- 374
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 40 تا 42 سوره نساء _ بخش دوم
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 40 تا 42 سوره نساء _ بخش دوم"
- اثبات عدم ظلم به اشخاص در قیامت
- حضرت عیسی (ع) شاهد امت خود در قیامت
- آشکار شدن باطن صفات انسان در قیامت
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِنَّ اللّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَکُ حَسَنَةً یُضاعِفْها وَ یُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْرًا عَظیمًا ﴿40﴾ فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهیدًا ﴿41﴾ یَوْمَئِذٍ یَوَدُّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوّی بِهِمُ اْلأَرْضُ وَ لا یَکْتُمُونَ اللّهَ حَدیثًا ﴿42﴾
اثبات عدم ظلم به اشخاص در قیامت
در آیهٴ قبل فرمود ذات اقدس الهی به اندازه ذرهای به احدی ستم نمیکند و اگر کسی حسنهای آورده باشد، خدا به او چند برابر پاداش میدهد و از نزد خود، اجر عظیمی هم اعطا میکند. در قیامت، مسئله جهنم و عذاب، یقینی است. عدهای هم معذباند، عدهای هم متنعم؛ اما از چه راه ثابت میشود برای همگان که خدا به اندازه ذرهای به احدی ستم نمیکند، برای اثبات این مطلب میفرمایند آن روز، مسئله به صورت بین الرشد درمیآید. از هر امتی ما شاهدی داریم ﴿فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهیدٍ﴾. در بحث قبل ملاحظه فرمودید که انسان با مجموعه شهدای خود، وارد صحنه میشود یعنی همه اعضا و جوارح او که شاهدند و متن عمل او که حاضر است، با این مجموعه حاضر میشود. برای تتمیم یا تکمیل یا تأیید او، شهدای دیگری هم به مسئله، نظر دارند و شهادت میدهند و آن امام هر عصر یا پیغمبر هر عصر است. وقتی اینچنین شد، آنگاه ثابت میشود که ﴿إِنَّ اللّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ﴾ اگر مسئله به صورت بین الرشد درآمد، عمل انسان پیش انسان مجسم شد، اعضا و جوارحی که با آن اعضا و جوارح، انسان گناه کرد شهادت دادند، پیغمبر آن عصر و امام آن عصر هم شهادت داد، آنگاه ثابت میشود که ظلمی در کار نیست. لذا آنها که اول انکار کردند بعد شک کردند، صریحاً اقرار میکنند ﴿فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ﴾ خب، پس مسئله قبل، طبق آیه گذشته این است که ﴿إِنَّ اللّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ﴾. برای اثبات این، فرمود: ﴿فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهیدٍ﴾ شهیدی که نه تنها عادل است، بلکه معصوم است. غیر از شهادت اعضا و جوارح که در سورهٴ «فصلت» بود، در سورهٴ «نور» بود، در سورهٴ «یس» بود، غیر از آن شاهدی به نام پیغمبر یا امام(علیهم الصلاة و علیهم السلام) هست، آنگاه ثابت میشود که هیچ ظلمی در آن روز نیست ﴿إِنَّ اللّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ﴾ چرا؟ برای اینکه محکمه با شاهدهای عدل، تنظیم میشود.
ذکر نام شهداء در کنار انبیاء بعنوان شاهد در سوره زمر
در سورهٴ مبارکهٴ «زمر» در کنار انبیا، نام شهدا را هم برد. آیهٴ 69 سورهٴ «زمر» این است که ﴿وَ أَشْرَقَتِ اْلأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْکِتابُ وَ جیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ﴾ غیر از انبیا، عده دیگری هم شاهدند. منظور از این شهدا، شهدای در معرکه قتال نیست، معمولاً قرآن کریم از شهدا به عنوان ﴿الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللّهِ﴾ یاد میکند. تعبیر از مقتولین در معرکه به شهید، در قرآن یا نیست یا بسیار کم است. بعضی از بزرگان البته احتمال دادند که بخشی از آیاتی که شهدا را مطرح کرده است، منظور شهدای در قتال باشد وگرنه قرآن کریم معمولاً از شهدا به ﴿الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللّهِ﴾ یاد میکند. ﴿وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللّه﴾ ، ﴿وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی سَبیلِ اللّهِ﴾ این آیات، نشانه آن است که از شهید به عنوان قتیل فی سبیل الله یاد میشود و این شهدایی که در قرآن کریم هست، ظاهراً شهدای اعمالاند یعنی شاهد صحنهاند در دنیا، شاهد محکمه عدلاند در قیامت. امروز میبینند که ظرف تحمل شهادت است، فردا ادا میکنند که ظرف ادای شهادت است، لذا در سورهٴ «زمر» فرمود: ﴿وَ جیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ﴾ یعنی انبیا هم آورده میشوند و شهدا هم آورده میشوند، انبیا را هم میآورند، شهدا را میآورند تا قضا بالقسط و العدل باشد. آنگاه این مجموعه، مسئله را بین الرشد میکند یعنی حضور خود عمل، شهادت اعضا و جوارح و شهادت امام و پیغمبر معصوم. کار به جایی میرسد که خود انسان هم شهادت میدهد علیه خود ﴿وَ شَهِدُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ کانُوا کافِرینَ﴾ که این دیگر در حقیقت اقرار است نه شهادت، آنگاه معلوم میشود ظلمی در کار نیست، یک چنین صحنه است. در بخشهای دیگر فرمود خدا به تنهایی یک شاهد محض است و کفایت میکند .
عظمت آیه به استناد ماجرای ابن مسعود
عظمت این آیه، از آن جریان ابنمسعود مشخص میشود. ابنمسعود میگوید روزی من وارد شدم، رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به من فرمود: «اقرأالقرآن علیّ»؛ قرآن بخوان! من عرض کردم همه قرآن را ما از شما یاد گرفتیم چطور من بخوانم، فرمود دوست دارم شما بخوانید. من باز کردم و از سورهٴ «نساء» شروع کردم « فافتتحتُ سورة النساء» شاید از این جمله، بتوان استفاده کرد که قرآن، مدون بود، مجموعهای بود و ایشان باز کردند و از سورهٴ مبارکهٴ «نساء» شروع کردند. از سورهٴ مبارکهٴ «نساء» خواندند تا آیهٴ 41 که محلّ بحث است. ابنمسعود میگوید که من همین طور آیات را خواندم تا رسیدم به ﴿فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهیدًا﴾ دیدم وجود مبارک پیغمبر، اشکش جاری شد و گریه کرد و من دیگر ساکت شدم . مسئله شهادت، آن روز یک مسئله آسانی نیست، آن قدر این مسئله مهم است که در آن روز، کافران این تمنیها را دارند تمنیهای، کافران را قرآن کریم در جمله بعد ذکر میکند که حالا آن را میخوانیم به خواست خدا، پس ﴿فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهیدًا﴾.
حضرت عیسی (علیه السلام) شاهد امت خود در قیامت
هر امتی شاهدی دارد، در جریان عیسیٰ(علیه السلام) قرآن، مکرراً از او به عنوان شاهد یاد کرده است که فرمود یوم القیامه، عیسای پیغمبر بر اینها شاهد است. آیهٴ 159 سورهٴ «نساء» این است که ﴿وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إِلاّ لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهیدًا﴾؛ وجود مبارک عیسیٰ روز قیامت، شاهد بر اینهاست. چه اینکه در پایان سورهٴ «مائده» آیهٴ 117 اینچنین آمده است که عیسیٰ(سلام الله علیه) در قیامت به خدا عرض میکند: ﴿ما قُلْتُ لَهُمْ إِلاّ ما أَمَرْتَنی بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ رَبّی وَ رَبَّکُمْ وَ کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهیدًا ما دُمْتُ فیهِمْ﴾؛ مادامی که من در بین اینها بودم، شاهد اینها بودم ﴿کُنْتَ أَنْتَ الرَّقیبَ عَلَیْهِمْ وَ أَنْتَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهیدٌ﴾ تو هم که شاهد مطلقی، مادامی که من در بین اینها بودم، شاهد اعمال اینها بودم. پس یک سخن در این است که هر امتی شهیدی دارد، شاهدی دارد یعنی شاهد اعمال و این در حقیقت جنس است، به معنای وحدت نیست که یک شاهد دارد، حالا ممکن است چندین شاهد داشته باشد.
معنی جنس داشتن شهید در آیه محل بحث
﴿فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهیدٍ﴾ این شهید، در اینجا معنای جنسی را دارد که با کثرت هم سازگار است که اگر امتی دارای چند شاهد بودند، همه آنها مشمول این آیه خواهد بود. در سورهٴ مبارکهٴ «نحل» و مانند آن، از شهدا به نام دیگر و به عنوان خاص یاد شده است. در سورهٴ «نحل» اینچنین فرمود که ما از هر امتی، شاهدی میآوریم و وجود مبارک پیغمبر بر آنها شاهد است. آیهٴ 89 سورهٴ «نحل» این است که ﴿وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فی کُلِّ أُمَّةٍ شَهیدًا عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾؛ از هر امتی ما شهیدی داریم، اینهم ﴿مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾ است. همان طوری که در اواخر سورهٴ «توبه» سخن از این است که پیغمبر از جان خود مردم است، آیهٴ 128 سورهٴ «توبه» این است که ﴿لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ﴾؛ که از جان خود شماست در سورهٴ «نحل» هم فرمود شهیدی از جان خود آنها ما برمیانگیزانیم، هر پیغمبری از متن جان خود مردم است ﴿مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾ است ﴿وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فی کُلِّ أُمَّةٍ شَهیدًا عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِکَ شَهیدًا عَلی هؤُلاءِ﴾ هر معنایی که ما برای این جمله محلّ بحث آیهٴ سورهٴ «نساء» ذکر کردیم، برای آیهٴ سورهٴ «نحل» هم معنا خواهد شد. پس قبل از اینکه به آن جمله برسیم تا اینجا روشن شد که هر امتی شهیدی دارد. منظور از شهید یعنی شاهد اعمال که در قیامت، شهادت میدهد و چون ادای شهادت، مسبوق به تحمل است، پس برای هر امتی در دنیا کسی هست که اعمال آنها را ببیند و چون اعمال هم قلبی است هم بدنی، پس هر امتی، شاهدی دارد که هم نیات و عقاید و اخلاق آنها را میبیند، هم گفتههای زبانی و کردههای دست و پای آنها را میبیند. اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» فرمود: ﴿قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ﴾ این نشان میدهد که غیر از خدا و غیر از پیغمبر خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) عدهای هستند که اعمال انسان را میبینند که مصداق کاملش، همان ائمه(علیهم السلام)اند و چون بخش مهم اعمال، مربوط به عقاید و اخلاق و نیتها برمیگردد، پس آنها گذشته از آنکه اعمال ظاهری ما را میبینند، اعمال قلبی و باطنی ما را هم میبینند. مسئله عرض اعمال بر معصومین(علیهم السلام) که یک شاهد خوبی است، پس هر امتی شهیدی دارد.
معرفی شاهدان ذکر شده قیامت در قرآن
پرسش:...
پاسخ: آنهم نشان میدهد که مردم یعنی افراد با ایمان، آنها هم میتوانند شاهد بر اعمال دیگران باشند. پایان سورهٴ مبارکهٴ «حج» این است، آیهٴ 78 سورهٴ «حج»: ﴿مِلَّةَ أَبیکُمْ إِبْراهیمَ هُوَ سَمّاکُمُ الْمُسْلِمینَ مِنْ قَبْلُ وَ فی هذا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهیدًا عَلَیْکُمْ وَ تَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ﴾؛ که شما هم شاهد بر مردم باشید، حالا شما یعنی امت اسلامی، شاهد باشید بر دیگران. در ذیل آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «بقره» که ﴿جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهیدًا﴾ آنجا مبسوطاً بحث شد، بعضی از روایات آن باب هم این بود که ائمه(علیهم السلام) میفرمودند که این امت، نمیتواند منظور آیه باشد که امت اسلامی، شاهد بر دیگران باشد. برای اینکه در بین مردم عادی کسانیاند که حرف آنها و شهادت آنها برای یک حزمه بقل است ـ حزمه بقل یعنی یک دسته سبزی ـ حرف اینها برای یک دسته سبزی در محکمه، ارزشی ندارد، حالا چطور که در قیامت بتوانند شهادت بدهد به اعمال دیگران پس منظور از اینکه فرمود: ﴿لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهیدًا﴾ منظور توده مردم نیست [بلکه] منظور ما اهلبیت(علیهم السلام) هستیم . حالا یا منحصر در اهل بیت(علیهم السلام) است یا اینها مصداق کاملاند، شاگردان اینها هم نظیر سلمان و اباذر و مراجعی که از نظر عدل، تالی تلو آنها هستند، اینها هم میتوانند شاهد باشند یا آیه منحصر در اینهاست یا مصداق کاملش اینهاست. پس این طور نیست که ناظر به همه مردم باشد که همه مردم بتوانند شهادت بدهند، برای اینکه کسانی که شهادت آنها برای یک دسته سبزی در دنیا مسموع نیست، چگونه شهادت اینها در قیامت مسبوق باشد. خب، پس هر امتی شهیدی دارد و در قیامت این شهید، شهادت بر اعمال امت خواهد داد. این مسئله¬ای که هر امتی شهیدی دارد، در سورهٴ مبارکهٴ «قصص» آیهٴ 75 هم دلالت بر آن دارد، آن آیهٴ 75 سورهٴ «قصص» این است: ﴿وَ نَزَعْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ شَهیدًا فَقُلْنا هاتُوا بُرْهانَکُمْ﴾؛ ما شاهد هر امت را در قیامت احضار میکنیم، بعد به اینها میگوییم دلیلتان و برهانتان را هم بیاورید تا ثابت بشود که خدا به احدی به اندازه ذرهای ظلم نمیکند. عمده، آن جمله بعدی است که فرمود: یا ﴿فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهیدًا﴾.
بررسی منظور از اطلاق شهید در آیه
آیا این ﴿جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ﴾ منظور این است که توی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فقط شاهد بر مردمی هستی که در عصر تو زندگی میکردند که این ﴿هولاء﴾ یعنی موجودین در عصر نزول وحی، در عصر زندگی شما، با اینکه نامی از آنها برده نشد یا نه، منظور از این ﴿هولاء﴾ همان کل امت با شهید آنهاست یعنی هر امت، شهیدی دارد و این همه امم و شهدایی که برای آنها هست، همه اینها مشهود تو هستند، تو شهید شاهدانی، تو هم شهید اممی و هم شهید انبیایی و استبعاد بعضی که انبیا، احتیاج به شهادت ندارند تا پیغمبر ما شاهد آنها باشد، برای اینکه آنها معصوماند، این تام نیست برای اینکه لازم نیست شاهد همیشه علیه کسی شهادت بدهد. در داوری بین امم و انبیا، پیغمبر شهادت میدهد که حق با انبیا بود، یک چنین احاطهای دارد و ذیل آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «نحل» هم این را تأیید میکند، فرمود: ﴿وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیانًا لِکُلِّ شَیْءٍ﴾ در سورهٴ «نحل اینچنین آمده است ﴿وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فی کُلِّ أُمَّةٍ شَهیدًا عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِکَ شَهیدًا عَلی هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیانًا لِکُلِّ شَیْءٍ وَ هُدًی وَ رَحْمَةً وَ بُشْری لِلْمُسْلِمینَ﴾ اگر این قرآن تبیان کل شیء است، یکی از این اشیاء همان آن جریانی است که در امم گذشته و رابطه بین امتها و انبیای آنهاست، آن را هم حقیقت قرآن و باطن قرآن در بر دارد و خداوند از قرآن تعبیر کرده است که ﴿مهمیناً علیه﴾ قرآن نه تنها مصدق کتابهای قبلی است، بلکه هیمنه و سیطره هم دارد. اگر قرآن، مهیمن بر کتابهای قبلی است و هیمنه و سیطره دارد، پس رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم مهیمن بر رسل قبلی است و بر آنها سطره و هیمنه دارد، چون هر پیغمبری به اندازه کتاب خود قدرت دارد. پس اگر ما بگوییم ﴿وَ جِئْنا بِکَ شَهیدًا عَلی هؤُلاءِ﴾ یعنی وجود مبارک پیغمبر هم شاهد بر امت خود است، هم شاهد بر امم گذشته است، هم شاهد بر انبیای پیشین، این گزاف نیست و انبیا هم واقعاً مسئولاند، برابر همان آیهٴ سورهٴ «اعراف» که ﴿فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلینَ﴾ .
غیر قابل انکار بودن شهادت انبیاء در قیامت
خب، اگر صحنه، با شهادت انبیا آمیخته شد، دیگر در آن روز جا برای هیچ انکار نیست. لذا فرمود: ﴿یَوْمَئِذٍ یَوَدُّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوّی بِهِمُ اْلأَرْضُ وَ لا یَکْتُمُونَ اللّهَ حَدیثًا﴾؛ در آن روز کسانی که کفر ورزیدند و پیامبر را معصیت کردند، آرزویی دارند. کفر خدا به سلب اعتقاد است به نفی است و به اطاعت نکردن دستورات الهی است. یک وقت پیغمبر میفرماید که خدا گفت: ﴿أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ﴾ اینجا اگر کسی اقامه نماز نکرد و ایتای زکات نکرد، در حقیقت خدا را معصیت کرده است. یک وقت میفرماید: «لعنَ الله مَن تخلَّفَ عن جَیشِ أُسامَة» اینجا سخن از معصیت الرسول است، گرچه رسول هیچ کاری را بدون وحی نمیکند ولی این به صورت بیان حکم قرآنی در نیامده، پس ولایت او و رهبری رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) باید اطاعت بشود، چه اینکه پیامهای او هم باید امتثال بشود. کسانی که معصیت کردهاند، نسبت به دستورات الهی کفر ورزیدهاند یا نسبت به راهنماییها و رهنمود پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) معصیت کردند، در آن روز یک تمنی دارند: ﴿یَوْمَئِذٍ یَوَدُّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوّی بِهِمُ اْلأَرْضُ﴾؛ میگویند ای کاش با زمین با خاک یکسان بودند. حالا یا به این معناست که برابر پایان سورهٴ «نبأ» که دارد در آن روز ﴿یَوْمَ یَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ یَداهُ وَ یَقُولُ الْکافِرُ یا لَیْتَنی کُنْتُ تُرابًا﴾ یا ناظر به آن است که در سطح زمین باشد یا ناظر به آن است که مرده بود و با خاک یکسان بود و سر از قبر برنمیآورد، ای کاش مرده بود و زنده نمیشد. به هر تقدیر، او تمنی میکند که زنده نباشد﴿یَوْمَئِذٍ یَوَدُّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوّی بِهِمُ اْلأَرْضُ﴾ در دنیا، یک انسان غافل و جاهل اگر به ستوه آمده است، در حقیقت از دست خود به ستوه آمده است، این ممکن است دست به خودکشی بزند و خیال بکند که اگر بمیرد راحت است. البته اگر بمیرد، ممکن است این حادثه مخصوص را نداشته باشد ولی حوادث دردناکی هم او را تعقیب میکند، این خیال هست. ولی در قیامت این ممکن نیست که کسی دست به انتحار بزند و آنجا اصلاً مرگ، مرده است. این تمثیلی که هست که مرگ را به صورت کبش املح درمیآورند و او را ذبح میکنند ، این ناظر به آن است که دیگر موتی در کار نیست، هر که هست برای همیشه زنده است. حالا حیات، ابدی و این خزی و رسوایی هم ابدی. لذا اینها تمنی دارند که ﴿لَوْ تُسَوّی بِهِمُ اْلأَرْضُ﴾ ای کاش! با خاک یکسان بودیم ﴿وَ لا یَکْتُمُونَ اللّهَ حَدیثًا﴾.
بیان احتمالات موجود در ﴿و لایکتمون﴾
این ﴿وَ لا یَکْتُمُونَ﴾ یا جمله مستقل است و عطف است بر ﴿یوّد﴾ یا عطف است بر ﴿لو تسوی﴾. اگر عطف بر ﴿یوّد﴾ باشد یعنی در قیامت، دو چیز مطرح است: یکی اینکه معصیت کاران و کافران تمنی میکنند که با خاک یکسان باشند این (یک) و هیچ چیزی را هم کتمان نمیکنند؛ هر چه دارند اظهار میکنند این (دو) «یوّد و لا یکتمون» که این ﴿لا یکتمون﴾ عطف باشد بر ﴿یوّد﴾ که این را تقویت کردهاند، این احتمال اول. احتمال دوم آن است که این جزء متمنیات کافران باشد ﴿یَوْمَئِذٍ یَوَدُّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوّی بِهِمُ اْلأَرْضُ﴾؛ دوست دارند که با خاک یکسان باشند (یک) و دوست دارند که ﴿وَ لا یَکْتُمُونَ اللّهَ حَدیثًا﴾ که چیزی را کتمان نمیکردند. خب، این دوستی ایشان باید به لحاظ دنیا باشد یا به لحاظ اوایل قیامت. در دنیا اینها خیلی از آیات الهی را کتمان کردند آنها که تحریف کردند ﴿تَکْتُمُونَ الْحَقَّ﴾ بود یا آیات الهی یا آیات رسالت را، اینها دیده بودند، درک کرده بودند ولی کتمان میکردند. این گروهی که کتمان میکردند، نشانههای پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را یا آیات انجیل و تورات را کتمان میکردند یا کسانی که در محکمه عدل، حق را کتمان کردند ﴿وَ مَنْ یَکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ﴾ کسی که باید در محکمه عدل، شهادت حق بدهد کتمان کرده است میگوید ای کاش! در دنیا من آن حق را کتمان نمیکردم که ﴿یوّد﴾ که ﴿وَ لا یَکْتُمُونَ اللّهَ حَدیثًا﴾ آرزو میکردند که ای کاش! در دنیا چیزی را کتمان نمیکردند، این یک احتمال. احتمال دیگر آن است که وقتی انسان میمیرد، اوایل هوای دنیا سر او است تا کم کم این خصوصیتهای دنیایی رخت بربندد و مطلب برای او روشن بشود که نشئه کاملاً عوض شده است و قوانین و احکام و آداب و عادات دنیا در آنجا نیست. در اوایل امر، در حال احتضار وقتی فرشتگان را میبیند که با آنها دارند با شدت رفتار میکنند، اینها اظهار سلم و سلامت میکنند، بعد میگویند ما که کار بدی نکردیم، به فرشتهها میگویند ما که کار بدی نکردیم، آیهٴ 28 سورهٴ «نحل» این است ﴿الَّذینَ تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمی أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما کُنّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ﴾؛ اظهار سلم میکنند که ما تابعیم، ما کار بدی نکردیم، هنوز نمیدانند که نشئه دارد عوض میشود، این اوایل امر است، آنگاه فرشتهها میفرمایند: ﴿بلی إِنَّ اللّهَ عَلیمٌ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾؛ خدا میداند که شما چه کردید. پس اوایل امر، هنوز مسئله برایشان روشن نیست که وضع برگشت [و] جا برای کتمان نیست.
ظهور ملکات دنیوی انسان در قیامت
خب، این گروه در اوایل قیامت هم، باز هوای دنیا سرشان است یا همان ملکات دنیا دارد ظهور میکند. آیات22و23 سورهٴ «انعام» هم این است: ﴿وَ یَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمیعًا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذینَ أَشْرَکُوا أَیْنَ شُرَکاؤُکُمُ الَّذینَ کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ ٭ ثُمَّ لَمْ تَکُنْ فِتْنَتُهُمْ إِلاّ أَنْ قالُوا وَ اللّهِ رَبِّنا ما کُنّا مُشْرِکینَ﴾؛ آنجا هم قسم میخورند که ما مشرک نبودیم. حالا این یا از باب ظهور ملکات کذب است، یک انسان دروغگو وقتی هم که دارد حرف میزند، آن ملکه کذباش ظهور میکند، در حال خواب که دارد حرف میزند، حرف دروغ میگوید. اگر در حال اغما یک آدم دروغگو حرف میزند، برابر آن ملکاتش، خبر دروغ میدهد. در قیامت، زبان ما در اختیار خود ما نیست که هر چه خواستیم بگوییم، زبان در اختیار آن ملکات است. کسی که عمری را با دروغ گذراند، در قیامت هم این حرفش، حرف دروغ است، گفتند ﴿ما کُنّا مُشْرِکینَ﴾ ، لذا خدا به پیغمبر میفرماید: ﴿انْظُرْ کَیْفَ کَذَبُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ﴾ ؛ آن افتراهایی که میبستند که برای خدا شریک قائل بودند، آنها الآن گم شدند، چون خدا شریکی ندارد و الآن علیه خودشان دارند دروغ میگویند، میگویند ما مشرک نبودیم، در حالی که مشرکاند. خب، پس اوایل امر یا میگویند ما بد نکردیم یا میگویند ما مشرک نبودیم. چون قیامت حالا که پنجاه هزار سال هست، درجاتی دارد، درکاتی دارد، موقفهایی دارد یکی پس از دیگری این مواقف، حکم خاص خود را نشان میدهد. کم کم، کم کم میبینند به جایی رسیدند که عمل را دیدند، بعد به جایی رسیدند که دست حرف زد پا حرف زد، حالا میخواهند جلوی اینها را بگیرند نمیتوانند ﴿لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا﴾ مدام اعتراض میکنند به اعضا و جوارحشان ﴿قالُوا أَنْطَقَنَا اللّهُ الَّذی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ﴾ میبینند نه، جلوی هیچ چیز را نمیشود گرفت، عمل حاضر شد، اعضا و جوارح شهادت دادند، جلوی اعضا و جوارح را هم نمیتوانند بگیرند، سرانجام خودشان اعتراف میکنند [و] سرانجام به جایی میرسند که ﴿لا یَکْتُمُونَ اللّهَ حَدیثًا﴾ دیگر خودشان اقرار میکنند. پس اگر این ﴿لا یَکْتُمُونَ اللّهَ حَدیثًا﴾ را به دنیا زدیم، معنایش این است که این آیات الهی که آمد، اینها بر خلاف حق کتمان کردند و در قیامت پشیمان میشوند که چرا کتمان کردند و اگر مربوط به خود قیامت باشد، این برای آن اوایل قیامت است، مثل اینکه اولها میگویند ﴿ما کُنّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ﴾ ؛ ما کار بدی نکردیم، بعد میگویند ﴿ما کُنّا مُشْرِکینَ﴾؛ قسم میخورند میگویند ﴿ما کُنّا مُشْرِکینَ﴾ بعد کم کم که همه اینها آمدند و مسئله شهادت به نصاب رسیده است، آن لحظه دیگر ﴿وَ لا یَکْتُمُونَ اللّهَ حَدیثًا﴾. لذا بخشی از این اختلافهایی که به حسب ظاهر به نظر میرسد، با این تفاوت موقف حل میشود. در یک بخش قرآن دارد که ﴿فَیَوْمَئِذٍ لا یُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانُّ﴾ کسی سؤال نمیکند. در بخش دیگر در سورهٴ «صافات» دارد که ﴿وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ﴾ ؛ اینها را بازداشت کنید متوقفشان کنید، ما از آنها سؤال بکنیم. معلوم میشود که قبلاً بازداشت نبودند و سؤال نمیشد از آنها. این عقبه، عقبه سؤال است، اینکه میگویند فلان موقف، موقف حساب است فلان موقف، موقف تطایر کتب است فلان موقف، موقف محاکمه است فلان موقف، موقف کذا و کذاست به همین مناسبت است. آنگاه اینها که به این موقف شهادت رسیدند، اینها تمنی میکنند، میگویند ای کاش! ما کتمان نمیکردیم چیزی را یعنی در همین قیامت، خوب بود از همان اول میگفتیم، از همان حالت مرگ که ملائکه با ما برخورد کردند، از همان حالت نمیگفتیم ﴿ما کُنّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ﴾ ؛ ما کار بدی نکردهایم. وقتی هم وارد قیامت شدیم، ای کاش نمیگفتیم که ﴿وَ اللّهِ رَبِّنا ما کُنّا مُشْرِکینَ﴾ از همان اول میگفتیم که ما بد کردیم، خب.
مراحل قیامت و شناخته شدن مجرمین به علائم شان
پرسش:...
پاسخ: در بعضی از مراحل که جمع بندی کردند وشخص به صورت عملش در آمده است دیگر سؤال نمی کنند در همان سورهٴ مبارکهٴ «الرحمن» دارد که ﴿فَیَوْمَئِذٍ لا یُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانُّ﴾ ، بعد دلیلش را ذکر میکند. خب، چرا سؤال نمیکند، چون ﴿یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسیماهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّواصی وَ اْلأَقْدامِ﴾ ما برای چه سؤال بکنیم، برای اینکه مشخص بشود این شخص، مجرم است یا مؤمن یا متقی. وقتی که اعمال، ظهور کرد و شخص با سیما، سیما یعنی نشانه، وسمه یعنی علامت، موسوم یعنی علامتدار، سیما به معنی صورت نیست، سیما به معنای علامت است. اگر کسی با علامت مجرمین شناخته شد، داعی ندارد این که سؤال بکند. حالا اگر کسی در آتش بود و سوخته و سوخت و سوز شده، زغال شده درآمده، آدم اگر سؤال بکند که شما آقا سوختید خب، برای چه بگوید سوختید. یا کسی در آب دریا بود و غرق شد و درآمده است، سرا پا خیس است، سؤال بکنند آقا شما در آب افتادید! این جا ندارد که ﴿ لا یُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانُّ﴾ چرا؟ چون ﴿یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسیماهُمْ﴾ حالا دیگر علنی شد. اینجا که جای علنی شدن است، دیگر جا برای سؤال نیست. قبلاً سؤال میکنند، وقتی که نتیجه سؤال مشخص شد، حقیقت آن سؤال و جواب در سیما و علامت این شخص ظهور میکند، این شخص شناخته است.
آشکار شدن باطن صفات انسان در قیامت
حالا اگر کسی طماع بود و اهل ذخیره و پس انداز حرام بود و در قیامت، به صورت یک مور درآمده است، باز هم جا دارد آدم سؤال بکند تو اهل طمعی، قانع بودی یا طامع، جا برای سؤال نیست که ﴿لا یُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانُّ﴾ چرا؟ چون ﴿یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسیماهُمْ﴾ اگر علنی شد دیگر جا برای سؤال نیست. پس یک جا میگویند اینها را بازداشت بکنید، ما سؤال بکنیم: ﴿وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ﴾ وقتی که سؤال و جواب تمام شد و حجت الهی هم بالغ شد و همه چیز را هم اقرار کردند، شخص به صورت عمل خود درمیآید. وقتی به صورت عمل خود درآمد، از آن به بعد دیگر سؤال نمیکنند. حالا بیانی بعضی از بزرگان دارند که این شهادت اعضا و جوارح، گر¬چه تا حدودی شهادت لفظی هم است به قرینه اینکه، تبهکاران به اعضا و جوارحشان میگویند: ﴿لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا قالُوا أَنْطَقَنَا اللّهُ الَّذی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ﴾ ولی به استناد آن حدیثی که ذیل آیهٴ ﴿فَتَأْتُونَ أَفْواجًا﴾ از پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شد که افراد، به صورتهای گوناگون درمیآیند ، خب اگر کسی به صورت حیوانی درآمده است، همه اعضا و جوارح او شهادت میدهد که او چه کاره است. شما اگر کلبی را دیدید، غیر از آن است که از اعضا و جوارح او به درنده خویی او پی ببرید، چیز دیگر نیست؛ دست او، سر او، پای او، بدن او شهادت میدهد که این درنده است. گرگ اینچنین است، مور آن چنان است که اعضا و جوارح او شهادت به پس انداز میدهد. حالا اگر کسی به صورت حیوانی درآمده است، همه اعضا و جوارح او شهادت میدهند که این چه کاره است دیگر.
به هر تقدیر یا شهادتهای لفظی است، برابر ظاهر اینکه ﴿وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا قالُوا أَنْطَقَنَا اللّهُ الَّذی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ﴾ یا نه، شهادتهای تکوینی است، به آن صورتی که ﴿فَتَأْتُونَ أَفْواجًا﴾، اگر ﴿فَتَأْتُونَ أَفْواجًا﴾ شد، دیگر شهادت تکوینی است، مثل اینکه ﴿یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسیماهُمْ﴾. بنابراین این ﴿لا یَکْتُمُونَ اللّهَ حَدیثًا﴾ گرچه بر حسب ظاهر این است که در قیامت، چیزی را کتمان نمیکنند؛ اما این کتمان نمیکنند برای آن مرحله آخر است وگرنه آن مراحل اول، بنای آنها بر کتمان بود که اعاذنا الله من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا.
«و الحمد لله رب العالمین»
- اثبات عدم ظلم به اشخاص در قیامت
- حضرت عیسی (ع) شاهد امت خود در قیامت
- آشکار شدن باطن صفات انسان در قیامت
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿إِنَّ اللّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَکُ حَسَنَةً یُضاعِفْها وَ یُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْرًا عَظیمًا ﴿40﴾ فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهیدًا ﴿41﴾ یَوْمَئِذٍ یَوَدُّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوّی بِهِمُ اْلأَرْضُ وَ لا یَکْتُمُونَ اللّهَ حَدیثًا ﴿42﴾
اثبات عدم ظلم به اشخاص در قیامت
در آیهٴ قبل فرمود ذات اقدس الهی به اندازه ذرهای به احدی ستم نمیکند و اگر کسی حسنهای آورده باشد، خدا به او چند برابر پاداش میدهد و از نزد خود، اجر عظیمی هم اعطا میکند. در قیامت، مسئله جهنم و عذاب، یقینی است. عدهای هم معذباند، عدهای هم متنعم؛ اما از چه راه ثابت میشود برای همگان که خدا به اندازه ذرهای به احدی ستم نمیکند، برای اثبات این مطلب میفرمایند آن روز، مسئله به صورت بین الرشد درمیآید. از هر امتی ما شاهدی داریم ﴿فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهیدٍ﴾. در بحث قبل ملاحظه فرمودید که انسان با مجموعه شهدای خود، وارد صحنه میشود یعنی همه اعضا و جوارح او که شاهدند و متن عمل او که حاضر است، با این مجموعه حاضر میشود. برای تتمیم یا تکمیل یا تأیید او، شهدای دیگری هم به مسئله، نظر دارند و شهادت میدهند و آن امام هر عصر یا پیغمبر هر عصر است. وقتی اینچنین شد، آنگاه ثابت میشود که ﴿إِنَّ اللّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ﴾ اگر مسئله به صورت بین الرشد درآمد، عمل انسان پیش انسان مجسم شد، اعضا و جوارحی که با آن اعضا و جوارح، انسان گناه کرد شهادت دادند، پیغمبر آن عصر و امام آن عصر هم شهادت داد، آنگاه ثابت میشود که ظلمی در کار نیست. لذا آنها که اول انکار کردند بعد شک کردند، صریحاً اقرار میکنند ﴿فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ﴾ خب، پس مسئله قبل، طبق آیه گذشته این است که ﴿إِنَّ اللّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ﴾. برای اثبات این، فرمود: ﴿فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهیدٍ﴾ شهیدی که نه تنها عادل است، بلکه معصوم است. غیر از شهادت اعضا و جوارح که در سورهٴ «فصلت» بود، در سورهٴ «نور» بود، در سورهٴ «یس» بود، غیر از آن شاهدی به نام پیغمبر یا امام(علیهم الصلاة و علیهم السلام) هست، آنگاه ثابت میشود که هیچ ظلمی در آن روز نیست ﴿إِنَّ اللّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ﴾ چرا؟ برای اینکه محکمه با شاهدهای عدل، تنظیم میشود.
ذکر نام شهداء در کنار انبیاء بعنوان شاهد در سوره زمر
در سورهٴ مبارکهٴ «زمر» در کنار انبیا، نام شهدا را هم برد. آیهٴ 69 سورهٴ «زمر» این است که ﴿وَ أَشْرَقَتِ اْلأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْکِتابُ وَ جیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ﴾ غیر از انبیا، عده دیگری هم شاهدند. منظور از این شهدا، شهدای در معرکه قتال نیست، معمولاً قرآن کریم از شهدا به عنوان ﴿الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللّهِ﴾ یاد میکند. تعبیر از مقتولین در معرکه به شهید، در قرآن یا نیست یا بسیار کم است. بعضی از بزرگان البته احتمال دادند که بخشی از آیاتی که شهدا را مطرح کرده است، منظور شهدای در قتال باشد وگرنه قرآن کریم معمولاً از شهدا به ﴿الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللّهِ﴾ یاد میکند. ﴿وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللّه﴾ ، ﴿وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی سَبیلِ اللّهِ﴾ این آیات، نشانه آن است که از شهید به عنوان قتیل فی سبیل الله یاد میشود و این شهدایی که در قرآن کریم هست، ظاهراً شهدای اعمالاند یعنی شاهد صحنهاند در دنیا، شاهد محکمه عدلاند در قیامت. امروز میبینند که ظرف تحمل شهادت است، فردا ادا میکنند که ظرف ادای شهادت است، لذا در سورهٴ «زمر» فرمود: ﴿وَ جیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ﴾ یعنی انبیا هم آورده میشوند و شهدا هم آورده میشوند، انبیا را هم میآورند، شهدا را میآورند تا قضا بالقسط و العدل باشد. آنگاه این مجموعه، مسئله را بین الرشد میکند یعنی حضور خود عمل، شهادت اعضا و جوارح و شهادت امام و پیغمبر معصوم. کار به جایی میرسد که خود انسان هم شهادت میدهد علیه خود ﴿وَ شَهِدُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ کانُوا کافِرینَ﴾ که این دیگر در حقیقت اقرار است نه شهادت، آنگاه معلوم میشود ظلمی در کار نیست، یک چنین صحنه است. در بخشهای دیگر فرمود خدا به تنهایی یک شاهد محض است و کفایت میکند .
عظمت آیه به استناد ماجرای ابن مسعود
عظمت این آیه، از آن جریان ابنمسعود مشخص میشود. ابنمسعود میگوید روزی من وارد شدم، رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به من فرمود: «اقرأالقرآن علیّ»؛ قرآن بخوان! من عرض کردم همه قرآن را ما از شما یاد گرفتیم چطور من بخوانم، فرمود دوست دارم شما بخوانید. من باز کردم و از سورهٴ «نساء» شروع کردم « فافتتحتُ سورة النساء» شاید از این جمله، بتوان استفاده کرد که قرآن، مدون بود، مجموعهای بود و ایشان باز کردند و از سورهٴ مبارکهٴ «نساء» شروع کردند. از سورهٴ مبارکهٴ «نساء» خواندند تا آیهٴ 41 که محلّ بحث است. ابنمسعود میگوید که من همین طور آیات را خواندم تا رسیدم به ﴿فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهیدًا﴾ دیدم وجود مبارک پیغمبر، اشکش جاری شد و گریه کرد و من دیگر ساکت شدم . مسئله شهادت، آن روز یک مسئله آسانی نیست، آن قدر این مسئله مهم است که در آن روز، کافران این تمنیها را دارند تمنیهای، کافران را قرآن کریم در جمله بعد ذکر میکند که حالا آن را میخوانیم به خواست خدا، پس ﴿فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهیدًا﴾.
حضرت عیسی (علیه السلام) شاهد امت خود در قیامت
هر امتی شاهدی دارد، در جریان عیسیٰ(علیه السلام) قرآن، مکرراً از او به عنوان شاهد یاد کرده است که فرمود یوم القیامه، عیسای پیغمبر بر اینها شاهد است. آیهٴ 159 سورهٴ «نساء» این است که ﴿وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إِلاّ لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهیدًا﴾؛ وجود مبارک عیسیٰ روز قیامت، شاهد بر اینهاست. چه اینکه در پایان سورهٴ «مائده» آیهٴ 117 اینچنین آمده است که عیسیٰ(سلام الله علیه) در قیامت به خدا عرض میکند: ﴿ما قُلْتُ لَهُمْ إِلاّ ما أَمَرْتَنی بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ رَبّی وَ رَبَّکُمْ وَ کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهیدًا ما دُمْتُ فیهِمْ﴾؛ مادامی که من در بین اینها بودم، شاهد اینها بودم ﴿کُنْتَ أَنْتَ الرَّقیبَ عَلَیْهِمْ وَ أَنْتَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهیدٌ﴾ تو هم که شاهد مطلقی، مادامی که من در بین اینها بودم، شاهد اعمال اینها بودم. پس یک سخن در این است که هر امتی شهیدی دارد، شاهدی دارد یعنی شاهد اعمال و این در حقیقت جنس است، به معنای وحدت نیست که یک شاهد دارد، حالا ممکن است چندین شاهد داشته باشد.
معنی جنس داشتن شهید در آیه محل بحث
﴿فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهیدٍ﴾ این شهید، در اینجا معنای جنسی را دارد که با کثرت هم سازگار است که اگر امتی دارای چند شاهد بودند، همه آنها مشمول این آیه خواهد بود. در سورهٴ مبارکهٴ «نحل» و مانند آن، از شهدا به نام دیگر و به عنوان خاص یاد شده است. در سورهٴ «نحل» اینچنین فرمود که ما از هر امتی، شاهدی میآوریم و وجود مبارک پیغمبر بر آنها شاهد است. آیهٴ 89 سورهٴ «نحل» این است که ﴿وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فی کُلِّ أُمَّةٍ شَهیدًا عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾؛ از هر امتی ما شهیدی داریم، اینهم ﴿مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾ است. همان طوری که در اواخر سورهٴ «توبه» سخن از این است که پیغمبر از جان خود مردم است، آیهٴ 128 سورهٴ «توبه» این است که ﴿لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ﴾؛ که از جان خود شماست در سورهٴ «نحل» هم فرمود شهیدی از جان خود آنها ما برمیانگیزانیم، هر پیغمبری از متن جان خود مردم است ﴿مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾ است ﴿وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فی کُلِّ أُمَّةٍ شَهیدًا عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِکَ شَهیدًا عَلی هؤُلاءِ﴾ هر معنایی که ما برای این جمله محلّ بحث آیهٴ سورهٴ «نساء» ذکر کردیم، برای آیهٴ سورهٴ «نحل» هم معنا خواهد شد. پس قبل از اینکه به آن جمله برسیم تا اینجا روشن شد که هر امتی شهیدی دارد. منظور از شهید یعنی شاهد اعمال که در قیامت، شهادت میدهد و چون ادای شهادت، مسبوق به تحمل است، پس برای هر امتی در دنیا کسی هست که اعمال آنها را ببیند و چون اعمال هم قلبی است هم بدنی، پس هر امتی، شاهدی دارد که هم نیات و عقاید و اخلاق آنها را میبیند، هم گفتههای زبانی و کردههای دست و پای آنها را میبیند. اینکه در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» فرمود: ﴿قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ﴾ این نشان میدهد که غیر از خدا و غیر از پیغمبر خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) عدهای هستند که اعمال انسان را میبینند که مصداق کاملش، همان ائمه(علیهم السلام)اند و چون بخش مهم اعمال، مربوط به عقاید و اخلاق و نیتها برمیگردد، پس آنها گذشته از آنکه اعمال ظاهری ما را میبینند، اعمال قلبی و باطنی ما را هم میبینند. مسئله عرض اعمال بر معصومین(علیهم السلام) که یک شاهد خوبی است، پس هر امتی شهیدی دارد.
معرفی شاهدان ذکر شده قیامت در قرآن
پرسش:...
پاسخ: آنهم نشان میدهد که مردم یعنی افراد با ایمان، آنها هم میتوانند شاهد بر اعمال دیگران باشند. پایان سورهٴ مبارکهٴ «حج» این است، آیهٴ 78 سورهٴ «حج»: ﴿مِلَّةَ أَبیکُمْ إِبْراهیمَ هُوَ سَمّاکُمُ الْمُسْلِمینَ مِنْ قَبْلُ وَ فی هذا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهیدًا عَلَیْکُمْ وَ تَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ﴾؛ که شما هم شاهد بر مردم باشید، حالا شما یعنی امت اسلامی، شاهد باشید بر دیگران. در ذیل آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «بقره» که ﴿جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهیدًا﴾ آنجا مبسوطاً بحث شد، بعضی از روایات آن باب هم این بود که ائمه(علیهم السلام) میفرمودند که این امت، نمیتواند منظور آیه باشد که امت اسلامی، شاهد بر دیگران باشد. برای اینکه در بین مردم عادی کسانیاند که حرف آنها و شهادت آنها برای یک حزمه بقل است ـ حزمه بقل یعنی یک دسته سبزی ـ حرف اینها برای یک دسته سبزی در محکمه، ارزشی ندارد، حالا چطور که در قیامت بتوانند شهادت بدهد به اعمال دیگران پس منظور از اینکه فرمود: ﴿لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهیدًا﴾ منظور توده مردم نیست [بلکه] منظور ما اهلبیت(علیهم السلام) هستیم . حالا یا منحصر در اهل بیت(علیهم السلام) است یا اینها مصداق کاملاند، شاگردان اینها هم نظیر سلمان و اباذر و مراجعی که از نظر عدل، تالی تلو آنها هستند، اینها هم میتوانند شاهد باشند یا آیه منحصر در اینهاست یا مصداق کاملش اینهاست. پس این طور نیست که ناظر به همه مردم باشد که همه مردم بتوانند شهادت بدهند، برای اینکه کسانی که شهادت آنها برای یک دسته سبزی در دنیا مسموع نیست، چگونه شهادت اینها در قیامت مسبوق باشد. خب، پس هر امتی شهیدی دارد و در قیامت این شهید، شهادت بر اعمال امت خواهد داد. این مسئله¬ای که هر امتی شهیدی دارد، در سورهٴ مبارکهٴ «قصص» آیهٴ 75 هم دلالت بر آن دارد، آن آیهٴ 75 سورهٴ «قصص» این است: ﴿وَ نَزَعْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ شَهیدًا فَقُلْنا هاتُوا بُرْهانَکُمْ﴾؛ ما شاهد هر امت را در قیامت احضار میکنیم، بعد به اینها میگوییم دلیلتان و برهانتان را هم بیاورید تا ثابت بشود که خدا به احدی به اندازه ذرهای ظلم نمیکند. عمده، آن جمله بعدی است که فرمود: یا ﴿فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهیدًا﴾.
بررسی منظور از اطلاق شهید در آیه
آیا این ﴿جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ﴾ منظور این است که توی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فقط شاهد بر مردمی هستی که در عصر تو زندگی میکردند که این ﴿هولاء﴾ یعنی موجودین در عصر نزول وحی، در عصر زندگی شما، با اینکه نامی از آنها برده نشد یا نه، منظور از این ﴿هولاء﴾ همان کل امت با شهید آنهاست یعنی هر امت، شهیدی دارد و این همه امم و شهدایی که برای آنها هست، همه اینها مشهود تو هستند، تو شهید شاهدانی، تو هم شهید اممی و هم شهید انبیایی و استبعاد بعضی که انبیا، احتیاج به شهادت ندارند تا پیغمبر ما شاهد آنها باشد، برای اینکه آنها معصوماند، این تام نیست برای اینکه لازم نیست شاهد همیشه علیه کسی شهادت بدهد. در داوری بین امم و انبیا، پیغمبر شهادت میدهد که حق با انبیا بود، یک چنین احاطهای دارد و ذیل آیهٴ سورهٴ مبارکهٴ «نحل» هم این را تأیید میکند، فرمود: ﴿وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیانًا لِکُلِّ شَیْءٍ﴾ در سورهٴ «نحل اینچنین آمده است ﴿وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فی کُلِّ أُمَّةٍ شَهیدًا عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِکَ شَهیدًا عَلی هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیانًا لِکُلِّ شَیْءٍ وَ هُدًی وَ رَحْمَةً وَ بُشْری لِلْمُسْلِمینَ﴾ اگر این قرآن تبیان کل شیء است، یکی از این اشیاء همان آن جریانی است که در امم گذشته و رابطه بین امتها و انبیای آنهاست، آن را هم حقیقت قرآن و باطن قرآن در بر دارد و خداوند از قرآن تعبیر کرده است که ﴿مهمیناً علیه﴾ قرآن نه تنها مصدق کتابهای قبلی است، بلکه هیمنه و سیطره هم دارد. اگر قرآن، مهیمن بر کتابهای قبلی است و هیمنه و سیطره دارد، پس رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم مهیمن بر رسل قبلی است و بر آنها سطره و هیمنه دارد، چون هر پیغمبری به اندازه کتاب خود قدرت دارد. پس اگر ما بگوییم ﴿وَ جِئْنا بِکَ شَهیدًا عَلی هؤُلاءِ﴾ یعنی وجود مبارک پیغمبر هم شاهد بر امت خود است، هم شاهد بر امم گذشته است، هم شاهد بر انبیای پیشین، این گزاف نیست و انبیا هم واقعاً مسئولاند، برابر همان آیهٴ سورهٴ «اعراف» که ﴿فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلینَ﴾ .
غیر قابل انکار بودن شهادت انبیاء در قیامت
خب، اگر صحنه، با شهادت انبیا آمیخته شد، دیگر در آن روز جا برای هیچ انکار نیست. لذا فرمود: ﴿یَوْمَئِذٍ یَوَدُّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوّی بِهِمُ اْلأَرْضُ وَ لا یَکْتُمُونَ اللّهَ حَدیثًا﴾؛ در آن روز کسانی که کفر ورزیدند و پیامبر را معصیت کردند، آرزویی دارند. کفر خدا به سلب اعتقاد است به نفی است و به اطاعت نکردن دستورات الهی است. یک وقت پیغمبر میفرماید که خدا گفت: ﴿أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ﴾ اینجا اگر کسی اقامه نماز نکرد و ایتای زکات نکرد، در حقیقت خدا را معصیت کرده است. یک وقت میفرماید: «لعنَ الله مَن تخلَّفَ عن جَیشِ أُسامَة» اینجا سخن از معصیت الرسول است، گرچه رسول هیچ کاری را بدون وحی نمیکند ولی این به صورت بیان حکم قرآنی در نیامده، پس ولایت او و رهبری رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) باید اطاعت بشود، چه اینکه پیامهای او هم باید امتثال بشود. کسانی که معصیت کردهاند، نسبت به دستورات الهی کفر ورزیدهاند یا نسبت به راهنماییها و رهنمود پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) معصیت کردند، در آن روز یک تمنی دارند: ﴿یَوْمَئِذٍ یَوَدُّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوّی بِهِمُ اْلأَرْضُ﴾؛ میگویند ای کاش با زمین با خاک یکسان بودند. حالا یا به این معناست که برابر پایان سورهٴ «نبأ» که دارد در آن روز ﴿یَوْمَ یَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ یَداهُ وَ یَقُولُ الْکافِرُ یا لَیْتَنی کُنْتُ تُرابًا﴾ یا ناظر به آن است که در سطح زمین باشد یا ناظر به آن است که مرده بود و با خاک یکسان بود و سر از قبر برنمیآورد، ای کاش مرده بود و زنده نمیشد. به هر تقدیر، او تمنی میکند که زنده نباشد﴿یَوْمَئِذٍ یَوَدُّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوّی بِهِمُ اْلأَرْضُ﴾ در دنیا، یک انسان غافل و جاهل اگر به ستوه آمده است، در حقیقت از دست خود به ستوه آمده است، این ممکن است دست به خودکشی بزند و خیال بکند که اگر بمیرد راحت است. البته اگر بمیرد، ممکن است این حادثه مخصوص را نداشته باشد ولی حوادث دردناکی هم او را تعقیب میکند، این خیال هست. ولی در قیامت این ممکن نیست که کسی دست به انتحار بزند و آنجا اصلاً مرگ، مرده است. این تمثیلی که هست که مرگ را به صورت کبش املح درمیآورند و او را ذبح میکنند ، این ناظر به آن است که دیگر موتی در کار نیست، هر که هست برای همیشه زنده است. حالا حیات، ابدی و این خزی و رسوایی هم ابدی. لذا اینها تمنی دارند که ﴿لَوْ تُسَوّی بِهِمُ اْلأَرْضُ﴾ ای کاش! با خاک یکسان بودیم ﴿وَ لا یَکْتُمُونَ اللّهَ حَدیثًا﴾.
بیان احتمالات موجود در ﴿و لایکتمون﴾
این ﴿وَ لا یَکْتُمُونَ﴾ یا جمله مستقل است و عطف است بر ﴿یوّد﴾ یا عطف است بر ﴿لو تسوی﴾. اگر عطف بر ﴿یوّد﴾ باشد یعنی در قیامت، دو چیز مطرح است: یکی اینکه معصیت کاران و کافران تمنی میکنند که با خاک یکسان باشند این (یک) و هیچ چیزی را هم کتمان نمیکنند؛ هر چه دارند اظهار میکنند این (دو) «یوّد و لا یکتمون» که این ﴿لا یکتمون﴾ عطف باشد بر ﴿یوّد﴾ که این را تقویت کردهاند، این احتمال اول. احتمال دوم آن است که این جزء متمنیات کافران باشد ﴿یَوْمَئِذٍ یَوَدُّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوّی بِهِمُ اْلأَرْضُ﴾؛ دوست دارند که با خاک یکسان باشند (یک) و دوست دارند که ﴿وَ لا یَکْتُمُونَ اللّهَ حَدیثًا﴾ که چیزی را کتمان نمیکردند. خب، این دوستی ایشان باید به لحاظ دنیا باشد یا به لحاظ اوایل قیامت. در دنیا اینها خیلی از آیات الهی را کتمان کردند آنها که تحریف کردند ﴿تَکْتُمُونَ الْحَقَّ﴾ بود یا آیات الهی یا آیات رسالت را، اینها دیده بودند، درک کرده بودند ولی کتمان میکردند. این گروهی که کتمان میکردند، نشانههای پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را یا آیات انجیل و تورات را کتمان میکردند یا کسانی که در محکمه عدل، حق را کتمان کردند ﴿وَ مَنْ یَکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ﴾ کسی که باید در محکمه عدل، شهادت حق بدهد کتمان کرده است میگوید ای کاش! در دنیا من آن حق را کتمان نمیکردم که ﴿یوّد﴾ که ﴿وَ لا یَکْتُمُونَ اللّهَ حَدیثًا﴾ آرزو میکردند که ای کاش! در دنیا چیزی را کتمان نمیکردند، این یک احتمال. احتمال دیگر آن است که وقتی انسان میمیرد، اوایل هوای دنیا سر او است تا کم کم این خصوصیتهای دنیایی رخت بربندد و مطلب برای او روشن بشود که نشئه کاملاً عوض شده است و قوانین و احکام و آداب و عادات دنیا در آنجا نیست. در اوایل امر، در حال احتضار وقتی فرشتگان را میبیند که با آنها دارند با شدت رفتار میکنند، اینها اظهار سلم و سلامت میکنند، بعد میگویند ما که کار بدی نکردیم، به فرشتهها میگویند ما که کار بدی نکردیم، آیهٴ 28 سورهٴ «نحل» این است ﴿الَّذینَ تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمی أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما کُنّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ﴾؛ اظهار سلم میکنند که ما تابعیم، ما کار بدی نکردیم، هنوز نمیدانند که نشئه دارد عوض میشود، این اوایل امر است، آنگاه فرشتهها میفرمایند: ﴿بلی إِنَّ اللّهَ عَلیمٌ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾؛ خدا میداند که شما چه کردید. پس اوایل امر، هنوز مسئله برایشان روشن نیست که وضع برگشت [و] جا برای کتمان نیست.
ظهور ملکات دنیوی انسان در قیامت
خب، این گروه در اوایل قیامت هم، باز هوای دنیا سرشان است یا همان ملکات دنیا دارد ظهور میکند. آیات22و23 سورهٴ «انعام» هم این است: ﴿وَ یَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمیعًا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذینَ أَشْرَکُوا أَیْنَ شُرَکاؤُکُمُ الَّذینَ کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ ٭ ثُمَّ لَمْ تَکُنْ فِتْنَتُهُمْ إِلاّ أَنْ قالُوا وَ اللّهِ رَبِّنا ما کُنّا مُشْرِکینَ﴾؛ آنجا هم قسم میخورند که ما مشرک نبودیم. حالا این یا از باب ظهور ملکات کذب است، یک انسان دروغگو وقتی هم که دارد حرف میزند، آن ملکه کذباش ظهور میکند، در حال خواب که دارد حرف میزند، حرف دروغ میگوید. اگر در حال اغما یک آدم دروغگو حرف میزند، برابر آن ملکاتش، خبر دروغ میدهد. در قیامت، زبان ما در اختیار خود ما نیست که هر چه خواستیم بگوییم، زبان در اختیار آن ملکات است. کسی که عمری را با دروغ گذراند، در قیامت هم این حرفش، حرف دروغ است، گفتند ﴿ما کُنّا مُشْرِکینَ﴾ ، لذا خدا به پیغمبر میفرماید: ﴿انْظُرْ کَیْفَ کَذَبُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ﴾ ؛ آن افتراهایی که میبستند که برای خدا شریک قائل بودند، آنها الآن گم شدند، چون خدا شریکی ندارد و الآن علیه خودشان دارند دروغ میگویند، میگویند ما مشرک نبودیم، در حالی که مشرکاند. خب، پس اوایل امر یا میگویند ما بد نکردیم یا میگویند ما مشرک نبودیم. چون قیامت حالا که پنجاه هزار سال هست، درجاتی دارد، درکاتی دارد، موقفهایی دارد یکی پس از دیگری این مواقف، حکم خاص خود را نشان میدهد. کم کم، کم کم میبینند به جایی رسیدند که عمل را دیدند، بعد به جایی رسیدند که دست حرف زد پا حرف زد، حالا میخواهند جلوی اینها را بگیرند نمیتوانند ﴿لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا﴾ مدام اعتراض میکنند به اعضا و جوارحشان ﴿قالُوا أَنْطَقَنَا اللّهُ الَّذی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ﴾ میبینند نه، جلوی هیچ چیز را نمیشود گرفت، عمل حاضر شد، اعضا و جوارح شهادت دادند، جلوی اعضا و جوارح را هم نمیتوانند بگیرند، سرانجام خودشان اعتراف میکنند [و] سرانجام به جایی میرسند که ﴿لا یَکْتُمُونَ اللّهَ حَدیثًا﴾ دیگر خودشان اقرار میکنند. پس اگر این ﴿لا یَکْتُمُونَ اللّهَ حَدیثًا﴾ را به دنیا زدیم، معنایش این است که این آیات الهی که آمد، اینها بر خلاف حق کتمان کردند و در قیامت پشیمان میشوند که چرا کتمان کردند و اگر مربوط به خود قیامت باشد، این برای آن اوایل قیامت است، مثل اینکه اولها میگویند ﴿ما کُنّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ﴾ ؛ ما کار بدی نکردیم، بعد میگویند ﴿ما کُنّا مُشْرِکینَ﴾؛ قسم میخورند میگویند ﴿ما کُنّا مُشْرِکینَ﴾ بعد کم کم که همه اینها آمدند و مسئله شهادت به نصاب رسیده است، آن لحظه دیگر ﴿وَ لا یَکْتُمُونَ اللّهَ حَدیثًا﴾. لذا بخشی از این اختلافهایی که به حسب ظاهر به نظر میرسد، با این تفاوت موقف حل میشود. در یک بخش قرآن دارد که ﴿فَیَوْمَئِذٍ لا یُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانُّ﴾ کسی سؤال نمیکند. در بخش دیگر در سورهٴ «صافات» دارد که ﴿وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ﴾ ؛ اینها را بازداشت کنید متوقفشان کنید، ما از آنها سؤال بکنیم. معلوم میشود که قبلاً بازداشت نبودند و سؤال نمیشد از آنها. این عقبه، عقبه سؤال است، اینکه میگویند فلان موقف، موقف حساب است فلان موقف، موقف تطایر کتب است فلان موقف، موقف محاکمه است فلان موقف، موقف کذا و کذاست به همین مناسبت است. آنگاه اینها که به این موقف شهادت رسیدند، اینها تمنی میکنند، میگویند ای کاش! ما کتمان نمیکردیم چیزی را یعنی در همین قیامت، خوب بود از همان اول میگفتیم، از همان حالت مرگ که ملائکه با ما برخورد کردند، از همان حالت نمیگفتیم ﴿ما کُنّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ﴾ ؛ ما کار بدی نکردهایم. وقتی هم وارد قیامت شدیم، ای کاش نمیگفتیم که ﴿وَ اللّهِ رَبِّنا ما کُنّا مُشْرِکینَ﴾ از همان اول میگفتیم که ما بد کردیم، خب.
مراحل قیامت و شناخته شدن مجرمین به علائم شان
پرسش:...
پاسخ: در بعضی از مراحل که جمع بندی کردند وشخص به صورت عملش در آمده است دیگر سؤال نمی کنند در همان سورهٴ مبارکهٴ «الرحمن» دارد که ﴿فَیَوْمَئِذٍ لا یُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانُّ﴾ ، بعد دلیلش را ذکر میکند. خب، چرا سؤال نمیکند، چون ﴿یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسیماهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّواصی وَ اْلأَقْدامِ﴾ ما برای چه سؤال بکنیم، برای اینکه مشخص بشود این شخص، مجرم است یا مؤمن یا متقی. وقتی که اعمال، ظهور کرد و شخص با سیما، سیما یعنی نشانه، وسمه یعنی علامت، موسوم یعنی علامتدار، سیما به معنی صورت نیست، سیما به معنای علامت است. اگر کسی با علامت مجرمین شناخته شد، داعی ندارد این که سؤال بکند. حالا اگر کسی در آتش بود و سوخته و سوخت و سوز شده، زغال شده درآمده، آدم اگر سؤال بکند که شما آقا سوختید خب، برای چه بگوید سوختید. یا کسی در آب دریا بود و غرق شد و درآمده است، سرا پا خیس است، سؤال بکنند آقا شما در آب افتادید! این جا ندارد که ﴿ لا یُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانُّ﴾ چرا؟ چون ﴿یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسیماهُمْ﴾ حالا دیگر علنی شد. اینجا که جای علنی شدن است، دیگر جا برای سؤال نیست. قبلاً سؤال میکنند، وقتی که نتیجه سؤال مشخص شد، حقیقت آن سؤال و جواب در سیما و علامت این شخص ظهور میکند، این شخص شناخته است.
آشکار شدن باطن صفات انسان در قیامت
حالا اگر کسی طماع بود و اهل ذخیره و پس انداز حرام بود و در قیامت، به صورت یک مور درآمده است، باز هم جا دارد آدم سؤال بکند تو اهل طمعی، قانع بودی یا طامع، جا برای سؤال نیست که ﴿لا یُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانُّ﴾ چرا؟ چون ﴿یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسیماهُمْ﴾ اگر علنی شد دیگر جا برای سؤال نیست. پس یک جا میگویند اینها را بازداشت بکنید، ما سؤال بکنیم: ﴿وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ﴾ وقتی که سؤال و جواب تمام شد و حجت الهی هم بالغ شد و همه چیز را هم اقرار کردند، شخص به صورت عمل خود درمیآید. وقتی به صورت عمل خود درآمد، از آن به بعد دیگر سؤال نمیکنند. حالا بیانی بعضی از بزرگان دارند که این شهادت اعضا و جوارح، گر¬چه تا حدودی شهادت لفظی هم است به قرینه اینکه، تبهکاران به اعضا و جوارحشان میگویند: ﴿لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا قالُوا أَنْطَقَنَا اللّهُ الَّذی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ﴾ ولی به استناد آن حدیثی که ذیل آیهٴ ﴿فَتَأْتُونَ أَفْواجًا﴾ از پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شد که افراد، به صورتهای گوناگون درمیآیند ، خب اگر کسی به صورت حیوانی درآمده است، همه اعضا و جوارح او شهادت میدهد که او چه کاره است. شما اگر کلبی را دیدید، غیر از آن است که از اعضا و جوارح او به درنده خویی او پی ببرید، چیز دیگر نیست؛ دست او، سر او، پای او، بدن او شهادت میدهد که این درنده است. گرگ اینچنین است، مور آن چنان است که اعضا و جوارح او شهادت به پس انداز میدهد. حالا اگر کسی به صورت حیوانی درآمده است، همه اعضا و جوارح او شهادت میدهند که این چه کاره است دیگر.
به هر تقدیر یا شهادتهای لفظی است، برابر ظاهر اینکه ﴿وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا قالُوا أَنْطَقَنَا اللّهُ الَّذی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ﴾ یا نه، شهادتهای تکوینی است، به آن صورتی که ﴿فَتَأْتُونَ أَفْواجًا﴾، اگر ﴿فَتَأْتُونَ أَفْواجًا﴾ شد، دیگر شهادت تکوینی است، مثل اینکه ﴿یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسیماهُمْ﴾. بنابراین این ﴿لا یَکْتُمُونَ اللّهَ حَدیثًا﴾ گرچه بر حسب ظاهر این است که در قیامت، چیزی را کتمان نمیکنند؛ اما این کتمان نمیکنند برای آن مرحله آخر است وگرنه آن مراحل اول، بنای آنها بر کتمان بود که اعاذنا الله من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است