- 1121
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 27 تا 30 سوره اعراف
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 27 تا 30 سوره اعراف"
فرمود: ﴿فَرِیقاً هَدَی وَفَرِیقاً حَقَّ عَلَیْهِمُ الضَّلاَلَةُ﴾ لکن در طلیعه امر همه مخیرند
امتناع بالاختیار لا ینافی الاختیار
روح انسان لطیفتر از روح اجنه است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاساً یُوَارِی سَوْءَاتِکُمْ وَرِیشاً و لِبَاسُ التَّقْوَی ذلِکَ خَیْرٌ ذلِکَ مِنْ آیَاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ ٭ یَا بَنِی آدَمَ لاَیَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُم مِنَ الجَنَّةِ یَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ و قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَتَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لاَیُؤْمِنُونَ ٭ وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَیْهَا آبَاءَنَا وَاللّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللّهَ لاَیَأْمُرُ بِالفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَی اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ٭ قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالقِسْطِ وَأَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ کَمَا بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ ٭ فَرِیقاً هَدَی وَفَرِیقاً حَقَّ عَلَیْهِمُ الضَّلاَلَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ مِن دُونِ اللّهِ وَیَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُهْتَدُونَ﴾
در آیه اول ذات اقدس الهی به همه بنیآدم خطاب کرده است لکن در ذیل از خطاب به غیبت التفات شد فرمود: ﴿ذلِکَ مِنْ آیَاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ﴾ صدر آیه مخاطب توده مردماند فرمود ﴿یَا بَنِی آدَمَ﴾ ولی ذیل آیه مخاطب شخص پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است این ﴿ذلِکَ﴾ مخاطبش پیغمبر است اشاره به گذشته است این ﴿ذلِکَ﴾ مرکب است از یک کلمه اشاره و از یک کلمه ضمیر ذلک این کافش خطاب است آن ذا اسم اشاره است لام هم برای این که مشاره الیه دور است پس خطاب در ذیل آیه متوجه پیامبر است وقتی خطاب متوجه پیامبر شد آنها میشوند غایب وقتی غایب شد از آنها به ضمیر غیاب یاد میکند میفرماید: ﴿لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ﴾.
مطلب دوم آن است که گرچه نتیجه کار بالأخره یک عدهای اهل ضلالتاند یک عدهای اهل هدایتاند چه اینکه در یکی از آیات تلاوت شده فرمود: ﴿فَرِیقاً هَدَی وَفَرِیقاً حَقَّ عَلَیْهِمُ الضَّلاَلَةُ﴾ لکن در طلیعه امر همه مخیرند ﴿قُلِ الحَقُّ مِن رَبِّکُمْ فَمَن شَاءَ فَلْیُؤْمِن وَمَن شَاءَ فَلْیَکُفُر﴾ چون در طلیعه امر همه مخیرند و زمینه ارشاد هم زمینهای است که هر دو طرف میسر باشد لذا قبل از انتخاب حالا یا امتثال یا عصیان یا اطاعت یا معصیت قبل از انتخاب زمینه زمینه ترجی است میفرماید: ﴿لَعَلَّهُم﴾ بعد از انتخاب البته امتناع بالاختیار لا ینافی الاختیار ضرورت به اختیار هم لا تنافی الاختیار بعد راه یک طرفه خواهد بود لذا قبل از انتخاب زمینه زمینه ترجی است میفرماید: ﴿لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ﴾ حتی طرف خطاب اگر فرعون هم باشد میفرماید ﴿اذْهَبْ إِلَی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَی﴾ به موسی و هارون (سلام الله علیهما) فرمود: ﴿ فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَّیِّناً لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَی﴾ البته سر انجام با اینکه یقین پیدا کرد حق با موسای کلیم است عناد ورزید ﴿وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُم﴾ و موسای کلیم (سلام الله علیه) هم به این گروه فرمود: ﴿لَقَدْ عَلِمْتَ مَا أَنزَلَ هؤُلاءِ إِلاَّ رَبُّ السَّماوَاتِ﴾ تو میدانی این معجزات معجزات الهی است پس بعد از انتخاب راه حکم ضروری است میشود یا شفا یا خسران یا میشود ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ القُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ﴾ یا میشود ﴿وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَسَاراً﴾ ولی قبل از انتخاب درحد ترجی است لذا میفرماید: ﴿لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ﴾ چه این که در بخشهای دیگر هم به مؤمنین خطاب میفرماید که ﴿ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ﴾ این کار زمینه را فراهم میکند پایان راه مشخص نیست که به چه صورت در میآید الله میداند البته و کسی که آن راه را به پایان رسانده است آن وقت هم یک طرفه خواهد بود تا به پایان نرسد مشخص نیست گاهی ظاهر امر خوب است بعد سوء عاقبت دامنگیر میشود گاهی ظاهر امر بد است حسن خاتمه نصیب میشود در حدّ ترجی قابل طرح است اوائل امر.
مطلب بعدی آن است که اینکه فرمود: ﴿ یَا بَنِی آدَمَ لاَیَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُم مِنَ الجَنَّةِ یَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا﴾ گرچه در آیه بیست میفرماید که وسوسه کرد تا اینکه اینها را برهنه کند ﴿فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُرِیَ عَنْهُمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا﴾ و در این آیه محل بحث یعنی آیه 27 سخن از وسوسه نیست ولی سخن از فتنه هست که فتنه همان وسوسه را در برمیگیرد فرمود ﴿ یَا بَنِی آدَمَ لاَیَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُم مِنَ الجَنَّةِ﴾ بالفتنه که ﴿یَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا﴾ یعنی با فتنه اینها را برهنه کرده است با فتنه و وسوسه اینها را از بهشت بیرون میکند.
مطلب بعدی آن است که وجود مبارک حضرت آدم و حوا (سلام الله علیهما) از اندام تناسلی باخبر بودند نه اینکه بعد از آن وسوسه باخبر شدند بلکه بعد از وسوسه عاری شدند این عریان سوئه است نه اینکه قبلاً جاهل بودند بعد عالم شدند گروهی هم فتوا دادند که به آن صورت حتی زوجین هم برای یکدیگر محرم نیستند گرچه این فتوا صحیح نیست و در بین خاصه هم نیست اما گروهی از علمای اهل سنت فتوا دادند که حتی چنین کاری برای زوجین هم جایز نیست آنهایی که الآن به افراط در این جریان حجاب رو آوردند میگفتند که زن سراپا عوره است حتی ناخنهای اینها حتی «اظافیرهن» خب.
مطلب دیگر آن است که این حرفها در جامع قرطبی است ایشان به زحمت افتاده است که حالا از این آیه گرچه ممنوعیت ممکن است استفاده بشود ولی در شرع ما جایز است برای اینکه ما دلیل نداریم آنچه که در شریعت حضرت آدم (سلام الله علیه) بود بعینها در شریعت رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم جاری است خب آن شرایع نسخ شده است لکن در بحثهای قبل گذشت که این قبل از اصل تشریع بود این فی السماء بود فی الجنة بود هنوز شریعتی در کار نبود آن امر و نهی را باید مناسب با آن عالم معنا کرد نه آسمان ظاهری که الآن اگر کسی سوار سفینههای آسمانی بشود به آسمان هم برود همین احکام شریعت بر او بار است آن آسمانی است که ﴿وَفِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَمَا تُوعَدُونَ﴾ آن آسمانی است که درش به روی کفار باز نمیشود که ﴿لاَتُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ﴾ نه این آسمانی است که اینها تردد دارند جنت بود و در آن آسمان بعد از هبوط سخن از شریعت مطرح شد پس این رنج صاحب تفسیر جامع جناب قرطبی این رنج بیحاصل است آن بحثی که در اصول کردند برای شریعت محقق شده در دنیاست یعنی ابراهیم خلیل موسای کلیم عیسای مسیح (علیهم الصلاة و علیهم السلام) شریعتی داشتند آیا شریعت آنها با شریعت ما احکامی که برای آنها هست برای ما هم هست الا ما خرج بالدلیل یا نه؟ ولی این جریان قصه حضرت آدم برای قبل از تشریع است خُب لکن در نصوص ما دارد که نگاه به عوره انسان را کور میکند شیخنا الاستاد مرحوم علامه شعرانی (رضوان الله علیه) بیمیل نبود بگویند که نگاه به عورتهای زوجه را هم مثلاً بگویند این روایات شامل میشود روایاتی هست که نگاه به عورت آدم را نابینا میکند خب اگر چنانچه حرام باشد -معاذالله- هم نابینای ظاهر میکند هم نابینای باطن اگر حلال باشد خب ممکن است انسان را نابینای باطن بکند خیلی از چیزهاست که انسان در عالم رویا میبیند این هم از او گرفته میشود خب درباره پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دارد که «لم یر قط» همین بود دیگر حالا اختصاصی به او نداشت که عایشه میگوید نه او دید نه من دیدم این ﴿ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾ که تنها در همین امور بین الرشد و بین الغی نیست که در آن لطایف هم هست در آن معارف هم هست حداقلش این است که انسان را از آن چشم ملکوتی کور میکند و نابینا میکند وقتی انسان از آن دید ملکوتی نابینا شد خطر «من حیث لا ترونهم» دامنگیر انسان میشود میبینید گاهی خیلی آدم این در میزند آن در میزند وظیفه نمیداند چیست؟ در مسائل عمیق گیر میکند نمیداند وظیفه چیست آدم متشرعی است میخواهد به وظیفه عمل کند اما نمیفهمد مشورت میکند حل نمیشود استخاره حل نمیشود خب معنای کور بودن همین است دیگر آدم راه را گم میکند بالأخره یک جا کار گیر است بالأخره فرمود: ﴿إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ و قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَتَرَوْنَهُم﴾ خب رویت هم قبلاً اشاره شد که این معنایش این نیست که رویت آنها محال است معنایش این است که عادت بر این است که آنها دیده نمیشوند هم رویت ملکی آنها جایز است هم رویت ملکوتی آنها رویت ملکی این است که اینها بالأخره جن هستند دیگر موجود مادیاند منتها لطیفاند روح دارند بدن دارند نه روحشان به عمق روح انسان است روح انسان لطیفتر از روح آنهاست مجردتر از روح آنهاست بدن آنها لطیفتر از بدن انسان است آنها در حرکت سریعاند و انسان در درک قوی است روشن نیست که آنها بتوانند به تجرد عقلی بار یابند حد اکثر تجردشان تجرد وهمی و خیالی است البته دلیلی بر استحاله اقامه نشده اما غالباً این است بنابراین اینها قابل رویت هستند منتها بر خلاف عادت است گاهی ممکن است با همین چشم ظاهری دیده بشود اما وسوسهشان که یک امر ملکوتی است آن هم گاهی با چشم ملکوتی دیده میشود گاهی دیده نمیشود در جریان جن که شیطان از سنخ جن بود در سورهٴ مبارکهٴ «نمل» آیه هفده به این صورت بیان شده: ﴿وَحُشِرَ لِسُلَیْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الجِنِّ وَالإِنسِ وَالطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ﴾ همهشان توزیع شدهاند تقسیم شدهاند هر کسی کار خاص خود را دارد و مانند آن چه اینکه در همان سورهٴ مبارکهٴ «نمل» آیه 39 سخن عفریت را بازگو میکند که ﴿ قَالَ عِفْرِیتٌ مِّنَ الجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِکَ وَإِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ﴾ در سوره «سبأ» هم جریان کارگری کارگزاران جن و اینها را هم ذکر میکند که ﴿یَعْمَلُونَ لَهُ مَا یَشَاءُ مِن مَّحَارِیبَ وَتَمَاثِیلَ وَجِفَانٍ﴾ ظاهراً اینها در آن محدوده حالا نه تنها برای حضرت سلیمان (سلام الله علیه) برای بعضی از مسئولین همانها هم قابل رویت بودند برای معمارهایشان برای سایر بناهایشان برای سایر کارگرانشان قابل دیدن بودند پس اینچنین نیست که دیدن اینها ممکن نباشد در جریان رویت ملکوتی هم ذات اقدس الهی در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» این وعده را داد این بشارت را داد که اگر شما اهل تقوا باشید ممکن است که فرق بگذارید آیه 29 سوره «انفال» این است که ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَل لَکُمْ فُرْقَاناً وَیُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللّهُ ذُو الفَضْلِ العَظِیمِ﴾ خب اگر کسی اهل فرقان بود میتواند بین الحق و الباطل فرق بگذارد یک خاطرهای در قلب او پدید آمد پیشنهادی به او دادند این دیگر نیازی به استخاره و استشاره و رنج و تلاش و کوشش ندارد بالأخره میفهمد این از کجا آمده این الهام فرشته است این وسوسه شیطان است این شخصی که آمده رسول الهی است یا نه جزء شیاطین الانس است چون شیاطین الانس گاهی پیشنهادی به آدم میدهند گاهی هم پیشنهاد در چیزی در قلب انسان القا میکنند این میفهمند که جزء ﴿الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ المَلاَئِکَةُ﴾ است یا ﴿هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلَی مَن تَنَزَّلُ الشَّیَاطِینُ ٭ تَنَزَّلُ عَلَی کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ﴾ این فرقان قدرت فرق بین حق و باطل که رویت ملکوتی است نصیب انسان با تقوا خواهد بود اگر کسی ﴿لِبَاسُ التَّقْوَی ذلِکَ خَیْرٌ﴾ را در بر کرده است از دید ملکوتی محروم نیست فتحصل که دیدن شیطان هم با رویت ملکی ممکن است هم با دیدن ملکوتی هم دید طبیعی ممکن است هم دید فرا طبیعی هم با چشم ظاهر ممکن است هم با چشم باطن وسوسه او را با چشم باطن میشود تشخیص داد اگر کسی بصیر باشد و اگر خودش آمد ممکن است انسان او را ببیند محال نیست لذا آن سخنانی که بین افراط و تفریط بود در نوبت قبل گذشت.
پرسش ...
پاسخ: آن هم مرکب هست منتها رقیق است لطیف است دیگر لطیف به معنای مجرد که نیست آن هم مرکب است از همین مواد و عناصر عالم طبیعت دیگر ﴿وَالجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ﴾ مثل اینکه انسان از طین است و عناصر دیگر او را همراهی میکنند آن هم از نار است و عناصر دیگر او را همراهی میکنند منتها لطیفتر از انسان است خیلیها میبینند کارشان این است اصلاً.
بنابراین رویتشان هم ملکی ممکن است هم ملکوتی و مانند آن اما تعبیر ﴿کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُم﴾ در تفسیر جامع قرطبی آمده است که پدر و مادر را همانطوری که والد و والده میگویند اب و ابه هم میگویند مادر را ابه هم میگویند لذا این ﴿أَبَوَیْکُم﴾ تغلیب است مثل والد و والده این طور نیست که مادر را فقط ام بگویند اب و ابه به جای والد و والده استعمال میشود البته معناب اب غیر از والده است معنای ابه غیر از والده است خب ﴿کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُم مِنَ الجَنَّةِ یَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ و قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَتَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لاَیُؤْمِنُونَ﴾ که این جعل کیفری است نه جعل ابتدایی جعل ابتدایی ذات اقدس الهی فرمود به احدی سلطه نداری که آیاتش هم قبلاً خوانده شد این جعل کیفری است یعنی کسی که ایمان نیاورد یک و اهل اینکه ایمان بیاورد هم نیست دو و این خوی تمرد او هم مستمر است سه، که به صورت فعل مضارع بیان فرمود فرمود جزء ﴿لاَیُؤْمِنُونَ﴾اند یعنی هر چه آیات الهی بیاید لا یؤمن لا یؤمن لا یؤمن این طور است چنین گروهی تحت ولایت شیطاناند خب ﴿ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لاَیُؤْمِنُونَ﴾ حالا همین گروه ﴿وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَیْهَا آبَاءَنَا وَاللّهُ أَمَرَنَا بِهَا﴾ که بارزترین مصداق فحشا همان عریان بودن است حالا یا در اطراف کعبه عاری بودند یا در مجامع دیگر عریان زندگی میکردند ﴿وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَیْهَا﴾ برای این فحشا ﴿آبَاءَنَا وَاللّهُ أَمَرَنَا بِهَا﴾ این آباء در قبال امهات نیست اینکه میگویند پدران ما یعنی نسل قبل این طور بودند دخترها میگویند مادرها را به این وضع یافتیم پسرها میگویند پدرها را به این وضع یافتیم فرهنگ محاوره فرهنگ مذکر گویی است وگرنه اختصاصی به مذکر ندارد مونثاً میگویند: «وجدنا علیها امهاتنا» مذکرها میگویند: ﴿وَجَدْنَا عَلَیْهَا آبَاءَنَا وَاللّهُ أَمَرَنَا بِهَا﴾ که این مغالطه تکوین و تشریع هم بحثش قبلاً گذشت آن گاه ذات اقدس الهی برای ابطال چنین تهمتی میفرماید که اینکه گفتید: ﴿وَاللّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللّهَ لاَیَأْمُرُ بِالفَحْشَاءِ﴾ نشانهاش هم جریان حضرت آدم است این جریان را که شما میدانید این فحشا از وسوسه پدید آمد حتی فحشای داخلی حتی کاری که شما فحشا نمیدانید این از کار شیطنت برخواست و ذات اقدس الهی جلوی این را تشریعاً گرفت فرمود مبادا این کار را بکنید شیطان قصد دارد که شما را مکشوف الحیثیه بکند مسلوب السوئة بکند پس ﴿إِنَّ اللّهَ لاَیَأْمُرُ بِالفَحْشَاءِ﴾ و قصه حضرت آدم سند گویاست ﴿إِنَّ اللّهَ لاَیَأْمُرُ بِالفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَی اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ افترا میبندید قول بدون علم همان افترا است دیگر که این استفهامش استفهام توبیخی است چرا این حرف را میزنید راجع به آن کار هم که گفتید: ﴿وَجَدْنَا عَلَیْهَا آبَاءَنَا﴾ آن را هم در جای دیگر فرمود: ﴿أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ شَیْئاً وَلاَ یَهْتَدُونَ﴾ خب چرا شما مقلد مقلدانید؟ تقلید بالأخره باید بر اساس تحقیق باشد خب پس خدا به فحشا امر نمیکند کسانی هم که به فحشا امر میکنند آن هم قرآن کریم مشخص کرده است در همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» میفرمایند ما جلوی بهانه بهانهگیرها را میگیریم بعضیها ممکن است که به میراث فرهنگی بهانه کنند بعضیها ممکن است به محیط آلوده استدلال کنند فرمود ما آنقدر مسئله را برای شما بین الرشد کردیم که نه میتوانید به میراث فرهنگی و آثار باستانی گذشته استناد کنید بگویید که ما وارث یک مکتب و فرهنگی بودیم و نه میتوانید بگویید ما غافل بودیم هم به گذشتهها گفتیم هم به شما گفتیم در همان آیه اخذ میثاق که جزء غرر آیات سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» است به خواست خدا در پیش داریم آیه 172 به بعد ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُم﴾ آیه بعد دارد که در ذیلش و همچنین آیه بعد دارد که ما این کار را کردیم ﴿أَن تَقُولُوا یَوْمَ القِیَامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذَا غَافِلِینَ ٭ أَوْ تَقُولُوا إِنَّمَا أَشْرَکَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَکُنَّا ذُرِّیَّةً مِن بَعْدِهِم﴾ فرمود ما این کار را کردیم در درون شما این چراغ را روشن کردیم الآن هم اگر فکر بکنید آن تعهد و عهد و ظرف تعهد یادتان میآید برای اینکه ما میگوییم به یاد آن صحنه باشید این ﴿إِذْ﴾ ﴿وَإِذْ أَخَذَ﴾ این ﴿إِذْ﴾ منصوب است ناصبش هم «واذکروا» است یعنی به یاد آن صحنه باشید یادتان باشد سند نزد شماست این سند را مطالعه کنید ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُم﴾ یعنی «و اذکروا» این سند الآن هست اگر یک قضیه تاریخی باشد و مربوط به عوالم دیگر باشد اینکه قابل احتجاج نیست نه الآن سند با شماست چرا یک چنین سندی را طرفین امضا کردید؟ برای اینکه به هیچ یک از این دوتا بهانه شما عذر تراشی نکنید این کار را کردیم برای چه؟ ﴿أَن تَقُولُوا﴾ مبادا اینکه بگویید «کراهة ان تقولوا» مثل اینکه فرمود: ﴿إِن جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا﴾ یعنی مبادا اینکه مبتلا بشوید «کراهة ان تصیبوا» مبادا ﴿ أَن تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَی مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ﴾ ﴿أَن تَقُولُوا﴾ یعنی مبادا این را بگویید بگویید که مبادا که در قیامت عذر خواهی بکنید بهانه بیاورید بگویید: ﴿إِنَّا کُنَّا عَنْ هذَا غَافِلِینَ﴾ ما که از توحید تو و ربوبیت تو و عبودیت تو غفلت داشتیم این یک، یا بگویید نه بالأخره ما وارث یک فرهنگ گذشته بودیم پدران ما این کار را کردند ما هم این کار را کردیم ﴿أَوْ تَقُولُوا إِنَّمَا أَشْرَکَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَکُنَّا ذُرِّیَّةً مِن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِکُنَا﴾ به ما چه آنها این کار را کردند، نه ما از آنها از شما از همه سند گرفتیم و سند هم امضا کردیم طرفین در درون جان شما در صندوقخانه اریکه جان شما آنجاست این را باز کنید بخوانید دیگر نه میتوانید بگویید: ﴿إِنَّا کُنَّا عَنْ هذَا غَافِلِینَ﴾ نه میتوانید بگویید ﴿ إِنَّمَا أَشْرَکَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَکُنَّا ذُرِّیَّةً مِن بَعْدِهِم﴾ نه، نه این است نه آن، این دوتا بهانه را بهانه را قطع کردند در خیلی از آیات قرآن کریم است در این جریان هم همینطور است فرمود که ما که مسائل را برای شما بین کردیم ﴿إِنَّ اللّهَ لاَیَأْمُرُ بِالفَحْشَاءِ﴾ نسبت به گذشته اگر بگویید که ما وارث آثار آنها بودیم ﴿أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَلاَ یَهْتَدُونَ﴾ خب چرا حرف آنها را گوش میدادید؟ عقلی که ما به شما دادیم میگوید که یا محقق باش یا حرف محقق را بپذیر این نه آن بود نه این و الله گفتید: ﴿أَمَرَنَا بِهَا﴾ ﴿إِنَّ اللّهَ لاَیَأْمُرُ بِالفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَی اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ که استفهامش توبیخی است پس خدا به فحشاء امر نمیکند پس به چه امر میکند فان قلت اگر ﴿إِنَّ اللّهَ لاَیَأْمُرُ بِالفَحْشَاءِ﴾ پس بماذا یأمر؟ قلت: ﴿قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالقِسْطِ﴾ خدا امر کرده است که نصیب خودت را بگیر یک، نصیب دیگران را به دیگران بده دو، از نصیب خودت غافل نباش عمداً سلطهپذیر نباش سه، به نصیب دیگران تعدی نکن طاغی نباش چهار، اگر از نصیب خودت غافل بودی به سوء اختیار خودت منظلم بودی تبّاً لک، به نصیب دیگران تعدی کردی اهل قسط بودی قسط دیگران را خوردی میشود قاسط، قاسط کسی است که قسط دیگران را میخورد قسط یعنی سهم یعنی نصیب عدل آن وصف است قسط آن نصیب است بینشان مفهوماً خیلی فرق است خب ﴿أَمَرَ رَبِّی بِالقِسْطِ﴾ خدا به نصیب و سهم امر کرده هر کسی سهم خودش را بگیرد یک، مواظب باشد سهم او از او گرفته نشود و در سهم دیگری تعدی ن کند آن که سهم خودش را میگیرد و سهم دیگری را به دیگران میدهد این میشود مقسط اهل قسط است یعنی اهل سهم است سهمشناس است آن که سهم خودش را میگیرد سهم دیگران را هم میبلعد او اهل قَسط است قسط یعنی جور قاسط یعنی جائر، قاسط به کسی میگویند که قسط دیگران را میخورد ﴿وَأَمَّا القَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾ آنها که قاسطاند اهل جهنماند آنها که مقسطاند اهل قسطاند سهم خودشان را میشناسند سهم دیگران را میشناسند اینها محبوب خدایند ﴿إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ المُقْسِطِینَ﴾ و به ما هم امر کرده که ﴿وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ المُقْسِطِینَ﴾ اینکه فرمود: ﴿قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالقِسْطِ﴾ یعنی «فأتمروا بالقسط» یعنی ﴿أَقْسِطُوا﴾ به دلیل اینکه بعد فرمود: ﴿وَأَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ﴾ این ﴿وَأَقِیمُوا﴾ تقریباً معطوف است بر آن ﴿أَقْسِطُوا﴾ یا «وأتمروا بالقسط» چون ﴿أَمَرَ رَبِّی بِالقِسْطِ﴾ «اتمروا بالقسط» ﴿وَأَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ﴾ هم در مسائل حقوقی اهل قسط باشید هم در مسائل عبادی اهل خلوص باشید و اقیموا وجوهکم اقیموا وجوهکم پیش چه کسی عند کل مسجد معلوم است هر جایی که بخواهید نماز بخوانید این مسجد مسجد مصطلح نیست چون این سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» در مکه نازل شد یک آن روز غیر از مسجد الحرام مسجد دیگری نبود دو قبلهای هم غیر از بیت المقدس قبله دیگر نبود سه گرچه پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) طرزی در مکه نماز میخواند که تقریباً نزدیک رکن آن سمت رکن مستجار بود که هم به کعبه رو کند هم به بیت المقدس یعنی نزدیک حجر اسماعیل و اینها نماز نمیخواند که به کعبه پشت کند رو به قدس این طور نبود تا حضرت در مکه زندگی میکردند برابر آن بحثهایی که در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» گذشت این طور نتیجه گرفتیم تا حضرت در مکه زندگی میکردند گرچه قبله رسمی مسلمین بیت المقدس بود ولی حضرت در آن سمت میایستاد که هم به کعبه رو کند به قدس نه به سمت حجر اسماعیل این طرفها بایستد که به کعبه پشت کند و رو کند این طور نبود.
پرسش ...
پاسخ: حضرت بله احترام کعبه را حفظ میکردند.
پرسش ...
پاسخ: اشکال شرعی نداشت که چون هر سمتی به طرف بیت المقدس میتوانست رو کند.
پرسش ...
پاسخ: نه احترام کعبه محفوظ است قبله بیت المقدس است این طور نیست که به دوتا قبله رو کرده باشد که حرمت کعبه را حفظ میکرد پشت به کعبه نمیکرد و رو به کعبه و قدس نماز میگذاشت.
این ﴿وَأَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ﴾ مسجد یعنی جای نماز یعنی عند کل مصلی یعنی هر جایی که میخواهید نماز بخوانید پس مسجد یعنی این منظور از وجه هم که چهره نیست این وجه همان است که ﴿أَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً﴾ این وجه یعنی چهره هستی نه یعنی صورت در مقابل دست و پا اقیموا وجوهکم پس وجه همان ﴿أَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً﴾ست چهره هستی است نه صورت مسجد هم یعنی مصلا خب ﴿أَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ﴾ ظرف مشخص است وجه مشخص است خب هستی را به کدام طرف اقامه کن؟ ما طرف را از کجا میفهمیم؟ از اینکه از تمام هستی ما به وجه یاد کرده خب منظور صورت که حالا روشن شد صورت نیست در قبال دست و پا خودت را متوجه کن از حقیقت ما به عنوان وجه یاد کرده وجه را هم وجه میگویند برای اینکه به یتوجه الی الشیء خب آن متوجه الیه چیست؟ ما مأمور به اقامهایم یک، اقامه است و اقامه هم غیر از استقبال است وجه را یعنی حقیقت هستیمان را که از او به وجه یاد کرده است او را باید اقامه کنیم قائم کنیم و مستقیم نگه داریم دو این همان است که در سوره «روم» فرمود: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً﴾ چه زمانی ﴿عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ﴾ یعنی «عند الصلاة» در نماز چهره جانت را که از جان به چهره یاد کردند برای اینکه به وسیله جان انسان روبهرو میشود متوجه میشود خب متوجه چه چیزی باش متوجه نماز باش آنهایی که حواسشان در نماز نزد نماز است نزد ما آدمهایی خوبیاند وگرنه اینها در راهاند یا منقطعاند آن که حواسش در نماز نزد نماز است یعنی معانی نماز حواسش نزد نماز است میداند رکعت چندم است شک هم نمیکند این چون ما خیلی آدم دوریم او را آدم خوب میدانیم وگرنه او گرفتار است این بیچاره است کسی که حواسش نزد نماز است این دیگر خدا را نمیشناسد که خود نماز توجه است کسی که حواسش در نماز نزد نماز است او که اهل نماز نیست اگر کسی در نماز حواسش نزد الله بود او اهل نماز است برای اینکه نماز توجه است خب آدم به توجه توجه کند یا باید به آن موجه الیه توجه کند فرمود: ﴿أَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ﴾ یعنی «صلّوا عند کل مسجد» یعنی عند الصلاة و چهره جانتان را هم متوجه کنید جان ما متوجه میشود خب جان ما متوجه توجه میشود یا متوجه متوجه الیه؟ اگر کسی در نماز حواسش نزد نماز است مثل کسی که رو به کعبه ایستاده است حواسش نزد این است که مستقبل کعبه است هیچ تکان نمیخورد در محازات کعبه ایستاده است منحرف نیست اینکه غرق کعبه نیست این غرق خودش است که روبهروی کعبه است این استقبال را میبیند نه قبله را و کریمه نمیگوید در نماز حواستان نزد نماز باشد آن کسی که در نماز حواسش نزد نماز نیست که ﴿ فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ ٭ الَّذِینَ هُمْ عَن صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ﴾ آنها که خارج از بحثاند آنهایی هم که در نماز حواسشان نزد نماز است به این آیه عمل نکردند چون ﴿وَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ﴾ نه حواستان در نماز نزد نمازتان باشد کسی که در پیشگاه حق ایستاده است و حواسش متوجه توجه است او متوجه الیه را نمیشناسد که لذا فرمود: ﴿وَأَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ﴾ بعد چکار کنید ﴿وَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ﴾ همان ربی که امر به قسط کرده است او را بخوانیم با اخلاص خب اگر کسی حواسش نزد توجه اوست چنین کسی او را با اخلاص طلب نکرده است.
«و الحمد لله رب العالمین»
فرمود: ﴿فَرِیقاً هَدَی وَفَرِیقاً حَقَّ عَلَیْهِمُ الضَّلاَلَةُ﴾ لکن در طلیعه امر همه مخیرند
امتناع بالاختیار لا ینافی الاختیار
روح انسان لطیفتر از روح اجنه است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاساً یُوَارِی سَوْءَاتِکُمْ وَرِیشاً و لِبَاسُ التَّقْوَی ذلِکَ خَیْرٌ ذلِکَ مِنْ آیَاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ ٭ یَا بَنِی آدَمَ لاَیَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُم مِنَ الجَنَّةِ یَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ و قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَتَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لاَیُؤْمِنُونَ ٭ وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَیْهَا آبَاءَنَا وَاللّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللّهَ لاَیَأْمُرُ بِالفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَی اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ٭ قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالقِسْطِ وَأَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ کَمَا بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ ٭ فَرِیقاً هَدَی وَفَرِیقاً حَقَّ عَلَیْهِمُ الضَّلاَلَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ مِن دُونِ اللّهِ وَیَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُهْتَدُونَ﴾
در آیه اول ذات اقدس الهی به همه بنیآدم خطاب کرده است لکن در ذیل از خطاب به غیبت التفات شد فرمود: ﴿ذلِکَ مِنْ آیَاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ﴾ صدر آیه مخاطب توده مردماند فرمود ﴿یَا بَنِی آدَمَ﴾ ولی ذیل آیه مخاطب شخص پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است این ﴿ذلِکَ﴾ مخاطبش پیغمبر است اشاره به گذشته است این ﴿ذلِکَ﴾ مرکب است از یک کلمه اشاره و از یک کلمه ضمیر ذلک این کافش خطاب است آن ذا اسم اشاره است لام هم برای این که مشاره الیه دور است پس خطاب در ذیل آیه متوجه پیامبر است وقتی خطاب متوجه پیامبر شد آنها میشوند غایب وقتی غایب شد از آنها به ضمیر غیاب یاد میکند میفرماید: ﴿لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ﴾.
مطلب دوم آن است که گرچه نتیجه کار بالأخره یک عدهای اهل ضلالتاند یک عدهای اهل هدایتاند چه اینکه در یکی از آیات تلاوت شده فرمود: ﴿فَرِیقاً هَدَی وَفَرِیقاً حَقَّ عَلَیْهِمُ الضَّلاَلَةُ﴾ لکن در طلیعه امر همه مخیرند ﴿قُلِ الحَقُّ مِن رَبِّکُمْ فَمَن شَاءَ فَلْیُؤْمِن وَمَن شَاءَ فَلْیَکُفُر﴾ چون در طلیعه امر همه مخیرند و زمینه ارشاد هم زمینهای است که هر دو طرف میسر باشد لذا قبل از انتخاب حالا یا امتثال یا عصیان یا اطاعت یا معصیت قبل از انتخاب زمینه زمینه ترجی است میفرماید: ﴿لَعَلَّهُم﴾ بعد از انتخاب البته امتناع بالاختیار لا ینافی الاختیار ضرورت به اختیار هم لا تنافی الاختیار بعد راه یک طرفه خواهد بود لذا قبل از انتخاب زمینه زمینه ترجی است میفرماید: ﴿لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ﴾ حتی طرف خطاب اگر فرعون هم باشد میفرماید ﴿اذْهَبْ إِلَی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَی﴾ به موسی و هارون (سلام الله علیهما) فرمود: ﴿ فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَّیِّناً لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَی﴾ البته سر انجام با اینکه یقین پیدا کرد حق با موسای کلیم است عناد ورزید ﴿وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُم﴾ و موسای کلیم (سلام الله علیه) هم به این گروه فرمود: ﴿لَقَدْ عَلِمْتَ مَا أَنزَلَ هؤُلاءِ إِلاَّ رَبُّ السَّماوَاتِ﴾ تو میدانی این معجزات معجزات الهی است پس بعد از انتخاب راه حکم ضروری است میشود یا شفا یا خسران یا میشود ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ القُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ﴾ یا میشود ﴿وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَسَاراً﴾ ولی قبل از انتخاب درحد ترجی است لذا میفرماید: ﴿لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ﴾ چه این که در بخشهای دیگر هم به مؤمنین خطاب میفرماید که ﴿ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ﴾ این کار زمینه را فراهم میکند پایان راه مشخص نیست که به چه صورت در میآید الله میداند البته و کسی که آن راه را به پایان رسانده است آن وقت هم یک طرفه خواهد بود تا به پایان نرسد مشخص نیست گاهی ظاهر امر خوب است بعد سوء عاقبت دامنگیر میشود گاهی ظاهر امر بد است حسن خاتمه نصیب میشود در حدّ ترجی قابل طرح است اوائل امر.
مطلب بعدی آن است که اینکه فرمود: ﴿ یَا بَنِی آدَمَ لاَیَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُم مِنَ الجَنَّةِ یَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا﴾ گرچه در آیه بیست میفرماید که وسوسه کرد تا اینکه اینها را برهنه کند ﴿فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُرِیَ عَنْهُمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا﴾ و در این آیه محل بحث یعنی آیه 27 سخن از وسوسه نیست ولی سخن از فتنه هست که فتنه همان وسوسه را در برمیگیرد فرمود ﴿ یَا بَنِی آدَمَ لاَیَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُم مِنَ الجَنَّةِ﴾ بالفتنه که ﴿یَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا﴾ یعنی با فتنه اینها را برهنه کرده است با فتنه و وسوسه اینها را از بهشت بیرون میکند.
مطلب بعدی آن است که وجود مبارک حضرت آدم و حوا (سلام الله علیهما) از اندام تناسلی باخبر بودند نه اینکه بعد از آن وسوسه باخبر شدند بلکه بعد از وسوسه عاری شدند این عریان سوئه است نه اینکه قبلاً جاهل بودند بعد عالم شدند گروهی هم فتوا دادند که به آن صورت حتی زوجین هم برای یکدیگر محرم نیستند گرچه این فتوا صحیح نیست و در بین خاصه هم نیست اما گروهی از علمای اهل سنت فتوا دادند که حتی چنین کاری برای زوجین هم جایز نیست آنهایی که الآن به افراط در این جریان حجاب رو آوردند میگفتند که زن سراپا عوره است حتی ناخنهای اینها حتی «اظافیرهن» خب.
مطلب دیگر آن است که این حرفها در جامع قرطبی است ایشان به زحمت افتاده است که حالا از این آیه گرچه ممنوعیت ممکن است استفاده بشود ولی در شرع ما جایز است برای اینکه ما دلیل نداریم آنچه که در شریعت حضرت آدم (سلام الله علیه) بود بعینها در شریعت رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم جاری است خب آن شرایع نسخ شده است لکن در بحثهای قبل گذشت که این قبل از اصل تشریع بود این فی السماء بود فی الجنة بود هنوز شریعتی در کار نبود آن امر و نهی را باید مناسب با آن عالم معنا کرد نه آسمان ظاهری که الآن اگر کسی سوار سفینههای آسمانی بشود به آسمان هم برود همین احکام شریعت بر او بار است آن آسمانی است که ﴿وَفِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَمَا تُوعَدُونَ﴾ آن آسمانی است که درش به روی کفار باز نمیشود که ﴿لاَتُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ﴾ نه این آسمانی است که اینها تردد دارند جنت بود و در آن آسمان بعد از هبوط سخن از شریعت مطرح شد پس این رنج صاحب تفسیر جامع جناب قرطبی این رنج بیحاصل است آن بحثی که در اصول کردند برای شریعت محقق شده در دنیاست یعنی ابراهیم خلیل موسای کلیم عیسای مسیح (علیهم الصلاة و علیهم السلام) شریعتی داشتند آیا شریعت آنها با شریعت ما احکامی که برای آنها هست برای ما هم هست الا ما خرج بالدلیل یا نه؟ ولی این جریان قصه حضرت آدم برای قبل از تشریع است خُب لکن در نصوص ما دارد که نگاه به عوره انسان را کور میکند شیخنا الاستاد مرحوم علامه شعرانی (رضوان الله علیه) بیمیل نبود بگویند که نگاه به عورتهای زوجه را هم مثلاً بگویند این روایات شامل میشود روایاتی هست که نگاه به عورت آدم را نابینا میکند خب اگر چنانچه حرام باشد -معاذالله- هم نابینای ظاهر میکند هم نابینای باطن اگر حلال باشد خب ممکن است انسان را نابینای باطن بکند خیلی از چیزهاست که انسان در عالم رویا میبیند این هم از او گرفته میشود خب درباره پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دارد که «لم یر قط» همین بود دیگر حالا اختصاصی به او نداشت که عایشه میگوید نه او دید نه من دیدم این ﴿ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾ که تنها در همین امور بین الرشد و بین الغی نیست که در آن لطایف هم هست در آن معارف هم هست حداقلش این است که انسان را از آن چشم ملکوتی کور میکند و نابینا میکند وقتی انسان از آن دید ملکوتی نابینا شد خطر «من حیث لا ترونهم» دامنگیر انسان میشود میبینید گاهی خیلی آدم این در میزند آن در میزند وظیفه نمیداند چیست؟ در مسائل عمیق گیر میکند نمیداند وظیفه چیست آدم متشرعی است میخواهد به وظیفه عمل کند اما نمیفهمد مشورت میکند حل نمیشود استخاره حل نمیشود خب معنای کور بودن همین است دیگر آدم راه را گم میکند بالأخره یک جا کار گیر است بالأخره فرمود: ﴿إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ و قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَتَرَوْنَهُم﴾ خب رویت هم قبلاً اشاره شد که این معنایش این نیست که رویت آنها محال است معنایش این است که عادت بر این است که آنها دیده نمیشوند هم رویت ملکی آنها جایز است هم رویت ملکوتی آنها رویت ملکی این است که اینها بالأخره جن هستند دیگر موجود مادیاند منتها لطیفاند روح دارند بدن دارند نه روحشان به عمق روح انسان است روح انسان لطیفتر از روح آنهاست مجردتر از روح آنهاست بدن آنها لطیفتر از بدن انسان است آنها در حرکت سریعاند و انسان در درک قوی است روشن نیست که آنها بتوانند به تجرد عقلی بار یابند حد اکثر تجردشان تجرد وهمی و خیالی است البته دلیلی بر استحاله اقامه نشده اما غالباً این است بنابراین اینها قابل رویت هستند منتها بر خلاف عادت است گاهی ممکن است با همین چشم ظاهری دیده بشود اما وسوسهشان که یک امر ملکوتی است آن هم گاهی با چشم ملکوتی دیده میشود گاهی دیده نمیشود در جریان جن که شیطان از سنخ جن بود در سورهٴ مبارکهٴ «نمل» آیه هفده به این صورت بیان شده: ﴿وَحُشِرَ لِسُلَیْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الجِنِّ وَالإِنسِ وَالطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ﴾ همهشان توزیع شدهاند تقسیم شدهاند هر کسی کار خاص خود را دارد و مانند آن چه اینکه در همان سورهٴ مبارکهٴ «نمل» آیه 39 سخن عفریت را بازگو میکند که ﴿ قَالَ عِفْرِیتٌ مِّنَ الجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِکَ وَإِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ﴾ در سوره «سبأ» هم جریان کارگری کارگزاران جن و اینها را هم ذکر میکند که ﴿یَعْمَلُونَ لَهُ مَا یَشَاءُ مِن مَّحَارِیبَ وَتَمَاثِیلَ وَجِفَانٍ﴾ ظاهراً اینها در آن محدوده حالا نه تنها برای حضرت سلیمان (سلام الله علیه) برای بعضی از مسئولین همانها هم قابل رویت بودند برای معمارهایشان برای سایر بناهایشان برای سایر کارگرانشان قابل دیدن بودند پس اینچنین نیست که دیدن اینها ممکن نباشد در جریان رویت ملکوتی هم ذات اقدس الهی در سورهٴ مبارکهٴ «انفال» این وعده را داد این بشارت را داد که اگر شما اهل تقوا باشید ممکن است که فرق بگذارید آیه 29 سوره «انفال» این است که ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَل لَکُمْ فُرْقَاناً وَیُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللّهُ ذُو الفَضْلِ العَظِیمِ﴾ خب اگر کسی اهل فرقان بود میتواند بین الحق و الباطل فرق بگذارد یک خاطرهای در قلب او پدید آمد پیشنهادی به او دادند این دیگر نیازی به استخاره و استشاره و رنج و تلاش و کوشش ندارد بالأخره میفهمد این از کجا آمده این الهام فرشته است این وسوسه شیطان است این شخصی که آمده رسول الهی است یا نه جزء شیاطین الانس است چون شیاطین الانس گاهی پیشنهادی به آدم میدهند گاهی هم پیشنهاد در چیزی در قلب انسان القا میکنند این میفهمند که جزء ﴿الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ المَلاَئِکَةُ﴾ است یا ﴿هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلَی مَن تَنَزَّلُ الشَّیَاطِینُ ٭ تَنَزَّلُ عَلَی کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ﴾ این فرقان قدرت فرق بین حق و باطل که رویت ملکوتی است نصیب انسان با تقوا خواهد بود اگر کسی ﴿لِبَاسُ التَّقْوَی ذلِکَ خَیْرٌ﴾ را در بر کرده است از دید ملکوتی محروم نیست فتحصل که دیدن شیطان هم با رویت ملکی ممکن است هم با دیدن ملکوتی هم دید طبیعی ممکن است هم دید فرا طبیعی هم با چشم ظاهر ممکن است هم با چشم باطن وسوسه او را با چشم باطن میشود تشخیص داد اگر کسی بصیر باشد و اگر خودش آمد ممکن است انسان او را ببیند محال نیست لذا آن سخنانی که بین افراط و تفریط بود در نوبت قبل گذشت.
پرسش ...
پاسخ: آن هم مرکب هست منتها رقیق است لطیف است دیگر لطیف به معنای مجرد که نیست آن هم مرکب است از همین مواد و عناصر عالم طبیعت دیگر ﴿وَالجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ﴾ مثل اینکه انسان از طین است و عناصر دیگر او را همراهی میکنند آن هم از نار است و عناصر دیگر او را همراهی میکنند منتها لطیفتر از انسان است خیلیها میبینند کارشان این است اصلاً.
بنابراین رویتشان هم ملکی ممکن است هم ملکوتی و مانند آن اما تعبیر ﴿کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُم﴾ در تفسیر جامع قرطبی آمده است که پدر و مادر را همانطوری که والد و والده میگویند اب و ابه هم میگویند مادر را ابه هم میگویند لذا این ﴿أَبَوَیْکُم﴾ تغلیب است مثل والد و والده این طور نیست که مادر را فقط ام بگویند اب و ابه به جای والد و والده استعمال میشود البته معناب اب غیر از والده است معنای ابه غیر از والده است خب ﴿کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُم مِنَ الجَنَّةِ یَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ و قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَتَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لاَیُؤْمِنُونَ﴾ که این جعل کیفری است نه جعل ابتدایی جعل ابتدایی ذات اقدس الهی فرمود به احدی سلطه نداری که آیاتش هم قبلاً خوانده شد این جعل کیفری است یعنی کسی که ایمان نیاورد یک و اهل اینکه ایمان بیاورد هم نیست دو و این خوی تمرد او هم مستمر است سه، که به صورت فعل مضارع بیان فرمود فرمود جزء ﴿لاَیُؤْمِنُونَ﴾اند یعنی هر چه آیات الهی بیاید لا یؤمن لا یؤمن لا یؤمن این طور است چنین گروهی تحت ولایت شیطاناند خب ﴿ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لاَیُؤْمِنُونَ﴾ حالا همین گروه ﴿وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَیْهَا آبَاءَنَا وَاللّهُ أَمَرَنَا بِهَا﴾ که بارزترین مصداق فحشا همان عریان بودن است حالا یا در اطراف کعبه عاری بودند یا در مجامع دیگر عریان زندگی میکردند ﴿وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَیْهَا﴾ برای این فحشا ﴿آبَاءَنَا وَاللّهُ أَمَرَنَا بِهَا﴾ این آباء در قبال امهات نیست اینکه میگویند پدران ما یعنی نسل قبل این طور بودند دخترها میگویند مادرها را به این وضع یافتیم پسرها میگویند پدرها را به این وضع یافتیم فرهنگ محاوره فرهنگ مذکر گویی است وگرنه اختصاصی به مذکر ندارد مونثاً میگویند: «وجدنا علیها امهاتنا» مذکرها میگویند: ﴿وَجَدْنَا عَلَیْهَا آبَاءَنَا وَاللّهُ أَمَرَنَا بِهَا﴾ که این مغالطه تکوین و تشریع هم بحثش قبلاً گذشت آن گاه ذات اقدس الهی برای ابطال چنین تهمتی میفرماید که اینکه گفتید: ﴿وَاللّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللّهَ لاَیَأْمُرُ بِالفَحْشَاءِ﴾ نشانهاش هم جریان حضرت آدم است این جریان را که شما میدانید این فحشا از وسوسه پدید آمد حتی فحشای داخلی حتی کاری که شما فحشا نمیدانید این از کار شیطنت برخواست و ذات اقدس الهی جلوی این را تشریعاً گرفت فرمود مبادا این کار را بکنید شیطان قصد دارد که شما را مکشوف الحیثیه بکند مسلوب السوئة بکند پس ﴿إِنَّ اللّهَ لاَیَأْمُرُ بِالفَحْشَاءِ﴾ و قصه حضرت آدم سند گویاست ﴿إِنَّ اللّهَ لاَیَأْمُرُ بِالفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَی اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ افترا میبندید قول بدون علم همان افترا است دیگر که این استفهامش استفهام توبیخی است چرا این حرف را میزنید راجع به آن کار هم که گفتید: ﴿وَجَدْنَا عَلَیْهَا آبَاءَنَا﴾ آن را هم در جای دیگر فرمود: ﴿أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ شَیْئاً وَلاَ یَهْتَدُونَ﴾ خب چرا شما مقلد مقلدانید؟ تقلید بالأخره باید بر اساس تحقیق باشد خب پس خدا به فحشا امر نمیکند کسانی هم که به فحشا امر میکنند آن هم قرآن کریم مشخص کرده است در همین سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» میفرمایند ما جلوی بهانه بهانهگیرها را میگیریم بعضیها ممکن است که به میراث فرهنگی بهانه کنند بعضیها ممکن است به محیط آلوده استدلال کنند فرمود ما آنقدر مسئله را برای شما بین الرشد کردیم که نه میتوانید به میراث فرهنگی و آثار باستانی گذشته استناد کنید بگویید که ما وارث یک مکتب و فرهنگی بودیم و نه میتوانید بگویید ما غافل بودیم هم به گذشتهها گفتیم هم به شما گفتیم در همان آیه اخذ میثاق که جزء غرر آیات سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» است به خواست خدا در پیش داریم آیه 172 به بعد ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُم﴾ آیه بعد دارد که در ذیلش و همچنین آیه بعد دارد که ما این کار را کردیم ﴿أَن تَقُولُوا یَوْمَ القِیَامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذَا غَافِلِینَ ٭ أَوْ تَقُولُوا إِنَّمَا أَشْرَکَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَکُنَّا ذُرِّیَّةً مِن بَعْدِهِم﴾ فرمود ما این کار را کردیم در درون شما این چراغ را روشن کردیم الآن هم اگر فکر بکنید آن تعهد و عهد و ظرف تعهد یادتان میآید برای اینکه ما میگوییم به یاد آن صحنه باشید این ﴿إِذْ﴾ ﴿وَإِذْ أَخَذَ﴾ این ﴿إِذْ﴾ منصوب است ناصبش هم «واذکروا» است یعنی به یاد آن صحنه باشید یادتان باشد سند نزد شماست این سند را مطالعه کنید ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُم﴾ یعنی «و اذکروا» این سند الآن هست اگر یک قضیه تاریخی باشد و مربوط به عوالم دیگر باشد اینکه قابل احتجاج نیست نه الآن سند با شماست چرا یک چنین سندی را طرفین امضا کردید؟ برای اینکه به هیچ یک از این دوتا بهانه شما عذر تراشی نکنید این کار را کردیم برای چه؟ ﴿أَن تَقُولُوا﴾ مبادا اینکه بگویید «کراهة ان تقولوا» مثل اینکه فرمود: ﴿إِن جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا﴾ یعنی مبادا اینکه مبتلا بشوید «کراهة ان تصیبوا» مبادا ﴿ أَن تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَی مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ﴾ ﴿أَن تَقُولُوا﴾ یعنی مبادا این را بگویید بگویید که مبادا که در قیامت عذر خواهی بکنید بهانه بیاورید بگویید: ﴿إِنَّا کُنَّا عَنْ هذَا غَافِلِینَ﴾ ما که از توحید تو و ربوبیت تو و عبودیت تو غفلت داشتیم این یک، یا بگویید نه بالأخره ما وارث یک فرهنگ گذشته بودیم پدران ما این کار را کردند ما هم این کار را کردیم ﴿أَوْ تَقُولُوا إِنَّمَا أَشْرَکَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَکُنَّا ذُرِّیَّةً مِن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِکُنَا﴾ به ما چه آنها این کار را کردند، نه ما از آنها از شما از همه سند گرفتیم و سند هم امضا کردیم طرفین در درون جان شما در صندوقخانه اریکه جان شما آنجاست این را باز کنید بخوانید دیگر نه میتوانید بگویید: ﴿إِنَّا کُنَّا عَنْ هذَا غَافِلِینَ﴾ نه میتوانید بگویید ﴿ إِنَّمَا أَشْرَکَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَکُنَّا ذُرِّیَّةً مِن بَعْدِهِم﴾ نه، نه این است نه آن، این دوتا بهانه را بهانه را قطع کردند در خیلی از آیات قرآن کریم است در این جریان هم همینطور است فرمود که ما که مسائل را برای شما بین کردیم ﴿إِنَّ اللّهَ لاَیَأْمُرُ بِالفَحْشَاءِ﴾ نسبت به گذشته اگر بگویید که ما وارث آثار آنها بودیم ﴿أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَلاَ یَهْتَدُونَ﴾ خب چرا حرف آنها را گوش میدادید؟ عقلی که ما به شما دادیم میگوید که یا محقق باش یا حرف محقق را بپذیر این نه آن بود نه این و الله گفتید: ﴿أَمَرَنَا بِهَا﴾ ﴿إِنَّ اللّهَ لاَیَأْمُرُ بِالفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَی اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ که استفهامش توبیخی است پس خدا به فحشاء امر نمیکند پس به چه امر میکند فان قلت اگر ﴿إِنَّ اللّهَ لاَیَأْمُرُ بِالفَحْشَاءِ﴾ پس بماذا یأمر؟ قلت: ﴿قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالقِسْطِ﴾ خدا امر کرده است که نصیب خودت را بگیر یک، نصیب دیگران را به دیگران بده دو، از نصیب خودت غافل نباش عمداً سلطهپذیر نباش سه، به نصیب دیگران تعدی نکن طاغی نباش چهار، اگر از نصیب خودت غافل بودی به سوء اختیار خودت منظلم بودی تبّاً لک، به نصیب دیگران تعدی کردی اهل قسط بودی قسط دیگران را خوردی میشود قاسط، قاسط کسی است که قسط دیگران را میخورد قسط یعنی سهم یعنی نصیب عدل آن وصف است قسط آن نصیب است بینشان مفهوماً خیلی فرق است خب ﴿أَمَرَ رَبِّی بِالقِسْطِ﴾ خدا به نصیب و سهم امر کرده هر کسی سهم خودش را بگیرد یک، مواظب باشد سهم او از او گرفته نشود و در سهم دیگری تعدی ن کند آن که سهم خودش را میگیرد و سهم دیگری را به دیگران میدهد این میشود مقسط اهل قسط است یعنی اهل سهم است سهمشناس است آن که سهم خودش را میگیرد سهم دیگران را هم میبلعد او اهل قَسط است قسط یعنی جور قاسط یعنی جائر، قاسط به کسی میگویند که قسط دیگران را میخورد ﴿وَأَمَّا القَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾ آنها که قاسطاند اهل جهنماند آنها که مقسطاند اهل قسطاند سهم خودشان را میشناسند سهم دیگران را میشناسند اینها محبوب خدایند ﴿إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ المُقْسِطِینَ﴾ و به ما هم امر کرده که ﴿وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ المُقْسِطِینَ﴾ اینکه فرمود: ﴿قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالقِسْطِ﴾ یعنی «فأتمروا بالقسط» یعنی ﴿أَقْسِطُوا﴾ به دلیل اینکه بعد فرمود: ﴿وَأَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ﴾ این ﴿وَأَقِیمُوا﴾ تقریباً معطوف است بر آن ﴿أَقْسِطُوا﴾ یا «وأتمروا بالقسط» چون ﴿أَمَرَ رَبِّی بِالقِسْطِ﴾ «اتمروا بالقسط» ﴿وَأَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ﴾ هم در مسائل حقوقی اهل قسط باشید هم در مسائل عبادی اهل خلوص باشید و اقیموا وجوهکم اقیموا وجوهکم پیش چه کسی عند کل مسجد معلوم است هر جایی که بخواهید نماز بخوانید این مسجد مسجد مصطلح نیست چون این سورهٴ مبارکهٴ «اعراف» در مکه نازل شد یک آن روز غیر از مسجد الحرام مسجد دیگری نبود دو قبلهای هم غیر از بیت المقدس قبله دیگر نبود سه گرچه پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) طرزی در مکه نماز میخواند که تقریباً نزدیک رکن آن سمت رکن مستجار بود که هم به کعبه رو کند هم به بیت المقدس یعنی نزدیک حجر اسماعیل و اینها نماز نمیخواند که به کعبه پشت کند رو به قدس این طور نبود تا حضرت در مکه زندگی میکردند برابر آن بحثهایی که در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» گذشت این طور نتیجه گرفتیم تا حضرت در مکه زندگی میکردند گرچه قبله رسمی مسلمین بیت المقدس بود ولی حضرت در آن سمت میایستاد که هم به کعبه رو کند به قدس نه به سمت حجر اسماعیل این طرفها بایستد که به کعبه پشت کند و رو کند این طور نبود.
پرسش ...
پاسخ: حضرت بله احترام کعبه را حفظ میکردند.
پرسش ...
پاسخ: اشکال شرعی نداشت که چون هر سمتی به طرف بیت المقدس میتوانست رو کند.
پرسش ...
پاسخ: نه احترام کعبه محفوظ است قبله بیت المقدس است این طور نیست که به دوتا قبله رو کرده باشد که حرمت کعبه را حفظ میکرد پشت به کعبه نمیکرد و رو به کعبه و قدس نماز میگذاشت.
این ﴿وَأَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ﴾ مسجد یعنی جای نماز یعنی عند کل مصلی یعنی هر جایی که میخواهید نماز بخوانید پس مسجد یعنی این منظور از وجه هم که چهره نیست این وجه همان است که ﴿أَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً﴾ این وجه یعنی چهره هستی نه یعنی صورت در مقابل دست و پا اقیموا وجوهکم پس وجه همان ﴿أَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً﴾ست چهره هستی است نه صورت مسجد هم یعنی مصلا خب ﴿أَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ﴾ ظرف مشخص است وجه مشخص است خب هستی را به کدام طرف اقامه کن؟ ما طرف را از کجا میفهمیم؟ از اینکه از تمام هستی ما به وجه یاد کرده خب منظور صورت که حالا روشن شد صورت نیست در قبال دست و پا خودت را متوجه کن از حقیقت ما به عنوان وجه یاد کرده وجه را هم وجه میگویند برای اینکه به یتوجه الی الشیء خب آن متوجه الیه چیست؟ ما مأمور به اقامهایم یک، اقامه است و اقامه هم غیر از استقبال است وجه را یعنی حقیقت هستیمان را که از او به وجه یاد کرده است او را باید اقامه کنیم قائم کنیم و مستقیم نگه داریم دو این همان است که در سوره «روم» فرمود: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً﴾ چه زمانی ﴿عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ﴾ یعنی «عند الصلاة» در نماز چهره جانت را که از جان به چهره یاد کردند برای اینکه به وسیله جان انسان روبهرو میشود متوجه میشود خب متوجه چه چیزی باش متوجه نماز باش آنهایی که حواسشان در نماز نزد نماز است نزد ما آدمهایی خوبیاند وگرنه اینها در راهاند یا منقطعاند آن که حواسش در نماز نزد نماز است یعنی معانی نماز حواسش نزد نماز است میداند رکعت چندم است شک هم نمیکند این چون ما خیلی آدم دوریم او را آدم خوب میدانیم وگرنه او گرفتار است این بیچاره است کسی که حواسش نزد نماز است این دیگر خدا را نمیشناسد که خود نماز توجه است کسی که حواسش در نماز نزد نماز است او که اهل نماز نیست اگر کسی در نماز حواسش نزد الله بود او اهل نماز است برای اینکه نماز توجه است خب آدم به توجه توجه کند یا باید به آن موجه الیه توجه کند فرمود: ﴿أَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ﴾ یعنی «صلّوا عند کل مسجد» یعنی عند الصلاة و چهره جانتان را هم متوجه کنید جان ما متوجه میشود خب جان ما متوجه توجه میشود یا متوجه متوجه الیه؟ اگر کسی در نماز حواسش نزد نماز است مثل کسی که رو به کعبه ایستاده است حواسش نزد این است که مستقبل کعبه است هیچ تکان نمیخورد در محازات کعبه ایستاده است منحرف نیست اینکه غرق کعبه نیست این غرق خودش است که روبهروی کعبه است این استقبال را میبیند نه قبله را و کریمه نمیگوید در نماز حواستان نزد نماز باشد آن کسی که در نماز حواسش نزد نماز نیست که ﴿ فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ ٭ الَّذِینَ هُمْ عَن صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ﴾ آنها که خارج از بحثاند آنهایی هم که در نماز حواسشان نزد نماز است به این آیه عمل نکردند چون ﴿وَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ﴾ نه حواستان در نماز نزد نمازتان باشد کسی که در پیشگاه حق ایستاده است و حواسش متوجه توجه است او متوجه الیه را نمیشناسد که لذا فرمود: ﴿وَأَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ﴾ بعد چکار کنید ﴿وَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ﴾ همان ربی که امر به قسط کرده است او را بخوانیم با اخلاص خب اگر کسی حواسش نزد توجه اوست چنین کسی او را با اخلاص طلب نکرده است.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است