- 953
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 95 و 96 سوره نساء _ بخش اول
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 95 و 96 سوره نساء _ بخش اول"
- قابل قیاس نبودن مجاهدین با غیر
- واجب کفایی بودن جهاد
- تأکید بر تفاوت عظیم مجاهدین و قاعدین
- وعدهٴ رحمت و مغفرت خاص به مجاهدین
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿لاَ یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَی الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً وَکُلّاً وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنَی وَفَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَی الْقَاعِدِینَ أَجْرَاً عَظِیماً ﴿95﴾ دَرَجَاتٍ مِنْهُ وَمَغْفِرَةً وَرَحْمَةً وَکَانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِیماً﴿96﴾
قابل قیاس نبودن مجاهدین با غیر
در این کریمه فرمود مجاهدین فی سبیل الله با دیگران یکسان نیستند، چون سیاق بحث در جهاد و قتال و دفاع از حریم اسلامی بود. گاهی ذات اقدس الهی میفرماید عالم و جاهل مساوی نیستند، عالم و غیر عالم مساوی نیستند یا نور و ظلمت مساوی نیستند یا سایه و جای گرم سوزان مساوی نیستند و سرانجام زنده و مرده یکسان نیستند، احیا و اموات برابر نیست ، گاهی هم دربارهٴ مسئلهٴ جهاد میفرماید که مجاهد و غیر مجاهد مساوی نیستند. در موارد دیگر به صرف نفی تساوی اکتفا میکند، حالا یا نفی تساوی را به صورت استفهام انکاری ذکر میکند، مثل ﴿هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ﴾ گاهی هم به صورت نفی صریح ذکر میکند [مثل ﴿ وَمَا یَسْتَوِی الْأَعْمَی وَالْبَصِیرُ ٭ وَلاَ الظُّلُمَاتُ وَلاَ النُّورُ ٭ وَلاَ الظِّلُّ وَلاَ الْحَرُورُ﴾ ] آن استفهام انکاری هم معنای نفی را دارد. گاهی گذشته از تصریح به نفی برابری و تساوی، باز میکند؛ میفرماید اینها برابر نیستند، بلکه مجاهد بر غیر مجاهد افضل است و درجات فضلش هم یکی و دو تا نیست، پس میشود سه فصل: فصل اول اینکه اینها مساوی هم نیستند؛ فصل دوم هم این است که به صورت تصریح بعد الاجماع یا تبیین بعد الاجماع میفرماید مجاهد فی سبیل الله افضل است؛ فصل سومش هم معیار فضیلت و مابهالتفاوت کم نیست که حالا کسی بگوید که حالا که مابهالتفاوت فلان مقدار است، مهم نیست، میفرماید نه مابهالتفاوت خیلی است، این سه فصل از بحث.
تحریر محل بحث جهت مشخص شدن فصول
برای اینکه محور اصلی این فصول سهگانه مشخص بشود، میفرماید محلّ بحث در سنجش بین دو تا مؤمن است که هر دو مؤمناند، هیچ کدامشان کافر یا منافق نیستند هر دو مؤمن واقعیاند این یک.
واجب کفایی بودن جهاد
جهاد هم واجب عینی نشد، آنجایی که ﴿انفِرُوا جَمِیعاً﴾ باشد، آنجایی که ﴿فَانفِرُوا ثُبَاتٍ﴾ هست یعنی گروه گروه باید بروید؛ بر همه واجب نیست. اگر بر همه واجب باشد، میشود واجب عینی. اگر واجب عینی شد، آن که نرفت معصیت کبیره کرد، او را با مجاهد که نمیسنجند. پس محلّ بحث در این است که دو نفر، هر دو مؤمنند آن که نرفت معصیت نکرد، آنکه رفت فضیلت برد. پس محلّ بحث در آنجا نیست که در موردی قیام واجب باشد فقط بعضی قیام بکنند و بعضی قیام نکنند، آنجا که قیام، واجب عینی است یا کفایی است ولی من بهالکفایه چند نفرند، دیگران در دسترس نیستند، بر اینها میشود واجب عینی. یک تکلیف یا مستقیماً واجب عینی است، مثل نماز و روزه یا بالعرض واجب عینی است، مثل مسئلهٴ جهاد. پس آنجا که واجب عینی است محلّ بحث نیست کسی که جهاد بر او واجب عینی باشد و او صحنهٴ جهاد را ترک کند او را که با مجاهد نمیسنجند، بگویند مجاهد از او افضل است. در این آیهٴ، وقتی محلّ بحث مشخص شد، قهراً مؤمنی که به همهٴ اصول و فروع معتقد است و سعی میکند عمل بکند و فعلاً جهاد بر او واجب عینی نیست و منبهالکفایه قیام کرد ولی او در اثر تنبلی، سعی کرد جزء من به الکفایهها نباشد، گفت حالا که یک عده میروند ما چرا برویم، بحث در این زمینه است. حالا که محلّ بحث را ذات اقدس الهی مشخص کرد، بعد میفرماید مجاهد از غیر مجاهد افضل است، این میشود فصل دوم و معیار فضیلت هم آن قدر زیاد است که نمیشود نسبت به آن اعتنا نکرد، این فصل سوم.
برای اینکه در فصل اول که تحریر محل نزاع است مشخص بشود، فرمود این فضیلتها برای کسانی است که مکلف به جهادند و جهاد هم واجب کفایی بود؛ منتها بعضی رفتند و بعضی نرفتند. آنهایی که مکلف به جهاد نیستند، خارج از بحث است. مثل کسانی که ذوی الاغدارند، لذا در فصل اول کاملاً محلّ بحث را تحریر فرمود. فرمود: ﴿لاَ یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ﴾ یک وقت است قاعد اولی الضرر است. قاعد یعنی آن کسی که نشسته است، قیام نکرده. منظور از این قعود، نشستن فیزیکی نیست. ممکن است کسی برود در میدان جنگ، فقط در این خاکریز اول بشیند، آنجا ایستادن حرام است، چون [اگر] ببینند، میزنند. او فقط باید بشیند و ببیند و گزارش بدهد. این قاعد فیزیکی است؛ اما قائم الهی است. گاهی ممکن است کسی بر او تکلیف شده باشد، این کاملاً ایستاده دارد حرکت میکند ولی در حقیقت، قاعد است. ایستادن، منظور ایستادگی است، نه ایستادن ظاهری. چه اینکه نشستن یعنی عدم ایستادگی، خب یک وقت کسی جزء اولی الضرر است این خارج از محل بحث است، این با نیتش مشهور میشود. یک کسی اعماست، اعرج است، مریض است؛ اما از خدا شفا طلب میکند و توفیق، مسئلت میکند که به جبهه برود، حالش خوب بشود به جبهه برود، اینها با نیاتشان مشهورند، اینها خارج از بحثاند. خدا نفرمود مجاهد، بر این گروه، افضل است.
حالا کسی [در] بیمارستان بستری است و شب و روز هم از خدا دعا میکند که خدا به من سلامتی بده که من یک گوشه کار جهاد را به عهده بگیرم. خدا نمیفرماید که مجاهد، از او افضل است. اگر هم افضل باشد یک بحث دیگری دارد و آیهٴ دیگری، این آیات تعرض او را ندارد. پس فصل اول که برای تحریر محلّ بحث نزاع است، مشخص شد که مؤمنی که به خلاف وظیفه عمل نکرده و عذر شرعی هم ندارد، اعرج نیست، اعما نیست، مریض نیست و مانند آن ﴿لاَ یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ﴾ یعنی آن مؤمن قاعدی که معذور نیست ولی چون جهاد، واجب کفایی بود، این نرفت. چنین گروهی با مجاهدین فی سبیل الله ﴿بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ﴾ یکسان نیستند ﴿وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ﴾ این فصل اول بحث. خب، هم محل نزاع مشخص شد هم ضمناً بیان شد که قاعد، با مجاهد یکسان نیستند. معلوم است که مجاهد، افضل از قاعد است، مثل اینکه فرمود: ﴿هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ﴾ معلوم است عالم، افضل است [و] گفتن نمیخواهد و اما در فصل دوم، این را باز کرد؛ فرمود: ﴿فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَی الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً﴾؛ ذات اقدس الهی مجاهد را بر مؤمنی که معذور نبود ولی گفت حالا که منبهالکفایه است ما چرا قیام بکنیم و به جبهه برویم، فضیلت داد.
تبیین معنای «درجَةً» در آیه
در فصل دوم فرمود که مجاهدین بر قاعدین، از نظر درجه افضلاند. این ﴿دَرَجَةً﴾ «تاء» آن او «تاء» وحدت نیست، «دَرَج یدرُجُ دَرَجاً و درجةً» این «تاء»، «تاء» وحدت نیست، این تایی است که با جنس میتواند باشد که هم با وحدت سازگار است هم با کثرت، چون در فصل سوم بحث مشخص میشود که ما به التفاضل مجاهد و غیر مجاهد درجات است، نه درجه. اینچنین نیست که آن که مجاهد است یک درجه از غیر مجاهد افضل باشد، بلکه چندین درجه، خب ﴿فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَی الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً﴾.
نهی از تعرّض به قاعدین
بعد فرمود مبادا شما بشورید بر علیه کسانی که به جبهه نرفتهاند حمله کنید، اینچنین نیست؛ بلکه ﴿وَکُلّاً وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنَی﴾؛ خدا به همه وعدهٴ عاقبت خوب داد. آنکه مؤمن بود، علاقهمند به اسلام و فروع اسلامی بود، جهاد هم که واجب عینی نبود، آن هم که خلاف شرع نکرد خب، خدا عاقبت خیر به او وعده داده است؛ منتها با درجات کمتری ﴿وَکُلّاً وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنَی﴾.
پرسش:...
پاسخ: بله درجات معنوی هم در دنیاست هم در آخرت است، مثل اینکه ما موظفیم به عالم احترام بکنیم و عالم هم مؤظف است که از ما احترام نخواهد و این هم بسیار سخت است. در بعضی از نصوص دارد که «مَن أحبَّ أن یَتَمَثَّل له الرجال قیاماً فلیَتَبوَّأ مقعده من النار» این خیلی سخت است خلاصه، از جهنم نجات پیدا کردن. حالا بهشت رفتن به فضل الهی است. خطر، این است که آدم نسوزد. فرمود اگر کسی وارد شد، دلش میخواهد عدهای برایش بلند شوند، این باید یک جای معینی در آتش برای خود انتخاب بکند: «مَن احبَّ ان یَتَمثَّل له الرجال قیاماً فلیتبوأ مقعده من النار» خب، خیلی سخت است که آدم از این پل بگذرد دیگر اگر بلند نشدند که میگوید که آن وقت اهانت شده است. حالا بلند شدن نه بر او واجب است، نه ترک بلند شدن حرام است خب، ما چه توقعی داریم؛ اما این درد را داریم این که میبینید بسیاری از علما، شیون میکشند در مناجاتشان، ضجه میزنند، برای اینکه کار آسان نیست. تنها با نماز خواندن و روزه گرفتن و اینها نیست. ما هر جا رفتیم دلمان میخواهد که یک عده برایمان بلند شوند، خب این یک نحوه خودخواهی است، این یک نحوه داعیهٴ ربوبیّت داشتن است. به هر تقدیر، مجاهد را ذات اقدس الهی بر غیر مجاهد، افضل میداند،؛ بر غیر مجاهد این حکم را کرده است که او را گرامی بدار، حالا در مواردی که مشخص فرمود واجب در موارد دیگر مستحب. ولی از مجاهد، خواست تو هم احترام طلب نکن. کسی که از مردم احترام، طلب میکند در حقیقت گرفتار است و این گرفتاری را اگر معالجه نکند، وقتی پیر شد بیماری به هیچ وجه قابل علاج نیست. خب، حالا که فرمود: ﴿فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً﴾، فرمود: ﴿وَکُلّاً وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنَى﴾ مشابه این دستور در سورهٴ مبارکهٴ «حدید» هم آمده است. در آیهٴ ده سورهٴ «حدید» آن است که ﴿وَمَا لَکُمْ أَلَّا تُنفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلِلَّهِ مِیرَاثُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ لاَ یَسْتَوِی مِنکُم مَنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُوْلئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِینَ أَنفَقُوا مِن بَعْدُ وَقَاتَلُوا وَکُلّاً وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَیٰ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ﴾؛ فرمود همهٴ شما مؤمنین که به نظام اسلامی وفادار بودید، نزد خدا مأجورید؛ منتها آنها که قبل از فتح مکه در صحنهها حاضر بودند و انفاق میکردند و ایثار میکردند، با آنهایی که بعد از فتح مکه به صحنه آمدند یکسان نیستند. مثل انقلابیهای قبل از انقلاب و انقلابیهای بعد از انقلاب، هر دو خوباند و مؤمناند و اهل بهشتند؛ اما انقلابی قبل از انقلاب مقدم است بر انقلابی بعد از انقلاب. آن روز، روز خطر بود این ایثار و اخلاص خاص میطلبد. فرمود اینها همهشان مؤمناند، برای رضای خدا کار میکردند؛ منتها بعضیها میترسیدند، مشکل مالی تهدیدشان میکرد و مانند آن، معصیت نبود؛ اما خب این کار را نکرده بودند: ﴿لاَ یَسْتَوِی مِنکُم مَنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُوْلئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِینَ أَنفَقُوا مِن بَعْدُ﴾ یعنی بعد از فتح مکه ﴿وَقَاتَلُوا وَکُلّاً وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَیٰ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ﴾.
اینجا نمیخواهد اعرج و اعما را با مجاهدین بسنجد، اینجا میخواهد مؤمنین قاعد را با مؤمنین قائم بسنجد و لذا فرمود: ﴿وَکُلّاً وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنَی﴾ اینچنین نیست که آنها نا امید باشند.
تأکید بر تفاوت عظیم مجاهدین و قاعدین
باز برای اهمیت مسئله، فصل سوم را آغاز میکند. میفرماید که گرچه همه از عاقبت حسنا برخوردارند؛ اما آنچه را که در فصل اول گفته شد که مجاهد با غیر مجاهد یکسان نیست، تفاوتشان عظیم است. دارد ﴿فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَی الْقَاعِدِینَ﴾ نه «علی أُولِی الضَّرَرِ» [بلکه] ﴿فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَی الْقَاعِدِینَ﴾ که عنصر دیگر کلام بود ﴿أَجْرَاً عَظِیماً﴾. اجر عظیم چیست؟ ﴿دَرَجَاتٍ مِنْهُ وَمَغْفِرَةً وَرَحْمَةً﴾ همهٴ این عنایتهای خاص برای مجاهدین است. تفاوت یک درجه یا دو درجه نیست به «درجةٍ أو درجتین» نیست [بلکه] تفاوت، به درجات است، درجاتی را مجاهد دارد که غیر مجاهد ندارد.
تبیین منظور از «مداد العلماء»
حالا این گفته من دارم، مشغول کارم هستم، درس میخوانم، او رفته دین را حفظ کرده خب، خیلی فرق میکند دیگر. این از آن مواردی نیست که بگویند «مدادُ العلماء افضل من دماء الشهداء» حالا اگر عالمی بود، توانست نظامی را حفظ بکند، بسیجیها را در صحنه نگه داشته باشد و این نیروهای عظیم را تغذیه بکند بله؛ اما کسی که فقط مشغول درس و بحث است بگوید که من به اطلاق «مدادُ العلماء افضل من دماء الشهداء» تمسک میکنم، بعد میگویم افضل از مجاهدینی هستم که رفتند و نگذاشتند ایران مثل بوسنی بشود، چون اگر بیگانه میآمد همین کار را میکرد دیگر، خب. حالا معلوم میشود تفاوت یک درجه و دو درجه نیست و چیزی را که هم ذات اقدس الهی عظیم بداند، مسئلهٴ دنیا و مافیها نیست. خدا میفرماید: ﴿قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ﴾ خب، این نظام کیهانی آنچه به عنوان دنیاست اندک است. البته متن آیات تکوینی آیات الهی است، آن حسابش جداست؛ اما دنیا ولو انسان عمر نوح بکند و مرفهانه به سر ببرد، متاع اندک است. خدایی که میفرماید: ﴿قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ﴾ آن مابهالتفاوتی که بین مجاهد و غیر مجاهد است، آن را اجر عظیم میداند، درجات میداند، مغفرت و رحمت میداند. اینکه فرمود: ﴿دَرَجَاتٍ مِنْهُ وَمَغْفِرَةً وَرَحْمَةً﴾ هیچ کدام از اینها را به غیر مجاهد نمیدهد، آن مغفرتی که به مجاهد میدهد به غیر مجاهد نمیدهد. آن رحمتی که دربارهٴ مجاهد إعمال میکند، دربارهٴ غیر مجاهد اعمال نمیکند، چه اینکه آن درجات بهشتی که به مجاهد میدهد، به غیر مجاهد نمیدهد.
مثل اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «مجادله» فرمود: ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ﴾، اینکه فرمود: ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ﴾ به قرینهٴ این، آن تمیز جمله بعد محذوف است. اولش این است، اینکه فرمود: ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ﴾ یعنی «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ درجةً»، ﴿وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «مجادله» است؛ آیهٴ یازده سورهٴ مجادله این است که ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ﴾ خب، چه قدر؟ معلوم نیست ﴿وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ﴾، آن چه قدر ﴿دَرَجَاتٍ﴾. پس جملهٴ اول، درجات نیست درجه است و منظور آیه این نیست که مؤمن عالم، فقط درجات دارد [بلکه] منظور این است که مؤمن بیعلم درجه دارد، مؤمن باعلم درجات دارد. چون ﴿الَّذِینَ﴾ تکرار شده است، نفرمود «وَالَّذِینَ آمَنُوا منکم و أُوتُوا الْعِلْمَ» تا منظور این باشد که عالم باعمل، این ﴿الَّذِینَ﴾ که تکرار شد، معلوم میشود که دو گروهند: گروه اول مؤمن عادی که عالم نیست؛ گروه دوم مؤمن عالم است، آنگاه ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ﴾ این تمیزش مشخص نیست ﴿وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ﴾ این گروه مشخص است. پس مؤمن غیر عالم، درجات ندارد، درجه دارد. مؤمن عالم است که درجات دارد، هکذا مؤمن مجاهد، درجات دارد [و] مؤمن غیر مجاهد درجه دارد و جامع همهٴ اینها در فصل دوم بیان شده که فرمود خداوند، مجاهد را درجه داد. این ﴿دَرَجَةً﴾ شامل درجات هم میشود، چون مطلق است، معنای جنسی دارد «تاء»، «تاء» وحدت نیست ﴿وَفَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَیٰ الْقَاعِدِینَ أَجْرَاً عَظِیماً٭ دَرَجَاتٍ مِنْهُ وَمَغْفِرَةً وَرَحْمَةً وَکَانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِیماً﴾.
وعدهٴ رحمت و مغفرت خاص به مجاهدین
خداوند در سورهٴ مبارکهٴ «حدید» به همهٴ انسانها فرمود: ﴿هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ﴾ چه بد چه خوب، چه مؤمن چه کافر و منافق؛ اما در بخشهای دیگر که فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَالَّذِینَ هُم مُحْسِنُونَ﴾ این پیداست که این معیّت خاصه است. در اینجا هم باید اینچنین گفت گرچه خداوند به همهٴ انسانهایی که در صراطاند وعدهٴ مغفرت و رحمت داد ولی نسبت به مجاهدین، یک مغفرت و رحمت خاصه است که ﴿إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ﴾ خب، آن رحمت الهی که ﴿وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ﴾ .
پرسش:...
پاسخ: نه، حالا آنها یک بحث دیگری است که مجاهد با عالمی که با اشاعهٴ علم، مجاهد میپروراند آیا آنها معادل هماند یا نه. لذا در سورهٴ «زمر» بحثی بین عالم و غیر عالم است که ﴿قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ﴾ در اینجا بین مجاهد و غیر مجاهد است، هر دو مؤمناند؛ اما حالا مجاهد با عالم چه نسبتی دارد، آنجایی که عالم، جهاد اکبر را به عهده دارد، آنگاه میتوان گفت که «مدادُ العلماء افضل من دماء الشهداء» و اما آنجایی که جهاد اکبر را ندارد، از جهاد اصغر هم طفره رفته است، بعید است که بتواند بگوید من افضل از مجاهدم. به هر تقدیر، در فصل سوم فرمود آن اندازهای که مابهالتفاوت است کم نیست ﴿دَرَجَاتٍ مِنْهُ وَمَغْفِرَةً وَرَحْمَةً وَکَانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِیماً﴾ و این رحمت، از همان رحمت خاصه است که ﴿إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ﴾ . محسن، در عین حال که به معنای این است کسی نسبت به غیر کار خیر بکند، به همین معنا هم خواهد بود. محسن یعنی کسی که فعل حسن انجام میدهد و کار زیبا انجام میدهد. جهاد، حسن است. لذا قرآن به اینها وعدهٴ رحمت خاص داده است، این ﴿وَکَانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِیماً﴾ در عین حال که رحمت عامه را شامل میشود، از ازل هم خدا یک رحمت خاصه داشت، هم رحمت مطلق، نسبت به افراد خاص رحمت مخصوص إعمال میکرده است ﴿إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ﴾ تازگی ندارد، سابقاً هم همین طور بود.
خلاصه مباحث طرح شده
فَتحَصِّل که در این سه فصل، آن کسی که به عنوان منبهالکفایه قیام میکند، در حالی که جهاد بر او واجب عینی نیست، از ایثار دیگران و نثار مال و جان مضایقهای ندارد، این درجاتی دارد نزد خدا که دیگران فاقد آن درجات هستند.
«و الحمد لله رب العالمین»
- قابل قیاس نبودن مجاهدین با غیر
- واجب کفایی بودن جهاد
- تأکید بر تفاوت عظیم مجاهدین و قاعدین
- وعدهٴ رحمت و مغفرت خاص به مجاهدین
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿لاَ یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَی الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً وَکُلّاً وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنَی وَفَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَی الْقَاعِدِینَ أَجْرَاً عَظِیماً ﴿95﴾ دَرَجَاتٍ مِنْهُ وَمَغْفِرَةً وَرَحْمَةً وَکَانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِیماً﴿96﴾
قابل قیاس نبودن مجاهدین با غیر
در این کریمه فرمود مجاهدین فی سبیل الله با دیگران یکسان نیستند، چون سیاق بحث در جهاد و قتال و دفاع از حریم اسلامی بود. گاهی ذات اقدس الهی میفرماید عالم و جاهل مساوی نیستند، عالم و غیر عالم مساوی نیستند یا نور و ظلمت مساوی نیستند یا سایه و جای گرم سوزان مساوی نیستند و سرانجام زنده و مرده یکسان نیستند، احیا و اموات برابر نیست ، گاهی هم دربارهٴ مسئلهٴ جهاد میفرماید که مجاهد و غیر مجاهد مساوی نیستند. در موارد دیگر به صرف نفی تساوی اکتفا میکند، حالا یا نفی تساوی را به صورت استفهام انکاری ذکر میکند، مثل ﴿هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ﴾ گاهی هم به صورت نفی صریح ذکر میکند [مثل ﴿ وَمَا یَسْتَوِی الْأَعْمَی وَالْبَصِیرُ ٭ وَلاَ الظُّلُمَاتُ وَلاَ النُّورُ ٭ وَلاَ الظِّلُّ وَلاَ الْحَرُورُ﴾ ] آن استفهام انکاری هم معنای نفی را دارد. گاهی گذشته از تصریح به نفی برابری و تساوی، باز میکند؛ میفرماید اینها برابر نیستند، بلکه مجاهد بر غیر مجاهد افضل است و درجات فضلش هم یکی و دو تا نیست، پس میشود سه فصل: فصل اول اینکه اینها مساوی هم نیستند؛ فصل دوم هم این است که به صورت تصریح بعد الاجماع یا تبیین بعد الاجماع میفرماید مجاهد فی سبیل الله افضل است؛ فصل سومش هم معیار فضیلت و مابهالتفاوت کم نیست که حالا کسی بگوید که حالا که مابهالتفاوت فلان مقدار است، مهم نیست، میفرماید نه مابهالتفاوت خیلی است، این سه فصل از بحث.
تحریر محل بحث جهت مشخص شدن فصول
برای اینکه محور اصلی این فصول سهگانه مشخص بشود، میفرماید محلّ بحث در سنجش بین دو تا مؤمن است که هر دو مؤمناند، هیچ کدامشان کافر یا منافق نیستند هر دو مؤمن واقعیاند این یک.
واجب کفایی بودن جهاد
جهاد هم واجب عینی نشد، آنجایی که ﴿انفِرُوا جَمِیعاً﴾ باشد، آنجایی که ﴿فَانفِرُوا ثُبَاتٍ﴾ هست یعنی گروه گروه باید بروید؛ بر همه واجب نیست. اگر بر همه واجب باشد، میشود واجب عینی. اگر واجب عینی شد، آن که نرفت معصیت کبیره کرد، او را با مجاهد که نمیسنجند. پس محلّ بحث در این است که دو نفر، هر دو مؤمنند آن که نرفت معصیت نکرد، آنکه رفت فضیلت برد. پس محلّ بحث در آنجا نیست که در موردی قیام واجب باشد فقط بعضی قیام بکنند و بعضی قیام نکنند، آنجا که قیام، واجب عینی است یا کفایی است ولی من بهالکفایه چند نفرند، دیگران در دسترس نیستند، بر اینها میشود واجب عینی. یک تکلیف یا مستقیماً واجب عینی است، مثل نماز و روزه یا بالعرض واجب عینی است، مثل مسئلهٴ جهاد. پس آنجا که واجب عینی است محلّ بحث نیست کسی که جهاد بر او واجب عینی باشد و او صحنهٴ جهاد را ترک کند او را که با مجاهد نمیسنجند، بگویند مجاهد از او افضل است. در این آیهٴ، وقتی محلّ بحث مشخص شد، قهراً مؤمنی که به همهٴ اصول و فروع معتقد است و سعی میکند عمل بکند و فعلاً جهاد بر او واجب عینی نیست و منبهالکفایه قیام کرد ولی او در اثر تنبلی، سعی کرد جزء من به الکفایهها نباشد، گفت حالا که یک عده میروند ما چرا برویم، بحث در این زمینه است. حالا که محلّ بحث را ذات اقدس الهی مشخص کرد، بعد میفرماید مجاهد از غیر مجاهد افضل است، این میشود فصل دوم و معیار فضیلت هم آن قدر زیاد است که نمیشود نسبت به آن اعتنا نکرد، این فصل سوم.
برای اینکه در فصل اول که تحریر محل نزاع است مشخص بشود، فرمود این فضیلتها برای کسانی است که مکلف به جهادند و جهاد هم واجب کفایی بود؛ منتها بعضی رفتند و بعضی نرفتند. آنهایی که مکلف به جهاد نیستند، خارج از بحث است. مثل کسانی که ذوی الاغدارند، لذا در فصل اول کاملاً محلّ بحث را تحریر فرمود. فرمود: ﴿لاَ یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ﴾ یک وقت است قاعد اولی الضرر است. قاعد یعنی آن کسی که نشسته است، قیام نکرده. منظور از این قعود، نشستن فیزیکی نیست. ممکن است کسی برود در میدان جنگ، فقط در این خاکریز اول بشیند، آنجا ایستادن حرام است، چون [اگر] ببینند، میزنند. او فقط باید بشیند و ببیند و گزارش بدهد. این قاعد فیزیکی است؛ اما قائم الهی است. گاهی ممکن است کسی بر او تکلیف شده باشد، این کاملاً ایستاده دارد حرکت میکند ولی در حقیقت، قاعد است. ایستادن، منظور ایستادگی است، نه ایستادن ظاهری. چه اینکه نشستن یعنی عدم ایستادگی، خب یک وقت کسی جزء اولی الضرر است این خارج از محل بحث است، این با نیتش مشهور میشود. یک کسی اعماست، اعرج است، مریض است؛ اما از خدا شفا طلب میکند و توفیق، مسئلت میکند که به جبهه برود، حالش خوب بشود به جبهه برود، اینها با نیاتشان مشهورند، اینها خارج از بحثاند. خدا نفرمود مجاهد، بر این گروه، افضل است.
حالا کسی [در] بیمارستان بستری است و شب و روز هم از خدا دعا میکند که خدا به من سلامتی بده که من یک گوشه کار جهاد را به عهده بگیرم. خدا نمیفرماید که مجاهد، از او افضل است. اگر هم افضل باشد یک بحث دیگری دارد و آیهٴ دیگری، این آیات تعرض او را ندارد. پس فصل اول که برای تحریر محلّ بحث نزاع است، مشخص شد که مؤمنی که به خلاف وظیفه عمل نکرده و عذر شرعی هم ندارد، اعرج نیست، اعما نیست، مریض نیست و مانند آن ﴿لاَ یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ﴾ یعنی آن مؤمن قاعدی که معذور نیست ولی چون جهاد، واجب کفایی بود، این نرفت. چنین گروهی با مجاهدین فی سبیل الله ﴿بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ﴾ یکسان نیستند ﴿وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ﴾ این فصل اول بحث. خب، هم محل نزاع مشخص شد هم ضمناً بیان شد که قاعد، با مجاهد یکسان نیستند. معلوم است که مجاهد، افضل از قاعد است، مثل اینکه فرمود: ﴿هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ﴾ معلوم است عالم، افضل است [و] گفتن نمیخواهد و اما در فصل دوم، این را باز کرد؛ فرمود: ﴿فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَی الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً﴾؛ ذات اقدس الهی مجاهد را بر مؤمنی که معذور نبود ولی گفت حالا که منبهالکفایه است ما چرا قیام بکنیم و به جبهه برویم، فضیلت داد.
تبیین معنای «درجَةً» در آیه
در فصل دوم فرمود که مجاهدین بر قاعدین، از نظر درجه افضلاند. این ﴿دَرَجَةً﴾ «تاء» آن او «تاء» وحدت نیست، «دَرَج یدرُجُ دَرَجاً و درجةً» این «تاء»، «تاء» وحدت نیست، این تایی است که با جنس میتواند باشد که هم با وحدت سازگار است هم با کثرت، چون در فصل سوم بحث مشخص میشود که ما به التفاضل مجاهد و غیر مجاهد درجات است، نه درجه. اینچنین نیست که آن که مجاهد است یک درجه از غیر مجاهد افضل باشد، بلکه چندین درجه، خب ﴿فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَی الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً﴾.
نهی از تعرّض به قاعدین
بعد فرمود مبادا شما بشورید بر علیه کسانی که به جبهه نرفتهاند حمله کنید، اینچنین نیست؛ بلکه ﴿وَکُلّاً وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنَی﴾؛ خدا به همه وعدهٴ عاقبت خوب داد. آنکه مؤمن بود، علاقهمند به اسلام و فروع اسلامی بود، جهاد هم که واجب عینی نبود، آن هم که خلاف شرع نکرد خب، خدا عاقبت خیر به او وعده داده است؛ منتها با درجات کمتری ﴿وَکُلّاً وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنَی﴾.
پرسش:...
پاسخ: بله درجات معنوی هم در دنیاست هم در آخرت است، مثل اینکه ما موظفیم به عالم احترام بکنیم و عالم هم مؤظف است که از ما احترام نخواهد و این هم بسیار سخت است. در بعضی از نصوص دارد که «مَن أحبَّ أن یَتَمَثَّل له الرجال قیاماً فلیَتَبوَّأ مقعده من النار» این خیلی سخت است خلاصه، از جهنم نجات پیدا کردن. حالا بهشت رفتن به فضل الهی است. خطر، این است که آدم نسوزد. فرمود اگر کسی وارد شد، دلش میخواهد عدهای برایش بلند شوند، این باید یک جای معینی در آتش برای خود انتخاب بکند: «مَن احبَّ ان یَتَمثَّل له الرجال قیاماً فلیتبوأ مقعده من النار» خب، خیلی سخت است که آدم از این پل بگذرد دیگر اگر بلند نشدند که میگوید که آن وقت اهانت شده است. حالا بلند شدن نه بر او واجب است، نه ترک بلند شدن حرام است خب، ما چه توقعی داریم؛ اما این درد را داریم این که میبینید بسیاری از علما، شیون میکشند در مناجاتشان، ضجه میزنند، برای اینکه کار آسان نیست. تنها با نماز خواندن و روزه گرفتن و اینها نیست. ما هر جا رفتیم دلمان میخواهد که یک عده برایمان بلند شوند، خب این یک نحوه خودخواهی است، این یک نحوه داعیهٴ ربوبیّت داشتن است. به هر تقدیر، مجاهد را ذات اقدس الهی بر غیر مجاهد، افضل میداند،؛ بر غیر مجاهد این حکم را کرده است که او را گرامی بدار، حالا در مواردی که مشخص فرمود واجب در موارد دیگر مستحب. ولی از مجاهد، خواست تو هم احترام طلب نکن. کسی که از مردم احترام، طلب میکند در حقیقت گرفتار است و این گرفتاری را اگر معالجه نکند، وقتی پیر شد بیماری به هیچ وجه قابل علاج نیست. خب، حالا که فرمود: ﴿فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً﴾، فرمود: ﴿وَکُلّاً وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنَى﴾ مشابه این دستور در سورهٴ مبارکهٴ «حدید» هم آمده است. در آیهٴ ده سورهٴ «حدید» آن است که ﴿وَمَا لَکُمْ أَلَّا تُنفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلِلَّهِ مِیرَاثُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ لاَ یَسْتَوِی مِنکُم مَنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُوْلئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِینَ أَنفَقُوا مِن بَعْدُ وَقَاتَلُوا وَکُلّاً وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَیٰ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ﴾؛ فرمود همهٴ شما مؤمنین که به نظام اسلامی وفادار بودید، نزد خدا مأجورید؛ منتها آنها که قبل از فتح مکه در صحنهها حاضر بودند و انفاق میکردند و ایثار میکردند، با آنهایی که بعد از فتح مکه به صحنه آمدند یکسان نیستند. مثل انقلابیهای قبل از انقلاب و انقلابیهای بعد از انقلاب، هر دو خوباند و مؤمناند و اهل بهشتند؛ اما انقلابی قبل از انقلاب مقدم است بر انقلابی بعد از انقلاب. آن روز، روز خطر بود این ایثار و اخلاص خاص میطلبد. فرمود اینها همهشان مؤمناند، برای رضای خدا کار میکردند؛ منتها بعضیها میترسیدند، مشکل مالی تهدیدشان میکرد و مانند آن، معصیت نبود؛ اما خب این کار را نکرده بودند: ﴿لاَ یَسْتَوِی مِنکُم مَنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُوْلئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِینَ أَنفَقُوا مِن بَعْدُ﴾ یعنی بعد از فتح مکه ﴿وَقَاتَلُوا وَکُلّاً وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَیٰ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ﴾.
اینجا نمیخواهد اعرج و اعما را با مجاهدین بسنجد، اینجا میخواهد مؤمنین قاعد را با مؤمنین قائم بسنجد و لذا فرمود: ﴿وَکُلّاً وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنَی﴾ اینچنین نیست که آنها نا امید باشند.
تأکید بر تفاوت عظیم مجاهدین و قاعدین
باز برای اهمیت مسئله، فصل سوم را آغاز میکند. میفرماید که گرچه همه از عاقبت حسنا برخوردارند؛ اما آنچه را که در فصل اول گفته شد که مجاهد با غیر مجاهد یکسان نیست، تفاوتشان عظیم است. دارد ﴿فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَی الْقَاعِدِینَ﴾ نه «علی أُولِی الضَّرَرِ» [بلکه] ﴿فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَی الْقَاعِدِینَ﴾ که عنصر دیگر کلام بود ﴿أَجْرَاً عَظِیماً﴾. اجر عظیم چیست؟ ﴿دَرَجَاتٍ مِنْهُ وَمَغْفِرَةً وَرَحْمَةً﴾ همهٴ این عنایتهای خاص برای مجاهدین است. تفاوت یک درجه یا دو درجه نیست به «درجةٍ أو درجتین» نیست [بلکه] تفاوت، به درجات است، درجاتی را مجاهد دارد که غیر مجاهد ندارد.
تبیین منظور از «مداد العلماء»
حالا این گفته من دارم، مشغول کارم هستم، درس میخوانم، او رفته دین را حفظ کرده خب، خیلی فرق میکند دیگر. این از آن مواردی نیست که بگویند «مدادُ العلماء افضل من دماء الشهداء» حالا اگر عالمی بود، توانست نظامی را حفظ بکند، بسیجیها را در صحنه نگه داشته باشد و این نیروهای عظیم را تغذیه بکند بله؛ اما کسی که فقط مشغول درس و بحث است بگوید که من به اطلاق «مدادُ العلماء افضل من دماء الشهداء» تمسک میکنم، بعد میگویم افضل از مجاهدینی هستم که رفتند و نگذاشتند ایران مثل بوسنی بشود، چون اگر بیگانه میآمد همین کار را میکرد دیگر، خب. حالا معلوم میشود تفاوت یک درجه و دو درجه نیست و چیزی را که هم ذات اقدس الهی عظیم بداند، مسئلهٴ دنیا و مافیها نیست. خدا میفرماید: ﴿قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ﴾ خب، این نظام کیهانی آنچه به عنوان دنیاست اندک است. البته متن آیات تکوینی آیات الهی است، آن حسابش جداست؛ اما دنیا ولو انسان عمر نوح بکند و مرفهانه به سر ببرد، متاع اندک است. خدایی که میفرماید: ﴿قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ﴾ آن مابهالتفاوتی که بین مجاهد و غیر مجاهد است، آن را اجر عظیم میداند، درجات میداند، مغفرت و رحمت میداند. اینکه فرمود: ﴿دَرَجَاتٍ مِنْهُ وَمَغْفِرَةً وَرَحْمَةً﴾ هیچ کدام از اینها را به غیر مجاهد نمیدهد، آن مغفرتی که به مجاهد میدهد به غیر مجاهد نمیدهد. آن رحمتی که دربارهٴ مجاهد إعمال میکند، دربارهٴ غیر مجاهد اعمال نمیکند، چه اینکه آن درجات بهشتی که به مجاهد میدهد، به غیر مجاهد نمیدهد.
مثل اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «مجادله» فرمود: ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ﴾، اینکه فرمود: ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ﴾ به قرینهٴ این، آن تمیز جمله بعد محذوف است. اولش این است، اینکه فرمود: ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ﴾ یعنی «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ درجةً»، ﴿وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «مجادله» است؛ آیهٴ یازده سورهٴ مجادله این است که ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ﴾ خب، چه قدر؟ معلوم نیست ﴿وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ﴾، آن چه قدر ﴿دَرَجَاتٍ﴾. پس جملهٴ اول، درجات نیست درجه است و منظور آیه این نیست که مؤمن عالم، فقط درجات دارد [بلکه] منظور این است که مؤمن بیعلم درجه دارد، مؤمن باعلم درجات دارد. چون ﴿الَّذِینَ﴾ تکرار شده است، نفرمود «وَالَّذِینَ آمَنُوا منکم و أُوتُوا الْعِلْمَ» تا منظور این باشد که عالم باعمل، این ﴿الَّذِینَ﴾ که تکرار شد، معلوم میشود که دو گروهند: گروه اول مؤمن عادی که عالم نیست؛ گروه دوم مؤمن عالم است، آنگاه ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ﴾ این تمیزش مشخص نیست ﴿وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ﴾ این گروه مشخص است. پس مؤمن غیر عالم، درجات ندارد، درجه دارد. مؤمن عالم است که درجات دارد، هکذا مؤمن مجاهد، درجات دارد [و] مؤمن غیر مجاهد درجه دارد و جامع همهٴ اینها در فصل دوم بیان شده که فرمود خداوند، مجاهد را درجه داد. این ﴿دَرَجَةً﴾ شامل درجات هم میشود، چون مطلق است، معنای جنسی دارد «تاء»، «تاء» وحدت نیست ﴿وَفَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَیٰ الْقَاعِدِینَ أَجْرَاً عَظِیماً٭ دَرَجَاتٍ مِنْهُ وَمَغْفِرَةً وَرَحْمَةً وَکَانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِیماً﴾.
وعدهٴ رحمت و مغفرت خاص به مجاهدین
خداوند در سورهٴ مبارکهٴ «حدید» به همهٴ انسانها فرمود: ﴿هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ﴾ چه بد چه خوب، چه مؤمن چه کافر و منافق؛ اما در بخشهای دیگر که فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَالَّذِینَ هُم مُحْسِنُونَ﴾ این پیداست که این معیّت خاصه است. در اینجا هم باید اینچنین گفت گرچه خداوند به همهٴ انسانهایی که در صراطاند وعدهٴ مغفرت و رحمت داد ولی نسبت به مجاهدین، یک مغفرت و رحمت خاصه است که ﴿إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ﴾ خب، آن رحمت الهی که ﴿وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ﴾ .
پرسش:...
پاسخ: نه، حالا آنها یک بحث دیگری است که مجاهد با عالمی که با اشاعهٴ علم، مجاهد میپروراند آیا آنها معادل هماند یا نه. لذا در سورهٴ «زمر» بحثی بین عالم و غیر عالم است که ﴿قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ﴾ در اینجا بین مجاهد و غیر مجاهد است، هر دو مؤمناند؛ اما حالا مجاهد با عالم چه نسبتی دارد، آنجایی که عالم، جهاد اکبر را به عهده دارد، آنگاه میتوان گفت که «مدادُ العلماء افضل من دماء الشهداء» و اما آنجایی که جهاد اکبر را ندارد، از جهاد اصغر هم طفره رفته است، بعید است که بتواند بگوید من افضل از مجاهدم. به هر تقدیر، در فصل سوم فرمود آن اندازهای که مابهالتفاوت است کم نیست ﴿دَرَجَاتٍ مِنْهُ وَمَغْفِرَةً وَرَحْمَةً وَکَانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِیماً﴾ و این رحمت، از همان رحمت خاصه است که ﴿إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ﴾ . محسن، در عین حال که به معنای این است کسی نسبت به غیر کار خیر بکند، به همین معنا هم خواهد بود. محسن یعنی کسی که فعل حسن انجام میدهد و کار زیبا انجام میدهد. جهاد، حسن است. لذا قرآن به اینها وعدهٴ رحمت خاص داده است، این ﴿وَکَانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِیماً﴾ در عین حال که رحمت عامه را شامل میشود، از ازل هم خدا یک رحمت خاصه داشت، هم رحمت مطلق، نسبت به افراد خاص رحمت مخصوص إعمال میکرده است ﴿إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ﴾ تازگی ندارد، سابقاً هم همین طور بود.
خلاصه مباحث طرح شده
فَتحَصِّل که در این سه فصل، آن کسی که به عنوان منبهالکفایه قیام میکند، در حالی که جهاد بر او واجب عینی نیست، از ایثار دیگران و نثار مال و جان مضایقهای ندارد، این درجاتی دارد نزد خدا که دیگران فاقد آن درجات هستند.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است