- 864
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 176 سوره نساء
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیه 176 سوره نساء"
- رد ادعای عامه در اطلاق ولد بر پسر و دختر در قرآن
- جمع شدن ارتباط سببی با طبقات ارث
- شروع سورهٴ نساء با بیان قدرت خداوند و ختم آن با بیان علم خداوند
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلاَلَةِ إِنِ امْرُوا هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَکَ وَهُوَ یَرِثُهَا إِن لَمْ یَکُن لَهَا وَلَدٌ فَإِن کَانَتَا اثْنَتَیْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَکَ وَإِن کَانُوا إِخْوَةً رِجَالاً وَنِسَاءً فَلِلْذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ أَن تَضِلُّوا وَاللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿176﴾
عدم اختصاص حکم آیه به مورد شأن نزول
گفتند جابربنعبد الله در حال بیماری سختاش به رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) عرض کرد: من دربارهٴ مالم چه کنم؛ خواهرهای زیادی دارم چطور وصیت کنم ارث اینها چگونه است؟ این آیهٴ مبارکهٴ آخر سورهٴ «نساء» نازل شد . گرچه برابر این شأن نزول، آن استفتا کننده یک نفر است ولی در حقیقت، سوال سوال همهٴ مردم است. گرچه برای حل اشکال جابربنعبدالله که این مسئله را سوال کرد آیه نازل شد ولی در حقیقت برای حل اشکال همهٴ مردم است. لذا هم در استفتا کلمهٴ ﴿یَسْتَفْتُونَکَ﴾ به صورت جمع ذکر شد، نه مفرد و هم در خطاب فرمود: ﴿قُلِ اللّهُ یُفْتِیکُمْ﴾.
تعیین متعلَّق «فی الکلالة» در آیه
مطلب دوم آن است که گرچه متعلق استفتا در سوال، معلوم نیست که ﴿یَسْتَفْتُونَکَ﴾ دربارهٴ چه چیز ولی از جواب روشن میشود که استفتا دربارهٴ کلاله است. این کلمهٴ ﴿فِی الْکَلاَلَةِ﴾ متعلق به «یُفْتی» است نه «یَستفتی» ولی معلوم میشود که استفتای آنها هم دربارهٴ کلاله بود. مطلب سوم و چهارم هر دو قبلاً گذشت: یکی اینکه فتوا یعنی حل مشکل، خواه مشکل مربوط به مسائل فقهی باشد خواه غیر فقهی، ﴿أَفْتُونِی فِی أَمْرِی﴾ و مانند آن که در قرآن استعمال شد اینها اختصاصی به مسائل فقهی ندارد، حل یک مشکل علمی فتوای در آن مسئله خواهد بود.
کلاله هم بستگان عرضی انسان را میگویند؛ مثل برادر خواهر عمو عمه خاله دایی امثالذلک.
پدر، مادر، فرزند را کلاله نمیگویند که اینها ارتباط طولی است. منشأ کلاله و مواد اشتقاق کلاله در آیهٴ دوازده همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» که قبلاً بحث شد مبسوطاً گذشت؛ آیهٴ یازده سورهٴ مبارکهٴ «نساء» که قبلاً بحث شد به ضمیمهٴ آیهٴ دوازده آنها هم برای بیان وارثان عمودی است یعنی طولی و هم برای وارثان عرضی. در آیهٴ دوازده دارد: ﴿وَإِن کَانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلاَلَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ﴾، کلاله گاهی به مورث گفته میشود گاهی هم به وارث.
الان اینجا مسئله این است که اگر کسی بمیرد، پدر یا مادر و همچنین دختر یا پسر نداشته باشد برادرهای او یا خواهرهای او چگونه از او ارث میبرند. در آیه، فقدان فرزند را شرط فرمود ولی فقدان پدر یا مادر را شرط نکرد، آن به وسیلهٴ روایات مشخص میشود که فرمود: ﴿قُلِ اللّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلاَلَةِ إِنِ امْرُوا هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ﴾؛ اگر کسی بمیرد و فرزند نداشته باشد، این فرزند اختصاصی به پسر ندارد که فخررازی در تفسیر و مانند ایشان ذکر کردهاند. این فرزند، شامل پسر و دختر خواهد شد.
رد ادعای عامه در اطلاق ولد بر پسر و دختر در قرآن
فرمود: ﴿إِنِ امْرُوا هَلَکَ﴾؛ اگر کسی بمیرد و فرزند نداشته باشد ﴿لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ﴾ خواه پسر خواه دختر، نشانهٴ اینکه فرزند هم بر پسر اطلاق میشود هم بر دختر، آیهٴ یازده همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» است که قبلاً گذشت: ﴿یُوصِیکُمُ اللّهُ فِی أَوْلاَدِکُم لِلْذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ﴾، خب این اولاد شامل پسرها و دخترها خواهد بود. چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» آیهٴ 91 که فرمود: ﴿مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ وَمَا کَانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ﴾، آنجا که فرمود: ﴿مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ﴾ هم حرفهای کسانی که گفتند ﴿عُزَیْرٌ ابْنُ اللّهِ﴾ را نفی میکند هم حرفهای کسانی را که گفتند عیسی، ابنالله است [را] نفی میکند هم حرفهای مشرکینی را که میگفتند ملائکه، بناتالله هستند را نفی میکند هم ابن را هم بنت را. فرمود: ﴿مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ﴾؛ نه عزیر فرزند خداست [و] نه عیسی فرزند خداست نه ملائکه فرزندان خدا هستند. غرض آن است که ولد، در قرآن کریم هم بر دختر هم بر پسر اطلاق میشود و اینکه در آیهٴ محل بحث فرمود: ﴿إِنِ امْرُوا هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ﴾ یعنی فرزند نداشته باشد خواه پسر و خواه دختر. پس اینکه بعضی از علمای اهل سنت گفتهاند اگر کسی بمیرد و دختر داشته باشد، خواهر او با آن دختر یکجا ارث میبرند و دختر، حاجب نیست ولی اگر پسر داشته باشد پسر، حاجب است و خواهر ارث نمیبرد این برخلاف ظاهر آیه است. ظاهر آیه این است که اگر کسی بمیرد و فرزندی نداشته باشد خواه پسر و خواه دختر، در این حالت خواهر او ارث میبرد این هم یک مطلب.
جمع شدن ارتباط سببی با طبقات ارث
﴿إِنِ امْرُوا هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ﴾ اما آیا والد داشته باشد یا نه زوجه داشته باشد یا نه، در مسئلهٴ زوجه که یک ارتباط سببی است نه نسبی، زن و شوهر با همهٴ طبقات ارث جمع میشود، چون اینها براساس مسئلهٴ سبب ارث میبرند نه نسب. آن آیهٴ مبارکهٴ سورهٴ «احزاب» که فرمود: ﴿أُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ﴾ که طبقات سهگانه برای ارث تنظیم شده است آنها کسانی هستند که از راه رحامت و نسب ارث میبرند، نه از راه سبب وگرنه آنهایی که از راه سبب ارث میبرند، مثل زوجیت اینها با همهٴ طبقات ارث جمع میشوند و آیه در صدد بیان این است که از نظر ارحام کسی نباشد، غیر از خواهر.
مشروط بودن ارث برای طبقه دوم با وجود عدم طبقه اول در روایات
روایت مشخص کرده است که اگر پدر یا مادر هم داشته باشد دیگر به خواهر چیزی نمیرسد. پس دو شرط دارد: یکی اینکه فرزند نداشته باشد؛ یکی اینکه پدر یا مادر نداشته باشد. اگر پدر یا مادر داشت، خواهر یا برادر ارث نمیبرند و این شرط را روایات اهلبیت مشخص کرده است. اجماعی هم که در این مسئله ادعا کردند این نشانهٴ آن است که این روایات، متلقی بالقبول است وگرنه اجماع تعبدی، نیست چون با بودن این همه روایات در مسئله نمیشود گفت اجماع تعبدی منعقد شد، این نشانهٴ عمل به این روایات است.
بیان وجود پنج فرض در محل بحث
پس اگر کسی بمیرد و فرزندی نداشته باشد طبق این آیه و پدر یا مادری هم نداشته باشد طبق آن نصوص که عدل قرآن کریم محسوب میشود، در این حال چند فرض است: یک وقت است یک خواهر دارد، حالا این میت خواه مرد باشد خواه زن، عمده آن وارث است نه مورث. این میت خواه مرد باشد خواه زن بالأخره یا یک خواهر از او مانده است یا یک برادر یا چند خواهر یا چند برادر یا چند برادر و خواهر، از این پنج فرض بیرون نیست یا یک برادر است یا یک خواهر است یا چند خواهرند یا چند برادرند یا چند برادر و خواهر. بعضیها به صورت صریح در این آیه آمده است [و] بعضی به صورت ضمنی روشن شد.
الف: اول: حکم خواهرِ تنها
آنجا که کسی بمیرد و یک خواهر از او بماند، پدر و مادر نداشته باشد فرزند هم نداشته باشد یک خواهر از او مانده باشد: ﴿وَلَهُ أُخْتٌ﴾، ﴿فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَکَ﴾؛ نصف را میبرد این نصف را بالفرض میبرد، نصف را هم بالرّحامه میبرد که میگویند بالرد براساس ﴿أُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ﴾ میبرد. آن آقایانی که از اهل سنت گفتند که نصف برای خواهر است و نصف برای عمو که قائل به تعصیب هستند آن سخن، تام نیست. پس اگر کسی بمیرد و یک خواهر داشته باشد نصف مال براساس فرض به او میرسد و نصف دیگر براساس ﴿أُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ﴾ که میگویند بالرد به او میرسد، این فرع اول.
ب: دوم: حکم برادر تنها
فرع دوم این است که ﴿وَهُوَ یَرِثُهَا إِن لَمْ یَکُن لَهَا وَلَدٌ﴾؛ اگر کسی بمیرد و یک برادر داشته باشد، گرچه ظاهر آیه این است که آن میت زن باشد ولی نقشی ندارد در این جهت، عمده وارث است نه مورث. اگر کسی بمیرد و یک برادر داشته باشد همهٴ مال را ارث میبرد در صورتی که پدر و مادر نداشته باشد و در صورتی که فرزند، اعم از پسر و دختر هم نداشته باشد ﴿وَهُوَ﴾ یعنی آن برادر، ﴿یَرِثُهَا﴾ یعنی یرث آن خواهر را در صورتی که آن خواهر، فرزند نداشته باشد.
علت تفکیک حکم برادر و حکم خواهر در آیه
از اینجا معلوم میشود که چرا این آیهٴ پایانی سورهٴ «نساء» مانند آیهٴ دوازده سورهٴ «نساء» نیست. در آیهٴ دوازده سورهٴ «نساء» اینچنین فرمود: ﴿وَإِن کَانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلاَلَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ﴾ یعنی برای آن میت، برادر باشد یا خواهر ﴿فَلِکُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ﴾. اما در آیهٴ محل بحث نفرمود «و لها أخ او اخت» مسئلهٴ أخ را از اُخت جدا کرده است، برخلاف آیهٴ دوازده. در آیهٴ دوازده دارد که ﴿وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ﴾ یعنی اگر کسی بمیرد برادر یا خواهر داشته باشد؛ اما در اینجا نفرمود اگر کسی بمیرد برادر یا خواهر داشته باشد، فرمود اگر کسی بمیرد خواهر داشته باشد حکمش آن است که نصف میبرد بقیه را مثلاً بالرد و اگر برادر داشته باشد همه را ارث میبرد، چون حکم برادر و خواهر از نظر فریضه فرق میکند، لذا نفرمود «و له أخ او اخت» مسئلهٴ أخت را جدا ذکر کرد مسئلهٴ أخ را جدا ذکر کرد؛ خواهر را جدا برادر را جدا و اما آیهٴ دوازده چون سهم برادر و خواهر یکی است در آنجا، آنها چون کلالهٴ مادریاند نه کلالهٴ پدری و مادری یا کلالهٴ پدری آنها برادر و خواهر مادریاند و سهم آنها مساویِ هم است کم و زیاد ندارد، لذا فرمود: ﴿وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ﴾. پس سرّ اینکه در آیهٴ دوازده سورهٴ «نساء» فرمود اگر کسی بمیرد برادر یا خواهر داشته باشد، این هر کدام یک ششم میبرند برای اینکه دربارهٴ کلالهٴ ابی، برادر مادری یا خواهر مادری نقشی ندارند یکسان ارث میبرند. ولی دربارهٴ برادر پدر و مادری یا برادر پدری اینها هم با خواهر فرق میکنند.
از این جهت در آیهٴ دوازده فرمود: ﴿وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ﴾ ولی در آیهٴ پایانی سورهٴ «نساء» نفرمود «و له أخ او اخت» بلکه ﴿وَلَهُ أُخْتٌ﴾ را فرع اول قرار داد و ﴿وَهُوَ یَرِثُهَا﴾ که به معنای «و له أخ» است این را در فرع دوم قرار داد، این هم یک مطلب. ﴿وَهُوَ﴾ یعنی برادر ﴿یَرِثُها﴾ یعنی یرث خواهر را اگر برای آن خواهر فرزندی نباشد خواه دختر خواه پسر، چه اینکه برای او پدر یا مادر هم نباید باشد که آنها قبلاً رحلت کرده باشند. در این حال، همهٴ مال را برادر میبرد. خب، پس اگر کسی بمیرد و خواهر ابوینی یا ابی داشته باشد همهٴ مال را میبرد؛ منتها نصفش را بالفرض و نصفش را بالرد و الرحامه و اگر برادر داشته باشد همهٴ مال را میبرد. پس از این جهت فرقی نشد؛ منتها در آن بالفرض بودن یا بالرد بودن فرق بود از این جهت، قرآن اینها را دو تا فرع جدای از هم ذکر کرد.
چند نکته درباره نزول آیه
آن آیهٴ دوازده سورهٴ «نساء» مربوط به برادر و خواهر مادری است و در زمستان هم نازل شد. گفتند آن آیهای که دربارهٴ کلاله نازل شد و آیهٴ دوازده سورهٴ «نساء» است در زمستان نازل شد، گفتند آن آیةالشتاء است و این آیهای که در پایان سورهٴ «نساء» است گفتند این آیةالصیف است [که] در تابستان نازل شد . چه اینکه بعضیها هم گفتند این آیه، آخرین آیهای است که بر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل شد . در حالی که عدهای نقل کردند آخرین آیهای که بر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل شد آیهٴ ﴿وَاتَّقُوْا یَوْمَاً تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَی اللّهِ﴾ است ، نه این آیهٴ پایانی. اینها دو سه نکته بود که مربوط به اصل آیه است یعنی شأن نزول که دربارهٴ جابر نازل شد: یکی اینکه این آیه آیةالصیف است؛ یکی اینکه عدهای گفتند این آخرین آیهای است که بر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل شد، اینها مسائلی است مربوط به اصل آیه، مربوط به فروع ضمنی نیست.
ج: سوم: حکم دو خواهر و بیشتر
بعد فرمود: ﴿فَإِن کَانَتَا اثْنَتَیْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ﴾؛ اگر آن خواهرها دو نفر بودند یعنی دو نفر و بیشتر، مشابه این در همان آیهٴ دوازده گذشت؛ در آیهٴ دوازده دارد: ﴿فَإِن کَانُوا أَکْثَرَ مِن ذلِکَ فَهُمْ شُرَکَاءُ فِیْ الثُّلُثِ﴾ اینجا فرمود اگر دو نفر بودند یعنی دو نفر و بیشتر که طبق روایات، اینچنین مشخص فرمود: پس اگر کسی بمیرد یک خواهر داشته باشد؛ خواهر پدری و مادری یا خواهر پدری حکمش آن است. اگر یک برادر داشته باشد، آن هم فرع دوم حکمش مشخص. فرع سوم آن است که اگر دو خواهر داشته باشد. فرع چهارم آن است که اگر سه یا بیش از سه هم داشته باشد، آن را با روایات میشود تشخیص داد که حکمشان همین است. پس این فرع سوم، شامل فرع چهارم هم خواهد بود یعنی اگر کسی بمیرد دو خواهر و بیشتر داشته باشد آنها دو سوم مال را بالفرض میبرند بقیه را هم براساس اولواالارحام میبرند، تعصیب باطل است.
د: چهارم: حکم مجموع خواهر و برادر
فرع بعدی آن است که ﴿وَإِن کَانُوا إِخْوَةً﴾ اگر آن ورثه، اخوه بودند اخوه، مجموع برادر و خواهر است چه اینکه مجموع برادرها را هم میگیرد. اگر همه برادر بودند که بالسویه تقسیم میشوند، چه اینکه اگر همه خواهر بودن حکمشان همان ثلثان است که گذشت ولی اگر برادر و خواهر بودند ﴿وَإِن کَانُوا إِخْوَةً رِجَالاً وَنِسَاءً﴾، در اینجا ﴿فَلِلْذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ﴾؛ برادر دو برابر خواهر سهم میبرد.
گذشته از شاهد خارجی یعنی روایات که تعیین میکند این برای کلاله یعنی برادر و خواهر پدری و مادری است یا برادر و خواهر پدری است و مادری را شامل نمیشود و آیهٴ دوازده همین سورهٴ «نساء» که قبلاً گذشت، مخصوص برادر و خواهر مادری است شاهد داخلی هم تعیین میکند. شاهد داخلی این است که در آنجا فرمود اینها یک ششم میبرند در اینجا سهم بیشتری است، چون برادر و خواهر از راه پدر و مادر به میت ارتباط برقرار میکنند و این ارتباط سه نحو است: یک وقت است کسی فقط از راه مادر با میت ارتباط دارد یعنی برادر یا خواهر مادری میت است. یک وقت است فقط از راه پدر با میت ارتباط دارد یعنی برادر یا خواهر پدری میت است. یک وقت است ابوینی است یعنی برادر و خواهر پدری و مادری میت است. هر کس از راه آن «من یتقرب بالمیت» ارث میبرد. در آیهٴ دوازده، این سهام کمتری ذکر شده است معلوم میشود که آنها از راه مادر ارث میبرند. در آیهٴ پایانی سورهٴ «نساء» سهام بیشتری است، معلوم میشود که اینها از راه پدر و مادر یا از راه پدر به میت نزدیکاند.
مطلب دیگر آن است که در خلال بحث ارث در همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» مشخص شد که اینچنین نیست که سهم زن در اسلام همیشه کمتر از سهم مرد باشد یا نقش زن در ارثبری در اسلام، همیشه کمتر از نقش مرد باشد، بلکه ثابت شد که گاهی مرد بیش از زن میبرد همین جریان معروف که برادر، دو برابر خواهر میبرد (این یک)، گاهی زن بیش از مرد میبرد که فروع فقهیاش در آن قسمتها مشخص شد. آنجایی که زن سهماش بیش از مرد است، آنجا مشخص شد. فرع سوم جایی است که زن و مرد معادل هم میبرند، مثل پدر و مادر که ﴿لِکُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ﴾ . سه فرع آنجا با شواهد مبسوطش بیان شد یعنی در بعضی از جاها مرد بیش از زن ارث میبرد در بعضی از جاها زن بیش از مرد ارث میبرد در بعضی از جاها زن و مرد همتای هم و معادل هم ارث میبرند، این سه فرع با شواهدش در آیهٴ یازده و دوازده سورهٴ «نساء» مبسوطاً گذشت. نکتهٴ مهمی که مربوط به این آیهٴ پایانی سورهٴ «نساء» است آن است که گاهی نقش زن در ارثبری مثل نقش مرد است (این یک)، گاهی نقش زن در ارثبری قویتر از نقش مرد است (این دو).
در آن آیهٴ یازده و دوازده سه تا فرع مطرح شده بود که یک فرع روشن بود، دو تا فرع نیاز به توضیح داشت. آن فرعی که روشن بود این است که گاهی مرد دو برابر زن ارث میبرد خب، این یک چیز روشنی است و همه هم میدانند ولی خیال میکنند همه جا در همهٴ شرایط، اسلام برای مرد دو برابر زن ارث قرار داد. آن دوتا فرعی که محتاج به توضیح بود یک بحث مبسوطی دربارهٴ آنها به عمل آمد این بود که گاهی زن، معادل مرد ارث میبرد گاهی زن بیش از مرد ارث میبرد حالا یا بیش از او ارث میبرد یا نقشی دارد کسانی که بالامّ متقرباند بیش از کسانی که بالأب متقرباند ارث ببرند. گاهی زنها در بعضی از شرایط، دو برابر مردها ارث میبرند؛ مثلاً اگر پسرانی از راه مادر به کسی ارتباط داشته باشند و دخترانی از راه پدر به کسی ارتباط داشته باشند این دخترها دو برابر آن پسرها ارث میبرند ولو آن واسطه یکی مرد است یکی زن؛ اما میراث که در خارج تقسیم میشود این میراثی که بالفعل تقسیم میشود به دخترها دو برابر پسرها میرسد. پس اینچنین نیست که همیشه مال در خارج نحوهٴ توضیحاش این باشد که مرد، دو برابر زن ببرد. به هر دلیلی که این فرع سوم تقریر شد روشن شد که گاهی در اسلام مال را طرزی تقسیم میکنند که دختر، دو برابر پسر میبرد این فرعی بود که آنجا گذشت.
ه: پنجم: حکم مجموع کلالهٴ ابوینی و کلالهٴ امّی و کلالهٴ أبی
آنچه مربوط به این آیهٴ پایانی است؛ اگر این آیهٴ پایانی سورهٴ «نساء» با آیهٴ دوازده سورهٴ «نساء» جمع شد چه کنیم؟ یعنی آیهٴ دوازده سورهٴ «نساء» برای برادر و خواهرهای مادری است. آیهٴ پایانی سورهٴ «نساء» برای برادر و خواهرهای پدری یا پدری و مادری است. حالا اگر مجموع این دو تا آیه مصداق پیدا کرد یعنی کسی مُرد و برادران و خواهران او سه گروه بودند: بعضیها برادر و خواهرهای مادری بودند؛ بعضیها برادر و خواهرهای ابوینی بودند؛ بعضیها برادر و خواهرهای ابی بودند اینجا چطور تقسیم میکنند؟ در اینجا آن برادر و خواهرهای مادری و همچنین برادر و خواهرهایی که پدری و مادریاند ارث میبرند. آنها که برادر و خواهر پدریاند، اصلاً ارث نمیبرند. اینجا باز نقش زن در حاجب بودن مؤثر است، گرچه این برادر و خواهرها از راه مادر به میت ارتباط دارند اینها ارث میبرند، آن گروه سوم که فقط از راه پدر به میت ارتباط دارند ارث نمیبرند و آن گروهی هم که از راه پدر و مادر به میت مرتبطاند؛ چون باز مادر آنجا حضور دارد ارث میبرند. پس اگر کسی این پنج مسئله را بررسی کند فروعی هم مشابه این دارد، آنگاه روشن خواهد شد که این تهمت به اسلام نمیچسبد که اسلام حق زن را همیشه کمتر از مرد دانست. شما این پنج فرع را که بررسی کنید روایاتش هم آن بحث مبسوطاً خوانده شد، از این پنج فرع معلوم میشود که در بعضی از موارد، سهم زن دو برابر سهم مرد است در بعضی از موارد سهم زن معادل سهم مرد است در بعضی از موارد معلوم میشود که زن آنقدر قدرت دارد که «من یتقرّب بها» یعنی کسانی که به وسیلهٴ زن به میت مرتبطاند ارث ببرند ولی کسانی که از راه مرد به میت مرتبطاند یعنی برادر و خواهرهای پدری اصلاً ارث نبرند. شما این فروع پنجگانه را که جمعبندی میکنید میبینید در اسلام هرگز سهم زن کم نیست.
خب، فرع بعدی آن است که اگر این اخوه همهشان نساء بودند که حکمشان در فرع قبل روشن شد که فرمود: ﴿فَإِن کَانَتَا اثْنَتَیْنِ﴾ یعنی «اثْنَتَیْنِ» و مازاد و اگر همهشان مرد بودند آن هم جا برای تفاوت نیست که برادری بر برادر دیگر ترجیح داشته باشد، این حکمشان روشن است لذا اینها را به صورت صریح ذکر نفرمود ولی آنجایی که برادر و خواهر باشند البته ابوینی یا ابی تنها ﴿وَإِن کَانُوا إِخْوَةً﴾ اگر ابوینی نبودند، ابی به تنهایی ﴿وَإِن کَانُوا إِخْوَةً رِجَالاً وَنِسَاءً فَلِلْذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ﴾.
تقدیر مربوط به «ان تضلّوا»
بعد فرمود: ﴿یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ أَن تَضِلُّوا﴾؛ این ﴿أَن تَضِلُّوا﴾ یعنی «لئلا تَضِلُّوا»؛ «کراهة ان تضِلُّوا» نظیر ﴿إِن جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهَالَة﴾ یعنی مبادا اینکه «کراهة أَن تُصِیبُوا» مبادا گمراه بشوید. یک وقت است در مسئلهٴ ارث، انسان به خیال خام خود برخی را بر بعضی میخواهد ترجیح بدهد. در قرآن کریم میفرماید: ﴿لاَ تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً فَرِیضَةً مِنَ اللّهِ﴾ گرچه صدر آیات ارث سخن از ایصا و سفارش است؛ توصیه است ولی در پایان آیهٴ ارث دارد ﴿فَرِیضَةً مِنَ اللّهِ﴾؛ این حکم الزامی خداست، معلل کرد فرمود: ﴿لاَ تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً﴾؛ شما نمیدانید فایده به کدام یک از شما بیشتر میرسد، بگذارید «علی کتاب الله» تقسیم بشود. شما چه میدانید این مالی را که میخواهید به این بیشتر بدهید او در آینده از این مال چه بهرهٴ سوء میبرد یا آن یکی را که میخواهید مال کمتر بدهید چه میدانید که از او چه آثار خیری در جامعه ظهور نمیکند، چه میدانید؟ ﴿لاَ تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً﴾ بنابراین بگذارید «علی کتاب الله» مال بین ورثه تقسیم بشود. اینجا هم بیان کرد فرمود که ﴿یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ أَن تَضِلُّوا﴾؛ مبادا گمراه بشوید به دلخواه عمل بکنید. بعد در پایان این آیه که در حقیقت، پایان سوره هم هست فرمود: ﴿وَاللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ﴾؛ هم به مصالح و مفاسد علیم است هم به سود و زیان علیم است. شما ﴿لاَ تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً﴾؛ او میداند که کدام یک به حال شما نافعترند و مصلحت را همین تشخیص داد.
بسیاری از شعب فرعی ارث را روایات تعیین کرده است. چه اینکه در ذیل همین آیه، روایاتی است که گرچه ظاهر آیه این است که فرزند نباشد ولی روایاتی که مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) و دیگران نقل کردهاند که در تفسیر شریف نور الثقلین جلد اول، صفحهٴ 579 این روایات را نقل کردهاند نشانهٴ آن است که اگر کسی بمیرد و پدر یا مادر و همچنین پسر یا دختر نداشته باشد. محمدبنمسلم از امام محمد باقر(علیه السلام) نقل میکند: «اذا ترک الرجل أمّه او أباه او أبنه او أبنته فاذا ترک واحد من الاربعة فلیس بالذی ان الله تعالی فی کتابه قل الله یفتیکم فیالکلاله» یعنی گرچه در این آیه دارد که ﴿لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ﴾ این ولد، اختصاصی به فرزند ندارد به پسر ندارد دختر هم شامل میشود (یک) و باید اضافه کرد که پدر و مادر هم نداشته باشد برای اینکه حکم پدر و مادر قبلاً بیان شده است و اگر پدر و مادر جزء طبقهٴ اولاند و براساس ﴿أُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ﴾ که اولویت تعینی است، نمیگذارند ارث به طبقهٴ دوم یعنی کلاله برسد. بنابراین این روایات نشان میدهد که ﴿لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ﴾ یعنی «لَیْسَ لَهُ وَلَدٌولا والد»؛ «ولا والد» را از جای دیگر از آیات دیگر و أدله دیگری باید استفاده کرد.
پرسش:...
پاسخ: نه در روایات دارد ولد، اعم از دختر است و پسر دیگر؛ مثل همین روایتی که.
پرسش:...
پاسخ: همان در همین روایت دارد که اگر کسی پسر یا دختر نداشته باشد آن وقت به خواهرها ارث میبرد به برادرها ارث میرسد و اگر پسر یا دختر داشته باشد ارث نمیبرد، آن کلاله ارث نمیبرد.
مطلب دیگر آن است که این سورهٴ مبارکهٴ «نساء» اوایلاش با مسائل مالی شروع شد، آخرش هم با مسائل مالی ختم شد که این «رد العجز إلی الصدر» است و یک تناسبی بین صدر و ذیل آیه است. چون اوایلاش این است که ﴿وَآتُوا الْیَتَامَی أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ﴾، بعد جریان مهر و جریان رعایت اموال یتامیٰ بود، بعد بخش استقلال اقتصادی زنها و مردها بود مسائل مالی و مسائل ارثی [و] آخر سوره هم به همین ختم شد، این یک مطلب.
شروع سورهٴ نساء با بیان قدرت خداوند و ختم آن با بیان علم خداوند
مطلب دیگر آن است که اول این آیه با قدرت خداوند شروع شد، اول این سوره با قدرت خدا شروع شد و آخر این سوره هم با علم خدا شروع شد. یعنی در اول این سوره فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیراً وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبَاً﴾؛ هم از قدرت خالقی خدا سخن گفت هم از قدرت مراقب بودن خدا، که رقیب بودن البته یک نحو شهود و حضور علمی است. در پایان این سوره فرمود: ﴿وَاللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ﴾؛ خدایی که ﴿عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ﴾ است و ﴿بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ﴾ است اول و آخر این سوره را با این مسائل تنظیم کرد؛ هم خالقیت مطلقه را و هم عالمیت مطلقه را. حالا آنچه در بحث فردا به خواست خدا مطرح است جمعبندی خود این سورهٴ مبارکه است که این سوره، محورهای اصلی آن چیست و آن غرر آیاتی که در این سوره است چیست و پیامهای جامعی که از این سوره استفاده میشود چیست.
«و الحمد لله رب العالمین»
- رد ادعای عامه در اطلاق ولد بر پسر و دختر در قرآن
- جمع شدن ارتباط سببی با طبقات ارث
- شروع سورهٴ نساء با بیان قدرت خداوند و ختم آن با بیان علم خداوند
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلاَلَةِ إِنِ امْرُوا هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَکَ وَهُوَ یَرِثُهَا إِن لَمْ یَکُن لَهَا وَلَدٌ فَإِن کَانَتَا اثْنَتَیْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَکَ وَإِن کَانُوا إِخْوَةً رِجَالاً وَنِسَاءً فَلِلْذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ أَن تَضِلُّوا وَاللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿176﴾
عدم اختصاص حکم آیه به مورد شأن نزول
گفتند جابربنعبد الله در حال بیماری سختاش به رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) عرض کرد: من دربارهٴ مالم چه کنم؛ خواهرهای زیادی دارم چطور وصیت کنم ارث اینها چگونه است؟ این آیهٴ مبارکهٴ آخر سورهٴ «نساء» نازل شد . گرچه برابر این شأن نزول، آن استفتا کننده یک نفر است ولی در حقیقت، سوال سوال همهٴ مردم است. گرچه برای حل اشکال جابربنعبدالله که این مسئله را سوال کرد آیه نازل شد ولی در حقیقت برای حل اشکال همهٴ مردم است. لذا هم در استفتا کلمهٴ ﴿یَسْتَفْتُونَکَ﴾ به صورت جمع ذکر شد، نه مفرد و هم در خطاب فرمود: ﴿قُلِ اللّهُ یُفْتِیکُمْ﴾.
تعیین متعلَّق «فی الکلالة» در آیه
مطلب دوم آن است که گرچه متعلق استفتا در سوال، معلوم نیست که ﴿یَسْتَفْتُونَکَ﴾ دربارهٴ چه چیز ولی از جواب روشن میشود که استفتا دربارهٴ کلاله است. این کلمهٴ ﴿فِی الْکَلاَلَةِ﴾ متعلق به «یُفْتی» است نه «یَستفتی» ولی معلوم میشود که استفتای آنها هم دربارهٴ کلاله بود. مطلب سوم و چهارم هر دو قبلاً گذشت: یکی اینکه فتوا یعنی حل مشکل، خواه مشکل مربوط به مسائل فقهی باشد خواه غیر فقهی، ﴿أَفْتُونِی فِی أَمْرِی﴾ و مانند آن که در قرآن استعمال شد اینها اختصاصی به مسائل فقهی ندارد، حل یک مشکل علمی فتوای در آن مسئله خواهد بود.
کلاله هم بستگان عرضی انسان را میگویند؛ مثل برادر خواهر عمو عمه خاله دایی امثالذلک.
پدر، مادر، فرزند را کلاله نمیگویند که اینها ارتباط طولی است. منشأ کلاله و مواد اشتقاق کلاله در آیهٴ دوازده همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» که قبلاً بحث شد مبسوطاً گذشت؛ آیهٴ یازده سورهٴ مبارکهٴ «نساء» که قبلاً بحث شد به ضمیمهٴ آیهٴ دوازده آنها هم برای بیان وارثان عمودی است یعنی طولی و هم برای وارثان عرضی. در آیهٴ دوازده دارد: ﴿وَإِن کَانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلاَلَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ﴾، کلاله گاهی به مورث گفته میشود گاهی هم به وارث.
الان اینجا مسئله این است که اگر کسی بمیرد، پدر یا مادر و همچنین دختر یا پسر نداشته باشد برادرهای او یا خواهرهای او چگونه از او ارث میبرند. در آیه، فقدان فرزند را شرط فرمود ولی فقدان پدر یا مادر را شرط نکرد، آن به وسیلهٴ روایات مشخص میشود که فرمود: ﴿قُلِ اللّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلاَلَةِ إِنِ امْرُوا هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ﴾؛ اگر کسی بمیرد و فرزند نداشته باشد، این فرزند اختصاصی به پسر ندارد که فخررازی در تفسیر و مانند ایشان ذکر کردهاند. این فرزند، شامل پسر و دختر خواهد شد.
رد ادعای عامه در اطلاق ولد بر پسر و دختر در قرآن
فرمود: ﴿إِنِ امْرُوا هَلَکَ﴾؛ اگر کسی بمیرد و فرزند نداشته باشد ﴿لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ﴾ خواه پسر خواه دختر، نشانهٴ اینکه فرزند هم بر پسر اطلاق میشود هم بر دختر، آیهٴ یازده همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» است که قبلاً گذشت: ﴿یُوصِیکُمُ اللّهُ فِی أَوْلاَدِکُم لِلْذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ﴾، خب این اولاد شامل پسرها و دخترها خواهد بود. چه اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «مؤمنون» آیهٴ 91 که فرمود: ﴿مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ وَمَا کَانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ﴾، آنجا که فرمود: ﴿مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ﴾ هم حرفهای کسانی که گفتند ﴿عُزَیْرٌ ابْنُ اللّهِ﴾ را نفی میکند هم حرفهای کسانی را که گفتند عیسی، ابنالله است [را] نفی میکند هم حرفهای مشرکینی را که میگفتند ملائکه، بناتالله هستند را نفی میکند هم ابن را هم بنت را. فرمود: ﴿مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ﴾؛ نه عزیر فرزند خداست [و] نه عیسی فرزند خداست نه ملائکه فرزندان خدا هستند. غرض آن است که ولد، در قرآن کریم هم بر دختر هم بر پسر اطلاق میشود و اینکه در آیهٴ محل بحث فرمود: ﴿إِنِ امْرُوا هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ﴾ یعنی فرزند نداشته باشد خواه پسر و خواه دختر. پس اینکه بعضی از علمای اهل سنت گفتهاند اگر کسی بمیرد و دختر داشته باشد، خواهر او با آن دختر یکجا ارث میبرند و دختر، حاجب نیست ولی اگر پسر داشته باشد پسر، حاجب است و خواهر ارث نمیبرد این برخلاف ظاهر آیه است. ظاهر آیه این است که اگر کسی بمیرد و فرزندی نداشته باشد خواه پسر و خواه دختر، در این حالت خواهر او ارث میبرد این هم یک مطلب.
جمع شدن ارتباط سببی با طبقات ارث
﴿إِنِ امْرُوا هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ﴾ اما آیا والد داشته باشد یا نه زوجه داشته باشد یا نه، در مسئلهٴ زوجه که یک ارتباط سببی است نه نسبی، زن و شوهر با همهٴ طبقات ارث جمع میشود، چون اینها براساس مسئلهٴ سبب ارث میبرند نه نسب. آن آیهٴ مبارکهٴ سورهٴ «احزاب» که فرمود: ﴿أُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ﴾ که طبقات سهگانه برای ارث تنظیم شده است آنها کسانی هستند که از راه رحامت و نسب ارث میبرند، نه از راه سبب وگرنه آنهایی که از راه سبب ارث میبرند، مثل زوجیت اینها با همهٴ طبقات ارث جمع میشوند و آیه در صدد بیان این است که از نظر ارحام کسی نباشد، غیر از خواهر.
مشروط بودن ارث برای طبقه دوم با وجود عدم طبقه اول در روایات
روایت مشخص کرده است که اگر پدر یا مادر هم داشته باشد دیگر به خواهر چیزی نمیرسد. پس دو شرط دارد: یکی اینکه فرزند نداشته باشد؛ یکی اینکه پدر یا مادر نداشته باشد. اگر پدر یا مادر داشت، خواهر یا برادر ارث نمیبرند و این شرط را روایات اهلبیت مشخص کرده است. اجماعی هم که در این مسئله ادعا کردند این نشانهٴ آن است که این روایات، متلقی بالقبول است وگرنه اجماع تعبدی، نیست چون با بودن این همه روایات در مسئله نمیشود گفت اجماع تعبدی منعقد شد، این نشانهٴ عمل به این روایات است.
بیان وجود پنج فرض در محل بحث
پس اگر کسی بمیرد و فرزندی نداشته باشد طبق این آیه و پدر یا مادری هم نداشته باشد طبق آن نصوص که عدل قرآن کریم محسوب میشود، در این حال چند فرض است: یک وقت است یک خواهر دارد، حالا این میت خواه مرد باشد خواه زن، عمده آن وارث است نه مورث. این میت خواه مرد باشد خواه زن بالأخره یا یک خواهر از او مانده است یا یک برادر یا چند خواهر یا چند برادر یا چند برادر و خواهر، از این پنج فرض بیرون نیست یا یک برادر است یا یک خواهر است یا چند خواهرند یا چند برادرند یا چند برادر و خواهر. بعضیها به صورت صریح در این آیه آمده است [و] بعضی به صورت ضمنی روشن شد.
الف: اول: حکم خواهرِ تنها
آنجا که کسی بمیرد و یک خواهر از او بماند، پدر و مادر نداشته باشد فرزند هم نداشته باشد یک خواهر از او مانده باشد: ﴿وَلَهُ أُخْتٌ﴾، ﴿فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَکَ﴾؛ نصف را میبرد این نصف را بالفرض میبرد، نصف را هم بالرّحامه میبرد که میگویند بالرد براساس ﴿أُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ﴾ میبرد. آن آقایانی که از اهل سنت گفتند که نصف برای خواهر است و نصف برای عمو که قائل به تعصیب هستند آن سخن، تام نیست. پس اگر کسی بمیرد و یک خواهر داشته باشد نصف مال براساس فرض به او میرسد و نصف دیگر براساس ﴿أُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ﴾ که میگویند بالرد به او میرسد، این فرع اول.
ب: دوم: حکم برادر تنها
فرع دوم این است که ﴿وَهُوَ یَرِثُهَا إِن لَمْ یَکُن لَهَا وَلَدٌ﴾؛ اگر کسی بمیرد و یک برادر داشته باشد، گرچه ظاهر آیه این است که آن میت زن باشد ولی نقشی ندارد در این جهت، عمده وارث است نه مورث. اگر کسی بمیرد و یک برادر داشته باشد همهٴ مال را ارث میبرد در صورتی که پدر و مادر نداشته باشد و در صورتی که فرزند، اعم از پسر و دختر هم نداشته باشد ﴿وَهُوَ﴾ یعنی آن برادر، ﴿یَرِثُهَا﴾ یعنی یرث آن خواهر را در صورتی که آن خواهر، فرزند نداشته باشد.
علت تفکیک حکم برادر و حکم خواهر در آیه
از اینجا معلوم میشود که چرا این آیهٴ پایانی سورهٴ «نساء» مانند آیهٴ دوازده سورهٴ «نساء» نیست. در آیهٴ دوازده سورهٴ «نساء» اینچنین فرمود: ﴿وَإِن کَانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلاَلَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ﴾ یعنی برای آن میت، برادر باشد یا خواهر ﴿فَلِکُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ﴾. اما در آیهٴ محل بحث نفرمود «و لها أخ او اخت» مسئلهٴ أخ را از اُخت جدا کرده است، برخلاف آیهٴ دوازده. در آیهٴ دوازده دارد که ﴿وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ﴾ یعنی اگر کسی بمیرد برادر یا خواهر داشته باشد؛ اما در اینجا نفرمود اگر کسی بمیرد برادر یا خواهر داشته باشد، فرمود اگر کسی بمیرد خواهر داشته باشد حکمش آن است که نصف میبرد بقیه را مثلاً بالرد و اگر برادر داشته باشد همه را ارث میبرد، چون حکم برادر و خواهر از نظر فریضه فرق میکند، لذا نفرمود «و له أخ او اخت» مسئلهٴ أخت را جدا ذکر کرد مسئلهٴ أخ را جدا ذکر کرد؛ خواهر را جدا برادر را جدا و اما آیهٴ دوازده چون سهم برادر و خواهر یکی است در آنجا، آنها چون کلالهٴ مادریاند نه کلالهٴ پدری و مادری یا کلالهٴ پدری آنها برادر و خواهر مادریاند و سهم آنها مساویِ هم است کم و زیاد ندارد، لذا فرمود: ﴿وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ﴾. پس سرّ اینکه در آیهٴ دوازده سورهٴ «نساء» فرمود اگر کسی بمیرد برادر یا خواهر داشته باشد، این هر کدام یک ششم میبرند برای اینکه دربارهٴ کلالهٴ ابی، برادر مادری یا خواهر مادری نقشی ندارند یکسان ارث میبرند. ولی دربارهٴ برادر پدر و مادری یا برادر پدری اینها هم با خواهر فرق میکنند.
از این جهت در آیهٴ دوازده فرمود: ﴿وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ﴾ ولی در آیهٴ پایانی سورهٴ «نساء» نفرمود «و له أخ او اخت» بلکه ﴿وَلَهُ أُخْتٌ﴾ را فرع اول قرار داد و ﴿وَهُوَ یَرِثُهَا﴾ که به معنای «و له أخ» است این را در فرع دوم قرار داد، این هم یک مطلب. ﴿وَهُوَ﴾ یعنی برادر ﴿یَرِثُها﴾ یعنی یرث خواهر را اگر برای آن خواهر فرزندی نباشد خواه دختر خواه پسر، چه اینکه برای او پدر یا مادر هم نباید باشد که آنها قبلاً رحلت کرده باشند. در این حال، همهٴ مال را برادر میبرد. خب، پس اگر کسی بمیرد و خواهر ابوینی یا ابی داشته باشد همهٴ مال را میبرد؛ منتها نصفش را بالفرض و نصفش را بالرد و الرحامه و اگر برادر داشته باشد همهٴ مال را میبرد. پس از این جهت فرقی نشد؛ منتها در آن بالفرض بودن یا بالرد بودن فرق بود از این جهت، قرآن اینها را دو تا فرع جدای از هم ذکر کرد.
چند نکته درباره نزول آیه
آن آیهٴ دوازده سورهٴ «نساء» مربوط به برادر و خواهر مادری است و در زمستان هم نازل شد. گفتند آن آیهای که دربارهٴ کلاله نازل شد و آیهٴ دوازده سورهٴ «نساء» است در زمستان نازل شد، گفتند آن آیةالشتاء است و این آیهای که در پایان سورهٴ «نساء» است گفتند این آیةالصیف است [که] در تابستان نازل شد . چه اینکه بعضیها هم گفتند این آیه، آخرین آیهای است که بر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل شد . در حالی که عدهای نقل کردند آخرین آیهای که بر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل شد آیهٴ ﴿وَاتَّقُوْا یَوْمَاً تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَی اللّهِ﴾ است ، نه این آیهٴ پایانی. اینها دو سه نکته بود که مربوط به اصل آیه است یعنی شأن نزول که دربارهٴ جابر نازل شد: یکی اینکه این آیه آیةالصیف است؛ یکی اینکه عدهای گفتند این آخرین آیهای است که بر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل شد، اینها مسائلی است مربوط به اصل آیه، مربوط به فروع ضمنی نیست.
ج: سوم: حکم دو خواهر و بیشتر
بعد فرمود: ﴿فَإِن کَانَتَا اثْنَتَیْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ﴾؛ اگر آن خواهرها دو نفر بودند یعنی دو نفر و بیشتر، مشابه این در همان آیهٴ دوازده گذشت؛ در آیهٴ دوازده دارد: ﴿فَإِن کَانُوا أَکْثَرَ مِن ذلِکَ فَهُمْ شُرَکَاءُ فِیْ الثُّلُثِ﴾ اینجا فرمود اگر دو نفر بودند یعنی دو نفر و بیشتر که طبق روایات، اینچنین مشخص فرمود: پس اگر کسی بمیرد یک خواهر داشته باشد؛ خواهر پدری و مادری یا خواهر پدری حکمش آن است. اگر یک برادر داشته باشد، آن هم فرع دوم حکمش مشخص. فرع سوم آن است که اگر دو خواهر داشته باشد. فرع چهارم آن است که اگر سه یا بیش از سه هم داشته باشد، آن را با روایات میشود تشخیص داد که حکمشان همین است. پس این فرع سوم، شامل فرع چهارم هم خواهد بود یعنی اگر کسی بمیرد دو خواهر و بیشتر داشته باشد آنها دو سوم مال را بالفرض میبرند بقیه را هم براساس اولواالارحام میبرند، تعصیب باطل است.
د: چهارم: حکم مجموع خواهر و برادر
فرع بعدی آن است که ﴿وَإِن کَانُوا إِخْوَةً﴾ اگر آن ورثه، اخوه بودند اخوه، مجموع برادر و خواهر است چه اینکه مجموع برادرها را هم میگیرد. اگر همه برادر بودند که بالسویه تقسیم میشوند، چه اینکه اگر همه خواهر بودن حکمشان همان ثلثان است که گذشت ولی اگر برادر و خواهر بودند ﴿وَإِن کَانُوا إِخْوَةً رِجَالاً وَنِسَاءً﴾، در اینجا ﴿فَلِلْذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ﴾؛ برادر دو برابر خواهر سهم میبرد.
گذشته از شاهد خارجی یعنی روایات که تعیین میکند این برای کلاله یعنی برادر و خواهر پدری و مادری است یا برادر و خواهر پدری است و مادری را شامل نمیشود و آیهٴ دوازده همین سورهٴ «نساء» که قبلاً گذشت، مخصوص برادر و خواهر مادری است شاهد داخلی هم تعیین میکند. شاهد داخلی این است که در آنجا فرمود اینها یک ششم میبرند در اینجا سهم بیشتری است، چون برادر و خواهر از راه پدر و مادر به میت ارتباط برقرار میکنند و این ارتباط سه نحو است: یک وقت است کسی فقط از راه مادر با میت ارتباط دارد یعنی برادر یا خواهر مادری میت است. یک وقت است فقط از راه پدر با میت ارتباط دارد یعنی برادر یا خواهر پدری میت است. یک وقت است ابوینی است یعنی برادر و خواهر پدری و مادری میت است. هر کس از راه آن «من یتقرب بالمیت» ارث میبرد. در آیهٴ دوازده، این سهام کمتری ذکر شده است معلوم میشود که آنها از راه مادر ارث میبرند. در آیهٴ پایانی سورهٴ «نساء» سهام بیشتری است، معلوم میشود که اینها از راه پدر و مادر یا از راه پدر به میت نزدیکاند.
مطلب دیگر آن است که در خلال بحث ارث در همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» مشخص شد که اینچنین نیست که سهم زن در اسلام همیشه کمتر از سهم مرد باشد یا نقش زن در ارثبری در اسلام، همیشه کمتر از نقش مرد باشد، بلکه ثابت شد که گاهی مرد بیش از زن میبرد همین جریان معروف که برادر، دو برابر خواهر میبرد (این یک)، گاهی زن بیش از مرد میبرد که فروع فقهیاش در آن قسمتها مشخص شد. آنجایی که زن سهماش بیش از مرد است، آنجا مشخص شد. فرع سوم جایی است که زن و مرد معادل هم میبرند، مثل پدر و مادر که ﴿لِکُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ﴾ . سه فرع آنجا با شواهد مبسوطش بیان شد یعنی در بعضی از جاها مرد بیش از زن ارث میبرد در بعضی از جاها زن بیش از مرد ارث میبرد در بعضی از جاها زن و مرد همتای هم و معادل هم ارث میبرند، این سه فرع با شواهدش در آیهٴ یازده و دوازده سورهٴ «نساء» مبسوطاً گذشت. نکتهٴ مهمی که مربوط به این آیهٴ پایانی سورهٴ «نساء» است آن است که گاهی نقش زن در ارثبری مثل نقش مرد است (این یک)، گاهی نقش زن در ارثبری قویتر از نقش مرد است (این دو).
در آن آیهٴ یازده و دوازده سه تا فرع مطرح شده بود که یک فرع روشن بود، دو تا فرع نیاز به توضیح داشت. آن فرعی که روشن بود این است که گاهی مرد دو برابر زن ارث میبرد خب، این یک چیز روشنی است و همه هم میدانند ولی خیال میکنند همه جا در همهٴ شرایط، اسلام برای مرد دو برابر زن ارث قرار داد. آن دوتا فرعی که محتاج به توضیح بود یک بحث مبسوطی دربارهٴ آنها به عمل آمد این بود که گاهی زن، معادل مرد ارث میبرد گاهی زن بیش از مرد ارث میبرد حالا یا بیش از او ارث میبرد یا نقشی دارد کسانی که بالامّ متقرباند بیش از کسانی که بالأب متقرباند ارث ببرند. گاهی زنها در بعضی از شرایط، دو برابر مردها ارث میبرند؛ مثلاً اگر پسرانی از راه مادر به کسی ارتباط داشته باشند و دخترانی از راه پدر به کسی ارتباط داشته باشند این دخترها دو برابر آن پسرها ارث میبرند ولو آن واسطه یکی مرد است یکی زن؛ اما میراث که در خارج تقسیم میشود این میراثی که بالفعل تقسیم میشود به دخترها دو برابر پسرها میرسد. پس اینچنین نیست که همیشه مال در خارج نحوهٴ توضیحاش این باشد که مرد، دو برابر زن ببرد. به هر دلیلی که این فرع سوم تقریر شد روشن شد که گاهی در اسلام مال را طرزی تقسیم میکنند که دختر، دو برابر پسر میبرد این فرعی بود که آنجا گذشت.
ه: پنجم: حکم مجموع کلالهٴ ابوینی و کلالهٴ امّی و کلالهٴ أبی
آنچه مربوط به این آیهٴ پایانی است؛ اگر این آیهٴ پایانی سورهٴ «نساء» با آیهٴ دوازده سورهٴ «نساء» جمع شد چه کنیم؟ یعنی آیهٴ دوازده سورهٴ «نساء» برای برادر و خواهرهای مادری است. آیهٴ پایانی سورهٴ «نساء» برای برادر و خواهرهای پدری یا پدری و مادری است. حالا اگر مجموع این دو تا آیه مصداق پیدا کرد یعنی کسی مُرد و برادران و خواهران او سه گروه بودند: بعضیها برادر و خواهرهای مادری بودند؛ بعضیها برادر و خواهرهای ابوینی بودند؛ بعضیها برادر و خواهرهای ابی بودند اینجا چطور تقسیم میکنند؟ در اینجا آن برادر و خواهرهای مادری و همچنین برادر و خواهرهایی که پدری و مادریاند ارث میبرند. آنها که برادر و خواهر پدریاند، اصلاً ارث نمیبرند. اینجا باز نقش زن در حاجب بودن مؤثر است، گرچه این برادر و خواهرها از راه مادر به میت ارتباط دارند اینها ارث میبرند، آن گروه سوم که فقط از راه پدر به میت ارتباط دارند ارث نمیبرند و آن گروهی هم که از راه پدر و مادر به میت مرتبطاند؛ چون باز مادر آنجا حضور دارد ارث میبرند. پس اگر کسی این پنج مسئله را بررسی کند فروعی هم مشابه این دارد، آنگاه روشن خواهد شد که این تهمت به اسلام نمیچسبد که اسلام حق زن را همیشه کمتر از مرد دانست. شما این پنج فرع را که بررسی کنید روایاتش هم آن بحث مبسوطاً خوانده شد، از این پنج فرع معلوم میشود که در بعضی از موارد، سهم زن دو برابر سهم مرد است در بعضی از موارد سهم زن معادل سهم مرد است در بعضی از موارد معلوم میشود که زن آنقدر قدرت دارد که «من یتقرّب بها» یعنی کسانی که به وسیلهٴ زن به میت مرتبطاند ارث ببرند ولی کسانی که از راه مرد به میت مرتبطاند یعنی برادر و خواهرهای پدری اصلاً ارث نبرند. شما این فروع پنجگانه را که جمعبندی میکنید میبینید در اسلام هرگز سهم زن کم نیست.
خب، فرع بعدی آن است که اگر این اخوه همهشان نساء بودند که حکمشان در فرع قبل روشن شد که فرمود: ﴿فَإِن کَانَتَا اثْنَتَیْنِ﴾ یعنی «اثْنَتَیْنِ» و مازاد و اگر همهشان مرد بودند آن هم جا برای تفاوت نیست که برادری بر برادر دیگر ترجیح داشته باشد، این حکمشان روشن است لذا اینها را به صورت صریح ذکر نفرمود ولی آنجایی که برادر و خواهر باشند البته ابوینی یا ابی تنها ﴿وَإِن کَانُوا إِخْوَةً﴾ اگر ابوینی نبودند، ابی به تنهایی ﴿وَإِن کَانُوا إِخْوَةً رِجَالاً وَنِسَاءً فَلِلْذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ﴾.
تقدیر مربوط به «ان تضلّوا»
بعد فرمود: ﴿یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ أَن تَضِلُّوا﴾؛ این ﴿أَن تَضِلُّوا﴾ یعنی «لئلا تَضِلُّوا»؛ «کراهة ان تضِلُّوا» نظیر ﴿إِن جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهَالَة﴾ یعنی مبادا اینکه «کراهة أَن تُصِیبُوا» مبادا گمراه بشوید. یک وقت است در مسئلهٴ ارث، انسان به خیال خام خود برخی را بر بعضی میخواهد ترجیح بدهد. در قرآن کریم میفرماید: ﴿لاَ تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً فَرِیضَةً مِنَ اللّهِ﴾ گرچه صدر آیات ارث سخن از ایصا و سفارش است؛ توصیه است ولی در پایان آیهٴ ارث دارد ﴿فَرِیضَةً مِنَ اللّهِ﴾؛ این حکم الزامی خداست، معلل کرد فرمود: ﴿لاَ تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً﴾؛ شما نمیدانید فایده به کدام یک از شما بیشتر میرسد، بگذارید «علی کتاب الله» تقسیم بشود. شما چه میدانید این مالی را که میخواهید به این بیشتر بدهید او در آینده از این مال چه بهرهٴ سوء میبرد یا آن یکی را که میخواهید مال کمتر بدهید چه میدانید که از او چه آثار خیری در جامعه ظهور نمیکند، چه میدانید؟ ﴿لاَ تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً﴾ بنابراین بگذارید «علی کتاب الله» مال بین ورثه تقسیم بشود. اینجا هم بیان کرد فرمود که ﴿یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ أَن تَضِلُّوا﴾؛ مبادا گمراه بشوید به دلخواه عمل بکنید. بعد در پایان این آیه که در حقیقت، پایان سوره هم هست فرمود: ﴿وَاللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ﴾؛ هم به مصالح و مفاسد علیم است هم به سود و زیان علیم است. شما ﴿لاَ تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً﴾؛ او میداند که کدام یک به حال شما نافعترند و مصلحت را همین تشخیص داد.
بسیاری از شعب فرعی ارث را روایات تعیین کرده است. چه اینکه در ذیل همین آیه، روایاتی است که گرچه ظاهر آیه این است که فرزند نباشد ولی روایاتی که مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) و دیگران نقل کردهاند که در تفسیر شریف نور الثقلین جلد اول، صفحهٴ 579 این روایات را نقل کردهاند نشانهٴ آن است که اگر کسی بمیرد و پدر یا مادر و همچنین پسر یا دختر نداشته باشد. محمدبنمسلم از امام محمد باقر(علیه السلام) نقل میکند: «اذا ترک الرجل أمّه او أباه او أبنه او أبنته فاذا ترک واحد من الاربعة فلیس بالذی ان الله تعالی فی کتابه قل الله یفتیکم فیالکلاله» یعنی گرچه در این آیه دارد که ﴿لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ﴾ این ولد، اختصاصی به فرزند ندارد به پسر ندارد دختر هم شامل میشود (یک) و باید اضافه کرد که پدر و مادر هم نداشته باشد برای اینکه حکم پدر و مادر قبلاً بیان شده است و اگر پدر و مادر جزء طبقهٴ اولاند و براساس ﴿أُولُوا الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ﴾ که اولویت تعینی است، نمیگذارند ارث به طبقهٴ دوم یعنی کلاله برسد. بنابراین این روایات نشان میدهد که ﴿لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ﴾ یعنی «لَیْسَ لَهُ وَلَدٌولا والد»؛ «ولا والد» را از جای دیگر از آیات دیگر و أدله دیگری باید استفاده کرد.
پرسش:...
پاسخ: نه در روایات دارد ولد، اعم از دختر است و پسر دیگر؛ مثل همین روایتی که.
پرسش:...
پاسخ: همان در همین روایت دارد که اگر کسی پسر یا دختر نداشته باشد آن وقت به خواهرها ارث میبرد به برادرها ارث میرسد و اگر پسر یا دختر داشته باشد ارث نمیبرد، آن کلاله ارث نمیبرد.
مطلب دیگر آن است که این سورهٴ مبارکهٴ «نساء» اوایلاش با مسائل مالی شروع شد، آخرش هم با مسائل مالی ختم شد که این «رد العجز إلی الصدر» است و یک تناسبی بین صدر و ذیل آیه است. چون اوایلاش این است که ﴿وَآتُوا الْیَتَامَی أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ﴾، بعد جریان مهر و جریان رعایت اموال یتامیٰ بود، بعد بخش استقلال اقتصادی زنها و مردها بود مسائل مالی و مسائل ارثی [و] آخر سوره هم به همین ختم شد، این یک مطلب.
شروع سورهٴ نساء با بیان قدرت خداوند و ختم آن با بیان علم خداوند
مطلب دیگر آن است که اول این آیه با قدرت خداوند شروع شد، اول این سوره با قدرت خدا شروع شد و آخر این سوره هم با علم خدا شروع شد. یعنی در اول این سوره فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیراً وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبَاً﴾؛ هم از قدرت خالقی خدا سخن گفت هم از قدرت مراقب بودن خدا، که رقیب بودن البته یک نحو شهود و حضور علمی است. در پایان این سوره فرمود: ﴿وَاللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ﴾؛ خدایی که ﴿عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ﴾ است و ﴿بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ﴾ است اول و آخر این سوره را با این مسائل تنظیم کرد؛ هم خالقیت مطلقه را و هم عالمیت مطلقه را. حالا آنچه در بحث فردا به خواست خدا مطرح است جمعبندی خود این سورهٴ مبارکه است که این سوره، محورهای اصلی آن چیست و آن غرر آیاتی که در این سوره است چیست و پیامهای جامعی که از این سوره استفاده میشود چیست.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است