- 1570
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 1 تا 3 سوره احزاب
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 1 تا 3 سوره احزاب"
- مدنی بودن سوره احزاب و تفاوت عناصر محوری سور مکی و مدنی؛
- معنای مرجفون و علت یاد کردن از آنها در این سوره؛
- فهماندن سِمت رسالت و نبوت با ذکر نام حضرت.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلاَ تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیماً حَکِیماً (1) وَاتَّبِعْ مَا یُوحَی إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیراً (2) وَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ وَکَفَی بِاللَّهِ وَکِیلاً (3)﴾
مدنی بودن سوره احزاب و تفاوت عناصر محوری سُور مکّی و مدنی
سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» در مدینه نازل شد سورههایی که در مدینه نازل میشد بر خلاف سورههای مکّی عناصر محوری خاصّ خود را داشت در سوَر مکّی عناصر محوری بحث, اصول دین بود یعنی توحید, وحی, نبوّت و خطوط کلی فقه و حقوق و اخلاق بود اما در مدینه عناصر محوریاش غیر از آن مسائل اعتقادی, مسائل حکومت و سیاست و مسائل نظامی و اقتصادی از یک سو و فقهی و حقوقی از سوی دیگر بود; تشکیل حکومت اسلامی, تأسیس نظام اسلامی, تأسیس یک ارتش اسلامی, تأسیس پایگاه اقتصاد اسلامی در سوَر مدنی مطرح است.
علت مخاطب شدن رسول گرامی اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در طلیعه این سوره
در طلیعه این سوره با ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ﴾ وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را مخاطب قرار داد چون درصدد تأسیس حکومت و نظام اسلامی بود و فضای مدینه هم فضای آشوبی بود زیرا برخی از مسلمانها نظیر سلمان و اباذر و اینها جزء اوحدی از اسلام بودند برخیها جزء مسلمانهای ضعیفالایمان بودند برخیها جزء مُرجفون بودند و بعضیها هم جزء منافقین. کفار خارج مدینه هم با این منافقین از یک سو, با مُرجفین از سوی دیگر بیارتباط نبودند منافقین, بخشی از اینها همان یهودیهای بنیقریظه بود, بنینظیر و بنیقینقاع بودند برخیها هم جزء همین داخلی مدینه بودند.
معنای مرجفون و علت یاد کردن از آنها در این سوره
مُرجفون افرادی بودند که یا به صورت خبرنگار بودند یا خبررسان بودند اینها اراجیف پخش میکردند در همین سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» از مرجفون یاد شده است مرجف کسی است که گزارش رَجْفهای دارد رجفه یعنی لرزه, خبری که صادق باشد صدق باشد پایگاه دارد دیگر تکذیب نمیشود اما خبری که صدق نباشد پایگاه نداشته باشد لرزان است اینگونه از اخبار بیپایه و بیاساس را میگویند رجفهدار که جمع اینها میشود اراجیف, مرجفون که در مدینه بودند گزارشگران اینگونه از اخبار لرزهدار بودند که جامعه را ناآرام میکرد آنکه این حرف را نزده بود مضطرب میشود مبهوت میشود بهتان را بهتان میگویند برای اینکه این کسی که کاری نکرده حرفی نزده چیزی به او نسبت میدهند این مبهوت میشود از این جهت میشود بهتان. آن افراد بهتانخورده امنیت روانیشان را از دست میدهند جامعه هم که میبیند پشت سر هم کسی که خبری میدهد دیگری تکذیب میکند دیگر نمیتواند به کسی اعتماد کند اینها کسانیاند که جزء مرجفوناند از اینها در سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» یاد شده است که اینها باید از نقل اراجیف دست بردارند افراد ضعیفالایمان را تقویت کردند که قویالایمان بشوند
راز تکرار «یا ایها النبی» در این سوره
پنج بار در این سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ﴾ آمده برای اهمیت مسئله است گاهی برای مسائل نظامی است گاهی برای مسائل خانوادگی است که طلیعه مطلبهای دیگر است یک مسائل خانوادگی ساده را ذات اقدس الهی به صورت ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ﴾ ذکر نمیکند این مسائل خانوادگی که بعدها میتواند منشأ بسیاری از خطرات و ناامنی باشد به این صورت یا مانند آن ذکر میکند وقتی به رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید به همسرانت بگو[1] یا مستقیم به همسران حضرت خطاب میکند ﴿یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ﴾[2] ﴿قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَی﴾[3] این نشان میدهد که از این بیت, خطری بالأخره دامنگیر جامعه خواهد شد چه اینکه از همین بیت خطر جنگ جمل پیش آمده است فرمود زنان پیامبر! شما در خانههایتان بنشینید بیرون نیایید امنیت جامعه را به هم نزنید خب این نشان میدهد که آینده خطرناکی این خانواده را تهدید میکرد پس ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ﴾ پنج بار تکرار شد, ﴿یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ﴾ ذکر شد, ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾[4] چند بار ذکر شد برای اینکه تأسیس حکومت, تشکیل حکومت کار آسانی نیست دشمنهایی که به نام کفار و منافقیناند هم در طلیعه این سوره مطرح شدند آنها از یک طرف صف کشیدند اینها هم از طرفی در داخل آنها را حمایت میکنند لذا با ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ﴾ این سوره شروع شد.
خطاب «یا ایها النبی» ناظر به مسائل حساس و مهم
مطلب دیگر این است که ما در ادبیات فارسی کسی را میخواهیم خطاب کنیم میگوییم آقای فلان کس اما در عربی گاهی میگویند «یا رجل» گاهی میگویند «یا ایها الرجل» آنجا که گفتند «یا رجل» خب یک ندای صِرف است اما آنجا که گفتند «یا ایها الرجل» یا برای تنبّه اوست که از غفلت به در بیاید یا برای تذکّر اوست که این مطلب خیلی حساس و مهم است ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ﴾ ناظر به مسائل حساس و مهم ذکر میشود.
علت مخاطب نشدن وجود مبارک پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به اسم
مطلب دیگر آن است که ذات اقدس الهی برای حرمت وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و دعوت جامعه اسلامی به حفظ ادب در پیشگاه آن حضرت هرگز آن حضرت را به اسم صدا نکرده این جزء خصایص رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است از آدم تا عیسی(علیهم السلام) خدا اینها را با اسم صدا میکند ﴿یَا آدَمُ﴾,[5] ﴿یَا نُوحُ﴾, [6]﴿یَا إِبْرَاهِیمُ﴾,[7] ﴿یَا مُوسَی﴾,[8] ﴿یَا عِیسَی﴾[9] اینها با اسم مخاطب میشوند اما در هیچ جای قرآن از ذات اقدس الهی نقل نشده است که درباره وجود مبارک پیامبر اسم آن حضرت را ببرد همهاش ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ﴾, ﴿یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ﴾.
فهماندن سِمت رسالت و نبوت با ذکر نام حضرت
آنجا که اسم حضرت را میبرد نظیر آیه 144 سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» که دارد: ﴿وَمَا مُحمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ﴾ و همچنین در آیه پایانی سورهٴ مبارکهٴ «فتح» یعنی آیه 29, برای آن است که به جامعه بفهماند که وجود مبارک آن حضرت سِمتی دارد به نام رسالت و نبوت, شما از او به عنوان رسول الله, نبیّ الله یاد کنید نه به اسمِ او, او را صدا بزنید بنابراین خود ذات اقدس الهی هرگز درباره حضرت آن طوری که با انبیا سخن گفته است سخن نگفته که او را به اسم صدا بزند بگوید «یا محمد», همهاش ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ﴾, ﴿یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ﴾ است این دو جا که در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» و سورهٴ «فتح» نام حضرت را میبرد برای اینکه به مردم بفهماند که او رسول خداست و از آن حضرت به عنوان رسالت یاد کنید.
مخاطب قرار دادن حضرت فقط با تعبیرات مؤدّبانه
در بخش دیگری هم فرمود وجود مبارک حضرت پدر کسی نیست ولی خاتم النبیین است[10] این اِجلال و تکریم نشان میدهد که ما هم موظفیم درباره حضرت با این تعبیرات مؤدّبانه سخن بگوییم ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ﴾, ﴿یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ﴾ و مانند آن.
امر «اِتّق الله» دلالت بر رعایت مرحلهٴ عالیه تقوا
اینکه فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ﴾ با اینکه خود حضرت عالیترین درجه تقوا را داشت یا برای دعوت به ادامه تقواست کما ذهب إلیه بعض[11] یا نه, رعایت آن مرحله عالیه تقواست کما ذهب إلیه آخرون یعنی تو یک کار مهمّی داری این کار مهم با تقوای عادی حل نمیشود این کار مهم با آن قلّه تقوا حل میشود[12] برای اینکه جنگ در پیش داری جنگهایی علیه تو تحمیل میکنند عدهای از اصحاب تو را شهید میکنند تو هم ناچاری دفاع بکنی سخن از خونریزی است سخن از اسیر دادن است سخن از اسیر گرفتن است این کارهای مهم با تقوای عادی حل نمیشود با قلّه تقوا باید این مشکلات را حل کنی عزیزترین بستگانت را شهید میکنند و عدهای را هم اسیر میکنند شما هم از آنها میکُشی از آنها اسیر میگیری باید مواظب باشی.
لازمه اداره جامعه جهانی, داشتن مرحله عالیه تقوا و استدلال
مطلب دیگر این است که شما دینی دارید که هم برای آرامش داخله حجاز خوب است هم برای منطقه خوب است که با نصارای نجران و امثال نجران سخن میگویی, آنها را به مباهله دعوت میکنی هم یک دین جهانی داری که در آیه هشت سورهٴ مبارکهٴ «ممتحنه» است که با کفار زندگی مسالمتآمیز داشته باشی آن کفاری که با شما کاری ندارند نه در تحریم نه در فشار اقتصادی نه در تبعید هیچ سهمی ندارند یک زندگی معتدلی با شما داشتند ﴿لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ﴾ با اینها با مدارا رفتار کنید بلکه عادلانه رفتار کنید ﴿إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ﴾ که ذیل این آیه است همین آیه هم مقدمه قانون اساسی ما هم هست. کفاری که با ما بد نکردند با ما بد نمیکنند کاری هم با ما ندارند خب ما یک رابطه عادلانه با آنها داریم. این پیامبر اگر بخواهد با روش عادی با جامعه برخورد کند کار سختی است این باید قلّه تقوا را داشته باشد. میبینید وجود مبارک ابراهیم(سلام الله علیه) از یک طرف, اسماعیل(سلام الله علیه) از طرف دیگر این دو پیامبر بزرگوار کعبه را ساختند چه زمینی شما بالاتر از کعبه دارید مهبط وحی الهی است مهبط فرشتههاست این شده بتکده همه بتها را آوردند آنجا گذاشتند یک بار وجود مبارک پیامبر دهن باز نکرد که به اینها فحش بدهد به این بتها بد بگوید فرمود از این بتها کاری ساخته نیست خب شما اگر بخواهید آرام زندگی کنید از آن طرف تکفیری نداشته باشید از این طرف کشتار بیرحمانه در میانمار و بنگلادش و پاکستان و افغانستان در شرق ما, عراق در غرب ما نداشته باشید باید این راه پیامبر را حفظ کنید انسان جای برهان دارد جای استدلال دارد جای اقامه برهان است یک بار نشد که وجود مبارک حضرت به این بتها فحش بدهد با اینکه خب چه جایی مقدستر از کعبه دارید هم قبله مسلمین است مطاف مسلمانهاست هم دو پیغمبر آن را ساختند اینجا شده بتکده, حضرت فرمود این بتهای کاری از آنها ساخته نیست اینها اهل سمع و بصر و اینها نیستند اینها مشکل خودشان را نمیتوانند حل کنند ﴿وَإِن یَسْلُبْهُمْ الذُّبَابُ شَیْئاً لاَّ یَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ﴾[13] پیامبر! با این تقوا جامعه را اداره کن فحش بدهی خب فحش میشنوی این مشکل را حل نمیکند تکفیر بکنی تکفیر دیگری در راه است غیر از خونریزی کار دیگر نیست بالصراحه در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» فرمود: ﴿لاَ تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ﴾.[14]
وظیفه فقها در برقراری امنیت و حفظ دماء مسلمین
ما کاری داریم کار فقها و بزرگان فقهی ماست که این نصوص و ادله را جمعآوری کنند و جمعبندی کنند آنها راه اجتهادی خودشان را آشنا هستند وظیفه خودشان را انجام میدهند و در درسها میگویند یعنی نص و ظاهر حکمش چیست ظاهر و اظهر حکمش چیست عام و خاص حکمش چیست مطلق و مقیّد حکمش چیست اصل و اماره حکمش چیست همه اینها را دارند درس میگویند اما کاری که در انجام وظایف به عهده ماست. کسانی که به عنوان مجمع جهانی اهل بیت کار میکنند کسانی که در دارالتقریب کار میکنند کسانی که در مسائل امنیتی کار میکنند آنها باید بین تولّی و تبرّی که جزء ارکان رسمی دین ماست و برقراری امنیت و حفظ دماء مسلمین که آن هم جزء ارکان رسمی ماست یک جمع اجتماعی بکنند یک جمع سیاسی بکنند یک جمع اجرایی بکنند این کار فقهای ما تأمین شده است این کارهایی که به دست «من بیده الامور» هست آنها هم باید عملیاتی شود از این طرف تکفیر از آن طرف تکفیر, از این طرف کشتار از آن طرف کشتار, دشمن هم که غیر از این نمیخواهد.
چگونگی تشکیل حکومت اسلامی
لذا به وجود مبارک پیامبر فرمود مواظب باش از طرفی کفار و منافقین در کمیناند از طرفی مرجفون در داخل رجفه و اراجیف پخش میکنند تو باید آن قله تقوا را داشته باشی تا بتوانی حکومت اسلامی تشکیل بدهی ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ﴾ (یک) ﴿وَلاَ تُطِعِ الْکَافِرِینَ﴾ یک وقت است کسی پیشنهاد میدهد خب پیشنهاد, طرح است و انسان مطالعه میکند یا قبول یا نکول اما کسی درصدد دسیسه است که آمرانه حکم بکند هر کسی بخواهد به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آمرانه حکم بکند ولو در لسان دوستی کافر است برای اینکه پیغمبر که دیگر نمیتواند مأمور این آقا باشد تابع حرف این آقا باشد; یا کافر است یا منافق, اگر بخواهد چیزی را بر پیغمبر تحمیل بکند یک وقت است میگوید من عرضم این است نظر حضرتعالی هر چه هست, خب این مشورت است حضرت یا میپذیرد یا نمیپذیرد اما آن کسی که آمرانه دسیسه دارد و توقّع دارد که وجود مبارک پیغمبر از او اطاعت کند این کافر است چه بفهمد یا نفهمد برای اینکه معنایش این است که رسول الله باید از او اطاعت کند این است که این ﴿الْکَافِرِینَ﴾ و ﴿الْمُنَافِقِینَ﴾ یا ناظر است به کفار مکه و منافقین مدینه یا نه در داخل مدینه اگر کسی آمرانه مطلبی را به حضرت تحمیل میکند خب همین کفر است یعنی توقع داشته باشد به حضرت بگوید من حرف شما را قبول ندارم تو باید حرف ما را قبول داشته باشی این برگشتش به کفر است چه بداند چه نداند لذا فرمود آنها که پیشنهاد میدهند میگویند ما عرضمان این است خب حضرت یا قبول یا نکول اما کسی توقع داشته باشد که حرف خودش را بر حضرت تحمیل کند و حضرت از این اطاعت بکند خب این کفر است فرمود: ﴿وَلاَ تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ﴾.
اقسام منافقین در داخل مدینه
در داخل مدینه همین سه گروه بودند و گروههای دیگری هم که ناشناخته بودند و بعضی هم شناختهشده بودند همان یهودیهای بنینظیر و بنیقریظه و بنیقینقاع گروهی از اینها اسلام آوردند نه همه اینها و منافقانه زندگی میکردند در چنین فضایی فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ﴾ معلوم میشود این ﴿اتَّقِ اللَّهَ﴾ غیر از ﴿اتَّقِ اللَّهَ﴾[15] است که ذات اقدس الهی به افراد عادی مثل ما میفرماید ﴿اتَّقِ اللَّهَ﴾ گرچه هر دستوری که به آن حضرت میدهد برای ما هم الگوست ﴿لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾[16] اما آنکه مخصوص حضرت است آن قلّه عالیه است.
علت عدم اطاعت از کافرین
﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلاَ تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ﴾ چرا؟ برای اینکه اگر علم بخواهی نزد خداست, اداره جهان بر اساس مصلحت و حکمت بخواهی نزد خداست ﴿إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیماً حَکِیماً﴾ او هم که مرتب دارد وحی میدهد ﴿وَاتَّبِعْ مَا یُوحَی إِلَیْکَ﴾ او که منبع علم است با تو ارتباط دارد او که منبع حکمت است با تو ارتباط دارد تو کمبودی نداری چه چیزی میخواهی که از جای دیگر بخواهی بگیری ﴿وَاتَّبِعْ مَا یُوحَی إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ﴾.
علم خداوند بر اعمال بندگان
بعد هم مواظب باش هر کاری کردی تو و امّتت, هر فکری اندیشهای انگیزهای داشته باشی خدا باخبر است و در محکمه عدل باید پاسخ بدهید ﴿إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیراً﴾.
بررسی «کان» نزد ادیب و حکیم
مستحضرید ﴿کَانَ﴾ که در قرآن و روایات به ذات اقدس الهی اسناد داده شد این منسلخ از زمان است اگر به یک ادیب خبر بدهید میگوید این «کان» از افعال ناقصه است و اسم و خبر دارد اما وقتی به حکیم بدهید میگوید این «کان» حرف است نه فعل, اینطور دیگر معنا میکند در کتابهای ادبی فقط این را به ما میگویند که اگر محمول برای موضوع باشد این اسناد, حقیقت است محمول برای موضوع نباشد این اسناد, مجاز است این در ادبیات است در معانی و بیان و مطوّل و امثال ذلک هست اما کدام محمول برای کدام موضوع است این برای ادیب و ادبیات نیست این را باید برهان آن فن تشخیص بدهد شما غالباً وقتی به کسی بگویی «الانسان موجودٌ» را ترکیب بکن میگوید «الانسان» مبتدا «موجودٌ» خبر اما وقتی به حکیم بگویی «الانسان موجودٌ» را ترکیب بکن میگوید «الانسان» خبر مقدم «موجودٌ» مبتدای مؤخّر برای اینکه هستی است که به تعیّن انسانیت در میآید نه انسان است که موجود بشود این کار ادیب نیست که بگوید چه چیزی مبتداست چه چیزی خبر, ادیب فقط باید بگوید آنکه یوضع اولاً میشود مبتدا آنکه «ثمّ یُحمل علیه» میشود خبر اما چه چیزی مبتداست چه چیزی خبر است این را صاحب آن رشتهها باید بگویند این «کان» را وقتی به ادیب بدهید میگوید فعل ماضی است و برای گذشته است ولی به حکیم وقتی بدهی میگوید این «کان» وقتی به ذات اقدس الهی اسناد پیدا کرد گفتیم ﴿إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیماً حَکِیماً﴾, این منسلخ از زمان است این دیگر فعل ماضی نیست که بگویید خدا ـ معاذ الله ـ سابقاً اینطور بوده مثلاً حال و آینده اینطور نیست.
وجوب اطاعت از پیامبرِ شاهد و مبشّر و مُنذِر
به هر تقدیر اینکه فرمود خدای سبحان علیم حکیم است او علمِ محض است حکمتِ محض است از چه کسی میخواهی اطاعت کنی و این علیمِ محض و حکیمِ محض هم که مرتب با تو رابطه دارد ﴿وَاتَّبِعْ مَا یُوحَی إِلَیْکَ﴾ چنین پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را در همین سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» با آن عظمت و جلال معرفی کرده آیه 45 و 46 همین سورهٴ «احزاب» است که فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِیراً ٭ وَدَاعِیاً إِلَی اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجاً مُّنِیراً﴾ تو چراغی تو نوری تو مصباحی دیگران باید از تو استفاده کنند به دنبال چه چیزی میگردند نه توقع داشته باشند که تو حرف اینها را گوش بدهی نه خود, رأیی در قبال رأی شما داشته باشند برای اینکه تو چراغی دیگری بینور باید از نور تو استفاده کنند در آن آیه 45 و 46 حضرت را به این جلال و شکوه رسانده ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾ هم هست برای اینکه مسئله تأسیسات ارتش و نظامی و جنگ خبر مهمی است.
تبیین عناصر محوری در ابتدای سوره
لذا در این سوره این عناصر محوری کاملاً مطرح است ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلاَ تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ﴾ چرا، چرا ﴿اتَّقِ اللَّهَ﴾ برای اینکه او منشأ علم و حکمت است آن مثبت, چرا ﴿لاَ تُطِعِ الْکَافِرِینَ﴾ برای اینکه خدا منشأ علم و حکمت است دیگران بیکاره, هم آن امر معلَّل است به علم و حکمت خدا, هم این نهی معلّل است به علم و حکمت خدای سبحان.
چگونگی اتّباع حضرت رسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از خداوند در شرایط حساس
﴿وَاتَّبِعْ مَا یُوحَی إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ﴾ این اتّباع خب مسائل عادی تبعیّتش آسان است اما آن مسائل مهم و حساس مثلاً جنگ بدر که اوّلین جنگ است در مدینه اتفاق افتاده میبینید به هیچ وجه این جنگ راه نظامی نداشت نه عِدّه نه عُدّه برای اینکه آنها چند برابر مسلمانها بودند مسلمانها تقریباً یک سوم آنها بودند یا کمتر, آنها با شتر و مرکَبهای تندرو آمدند اینها پیاده بودند آنها با شمشیر آمدند اینها با چوب و سنگ رفتند مگر مسلمانها چندتا شمشیر داشتند وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) دارد که در لیله بدر که اوّلین جنگ رسمی مسلمانها علیه کفار یعنی دفاع رسمی بود ـ خب همه میترسیدند که ما با چه وجهی با اینها بجنگیم چه چیزی داریم ما به سربازانمان خرما میدهیم آنها به سربازانشان کباب شتر و اینها میدهند ما نیرو نداریم در برابر آنها بجنگیم آخر چوبدستی با شمشیر چه میکند پیاده با سواره چه میکند ـ وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در آن شب تا صبح زیر یک درخت مشغول مناجات بود[17] گویا فردا اصلاً جنگ نبود این را امیرالمؤمنین نقل میکند از نزدیک مواظب حضرت و کارهایش بود گویا اصلاً ما شب عملیاتی نداریم فردا هم گویا اصلاً جنگ نیست آرام آرام با خدا مناجات میکرد خب این قلّه تقواست شما هیچ توجیه نظامی برای این کار ندارید فرمود این کار را بکن ﴿وَاتَّبِعْ مَا یُوحَی إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیراً ٭ وَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ﴾ این معنی توکل است چون او که گفته از کشورت دفاع بکن همان او دارد حمایت میکند مگر ممکن است کسی در برابر ذات اقدس الهی و دین الهی بتواند قیام کند.
اعضا و جوارح و جوانح, لشکریان خداوند
بارها این بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) را ملاحظه فرمودید که اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ در برابر خدا قیام کرد لازم نیست خدا از جای دیگر لشکرکشی بکند اینکه به رباخوار فرمود: ﴿فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ﴾ یا در بیان نورانی حضرت امیر در عهدنامه مالک که اگر کسی مظلومی را از حقّش محروم بکند «کان للّهِ حرباً»[18] این جنگ با خداست خب اگر کسی معصیت کرده در برابر خدا ایستاد محارب الهی است نه محارب آن حدودی که ﴿إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللّهَ﴾[19] چون هر معصیتی بالأخره حرب است اختصاصی به مسئله ربا ندارد حالا ربا یک معصیت کبیره است اگر خدا خواست این زیدی که در برابر فرمان او میایستد را بگیرد لازم نیست از جای دیگر لشکرکشی بکند چون خود اعضا و جوارح و جوانح زید سربازان الهیاند فرمود: «جَوَارِحُکُمْ جُنُودُهُ» انسان حرفی میزند رسوا میشود امضایی میکند رسوا میشود جایی میرود رسوا میشود کاری میکند رسوا میشود لازم نیست که جای دیگر خدا سربازکشی کند او را بگیرد این بیان نورانی حضرت امیر این است که اگر خدا ـ خدای ناکرده ـ خواست کسی را بگیرد با زبان او میگیرد با دست او میگیرد با پای او میگیرد «جَوَارِحُکُمْ جُنُودُهُ»[20] خب اگر کسی این مطلب را باور کرد باید به او تکیه کند فرمود: ﴿وَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ وَکَفَی بِاللَّهِ وَکِیلاً﴾ آن مقداری که از تو برمیآید به دوستانت به زیردستانت به زیرمجموعهات بگو آن مقداری که از شما برمیآید در راه صحیح قدم بردارید بقیه را به ما بسپارید همین مقدار هم که شما انجام میدهید باز به عنایت الهی است در مدینه همینطور هم شد شما دیدید هیچ, بر جهان پیروز شد طولی نکشید که مدینه آنها تسلیم شدند حجاز تسلیم شدند اطراف حجاز تسلیم شدند و نامه مبارک حضرت به دو امپراطوری شرق و غرب رسید هر دو را حضرت فرمود یا میآیید یا بیاورمتان!
راهکار تشکیل حکومت اسلامی
پس معلوم میشود اگر کسی بخواهد یک حکومت اسلامی یک نظام اسلامی تشکیل بدهد راهکارش مشخص است نه بیراهه برود نه راه کسی را ببندد ادب اجتماعی را, ادب انسانی را, ادب مردمی را حفظ بکند با بتپرستها از راه برهان در بیفتد به بت فحش دادن مشکل را حل نمیکند شما در هیچ جای آیات قرآن ندیدید که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به این بتها بد بگوید آنها که مطاف مسلمانها را, قبله مسلمین را آوردند بتکرده کردند به اینها فحش بدهد خب این راه برقراری امنیت است این داشتنِ یک حکومت است ما که در عالَم تنها زندگی نمیکنیم که دورمان را ببندیم ما یک مشکلات و مسائل ملّی و محلّی داریم این را باید عاقلانه حل کنیم یک مشکلات منطقهای داریم باید عاقلانه حل کنیم یک مشکلات بینالمللی داریم ماییم و انسانهای ملحد ماییم و انسانهای مشرک در بخش سوم میفرماید این را هم باید حل کنیم.
برقراری امنیت ملی با تقسیم کار
پرسش: تولّی و تبرّی...؟
پاسخ: تولّی و تبرّی باید جمع بشود با مسئله امنیت, این کار یک کار سیاسی است یک کار امنیتی است هم دارالتقریب بین مذاهب باید حل کند هم مجمع علمای شیعه باید حل کنند هم مسئولین امنیتی باید حل کنند کارهای فقهی را مراجع و فقها و اصولیین دارند حل میکنند آن کار این است که بین ادله چگونه جمع بکنیم نص و ظاهر داریم ظاهر و اظهر داریم عام و خاص داریم مطلق و مقیّد داریم محکم و متشابه داریم اصل و اماره داریم این کار فقه است اما اجرای تولّی و تبرّی از یک سو و برقراری امنیت و حفظ دِماء مسلمین از سوی دیگر این هم کمتر از جریان انرژی هستهای نیست شما پشت سر هم میشنوید تکفیریها آن همه کشتند خب همین آسان است؟! از این طرف ما مرتب سب و لعن از آن طرف مرتب کشتار این یک راهحل دارد یا ندارد اگر وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) برهان اقامه کرده فرمود از این چوبها کاری ساخته نیست از این بتها کاری ساخته نیست اما هیچجا فحش نگفته آیا این راه دارد یا ما هر روز باید بنشینیم غصه بخوریم میانمار اینقدر کشتند بنگلادش و پاکستان و اینها اینقدر کشتند عراق آنقدر کشتند این یک راهحل دارد یا ندارد اگر این دین آمده برای برقراری امنیت ملی از یک سو, منطقهای از سوی وسط, بینالمللی از سوی سوم یک راهحل دارد تنها راهحل فقهی و اصولی نیست که حوزه علمیه قم حل بکند راه امنیتی است راه مشورتی است راه مذاکرهای است دشمن هم که در کمین است دشمن هم همین را میخواهد چیز دیگر که نمیخواهد ما فقط ناچاریم قدری گریه بکنیم قدری افسوس بخوریم یا مجلس ترحیم بگیریم کار آسانی نیست, فلان تکفیری اینقدر شیعهها را کشتند, همین؟! ناله کردن و افسوس خوردن و مجلس ترحیم گرفتن فقط کارِ ما شد این آیا راهحل دارد یا راهحل ندارد یقیناً راهحل دارد.
چگونگی توجیه «لعن» خداوند در کلیات و تطبیق آن در جزئیات
پرسش: بین مسئله سب با مسئله لعن در آیات قرآن تفاوت هست؟
پاسخ: بله, لعن, کلیات است ذات اقدس الهی فرمود: ﴿عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَالْمَلاَئِکَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ﴾[21] به طور کلی آن کلیات را هم آنها قبول دارند هم ما قبول داریم این کلیات را آنها هم میخوانند ما هم میخوانیم اما تطبیقش بر جزئیات [مورد اختلاف است] شما میبینید یک وقت است کسی میخواهد کشور را اداره کند سابقاً هم همینطور بود دو کشور با هم در حال جنگ بودند این دو کشور که در حال جنگ بودند اگر ولیعهد کشوری میمُرد اینها یک هفته آتشبس میکردند بعد هم میجنگیدند ما وقتی ولیعهد عربستان میمیرد میرویم در کنار سفارتش شیرینی پخش میکنیم؟! آخر این نه واجب است نه مستحب آن وقت دلمان میخواهد وقتی حجاج و معتمرین ما رفتند در عربستان برای اینها فرش قرمز پهن کنند اینکه نیست خب مگر این کار واجب است خب این راهِ جهانی است آنها با هم میجنگیدند وقتی میفهمیدند ولیعهد کشور مقابل مُرد یک هفته آتشبس بود بعد هم میجنگیدند اما ما اینجا ولیعهد میمیرد میرویم جلوی سفارتش شیرینی پخش میکنیم جلوی این کارها را میشود گرفت اینها نه واجب است نه مستحب است نه معقول است نه منقول است چه داعی داریم آخر کاری بکنیم بعد دلمان بخواهد وقتی حاجیان و معتمران ما رفتند فرودگاه عربستان, به آنها احترام بشود این همهجانبه است غرض این است که کارهایی که حوزههای علمیه دارد میکند کارهای فقهی و علمی است اینها سر جایشان محفوظ است اما اگر بخواهد اجرایی بشود همه باید دست به هم بدهند یعنی هم مردم ملتها با هم, هم مجمع جهانی اهل بیت هم تقریب بین مذاهب هم مسئولین امنیتی همان کاری که با انرژی هستهای میکنند درباره اینها هم باید بکنند ما چقدر شاهد باشیم فلانجا شیعه را کشتند فلانجا شیعه را کشتند, پسفردا هم فاطمیه دوم است خب خون به جگر ماست میشنویم فلان جا یک عده از شیعیان را شهید کردند خب این که نمیشود تا چه وقت آدم این دردها را تحمل کند به هر تقدیر راه دارد.
﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلاَ تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیماً حَکِیماً ٭ وَاتَّبِعْ مَا یُوحَی إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیراً ٭ وَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ وَکَفَی بِاللَّهِ وَکِیلاً﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ احزاب, آیات 28 و 59.
[2] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 32.
[3] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 33.
[4] . سورهٴ احزاب, آیات 9،41 ،49 ،53، 65،69 و70.
[5] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 19.
[6] . سورهٴ هود, آیهٴ 32.
[7] . سورهٴ هود, آیهٴ 76.
[8] . سورهٴ آل عمران, آیهٴ 55.
[9] . سورهٴ مائده, آیهٴ 110.
[10] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 40.
[11] . التفسیر الکبیر, ج25, ص153.
[12] . التفسیر الکبیر, ج25, ص153.
[13] . سورهٴ حج, آیهٴ 73.
[14] . سورهٴ انعام, آیهٴ 108.
[15] . سورهٴ بقره, آیهٴ 206; سورهٴ احزاب, آیهٴ 37.
[16] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 21.
[17] . الارشاد (شیخ مفید), ج1, ص73.
[18] . نهجالبلاغه, نامه 53.
[19] . سورهٴ مائده, آیهٴ 33.
[20] . نهج البلاغة، خطبهٴ199.
[21] . سورهٴ آل عمران, آیهٴ 87 .
- مدنی بودن سوره احزاب و تفاوت عناصر محوری سور مکی و مدنی؛
- معنای مرجفون و علت یاد کردن از آنها در این سوره؛
- فهماندن سِمت رسالت و نبوت با ذکر نام حضرت.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلاَ تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیماً حَکِیماً (1) وَاتَّبِعْ مَا یُوحَی إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیراً (2) وَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ وَکَفَی بِاللَّهِ وَکِیلاً (3)﴾
مدنی بودن سوره احزاب و تفاوت عناصر محوری سُور مکّی و مدنی
سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» در مدینه نازل شد سورههایی که در مدینه نازل میشد بر خلاف سورههای مکّی عناصر محوری خاصّ خود را داشت در سوَر مکّی عناصر محوری بحث, اصول دین بود یعنی توحید, وحی, نبوّت و خطوط کلی فقه و حقوق و اخلاق بود اما در مدینه عناصر محوریاش غیر از آن مسائل اعتقادی, مسائل حکومت و سیاست و مسائل نظامی و اقتصادی از یک سو و فقهی و حقوقی از سوی دیگر بود; تشکیل حکومت اسلامی, تأسیس نظام اسلامی, تأسیس یک ارتش اسلامی, تأسیس پایگاه اقتصاد اسلامی در سوَر مدنی مطرح است.
علت مخاطب شدن رسول گرامی اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در طلیعه این سوره
در طلیعه این سوره با ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ﴾ وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را مخاطب قرار داد چون درصدد تأسیس حکومت و نظام اسلامی بود و فضای مدینه هم فضای آشوبی بود زیرا برخی از مسلمانها نظیر سلمان و اباذر و اینها جزء اوحدی از اسلام بودند برخیها جزء مسلمانهای ضعیفالایمان بودند برخیها جزء مُرجفون بودند و بعضیها هم جزء منافقین. کفار خارج مدینه هم با این منافقین از یک سو, با مُرجفین از سوی دیگر بیارتباط نبودند منافقین, بخشی از اینها همان یهودیهای بنیقریظه بود, بنینظیر و بنیقینقاع بودند برخیها هم جزء همین داخلی مدینه بودند.
معنای مرجفون و علت یاد کردن از آنها در این سوره
مُرجفون افرادی بودند که یا به صورت خبرنگار بودند یا خبررسان بودند اینها اراجیف پخش میکردند در همین سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» از مرجفون یاد شده است مرجف کسی است که گزارش رَجْفهای دارد رجفه یعنی لرزه, خبری که صادق باشد صدق باشد پایگاه دارد دیگر تکذیب نمیشود اما خبری که صدق نباشد پایگاه نداشته باشد لرزان است اینگونه از اخبار بیپایه و بیاساس را میگویند رجفهدار که جمع اینها میشود اراجیف, مرجفون که در مدینه بودند گزارشگران اینگونه از اخبار لرزهدار بودند که جامعه را ناآرام میکرد آنکه این حرف را نزده بود مضطرب میشود مبهوت میشود بهتان را بهتان میگویند برای اینکه این کسی که کاری نکرده حرفی نزده چیزی به او نسبت میدهند این مبهوت میشود از این جهت میشود بهتان. آن افراد بهتانخورده امنیت روانیشان را از دست میدهند جامعه هم که میبیند پشت سر هم کسی که خبری میدهد دیگری تکذیب میکند دیگر نمیتواند به کسی اعتماد کند اینها کسانیاند که جزء مرجفوناند از اینها در سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» یاد شده است که اینها باید از نقل اراجیف دست بردارند افراد ضعیفالایمان را تقویت کردند که قویالایمان بشوند
راز تکرار «یا ایها النبی» در این سوره
پنج بار در این سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ﴾ آمده برای اهمیت مسئله است گاهی برای مسائل نظامی است گاهی برای مسائل خانوادگی است که طلیعه مطلبهای دیگر است یک مسائل خانوادگی ساده را ذات اقدس الهی به صورت ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ﴾ ذکر نمیکند این مسائل خانوادگی که بعدها میتواند منشأ بسیاری از خطرات و ناامنی باشد به این صورت یا مانند آن ذکر میکند وقتی به رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید به همسرانت بگو[1] یا مستقیم به همسران حضرت خطاب میکند ﴿یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ﴾[2] ﴿قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَی﴾[3] این نشان میدهد که از این بیت, خطری بالأخره دامنگیر جامعه خواهد شد چه اینکه از همین بیت خطر جنگ جمل پیش آمده است فرمود زنان پیامبر! شما در خانههایتان بنشینید بیرون نیایید امنیت جامعه را به هم نزنید خب این نشان میدهد که آینده خطرناکی این خانواده را تهدید میکرد پس ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ﴾ پنج بار تکرار شد, ﴿یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ﴾ ذکر شد, ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾[4] چند بار ذکر شد برای اینکه تأسیس حکومت, تشکیل حکومت کار آسانی نیست دشمنهایی که به نام کفار و منافقیناند هم در طلیعه این سوره مطرح شدند آنها از یک طرف صف کشیدند اینها هم از طرفی در داخل آنها را حمایت میکنند لذا با ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ﴾ این سوره شروع شد.
خطاب «یا ایها النبی» ناظر به مسائل حساس و مهم
مطلب دیگر این است که ما در ادبیات فارسی کسی را میخواهیم خطاب کنیم میگوییم آقای فلان کس اما در عربی گاهی میگویند «یا رجل» گاهی میگویند «یا ایها الرجل» آنجا که گفتند «یا رجل» خب یک ندای صِرف است اما آنجا که گفتند «یا ایها الرجل» یا برای تنبّه اوست که از غفلت به در بیاید یا برای تذکّر اوست که این مطلب خیلی حساس و مهم است ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ﴾ ناظر به مسائل حساس و مهم ذکر میشود.
علت مخاطب نشدن وجود مبارک پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به اسم
مطلب دیگر آن است که ذات اقدس الهی برای حرمت وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و دعوت جامعه اسلامی به حفظ ادب در پیشگاه آن حضرت هرگز آن حضرت را به اسم صدا نکرده این جزء خصایص رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است از آدم تا عیسی(علیهم السلام) خدا اینها را با اسم صدا میکند ﴿یَا آدَمُ﴾,[5] ﴿یَا نُوحُ﴾, [6]﴿یَا إِبْرَاهِیمُ﴾,[7] ﴿یَا مُوسَی﴾,[8] ﴿یَا عِیسَی﴾[9] اینها با اسم مخاطب میشوند اما در هیچ جای قرآن از ذات اقدس الهی نقل نشده است که درباره وجود مبارک پیامبر اسم آن حضرت را ببرد همهاش ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ﴾, ﴿یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ﴾.
فهماندن سِمت رسالت و نبوت با ذکر نام حضرت
آنجا که اسم حضرت را میبرد نظیر آیه 144 سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» که دارد: ﴿وَمَا مُحمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ﴾ و همچنین در آیه پایانی سورهٴ مبارکهٴ «فتح» یعنی آیه 29, برای آن است که به جامعه بفهماند که وجود مبارک آن حضرت سِمتی دارد به نام رسالت و نبوت, شما از او به عنوان رسول الله, نبیّ الله یاد کنید نه به اسمِ او, او را صدا بزنید بنابراین خود ذات اقدس الهی هرگز درباره حضرت آن طوری که با انبیا سخن گفته است سخن نگفته که او را به اسم صدا بزند بگوید «یا محمد», همهاش ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ﴾, ﴿یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ﴾ است این دو جا که در سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» و سورهٴ «فتح» نام حضرت را میبرد برای اینکه به مردم بفهماند که او رسول خداست و از آن حضرت به عنوان رسالت یاد کنید.
مخاطب قرار دادن حضرت فقط با تعبیرات مؤدّبانه
در بخش دیگری هم فرمود وجود مبارک حضرت پدر کسی نیست ولی خاتم النبیین است[10] این اِجلال و تکریم نشان میدهد که ما هم موظفیم درباره حضرت با این تعبیرات مؤدّبانه سخن بگوییم ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ﴾, ﴿یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ﴾ و مانند آن.
امر «اِتّق الله» دلالت بر رعایت مرحلهٴ عالیه تقوا
اینکه فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ﴾ با اینکه خود حضرت عالیترین درجه تقوا را داشت یا برای دعوت به ادامه تقواست کما ذهب إلیه بعض[11] یا نه, رعایت آن مرحله عالیه تقواست کما ذهب إلیه آخرون یعنی تو یک کار مهمّی داری این کار مهم با تقوای عادی حل نمیشود این کار مهم با آن قلّه تقوا حل میشود[12] برای اینکه جنگ در پیش داری جنگهایی علیه تو تحمیل میکنند عدهای از اصحاب تو را شهید میکنند تو هم ناچاری دفاع بکنی سخن از خونریزی است سخن از اسیر دادن است سخن از اسیر گرفتن است این کارهای مهم با تقوای عادی حل نمیشود با قلّه تقوا باید این مشکلات را حل کنی عزیزترین بستگانت را شهید میکنند و عدهای را هم اسیر میکنند شما هم از آنها میکُشی از آنها اسیر میگیری باید مواظب باشی.
لازمه اداره جامعه جهانی, داشتن مرحله عالیه تقوا و استدلال
مطلب دیگر این است که شما دینی دارید که هم برای آرامش داخله حجاز خوب است هم برای منطقه خوب است که با نصارای نجران و امثال نجران سخن میگویی, آنها را به مباهله دعوت میکنی هم یک دین جهانی داری که در آیه هشت سورهٴ مبارکهٴ «ممتحنه» است که با کفار زندگی مسالمتآمیز داشته باشی آن کفاری که با شما کاری ندارند نه در تحریم نه در فشار اقتصادی نه در تبعید هیچ سهمی ندارند یک زندگی معتدلی با شما داشتند ﴿لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ﴾ با اینها با مدارا رفتار کنید بلکه عادلانه رفتار کنید ﴿إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ﴾ که ذیل این آیه است همین آیه هم مقدمه قانون اساسی ما هم هست. کفاری که با ما بد نکردند با ما بد نمیکنند کاری هم با ما ندارند خب ما یک رابطه عادلانه با آنها داریم. این پیامبر اگر بخواهد با روش عادی با جامعه برخورد کند کار سختی است این باید قلّه تقوا را داشته باشد. میبینید وجود مبارک ابراهیم(سلام الله علیه) از یک طرف, اسماعیل(سلام الله علیه) از طرف دیگر این دو پیامبر بزرگوار کعبه را ساختند چه زمینی شما بالاتر از کعبه دارید مهبط وحی الهی است مهبط فرشتههاست این شده بتکده همه بتها را آوردند آنجا گذاشتند یک بار وجود مبارک پیامبر دهن باز نکرد که به اینها فحش بدهد به این بتها بد بگوید فرمود از این بتها کاری ساخته نیست خب شما اگر بخواهید آرام زندگی کنید از آن طرف تکفیری نداشته باشید از این طرف کشتار بیرحمانه در میانمار و بنگلادش و پاکستان و افغانستان در شرق ما, عراق در غرب ما نداشته باشید باید این راه پیامبر را حفظ کنید انسان جای برهان دارد جای استدلال دارد جای اقامه برهان است یک بار نشد که وجود مبارک حضرت به این بتها فحش بدهد با اینکه خب چه جایی مقدستر از کعبه دارید هم قبله مسلمین است مطاف مسلمانهاست هم دو پیغمبر آن را ساختند اینجا شده بتکده, حضرت فرمود این بتهای کاری از آنها ساخته نیست اینها اهل سمع و بصر و اینها نیستند اینها مشکل خودشان را نمیتوانند حل کنند ﴿وَإِن یَسْلُبْهُمْ الذُّبَابُ شَیْئاً لاَّ یَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ﴾[13] پیامبر! با این تقوا جامعه را اداره کن فحش بدهی خب فحش میشنوی این مشکل را حل نمیکند تکفیر بکنی تکفیر دیگری در راه است غیر از خونریزی کار دیگر نیست بالصراحه در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» فرمود: ﴿لاَ تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ﴾.[14]
وظیفه فقها در برقراری امنیت و حفظ دماء مسلمین
ما کاری داریم کار فقها و بزرگان فقهی ماست که این نصوص و ادله را جمعآوری کنند و جمعبندی کنند آنها راه اجتهادی خودشان را آشنا هستند وظیفه خودشان را انجام میدهند و در درسها میگویند یعنی نص و ظاهر حکمش چیست ظاهر و اظهر حکمش چیست عام و خاص حکمش چیست مطلق و مقیّد حکمش چیست اصل و اماره حکمش چیست همه اینها را دارند درس میگویند اما کاری که در انجام وظایف به عهده ماست. کسانی که به عنوان مجمع جهانی اهل بیت کار میکنند کسانی که در دارالتقریب کار میکنند کسانی که در مسائل امنیتی کار میکنند آنها باید بین تولّی و تبرّی که جزء ارکان رسمی دین ماست و برقراری امنیت و حفظ دماء مسلمین که آن هم جزء ارکان رسمی ماست یک جمع اجتماعی بکنند یک جمع سیاسی بکنند یک جمع اجرایی بکنند این کار فقهای ما تأمین شده است این کارهایی که به دست «من بیده الامور» هست آنها هم باید عملیاتی شود از این طرف تکفیر از آن طرف تکفیر, از این طرف کشتار از آن طرف کشتار, دشمن هم که غیر از این نمیخواهد.
چگونگی تشکیل حکومت اسلامی
لذا به وجود مبارک پیامبر فرمود مواظب باش از طرفی کفار و منافقین در کمیناند از طرفی مرجفون در داخل رجفه و اراجیف پخش میکنند تو باید آن قله تقوا را داشته باشی تا بتوانی حکومت اسلامی تشکیل بدهی ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ﴾ (یک) ﴿وَلاَ تُطِعِ الْکَافِرِینَ﴾ یک وقت است کسی پیشنهاد میدهد خب پیشنهاد, طرح است و انسان مطالعه میکند یا قبول یا نکول اما کسی درصدد دسیسه است که آمرانه حکم بکند هر کسی بخواهد به پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آمرانه حکم بکند ولو در لسان دوستی کافر است برای اینکه پیغمبر که دیگر نمیتواند مأمور این آقا باشد تابع حرف این آقا باشد; یا کافر است یا منافق, اگر بخواهد چیزی را بر پیغمبر تحمیل بکند یک وقت است میگوید من عرضم این است نظر حضرتعالی هر چه هست, خب این مشورت است حضرت یا میپذیرد یا نمیپذیرد اما آن کسی که آمرانه دسیسه دارد و توقّع دارد که وجود مبارک پیغمبر از او اطاعت کند این کافر است چه بفهمد یا نفهمد برای اینکه معنایش این است که رسول الله باید از او اطاعت کند این است که این ﴿الْکَافِرِینَ﴾ و ﴿الْمُنَافِقِینَ﴾ یا ناظر است به کفار مکه و منافقین مدینه یا نه در داخل مدینه اگر کسی آمرانه مطلبی را به حضرت تحمیل میکند خب همین کفر است یعنی توقع داشته باشد به حضرت بگوید من حرف شما را قبول ندارم تو باید حرف ما را قبول داشته باشی این برگشتش به کفر است چه بداند چه نداند لذا فرمود آنها که پیشنهاد میدهند میگویند ما عرضمان این است خب حضرت یا قبول یا نکول اما کسی توقع داشته باشد که حرف خودش را بر حضرت تحمیل کند و حضرت از این اطاعت بکند خب این کفر است فرمود: ﴿وَلاَ تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ﴾.
اقسام منافقین در داخل مدینه
در داخل مدینه همین سه گروه بودند و گروههای دیگری هم که ناشناخته بودند و بعضی هم شناختهشده بودند همان یهودیهای بنینظیر و بنیقریظه و بنیقینقاع گروهی از اینها اسلام آوردند نه همه اینها و منافقانه زندگی میکردند در چنین فضایی فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ﴾ معلوم میشود این ﴿اتَّقِ اللَّهَ﴾ غیر از ﴿اتَّقِ اللَّهَ﴾[15] است که ذات اقدس الهی به افراد عادی مثل ما میفرماید ﴿اتَّقِ اللَّهَ﴾ گرچه هر دستوری که به آن حضرت میدهد برای ما هم الگوست ﴿لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾[16] اما آنکه مخصوص حضرت است آن قلّه عالیه است.
علت عدم اطاعت از کافرین
﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلاَ تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ﴾ چرا؟ برای اینکه اگر علم بخواهی نزد خداست, اداره جهان بر اساس مصلحت و حکمت بخواهی نزد خداست ﴿إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیماً حَکِیماً﴾ او هم که مرتب دارد وحی میدهد ﴿وَاتَّبِعْ مَا یُوحَی إِلَیْکَ﴾ او که منبع علم است با تو ارتباط دارد او که منبع حکمت است با تو ارتباط دارد تو کمبودی نداری چه چیزی میخواهی که از جای دیگر بخواهی بگیری ﴿وَاتَّبِعْ مَا یُوحَی إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ﴾.
علم خداوند بر اعمال بندگان
بعد هم مواظب باش هر کاری کردی تو و امّتت, هر فکری اندیشهای انگیزهای داشته باشی خدا باخبر است و در محکمه عدل باید پاسخ بدهید ﴿إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیراً﴾.
بررسی «کان» نزد ادیب و حکیم
مستحضرید ﴿کَانَ﴾ که در قرآن و روایات به ذات اقدس الهی اسناد داده شد این منسلخ از زمان است اگر به یک ادیب خبر بدهید میگوید این «کان» از افعال ناقصه است و اسم و خبر دارد اما وقتی به حکیم بدهید میگوید این «کان» حرف است نه فعل, اینطور دیگر معنا میکند در کتابهای ادبی فقط این را به ما میگویند که اگر محمول برای موضوع باشد این اسناد, حقیقت است محمول برای موضوع نباشد این اسناد, مجاز است این در ادبیات است در معانی و بیان و مطوّل و امثال ذلک هست اما کدام محمول برای کدام موضوع است این برای ادیب و ادبیات نیست این را باید برهان آن فن تشخیص بدهد شما غالباً وقتی به کسی بگویی «الانسان موجودٌ» را ترکیب بکن میگوید «الانسان» مبتدا «موجودٌ» خبر اما وقتی به حکیم بگویی «الانسان موجودٌ» را ترکیب بکن میگوید «الانسان» خبر مقدم «موجودٌ» مبتدای مؤخّر برای اینکه هستی است که به تعیّن انسانیت در میآید نه انسان است که موجود بشود این کار ادیب نیست که بگوید چه چیزی مبتداست چه چیزی خبر, ادیب فقط باید بگوید آنکه یوضع اولاً میشود مبتدا آنکه «ثمّ یُحمل علیه» میشود خبر اما چه چیزی مبتداست چه چیزی خبر است این را صاحب آن رشتهها باید بگویند این «کان» را وقتی به ادیب بدهید میگوید فعل ماضی است و برای گذشته است ولی به حکیم وقتی بدهی میگوید این «کان» وقتی به ذات اقدس الهی اسناد پیدا کرد گفتیم ﴿إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیماً حَکِیماً﴾, این منسلخ از زمان است این دیگر فعل ماضی نیست که بگویید خدا ـ معاذ الله ـ سابقاً اینطور بوده مثلاً حال و آینده اینطور نیست.
وجوب اطاعت از پیامبرِ شاهد و مبشّر و مُنذِر
به هر تقدیر اینکه فرمود خدای سبحان علیم حکیم است او علمِ محض است حکمتِ محض است از چه کسی میخواهی اطاعت کنی و این علیمِ محض و حکیمِ محض هم که مرتب با تو رابطه دارد ﴿وَاتَّبِعْ مَا یُوحَی إِلَیْکَ﴾ چنین پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را در همین سورهٴ مبارکهٴ «احزاب» با آن عظمت و جلال معرفی کرده آیه 45 و 46 همین سورهٴ «احزاب» است که فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِیراً ٭ وَدَاعِیاً إِلَی اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجاً مُّنِیراً﴾ تو چراغی تو نوری تو مصباحی دیگران باید از تو استفاده کنند به دنبال چه چیزی میگردند نه توقع داشته باشند که تو حرف اینها را گوش بدهی نه خود, رأیی در قبال رأی شما داشته باشند برای اینکه تو چراغی دیگری بینور باید از نور تو استفاده کنند در آن آیه 45 و 46 حضرت را به این جلال و شکوه رسانده ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾ هم هست برای اینکه مسئله تأسیسات ارتش و نظامی و جنگ خبر مهمی است.
تبیین عناصر محوری در ابتدای سوره
لذا در این سوره این عناصر محوری کاملاً مطرح است ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلاَ تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ﴾ چرا، چرا ﴿اتَّقِ اللَّهَ﴾ برای اینکه او منشأ علم و حکمت است آن مثبت, چرا ﴿لاَ تُطِعِ الْکَافِرِینَ﴾ برای اینکه خدا منشأ علم و حکمت است دیگران بیکاره, هم آن امر معلَّل است به علم و حکمت خدا, هم این نهی معلّل است به علم و حکمت خدای سبحان.
چگونگی اتّباع حضرت رسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از خداوند در شرایط حساس
﴿وَاتَّبِعْ مَا یُوحَی إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ﴾ این اتّباع خب مسائل عادی تبعیّتش آسان است اما آن مسائل مهم و حساس مثلاً جنگ بدر که اوّلین جنگ است در مدینه اتفاق افتاده میبینید به هیچ وجه این جنگ راه نظامی نداشت نه عِدّه نه عُدّه برای اینکه آنها چند برابر مسلمانها بودند مسلمانها تقریباً یک سوم آنها بودند یا کمتر, آنها با شتر و مرکَبهای تندرو آمدند اینها پیاده بودند آنها با شمشیر آمدند اینها با چوب و سنگ رفتند مگر مسلمانها چندتا شمشیر داشتند وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) دارد که در لیله بدر که اوّلین جنگ رسمی مسلمانها علیه کفار یعنی دفاع رسمی بود ـ خب همه میترسیدند که ما با چه وجهی با اینها بجنگیم چه چیزی داریم ما به سربازانمان خرما میدهیم آنها به سربازانشان کباب شتر و اینها میدهند ما نیرو نداریم در برابر آنها بجنگیم آخر چوبدستی با شمشیر چه میکند پیاده با سواره چه میکند ـ وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در آن شب تا صبح زیر یک درخت مشغول مناجات بود[17] گویا فردا اصلاً جنگ نبود این را امیرالمؤمنین نقل میکند از نزدیک مواظب حضرت و کارهایش بود گویا اصلاً ما شب عملیاتی نداریم فردا هم گویا اصلاً جنگ نیست آرام آرام با خدا مناجات میکرد خب این قلّه تقواست شما هیچ توجیه نظامی برای این کار ندارید فرمود این کار را بکن ﴿وَاتَّبِعْ مَا یُوحَی إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیراً ٭ وَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ﴾ این معنی توکل است چون او که گفته از کشورت دفاع بکن همان او دارد حمایت میکند مگر ممکن است کسی در برابر ذات اقدس الهی و دین الهی بتواند قیام کند.
اعضا و جوارح و جوانح, لشکریان خداوند
بارها این بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) را ملاحظه فرمودید که اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ در برابر خدا قیام کرد لازم نیست خدا از جای دیگر لشکرکشی بکند اینکه به رباخوار فرمود: ﴿فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ﴾ یا در بیان نورانی حضرت امیر در عهدنامه مالک که اگر کسی مظلومی را از حقّش محروم بکند «کان للّهِ حرباً»[18] این جنگ با خداست خب اگر کسی معصیت کرده در برابر خدا ایستاد محارب الهی است نه محارب آن حدودی که ﴿إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللّهَ﴾[19] چون هر معصیتی بالأخره حرب است اختصاصی به مسئله ربا ندارد حالا ربا یک معصیت کبیره است اگر خدا خواست این زیدی که در برابر فرمان او میایستد را بگیرد لازم نیست از جای دیگر لشکرکشی بکند چون خود اعضا و جوارح و جوانح زید سربازان الهیاند فرمود: «جَوَارِحُکُمْ جُنُودُهُ» انسان حرفی میزند رسوا میشود امضایی میکند رسوا میشود جایی میرود رسوا میشود کاری میکند رسوا میشود لازم نیست که جای دیگر خدا سربازکشی کند او را بگیرد این بیان نورانی حضرت امیر این است که اگر خدا ـ خدای ناکرده ـ خواست کسی را بگیرد با زبان او میگیرد با دست او میگیرد با پای او میگیرد «جَوَارِحُکُمْ جُنُودُهُ»[20] خب اگر کسی این مطلب را باور کرد باید به او تکیه کند فرمود: ﴿وَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ وَکَفَی بِاللَّهِ وَکِیلاً﴾ آن مقداری که از تو برمیآید به دوستانت به زیردستانت به زیرمجموعهات بگو آن مقداری که از شما برمیآید در راه صحیح قدم بردارید بقیه را به ما بسپارید همین مقدار هم که شما انجام میدهید باز به عنایت الهی است در مدینه همینطور هم شد شما دیدید هیچ, بر جهان پیروز شد طولی نکشید که مدینه آنها تسلیم شدند حجاز تسلیم شدند اطراف حجاز تسلیم شدند و نامه مبارک حضرت به دو امپراطوری شرق و غرب رسید هر دو را حضرت فرمود یا میآیید یا بیاورمتان!
راهکار تشکیل حکومت اسلامی
پس معلوم میشود اگر کسی بخواهد یک حکومت اسلامی یک نظام اسلامی تشکیل بدهد راهکارش مشخص است نه بیراهه برود نه راه کسی را ببندد ادب اجتماعی را, ادب انسانی را, ادب مردمی را حفظ بکند با بتپرستها از راه برهان در بیفتد به بت فحش دادن مشکل را حل نمیکند شما در هیچ جای آیات قرآن ندیدید که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به این بتها بد بگوید آنها که مطاف مسلمانها را, قبله مسلمین را آوردند بتکرده کردند به اینها فحش بدهد خب این راه برقراری امنیت است این داشتنِ یک حکومت است ما که در عالَم تنها زندگی نمیکنیم که دورمان را ببندیم ما یک مشکلات و مسائل ملّی و محلّی داریم این را باید عاقلانه حل کنیم یک مشکلات منطقهای داریم باید عاقلانه حل کنیم یک مشکلات بینالمللی داریم ماییم و انسانهای ملحد ماییم و انسانهای مشرک در بخش سوم میفرماید این را هم باید حل کنیم.
برقراری امنیت ملی با تقسیم کار
پرسش: تولّی و تبرّی...؟
پاسخ: تولّی و تبرّی باید جمع بشود با مسئله امنیت, این کار یک کار سیاسی است یک کار امنیتی است هم دارالتقریب بین مذاهب باید حل کند هم مجمع علمای شیعه باید حل کنند هم مسئولین امنیتی باید حل کنند کارهای فقهی را مراجع و فقها و اصولیین دارند حل میکنند آن کار این است که بین ادله چگونه جمع بکنیم نص و ظاهر داریم ظاهر و اظهر داریم عام و خاص داریم مطلق و مقیّد داریم محکم و متشابه داریم اصل و اماره داریم این کار فقه است اما اجرای تولّی و تبرّی از یک سو و برقراری امنیت و حفظ دِماء مسلمین از سوی دیگر این هم کمتر از جریان انرژی هستهای نیست شما پشت سر هم میشنوید تکفیریها آن همه کشتند خب همین آسان است؟! از این طرف ما مرتب سب و لعن از آن طرف مرتب کشتار این یک راهحل دارد یا ندارد اگر وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) برهان اقامه کرده فرمود از این چوبها کاری ساخته نیست از این بتها کاری ساخته نیست اما هیچجا فحش نگفته آیا این راه دارد یا ما هر روز باید بنشینیم غصه بخوریم میانمار اینقدر کشتند بنگلادش و پاکستان و اینها اینقدر کشتند عراق آنقدر کشتند این یک راهحل دارد یا ندارد اگر این دین آمده برای برقراری امنیت ملی از یک سو, منطقهای از سوی وسط, بینالمللی از سوی سوم یک راهحل دارد تنها راهحل فقهی و اصولی نیست که حوزه علمیه قم حل بکند راه امنیتی است راه مشورتی است راه مذاکرهای است دشمن هم که در کمین است دشمن هم همین را میخواهد چیز دیگر که نمیخواهد ما فقط ناچاریم قدری گریه بکنیم قدری افسوس بخوریم یا مجلس ترحیم بگیریم کار آسانی نیست, فلان تکفیری اینقدر شیعهها را کشتند, همین؟! ناله کردن و افسوس خوردن و مجلس ترحیم گرفتن فقط کارِ ما شد این آیا راهحل دارد یا راهحل ندارد یقیناً راهحل دارد.
چگونگی توجیه «لعن» خداوند در کلیات و تطبیق آن در جزئیات
پرسش: بین مسئله سب با مسئله لعن در آیات قرآن تفاوت هست؟
پاسخ: بله, لعن, کلیات است ذات اقدس الهی فرمود: ﴿عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَالْمَلاَئِکَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ﴾[21] به طور کلی آن کلیات را هم آنها قبول دارند هم ما قبول داریم این کلیات را آنها هم میخوانند ما هم میخوانیم اما تطبیقش بر جزئیات [مورد اختلاف است] شما میبینید یک وقت است کسی میخواهد کشور را اداره کند سابقاً هم همینطور بود دو کشور با هم در حال جنگ بودند این دو کشور که در حال جنگ بودند اگر ولیعهد کشوری میمُرد اینها یک هفته آتشبس میکردند بعد هم میجنگیدند ما وقتی ولیعهد عربستان میمیرد میرویم در کنار سفارتش شیرینی پخش میکنیم؟! آخر این نه واجب است نه مستحب آن وقت دلمان میخواهد وقتی حجاج و معتمرین ما رفتند در عربستان برای اینها فرش قرمز پهن کنند اینکه نیست خب مگر این کار واجب است خب این راهِ جهانی است آنها با هم میجنگیدند وقتی میفهمیدند ولیعهد کشور مقابل مُرد یک هفته آتشبس بود بعد هم میجنگیدند اما ما اینجا ولیعهد میمیرد میرویم جلوی سفارتش شیرینی پخش میکنیم جلوی این کارها را میشود گرفت اینها نه واجب است نه مستحب است نه معقول است نه منقول است چه داعی داریم آخر کاری بکنیم بعد دلمان بخواهد وقتی حاجیان و معتمران ما رفتند فرودگاه عربستان, به آنها احترام بشود این همهجانبه است غرض این است که کارهایی که حوزههای علمیه دارد میکند کارهای فقهی و علمی است اینها سر جایشان محفوظ است اما اگر بخواهد اجرایی بشود همه باید دست به هم بدهند یعنی هم مردم ملتها با هم, هم مجمع جهانی اهل بیت هم تقریب بین مذاهب هم مسئولین امنیتی همان کاری که با انرژی هستهای میکنند درباره اینها هم باید بکنند ما چقدر شاهد باشیم فلانجا شیعه را کشتند فلانجا شیعه را کشتند, پسفردا هم فاطمیه دوم است خب خون به جگر ماست میشنویم فلان جا یک عده از شیعیان را شهید کردند خب این که نمیشود تا چه وقت آدم این دردها را تحمل کند به هر تقدیر راه دارد.
﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلاَ تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیماً حَکِیماً ٭ وَاتَّبِعْ مَا یُوحَی إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیراً ٭ وَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ وَکَفَی بِاللَّهِ وَکِیلاً﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ احزاب, آیات 28 و 59.
[2] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 32.
[3] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 33.
[4] . سورهٴ احزاب, آیات 9،41 ،49 ،53، 65،69 و70.
[5] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 19.
[6] . سورهٴ هود, آیهٴ 32.
[7] . سورهٴ هود, آیهٴ 76.
[8] . سورهٴ آل عمران, آیهٴ 55.
[9] . سورهٴ مائده, آیهٴ 110.
[10] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 40.
[11] . التفسیر الکبیر, ج25, ص153.
[12] . التفسیر الکبیر, ج25, ص153.
[13] . سورهٴ حج, آیهٴ 73.
[14] . سورهٴ انعام, آیهٴ 108.
[15] . سورهٴ بقره, آیهٴ 206; سورهٴ احزاب, آیهٴ 37.
[16] . سورهٴ احزاب, آیهٴ 21.
[17] . الارشاد (شیخ مفید), ج1, ص73.
[18] . نهجالبلاغه, نامه 53.
[19] . سورهٴ مائده, آیهٴ 33.
[20] . نهج البلاغة، خطبهٴ199.
[21] . سورهٴ آل عمران, آیهٴ 87 .
تاکنون نظری ثبت نشده است