیْهِ ـ وَ لَا أَقُولُ کَهَاتَیْنِ ـ وَ جَمَعَ بَیْنَ الْمُسَبِّحَةِ وَ الْوُسْطَى ـ فَتَسْبِقَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى فَتَمَسَّکُوا بِهِمَا لَا تَزِلُّوا وَ لَا تَضِلُّوا وَ لَا تَقَدَّمُوهُمْ فَتَضِلُّوا»
من همانا دو چیز در میان شما میگذارم که پس از من هرگز گمراه نشوید، مادامى که به آن دو چنگ زنید: کتاب خدا، و عترتم که اهل بیت و خاندان مناند؛ زیرا خداى لطیف و آگاه به من سفارش کرده که آن دو از هم جدا نشوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند، مانند این دو انگشت (که با هم برابرند) ـ و دو انگشت سبابه خود را به هم چسباند ـ و نمیگویم مانند این دو انگشت ـ و انگشت سبابه و وسطى را به هم چسباند ـ تا یکى بر دیگرى پیش باشد و جلو افتد. پس به هر دوى اینها چنگ زنید تا نلغزید و گمراه نشوید، و بر ایشان جلو نیفتید که گمراه میشوید.
بنابراین، تمسّک توأمان به قرآن و عترت، مانع سقوط انسان و فاصله گرفتن از این دو ثقل گرانبها یا یکی از این دو، موجب ضلالت و گراهی انسان است.
اهمیّت روایت ثقلین نزد پیامبر اکرم«صلیاللهعلیه وآله وسلّم» به قدری است که در آخرین لحظات حیات مبارک خویش نیز قلم و دوات خواستند و تصمیم داشتند که روایت را بنویسند و این در حالی بود که در مدّت عمر، چیزی ننوشته بودند. اما در آن موقع، تصمیم به نوشتن این دستور مهم داشتند و فرمودند: قلم و دوات بیاورید تا برای شما آنچه مانع گمراهی شما میشود را بنویسم و جملۀ«لن تضلّوا ابدا» را که بیش از هزار مرتبه در روایت ثقلین تکرار کرده بودند به کار بردند که بنابر نظر بزرگان شیعه و سنّی، مقصود پیامبر اکرم در آن لحظات، نوشتن روایت ثقلین بوده است.
وقتی پیامبر«صلیاللهعلیه وآله وسلّم» چنین درخواستی کردند، عدهای از اطرافیان، مانع این کار شدند و گفتند: درد بر پیامبر غالب شده و قرآن برای شما کافی است یا گفتند: پیامبر ـ نعوذ بالله ـ هذیان میگوید که همین سخنان موجب بروز اختلاف میان اطرافیان شد و پیامبر«صلیاللهعلیه وآله وسلّم» نیز به آنان دستور دادند از آن جا خارج شوند و همگی به جز اهل بیت خارج شدند و پس از آن نیز پیامبر اکرم از دنیا رفتند.
علّت اساسی تأکید مکرّر و سفارش اکید پیامبر اکرم«صلیاللهعلیه وآله وسلّم» بر ضرورت تمسّک به قرآن و عترت و سفارش آن حضرت در غدیر خم و سایر فرصتها، به اهمیّت ارتباط با ولایت در کنار انس با قرآن شریف، هدایت و رستگاری بشریّت است. به عبارت دیگر، مهمترین هدف آن حضرت این است که آدمیان به خصوص امّت اسلامی، به فلاح و رستگاری دست یابند و هیچگاه گمراه نگردند. از اینرو همواره و در هر فرصتی آنان را به تمسّک به ثقلین، به عنوان مهمترین مانع سقوط و تباهی، سفارش میفرمودند.
از آیات نورانی قرآن کریم، به روشنی استفاده میشود که مودّت اهلبیت«سلاماللهعلیهم» راه سعادت و رستگاری را برای انسان هموار میسازد. این موضوع با بررسی سه آیه از قرآن کریم آشکار میگردد. در آیۀ اول میخوانیم: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى»
خداوند متعال در این آیۀ شریفه، به رسول گرامی خود میفرماید: بگو من برای رسالت خویش اجری نمیطلبم و اجر رسالت من، مودّت اهلبیت من است. لازم به یادآوری است که منظور از مودّت، محبّتی است که همراه با متابعت باشد و صرف محبّت را مودّت نمیگویند.
در آیۀ دیگر میفرماید: «ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ»
یعنی اجر رسالت من که مودّت اهلبیت من است، برای خود شما است و برای این است که به سعادت برسید و گمراه نشوید. و در آیۀ سوم، علّت اینکه مودّت اهلبیت«سلاماللهعلیهم» مانع سقوط و عامل سعادت است را آشکارتر میسازد. آنجا که میفرماید:
«قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلى رَبِّهِ سَبیلاً»
متابعت از ولایت، در کنار انس با قرآن کریم، انسان را از ظلمات گمراهی و تباهی میرهاند و به روشنایی هدایت و رستگاری میرساند. نکتهای که توجّه به آن ضروری است، اینکه تمسّک به یک ثقل از دو ثقل گرانبها و به کنار نهادن ثقل دیگر نیز انسان را به جایی نمیرساند و موجب گمراهی است. بنابراین اکتفا به قرآن بدون ولایت، موجب سقوط است؛ زیرا قرآن کریم بنابر تصریح خود قرآن، نیاز به مبیّن دارد و اهلبیت«سلاماللهعلیهم» مبیّن کتاب هدایت هستند. اکتفا به عترت منهای قرآن کریم و کنار گذاشتن قرآن نیز موجب ضلالت و گمراهی است.
متأسّفانه پس از رحلت نبیّ اکرم«صلیاللهعلیه وآله وسّلم» با شعار حسبنا کتابالله، عترت طاهره«سلاماللهعلیهم» و ولایت به کناری نهاده شد و انحراف و اختلاف در بین مسلمانان از همان زمان آغاز گردید. تاریخ زندگانی ائمّۀ اطهار«سلاماللهعلیهم» مملو از دشمنیها و کارشکنیهای متعدّد کسانی است که برای رسیدن به وقصود دنیوی و در اثر جاهطلبی، نگذاشتند مردم به عترت طاهره«سلاماللهعلیهم» تمسّک جویند و سعادتمند شوند.
امیرالمؤمنین علی«سلاماللهعلیه» را خانهنشین کردند، مانع استفادۀ مسلمانان از وجود پر برکت آن حضرت شدند. آن امام بزرگوار در مدّت پنج سال حکومت خود خطبههایی خواندند که بخشی از سخنان و روایات ارزشمند ایشان در کتاب شریف نهجالبلاغه گردآوری شده و به اعتراف شیعه وسنّی، بعد از قرآن کریم، پر جاذبهترین و با ارزشترینِ کتب است. حال تصّور کنید اگر آن حضرت در اثر دشمنیها و دسیسهها خانهنشین نمیشدند و بعد از پیامبر اکرم«صلیاللهعلیه وآله وسلّم» تا آخر عمر شریف حکومت میکردند، مسلمانان از نظر علمی و معنوی چه اندازه رشد میکردند!
امیرالمؤمنین علی«سلاماللهعلیه» در آن پنج سال حکومت، بهترین و والاترین خدمات علمی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را به مردم ارائه فرمودند؛ از نظر اقتصاد، خود آن حضرت در نهجالبلاغه میفرمایند: ای مردم! یک نفر فقیر در بین شما نیست و همۀ شما از نظر خوراک، پوشاک، مسکن و ازدواج در رفاه هستید. جالب آنکه هیچ اعتراضی نسبت به این ادعای بزرگ امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» در تاریخ ثبت نشده است و حتّی یک نفر نتوانسته است منکر ادعای ایشان شود، در حالیکه در آن زمان، دشمنان بسیاری در کوفه حضور داشتند و مترصّد ضربه زدن به شخصیّت و ابهّت آن حضرت بودند، ولی حتّی یک نفر نتوانسته است در مقابل امیرالمؤمنین علی«سلاماللهعلیه» بایستد و ثابت کند که در حکومت ایشان فقیر وجود دارد.
در پنج سال حکومت امیرالمؤمنین علی«سلاماللهعلیه» با سه جنگ خانمان برنداز میخواستند مانع موفقیّت آن حضرت در امر حکومت شوند و به راستی این سه جنگ برای شکست و براندازی حکومت امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» کافی بود، ولی آن امام بزرگوار علاوه بر ایستادگی در آن سه جنگ، حکومت را به خوبی اداره کردند و مردم را در رفاه گذاشتند.
با این اوصاف، اگر امیرالمؤمنین علی«سلاماللهعلیه» پنجاه سال حکومت میکردند، همان زمان، همۀ جهان به رفاه و عدالت میرسید. در خصوص سایر ائمۀ اطهار«سلاماللهعلیهم» نیز همین مطلب صادق است. یعنی اگر حقّ اهلبیت«سلاماللهعلیهم» را در امر حکومت غصب نمیکردند و مانع حکومت ائمّۀ هدی«سلاماللهعلیهم» نمیشدند، آن بزرگوران یکی پس از دیگری به حکومت میرسیدند و با حاکمیّت احکام و دستورات قرآن کریم، خدماتی نظیر خدمات آن پنج سال حکومت حضرت علی«سلاماللهعلیه» ارائه میکردند و ممالک اسلامی از نظر علمی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، سرآمد همۀ ممالک و کشورها میشد و نقص و کمبودی مشاهده نمیگردید.
این حقیقت نیاز به اثبات ندارد، زیرا بهترین دلیل شیء، وقوع شیء است. پنج سال حکومت امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» و موفقیّت حکومت ایشان در زمینههای مختلف و با وجود موانع گوناگون، گویای این است که حوکت قرآنی اهلبیت«سلاماللهعلیهم» برترین و موفقترین حکومتها است.
امام ششم، حضرت جعفربنمحمّدٍالصادق«سلاماللهعلیه» با اینکه فرصت حکومت نیافتند، در طول سی و چند سال امامت خویش، فرصت ترویج و تبلیغ احکام اسلام را یافتند و همان جهاد علمی آن حضرت، اساس فقه پویای تشیّع شد و موجب شد که تشیّع را مذهب جعفری بنامند.
آن حضرت با موانع فراوانی روبرو بودند، شاگردان ایشان نیز در مضیقۀ عجیبی قرار داشتند و به صورت پی در پی در زندان یا در تبعید به سر میبردند، اما آن امام بزرگوار با همان شاگردان و با وجود همۀ موانع، موجب غنای علمی و فرهنگی تشیّع شدند.
در زمان امامت امام صادق«سلاماللهعلیه» دشمنان آن حضرت، سعی فراوانی برای جلوگیری از ترویج تشیّع توسّط آن حضرت میکردند. ابنابیعمیر را که از شاگردان آن حضرت و از راویان حدیث آن امام همام بود، سالها زندانی کردند و برای ایجاد رعب و وحشت در بین مردم و برای اینکه کسی جرأت نکند به محضر درس امام صادق«سلاماللهعلیه» رفته و طلبۀ آن حضرت شود، بیست و یک هزار تازیانه به صورت متناوب به ابنابیعمیر زدند. حتّی کار به جایی رسید که قانونی وضع کردند و طیّ آن هر کسی که به درس امام صادق«سلاماللهعلیه» میرفت، مجبور بود یک دینار جریمه بدهد و هر کسی که در درس افراد مخالف آن حضرت شرکت میجست، یک دینار به او جایزه میدادند. طلبههای درس امام صادق«سلاماللهعلیه» برای اینکه بتوانند از محضر علمی آن امام بزرگوار بهرهمند شوند، کارهای سختی انجام میدادند و با دستمزد خود به درس امام صادق«سلاماللهعلیه» میرفتند.
با وجود همۀ این موانع و مشکلات و با وجود حصر و تبعید و حذف شیعیان در طول تاریخ و به خصوص در زمان امام صادق«سلاماللهعلیه» اکنون دست کم سی هزار روایت از امام صادق«سلاماللهعلیه» به دست ما رسیده است. این در حالی است که اهل سنّت با اینکه حکومت و امکانات آن را در اختیار داشتهاند، ششصد روایت بیشتر ندارند که آن هم به قول استاد بزرگوار ما حضرت آیتالله العظمی بروجردی«قدّسسرّه» به اندازۀ روایات شیعیان، ریشهدار و مستند نیست.
این همه برکات حاصل سی و چند سال، تدریس و بیان روایت توسّط امام صادق«سلاماللهعلیه» با وجود آن موانع و دشمنیهای فراوان است. حال در نظر بگیرید اگر آن حضرت، حکومت میکردند و اگر ولایت آن امام بزرگوار در جامعه جاری میشد، چه میشد؟
اگر امام هشتم، حضرت رضا«سلاماللهعلیه» میتوانستند واقعاً حکومت کنند و موانع ذکر شده در تاریخ را نداشتند، نظیر امیرالمؤمنین علی«سلاماللهعلیه» دنیای اسلام را شکوفا میکردند. حضرت رضا«سلاماللهعلیه» را با اجبار و تهدید به طوس آوردند و ایشان را محدود ساختند، اما در همان زمان، خدمات علمی و فرهنگی فراوانی ارائه دادند تا جایی که حکومت وقت احساس کرد حتّی حضور محدود ایشان نیز منشأ خدمات فراوانی است و این خدمات موجب تزلزل پایههای حکومت میگردد و از اینرو آن حضرت را به شهادت رسانیدند.
بنابراین قاطعانه می توان گفت: اگر حقّ عترت مطهّره ادا میشد و مانع حکومت آنان نمیشدند، اگر اجازه میدادند در زمان حیات هر امامی از ائمّۀ طاهرین«سلاماللهعلیهم» به روایت ثقلین عمل شود و مردم به قرآن و عترت تمسّک جویند، اهلبیت«سلاماللهعلیهم» حکومت قرآنی تشکیل میدادند و عالَم را گلستان میکردند و همۀ جهان از نظر علمی و معنوی و نیز از لحاظ اقتصادی و فرهنگی در عالیترین سطح قرار میگرفت.
یعنی همان ویژگیهایی که برای عصر ظهور حضرت بقیةاللهالأعظم«اروحنا فداه» در روایات ذکر شده است، در زمان حکومت هر امامی رخ میداد و جهان و جهانیان سعادتمند میشدند. البتّه بالأخره وعدۀ خدا عمل میشود و در زمان رجعت، همۀ اهلبیت«سلاماللهعلیهم» حکومت خواهند کرد و بهشت را در این دنیا پدید میآورند.
نکتۀ مهمّی که توجه جدّی میطلبد، اینکه امیرالمؤمنین «سلاماللهعلیه» با معجزه حکومت نمیکردند، بلکه احکام و قوانین اسلام را به درستی جاری میساختند و با عمل به دستورات قرآن کریم، اقتصادی سالم و عاری از فقر و نارسایی تحویل جامعه دادند.
همچنانکه در زمان ظهور حضرت ولیّ عصر «ارواحنافداه» و نیز در زمان رجعت، ائمۀ هدی«سلاماللهعلیهم»، اهداف حکومت الهی خویش را با معجزه و خرق عادت دنبال نخواهند کرد، بلکه احکام اسلام را صددرصد پیاده میکنند و به دستورات قرآن به طور کامل عمل مینمایند و از این جهت، همۀ جهان از نظر اقتصادی، فرهنگی، علمی و اجتماعی در بهترین وضعیّت ممکن قرار خواهد گرفت.
در آن زمان، اختلاف، ظلم، تبعیض، فساد، فقر و عزوبت در جامعه یافت نمیشود و آنچه هست، عدالت، تقوا و اجرای احکام مترقّی اسلام است و موفقیّت حکومت آن بزرگواران در اثر اجرای دقیق احکام اسلام و رعایت تقوا و عدالت است. همین امر اثبات میکند که تمسّک به قرآن تنها، موجب سعادت نیست. قرآن کریم مبیّن میخواهد و مبیّن آن، عترت طاهره«سلاماللهعلیهم» هستند. حاصل کنار گذاشتن عترت طاهره«سلاماللهعلیهم» و اکتفا به قرآن، به حکومت رسیدن بنیامیّه و بنیعباس است که به غیر از ظلم، تبعیض، فساد و ویرانی عالم اسلام ارمغانی نداشتند.
یکی ازموانع مهم برای سقوط و تباهی انسان، تمسّک به ثقلین است. پیامبر اکرم«صلیاللهعلیهوآله وسلّم» بر این موضوع اساسی بسیار تأکید کرده و مکرّراً فرمودهاند که اگر میخواهید گمراه نشوید و دچار سقوط نشوید، باید به یک دست شما قرآن و به دست دیگر، عترت باشد.
یکی از سفارشهای مهمّی که پیامبر اکرم«صلیاللهعلیهوآله وسلّم» در مدّت عمر شریف خویش به مسلمانان داشتند، تمسّک به قرآن و ولایت بود و آن نبیّ گرامی در هر فرصتی روایت شریف ثقلین را برای مسلمانان میخواندند. حتی در آخرین روزهای حیات مبارک، که حال جسمی ایشان وخیم بود به مسجد آمدند، نماز را نشسته خواندند و توصیۀ خود برای پیشگیری از سقوط و گمراهی را چنین تکرار فرمودند:
«إِنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمْ أَمْرَیْنِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی فَإِنَّ اللَّطِیفَ الْخَبِیرَ قَدْ عَهِدَ إِلَیَّ أَنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ کَهَاتَیْنِ ـ وَ جَمَعَ بَیْنَ مُسَبِّحَتَیْهِ ـ وَ لَا أَقُولُ کَهَاتَیْنِ ـ وَ جَمَعَ بَیْنَ الْمُسَبِّحَةِ وَ الْوُسْطَى ـ فَتَسْبِقَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى فَتَمَسَّکُوا بِهِمَا لَا تَزِلُّوا وَ لَا تَضِلُّوا وَ لَا تَقَدَّمُوهُمْ فَتَضِلُّوا»
من همانا دو چیز در میان شما میگذارم که پس از من هرگز گمراه نشوید، مادامى که به آن دو چنگ زنید: کتاب خدا، و عترتم که اهل بیت و خاندان مناند؛ زیرا خداى لطیف و آگاه به من سفارش کرده که آن دو از هم جدا نشوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند، مانند این دو انگشت (که با هم برابرند) ـ و دو انگشت سبابه خود را به هم چسباند ـ و نمیگویم مانند این دو انگشت ـ و انگشت سبابه و وسطى را به هم چسباند ـ تا یکى بر دیگرى پیش باشد و جلو افتد. پس به هر دوى اینها چنگ زنید تا نلغزید و گمراه نشوید، و بر ایشان جلو نیفتید که گمراه میشوید.
بنابراین، تمسّک توأمان به قرآن و عترت، مانع سقوط انسان و فاصله گرفتن از این دو ثقل گرانبها یا یکی از این دو، موجب ضلالت و گراهی انسان است.
اهمیّت روایت ثقلین نزد پیامبر اکرم«صلیاللهعلیه وآله وسلّم» به قدری است که در آخرین لحظات حیات مبارک خویش نیز قلم و دوات خواستند و تصمیم داشتند که روایت را بنویسند و این در حالی بود که در مدّت عمر، چیزی ننوشته بودند. اما در آن موقع، تصمیم به نوشتن این دستور مهم داشتند و فرمودند: قلم و دوات بیاورید تا برای شما آنچه مانع گمراهی شما میشود را بنویسم و جملۀ«لن تضلّوا ابدا» را که بیش از هزار مرتبه در روایت ثقلین تکرار کرده بودند به کار بردند که بنابر نظر بزرگان شیعه و سنّی، مقصود پیامبر اکرم در آن لحظات، نوشتن روایت ثقلین بوده است.
وقتی پیامبر«صلیاللهعلیه وآله وسلّم» چنین درخواستی کردند، عدهای از اطرافیان، مانع این کار شدند و گفتند: درد بر پیامبر غالب شده و قرآن برای شما کافی است یا گفتند: پیامبر ـ نعوذ بالله ـ هذیان میگوید که همین سخنان موجب بروز اختلاف میان اطرافیان شد و پیامبر«صلیاللهعلیه وآله وسلّم» نیز به آنان دستور دادند از آن جا خارج شوند و همگی به جز اهل بیت خارج شدند و پس از آن نیز پیامبر اکرم از دنیا رفتند.
علّت اساسی تأکید مکرّر و سفارش اکید پیامبر اکرم«صلیاللهعلیه وآله وسلّم» بر ضرورت تمسّک به قرآن و عترت و سفارش آن حضرت در غدیر خم و سایر فرصتها، به اهمیّت ارتباط با ولایت در کنار انس با قرآن شریف، هدایت و رستگاری بشریّت است. به عبارت دیگر، مهمترین هدف آن حضرت این است که آدمیان به خصوص امّت اسلامی، به فلاح و رستگاری دست یابند و هیچگاه گمراه نگردند. از اینرو همواره و در هر فرصتی آنان را به تمسّک به ثقلین، به عنوان مهمترین مانع سقوط و تباهی، سفارش میفرمودند.
از آیات نورانی قرآن کریم، به روشنی استفاده میشود که مودّت اهلبیت«سلاماللهعلیهم» راه سعادت و رستگاری را برای انسان هموار میسازد. این موضوع با بررسی سه آیه از قرآن کریم آشکار میگردد. در آیۀ اول میخوانیم: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى»
خداوند متعال در این آیۀ شریفه، به رسول گرامی خود میفرماید: بگو من برای رسالت خویش اجری نمیطلبم و اجر رسالت من، مودّت اهلبیت من است. لازم به یادآوری است که منظور از مودّت، محبّتی است که همراه با متابعت باشد و صرف محبّت را مودّت نمیگویند.
در آیۀ دیگر میفرماید: «ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ»
یعنی اجر رسالت من که مودّت اهلبیت من است، برای خود شما است و برای این است که به سعادت برسید و گمراه نشوید. و در آیۀ سوم، علّت اینکه مودّت اهلبیت«سلاماللهعلیهم» مانع سقوط و عامل سعادت است را آشکارتر میسازد. آنجا که میفرماید:
«قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلى رَبِّهِ سَبیلاً»
متابعت از ولایت، در کنار انس با قرآن کریم، انسان را از ظلمات گمراهی و تباهی میرهاند و به روشنایی هدایت و رستگاری میرساند. نکتهای که توجّه به آن ضروری است، اینکه تمسّک به یک ثقل از دو ثقل گرانبها و به کنار نهادن ثقل دیگر نیز انسان را به جایی نمیرساند و موجب گمراهی است. بنابراین اکتفا به قرآن بدون ولایت، موجب سقوط است؛ زیرا قرآن کریم بنابر تصریح خود قرآن، نیاز به مبیّن دارد و اهلبیت«سلاماللهعلیهم» مبیّن کتاب هدایت هستند. اکتفا به عترت منهای قرآن کریم و کنار گذاشتن قرآن نیز موجب ضلالت و گمراهی است.
متأسّفانه پس از رحلت نبیّ اکرم«صلیاللهعلیه وآله وسّلم» با شعار حسبنا کتابالله، عترت طاهره«سلاماللهعلیهم» و ولایت به کناری نهاده شد و انحراف و اختلاف در بین مسلمانان از همان زمان آغاز گردید. تاریخ زندگانی ائمّۀ اطهار«سلاماللهعلیهم» مملو از دشمنیها و کارشکنیهای متعدّد کسانی است که برای رسیدن به وقصود دنیوی و در اثر جاهطلبی، نگذاشتند مردم به عترت طاهره«سلاماللهعلیهم» تمسّک جویند و سعادتمند شوند.
امیرالمؤمنین علی«سلاماللهعلیه» را خانهنشین کردند، مانع استفادۀ مسلمانان از وجود پر برکت آن حضرت شدند. آن امام بزرگوار در مدّت پنج سال حکومت خود خطبههایی خواندند که بخشی از سخنان و روایات ارزشمند ایشان در کتاب شریف نهجالبلاغه گردآوری شده و به اعتراف شیعه وسنّی، بعد از قرآن کریم، پر جاذبهترین و با ارزشترینِ کتب است. حال تصّور کنید اگر آن حضرت در اثر دشمنیها و دسیسهها خانهنشین نمیشدند و بعد از پیامبر اکرم«صلیاللهعلیه وآله وسلّم» تا آخر عمر شریف حکومت میکردند، مسلمانان از نظر علمی و معنوی چه اندازه رشد میکردند!
امیرالمؤمنین علی«سلاماللهعلیه» در آن پنج سال حکومت، بهترین و والاترین خدمات علمی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را به مردم ارائه فرمودند؛ از نظر اقتصاد، خود آن حضرت در نهجالبلاغه میفرمایند: ای مردم! یک نفر فقیر در بین شما نیست و همۀ شما از نظر خوراک، پوشاک، مسکن و ازدواج در رفاه هستید. جالب آنکه هیچ اعتراضی نسبت به این ادعای بزرگ امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» در تاریخ ثبت نشده است و حتّی یک نفر نتوانسته است منکر ادعای ایشان شود، در حالیکه در آن زمان، دشمنان بسیاری در کوفه حضور داشتند و مترصّد ضربه زدن به شخصیّت و ابهّت آن حضرت بودند، ولی حتّی یک نفر نتوانسته است در مقابل امیرالمؤمنین علی«سلاماللهعلیه» بایستد و ثابت کند که در حکومت ایشان فقیر وجود دارد.
در پنج سال حکومت امیرالمؤمنین علی«سلاماللهعلیه» با سه جنگ خانمان برنداز میخواستند مانع موفقیّت آن حضرت در امر حکومت شوند و به راستی این سه جنگ برای شکست و براندازی حکومت امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» کافی بود، ولی آن امام بزرگوار علاوه بر ایستادگی در آن سه جنگ، حکومت را به خوبی اداره کردند و مردم را در رفاه گذاشتند.
با این اوصاف، اگر امیرالمؤمنین علی«سلاماللهعلیه» پنجاه سال حکومت میکردند، همان زمان، همۀ جهان به رفاه و عدالت میرسید. در خصوص سایر ائمۀ اطهار«سلاماللهعلیهم» نیز همین مطلب صادق است. یعنی اگر حقّ اهلبیت«سلاماللهعلیهم» را در امر حکومت غصب نمیکردند و مانع حکومت ائمّۀ هدی«سلاماللهعلیهم» نمیشدند، آن بزرگوران یکی پس از دیگری به حکومت میرسیدند و با حاکمیّت احکام و دستورات قرآن کریم، خدماتی نظیر خدمات آن پنج سال حکومت حضرت علی«سلاماللهعلیه» ارائه میکردند و ممالک اسلامی از نظر علمی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، سرآمد همۀ ممالک و کشورها میشد و نقص و کمبودی مشاهده نمیگردید.
این حقیقت نیاز به اثبات ندارد، زیرا بهترین دلیل شیء، وقوع شیء است. پنج سال حکومت امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» و موفقیّت حکومت ایشان در زمینههای مختلف و با وجود موانع گوناگون، گویای این است که حوکت قرآنی اهلبیت«سلاماللهعلیهم» برترین و موفقترین حکومتها است.
امام ششم، حضرت جعفربنمحمّدٍالصادق«سلاماللهعلیه» با اینکه فرصت حکومت نیافتند، در طول سی و چند سال امامت خویش، فرصت ترویج و تبلیغ احکام اسلام را یافتند و همان جهاد علمی آن حضرت، اساس فقه پویای تشیّع شد و موجب شد که تشیّع را مذهب جعفری بنامند.
آن حضرت با موانع فراوانی روبرو بودند، شاگردان ایشان نیز در مضیقۀ عجیبی قرار داشتند و به صورت پی در پی در زندان یا در تبعید به سر میبردند، اما آن امام بزرگوار با همان شاگردان و با وجود همۀ موانع، موجب غنای علمی و فرهنگی تشیّع شدند.
در زمان امامت امام صادق«سلاماللهعلیه» دشمنان آن حضرت، سعی فراوانی برای جلوگیری از ترویج تشیّع توسّط آن حضرت میکردند. ابنابیعمیر را که از شاگردان آن حضرت و از راویان حدیث آن امام همام بود، سالها زندانی کردند و برای ایجاد رعب و وحشت در بین مردم و برای اینکه کسی جرأت نکند به محضر درس امام صادق«سلاماللهعلیه» رفته و طلبۀ آن حضرت شود، بیست و یک هزار تازیانه به صورت متناوب به ابنابیعمیر زدند. حتّی کار به جایی رسید که قانونی وضع کردند و طیّ آن هر کسی که به درس امام صادق«سلاماللهعلیه» میرفت، مجبور بود یک دینار جریمه بدهد و هر کسی که در درس افراد مخالف آن حضرت شرکت میجست، یک دینار به او جایزه میدادند. طلبههای درس امام صادق«سلاماللهعلیه» برای اینکه بتوانند از محضر علمی آن امام بزرگوار بهرهمند شوند، کارهای سختی انجام میدادند و با دستمزد خود به درس امام صادق«سلاماللهعلیه» میرفتند.
با وجود همۀ این موانع و مشکلات و با وجود حصر و تبعید و حذف شیعیان در طول تاریخ و به خصوص در زمان امام صادق«سلاماللهعلیه» اکنون دست کم سی هزار روایت از امام صادق«سلاماللهعلیه» به دست ما رسیده است. این در حالی است که اهل سنّت با اینکه حکومت و امکانات آن را در اختیار داشتهاند، ششصد روایت بیشتر ندارند که آن هم به قول استاد بزرگوار ما حضرت آیتالله العظمی بروجردی«قدّسسرّه» به اندازۀ روایات شیعیان، ریشهدار و مستند نیست.
این همه برکات حاصل سی و چند سال، تدریس و بیان روایت توسّط امام صادق«سلاماللهعلیه» با وجود آن موانع و دشمنیهای فراوان است. حال در نظر بگیرید اگر آن حضرت، حکومت میکردند و اگر ولایت آن امام بزرگوار در جامعه جاری میشد، چه میشد؟
اگر امام هشتم، حضرت رضا«سلاماللهعلیه» میتوانستند واقعاً حکومت کنند و موانع ذکر شده در تاریخ را نداشتند، نظیر امیرالمؤمنین علی«سلاماللهعلیه» دنیای اسلام را شکوفا میکردند. حضرت رضا«سلاماللهعلیه» را با اجبار و تهدید به طوس آوردند و ایشان را محدود ساختند، اما در همان زمان، خدمات علمی و فرهنگی فراوانی ارائه دادند تا جایی که حکومت وقت احساس کرد حتّی حضور محدود ایشان نیز منشأ خدمات فراوانی است و این خدمات موجب تزلزل پایههای حکومت میگردد و از اینرو آن حضرت را به شهادت رسانیدند.
بنابراین قاطعانه می توان گفت: اگر حقّ عترت مطهّره ادا میشد و مانع حکومت آنان نمیشدند، اگر اجازه میدادند در زمان حیات هر امامی از ائمّۀ طاهرین«سلاماللهعلیهم» به روایت ثقلین عمل شود و مردم به قرآن و عترت تمسّک جویند، اهلبیت«سلاماللهعلیهم» حکومت قرآنی تشکیل میدادند و عالَم را گلستان میکردند و همۀ جهان از نظر علمی و معنوی و نیز از لحاظ اقتصادی و فرهنگی در عالیترین سطح قرار میگرفت.
یعنی همان ویژگیهایی که برای عصر ظهور حضرت بقیةاللهالأعظم«اروحنا فداه» در روایات ذکر شده است، در زمان حکومت هر امامی رخ میداد و جهان و جهانیان سعادتمند میشدند. البتّه بالأخره وعدۀ خدا عمل میشود و در زمان رجعت، همۀ اهلبیت«سلاماللهعلیهم» حکومت خواهند کرد و بهشت را در این دنیا پدید میآورند.
نکتۀ مهمّی که توجه جدّی میطلبد، اینکه امیرالمؤمنین «سلاماللهعلیه» با معجزه حکومت نمیکردند، بلکه احکام و قوانین اسلام را به درستی جاری میساختند و با عمل به دستورات قرآن کریم، اقتصادی سالم و عاری از فقر و نارسایی تحویل جامعه دادند.
همچنانکه در زمان ظهور حضرت ولیّ عصر «ارواحنافداه» و نیز در زمان رجعت، ائمۀ هدی«سلاماللهعلیهم»، اهداف حکومت الهی خویش را با معجزه و خرق عادت دنبال نخواهند کرد، بلکه احکام اسلام را صددرصد پیاده میکنند و به دستورات قرآن به طور کامل عمل مینمایند و از این جهت، همۀ جهان از نظر اقتصادی، فرهنگی، علمی و اجتماعی در بهترین وضعیّت ممکن قرار خواهد گرفت.
در آن زمان، اختلاف، ظلم، تبعیض، فساد، فقر و عزوبت در جامعه یافت نمیشود و آنچه هست، عدالت، تقوا و اجرای احکام مترقّی اسلام است و موفقیّت حکومت آن بزرگواران در اثر اجرای دقیق احکام اسلام و رعایت تقوا و عدالت است. همین امر اثبات میکند که تمسّک به قرآن تنها، موجب سعادت نیست. قرآن کریم مبیّن میخواهد و مبیّن آن، عترت طاهره«سلاماللهعلیهم» هستند. حاصل کنار گذاشتن عترت طاهره«سلاماللهعلیهم» و اکتفا به قرآن، به حکومت رسیدن بنیامیّه و بنیعباس است که به غیر از ظلم، تبعیض، فساد و ویرانی عالم اسلام ارمغانی نداشتند.
کاربر مهمان
کاربر مهمان