- 536
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 110 تا 113 سوره نساء
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 110 تا 113 سوره نساء"
- تغایر مفهومی ظلم، سوء، خطیئه و إثم
- عدم اختصاص عصمت به انبیاء و أئمه (ع)
- عفران و رحمت خاص خدا نسبت به توبه کننده
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ مَنْ یَعْمَلْ سُوءًا أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللّهَ یَجِدِ اللّهَ غَفُورًا رَحیمًا ﴿110﴾ وَ مَنْ یَکْسِبْ إِثْمًا فَإِنَّما یَکْسِبُهُ عَلی نَفْسِهِ وَ کانَ اللّهُ عَلیمًا حَکیمًا ﴿111﴾ وَ مَنْ یَکْسِبْ خَطیئَةً أَوْ إِثْمًا ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَریئًا فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتانًا وَ إِثْمًا مُبینًا﴿112﴾ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ یُضِلُّوکَ وَ ما یُضِلُّونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَضُرُّونَکَ مِنْ شَیْءٍ وَ أَنْزَلَ اللّهُ عَلَیْکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ وَ کانَ فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکَ عَظیمًا﴿113﴾
تغایر مفهومی ظلم، سوء، خطیئة و اِثم
عناوینی که در این آیات مطرح است گاهی به صورت سوء گاهی به صورت ظلم گاهی به عنوان خطیئه گاهی به عنوان اثم مطرح است; این عناوین چهارگانه گرچه ممکن است در یکجا جمع بشوند یعنی یک شیء, مصداق چهار عنوان باشد ولی مفهومهای اینها از هم جداست. عملی را سوء میگویند که مایه بدآمدن خود یا دیگری باشد اگر کسی نسبت به دیگری ظلم کرد چون آن مظلوم بدش میآید این کار را سوء میگویند و از آن جهت که تعدی از مرز حق و قانون و وظیفه است آن را ظلم مینامند که ظلم, همان نقص حق است و از آن جهت که مطابق با واقع نیست این را خطا میگویند و از آن جهت که برخلاف دستور است و گناه است او را اثم مینامند. لذا عنوان سوء، عنوان ظلم، عنوان خطیئه، عنوان اثم مفهوماً از هم جدایند, گرچه ممکن است در یک مصداقی باهم جمع بشوند. در بعضی از موارد گناه نسبت به خود آدم است نه نسبت به دیگری, اینجا گرچه ظلم به معنای عام, صادق است که انسان به خود ظلم میکند ولی ظلم مصطلح نیست که به غیر تعدی کرده باشد, این مطلب اول.
امکان توبه از مطلق گناهان
مطلب دوم آن است که هرگناهی راه برای تطهیر او باز است; چه گناه کبیره چه گناه صغیر و چه شرک و کفر و چه مادون آنها, برای اینکه اطلاق آیه ﴿وَ مَنْ یَعْمَلْ سُوءًا أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللّهَ یَجِدِ اللّهَ غَفُورًا رَحیمًا﴾ شامل همه این گناهان میشود; ﴿مَنْ یَعْمَلْ سُوءًا﴾ خواه آن سوء, شرک و کفر و نفاق باشد یا غیر اینها. بنابراین راه توبه برای هر گنهکاری باز خواهد بود.
ذاتی نبودن عصمت برای پیامبر
مطلب بعدی آن است که گرچه طبق بحث آیه آینده, وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) معصوم است ولی عصمت پیغمبر ذاتی او نیست, نظیر عصمت خدا نیست. لذا سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) در ذیل همان آیه ﴿وَ اسْتَغْفِرِ اللّهَ﴾ فرمودند گرچه پیغمبر معصوم است ولی باید استغفار بکند, زیرا عصمت انبیا اگر ذاتی اینها بود مثل عصمت ذات اقدس الهی این نیازی به استغفار و مانند آن نداشت ولی عصمت انبیا(علیهم السلام) وصف هستی آنهاست و خود هستی اینها ممکن است و زوالپذیر. حیات اینها زوالپذیر است, اوصاف اینها هم یقیناً زوالپذیر است. اینچنین نیست که عصمت اینها ذاتی باشد به هیچ وجه تخلفپذیر نباشد نظیر عصمت الهی. ولی زوال در اینها راه ندارد برای اینکه اینها علل دوام و بقا را همواره به دستور اله حفظ میکنند و آن عبادت است و استغفار است و محاسبه هست و مراقبت هست و امثالذلک.
حکمت الزام معصوم به استغفار
در ذیل همین جمله ﴿وَ اسْتَغْفِرِ اللّهَ﴾ فرمودند ولو پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) معصوم است ولی باید استغفار را حفظ بکند, برای اینکه آنچه حافظ این عصمت است همان عبادت و استغفار و توجه است; مثل همان نمونه که در بحث دیروز گفته شد اگر کسی با کوشش و تلاش, نردبانی تهیه کرد پلههای نردبان را طی کرد به بالا رسید حالا که منطقه دیدش وسیع است نباید بگوید نردبان چیست؟ زیرا اگر گفت نردبان چیست و منکر نردبان شد, همان جا سقوط میکند. اینکه منطقه دیدش وسیع است و جاهای بیشتری را میبیند, برای اینکه روی پله نردبان ایستاده است انبیا و ائمه(علیهم السلام) که معصوماند این عصمتشان پله بالای بندگی اینهاست. اگر ـ معاذ الله ـ یک لحظه اینها اینها عبادت را دعا را استغفار را امثالذلک را ترک کنند, همان جا سقوط میکنند, لذا معصوم بودن با استغفار کردن منافات ندارد با گناه منافات دارد و این استغفار آنها برای دفع از گناه است, نه رفع گناه موجود.
واقعیت و رافعیت استغفار
پرسش:
پاسخ: چون در هرجا اثر خاص خود را دارد. اختلاف, به لحاظ مورد است. انسان به ذات اقدس الهی توجه میکند و از او ستاری طلب میکند. سپر میخواهد این سپر که میخواهد و ساتر و حافظ میخواهد یا برای آن است که به او آسیبی نرسد یا اگر آسیبی رسیده است این آسیب رسیده را برطرف کند, آن اختلاف در مفهوم نیست که استعمال در اکثر از یک معنا باشد [بلکه] اختلاف در مورد و مصداق است, لذا همه دارند عبادت میکنند عبادت ما به عنوان ﴿إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ﴾ جنبه رفع دارد. عبادت آنها که ﴿إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ﴾ جنبه دفع دارد اینچنین نیست که نماز برای ما اثر کند در آنها اثر نکند. اثری که نماز در برون آنها دارد همان حفظ عصمت آنهاست"; آنها را از فحشا و منکر باز میدارد دفعاً, ما را از فحشا و منکر باز میدارد رفعاً. نماز همان نماز است, در هرجا جلوی بدی را میگیرد با بدی مبارزه میکند اگر بدی نبود نمیگذارد بیاید.
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر, این همین خود شکر باعث میشود که گناه به طرف اینها نیاید. اینها به فضیلت اطاعت و رذیلت گناه پی میبرند, گناه به طرف اینها نمیآید; دفع میکند گناه را. معنای عصمت این است که گناه به طرف اینها نمیآید. چرا نمیآید؟ برای اینکه اینها نیروی دافعه قوی دارند دفع میکنند; گناه را دیگران مبتلا میشوند و این گناه کرده را میخواهند رفع کنند.
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر, با همان عبادتشان گناه را دفع میکنند; با همان بندگی خاصی که دارند گناه را دفع میکنند, لذا گناه به طرف اینها نمیآید چرا؟ چون اینها دائماً به یاد حقاند. از این جهت, گناه دفع میشود ولی برای دیگران که دارای ملکه عصمت نیستند آلودگی به گناه راه دارد; گناه میکنند آن وقت این گناه کرده را رفع میکنند, لذا اینها نماز میخوانند دیگران هم نماز میخوانند, نماز برای همه نهی از فحشا و منکر را به همراه دارد; منتها برای آنها دفع فحشا و منکر است [و] برای دیگران رفع فحشا و منکر.
عنایت خداوند رد نزدیک نشدن گناه به معصوم
پرسش:...
پاسخ: بله، این لسان دعاست در لسان دعا لسان گزارش و خبر نیست یعنی اگر من اراده بکنم یا بخواهم براساس خواستههای درونی ـ بدون عنایت شما ـ گناه بکنم شما باید با حفظتان مرا نگه بدارید که من آلوده نشوم وگرنه برابر آیه تطهیر که: ﴿إِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرًا﴾ اینها نه تنها گناه ندارند اثر گناه هم ندارند. سرّش آن است که درباره کسانی که به مقام ائمه(علیهم السلام) نرسیدند درباره آنها دارد که گناه به طرف اینها نمیرود چه رسد به خود اینها. درباره یوسف صدیق(سلام الله علیه) دارد که ﴿کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ﴾ نه «لِنَصرفه عن السوء و الفحشاء». نفرمود ما نگذاشتیم یوسف گناه بکند [بلکه] فرمود نگذاشتیم گناه به طرف یوسف برود, خب اهل بیت که بالاتر از یوسف(سلام الله علیهم اجمعین)اند.
پرسش: ...
پاسخ: بله, اینها همه این فعلهای ماضی برای آن است که برای دیگران که محقق الوقوع است به فعل ماضی تعبیر میشود, برای ایشان که محتمل الوقوع است لولا صیانت الهی به فعل ماضی تعبیر میشود.
معنای تطهیر
برای اینکه آیه تطهیر و امثال آیه تطهیر میگوید نه تنها گناه در اینها نیست, اثر گناه هم در اینها نیست. یک وقت است انسان یک جایی آلوده شد [و] زوال عین میکند, این را میگویند اذهاب کرده ولی رنگش, بویش آثار آن آلودگی هست. آنقدر آب زلال میریزند که آثارش هم برود; این را میگویند تطهیر کرده نه تنها جرم گناه در اینها نیست, اثر گناه هم در اینها نیست بوی گناه هم در اینها نیست: ﴿لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرًا﴾ هم زوال جرم است هم آثار; برای اینها رفع است در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» بحثش که مبسوطاً گذشت در آیت الکرسی که ﴿اللّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ﴾; این ﴿یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ﴾ معنایش این نیست که هر مؤمنی قبلاً ظلمتی داشت و در ظلمتها فرورفته بود بعد خداوند او را از ظلمتها بیرون میآورد. این به تعبیر مرحوم امینالاسلام و سایر مفسرین بزرگ این اخراج بر آن دفع هم صادق است بر آن رفع هم صادق است آیت الکرسی نمیگوید که مؤمنینی که تحت ولایت الهاند حتماً گناه کردند در ظلمت گناه فرورفتند بعد خدا اینها را از گناه بیرون آورد, اینچنین که نیست. ﴿اللّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ﴾ این جامع بین دفع و رفع است و در تعبیرات عرفی ما هم همین طور است. اگر سمیناری کنفرانسی یک مجلس علمی خاصی باشد که مدعوین مخصوص باید حضور داشته باشند اگر بیگانهای بدون دعوت آنجا رفت او را بیرون میکنند یا ناآشنایی بدون دعوت خواست برود, او را راه نمیدهند. در هر دو حال میگویند غیر مدعوین را بیرون میکنند. خب آن که وارد شد او را بیرون کردند آن که وارد نشد او را راه ندادند ولی او هم میگوید بیرون کردند, این یک تعبیر عرفی و ادبی هم هست, میگویند نروید که بیرون میکنند, نروید که بیرون میکنند یعنی آنهایی که رفتند بیرون میکنند آنهایی که نرفتند راه نمیدهند. به هر تقدیر این یک تعبیر محاورهای است تحمیل بر آیه نیست; این بیرون کردن شامل دفع و رفع میشود. ذات اقدس الهی مؤمنین را از ظلمت بیرون میکند یعنی آنهایی که آلوده نشدند دفعاً آنهایی که آلوده شدند رفعاً آنها را از ظلمت بیرون میکند.
درباره معصومین(علیهم السلام) طبق آیه تطهیر و شواهد دیگر و طبق شاهد همین بحثی که آن روز به عرضتان رسید در همین سیاق که ﴿لَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ یُضِلُّوکَ﴾ که باز هم در بحث امروز بازگو میشود, این نشان میدهد که اینها دفعاً معصوماند یعنی اصلاً گناه به طرف اینها نرفته و نمیرود. لذا مرحوم سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) ذیل این ﴿وَ اسْتَغْفِرِ اللّهَ﴾ فرمود گرچه معصوماند ولی باید استغفار بکنند برای اینکه عصمت اینها نظیر عصمت خدا که نیست که نیازی به انابه و عبادت و امثالذلک نداشته باشد اینها چون عبد صالح خدا هستند مشمول عنایت تطهیر و اذهاب رجساند پس باید این عبادت این استغفار را داشته باشند نمیشود گفت که حالا که اینها که معصوماند فحشا و منکر ندارند برای چه نماز بخوانند؟ برای اینکه نماز ﴿تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ﴾ اینچنین درست نیست, برای اینکه اینها که معصوماند به برکت همین عبادت معصوماند, برای آنها جنبه دفع دارد برای دیگران جنبه رفع.
پرسش:...
پاسخ: چرا؟ که اگر کسی آلوده شد همین نماز, زمینه تطهیر او را فراهم میکند. نهی هم مثل اخراج است یا در همان آیت الکرسی: ﴿اللّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ﴾ اینچنین است یا ﴿وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ﴾ آن هم اینچنین است گرچه هرکسی براساس نور فطرت متولد میشود; اما حالا این کافرانی که نور فطرت را تیره کردهاند و کافرند اینچنین نیست که طاغوتیان, اینها را از نور به ظلمت بیاورند, اینها را در ظلمت نگه میدارند. اخراج در هر دو قسمت هست, نهی هم در هر دو قسمت هست این چنین نیست که خدا که فرشتگان را نهی کرده است یعنی رفع گناه باشد, نه آن هم نفی گناه است.
تبیین مفهوم عصمت معصومی(علیهم السلام)
پرسش: ...
پاسخ: نه یعنی مطلق نیستند یعنی نسبت به ذات اقدس الهی محدودند ولی در همان دایره هستی اینها, عصمتشان هست. اینچنین نیست که دایره هستیشان مثلاً شصت درصد باشد عصمت اینها پنجاه درصد باشد این طور نیست. البته هستی اینها محدود است همه کمالاتی که برای هستی اینهاست آن هم محدود است, علمشان حیاتشان قدرتشان عصمتشان هم به اندازه هستی اینهاست هستی یک ممکن محدود است [و] هستی واجب نامحدود, اوصاف ممکن محدود است اوصاف واجب نامحدود; اما اینچنین نیست که انبیا(علیهم السلام) در آن مدار هستیشان, هستی اینها بیش از کمال اینها باشد یعنی مثلاً هستی اینها شصت درصد باشد عصمت اینها پنجاه درصد که ده درصد مثلاً ـ معاذ الله ـ در بعضی از کارها معصوم نباشد, این طور که نیست خب.
عدم اختصاص عصمت به انبیاء و ائمه(علیهم السلام)
بنابراین اگر کسی به وسیله استغفار بخواهد آن کمال خودش را حفظ بکند این راه دارد منتها معصوم بودن برای انبیا و ائمه(علیهم السلام) قطعی است برای دیگران ممکن است یعنی ممکن است کسی در سایه محاسبت و مراقبت به عصمت برسد. اینچنین نیست که عصمت, مخصوص آنها باشد. عصمت نظیر امامت یا نظیر رسالت یا نظیر نبوت نیست که سمت الهی باشد و به تعیین الهی باشد. ممکن است کسی نه امام باشد نه پیغمبر ولی به عصمت برسد; مثل خود حضرت صدیقه طاهره(صلوات الله علیها) و چه میدانیم که در اهل بیت غیر از اینها کس دیگری معصوم یا معصومه نبود. عصمت, اختصاصی به این چهارده معصوم در نظام اسلامی ندارد حالا قبلاش که محلّ بحث نیست. البته سمت مخصوص اینهاست; سمت نبوت و سمت امامت مخصوص رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمه(علیهم السلام) است.
تبیین موارد بهتان
مطلب بعدی آن است که هر گناهی که مایه مبهوت شدن باشد یعنی کاری که مایه مبهوت شدن باشد این را میگویند بهتان. یک وقت است که در اثر نسبت, شیء میشود بهتان; یک وقت در اثر ظلم. گاهی به کسی ظلم میشود و حق او را غصب میکنند او را مبهوت میکنند, خود همین کار بهتان است. یک وقت هست چیزی را به دیگری نسبت میدهند. این نسبت, خواه انسان خودش کاری را کرده یا دیگری کاری را کرده آن وقت به بیگناه نسبت بدهند و بیگناه را متهم کنند یا نه, اصلاً کاری به واقع نشده ولی کسی را که بیگناه است میخواهند متهم کنند همه این موارد, بهتان است. اما اینکه خود گناه بهتان است و کاری به نسبت ندارد, در همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» آیه بیست قبلاً گذشت که فرمود مهریهای که برای همسرهایتان قرار دادید روی ظلم و عدوان از او نگیرید: ﴿وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَکانَ زَوْجٍ وَ آتَیْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطارًا فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیْئًا أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتانًا وَ إِثْمًا مُبینًا﴾; چیزی که به او دادید قرارداد کردید مهریه او قرار دادید او را اگر از دستاش بگیرید این کار, بهتان است مایه مبهوت شدن اوست, پس بهتان اختصاصی به نسبت ندارد.
بهتان از مصادیق بارز ایذاء مؤمن
مطلب دیگر آن است که ایذای مؤمنین هم بهتان است. یکی از مصادیق بارز ایذای مؤمنین آن است که اگر مؤمن, کاری را نکرده است کسی او را که بیگناه است متهم بکند این میشود بهتان. چه اینکه سایر گناهان هم بهتان خواهد بود; آیهٴ 58 سورهٴ «احزاب» این است که ﴿وَ الَّذینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتانًا وَ إِثْمًا مُبینًا﴾; اگر مؤمن یا مؤمنه کاری را نکرده است کسی بخواهد آنها را بیازارد و برنجاند این بهتان است.
عدم اختصاص حرمت بهتان به حوزهٴ اسلامی
نکته مهم آن است که تهمت زدن و بیگناهی را آلوده دانستن این در اسلام حرام است و جزء قوانین بینالمللی اسلام است حرمتاش اختصاصی به حوزه اسلامی ندارد. بعضی از احکام است که در حوزه اسلامی نافذ است; مثل مسئله ارث و بعضی از احکام قانون مدنی و امثالذلک بعضی از احکام جزء قوانین بینالمللی اسلام است [و] اختصاصی به حوزه اسلامی ندارد بهتان زدن یعنی بیگناهی را متهم کردن حرام است ولو آن بیگناه نصارا یا یهودی باشد, چه اینکه در این محلّ بحث اینچنین بود; عدهای از منافقین مدینه, زرهی را به سرقت بردند یک یهودی را متهم کردند و قرآن جلوی این کار را گرفت و این را گناه دانست. پس متهم کردن یک یهودی هم در اسلام حرام است, اینچنین نیست که حالا اگر کسی یهودی شد بتوان انسان آبروی او را ببرد یا او را متهم بکند [و] نسبت ناروا بدهد, اینها مثل خیانت در امانت است اینها جزء قوانین بینالمللی اسلام است. در محلّ بحث که این گروه از مردم مدینه توطئهای کردند زرهی را به سرقت بردند بعد خواستند یک یهودی را متهم کنند قرآن فرمود اگر کسی خودش گناهی را مرتکب شد, بعد بیگناهی را متهم کرده است این بهتان است و اثم مبین. گرچه این آیه نسبت به موارد دیگر به صورت ظاهر شامل میشود; اما در مورد خود که شأن نزول او ذکر کردهاند نص است, پس هیچ گاه اسلام اجازه نمیدهد که یک فرد کافری را انسان بیجا متهم کند.
پرسش:...
پاسخ: محارب هم همین طور است; محارب را انسان اینچنین نیست که کاری که نکرده مجاز باشد که آن کار نکرده را به او اسناد بدهد. البته محارب, حکمش اعدام است; اما سب و اهانت و امثالذلک که دیگر نیست.
پرسش:...
پاسخ: نه; «باهتوهم» هم یعنی همین است, نظیر کاری که یعنی «جادلوهم حتی یبهتوا» نظیر ﴿فَبُهِتَ الَّذی کَفَرَ﴾.
تقدّم کار علمی بر ارتکاب باطل جهت نجات جامعه
وقتی که یک راه علمی صحیح هست چرا راه باطل را آدم طی بکند؟ اگر راه منحصر شد در گناه آنگاه براساس تزاحم اهم و مهم آدم یک گناه مهمی را مرتکب میشود برای نجات از گناه اهم برای اینکه مثلاً اگر کسی دارد در استخری غرق میشود ترک نجات این غریق, گناهی است اهم. عبور از خانه دیگری غاصبانه گناهی است مهم انسان غصب میکند و از ملک دیگری بدون اجازه میرود تا غریقی را نجات بدهد, این ارتکاب گناه مهم برای نجات از گناه اهم است; اما اگر راه منحصر نشد که هرگز راه گناه باز نیست. در مسئله بدعتگزار, شما با او مباحثه کنید, نظیر نمرود که مبهوت شد ﴿فَبُهِتَ الَّذی کَفَرَ﴾ شما اینچنین بکنید. حالا اگر دیدید مباحثهپذیر نیست راهپذیر نیست نصیحتپذیر نیست احتجاجپذیر نیست, آنگاه انسان میتواند یک گناه مهمی را یعنی فسادی را برای نجات جامعه از افسد مرتکب بشود. به هر تقدیر, این مورد از جاهایی است که قرآن کریم نهی کرده که انسان یک یهودی را هم متهم بکند.
غفران و رحمت خاص خدا نسبت به توبهکننده
مطلب دیگر آن است که اینکه فرمود: ﴿ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللّهَ یَجِدِ اللّهَ غَفُورًا رَحیمًا﴾ یعنی «غفوراً رحیماً لنفسه», نه اینکه خدا را غفور و رحیم مییابد «للناس» چون قرینه نشان میدهد که منظور آن است که این گناهکار تائب, خدا را غفور خود مییابد نه اینکه میبیند خدا غفور است ولو او را نیامرزد پس کلمه «له» حتماً در تقدیر است: «ثم یجد الله غفوراً له و رحیما ایاه»
علّت امکان نیل به مقام عصمت
پرسش:...
پاسخ: همه این مقامات, اعطایی است ولی عصمت منحصراً خدا به افراد معین نمیدهد ولی نبوت را و امامت را چرا؟ مثلاً بعد از امام یازدهم(سلام الله علیه) وجود مبارک حضرت حجة(سلام الله علیه), خاتم الاوصیا و خاتم الاولیاست و احدی به مقام امامت نمیرسد; اما اینچنین نیست که احدی به مقام عصمت نرسد. ما چه میدانیم در این عالم چه کسی معصوم است و چه کسی معصوم نیست؟ عصمت, جزء شئون ولایت است که مؤمنون جزء اولیای الهیاند; اما نبوت امامت رسالت; اینها مقامهای اختصاصی است که احدی به این مقام غیر از این سیزده معصوم نمیرسد.
پرسش:...
پاسخ: آیه تطهیر آن روز بحثش گذشت یعنی تنها خدا اراده کرده است. اگر آیه تطهیر باشد که بعضی از این ائمه(علیهم السلام) هم که به دنیا نیامدند که شامل آنها پس نمیشود. نه معنایش این است که خدا شما را میخواهد و غیر شما را نمیخواهد آن حصرش اضافی است نسبت به سایر زنها و امثالذلک.
آیه بعدی که فرمود: ﴿وَ لَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ یُضِلُّوکَ﴾ این نشان میدهد که عدهای در صدد توطئه بودند تا مقام شامخ رسالت را آلوده کنند فرمود اگر فضل خدا و رحمت خاصه الهی نبود, عدهای همت میگماردند که شما را آلوده کنند ولی آنها بدانند که خودشان را دارند گمراه میکنند (این یک) و هیچ اثری به شما نمیرسانند (این دو) و دلیلش را هم ذکر میکند (سه). اینکه فرمود: ﴿وَ لَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ یُضِلُّوکَ﴾ یعنی اینها همین گروه سارق فراری همت گماشتند که شما را گمراه بکنند; اما ﴿وَ ما یُضِلُّونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ﴾; این ﴿وَ ما یُضِلُّونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ﴾ برابر آن است که ﴿مَنْ یَکْسِبْ إِثْمًا فَإِنَّما یَکْسِبُهُ عَلی نَفْسِهِ﴾; هرکسی کار بدی میکند علیه خود بد میکند. اگر کسی دارد دیگران را گمراه میکند خود را فریب داده است و گمراه کرده است; اما حالا نسبت به دیگری ممکن است دیگری را هم گمراه بکند و یا نکند درباره وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با دوتا جمله مسئله را حل فرمود: یکی اینکه اینها که در صدد گمراه کردن تو هستند و فریب دادن تو هستند دارند خودشان را فریب میدهند و نمیدانند چه میکنند ولی درباره تو با این تعبیر نکره در سیاق نفی فرمود: ﴿وَ ما یَضُرُّونَکَ مِنْ شَیْءٍ﴾; اینها هیچ کاری درباره نمیتوانند بکنند آنها بخواهند با توطئه با نیرنگ با سوگند دروغ تو را فریب بدهند, هرگز اینچنین نیست.
تفسیر «ما یضرّونک»
منظور از این ﴿وَ ما یَضُرُّونَکَ﴾ این نیست که اینها نمیتوانند ضرر نظامی به تو برسانند. این ضرر نظامی و اینها برای کسانی بود که در جبهه جنگ میخواستند تحمیلی کنند; اما یک توطئه چند نفره بود سخن از جنگ داخلی و حمله مسلحانه و ضرر نظامی نبود. اگر بتوانند اینها وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را ـ معاذ الله ـ آلوده بکنند فریب بدهند, این یک ضرر فکری و یک ضرر اخلاقی و یک ضرر دینی و امثالذلک است که مقام رسالت را آلوده میکنند و حضرت را از انظار ساقط میکنند. فرمود: ﴿وَ ما یَضُرُّونَکَ مِنْ شَیْءٍ﴾ اصل صیانت و محفوظ بودن پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از هر خطری در آیات دیگر بازگو شد.
در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» آیهٴ 67 در جریان تبلیغ حضرت امیر(صلوات الله علیه) فرمود: ﴿وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ﴾ آنجا هم خطر نظامی نبود, چون این جریان حجة الوداع بعد از فتح مکه بود بعد از فتح مکه همه نیروهای شورشی و مسلح, خلع سلاح شدند; همه اینها تسلیم شدند حالا یا مسلمان شدند یا منافق ماندند ولی ضرر نظامی نداشتند. اینکه خدا به پیغمبر فرمود علیبنابیطالب(صلوات الله علیه) را به خلافت نصب بکن, بعد فرمود: ﴿وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ﴾ این عصمت فرهنگی، فکری، عِرضی، اخلاقی و امثالذلک است, نه عصمت از ضرر نظامی. آن ضررهای نظامی در جنگ بدر و احد و خیبر و امثالذلک بود که اینها پشتسر گذاشته شد. بعد از فتح مکه همه مسلحها خلع سلاح شدند و سران این گروه هم تسلیم شدند حالا یا مسلمان شدند یا منافقانه مستسلم شدند. هیچ کسی نمیتوانست به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آسیب نظامی برساند میماند همین توطئه کردنها، بدگوییها و امثالذلک. فرمود خداوند تو را در این فضا از این خطرها و توطئهها هم حفظ میکند.
عصمت پیابر از هر سه مقطع آلودگی
در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» که به یک مناسبتی این بخش از سوره «اسراء» بازگو شد فرمود که افراد عادی در سه مقطع آلوده میشوند با تفاوتی که بین مقاطع سهگانه است و توی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در تمام این سه مقطع, معصومی. مقطع اول این است که بعضیها علناً گناه بکنند توطئه بکنند دروغی بگویند افترایی ببندند, این مقطع اول که مهمترین مقطع همین است دوم این است که در خارج گناه نکنند ولی تصمیم بگیرند که گناه بکنند; میل داشته باشند که گناه بکنند حالا ین میلشان در خارج محقق نشود ولی میل به گناه دارند, این دو.
مرتبه سوم ـ که دورتر از همه است ـ این است که گناه در خارج نکردهاند, میل به گناه هم نداشتهاند; اما نزدیک بود میل پیدا کنند, منظرهای را میبیند حرفی را میشنود میل به گناه پیدا نمیکند ولی میرود که میل پیدا کند, این مقطع سوم که دورترین مرحله است. در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» فرمود این دشمنها توطئه کردند که مقداری در حریم آیات, دخل و تصرف بکنی تو این کار را نکردی یعنی فریه نبستی در حریم آیات دخل و تصرف نکردی (یک)، میل به فریه و دخل و تصرف هم نکردی (دو)، نزدیک به میل هم نشدی (این سه). نزدیک به میل هم نشدی. آن آیات, در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» از آیه 73 شروع میشود, فرمود: ﴿وَ إِنْ کادُوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ لِتَفْتَرِیَ عَلَیْنا غَیْرَهُ وَ إِذًا لاَتَّخَذُوکَ خَلیلاً﴾; آنها توطئه کردند که چیزی را کم کنی زیاد کنی فریه ببندی تا آنگاه با تو دوست بشوند ولی ﴿وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلیلاً﴾; ما اگر با تثبیت الهی با تعصیم الهی تو را ثابت و معصوم نکرده بودیم نظیر همین آیه محلّ بحث: ﴿وَ لَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکَ وَ رَحْمَتُهُ﴾ اگر عنایت الهی شامل حال تو نمیشد ﴿لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلیلاً﴾ خود گناه را که نکردی هیچ، میل به گناه هم که نکردی دو، نزدیک به میل کم هم نشدی این سه، فرمود اگر ما تثبیت نکرده بودیم ﴿لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ﴾ «کاد یرکن» یعنی نزدیک شد که رکون کند رکون همان میل قلبی است ولو اندک «کاد یفعل» یعنی «قرب ان یفعل» ﴿کِدتَّ﴾ یعنی قربت نه نزدیک گناه میشدی نزدیک به رکون کم, آن هم کمرنگ. پس گناه در خارج واقع نشد (یک)، میل به گناه هم واقع نشد (دو)، نزدیک به آن میل کمرنگ هم واقع نشد (سه)، این سراسر قلب میشود نورانی.
اما اینکه ذات اقدس الهی آنها را معصوم کرده اینکه هنر نیست, این خیلی هنر است. خداوند همه را تجربه کرده, همه ما را تجربه کرده و اگر امروز اعتراف نکنیم, فردا از ما اقرار میگیرند. هرکدام از ما کم و بیش در آن مقداری که عالم بودیم عامد بودیم متوجه بودیم اشتباه کردیم.
اختصاص نبوّت، رسالت و امامت به گروهی خاص
خداوند عصمت را ممکن است به افرادی بدهد; اما سمت را در بین معصومین به هر کس نمیدهد; سمت امامت، سمت رسالت و نبوت را به گروه خاص میدهد. به کسانی میدهد که اگر بنا باشد که به آتش برود در آتش بسوزد بگوید «سمعاً و طاعه», نظیر ﴿حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَکُمْ﴾ اگر بنا بشود فرزند را قربانی کند میگوید «سمعا و طاعه» اگر بنا بشود با منشار و اره, ریزریز بشود میگوید «سمعاً و طاعه» به یک چنین آدمهایی میدهد, سمت را که ﴿اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ﴾ ولی مقامها که سمت نباشد پُست نباشد به خیلیها میدهد; مرجعیت میدهد علم میدهد حکمت میدهد فقه میدهد فلسفه میدهد خب همه اینها ممکن است بلغزند, همه این افراد و این لغزش اینها هیچ آسیبی نمیرساند خب عالمی است گناه کرده. مردم وقتی میبینند این گناه کرده این را رها میکنند به سراغ دیگری میروند این مشکلی ندارد; اما کسی که پست کلیدی دارد اگر خدای ناکرده کسی که نبوت او، رسالت او، و امامت او از طرف خدا تعیین شده باشد این بخواهد بلغزد دیگر هیچ راهی برای ایمان آوردن مردم نیست یک و خداوند عقوبتی هم که برای یک چنین افرادی مقرر کرده است برای هیچ کس مقرر نکرده به انبیا میفرماید به مردم عادی هم میفرماید که انبیا باید بدانند انبیا معصوماند گناه نمیکنند ولی اگر ـ معاذ الله ـ گناه کردند کاری با آنها میکنم که با احدی نخواهم کرد خیلیها هستند که ادعای نبوت کردند سلسله متنبیها کمتر از سلسله انبیا نیست; خدا به خیلی از اینها مهلت داد و در درازمدت یا کوتاه مدت بالأخره اینها یا مردند یا به عقوبت الهی گرفتار شدند کسانی که متنبی بودند به دروغ نبوت را به خود بستند.
اما اگر کسی ـ معاذ الله ـ نبی باشد; با معجزه آمده باشد که دین را با معجزه به مردم ارائه بکند و در این فضا خدای ناکرده آلوده بشود, خدا به او مهلت نخواهد داد. لذا هم در این سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» فرمود که اگر تو این کار را میکردی یعنی گناه که هیچ نکردی میل به گناه هم نکردی, این دو، نزدیک به میل کم اگر میشدی، نزدیک به میل کم اگر میشدی: ﴿إِذًا َلأَذَقْناکَ ضِعْفَ الْحَیاةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ﴾; دو برابر دیگران به عذاب دنیا و آخرت گرفتارت میکردم, برای اینکه تو الآن سکه قبولی داره حرف تو, خب چرا عالم عذاباش در قیامت بیش از جاهل گنهکار است؟ برای اینکه حرف او در جامعه مقبول است خب اگر عالم گناه کرد مثل جاهل که نیست, عذابش دو برابر است; منتها نه مثل عذاب انبیا برای اینکه او حرفاش در جامعه مقبول است.
جایگاه ویژه وابستگان به دین در ثواب و عقاب
اکثری مردم که توفیق درس خواندن و حوزه آمدن ندارند ما هم اگر این توفیق را خدا نداده بود مثل افراد عادی میشدیم. اگر خدا نصیب آنها میکرد آنها هم به حوزه میآمدند مثل ما یا بهتر از ما میشدند این نباید ما خود را برتر از دیگران بدانیم, این یک امتحانی است تقسیم کاری است حالا خدا نصیب ما کرده که با حوزه آشنا شدیم ولی اکثری مردم با عمل ما مسلماناند, نه توفیق درس و بحث را دارند نه توفیق کتاب را دارند در بین افراد, یک گروه کمی هستند که به خواندن کتاب موفقاند. اکثری مشغول کار خودشاناند با عمل علما دین را میشناسند و میفهمند. لذا قرآن به کسانی که به یک نحوی به دین وابستهاند اگر فرمود شما آلوده شدید عذابتان بیش از عذاب دیگران است. به زنهای پیغمبر هم همین تهدید را کرد فرمود: ﴿یا نِساءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ﴾; فرمود اگر شما تقوا داشتید حیثیت این بیت رسالت را حفظ کردید پاداش شما دوبرابر پاداش زنهای دیگر است, برای اینکه هم به دستورات الهی عمل کردهاید هم حرمت و آبروی این بیت را حفظ کردید و اگر گناهی را مرتکب شدید, عذابتان دوبرابر زنهای دیگر است, برای اینکه هم گناه کردید و هم اینکه آبروی این بیت را بردید این در سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» فرمود این یک استدلال کلی است شامل غیرزنان پیغمبر هم میشود هرکسی که خلاصه حرف او سکه قبولی خورده در جامعه, او اگر بخواهد بلغزد, گناهش دو چندان است.
درباره پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) تنها تعبیری که فرمود همان تعبیر سورهٴ «اسراء» نیست, بلکه در پایان سوره «حاقه» آن تعبیر تند را دارد; در سورهٴ مبارکهٴ «حاقه» آیهٴ 43 به بعد این است, فرمود این کتاب: ﴿تَنْزیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ ٭ وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ اْلأَقاویلِ ٭ َلأَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمینِ ٭ ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتینَ ٭ فَما مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزینَ﴾; فرمود او اگر بخواهد کمی تخلف بکند چیزهایی که ما گفتیم به شما نرساند, چیزی که ما نگفتیم از خود دربیاورد ما رگ حیات او را قطع میکنیم قدرت او را میگیریم احدی هم نمیتواند از او حمایت بکند. خب این حرف را درباره بهاییها و سایر متنبیها که نفرمود ـ گرچه آنها را به عقوبت الهی گرفتار کرد ـ متنبی, دروغاش در کوتاه مدت یا درازمدت روشن میشود; اما نبی ـ معاذ الله ـ که حرفش مقبول است او اگر بخواهد به نام خدا چیزی را جعل بکند در کوتاهترین مدت, به شدیدترین عذاب الهی گرفتار میشود و هیچ قدرتی هم نمیتواند او را از دست عذاب الهی برهاند. این تهدید را درباره مسیلمه کذاب و امثال مسیلمه کذاب نفرمود, برای اینکه او یک دروغی گفته در یک آینده نزدیک یا دور, دروغش روشن میشود. آمار متنبیها در عالم فراوان است خدا به همهشان هم با این لحن رفتار نکرده است ولی انبیا این سمت را دارند.
به هر تقدیر, به خیلیها خدا مقام داد یعنی مقامات معنوی; اما سمت و پست کلیدی نداد. در سوره «اعراف» فرمود آن جریان عابد بنیاسرائیل را شما ببینید چه کرده است؟ آیهٴ 175 و 176 سوره «اعراف»: ﴿وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا﴾ خب اهل کرامت بود این بلعم باعور; اما پیغمبر نبود امام نبود نتوانست او را حفظ بکند ﴿فَانْسَلَخَ مِنْها﴾; از این پوست درآمده ﴿فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوینَ ٭ وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی اْلأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ﴾ همین که صاحب کرامت بود شده مثل سگ, پس میشود انسان به مقاماتی برسد و از امتحان الهی برنیاید; اما نبی یک آدمی است که دارد آن مقام را و از امتحان برمیآید هرچه شد.
زوال پذیر بودن عصمت
بنابراین فتحصل که عصمت, زوالپذیر است; اما خدا میداند در بین افرادی که دارای کرامت و کشف و شهود و عصمتاند چه گروهی پایدار و مقاوماند که برای دین, هر خطری را هم تحمل میکنند ﴿اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ﴾ به آنها سمت میدهد ولی به دیگران به عنوان امتحان, خب چه چیزی بالاتر از طی الأرض در این کمالات عادی خود ما یا اخبار غیب; از غیب باخبر بودن از خیلی از حوادث گذشته و آینده مستحضر بودن طی الأرض داشتن, آنچه برای همین شخصی که فرمود: ﴿آتَیْناهُ آیاتِنا﴾ نقل کردند. حالا همه این قسمتهای تاریخی درست نباشد بالجمله صحیح نباشد, فی الجمله که صحیح هست. برای اینکه خدا فرمود ما آیاتمان را به او دادیم این از این پوست درآمده همان طوری که یک عالم ممکن است سی سال چهل سال تمرین بکند بعد یکبار بلغزد کسی که از کرامات هم برخوردار است ممکن است سی، چهل سال دارای کرامت باشد, یکبار هم بلغزد ولی کسی که قلبش مشروح است مثل رسول خدا و ائمه(علیهم الصلات و علیهم السلام) گناه نمیکنند; هیچ میل به گناه هم نمیکنند هیچ نزدیک به آن میل هم نمیشوند: ﴿وَ ما یَضُرُّونَکَ مِنْ شَیْءٍ﴾, این ﴿مِنْ شَیْءٍ﴾ نکره در سیاق نفی همه اینها را افاده میکند.
«و الحمد لله رب العالمین»
- تغایر مفهومی ظلم، سوء، خطیئه و إثم
- عدم اختصاص عصمت به انبیاء و أئمه (ع)
- عفران و رحمت خاص خدا نسبت به توبه کننده
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَ مَنْ یَعْمَلْ سُوءًا أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللّهَ یَجِدِ اللّهَ غَفُورًا رَحیمًا ﴿110﴾ وَ مَنْ یَکْسِبْ إِثْمًا فَإِنَّما یَکْسِبُهُ عَلی نَفْسِهِ وَ کانَ اللّهُ عَلیمًا حَکیمًا ﴿111﴾ وَ مَنْ یَکْسِبْ خَطیئَةً أَوْ إِثْمًا ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَریئًا فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتانًا وَ إِثْمًا مُبینًا﴿112﴾ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ یُضِلُّوکَ وَ ما یُضِلُّونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَضُرُّونَکَ مِنْ شَیْءٍ وَ أَنْزَلَ اللّهُ عَلَیْکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ وَ کانَ فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکَ عَظیمًا﴿113﴾
تغایر مفهومی ظلم، سوء، خطیئة و اِثم
عناوینی که در این آیات مطرح است گاهی به صورت سوء گاهی به صورت ظلم گاهی به عنوان خطیئه گاهی به عنوان اثم مطرح است; این عناوین چهارگانه گرچه ممکن است در یکجا جمع بشوند یعنی یک شیء, مصداق چهار عنوان باشد ولی مفهومهای اینها از هم جداست. عملی را سوء میگویند که مایه بدآمدن خود یا دیگری باشد اگر کسی نسبت به دیگری ظلم کرد چون آن مظلوم بدش میآید این کار را سوء میگویند و از آن جهت که تعدی از مرز حق و قانون و وظیفه است آن را ظلم مینامند که ظلم, همان نقص حق است و از آن جهت که مطابق با واقع نیست این را خطا میگویند و از آن جهت که برخلاف دستور است و گناه است او را اثم مینامند. لذا عنوان سوء، عنوان ظلم، عنوان خطیئه، عنوان اثم مفهوماً از هم جدایند, گرچه ممکن است در یک مصداقی باهم جمع بشوند. در بعضی از موارد گناه نسبت به خود آدم است نه نسبت به دیگری, اینجا گرچه ظلم به معنای عام, صادق است که انسان به خود ظلم میکند ولی ظلم مصطلح نیست که به غیر تعدی کرده باشد, این مطلب اول.
امکان توبه از مطلق گناهان
مطلب دوم آن است که هرگناهی راه برای تطهیر او باز است; چه گناه کبیره چه گناه صغیر و چه شرک و کفر و چه مادون آنها, برای اینکه اطلاق آیه ﴿وَ مَنْ یَعْمَلْ سُوءًا أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللّهَ یَجِدِ اللّهَ غَفُورًا رَحیمًا﴾ شامل همه این گناهان میشود; ﴿مَنْ یَعْمَلْ سُوءًا﴾ خواه آن سوء, شرک و کفر و نفاق باشد یا غیر اینها. بنابراین راه توبه برای هر گنهکاری باز خواهد بود.
ذاتی نبودن عصمت برای پیامبر
مطلب بعدی آن است که گرچه طبق بحث آیه آینده, وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) معصوم است ولی عصمت پیغمبر ذاتی او نیست, نظیر عصمت خدا نیست. لذا سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) در ذیل همان آیه ﴿وَ اسْتَغْفِرِ اللّهَ﴾ فرمودند گرچه پیغمبر معصوم است ولی باید استغفار بکند, زیرا عصمت انبیا اگر ذاتی اینها بود مثل عصمت ذات اقدس الهی این نیازی به استغفار و مانند آن نداشت ولی عصمت انبیا(علیهم السلام) وصف هستی آنهاست و خود هستی اینها ممکن است و زوالپذیر. حیات اینها زوالپذیر است, اوصاف اینها هم یقیناً زوالپذیر است. اینچنین نیست که عصمت اینها ذاتی باشد به هیچ وجه تخلفپذیر نباشد نظیر عصمت الهی. ولی زوال در اینها راه ندارد برای اینکه اینها علل دوام و بقا را همواره به دستور اله حفظ میکنند و آن عبادت است و استغفار است و محاسبه هست و مراقبت هست و امثالذلک.
حکمت الزام معصوم به استغفار
در ذیل همین جمله ﴿وَ اسْتَغْفِرِ اللّهَ﴾ فرمودند ولو پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) معصوم است ولی باید استغفار را حفظ بکند, برای اینکه آنچه حافظ این عصمت است همان عبادت و استغفار و توجه است; مثل همان نمونه که در بحث دیروز گفته شد اگر کسی با کوشش و تلاش, نردبانی تهیه کرد پلههای نردبان را طی کرد به بالا رسید حالا که منطقه دیدش وسیع است نباید بگوید نردبان چیست؟ زیرا اگر گفت نردبان چیست و منکر نردبان شد, همان جا سقوط میکند. اینکه منطقه دیدش وسیع است و جاهای بیشتری را میبیند, برای اینکه روی پله نردبان ایستاده است انبیا و ائمه(علیهم السلام) که معصوماند این عصمتشان پله بالای بندگی اینهاست. اگر ـ معاذ الله ـ یک لحظه اینها اینها عبادت را دعا را استغفار را امثالذلک را ترک کنند, همان جا سقوط میکنند, لذا معصوم بودن با استغفار کردن منافات ندارد با گناه منافات دارد و این استغفار آنها برای دفع از گناه است, نه رفع گناه موجود.
واقعیت و رافعیت استغفار
پرسش:
پاسخ: چون در هرجا اثر خاص خود را دارد. اختلاف, به لحاظ مورد است. انسان به ذات اقدس الهی توجه میکند و از او ستاری طلب میکند. سپر میخواهد این سپر که میخواهد و ساتر و حافظ میخواهد یا برای آن است که به او آسیبی نرسد یا اگر آسیبی رسیده است این آسیب رسیده را برطرف کند, آن اختلاف در مفهوم نیست که استعمال در اکثر از یک معنا باشد [بلکه] اختلاف در مورد و مصداق است, لذا همه دارند عبادت میکنند عبادت ما به عنوان ﴿إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ﴾ جنبه رفع دارد. عبادت آنها که ﴿إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ﴾ جنبه دفع دارد اینچنین نیست که نماز برای ما اثر کند در آنها اثر نکند. اثری که نماز در برون آنها دارد همان حفظ عصمت آنهاست"; آنها را از فحشا و منکر باز میدارد دفعاً, ما را از فحشا و منکر باز میدارد رفعاً. نماز همان نماز است, در هرجا جلوی بدی را میگیرد با بدی مبارزه میکند اگر بدی نبود نمیگذارد بیاید.
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر, این همین خود شکر باعث میشود که گناه به طرف اینها نیاید. اینها به فضیلت اطاعت و رذیلت گناه پی میبرند, گناه به طرف اینها نمیآید; دفع میکند گناه را. معنای عصمت این است که گناه به طرف اینها نمیآید. چرا نمیآید؟ برای اینکه اینها نیروی دافعه قوی دارند دفع میکنند; گناه را دیگران مبتلا میشوند و این گناه کرده را میخواهند رفع کنند.
پرسش:...
پاسخ: بله دیگر, با همان عبادتشان گناه را دفع میکنند; با همان بندگی خاصی که دارند گناه را دفع میکنند, لذا گناه به طرف اینها نمیآید چرا؟ چون اینها دائماً به یاد حقاند. از این جهت, گناه دفع میشود ولی برای دیگران که دارای ملکه عصمت نیستند آلودگی به گناه راه دارد; گناه میکنند آن وقت این گناه کرده را رفع میکنند, لذا اینها نماز میخوانند دیگران هم نماز میخوانند, نماز برای همه نهی از فحشا و منکر را به همراه دارد; منتها برای آنها دفع فحشا و منکر است [و] برای دیگران رفع فحشا و منکر.
عنایت خداوند رد نزدیک نشدن گناه به معصوم
پرسش:...
پاسخ: بله، این لسان دعاست در لسان دعا لسان گزارش و خبر نیست یعنی اگر من اراده بکنم یا بخواهم براساس خواستههای درونی ـ بدون عنایت شما ـ گناه بکنم شما باید با حفظتان مرا نگه بدارید که من آلوده نشوم وگرنه برابر آیه تطهیر که: ﴿إِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرًا﴾ اینها نه تنها گناه ندارند اثر گناه هم ندارند. سرّش آن است که درباره کسانی که به مقام ائمه(علیهم السلام) نرسیدند درباره آنها دارد که گناه به طرف اینها نمیرود چه رسد به خود اینها. درباره یوسف صدیق(سلام الله علیه) دارد که ﴿کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ﴾ نه «لِنَصرفه عن السوء و الفحشاء». نفرمود ما نگذاشتیم یوسف گناه بکند [بلکه] فرمود نگذاشتیم گناه به طرف یوسف برود, خب اهل بیت که بالاتر از یوسف(سلام الله علیهم اجمعین)اند.
پرسش: ...
پاسخ: بله, اینها همه این فعلهای ماضی برای آن است که برای دیگران که محقق الوقوع است به فعل ماضی تعبیر میشود, برای ایشان که محتمل الوقوع است لولا صیانت الهی به فعل ماضی تعبیر میشود.
معنای تطهیر
برای اینکه آیه تطهیر و امثال آیه تطهیر میگوید نه تنها گناه در اینها نیست, اثر گناه هم در اینها نیست. یک وقت است انسان یک جایی آلوده شد [و] زوال عین میکند, این را میگویند اذهاب کرده ولی رنگش, بویش آثار آن آلودگی هست. آنقدر آب زلال میریزند که آثارش هم برود; این را میگویند تطهیر کرده نه تنها جرم گناه در اینها نیست, اثر گناه هم در اینها نیست بوی گناه هم در اینها نیست: ﴿لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرًا﴾ هم زوال جرم است هم آثار; برای اینها رفع است در سورهٴ مبارکهٴ «بقره» بحثش که مبسوطاً گذشت در آیت الکرسی که ﴿اللّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ﴾; این ﴿یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ﴾ معنایش این نیست که هر مؤمنی قبلاً ظلمتی داشت و در ظلمتها فرورفته بود بعد خداوند او را از ظلمتها بیرون میآورد. این به تعبیر مرحوم امینالاسلام و سایر مفسرین بزرگ این اخراج بر آن دفع هم صادق است بر آن رفع هم صادق است آیت الکرسی نمیگوید که مؤمنینی که تحت ولایت الهاند حتماً گناه کردند در ظلمت گناه فرورفتند بعد خدا اینها را از گناه بیرون آورد, اینچنین که نیست. ﴿اللّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ﴾ این جامع بین دفع و رفع است و در تعبیرات عرفی ما هم همین طور است. اگر سمیناری کنفرانسی یک مجلس علمی خاصی باشد که مدعوین مخصوص باید حضور داشته باشند اگر بیگانهای بدون دعوت آنجا رفت او را بیرون میکنند یا ناآشنایی بدون دعوت خواست برود, او را راه نمیدهند. در هر دو حال میگویند غیر مدعوین را بیرون میکنند. خب آن که وارد شد او را بیرون کردند آن که وارد نشد او را راه ندادند ولی او هم میگوید بیرون کردند, این یک تعبیر عرفی و ادبی هم هست, میگویند نروید که بیرون میکنند, نروید که بیرون میکنند یعنی آنهایی که رفتند بیرون میکنند آنهایی که نرفتند راه نمیدهند. به هر تقدیر این یک تعبیر محاورهای است تحمیل بر آیه نیست; این بیرون کردن شامل دفع و رفع میشود. ذات اقدس الهی مؤمنین را از ظلمت بیرون میکند یعنی آنهایی که آلوده نشدند دفعاً آنهایی که آلوده شدند رفعاً آنها را از ظلمت بیرون میکند.
درباره معصومین(علیهم السلام) طبق آیه تطهیر و شواهد دیگر و طبق شاهد همین بحثی که آن روز به عرضتان رسید در همین سیاق که ﴿لَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ یُضِلُّوکَ﴾ که باز هم در بحث امروز بازگو میشود, این نشان میدهد که اینها دفعاً معصوماند یعنی اصلاً گناه به طرف اینها نرفته و نمیرود. لذا مرحوم سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) ذیل این ﴿وَ اسْتَغْفِرِ اللّهَ﴾ فرمود گرچه معصوماند ولی باید استغفار بکنند برای اینکه عصمت اینها نظیر عصمت خدا که نیست که نیازی به انابه و عبادت و امثالذلک نداشته باشد اینها چون عبد صالح خدا هستند مشمول عنایت تطهیر و اذهاب رجساند پس باید این عبادت این استغفار را داشته باشند نمیشود گفت که حالا که اینها که معصوماند فحشا و منکر ندارند برای چه نماز بخوانند؟ برای اینکه نماز ﴿تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ﴾ اینچنین درست نیست, برای اینکه اینها که معصوماند به برکت همین عبادت معصوماند, برای آنها جنبه دفع دارد برای دیگران جنبه رفع.
پرسش:...
پاسخ: چرا؟ که اگر کسی آلوده شد همین نماز, زمینه تطهیر او را فراهم میکند. نهی هم مثل اخراج است یا در همان آیت الکرسی: ﴿اللّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ﴾ اینچنین است یا ﴿وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ﴾ آن هم اینچنین است گرچه هرکسی براساس نور فطرت متولد میشود; اما حالا این کافرانی که نور فطرت را تیره کردهاند و کافرند اینچنین نیست که طاغوتیان, اینها را از نور به ظلمت بیاورند, اینها را در ظلمت نگه میدارند. اخراج در هر دو قسمت هست, نهی هم در هر دو قسمت هست این چنین نیست که خدا که فرشتگان را نهی کرده است یعنی رفع گناه باشد, نه آن هم نفی گناه است.
تبیین مفهوم عصمت معصومی(علیهم السلام)
پرسش: ...
پاسخ: نه یعنی مطلق نیستند یعنی نسبت به ذات اقدس الهی محدودند ولی در همان دایره هستی اینها, عصمتشان هست. اینچنین نیست که دایره هستیشان مثلاً شصت درصد باشد عصمت اینها پنجاه درصد باشد این طور نیست. البته هستی اینها محدود است همه کمالاتی که برای هستی اینهاست آن هم محدود است, علمشان حیاتشان قدرتشان عصمتشان هم به اندازه هستی اینهاست هستی یک ممکن محدود است [و] هستی واجب نامحدود, اوصاف ممکن محدود است اوصاف واجب نامحدود; اما اینچنین نیست که انبیا(علیهم السلام) در آن مدار هستیشان, هستی اینها بیش از کمال اینها باشد یعنی مثلاً هستی اینها شصت درصد باشد عصمت اینها پنجاه درصد که ده درصد مثلاً ـ معاذ الله ـ در بعضی از کارها معصوم نباشد, این طور که نیست خب.
عدم اختصاص عصمت به انبیاء و ائمه(علیهم السلام)
بنابراین اگر کسی به وسیله استغفار بخواهد آن کمال خودش را حفظ بکند این راه دارد منتها معصوم بودن برای انبیا و ائمه(علیهم السلام) قطعی است برای دیگران ممکن است یعنی ممکن است کسی در سایه محاسبت و مراقبت به عصمت برسد. اینچنین نیست که عصمت, مخصوص آنها باشد. عصمت نظیر امامت یا نظیر رسالت یا نظیر نبوت نیست که سمت الهی باشد و به تعیین الهی باشد. ممکن است کسی نه امام باشد نه پیغمبر ولی به عصمت برسد; مثل خود حضرت صدیقه طاهره(صلوات الله علیها) و چه میدانیم که در اهل بیت غیر از اینها کس دیگری معصوم یا معصومه نبود. عصمت, اختصاصی به این چهارده معصوم در نظام اسلامی ندارد حالا قبلاش که محلّ بحث نیست. البته سمت مخصوص اینهاست; سمت نبوت و سمت امامت مخصوص رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمه(علیهم السلام) است.
تبیین موارد بهتان
مطلب بعدی آن است که هر گناهی که مایه مبهوت شدن باشد یعنی کاری که مایه مبهوت شدن باشد این را میگویند بهتان. یک وقت است که در اثر نسبت, شیء میشود بهتان; یک وقت در اثر ظلم. گاهی به کسی ظلم میشود و حق او را غصب میکنند او را مبهوت میکنند, خود همین کار بهتان است. یک وقت هست چیزی را به دیگری نسبت میدهند. این نسبت, خواه انسان خودش کاری را کرده یا دیگری کاری را کرده آن وقت به بیگناه نسبت بدهند و بیگناه را متهم کنند یا نه, اصلاً کاری به واقع نشده ولی کسی را که بیگناه است میخواهند متهم کنند همه این موارد, بهتان است. اما اینکه خود گناه بهتان است و کاری به نسبت ندارد, در همین سورهٴ مبارکهٴ «نساء» آیه بیست قبلاً گذشت که فرمود مهریهای که برای همسرهایتان قرار دادید روی ظلم و عدوان از او نگیرید: ﴿وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَکانَ زَوْجٍ وَ آتَیْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطارًا فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیْئًا أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتانًا وَ إِثْمًا مُبینًا﴾; چیزی که به او دادید قرارداد کردید مهریه او قرار دادید او را اگر از دستاش بگیرید این کار, بهتان است مایه مبهوت شدن اوست, پس بهتان اختصاصی به نسبت ندارد.
بهتان از مصادیق بارز ایذاء مؤمن
مطلب دیگر آن است که ایذای مؤمنین هم بهتان است. یکی از مصادیق بارز ایذای مؤمنین آن است که اگر مؤمن, کاری را نکرده است کسی او را که بیگناه است متهم بکند این میشود بهتان. چه اینکه سایر گناهان هم بهتان خواهد بود; آیهٴ 58 سورهٴ «احزاب» این است که ﴿وَ الَّذینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتانًا وَ إِثْمًا مُبینًا﴾; اگر مؤمن یا مؤمنه کاری را نکرده است کسی بخواهد آنها را بیازارد و برنجاند این بهتان است.
عدم اختصاص حرمت بهتان به حوزهٴ اسلامی
نکته مهم آن است که تهمت زدن و بیگناهی را آلوده دانستن این در اسلام حرام است و جزء قوانین بینالمللی اسلام است حرمتاش اختصاصی به حوزه اسلامی ندارد. بعضی از احکام است که در حوزه اسلامی نافذ است; مثل مسئله ارث و بعضی از احکام قانون مدنی و امثالذلک بعضی از احکام جزء قوانین بینالمللی اسلام است [و] اختصاصی به حوزه اسلامی ندارد بهتان زدن یعنی بیگناهی را متهم کردن حرام است ولو آن بیگناه نصارا یا یهودی باشد, چه اینکه در این محلّ بحث اینچنین بود; عدهای از منافقین مدینه, زرهی را به سرقت بردند یک یهودی را متهم کردند و قرآن جلوی این کار را گرفت و این را گناه دانست. پس متهم کردن یک یهودی هم در اسلام حرام است, اینچنین نیست که حالا اگر کسی یهودی شد بتوان انسان آبروی او را ببرد یا او را متهم بکند [و] نسبت ناروا بدهد, اینها مثل خیانت در امانت است اینها جزء قوانین بینالمللی اسلام است. در محلّ بحث که این گروه از مردم مدینه توطئهای کردند زرهی را به سرقت بردند بعد خواستند یک یهودی را متهم کنند قرآن فرمود اگر کسی خودش گناهی را مرتکب شد, بعد بیگناهی را متهم کرده است این بهتان است و اثم مبین. گرچه این آیه نسبت به موارد دیگر به صورت ظاهر شامل میشود; اما در مورد خود که شأن نزول او ذکر کردهاند نص است, پس هیچ گاه اسلام اجازه نمیدهد که یک فرد کافری را انسان بیجا متهم کند.
پرسش:...
پاسخ: محارب هم همین طور است; محارب را انسان اینچنین نیست که کاری که نکرده مجاز باشد که آن کار نکرده را به او اسناد بدهد. البته محارب, حکمش اعدام است; اما سب و اهانت و امثالذلک که دیگر نیست.
پرسش:...
پاسخ: نه; «باهتوهم» هم یعنی همین است, نظیر کاری که یعنی «جادلوهم حتی یبهتوا» نظیر ﴿فَبُهِتَ الَّذی کَفَرَ﴾.
تقدّم کار علمی بر ارتکاب باطل جهت نجات جامعه
وقتی که یک راه علمی صحیح هست چرا راه باطل را آدم طی بکند؟ اگر راه منحصر شد در گناه آنگاه براساس تزاحم اهم و مهم آدم یک گناه مهمی را مرتکب میشود برای نجات از گناه اهم برای اینکه مثلاً اگر کسی دارد در استخری غرق میشود ترک نجات این غریق, گناهی است اهم. عبور از خانه دیگری غاصبانه گناهی است مهم انسان غصب میکند و از ملک دیگری بدون اجازه میرود تا غریقی را نجات بدهد, این ارتکاب گناه مهم برای نجات از گناه اهم است; اما اگر راه منحصر نشد که هرگز راه گناه باز نیست. در مسئله بدعتگزار, شما با او مباحثه کنید, نظیر نمرود که مبهوت شد ﴿فَبُهِتَ الَّذی کَفَرَ﴾ شما اینچنین بکنید. حالا اگر دیدید مباحثهپذیر نیست راهپذیر نیست نصیحتپذیر نیست احتجاجپذیر نیست, آنگاه انسان میتواند یک گناه مهمی را یعنی فسادی را برای نجات جامعه از افسد مرتکب بشود. به هر تقدیر, این مورد از جاهایی است که قرآن کریم نهی کرده که انسان یک یهودی را هم متهم بکند.
غفران و رحمت خاص خدا نسبت به توبهکننده
مطلب دیگر آن است که اینکه فرمود: ﴿ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللّهَ یَجِدِ اللّهَ غَفُورًا رَحیمًا﴾ یعنی «غفوراً رحیماً لنفسه», نه اینکه خدا را غفور و رحیم مییابد «للناس» چون قرینه نشان میدهد که منظور آن است که این گناهکار تائب, خدا را غفور خود مییابد نه اینکه میبیند خدا غفور است ولو او را نیامرزد پس کلمه «له» حتماً در تقدیر است: «ثم یجد الله غفوراً له و رحیما ایاه»
علّت امکان نیل به مقام عصمت
پرسش:...
پاسخ: همه این مقامات, اعطایی است ولی عصمت منحصراً خدا به افراد معین نمیدهد ولی نبوت را و امامت را چرا؟ مثلاً بعد از امام یازدهم(سلام الله علیه) وجود مبارک حضرت حجة(سلام الله علیه), خاتم الاوصیا و خاتم الاولیاست و احدی به مقام امامت نمیرسد; اما اینچنین نیست که احدی به مقام عصمت نرسد. ما چه میدانیم در این عالم چه کسی معصوم است و چه کسی معصوم نیست؟ عصمت, جزء شئون ولایت است که مؤمنون جزء اولیای الهیاند; اما نبوت امامت رسالت; اینها مقامهای اختصاصی است که احدی به این مقام غیر از این سیزده معصوم نمیرسد.
پرسش:...
پاسخ: آیه تطهیر آن روز بحثش گذشت یعنی تنها خدا اراده کرده است. اگر آیه تطهیر باشد که بعضی از این ائمه(علیهم السلام) هم که به دنیا نیامدند که شامل آنها پس نمیشود. نه معنایش این است که خدا شما را میخواهد و غیر شما را نمیخواهد آن حصرش اضافی است نسبت به سایر زنها و امثالذلک.
آیه بعدی که فرمود: ﴿وَ لَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ یُضِلُّوکَ﴾ این نشان میدهد که عدهای در صدد توطئه بودند تا مقام شامخ رسالت را آلوده کنند فرمود اگر فضل خدا و رحمت خاصه الهی نبود, عدهای همت میگماردند که شما را آلوده کنند ولی آنها بدانند که خودشان را دارند گمراه میکنند (این یک) و هیچ اثری به شما نمیرسانند (این دو) و دلیلش را هم ذکر میکند (سه). اینکه فرمود: ﴿وَ لَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ یُضِلُّوکَ﴾ یعنی اینها همین گروه سارق فراری همت گماشتند که شما را گمراه بکنند; اما ﴿وَ ما یُضِلُّونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ﴾; این ﴿وَ ما یُضِلُّونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ﴾ برابر آن است که ﴿مَنْ یَکْسِبْ إِثْمًا فَإِنَّما یَکْسِبُهُ عَلی نَفْسِهِ﴾; هرکسی کار بدی میکند علیه خود بد میکند. اگر کسی دارد دیگران را گمراه میکند خود را فریب داده است و گمراه کرده است; اما حالا نسبت به دیگری ممکن است دیگری را هم گمراه بکند و یا نکند درباره وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با دوتا جمله مسئله را حل فرمود: یکی اینکه اینها که در صدد گمراه کردن تو هستند و فریب دادن تو هستند دارند خودشان را فریب میدهند و نمیدانند چه میکنند ولی درباره تو با این تعبیر نکره در سیاق نفی فرمود: ﴿وَ ما یَضُرُّونَکَ مِنْ شَیْءٍ﴾; اینها هیچ کاری درباره نمیتوانند بکنند آنها بخواهند با توطئه با نیرنگ با سوگند دروغ تو را فریب بدهند, هرگز اینچنین نیست.
تفسیر «ما یضرّونک»
منظور از این ﴿وَ ما یَضُرُّونَکَ﴾ این نیست که اینها نمیتوانند ضرر نظامی به تو برسانند. این ضرر نظامی و اینها برای کسانی بود که در جبهه جنگ میخواستند تحمیلی کنند; اما یک توطئه چند نفره بود سخن از جنگ داخلی و حمله مسلحانه و ضرر نظامی نبود. اگر بتوانند اینها وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را ـ معاذ الله ـ آلوده بکنند فریب بدهند, این یک ضرر فکری و یک ضرر اخلاقی و یک ضرر دینی و امثالذلک است که مقام رسالت را آلوده میکنند و حضرت را از انظار ساقط میکنند. فرمود: ﴿وَ ما یَضُرُّونَکَ مِنْ شَیْءٍ﴾ اصل صیانت و محفوظ بودن پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از هر خطری در آیات دیگر بازگو شد.
در سورهٴ مبارکهٴ «مائده» آیهٴ 67 در جریان تبلیغ حضرت امیر(صلوات الله علیه) فرمود: ﴿وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ﴾ آنجا هم خطر نظامی نبود, چون این جریان حجة الوداع بعد از فتح مکه بود بعد از فتح مکه همه نیروهای شورشی و مسلح, خلع سلاح شدند; همه اینها تسلیم شدند حالا یا مسلمان شدند یا منافق ماندند ولی ضرر نظامی نداشتند. اینکه خدا به پیغمبر فرمود علیبنابیطالب(صلوات الله علیه) را به خلافت نصب بکن, بعد فرمود: ﴿وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ﴾ این عصمت فرهنگی، فکری، عِرضی، اخلاقی و امثالذلک است, نه عصمت از ضرر نظامی. آن ضررهای نظامی در جنگ بدر و احد و خیبر و امثالذلک بود که اینها پشتسر گذاشته شد. بعد از فتح مکه همه مسلحها خلع سلاح شدند و سران این گروه هم تسلیم شدند حالا یا مسلمان شدند یا منافقانه مستسلم شدند. هیچ کسی نمیتوانست به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آسیب نظامی برساند میماند همین توطئه کردنها، بدگوییها و امثالذلک. فرمود خداوند تو را در این فضا از این خطرها و توطئهها هم حفظ میکند.
عصمت پیابر از هر سه مقطع آلودگی
در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» که به یک مناسبتی این بخش از سوره «اسراء» بازگو شد فرمود که افراد عادی در سه مقطع آلوده میشوند با تفاوتی که بین مقاطع سهگانه است و توی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در تمام این سه مقطع, معصومی. مقطع اول این است که بعضیها علناً گناه بکنند توطئه بکنند دروغی بگویند افترایی ببندند, این مقطع اول که مهمترین مقطع همین است دوم این است که در خارج گناه نکنند ولی تصمیم بگیرند که گناه بکنند; میل داشته باشند که گناه بکنند حالا ین میلشان در خارج محقق نشود ولی میل به گناه دارند, این دو.
مرتبه سوم ـ که دورتر از همه است ـ این است که گناه در خارج نکردهاند, میل به گناه هم نداشتهاند; اما نزدیک بود میل پیدا کنند, منظرهای را میبیند حرفی را میشنود میل به گناه پیدا نمیکند ولی میرود که میل پیدا کند, این مقطع سوم که دورترین مرحله است. در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» فرمود این دشمنها توطئه کردند که مقداری در حریم آیات, دخل و تصرف بکنی تو این کار را نکردی یعنی فریه نبستی در حریم آیات دخل و تصرف نکردی (یک)، میل به فریه و دخل و تصرف هم نکردی (دو)، نزدیک به میل هم نشدی (این سه). نزدیک به میل هم نشدی. آن آیات, در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» از آیه 73 شروع میشود, فرمود: ﴿وَ إِنْ کادُوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ لِتَفْتَرِیَ عَلَیْنا غَیْرَهُ وَ إِذًا لاَتَّخَذُوکَ خَلیلاً﴾; آنها توطئه کردند که چیزی را کم کنی زیاد کنی فریه ببندی تا آنگاه با تو دوست بشوند ولی ﴿وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلیلاً﴾; ما اگر با تثبیت الهی با تعصیم الهی تو را ثابت و معصوم نکرده بودیم نظیر همین آیه محلّ بحث: ﴿وَ لَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکَ وَ رَحْمَتُهُ﴾ اگر عنایت الهی شامل حال تو نمیشد ﴿لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلیلاً﴾ خود گناه را که نکردی هیچ، میل به گناه هم که نکردی دو، نزدیک به میل کم هم نشدی این سه، فرمود اگر ما تثبیت نکرده بودیم ﴿لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ﴾ «کاد یرکن» یعنی نزدیک شد که رکون کند رکون همان میل قلبی است ولو اندک «کاد یفعل» یعنی «قرب ان یفعل» ﴿کِدتَّ﴾ یعنی قربت نه نزدیک گناه میشدی نزدیک به رکون کم, آن هم کمرنگ. پس گناه در خارج واقع نشد (یک)، میل به گناه هم واقع نشد (دو)، نزدیک به آن میل کمرنگ هم واقع نشد (سه)، این سراسر قلب میشود نورانی.
اما اینکه ذات اقدس الهی آنها را معصوم کرده اینکه هنر نیست, این خیلی هنر است. خداوند همه را تجربه کرده, همه ما را تجربه کرده و اگر امروز اعتراف نکنیم, فردا از ما اقرار میگیرند. هرکدام از ما کم و بیش در آن مقداری که عالم بودیم عامد بودیم متوجه بودیم اشتباه کردیم.
اختصاص نبوّت، رسالت و امامت به گروهی خاص
خداوند عصمت را ممکن است به افرادی بدهد; اما سمت را در بین معصومین به هر کس نمیدهد; سمت امامت، سمت رسالت و نبوت را به گروه خاص میدهد. به کسانی میدهد که اگر بنا باشد که به آتش برود در آتش بسوزد بگوید «سمعاً و طاعه», نظیر ﴿حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَکُمْ﴾ اگر بنا بشود فرزند را قربانی کند میگوید «سمعا و طاعه» اگر بنا بشود با منشار و اره, ریزریز بشود میگوید «سمعاً و طاعه» به یک چنین آدمهایی میدهد, سمت را که ﴿اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ﴾ ولی مقامها که سمت نباشد پُست نباشد به خیلیها میدهد; مرجعیت میدهد علم میدهد حکمت میدهد فقه میدهد فلسفه میدهد خب همه اینها ممکن است بلغزند, همه این افراد و این لغزش اینها هیچ آسیبی نمیرساند خب عالمی است گناه کرده. مردم وقتی میبینند این گناه کرده این را رها میکنند به سراغ دیگری میروند این مشکلی ندارد; اما کسی که پست کلیدی دارد اگر خدای ناکرده کسی که نبوت او، رسالت او، و امامت او از طرف خدا تعیین شده باشد این بخواهد بلغزد دیگر هیچ راهی برای ایمان آوردن مردم نیست یک و خداوند عقوبتی هم که برای یک چنین افرادی مقرر کرده است برای هیچ کس مقرر نکرده به انبیا میفرماید به مردم عادی هم میفرماید که انبیا باید بدانند انبیا معصوماند گناه نمیکنند ولی اگر ـ معاذ الله ـ گناه کردند کاری با آنها میکنم که با احدی نخواهم کرد خیلیها هستند که ادعای نبوت کردند سلسله متنبیها کمتر از سلسله انبیا نیست; خدا به خیلی از اینها مهلت داد و در درازمدت یا کوتاه مدت بالأخره اینها یا مردند یا به عقوبت الهی گرفتار شدند کسانی که متنبی بودند به دروغ نبوت را به خود بستند.
اما اگر کسی ـ معاذ الله ـ نبی باشد; با معجزه آمده باشد که دین را با معجزه به مردم ارائه بکند و در این فضا خدای ناکرده آلوده بشود, خدا به او مهلت نخواهد داد. لذا هم در این سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» فرمود که اگر تو این کار را میکردی یعنی گناه که هیچ نکردی میل به گناه هم نکردی, این دو، نزدیک به میل کم اگر میشدی، نزدیک به میل کم اگر میشدی: ﴿إِذًا َلأَذَقْناکَ ضِعْفَ الْحَیاةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ﴾; دو برابر دیگران به عذاب دنیا و آخرت گرفتارت میکردم, برای اینکه تو الآن سکه قبولی داره حرف تو, خب چرا عالم عذاباش در قیامت بیش از جاهل گنهکار است؟ برای اینکه حرف او در جامعه مقبول است خب اگر عالم گناه کرد مثل جاهل که نیست, عذابش دو برابر است; منتها نه مثل عذاب انبیا برای اینکه او حرفاش در جامعه مقبول است.
جایگاه ویژه وابستگان به دین در ثواب و عقاب
اکثری مردم که توفیق درس خواندن و حوزه آمدن ندارند ما هم اگر این توفیق را خدا نداده بود مثل افراد عادی میشدیم. اگر خدا نصیب آنها میکرد آنها هم به حوزه میآمدند مثل ما یا بهتر از ما میشدند این نباید ما خود را برتر از دیگران بدانیم, این یک امتحانی است تقسیم کاری است حالا خدا نصیب ما کرده که با حوزه آشنا شدیم ولی اکثری مردم با عمل ما مسلماناند, نه توفیق درس و بحث را دارند نه توفیق کتاب را دارند در بین افراد, یک گروه کمی هستند که به خواندن کتاب موفقاند. اکثری مشغول کار خودشاناند با عمل علما دین را میشناسند و میفهمند. لذا قرآن به کسانی که به یک نحوی به دین وابستهاند اگر فرمود شما آلوده شدید عذابتان بیش از عذاب دیگران است. به زنهای پیغمبر هم همین تهدید را کرد فرمود: ﴿یا نِساءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ﴾; فرمود اگر شما تقوا داشتید حیثیت این بیت رسالت را حفظ کردید پاداش شما دوبرابر پاداش زنهای دیگر است, برای اینکه هم به دستورات الهی عمل کردهاید هم حرمت و آبروی این بیت را حفظ کردید و اگر گناهی را مرتکب شدید, عذابتان دوبرابر زنهای دیگر است, برای اینکه هم گناه کردید و هم اینکه آبروی این بیت را بردید این در سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» فرمود این یک استدلال کلی است شامل غیرزنان پیغمبر هم میشود هرکسی که خلاصه حرف او سکه قبولی خورده در جامعه, او اگر بخواهد بلغزد, گناهش دو چندان است.
درباره پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) تنها تعبیری که فرمود همان تعبیر سورهٴ «اسراء» نیست, بلکه در پایان سوره «حاقه» آن تعبیر تند را دارد; در سورهٴ مبارکهٴ «حاقه» آیهٴ 43 به بعد این است, فرمود این کتاب: ﴿تَنْزیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ ٭ وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ اْلأَقاویلِ ٭ َلأَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمینِ ٭ ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتینَ ٭ فَما مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزینَ﴾; فرمود او اگر بخواهد کمی تخلف بکند چیزهایی که ما گفتیم به شما نرساند, چیزی که ما نگفتیم از خود دربیاورد ما رگ حیات او را قطع میکنیم قدرت او را میگیریم احدی هم نمیتواند از او حمایت بکند. خب این حرف را درباره بهاییها و سایر متنبیها که نفرمود ـ گرچه آنها را به عقوبت الهی گرفتار کرد ـ متنبی, دروغاش در کوتاه مدت یا درازمدت روشن میشود; اما نبی ـ معاذ الله ـ که حرفش مقبول است او اگر بخواهد به نام خدا چیزی را جعل بکند در کوتاهترین مدت, به شدیدترین عذاب الهی گرفتار میشود و هیچ قدرتی هم نمیتواند او را از دست عذاب الهی برهاند. این تهدید را درباره مسیلمه کذاب و امثال مسیلمه کذاب نفرمود, برای اینکه او یک دروغی گفته در یک آینده نزدیک یا دور, دروغش روشن میشود. آمار متنبیها در عالم فراوان است خدا به همهشان هم با این لحن رفتار نکرده است ولی انبیا این سمت را دارند.
به هر تقدیر, به خیلیها خدا مقام داد یعنی مقامات معنوی; اما سمت و پست کلیدی نداد. در سوره «اعراف» فرمود آن جریان عابد بنیاسرائیل را شما ببینید چه کرده است؟ آیهٴ 175 و 176 سوره «اعراف»: ﴿وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا﴾ خب اهل کرامت بود این بلعم باعور; اما پیغمبر نبود امام نبود نتوانست او را حفظ بکند ﴿فَانْسَلَخَ مِنْها﴾; از این پوست درآمده ﴿فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوینَ ٭ وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی اْلأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ﴾ همین که صاحب کرامت بود شده مثل سگ, پس میشود انسان به مقاماتی برسد و از امتحان الهی برنیاید; اما نبی یک آدمی است که دارد آن مقام را و از امتحان برمیآید هرچه شد.
زوال پذیر بودن عصمت
بنابراین فتحصل که عصمت, زوالپذیر است; اما خدا میداند در بین افرادی که دارای کرامت و کشف و شهود و عصمتاند چه گروهی پایدار و مقاوماند که برای دین, هر خطری را هم تحمل میکنند ﴿اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ﴾ به آنها سمت میدهد ولی به دیگران به عنوان امتحان, خب چه چیزی بالاتر از طی الأرض در این کمالات عادی خود ما یا اخبار غیب; از غیب باخبر بودن از خیلی از حوادث گذشته و آینده مستحضر بودن طی الأرض داشتن, آنچه برای همین شخصی که فرمود: ﴿آتَیْناهُ آیاتِنا﴾ نقل کردند. حالا همه این قسمتهای تاریخی درست نباشد بالجمله صحیح نباشد, فی الجمله که صحیح هست. برای اینکه خدا فرمود ما آیاتمان را به او دادیم این از این پوست درآمده همان طوری که یک عالم ممکن است سی سال چهل سال تمرین بکند بعد یکبار بلغزد کسی که از کرامات هم برخوردار است ممکن است سی، چهل سال دارای کرامت باشد, یکبار هم بلغزد ولی کسی که قلبش مشروح است مثل رسول خدا و ائمه(علیهم الصلات و علیهم السلام) گناه نمیکنند; هیچ میل به گناه هم نمیکنند هیچ نزدیک به آن میل هم نمیشوند: ﴿وَ ما یَضُرُّونَکَ مِنْ شَیْءٍ﴾, این ﴿مِنْ شَیْءٍ﴾ نکره در سیاق نفی همه اینها را افاده میکند.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است