- 688
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 9 تا 17 سوره احزاب
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 9 تا 17 سوره احزاب"
- ائتلاف کافران، منافقین و مشرکان در حمله به مدینه؛
- نصرت الهی بر مؤمنان در شرایط تحریم؛
- بررسی اوضاع داخلی مردم مدینه در زمان جنگ.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحاً وَجُنُوداً لَّمْ تَرَوْهَا وَکَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیراً (9) إِذْ جَآءُوکُمْ مِنْ فَوْقِکُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنکُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا (10) هُنَالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالاً شَدِیداً (11) وَإِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ مَّا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً (12) وَإِذْ قَالَت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ یَا أَهْلَ یَثْرِبَ لاَ مُقَامَ لَکُمْ فَارْجِعُوا وَیَسْتَأْذِنُ فَرِیقٌ مِّنْهُمُ النَّبِیَّ یَقُولُونَ إِنَّ بُیُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِیَ بِعَوْرَةٍ إِن یُرِیدُونَ إِلَّا فِرَاراً (13) وَلَوْ دُخِلَتْ عَلَیْهِم مِنْ اقْطَارِهَا ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْهَا وَمَا تَلَبَّثُوا بِهَا إِلَّا یَسِیراً (14) وَلَقَدْ کَانُوا عَاهَدُوا اللَّهَ مِن قَبْلُ لاَ یُوَلُّونَ الْأَدْبَارَ وَکَانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُولاً (15) قُل لَّن یَنفَعَکُمُ الْفِرَارُ إِن فَرَرْتُم مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَإِذاً لَا تُمَتَّعُونَ إِلَّا قَلِیلاً (16) قُلْ مَن ذَا الَّذِی یَعْصِمُکُم مِنَ اللَّهِ إِنْ أَرَادَ بِکُمْ سُوءاً أَوْ أَرَادَ بِکُمْ رَحْمَةً وَلاَ یَجِدُونَ لَهُم مِن دُونِ اللَّهِ وَلِیّاً وَلاَ نَصِیراً (17)﴾
مروری بر مباحث گذشته
در آغاز سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» دعوت به تقوا و پرهیز از قبول پیشنهاد کافران و منافقان مطرح شد رهبری وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به عنوان اینکه ﴿النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ﴾[1] مطرح شد که باید نسبت به آن حضرت بیشتر از جان خودشان حمایت کنند آنگاه جریان جنگ احزاب و خندق مطرح شد اوّلین جنگی که بر مسلمانها تحمیل کردند بدر بود که با پیروزی مسلمانها پایان پذیرفت کم کم, رفته رفته به جبهه جنگ احد ختم شد.
ائتلاف کافران و منافقین و مشرکان در حمله به مدینه
بعد از جریان احد, همه اینها تصمیم گرفتند یکسره به مدینه حمله کنند هم دشمنان خارج هم دشمنان داخل, هم یهودیهای مدینه و منافقان و ﴿الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ﴾ هم مشرکان مکه اینها گروههایی ائتلاف کردند احزابی تشکیل دادند از چهار طرف مدینه را محاصره کردند از نظر نظامی و از نظر تبلیغی و جنگ روانی هم اینها را به وحشت انداختند.
نصرت الهی بر مؤمنان در شرایط تحریم
در چنین فضایی ذات اقدس الهی به مؤمنین میفرماید این فضا, فضای خفقان و بسته بود نه پیروزی نظامی مقدورتان بود نه پیروزی سیاسی مقدورتان بود نه قدرت اقتصادی داشتید در چنین فضای بستهای که تحریم شدید از هر طرف محاصره شدید در میدان مین قرار گرفتید خدا شما را حفظ کرد ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ﴾ این آیات بعد از جریان جنگ خندق (همان جنگ احزاب) نازل شد که بسیاری از همان مردم شاهد صحنه بودند دو متن را خدا ذکر میکند بعد این دو متن را شرح میدهد شرح این دو متن.
تبیین موقعیت دشمن در این جنگ
تبیین وقایع موجود در حجاز بود آن دو متن یکی این است که فرمود دشمنها آمدند بعد این را شرح میدهد که از بالا و از پایین شما را محاصره کردند جنگ تبلیغی و روانی هم داشتند فرصتهای فکری را از شما گرفتند شما را به زلزله و لرزه در آوردند متن دیگری که فرمود آن است که ﴿وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا﴾ در چنین فضایی افکار متعدّد, ظنون متعدّد, آراء متعدّد این متن است.
بررسی اوضاع داخلی مردم مدینه در زمان جنگ
بعد این را شرح داد که منافقون یک نحو حرف میزدند ﴿وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ﴾ یک نحو حرف میزدند فتنهگرها یک نحو حرف میزدند ﴿وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا﴾ این متن است, ﴿إِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ﴾ جزء شرح است ﴿وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ﴾ جزء شرح است ﴿وَإِذْ قَالَت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ یَا أَهْلَ یَثْرِبَ﴾ شرح است این دو متن را با دو شرح تبیین کرد هم وضع دشمنها را اول به صورت متن ذکر کرد بعد شرح داد هم وضع داخلیها را به صورت متن ذکر کرد بعد شرح داد بعد فرمود شما حوادث تلخی را گذراندید و نصرت الهی را هم دیدید.
مقایسه نابرابر شرایط مؤمنان و دشمنان در جنگ احزاب
مگر در جنگ بدر نبود مگر در جنگ بدر شما یک سوم آنها نبودید مگر شما با چوبدستی و سلاح عادی جنگ نمیکردید مگر آنها با شمشیر جنگ نمیکردند مگر شما به سربازانتان خرما نمیدادید مگر آنها به سربازان خودشان کباب نمیدادند مگر شما پیاده نمیجنگیدید مگر آنها سواره نمیجنگیدند چطور شد که در جنگ بدر شما پیروز شدید این را در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» به صورت مبسوط بیان کرده در سورهٴ «آلعمران» آیه 123 به بعد فرمود: ﴿وَلَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ٭ إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ أَلَن یَکْفِیَکُمْ أَن یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاَثَةِ آلاَفٍ مِنَ الْمَلاَئِکَةٍ مُنزَلِینَ﴾ بعد فرمود فرشتگان برتر و بهتر و بیشتر هم خدا نازل میکند شما این صحنهها را کاملاً دیدید در جنگ احد یک اختلاف داخلی رخنه کرد خطر آن را هم دیدید در جنگ بدر همان اندازه که بودید متّحد بودید ثمر شیرین آن را چشیدید در جنگ احد همان اندازه که بودید اختلاف کردید ثمره تلخش را چشیدید همان خدایی که در جنگ بدر شما را پیروز کرد همان خدایی که در جریان جنگ احد با اینکه اختلاف کردید و از هر نظر نافرمانی کردید باز بالأخره کاری کرد که اسلام شکست نخورد و پیروز شد الآن که دشمن داخل و خارج از هر طرف دارند حمله میکنند یعنی از بالا و پایین و شرق و غرب شما را محاصره کردند و امکانات شما هم بسیار کم است بدانید کسی که مالک آسمان و زمین است قدرت در اختیار اوست ﴿لِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ والْأَرْضِ﴾.[2]
چگونگی نصرت الهی توسط ابر و باد (جنود الهی)
همین بادهایی که در حال عادی رسالت کشاورزی را به عهده دارند رسالت باغداری را به عهده دارند همین باد که ﴿أَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ﴾[3] همین بادها فرمان ما را هم میبرند ما به این بادها دستور میدهیم این ابرها را کجا ببارانند ﴿نَسُوقُ الْمَاءَ إِلَی الْأَرْضِ الْجُرُزِ﴾[4] رهبری این ابرها که کجا ببارند دقیق و حسابشده است به کویر نبارند به زمین شورهزار نبارند این بارها امانتهای الهی است این بارها را ببرند به مزارع و مراتع, رهبری اینها را این ریاح به عهده دارند ﴿نَسُوقُ الْمَاءَ إِلَی الْأَرْضِ الْجُرُزِ﴾ نه سوابخ; ما به زمین سبخه و شورهزار آب نمیدهیم ما به آنها که شایسته نیستند آب نمیدهیم این حساب هندسی دقیق ریاضی را ما به این بادها یاد دادیم یک وقت هم به فرمان ما بساط جنگ احزاب را به هم میزنند که ﴿فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحاً وَجُنُوداً لَّمْ تَرَوْهَا﴾.
حل مشکلات دینی و داخلی زمینه نصرت الهی
شما مشکل داخلیتان و دینیتان را حل کنید شما میگویید ما مشکل منزل داریم اگر اینها بیایند خانه شما را هم بگیرند آوارهتان هم بکنند باز دست از آن انحراف برنمیدارید حالا اینها را قرآن تبیین کرده موقعیت دشمن را مشخص کرده موقعیت درون را مشخص کرده موقعیت روانی اینها را مشخص کرده بعد فرمود کار به دست یک نفر است اگر خدا بخواهد خیری به شما برساند کسی نمیتواند جلویش را بگیرد بخواهد شما را به عذابی تأدیب کند کسی نمیتواند جلویش را بگیرد خیر و شرّ به دست خداست.
طرفینی بودن وفای به عهد و لعنت خداوند بر ناقضین پیمان
در صورتی که شما به عهد الهی وفا کنید ﴿أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ﴾[5] من به عهدم وفا میکنم شما به عهدتان وفادار باشید شما تعهد کردید که صحنه را ترک نکنید صحنه را رها نکنید از پیغمبر رو برنگردانید این عهد خداست عهد خدا مورد سؤال است کسی که عهد خدا را بشکند لعنت خدا نصیب اوست خدای سبحان لعنت کرده کسانی را که ﴿یَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ﴾[6] اینها عهد الهی است هم وفای به عهد واجب است هم ناقض عهد الهی مورد لعن خداست اینها را در سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» به این صورت مشخص کرده قبلاً در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» آیه 123 به بعد هم ملاحظه فرمودید که حضور فرشتگان در جنگ بدر را مشخص کرده که همه از نزدیک این پیروزی باورنکردنی را مشاهده کردند.
یادآوری نعمتهای الهی در بلاهای ارضی و سماوی
در آغاز این بخش از آیاتی که امروز تلاوت شد فرمود نعمتی که خدا به شما داد فراموش نکنید الآن ما هم بهترین نعمت را خدا به ما داد این زلزله 8/7 ریشتری کم نبود اگر ـ خدای ناکرده ـ یک مقدار این طرفتر بود چیزی نمیماند در همین روایاتی که از حضرت صدیقه کبرا(سلام الله علیها) آمده است که خدا به برکت مؤمنان زلازل را برمیدارد[7] در همان روایت لوح زمرّدی از حضرت صدیقه کبرا همینها نوشته است. فرمود به برکت دعای مؤمنین خدا زلزلهها را برمیدارد خب این 8/7 ریشتر اگر ـ خدای ناکرده ـ قدری جلوتر بود قدری سطحیتر بود دیگر ایرانی نمیماند فرمود به یاد این نعمتها باشید سجده شکر کنید نماز شکر به جا بیاورید الحمدلله بگویید, خدایا «کَم مِن مکروهٍ دفعته»[8] اینها همان است این بلاهایی که ما استحقاقش را داشتیم ولی شما رد کردی ما شاکریم این مکروهی که میخواست بیاید شما جلویش را گرفتی شاکریم «و کَم مِن مکروهٍ دفعته» غفلت را باید بالأخره انسان از خودش بزداید فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ﴾.
رهاورد تلخ جنود الهی بر کفار
﴿إِذْ جَاءَتْکُمْ جُنُودٌ﴾ این متن است این جنود از کجا آمده در آیه ده فرمود: ﴿مِنْ فَوْقِکُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنکُمْ﴾ خب این جنود آمدند رهاورد تلخشان چه بود؟ ﴿زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ﴾.
دینی نبودن افکار و گفتار سه گروه از مردم مدینه
متن بعدی ﴿وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا﴾ گمانهای گوناگون, پیشنهادهای گوناگون, افکار متنوّع در شما پیدا شده این متن است این افکار گوناگون چیست یکی اینکه در جمع شما منافقونی بودند و در جمع شما افراد ضعیفالایمانی بودند و در جمع شما افراد ناشناختهای بودند که فکر دینی نداشتند این سه گروه حرفهای گوناگون میزدند ﴿وَإِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ مَّا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً﴾ میگفتند ـ معاذ الله ـ ما فریب خوردیم ما میخواهیم استراحت کنیم مقدورمان نیست ولی این پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به ما وعده داد که شما مدائن را میگیرید ایران را میگیرید بر کسراها مسلّط میشوید بر روم مسلّط میشوید ما میخواهیم اینجا استراحت کنیم جا نداریم آن وقت ایشان به ما میگوید ایران را میگیرید روم را میگیرید این اهانتها را داشتند مسخرهها را داشتند این فریبکاریها را داشتند ﴿مَّا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً﴾ چون وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اصحاب از مدینه خارج شدند که اطراف مدینه خندقی بِکَنند که جلوی تهاجم اینها را بگیرند اینها از مدینه مقداری خارج شدند گروهی میگفتند برگردید مدینه از این صحنه برگردید هیچ فایدهای هم ندارد.
وجه تسمیه «یثرب»
﴿وَإِذْ قَالَت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ یَا أَهْلَ یَثْرِبَ﴾ یثرب یا اسم مدینه است که قبلاً به این شهر میگفتند یثرت بعد شده مدینه به برکت مدنیّت به برکت تمدّن به برکت دین اسلام شده مدینه اول مدینةالرسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود بعد بالقول المطلق شده مدینه یا نه, اسم آن سرزمین وسیع است که شهر مدینه در ناحیهای از این سرزمین وسیع قرار گرفته نه اینکه یثرب اسم خصوص این شهر باشد.
فرار از یاری پیامبر به بهانه ناامن بودن خانههایشان
فرمود: ﴿یَا أَهْلَ یَثْرِبَ لاَ مُقَامَ لَکُمْ﴾ دیگر جا برای ایستادن نیست برای اینکه بیگانه حمله کرده آنجا منزلتی ندارد جای اقامت نیست در همین فضا که عدهای گفتند: ﴿یَا أَهْلَ یَثْرِبَ لاَ مُقَامَ لَکُمْ فَارْجِعُوا﴾ عدهای آمدند به رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) عرض کردند که ما که آمدیم خانهمان تنها بود در و دیوار ندارد پیکر ندارد ممکن است بیگانه حمله کند ممکن است سارق بیاید بچههایمان تنها هستند اجازه بدهید ما برگردیم ﴿وَیَسْتَأْذِنُ فَرِیقٌ مِّنْهُمُ النَّبِیَّ یَقُولُونَ إِنَّ بُیُوتَنَا عَوْرَةٌ﴾ بعد فرمود: ﴿وَمَا هِیَ بِعَوْرَةٍ إِن یُرِیدُونَ إِلَّا فِرَاراً﴾ نه, خانهشان امن است در و دیوار هم دارند محکم هم است اینها میخواهند فرار کنند.
مشکل اساسی مردم مدینه, باور نداشتن خدا و پیامبر
بعد فرمود مشکل اساسی اینها این است که اینها باور نکردند اینها اگر الآن به فکر خانهاند اگر دشمن بر خانه اینها مسلّط بشود و همه اموال اینها را غارت کند خانهای نداشته باشند باز در برابر فتنه زود گرایش دارند به آن سمت میروند خب شما که الآن خانه را بهانه کردید حالا خانه را که دیگری گرفته چرا پیغمبر را رها میکنید فرمود: ﴿وَلَوْ دُخِلَتْ عَلَیْهِم مِنْ اقْطَارِهَا﴾ اقطار مدینه یا بیوت, از هر طرفی بیایند خانه تحت محاصره قرار بگیرد یا خود شخص تحت محاصره قرار بگیرد و همه این اموال و امتعه غارت بشوند شما دیگر بهانهای ندارید الآن میگویید چون خانه ما تنهاست ما تو را یاری نمیکنیم حالا خانه که رفته به دنبال چه چیزی میخواهی بگردی فرمود اگر خانه کلاً گرفته بشود مورد علاقه آنها کلاً گرفته بشود ﴿ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ﴾ عدهای از آنها بخواهند در فتنه و آشوب شرکت کنند.
برهان مناسب در قرائت «لأتوها»
﴿لَآتَوْهَا﴾ نه «لأتوها» زمخشری و امثال زمخشری این را اول به صورت «أتوها» که فعل ثلاثی مجرّد است قرائت کردند[9] مرحوم شیخ طوسی هم این قرائت را نقل کرده[10] خیلی از قاریان این قرائت را نقل کردند که فعل ثلاثی مجرّد است یعنی به طرف فتنه میروند اگر از آنها خواستند که شما در این فتنه شرکت کنید «لأتوها» یعنی به طرف فتنه میروند اما برهانی که نقل کردند و مناسب دانستند این است که در برابر سؤال, اعطا و ایتاء قرار میگیرد نه اتیان, اتیان یعنی اتیان, ایتاء یعنی ایتاء; یک آمدن داریم یک پاسخ دادن داریم در برابر سؤال, ایتاء است اگر کسی از شما سؤال کرد چیزی را خواست شما اتیان ندارید ایتاء دارید یعنی به او میدهید حالا یا ایتاء تعبیر میشود یا اعطا تعبیر میشود مناسبِ سؤال, ایتاء است نه اتیان لذا اگر از آنها فتنه بخواهند اینها فتنه را میدهند نه به طرف فتنه میروند فتنه دادن یک مطلب است به دنبال فتنه رفتن مطلب دیگر است ﴿وَلَوْ دُخِلَتْ عَلَیْهِم مِنْ اقْطَارِهَا ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ﴾ یعنی آن بیگانهها از اینها فتنه بخواهند در برابر سؤال، اینها ایتاء میکنند این فتنه را میدهند از آنها کمک مالی بخواهند حاضرند کمک بدنی بخواهند حاضرند کمک فکری بخواهند حاضرند; یعنی همهجانبه در خدمت فتنه بودن ﴿ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْهَا﴾ نه «لأتوها» خب اول زمخشری اول قرائت اٴتی را نقل کرده بعد گفت «و قُرِی لآتوها»[11] که الآن قرائت مشهور همین «آتَوْ» است که باب افعال است و این با سؤال سازگارتر است.
علت اجابت مردم مدینه از شرک و کفر (فتنه)
به هر تقدیر فرمود اگر خانه از اینها گرفته بشود اینها دیگر بهانهای ندارند زن و بچه هم از دست برود اینها چه بهانهای دارند اینها همان گرایش ارتدادی دارند رجوع به جاهلیت دارند اعراض از نبوت دارند عهدشکنی دارند ﴿ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْهَا﴾ اما بدانند ﴿وَمَا تَلَبَّثُوا بِهَا إِلَّا یَسِیراً﴾ چند روزی ممکن است این فتنه را زمزمه بکنند ولی بالأخره ذات اقدس الهی این را خاموش خواهد کرد.
معنای تعهد و بیعت با خداوند منّان
اینها تعهّد سپردند بیعت معنایش بیع است اگر کسی جانش را نفروشد به خدا که بیعت نیست اگر فرمود: ﴿فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ﴾[12] در برابر ﴿إِنَّ اللّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم﴾ یک شراء و اشتراء است یک بیع است اگر خدا خریدار است و انسان فروشنده, اگر نفروخت, بیع نکرد که با خدا و پیامبر بیعت نکرد, اگر فروخت یعنی جانش را و مالش را در راه خدا فروخت هر گونه تصرّفی در جان و مال به غیر اذن خدا غاصبانه است الآن آدم میتواند دهنش را باز کند هر حرفی بزند چشمش را باز کند هر کسی را ببیند گوشش را باز کند هر چیزی را بشنود؟! تصرّف غاصبانه معنایش همین است آدم که حق ندارد روی فرش مردم روی مال مردم روی خانه مردم برود برای اینکه چیزی را که به مردم فروخت دیگر برای آنهاست اگر ما واقعاً با خدا و پیامبر بیعت کردیم یعنی بیع کردیم یعنی جان و مال و امثال اینها را به خدا دادیم دیگر بعد برای ما نیست اگر خواستیم در جانمان, مالمان, جوارح و جوانحمان تصرّف بکنیم باید صاحبمال اجازه بدهد پس اگر کسی غیبتی را گوش داد در گوش, تصرّف غاصبانه کرد اگر غیبتی کرد در زبان تصرّف غاصبانه کرد و هکذا در سایر معاصی.
اذن خداوند در انجام کارها لازمه بیعت و تعهّد
خب اینکه گفته شد ﴿إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾[13] همین است برای اینکه تمام کارهای ما باید به اذن خدا باشد قاعدهاش هم همین است اگر کسی چیزی را واقعاً به دیگری فروخت اگر بخواهد در آن تصرّف بکند باید به اذن آن دیگری باشد آن وقت از طرفی بفروشد به حسب ظاهر, ثمن را بگیرد بخورد بعد به میل خودش تصرّف بکند این دیگر میشود ﴿أفرأیتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ﴾.[14]
امر الهی نسبت به وفای به عهد و نهی از نقض آن
فرمود شما تعهّد سپردید خدا هم فرمود: ﴿أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ﴾[15] من به وعدهام وفا میکنم خب امر الهی نسبت به وفای عهد است نهی الهی نسبت به ناقض عهد الهی است که ﴿یَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ﴾[16] را نهی کرده اینجا هم فرمود: ﴿وَلَقَدْ کَانُوا عَاهَدُوا اللَّهَ مِن قَبْلُ﴾ که در صحنههای نبرد پشت نکنند ﴿لاَ یُوَلُّونَ الْأَدْبَارَ﴾ به دَبر و پشت خود رو نکنند از پیغمبر روی برگردان نباشند ﴿وَکَانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُولاً﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» هم این مطلب گذشت که ذات اقدس الهی اینها را جزء حکمت الهی میداند؛ در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» آیه 34 این بود فرمود: ﴿وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤولاً﴾.
تبیین اصطلاح حکمت در قرآن و حوزه
بعد از چند آیه فرمود: ﴿ذلِکَ مِمَّا أَوْحَی إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ﴾[17] بارها ملاحظه فرمودید نه فقه در اصطلاح قرآن و روایات به معنای فقه در مقابل اصول است نه حکمت در اصطلاح قرآن و روایات به معنی فلسفه است حکمت شامل فقه میشود شامل اخلاق میشود شامل اصول دین میشود شامل فلسفه و کلام میشود فقه هم شامل فلسفه و کلام میشود اخلاق و حقوق میشود تفقّه در دین یعنی معارف دینی را یاد گرفتن چه اصول دین چه فروع دین یعنی آیه محکمه, فریضه عادله, سنّت قائمه[18] این سه عنصر محوری را کسی بحث بکند میشود فقه میشود حکمت برای اینکه در آن آیات سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» که قبلاً گذشت اصول دین هست اخلاق هست حقوق هست فقه هست در جمعبندی نهایی فرمود اینها حکمت الهی است ﴿ذلِکَ مِمَّا أَوْحَی إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ﴾ در همین قسمت قتل نفس مطرح است زنا مطرح است ﴿لاَ تَقْرَبُوا الزِّنَی﴾,[19] ﴿لاَ تَقْتُلُوا النَّفْسَ﴾,[20] ﴿لاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ﴾[21] اینها احکام فقهی است بعد بفرماید اینها حکمتهای الهی است معلوم میشود حکمت در اصطلاح قرآن غیر از حکمت در اصطلاح حوزوی است که ﴿یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَن یَشَاءُ﴾ از همین قبیل است.
منسلخ شدن فعل از زمان در اسنادش به خداوند
در آنجا فرمود: ﴿أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤولاً﴾ اینجا هم فرمود: ﴿وَکَانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُولاً﴾ مستحضرید وقتی که فعل اسناد داده شد تعیینکننده اینکه این فعل ماضی است یا مضارع است یا حال است یا اصلاً زمانبردار نیست متزمّن نیست آن اسمی است که این فعل را رهبری میکند اگر گفتیم «کان زید قائماً» یا «قام الزید» خب معلوم میشود فعل ماضی است اگر گفتیم «کان غنیاً» معنایش این است که در گذشته غنی بود اینها معنای «کان» است و فعل ماضی است اما اگر گفتیم ﴿کَانَ اللّهُ عَلِیماً﴾,[22] «کان الله قدیرا»[23] این معنایش این نیست که خدا در گذشته علیم یا قدیر بود این است که میگویند وقتی فعل به ذات اقدس الهی اسناد داده شد این منسلخ از زمان است در ادبیات ملاحظه فرمودید این کان دیگر فعل ماضی نیست معنایش این نیست که خدا در سابق علیم یا قدیر بود اگر گفتند: «کان الله و لم یکن معه شیءٌ»[24] نه یعنی سابقاً اینچنین بود و سابقاً چیزی با او نبود «کان»ای که به ذات اقدس الهی تعلّق میگیرد فعل ماضی نیست منسلخ از زمان است از اصل کینونت خبر میدهد لذا قبلاً خدا بود چیزی با او نبود الآن خدا هست چیزی با او نیست بعداً خدا هست چیزی با او نیست گرچه او با همه اشیاء هست ﴿هُوَ مَعَکُمْ﴾[25] اما هیچ چیز با او نیست هر مطلقی با مقیّد است و هیچ مقیّدی با مطلق نیست اینکه فرمود: ﴿وَکَانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُولاً﴾ قبل را شامل میشود الآن را شامل میشود بعد را شامل میشود اینطور نیست که در گذشته عهد خدا مسئول بود الآن نیست یا بعداً نیست این کینونتها از اصل هستی خبر میدهد.
مشکل جهان فعلی, بسنده کردن به دانش حسی و تجربی
فرمود شما برای چه این کار را میکنید مشکل جهان فعلی و بسیاری از مردم این است که اینها با علوم تجربی سر و کار دارند که دانش اینها حسّی و تجربی است کاربرد این علوم هم امور تجربی است لذا بسیاری از این دانشجویان عزیز ما در فضای حس دارند زندگی میکنند علوم تجربی, عمل تجربی انسان را در قلمرو حس بسته نگه میدارد این دیگر به فکر علوم تجریدی نیست علوم متافیزیکی نیست علوم ماوراءالطبیعی نیست علوم بعد از مرگ نیست این تا مرگ را فکر میکند خیال میکند مرگ, پوسیدن است اما بعد از مرگ چه خبر است هیچ علم تجربی جوابگوی این سؤال نیست میگوید انسان میپوسد تمام شد و رفت از پوست به در میآید این را دیگر علم تجربی نه میفهمد و نه داوری دارد.
حمایت خداوند از دین خود در صورت عدم یاری منافقان
قرآن کریم فرمود شما تا لب مرگ هستید آن طرف چه کار میکنید اینها دیگر قابل خطاب نبودند حرفهای اینها را ذات اقدس الهی نقل کرد ملاحظه فرمودید, فرمود اینها حرفهایشان این است بهانههایشان هم این است اما به اینها خطاب نکرد با اینها حرف نزد فرمود: ﴿قُل لَّن یَنفَعَکُمُ الْفِرَارُ﴾ تو به اینها بگو حالا بر فرض فرار کردید اینچنین نیست که خدا دست از دینش بردارد شما نشد دیگری الآن هم این آیه حاکم است فرمود: ﴿وَإِن تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لاَ یَکُونُوا أَمْثَالَکُم﴾.[26]
غنیمت شمردن فرصت برای یاری دین
به همه ما میفرماید امروز اگر ـ خدای ناکرده ـ شما به این نظام کمک نکردید خدا اینطور نیست که دست از نظام دینی بردارد شما را میبرد یک عدّه دیگر بهتر از شما میآورد اگر دین هست, حافظ دین خداست شما نشد دیگری ﴿إِن تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لاَ یَکُونُوا أَمْثَالَکُم﴾ لذا آدم باید فرصت را غنیمت بشمارد بگوید خدایا تو که دینت را حفظ میکنی این دین را به دست ما حفظ بکن خدایا مرا جزء کسانی قرار بده که تو رضایت دادی که دین را به دست او حفظ بکنی و من را عوض نکن که من را ببری دیگری بیاید این دین را حفظ بکند «وَ اجْعَلنی مِمَّنْ تَنْتَصِرُ بِهِ لِدینِکَ وَلا تَسْتَبْدِلْ بی غَیْری»[27] این دعای ماه مبارک رمضان است پس آن خطر هست فرمود شما نشد دیگری این کار را میکند به جِدّ میکند به ما هم ائمه فرمودند که بگویید خدایا تو که دینت را حفظ میکنی آن توفیق را بده که دینت به دست ما حفظ بشود نه اینکه ما را ببری دیگری بیاید «وَ اجْعَلنی مِمَّنْ تَنْتَصِرُ بِهِ لِدینِکَ وَلا تَسْتَبْدِلْ بی غَیْری» اینجا هم ذات اقدس الهی به رسولش فرمود به آنها بگو بر فرض فرار کردید تا چه وقت میخواهید بمانید نه مشکل فرار از فتنه حل میشود نه مشکل شوق به ماندن شما را حفظ میکند.
عاقبت فرار از مرگ در قرآن و نهجالبلاغه
در سورهٴ مبارکهٴ «جمعه» ملاحظه فرمودید بر فرض شما از مرگ فرار بکنید تا چه وقت میتوانید فرار بکنید؛ آیه هشت شوره مبارکهٴ جمعه فرمود: ﴿قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاَقِیکُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَی عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ اینجا هم فرمود رسول من! به اینها بگو ﴿لَن یَنفَعَکُمُ الْفِرَارُ إِن فَرَرْتُم مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ﴾ شما بخواهید کاری بکنید که نمیرید شدنی نیست بخواهید کشته نشوید نافع نیست بر فرض هم کشته نشوید ﴿وَإِذاً لَا تُمَتَّعُونَ إِلَّا قَلِیلاً﴾ چند روزی بیشتر نیستید بعد مردار میشوید این بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) است فرمود «فَصَارَ جِیفَةً بَیْنَ أَهْلِهِ»[28] مُرداری میشوید اینکه عجله میکنند دفن کنند برای اینکه بو نیاید فرمود خب آدم میخواهد یک مُردار بشود چرا اینطور بشود بهتر است که نپوسد. گفتند در شهر عبدالملک مروان وبا واقع شد او از شهر بیرون رفت به او گفتند خداوند میفرماید: ﴿قُل لَّن یَنفَعَکُمُ الْفِرَارُ إِن فَرَرْتُم مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَإِذاً لَا تُمَتَّعُونَ إِلَّا قَلِیلاً﴾ گفت ما همان «ذاک القلیل نطلب» قلیل را میخواهیم حالا این قصهای است «قضیةٌ فی واقعه» ولی خیلیها همین قلیل را میخواهند ﴿وَإِذاً لَا تُمَتَّعُونَ إِلَّا قَلِیلاً﴾.
مدیر و مدبّر بودن خداوند به عنوان اصل کلی توحیدی
آن وقت یک اصل کلی توحیدی را ذکر فرمود, فرمود درست است که همه کارها را بشر با اصول تجربی باید انجام بدهد ولی مدیر و مدبّر و کارگردان عالَم یک نفر است اگر بخواهد خیر برساند کسی نمیتواند جلویش را بگیرد اگر کسی را خدا بخواهد تنبیه کند کسی نمیتواند جلویش را بگیرد آن بیان شفاف و روشنش در آیه دوم سورهٴ «فاطر» است که فرمود: ﴿مَا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلاَ مُمْسِکَ لَهَا وَمَا یُمْسِکْ فَلاَ مُرْسِلَ لَهُ مِن بَعْدِه﴾ دری را خدای سبحان از روی رحمت بخواهد باز کند هر که بخواهد ببندد مقدورش نیست به کسی بخواهد علم بدهد به کسی بخواهد مال بدهد به کسی بخواهد قدرت بدهد البته همه اینها نعمتهای الهی است و آزمون است ولی اگر اراده الهی تعلّق گرفته که کسی را با این وضع آزمون کند هیچ کسی نمیتواند جلویش را بگیرد ﴿مَا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلاَ مُمْسِکَ لَهَا﴾ و اگر دری را خدا ببندد هیچ کسی نمیتواند باز کند ﴿وَمَا یُمْسِکْ فَلاَ مُرْسِلَ لَهُ من بعده﴾ فتح و گشودن و بستن به دست اوست این یک اصل کلی است که خیلی شفاف و روشن بیان شده آیه محلّ بحث سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» به این شفافی و روشنی نیست.
تبیین عاصم نبودن چیزی در مقابل اراده سوء و رحمت الهی
ملاحظه بفرمایید در آیه هفده دارد که ﴿قُلْ مَن ذَا الَّذِی یَعْصِمُکُم مِنَ اللَّهِ إِنْ أَرَادَ بِکُمْ سُوءاً أَوْ أَرَادَ بِکُمْ رَحْمَةً﴾ این نیاز دارد به تبیینی و توضیحی, فرمود عاصم و حافظ خداست اگر خدا بخواهد به شما سوئی برساند هیچ کسی نمیتواند عاصم باشد اگر خدا خواست به شما رحمتی بکند هیچ کسی نیست عاصم باشد میبینید این ظاهراً هماهنگ نیست خب رحمت الهی که دیگر عاصم نمیخواهد معلوم میشود این نیاز به توضیح دارد نیاز به تشریح دارد یعنی اگر خدای سبحان خواست به شما سوئی برساند چیزی عاصم نیست مگر رحمت الهی و اگر خواست رحمت برساند چیزی عاصم نیست مگر خود خدا وگرنه همین آیه را همینطور به صورت صریح شما بخواهید بخوانید میبینید ناهماهنگی است چه کسی شما را حفظ میکند آن وقتی که خدا خواست به شما سوئی برساند یا به شما خیری برساند این تعبیر میبینید آغاز و انجامش هماهنگ نیست آغاز و انجامش در آیه دو سورهٴ مبارکهٴ «فاطر» است که ﴿مَا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلاَ مُمْسِکَ لَهَا وَمَا یُمْسِکْ فَلاَ مُرْسِلَ لَهُ﴾ آن دو قضیه است و شفاف و روشن اما اینجا تقدیری میخواهد آنجا که خدا خواست به انسان رحمت برساند که عاصم نمیخواهد خود خدا میخواهد به انسان رحمت برساند نه ما میخواهیم که جلوی رحمت را بگیریم نه اینکه این خطر است ولی معیار این است به تعبیر سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) که اگر کسی خواست مورد تنبیه خدا قرار بگیرد هیچ کسی نمیتواند حافظ باشد مگر خود خدا و اگر خدای سبحان خواست خیری برساند کسی نمیتواند جلوی این خیر را بگیرد و خدا خیر را میرساند[29] ﴿وَلاَ یَجِدُونَ لَهُم مِن دُونِ اللَّهِ وَلِیّاً وَلاَ نَصِیراً﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 6.
[2] . سورهٴ فتح, آیات 4و7.
[3] . سورهٴ حجر, آیهٴ 22.
[4] . سورهٴ سجده, آیهٴ 27.
[5] . سورهٴ بقره, آیهٴ 40.
[6] . سورهٴ رعد, آیهٴ 25.
[7] . الکافی, ج1, ص528.
[8] . مصباح المتهجد، ص845 .
[9] . الکشاف, ج3, ص528.
[10] . التبیان فی تفسیر القرآن, ج8, ص323.
[11] . الکشاف, ج3, ص528.
[12] . سورهٴ توبه, آیهٴ 111.
[13] . سورهٴ انعام, آیهٴ 162.
[14] . سورهٴ جاثیه, آیهٴ 23.
[15] . سورهٴ بقره, آیهٴ 40.
[16] . سورهٴ بقره, آیهٴ 27؛ سورهٴ رعد, آیهٴ 25.
[17] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 39.
[18] . الکافی، ج1، ص32.
[19] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 32.
[20] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 33.
[21] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 34.
[22] . سورهٴ نساء, آیهٴ 17.
[23] . ر.ک: سورهٴ احزاب, آیهٴ 27.
[24] . تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ج1، ص352.
[25] . سورهٴ حدید, آیهٴ 4.
[26] . سورهٴ محمّد, آیهٴ 38.
[27] . مصباح المتهجد، ص568.
[28] . نهجالبلاغة، خطبه 109.
[29] . المیزان، ج16، ص287.
- ائتلاف کافران، منافقین و مشرکان در حمله به مدینه؛
- نصرت الهی بر مؤمنان در شرایط تحریم؛
- بررسی اوضاع داخلی مردم مدینه در زمان جنگ.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحاً وَجُنُوداً لَّمْ تَرَوْهَا وَکَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیراً (9) إِذْ جَآءُوکُمْ مِنْ فَوْقِکُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنکُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا (10) هُنَالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالاً شَدِیداً (11) وَإِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ مَّا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً (12) وَإِذْ قَالَت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ یَا أَهْلَ یَثْرِبَ لاَ مُقَامَ لَکُمْ فَارْجِعُوا وَیَسْتَأْذِنُ فَرِیقٌ مِّنْهُمُ النَّبِیَّ یَقُولُونَ إِنَّ بُیُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِیَ بِعَوْرَةٍ إِن یُرِیدُونَ إِلَّا فِرَاراً (13) وَلَوْ دُخِلَتْ عَلَیْهِم مِنْ اقْطَارِهَا ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْهَا وَمَا تَلَبَّثُوا بِهَا إِلَّا یَسِیراً (14) وَلَقَدْ کَانُوا عَاهَدُوا اللَّهَ مِن قَبْلُ لاَ یُوَلُّونَ الْأَدْبَارَ وَکَانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُولاً (15) قُل لَّن یَنفَعَکُمُ الْفِرَارُ إِن فَرَرْتُم مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَإِذاً لَا تُمَتَّعُونَ إِلَّا قَلِیلاً (16) قُلْ مَن ذَا الَّذِی یَعْصِمُکُم مِنَ اللَّهِ إِنْ أَرَادَ بِکُمْ سُوءاً أَوْ أَرَادَ بِکُمْ رَحْمَةً وَلاَ یَجِدُونَ لَهُم مِن دُونِ اللَّهِ وَلِیّاً وَلاَ نَصِیراً (17)﴾
مروری بر مباحث گذشته
در آغاز سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» دعوت به تقوا و پرهیز از قبول پیشنهاد کافران و منافقان مطرح شد رهبری وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به عنوان اینکه ﴿النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ﴾[1] مطرح شد که باید نسبت به آن حضرت بیشتر از جان خودشان حمایت کنند آنگاه جریان جنگ احزاب و خندق مطرح شد اوّلین جنگی که بر مسلمانها تحمیل کردند بدر بود که با پیروزی مسلمانها پایان پذیرفت کم کم, رفته رفته به جبهه جنگ احد ختم شد.
ائتلاف کافران و منافقین و مشرکان در حمله به مدینه
بعد از جریان احد, همه اینها تصمیم گرفتند یکسره به مدینه حمله کنند هم دشمنان خارج هم دشمنان داخل, هم یهودیهای مدینه و منافقان و ﴿الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ﴾ هم مشرکان مکه اینها گروههایی ائتلاف کردند احزابی تشکیل دادند از چهار طرف مدینه را محاصره کردند از نظر نظامی و از نظر تبلیغی و جنگ روانی هم اینها را به وحشت انداختند.
نصرت الهی بر مؤمنان در شرایط تحریم
در چنین فضایی ذات اقدس الهی به مؤمنین میفرماید این فضا, فضای خفقان و بسته بود نه پیروزی نظامی مقدورتان بود نه پیروزی سیاسی مقدورتان بود نه قدرت اقتصادی داشتید در چنین فضای بستهای که تحریم شدید از هر طرف محاصره شدید در میدان مین قرار گرفتید خدا شما را حفظ کرد ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ﴾ این آیات بعد از جریان جنگ خندق (همان جنگ احزاب) نازل شد که بسیاری از همان مردم شاهد صحنه بودند دو متن را خدا ذکر میکند بعد این دو متن را شرح میدهد شرح این دو متن.
تبیین موقعیت دشمن در این جنگ
تبیین وقایع موجود در حجاز بود آن دو متن یکی این است که فرمود دشمنها آمدند بعد این را شرح میدهد که از بالا و از پایین شما را محاصره کردند جنگ تبلیغی و روانی هم داشتند فرصتهای فکری را از شما گرفتند شما را به زلزله و لرزه در آوردند متن دیگری که فرمود آن است که ﴿وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا﴾ در چنین فضایی افکار متعدّد, ظنون متعدّد, آراء متعدّد این متن است.
بررسی اوضاع داخلی مردم مدینه در زمان جنگ
بعد این را شرح داد که منافقون یک نحو حرف میزدند ﴿وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ﴾ یک نحو حرف میزدند فتنهگرها یک نحو حرف میزدند ﴿وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا﴾ این متن است, ﴿إِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ﴾ جزء شرح است ﴿وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ﴾ جزء شرح است ﴿وَإِذْ قَالَت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ یَا أَهْلَ یَثْرِبَ﴾ شرح است این دو متن را با دو شرح تبیین کرد هم وضع دشمنها را اول به صورت متن ذکر کرد بعد شرح داد هم وضع داخلیها را به صورت متن ذکر کرد بعد شرح داد بعد فرمود شما حوادث تلخی را گذراندید و نصرت الهی را هم دیدید.
مقایسه نابرابر شرایط مؤمنان و دشمنان در جنگ احزاب
مگر در جنگ بدر نبود مگر در جنگ بدر شما یک سوم آنها نبودید مگر شما با چوبدستی و سلاح عادی جنگ نمیکردید مگر آنها با شمشیر جنگ نمیکردند مگر شما به سربازانتان خرما نمیدادید مگر آنها به سربازان خودشان کباب نمیدادند مگر شما پیاده نمیجنگیدید مگر آنها سواره نمیجنگیدند چطور شد که در جنگ بدر شما پیروز شدید این را در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» به صورت مبسوط بیان کرده در سورهٴ «آلعمران» آیه 123 به بعد فرمود: ﴿وَلَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ٭ إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ أَلَن یَکْفِیَکُمْ أَن یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاَثَةِ آلاَفٍ مِنَ الْمَلاَئِکَةٍ مُنزَلِینَ﴾ بعد فرمود فرشتگان برتر و بهتر و بیشتر هم خدا نازل میکند شما این صحنهها را کاملاً دیدید در جنگ احد یک اختلاف داخلی رخنه کرد خطر آن را هم دیدید در جنگ بدر همان اندازه که بودید متّحد بودید ثمر شیرین آن را چشیدید در جنگ احد همان اندازه که بودید اختلاف کردید ثمره تلخش را چشیدید همان خدایی که در جنگ بدر شما را پیروز کرد همان خدایی که در جریان جنگ احد با اینکه اختلاف کردید و از هر نظر نافرمانی کردید باز بالأخره کاری کرد که اسلام شکست نخورد و پیروز شد الآن که دشمن داخل و خارج از هر طرف دارند حمله میکنند یعنی از بالا و پایین و شرق و غرب شما را محاصره کردند و امکانات شما هم بسیار کم است بدانید کسی که مالک آسمان و زمین است قدرت در اختیار اوست ﴿لِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ والْأَرْضِ﴾.[2]
چگونگی نصرت الهی توسط ابر و باد (جنود الهی)
همین بادهایی که در حال عادی رسالت کشاورزی را به عهده دارند رسالت باغداری را به عهده دارند همین باد که ﴿أَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ﴾[3] همین بادها فرمان ما را هم میبرند ما به این بادها دستور میدهیم این ابرها را کجا ببارانند ﴿نَسُوقُ الْمَاءَ إِلَی الْأَرْضِ الْجُرُزِ﴾[4] رهبری این ابرها که کجا ببارند دقیق و حسابشده است به کویر نبارند به زمین شورهزار نبارند این بارها امانتهای الهی است این بارها را ببرند به مزارع و مراتع, رهبری اینها را این ریاح به عهده دارند ﴿نَسُوقُ الْمَاءَ إِلَی الْأَرْضِ الْجُرُزِ﴾ نه سوابخ; ما به زمین سبخه و شورهزار آب نمیدهیم ما به آنها که شایسته نیستند آب نمیدهیم این حساب هندسی دقیق ریاضی را ما به این بادها یاد دادیم یک وقت هم به فرمان ما بساط جنگ احزاب را به هم میزنند که ﴿فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحاً وَجُنُوداً لَّمْ تَرَوْهَا﴾.
حل مشکلات دینی و داخلی زمینه نصرت الهی
شما مشکل داخلیتان و دینیتان را حل کنید شما میگویید ما مشکل منزل داریم اگر اینها بیایند خانه شما را هم بگیرند آوارهتان هم بکنند باز دست از آن انحراف برنمیدارید حالا اینها را قرآن تبیین کرده موقعیت دشمن را مشخص کرده موقعیت درون را مشخص کرده موقعیت روانی اینها را مشخص کرده بعد فرمود کار به دست یک نفر است اگر خدا بخواهد خیری به شما برساند کسی نمیتواند جلویش را بگیرد بخواهد شما را به عذابی تأدیب کند کسی نمیتواند جلویش را بگیرد خیر و شرّ به دست خداست.
طرفینی بودن وفای به عهد و لعنت خداوند بر ناقضین پیمان
در صورتی که شما به عهد الهی وفا کنید ﴿أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ﴾[5] من به عهدم وفا میکنم شما به عهدتان وفادار باشید شما تعهد کردید که صحنه را ترک نکنید صحنه را رها نکنید از پیغمبر رو برنگردانید این عهد خداست عهد خدا مورد سؤال است کسی که عهد خدا را بشکند لعنت خدا نصیب اوست خدای سبحان لعنت کرده کسانی را که ﴿یَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ﴾[6] اینها عهد الهی است هم وفای به عهد واجب است هم ناقض عهد الهی مورد لعن خداست اینها را در سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» به این صورت مشخص کرده قبلاً در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» آیه 123 به بعد هم ملاحظه فرمودید که حضور فرشتگان در جنگ بدر را مشخص کرده که همه از نزدیک این پیروزی باورنکردنی را مشاهده کردند.
یادآوری نعمتهای الهی در بلاهای ارضی و سماوی
در آغاز این بخش از آیاتی که امروز تلاوت شد فرمود نعمتی که خدا به شما داد فراموش نکنید الآن ما هم بهترین نعمت را خدا به ما داد این زلزله 8/7 ریشتری کم نبود اگر ـ خدای ناکرده ـ یک مقدار این طرفتر بود چیزی نمیماند در همین روایاتی که از حضرت صدیقه کبرا(سلام الله علیها) آمده است که خدا به برکت مؤمنان زلازل را برمیدارد[7] در همان روایت لوح زمرّدی از حضرت صدیقه کبرا همینها نوشته است. فرمود به برکت دعای مؤمنین خدا زلزلهها را برمیدارد خب این 8/7 ریشتر اگر ـ خدای ناکرده ـ قدری جلوتر بود قدری سطحیتر بود دیگر ایرانی نمیماند فرمود به یاد این نعمتها باشید سجده شکر کنید نماز شکر به جا بیاورید الحمدلله بگویید, خدایا «کَم مِن مکروهٍ دفعته»[8] اینها همان است این بلاهایی که ما استحقاقش را داشتیم ولی شما رد کردی ما شاکریم این مکروهی که میخواست بیاید شما جلویش را گرفتی شاکریم «و کَم مِن مکروهٍ دفعته» غفلت را باید بالأخره انسان از خودش بزداید فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ﴾.
رهاورد تلخ جنود الهی بر کفار
﴿إِذْ جَاءَتْکُمْ جُنُودٌ﴾ این متن است این جنود از کجا آمده در آیه ده فرمود: ﴿مِنْ فَوْقِکُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنکُمْ﴾ خب این جنود آمدند رهاورد تلخشان چه بود؟ ﴿زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ﴾.
دینی نبودن افکار و گفتار سه گروه از مردم مدینه
متن بعدی ﴿وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا﴾ گمانهای گوناگون, پیشنهادهای گوناگون, افکار متنوّع در شما پیدا شده این متن است این افکار گوناگون چیست یکی اینکه در جمع شما منافقونی بودند و در جمع شما افراد ضعیفالایمانی بودند و در جمع شما افراد ناشناختهای بودند که فکر دینی نداشتند این سه گروه حرفهای گوناگون میزدند ﴿وَإِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ مَّا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً﴾ میگفتند ـ معاذ الله ـ ما فریب خوردیم ما میخواهیم استراحت کنیم مقدورمان نیست ولی این پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به ما وعده داد که شما مدائن را میگیرید ایران را میگیرید بر کسراها مسلّط میشوید بر روم مسلّط میشوید ما میخواهیم اینجا استراحت کنیم جا نداریم آن وقت ایشان به ما میگوید ایران را میگیرید روم را میگیرید این اهانتها را داشتند مسخرهها را داشتند این فریبکاریها را داشتند ﴿مَّا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً﴾ چون وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اصحاب از مدینه خارج شدند که اطراف مدینه خندقی بِکَنند که جلوی تهاجم اینها را بگیرند اینها از مدینه مقداری خارج شدند گروهی میگفتند برگردید مدینه از این صحنه برگردید هیچ فایدهای هم ندارد.
وجه تسمیه «یثرب»
﴿وَإِذْ قَالَت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ یَا أَهْلَ یَثْرِبَ﴾ یثرب یا اسم مدینه است که قبلاً به این شهر میگفتند یثرت بعد شده مدینه به برکت مدنیّت به برکت تمدّن به برکت دین اسلام شده مدینه اول مدینةالرسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود بعد بالقول المطلق شده مدینه یا نه, اسم آن سرزمین وسیع است که شهر مدینه در ناحیهای از این سرزمین وسیع قرار گرفته نه اینکه یثرب اسم خصوص این شهر باشد.
فرار از یاری پیامبر به بهانه ناامن بودن خانههایشان
فرمود: ﴿یَا أَهْلَ یَثْرِبَ لاَ مُقَامَ لَکُمْ﴾ دیگر جا برای ایستادن نیست برای اینکه بیگانه حمله کرده آنجا منزلتی ندارد جای اقامت نیست در همین فضا که عدهای گفتند: ﴿یَا أَهْلَ یَثْرِبَ لاَ مُقَامَ لَکُمْ فَارْجِعُوا﴾ عدهای آمدند به رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) عرض کردند که ما که آمدیم خانهمان تنها بود در و دیوار ندارد پیکر ندارد ممکن است بیگانه حمله کند ممکن است سارق بیاید بچههایمان تنها هستند اجازه بدهید ما برگردیم ﴿وَیَسْتَأْذِنُ فَرِیقٌ مِّنْهُمُ النَّبِیَّ یَقُولُونَ إِنَّ بُیُوتَنَا عَوْرَةٌ﴾ بعد فرمود: ﴿وَمَا هِیَ بِعَوْرَةٍ إِن یُرِیدُونَ إِلَّا فِرَاراً﴾ نه, خانهشان امن است در و دیوار هم دارند محکم هم است اینها میخواهند فرار کنند.
مشکل اساسی مردم مدینه, باور نداشتن خدا و پیامبر
بعد فرمود مشکل اساسی اینها این است که اینها باور نکردند اینها اگر الآن به فکر خانهاند اگر دشمن بر خانه اینها مسلّط بشود و همه اموال اینها را غارت کند خانهای نداشته باشند باز در برابر فتنه زود گرایش دارند به آن سمت میروند خب شما که الآن خانه را بهانه کردید حالا خانه را که دیگری گرفته چرا پیغمبر را رها میکنید فرمود: ﴿وَلَوْ دُخِلَتْ عَلَیْهِم مِنْ اقْطَارِهَا﴾ اقطار مدینه یا بیوت, از هر طرفی بیایند خانه تحت محاصره قرار بگیرد یا خود شخص تحت محاصره قرار بگیرد و همه این اموال و امتعه غارت بشوند شما دیگر بهانهای ندارید الآن میگویید چون خانه ما تنهاست ما تو را یاری نمیکنیم حالا خانه که رفته به دنبال چه چیزی میخواهی بگردی فرمود اگر خانه کلاً گرفته بشود مورد علاقه آنها کلاً گرفته بشود ﴿ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ﴾ عدهای از آنها بخواهند در فتنه و آشوب شرکت کنند.
برهان مناسب در قرائت «لأتوها»
﴿لَآتَوْهَا﴾ نه «لأتوها» زمخشری و امثال زمخشری این را اول به صورت «أتوها» که فعل ثلاثی مجرّد است قرائت کردند[9] مرحوم شیخ طوسی هم این قرائت را نقل کرده[10] خیلی از قاریان این قرائت را نقل کردند که فعل ثلاثی مجرّد است یعنی به طرف فتنه میروند اگر از آنها خواستند که شما در این فتنه شرکت کنید «لأتوها» یعنی به طرف فتنه میروند اما برهانی که نقل کردند و مناسب دانستند این است که در برابر سؤال, اعطا و ایتاء قرار میگیرد نه اتیان, اتیان یعنی اتیان, ایتاء یعنی ایتاء; یک آمدن داریم یک پاسخ دادن داریم در برابر سؤال, ایتاء است اگر کسی از شما سؤال کرد چیزی را خواست شما اتیان ندارید ایتاء دارید یعنی به او میدهید حالا یا ایتاء تعبیر میشود یا اعطا تعبیر میشود مناسبِ سؤال, ایتاء است نه اتیان لذا اگر از آنها فتنه بخواهند اینها فتنه را میدهند نه به طرف فتنه میروند فتنه دادن یک مطلب است به دنبال فتنه رفتن مطلب دیگر است ﴿وَلَوْ دُخِلَتْ عَلَیْهِم مِنْ اقْطَارِهَا ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ﴾ یعنی آن بیگانهها از اینها فتنه بخواهند در برابر سؤال، اینها ایتاء میکنند این فتنه را میدهند از آنها کمک مالی بخواهند حاضرند کمک بدنی بخواهند حاضرند کمک فکری بخواهند حاضرند; یعنی همهجانبه در خدمت فتنه بودن ﴿ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْهَا﴾ نه «لأتوها» خب اول زمخشری اول قرائت اٴتی را نقل کرده بعد گفت «و قُرِی لآتوها»[11] که الآن قرائت مشهور همین «آتَوْ» است که باب افعال است و این با سؤال سازگارتر است.
علت اجابت مردم مدینه از شرک و کفر (فتنه)
به هر تقدیر فرمود اگر خانه از اینها گرفته بشود اینها دیگر بهانهای ندارند زن و بچه هم از دست برود اینها چه بهانهای دارند اینها همان گرایش ارتدادی دارند رجوع به جاهلیت دارند اعراض از نبوت دارند عهدشکنی دارند ﴿ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْهَا﴾ اما بدانند ﴿وَمَا تَلَبَّثُوا بِهَا إِلَّا یَسِیراً﴾ چند روزی ممکن است این فتنه را زمزمه بکنند ولی بالأخره ذات اقدس الهی این را خاموش خواهد کرد.
معنای تعهد و بیعت با خداوند منّان
اینها تعهّد سپردند بیعت معنایش بیع است اگر کسی جانش را نفروشد به خدا که بیعت نیست اگر فرمود: ﴿فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ﴾[12] در برابر ﴿إِنَّ اللّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم﴾ یک شراء و اشتراء است یک بیع است اگر خدا خریدار است و انسان فروشنده, اگر نفروخت, بیع نکرد که با خدا و پیامبر بیعت نکرد, اگر فروخت یعنی جانش را و مالش را در راه خدا فروخت هر گونه تصرّفی در جان و مال به غیر اذن خدا غاصبانه است الآن آدم میتواند دهنش را باز کند هر حرفی بزند چشمش را باز کند هر کسی را ببیند گوشش را باز کند هر چیزی را بشنود؟! تصرّف غاصبانه معنایش همین است آدم که حق ندارد روی فرش مردم روی مال مردم روی خانه مردم برود برای اینکه چیزی را که به مردم فروخت دیگر برای آنهاست اگر ما واقعاً با خدا و پیامبر بیعت کردیم یعنی بیع کردیم یعنی جان و مال و امثال اینها را به خدا دادیم دیگر بعد برای ما نیست اگر خواستیم در جانمان, مالمان, جوارح و جوانحمان تصرّف بکنیم باید صاحبمال اجازه بدهد پس اگر کسی غیبتی را گوش داد در گوش, تصرّف غاصبانه کرد اگر غیبتی کرد در زبان تصرّف غاصبانه کرد و هکذا در سایر معاصی.
اذن خداوند در انجام کارها لازمه بیعت و تعهّد
خب اینکه گفته شد ﴿إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾[13] همین است برای اینکه تمام کارهای ما باید به اذن خدا باشد قاعدهاش هم همین است اگر کسی چیزی را واقعاً به دیگری فروخت اگر بخواهد در آن تصرّف بکند باید به اذن آن دیگری باشد آن وقت از طرفی بفروشد به حسب ظاهر, ثمن را بگیرد بخورد بعد به میل خودش تصرّف بکند این دیگر میشود ﴿أفرأیتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ﴾.[14]
امر الهی نسبت به وفای به عهد و نهی از نقض آن
فرمود شما تعهّد سپردید خدا هم فرمود: ﴿أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ﴾[15] من به وعدهام وفا میکنم خب امر الهی نسبت به وفای عهد است نهی الهی نسبت به ناقض عهد الهی است که ﴿یَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ﴾[16] را نهی کرده اینجا هم فرمود: ﴿وَلَقَدْ کَانُوا عَاهَدُوا اللَّهَ مِن قَبْلُ﴾ که در صحنههای نبرد پشت نکنند ﴿لاَ یُوَلُّونَ الْأَدْبَارَ﴾ به دَبر و پشت خود رو نکنند از پیغمبر روی برگردان نباشند ﴿وَکَانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُولاً﴾ در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» هم این مطلب گذشت که ذات اقدس الهی اینها را جزء حکمت الهی میداند؛ در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» آیه 34 این بود فرمود: ﴿وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤولاً﴾.
تبیین اصطلاح حکمت در قرآن و حوزه
بعد از چند آیه فرمود: ﴿ذلِکَ مِمَّا أَوْحَی إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ﴾[17] بارها ملاحظه فرمودید نه فقه در اصطلاح قرآن و روایات به معنای فقه در مقابل اصول است نه حکمت در اصطلاح قرآن و روایات به معنی فلسفه است حکمت شامل فقه میشود شامل اخلاق میشود شامل اصول دین میشود شامل فلسفه و کلام میشود فقه هم شامل فلسفه و کلام میشود اخلاق و حقوق میشود تفقّه در دین یعنی معارف دینی را یاد گرفتن چه اصول دین چه فروع دین یعنی آیه محکمه, فریضه عادله, سنّت قائمه[18] این سه عنصر محوری را کسی بحث بکند میشود فقه میشود حکمت برای اینکه در آن آیات سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» که قبلاً گذشت اصول دین هست اخلاق هست حقوق هست فقه هست در جمعبندی نهایی فرمود اینها حکمت الهی است ﴿ذلِکَ مِمَّا أَوْحَی إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ﴾ در همین قسمت قتل نفس مطرح است زنا مطرح است ﴿لاَ تَقْرَبُوا الزِّنَی﴾,[19] ﴿لاَ تَقْتُلُوا النَّفْسَ﴾,[20] ﴿لاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ﴾[21] اینها احکام فقهی است بعد بفرماید اینها حکمتهای الهی است معلوم میشود حکمت در اصطلاح قرآن غیر از حکمت در اصطلاح حوزوی است که ﴿یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَن یَشَاءُ﴾ از همین قبیل است.
منسلخ شدن فعل از زمان در اسنادش به خداوند
در آنجا فرمود: ﴿أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤولاً﴾ اینجا هم فرمود: ﴿وَکَانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُولاً﴾ مستحضرید وقتی که فعل اسناد داده شد تعیینکننده اینکه این فعل ماضی است یا مضارع است یا حال است یا اصلاً زمانبردار نیست متزمّن نیست آن اسمی است که این فعل را رهبری میکند اگر گفتیم «کان زید قائماً» یا «قام الزید» خب معلوم میشود فعل ماضی است اگر گفتیم «کان غنیاً» معنایش این است که در گذشته غنی بود اینها معنای «کان» است و فعل ماضی است اما اگر گفتیم ﴿کَانَ اللّهُ عَلِیماً﴾,[22] «کان الله قدیرا»[23] این معنایش این نیست که خدا در گذشته علیم یا قدیر بود این است که میگویند وقتی فعل به ذات اقدس الهی اسناد داده شد این منسلخ از زمان است در ادبیات ملاحظه فرمودید این کان دیگر فعل ماضی نیست معنایش این نیست که خدا در سابق علیم یا قدیر بود اگر گفتند: «کان الله و لم یکن معه شیءٌ»[24] نه یعنی سابقاً اینچنین بود و سابقاً چیزی با او نبود «کان»ای که به ذات اقدس الهی تعلّق میگیرد فعل ماضی نیست منسلخ از زمان است از اصل کینونت خبر میدهد لذا قبلاً خدا بود چیزی با او نبود الآن خدا هست چیزی با او نیست بعداً خدا هست چیزی با او نیست گرچه او با همه اشیاء هست ﴿هُوَ مَعَکُمْ﴾[25] اما هیچ چیز با او نیست هر مطلقی با مقیّد است و هیچ مقیّدی با مطلق نیست اینکه فرمود: ﴿وَکَانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُولاً﴾ قبل را شامل میشود الآن را شامل میشود بعد را شامل میشود اینطور نیست که در گذشته عهد خدا مسئول بود الآن نیست یا بعداً نیست این کینونتها از اصل هستی خبر میدهد.
مشکل جهان فعلی, بسنده کردن به دانش حسی و تجربی
فرمود شما برای چه این کار را میکنید مشکل جهان فعلی و بسیاری از مردم این است که اینها با علوم تجربی سر و کار دارند که دانش اینها حسّی و تجربی است کاربرد این علوم هم امور تجربی است لذا بسیاری از این دانشجویان عزیز ما در فضای حس دارند زندگی میکنند علوم تجربی, عمل تجربی انسان را در قلمرو حس بسته نگه میدارد این دیگر به فکر علوم تجریدی نیست علوم متافیزیکی نیست علوم ماوراءالطبیعی نیست علوم بعد از مرگ نیست این تا مرگ را فکر میکند خیال میکند مرگ, پوسیدن است اما بعد از مرگ چه خبر است هیچ علم تجربی جوابگوی این سؤال نیست میگوید انسان میپوسد تمام شد و رفت از پوست به در میآید این را دیگر علم تجربی نه میفهمد و نه داوری دارد.
حمایت خداوند از دین خود در صورت عدم یاری منافقان
قرآن کریم فرمود شما تا لب مرگ هستید آن طرف چه کار میکنید اینها دیگر قابل خطاب نبودند حرفهای اینها را ذات اقدس الهی نقل کرد ملاحظه فرمودید, فرمود اینها حرفهایشان این است بهانههایشان هم این است اما به اینها خطاب نکرد با اینها حرف نزد فرمود: ﴿قُل لَّن یَنفَعَکُمُ الْفِرَارُ﴾ تو به اینها بگو حالا بر فرض فرار کردید اینچنین نیست که خدا دست از دینش بردارد شما نشد دیگری الآن هم این آیه حاکم است فرمود: ﴿وَإِن تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لاَ یَکُونُوا أَمْثَالَکُم﴾.[26]
غنیمت شمردن فرصت برای یاری دین
به همه ما میفرماید امروز اگر ـ خدای ناکرده ـ شما به این نظام کمک نکردید خدا اینطور نیست که دست از نظام دینی بردارد شما را میبرد یک عدّه دیگر بهتر از شما میآورد اگر دین هست, حافظ دین خداست شما نشد دیگری ﴿إِن تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لاَ یَکُونُوا أَمْثَالَکُم﴾ لذا آدم باید فرصت را غنیمت بشمارد بگوید خدایا تو که دینت را حفظ میکنی این دین را به دست ما حفظ بکن خدایا مرا جزء کسانی قرار بده که تو رضایت دادی که دین را به دست او حفظ بکنی و من را عوض نکن که من را ببری دیگری بیاید این دین را حفظ بکند «وَ اجْعَلنی مِمَّنْ تَنْتَصِرُ بِهِ لِدینِکَ وَلا تَسْتَبْدِلْ بی غَیْری»[27] این دعای ماه مبارک رمضان است پس آن خطر هست فرمود شما نشد دیگری این کار را میکند به جِدّ میکند به ما هم ائمه فرمودند که بگویید خدایا تو که دینت را حفظ میکنی آن توفیق را بده که دینت به دست ما حفظ بشود نه اینکه ما را ببری دیگری بیاید «وَ اجْعَلنی مِمَّنْ تَنْتَصِرُ بِهِ لِدینِکَ وَلا تَسْتَبْدِلْ بی غَیْری» اینجا هم ذات اقدس الهی به رسولش فرمود به آنها بگو بر فرض فرار کردید تا چه وقت میخواهید بمانید نه مشکل فرار از فتنه حل میشود نه مشکل شوق به ماندن شما را حفظ میکند.
عاقبت فرار از مرگ در قرآن و نهجالبلاغه
در سورهٴ مبارکهٴ «جمعه» ملاحظه فرمودید بر فرض شما از مرگ فرار بکنید تا چه وقت میتوانید فرار بکنید؛ آیه هشت شوره مبارکهٴ جمعه فرمود: ﴿قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاَقِیکُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَی عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ اینجا هم فرمود رسول من! به اینها بگو ﴿لَن یَنفَعَکُمُ الْفِرَارُ إِن فَرَرْتُم مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ﴾ شما بخواهید کاری بکنید که نمیرید شدنی نیست بخواهید کشته نشوید نافع نیست بر فرض هم کشته نشوید ﴿وَإِذاً لَا تُمَتَّعُونَ إِلَّا قَلِیلاً﴾ چند روزی بیشتر نیستید بعد مردار میشوید این بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) است فرمود «فَصَارَ جِیفَةً بَیْنَ أَهْلِهِ»[28] مُرداری میشوید اینکه عجله میکنند دفن کنند برای اینکه بو نیاید فرمود خب آدم میخواهد یک مُردار بشود چرا اینطور بشود بهتر است که نپوسد. گفتند در شهر عبدالملک مروان وبا واقع شد او از شهر بیرون رفت به او گفتند خداوند میفرماید: ﴿قُل لَّن یَنفَعَکُمُ الْفِرَارُ إِن فَرَرْتُم مِنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَإِذاً لَا تُمَتَّعُونَ إِلَّا قَلِیلاً﴾ گفت ما همان «ذاک القلیل نطلب» قلیل را میخواهیم حالا این قصهای است «قضیةٌ فی واقعه» ولی خیلیها همین قلیل را میخواهند ﴿وَإِذاً لَا تُمَتَّعُونَ إِلَّا قَلِیلاً﴾.
مدیر و مدبّر بودن خداوند به عنوان اصل کلی توحیدی
آن وقت یک اصل کلی توحیدی را ذکر فرمود, فرمود درست است که همه کارها را بشر با اصول تجربی باید انجام بدهد ولی مدیر و مدبّر و کارگردان عالَم یک نفر است اگر بخواهد خیر برساند کسی نمیتواند جلویش را بگیرد اگر کسی را خدا بخواهد تنبیه کند کسی نمیتواند جلویش را بگیرد آن بیان شفاف و روشنش در آیه دوم سورهٴ «فاطر» است که فرمود: ﴿مَا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلاَ مُمْسِکَ لَهَا وَمَا یُمْسِکْ فَلاَ مُرْسِلَ لَهُ مِن بَعْدِه﴾ دری را خدای سبحان از روی رحمت بخواهد باز کند هر که بخواهد ببندد مقدورش نیست به کسی بخواهد علم بدهد به کسی بخواهد مال بدهد به کسی بخواهد قدرت بدهد البته همه اینها نعمتهای الهی است و آزمون است ولی اگر اراده الهی تعلّق گرفته که کسی را با این وضع آزمون کند هیچ کسی نمیتواند جلویش را بگیرد ﴿مَا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلاَ مُمْسِکَ لَهَا﴾ و اگر دری را خدا ببندد هیچ کسی نمیتواند باز کند ﴿وَمَا یُمْسِکْ فَلاَ مُرْسِلَ لَهُ من بعده﴾ فتح و گشودن و بستن به دست اوست این یک اصل کلی است که خیلی شفاف و روشن بیان شده آیه محلّ بحث سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» به این شفافی و روشنی نیست.
تبیین عاصم نبودن چیزی در مقابل اراده سوء و رحمت الهی
ملاحظه بفرمایید در آیه هفده دارد که ﴿قُلْ مَن ذَا الَّذِی یَعْصِمُکُم مِنَ اللَّهِ إِنْ أَرَادَ بِکُمْ سُوءاً أَوْ أَرَادَ بِکُمْ رَحْمَةً﴾ این نیاز دارد به تبیینی و توضیحی, فرمود عاصم و حافظ خداست اگر خدا بخواهد به شما سوئی برساند هیچ کسی نمیتواند عاصم باشد اگر خدا خواست به شما رحمتی بکند هیچ کسی نیست عاصم باشد میبینید این ظاهراً هماهنگ نیست خب رحمت الهی که دیگر عاصم نمیخواهد معلوم میشود این نیاز به توضیح دارد نیاز به تشریح دارد یعنی اگر خدای سبحان خواست به شما سوئی برساند چیزی عاصم نیست مگر رحمت الهی و اگر خواست رحمت برساند چیزی عاصم نیست مگر خود خدا وگرنه همین آیه را همینطور به صورت صریح شما بخواهید بخوانید میبینید ناهماهنگی است چه کسی شما را حفظ میکند آن وقتی که خدا خواست به شما سوئی برساند یا به شما خیری برساند این تعبیر میبینید آغاز و انجامش هماهنگ نیست آغاز و انجامش در آیه دو سورهٴ مبارکهٴ «فاطر» است که ﴿مَا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلاَ مُمْسِکَ لَهَا وَمَا یُمْسِکْ فَلاَ مُرْسِلَ لَهُ﴾ آن دو قضیه است و شفاف و روشن اما اینجا تقدیری میخواهد آنجا که خدا خواست به انسان رحمت برساند که عاصم نمیخواهد خود خدا میخواهد به انسان رحمت برساند نه ما میخواهیم که جلوی رحمت را بگیریم نه اینکه این خطر است ولی معیار این است به تعبیر سیدناالاستاد(رضوان الله علیه) که اگر کسی خواست مورد تنبیه خدا قرار بگیرد هیچ کسی نمیتواند حافظ باشد مگر خود خدا و اگر خدای سبحان خواست خیری برساند کسی نمیتواند جلوی این خیر را بگیرد و خدا خیر را میرساند[29] ﴿وَلاَ یَجِدُونَ لَهُم مِن دُونِ اللَّهِ وَلِیّاً وَلاَ نَصِیراً﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 6.
[2] . سورهٴ فتح, آیات 4و7.
[3] . سورهٴ حجر, آیهٴ 22.
[4] . سورهٴ سجده, آیهٴ 27.
[5] . سورهٴ بقره, آیهٴ 40.
[6] . سورهٴ رعد, آیهٴ 25.
[7] . الکافی, ج1, ص528.
[8] . مصباح المتهجد، ص845 .
[9] . الکشاف, ج3, ص528.
[10] . التبیان فی تفسیر القرآن, ج8, ص323.
[11] . الکشاف, ج3, ص528.
[12] . سورهٴ توبه, آیهٴ 111.
[13] . سورهٴ انعام, آیهٴ 162.
[14] . سورهٴ جاثیه, آیهٴ 23.
[15] . سورهٴ بقره, آیهٴ 40.
[16] . سورهٴ بقره, آیهٴ 27؛ سورهٴ رعد, آیهٴ 25.
[17] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 39.
[18] . الکافی، ج1، ص32.
[19] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 32.
[20] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 33.
[21] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 34.
[22] . سورهٴ نساء, آیهٴ 17.
[23] . ر.ک: سورهٴ احزاب, آیهٴ 27.
[24] . تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ج1، ص352.
[25] . سورهٴ حدید, آیهٴ 4.
[26] . سورهٴ محمّد, آیهٴ 38.
[27] . مصباح المتهجد، ص568.
[28] . نهجالبلاغة، خطبه 109.
[29] . المیزان، ج16، ص287.
تاکنون نظری ثبت نشده است