- 608
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 25 تا 27 سوره عنکبوت
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 25 تا 27 سوره عنکبوت"
- اشارات سوره عنکبوت به آزمونهای الهی؛
- آزمون همیشگی انسان در محضر خدای سبحان؛
- هدایت تکوینی، ثمره جهاد فی الله؛
- کمیّت و کیفیّت جزای حسنات و سیئات.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿فَمَا کَانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (24) وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُم مِن دُونِ اللَّهِ أَوْثَاناً مَّوَدَّةَ بَیْنِکُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا ثُمَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکْفُرُ بَعْضُکُم بِبَعْضٍ وَیَلْعَنُ بَعْضُکُم بَعْضاً وَمَأْوَاکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِن نَّاصِرِینَ (25) فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَقَالَ إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَی رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (26) وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِی ذُرِّیَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْکِتَابَ وَآتَیْنَاهُ أَجْرَهُ فِی الدُّنْیَا وَإِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ(27)﴾
اشارات سوره عنکبوت به آزمونهای الهی
مطالبی که مربوط به صدر این سوره بود تا بحث کنونی مقداری از آنها باید بازگو بشود. در صدر این سوره از آزمون الهی سخن به میان آمد که فرمود: ﴿أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لاَ یُفْتَنُونَ﴾[1] آنچه تا پایان سوره مطرح است اینها همه به عنوان آزمون الهی است گاهی تصریح به امتحان میکند مثل آیه ده که فرمود: ﴿فَإِذَا أُوذِیَ فِی اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ کَعَذَابِ اللَّهِ﴾ و گاهی تصریح به آزمون و افتتان و امثال ذلک نمیشود نظیر جریان حضرت ابراهیم و القای در نار و صبر آن حضرت که همه اینها امتحان الهی است.
آزمون همیشگی انسان در محضر خدای سبحان
در مسئله آزمون هم اشاره شد که انسان تا زنده است در معرض ابتلا و امتحان است برخیها به بیماری مبتلایند برخیها به سلامت, برخیها به فقر مبتلایند برخیها به غنا, آیات سورهٴ «فجر» که خوانده شد در همین زمینه بود در آیات سورهٴ «فجر» این مضمون آمده که خدا گاهی انسان را به فقر مبتلا میکند گاهی به غنا و ثروت مبتلا میکند ﴿فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلاَهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ ٭ وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلاَهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ ٭ کَلَّا﴾[2] فرمود ما بعضیها را به ثروت مبتلا میکنیم بعضیها را به فقر. از همانجا مسئله سلامت و مرض هم بازگو شد آن که هماکنون در بیمارستان بستری است که خدا شفا بدهد مبتلا به مرض است ما که اینجا نشستهایم و سالماً بحث میکنیم مبتلا به سلامتیم این سلامت یک امتحان است آن بیماری هم یک امتحان, چیزی در عالَم بدون آزمون نیست منتها آزمونهای الهی فرق میکند بعضی هر روزه است برخیها امتحانی است که سالی یک بار یا سالی دو بار است که در سورهٴ «توبه» اشاره شد که فرمود: ﴿یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عَامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَیْنِ﴾[3] هر چه در دنیا برای انسان هست آزمون الهی است بعضیها به علم مبتلایند بعضیها به جهل, بعضیها به سلامت, بعضیها به غنا و مانند آن.
هدایت تکوینی، ثمره جهاد فی الله
مطلب بعدی آن است که بعضیها برای ایمان به خدا جهاد میکنند اگر برای اصل ایمان تلاش و کوشش کردند خدای سبحان راه رسیدن به مقصد را به آنها نشان میدهد نه نشانِ تشریعی بلکه نشانِ تکوینی, نه نشان ارائه طریق بلکه ایصال به مطلوب که در پایان همین سورهٴ مبارکهٴ «عنکبوت» آمده ﴿وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا﴾[4] اینکه فرمود ما راههای ویژه را به مجاهدان نشان میدهیم آن هدایت تکوینی است نه تنها ارائه طریق باشد به معنای نشان دادن تشریعی باشد بلکه گرایش در قلب اینها ایجاد میکنیم (اولاً) وسیله را فراهم میکنیم (ثانیاً) او به سرعت این راه را طی میکند (ثالثاً) به مقصد میرسد (رابعاً) وگرنه خود قرآن ﴿هُدیً لِلنَّاسِ﴾[5] است برای همه هدایت است چه برای مجاهد چه برای غیر مجاهد و از اینکه جهاد فی الله را با هدایت به سبیل الله در کنار هم قرار داد تفصیل، قاطع شرکت است معلوم میشود جهاد فی الله غیر از اهتدای به سبیل الله است (یک) و اهتدای به سبیل الله بالاتر از جهاد فی الله است (دو) برای اینکه آن جهاد فی الله کار ابتدایی است همیشه نتیجه برتر از مقدّمه است بالاتر از مقدّمه است اگر کسی بخشی از کارها را ابتدائاً انجام بدهد آنگاه خدای سبحان قلبش را متیّم به حبّ خود میکند به آسانی این راه را طی میکند با سرعت این راه را طی میکند این اهتدای به سبیل الهی تکوینی است یعنی ایصال به مطلوب است نه تشریعی یعنی ارائه طریق و این اهتدا بالاتر از آن جهاد ابتدایی مجاهد است که [این اهتدا] به صورت نتیجه ذکر میشود بنابراین اول تا آخر این سوره درباره آزمون است منتها بعضی شدیدتر بعضی شدید, بعضی آسان بعضی آسانتر.
کمیّت و کیفیّت جزای حسنات و سیئات
در جریان جزا و کیفر, جزای عمل صالح هم از نظر کیفیت بهتر از خود عمل است که ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا﴾[6] هم از نظر کمیّت بیش از آن است ﴿مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾[7] لذا درباره جزای حسن نیامده که جزا, وفاق با عمل است (چون این آیه یک جا ذکر شده آن هم در خصوص کیفر تبهکاران) ولی جزای عمل سیّء نه از نظر کیفیت بیشتر از خود گناه است نه از نظر کمیّت بلکه کاملاً جزا, وفاق عمل است لوجهین: یکی اینکه اگر این کیفر بیش از آن عمل باشد این عدل نیست و جهت دیگر دلیل نقلی است که ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾[8] نشان میدهد که کیفر گناه, معادل گناه است اما اینکه در سورهٴ «نساء» آمده است که اگر کسی مؤمنی را بکُشد به جهنم میرود و سخن از خلود است[9] برای اینکه اگر کسی مؤمن را کُشت دو کار کرد هم حقّ الناس را از بین برد هم حقّ الله را, حقّ الناس را از بین برد برای اینکه خون محقونالدمی را ریخت, هم حقّ الله را برای اینکه حکم خدا را اطاعت نکرده و معصیت کرده, اگر توبه بکند و قصاص بشود نه حقّ الله میماند نه حقّ الناس و اگر توبه بکند و قصاص نشود یوم القیامه باید جواب اولیای دم را بدهد و اگر قصاص بشود و توبه نکند بالأخره جهنّمش مسلّم است برای اینکه یک کار حرام و قطعی را مرتکب شده فرمان خدا را زیر پا گذاشته و این فرمان را که زیر پا گذاشت در برابر خدا ایستاد در برابر خدا ایستادن، کیفرش را خدا باید معیّن کند بنابراین اینچنین نیست که اگر به جهنم میرود تنها برای این باشد که خون بیگناهی را ریخته, خون بیگناهی را ریخته (یک) در برابر فرمان الهی هم ایستاد (دو) پس عمل سیّء کیفر آن نه از نظر کیفیت بیشتر است نه از نظر کمیّت اما عمل صالح هم از نظر کیفیت جزای آن بیشتر است برای اینکه فرمود: ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا﴾ هم از نظر کمیّت بیشتر است برای اینکه فرمود: ﴿مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾ او با فضل عمل میکند نه با عدل، اینکه «الهی عامِلنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک» همین است درخواست بخشش, درخواست مزید لطف همان معاملهٴ با تفضّل است و اگر با عدل عمل کند کمتر کسی به مقصد میرسد.
تفاوت حکم حقوقی و اجتماعی قتل نفس
پرسش: اینکه در قرآن میفرماید: ﴿فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً﴾ این چطور باید توجیه شود؟
پاسخ: بله, برای اینکه انسانکُشی جامعه را ناامن میکند از نظر حقوقی «النفسُ بالنفس» است[10] ولی اگر کسی دست به آدمکشی زد جامعه ناامن میشود فرق نمیکند چه چند نفر چه یک نفر, وقتی امنیت از جامعه گرفته شد زندگی در آن جامعه دشوار است از نظر حقوقی و مسئله قضا مسئله حدود و مانند آن «النفس بالنفس» است از نظر مسائل امنیتی, مسائل سیاسی, مسائل اجتماعی ﴿مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً﴾[11] فرمود: ﴿فَکَأَنَّمَا﴾ با ﴿فَکَأَنَّمَا﴾ که حکم حقوقی ثابت نمیشود. بنابراین در جزای عمل صالح لطف الهی است در جزای عمل طالح, عدل الهی است نه کیفاً بیشتر است نه کمّاً.
تبیین حقیقت گناه
پرسش: طبق عدل الهی باید بین جرم و کیفر تناسب باشد؟
پاسخ: تناسب است.
پرسش: آخر چرا آتش؟
پاسخ: آتش تازه خفیفترین عذاب است کسی که اصل هستی را به آدم داد, عالَم را آفرید این سفره را گسترده مهمان دعوت کرده انسان بیاید در برابر او بایستد همین است, باطن گناه این است در قیامت روشن میشود که خود این گناه یک ماده انفجاری است ما که از باطن گناه خبر نداریم ما ظواهری را میشنویم آن معصوم آن ولیّ خدا میبیند که چه خبر است گناه کردن یک مادّه انفجاری را در درون خود جاسازی کردن است ما حالا از اسرار جهنم و کیفیت سوخت و سوز جهنم که خبر نداریم امیدواریم هم که از نزدیک خبر نشویم! ولی از این مقداری که از ظاهر قرآن برمیآید باخبریم در سورهٴ مبارکهٴ «جن» فرمود بالأخره ما از جای دیگر هیزم جمعآوری نمیکنیم ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾[12] یعنی هیزم جهنم خود آدم ظالم است این که ظلم میکند به جامعه, مال مردم, جان مردم, ناموس مردم را هدر میدهد این هیزم است این خیال میکند آدم است این هیزم گُر میگیرد اگر حقیقت گناه را انسان بفهمد میداند دست به چه چیزی دارد میزند آن بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که در نهجالبلاغه است که حضرت ـ معاذ الله ـ نخواست شاعرانه سخن بگوید اغراق کند, مبالغه کند فرمود رشوه, زیرمیزی, رومیزی, سم است دست به سم نزنید فرمود اگر زکات و صدقه و اینهاست که به ما نمیرسد اگر قصد چیز دیگر داری «أمختبط أنت» مگر مخبّطی اگر چیزی را مار بخورد بعد قِی بکند قیکرده مار را کسی به صورت یک غذا در بیاورد هیچ آدم عاقلی حاضر نیست آن را بخورد ـ از بالا آوردهٴ خودش متنفّر است چه رسد به بالا آورده مار که دو بار از مسیر سم گذشت ـ فرمود رشوه این است[13] وجود مبارک حضرت که ـ معاذ الله ـ نخواست اغراق بکند این است اگر کسی باور نکرد فردا باید ببیند بالأخره انسان یا باید حرف علی و اولاد علی(علیهم السلام) را قبول بکند یا صبر بکند ببیند آینده چه خبر است این رشوه است در برابر خدا ایستادن انسان را اینطور میکند فرمود: ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾ دفعتاً این شخص میبیند گُر گرفته جای دیگر هیزم نیاوردند خود این شخص گُر گرفته اینها چیزهایی نیست که ما عقلمان برسد اگر انسان مثل اولیای الهی باشد یک حرف دیگر است انسان یا باید مثل حارثة بن مالک بشود یا نشد, حرف علی و اولاد علی(علیهم السلام) را گوش بدهد ما که خبری نداریم ما چه میدانیم آن طرف دنیا چه خبر است ممکن نیست خدا عذابش بیش از گناه باشد منتها گناه سم است در برابر خدا ایستادن است کسی که تمام هستیِ ما را او داد و کلّ نظام را آفرید و ما را به عنوان مهمان دعوت کرد گفت نه بیراهه برو نه راه کسی را ببند.
اما درباره مؤمنان فرمود: ﴿أَحْسَنَ الَّذِی کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾ را جزا میدهیم درباره کفار فرمود: ﴿أَسْوَأَ الَّذِی کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾,[14] ﴿أَسْوَأَ الَّذِی﴾ معنایش این نیست که کیفر ما اسوأ از کار اوست معنایش این است که این شخص گناهان زیادی دارد ما از آن گناه بزرگش نمیگذریم اگر کسی مؤمن بود کارهای خیر فراوانی دارد فرمود ما آن کار خیلی مهمّش را پاداش میدهیم و این بقیه را هم به همان قیمت میخریم در آن مثال قبلی همینطور گفته شد اگر کسی خواست به دستفروشی احسان بکند همه میوههای او را به قیمت آن چهار, پنجتای درشت بخرد این احسان است فرمود اگر مؤمنی کار متوسط داشته باشد کار برجسته داشته باشد ما همه را با همان کار برجسته حساب میکنیم و اگر کافری بیاید کار سنگینی دارد ما از آن کار سنگینش نمیگذریم نه معنایش این است که کارِ ما أسوأ از کار اوست یا کار ما بهتر از کار اوست کار خدا بهتر از کار مؤمن است.
مراد از جزای احسن مؤمنان و جزای اسوأ کافران
اما آن با دو آیه دیگر حل میشود ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا﴾ کیفاً, ﴿مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾ کمّاً اما ﴿وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِی کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾[15] یعنی ما به آن قلّه اعمالش نگاه میکنیم و همه را آنطور میخریم خب اگر باغی چندتا میوه داشت کسی بخواهد به این باغبان احسان بکند و همه میوهها را به قیمت آن میوه برجسته بخرد این احسان است اگر کسی خواست تبهکاری را کیفر بدهد اگر آن اسوأ او را صرفنظر کند آن گناه بزرگ را صرفنظر کند گناهان کوچک را کیفر بدهد یک احسان است اما در مقام تهدید میفرماید ما از آن گناهان بزرگش نمیگذریم بگوییم کیفر خدا اسوأ از کار تبهکار است هرگز اینچنین نیست عقلاً و نقلاً اما خداوند ﴿أَسْوَأَ الَّذِی کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾ را کیفر میدهد.
پرسش:...
پاسخ: بله, چون بدترین گناهشان مورد کیفر خداست نه اینکه کیفر خدا اسوأ از کار آنهاست اینها گناه بزرگ دارند و متوسط و کوچک چون در مقام تهدید است فرمود ما آن اسوأ آن را کیفر میدهیم از اسوأ آن نمیگذریم ممکن است از صغیرش یا گناه متوسطش بگذریم اما از اسوأ آن نمیگذریم ﴿أَسْوَأَ الَّذِی کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾ برخیها گفتند ﴿أَسْوَأَ﴾ به معنای سیّء است ولی لازم نیست حالا ما بگوییم ﴿أَسْوَأَ﴾ به معنی سیّء است هم آن ﴿أَسْوَأَ﴾ به معنای خودش است هم این ﴿أَحْسَنَ﴾ به معنای خودش است.
سر تقدم ﴿یُعَذِّبُ﴾ بر ﴿یَرْحَمُ﴾ در آیه 21
مطلب دیگر این است که در بخشهای فراوانی قرآن کریم تبشیر و انذار را کنار هم ذکر میکند ولی چون انذار اثربخشتر است لذا گاهی به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید: ﴿إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرُ﴾[16] یا حضرت میفرماید: ﴿إِنَّمَا أَنَا مُنذِرٌ﴾[17] که حصر میکند گاهی میفرماید: ﴿قُمْ فَأَنذِرْ﴾[18] سخن از «أنذر و أبشر» یا «أنذر و بشّر» نیست, فقها را هم که وارثان انبیا هستند فرمود بروند حوزههای علمیه فقیه بشوند متفقّه در دین بشوند «لیبشّروا» در کار نیست ﴿لِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ﴾[19] اینها هم تبشیر دارند هم انذار, ولی انذار اثربخشتر است. در آیات مورد بحث هم با اینکه هر دو کارِ ذات اقدس الهی است اما چون اثربخشی تعذیب و انذار بیش از اثربخشی تشویق و ترغیب و رحمت است ﴿یُعَذِّبُ﴾ را قبل از ﴿یَرْحَمُ﴾ ذکر فرمود.[20]
مهندسی عالم خلقت در پرتو رحمت الهی
پرسش: «یا مَن سَبَقت رحمته غَضبه»[21] چه میشود؟
پاسخ: آنجا اشاره شد که این یعنی رحمت خدا پیش از غضب اوست نه بیش از غضب او, البته ادلّه دیگری هست که رحمت او بیشتر از غضب اوست عالَم را رحمت خدا دارد اداره میکند ما مهندسی داریم به نام رحمت این مهندس, مهندسانه نقشهکشی میکند که کجا کیفر باشد کجا بخشش باشد و مانند آن نقشه به دست غضب نیست (یک) نقشه به دست غضب و رحمت نیست (دو) «یا من سَبَقت رحمته غضبه» رحمت خدا پیش از غضب اوست نه بیش از غضب اول البته شواهد دیگر هست که رحمت او بیش از غضب اوست خب این عالَم را چه کسی نقشه کشید آن مهندس که دارد نقشه میکشد خوب نقشه کشیده میبینید یک مهندس ساختمان یک جا را هال درست میکند یک جا را اتاق پذیرایی درست میکند یک جا اتاق مطالعه درست میکند یک جا آشپزخانه درست میکند یک جا هم جای دیگر درست میکند که انسان باید بینیاش را بگیرد خب آنجایی که به نام دستشویی است در برابر آشپزخانه و هال و پذیرایی جای بدی است اما چه کسی این جای بد را به طور صحیح و درست تنظیم کرد آن مهندس, مهندس که نقشه کشید عالمانه نقشه کشید این دستشویی نسبت به آشپزخانه بد است وگرنه نسبت به مهندسی که بد نیست مهندسیِ عالَم را نه به دست غضب دادند نه به دست رحمت و غضب دادند بلکه فقط به دست رحمت دادند آن بیان نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) این است که «أنت الّذی تسعی رحمته أمام غضبه»[22] خدا کجا میخواهد غضب بکند این غضب منتظر است ببیند که رحمت چه دستور میدهد خب اگر دادِ مظلوم را از ظالم نگیرند که ﴿یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ﴾ نخواهد بود این بیچاره چگونه تَشفّی پیدا کند ﴿یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ﴾ و مانند آن, صدام و صهیونیسم و استکبار را باید کیفر کرد؟ بله باید کیفر کرد این عدل است, چرا؟ چون جناب رحمت نقشه کشیده عالَم را رحمت دارد اداره میکند
از رحمت آمدند و به رحمت روند خلق
خلق
من رحمة بدا و إلی رحمة یئول[23]
مهندسِ عالَم, رحمت است «أنت الّذی تسعیٰ رحمته أمام غضبه» اینکه صحیفه را ما میبوسیم بر اساس این نکات است اینکه صحیفه را بالای سر میگذاریم به خاطر این نکات است غرض این است که نقشه عالَم نقشه رحیمانه است صدام و امثال صدام را کیفر دادن رحمت است نه عذاب, بله نسبت به امور دیگر که میسنجیم بله عذاب است نسبت به خود صدام میسنجیم عذاب است وگرنه در کلّ عالمَ وقتی شما این را حساب میکنید میبینید ﴿مَا تَرَی فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِن تَفَاوُتٍ﴾[24] صدر و ساقه عالَم, رحمت است.
تأکید عذاب کافران در بیان آیه 23
برای اینکه روشن بشود اینها از زیر ذرّهبین حسابگری خدا مغفول نخواهند بود دو بار کلمه ﴿اُولئِکَ﴾ را در آیه 23 ذکر فرمود, فرمود: ﴿وَالَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَلِقَائِهِ أُولئِکَ یَئِسُوا مِن رَّحْمَتِی وَأُولئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ﴾ اینها تا زندهاند درِ رحمت باز است ولی در قیامت دیگر از رحمت ما مأیوساند دو بار پشت سر هم ﴿أُولئِکَ﴾, ﴿أُولئِکَ﴾ اینها, اینها! برای تأکید. این تنوین عذاب هم تنوین تفخیم است عذاب الیم برای آنهاست اینها در برابر انبیا ایستادند در برابر اولیا ایستادند شما الآن میبینید کلّ فضای مجازی را برای انحراف این جوانها این نسل پاک, اینها با انواع حِیل دارند میگیرند و این جوانها را منحرف میکنند ببینید اینها با داشتن همه راههای هدایت این کار را میکنند جا دارد که خدا بفرماید: ﴿اُولئِکَ یَئِسُوا مِن رَّحْمَتِی وَأُولئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ﴾.
داستان حضرت ابراهیم(علیه السّلام) و پاداش الهی آن حضرت
مطلب بعدی آن است که فرمود اینها مشورت کردند که درباره حضرت ابراهیم چه کار بکنند تصمیمشان این شد که این را بسوزانند سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» مبسوطاً این بحث را به عهده داشت از آیه 51 سورهٴ «انبیاء» فرمود: ﴿وَلَقَدْ آتَیْنَا إِبْرَاهِیمَ رُشْدَهُ مِن قَبْلُ وَکُنَّا بِهِ عَالِمِینَ﴾, از همینجا [بود] که [فرمود] شما برای اینکه یک رابط اجتماعی داشته باشید بتها را عَلَم کردید ﴿مَوَدَّةَ بَیْنِکُمْ﴾ این یک مطلب, این مودّت یک مودّت باطل است ایمان به بتها یک ایمان باطل است این دو مطلب, قیامت هر چه باطل است از بین میرود و مقابل آن که حق است ظهور میکند این سه مطلب, بر اساس ظهور حق چون ایمان شما به این بتها باطل بود کفر به بت حق است لذا در قیامت ﴿یَکْفُرُ بَعْضُکُم بِبَعْضٍ﴾ به بتها به بتپرستها, دوستی شما نسبت به یکدیگر باطل بود اگر دوستی باطل بود دشمنی حق است در قیامت دشمن یکدیگر خواهید شد ﴿یَلْعَنُ بَعْضُکُم بَعْضاً﴾ این دو قسمتی که در سورهٴ «عنکبوت» محلّ بحث بود برای آن است که آن مودّت دروغ بود و آن ایمان دروغ بود وقتی آن ایمان به بت دروغ بود کفر ظهور میکند مودّت نسبت به یکدیگر و مودّت نسبت به بت دروغ بود لعن که درست است ظهور میکند. بعد فرمود: ﴿إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ﴾[25] تا اینجا که وقتی وجود مبارک ابراهیم دست به تبر برد و همه آنها را ریز ریز کرد مراسم آتشسوزی را به پا کردند ﴿حِرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَکُمْ إِن کُنتُمْ فَاعِلِینَ﴾[26] ما هم ﴿قُلْنَا یَا نَارُ کُونِی بَرْداً وَسَلاَماً عَلَی إِبْرَاهِیمَ﴾[27] و او را نجات دادیم ﴿وَأَرَادُوا بِهِ کَیْداً فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَخْسَرِینَ ٭ وَنَجَّیْنَاهُ وَلُوطاً إِلَی الْأَرْضِ الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا لِلْعَالَمِینَ﴾[28] بعد به او فرزند دادیم (یک) نوه دادیم (دو) [29] کتاب و نبوّت را در ذریّه او قرار دادیم که اینها شده انبیای ابراهیمی (سه) به بعضی از فرزندان او تورات دادیم به بعضی از فرزندان او انجیل دادیم به بعضی از فرزندان او قرآن دادیم همه اینها در ذریّة وجود مبارک ابراهیم است که ﴿وَجَعَلْنَا فِی ذُرِّیَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْکِتَابَ﴾.
غرض این است که اگر در این سورهٴ مبارکهٴ عنکبوت قصّه وجود مبارک حضرت ابراهیم را به صورت کوتاه نقل کرده آنجا بیش از بیست آیه بیان فرمود.
مراد از ایمان آوردن حضرت لوط (علیه السلام) در تعبیر آیه 26
اما جریان حضرت لوط که همشیرزاده ابراهیم(سلام الله علیهما) بود اینکه فرمود: ﴿فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ﴾ ایمان آورد معنایش این نیست که لوط ـ معاذ الله ـ سابقه عدم ایمان داشت حالا ایمان آورد نه, این آیات بیّنهای که وجود مبارک ابراهیم ارائه کرد تک تک اینها را وجود مبارک لوط(سلام الله علیه) ایمان آورد اصل ایمانش که محفوظ بود.
حقیقت آخرت در فرهنگ قرآن
فرمود: ﴿وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُم مِن دُونِ اللَّهِ أَوْثَاناً مَّوَدَّةَ بَیْنِکُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا﴾ تعبیر لطیف قرآن کریم این است که اگر فرمود آخرت یعنی آن دنبال همین است و این اُولاست و آن آخرت است پس معلوم میشود عدمی در کار نیست غرض این است که مبادا ما خیال کنیم ما در دنیا هستیم (یک) بعد معدوم میشویم (دو) بعد در قیامت دوباره زنده میشویم (سه) اینطور نیست ما زنده هستیم که هستیم که هستیم! ما مرگ را میمیرانیم نه مرگ, ما را به دلیل اینکه در این مصاف در این درگیری ما او را هضم میکنیم میرویم برزخ دیگر مرگ نیست, میرویم قیامت دیگر مرگ نیست, انشاءالله میرویم بهشت دیگر مرگ نیست انسان, مرگ را میمیراند.
چون اینچنین است تعبیر قرآن این است که آخرت است معلوم میشود دنیا اول است این آخر, اگر بین اول و دوم یک عدم فاصله باشد نه دومی, دومی است نه اوّلی, اوّلی; اگر کسی اینجا موجود بود این از بین رفت یک کس دیگر در یک گوشه دنیا آمد آن شخص یک شخص دیگر است این شخص یک شخص دیگر آن آخرِ این نیست اینکه تعبیر دارد ﴿یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ﴾ یعنی یک واحد متّصل است این سَرش اول آن سرش آخر نه اینکه این در دنیا هست بعد نابود میشود بعد یک چیز دیگری آنجا پدید میآید این تعبیر لطیف و ظریف قرآن کریم که فرمود: ﴿ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ﴾[30] این است تعبیر آخرت در قرآن فراوان است یعنی آخرِ این است پس معلوم میشود این اول است آن آخر, پس وسط, عدم در کار نیست اگر ما الف داشته باشیم این الف از بین برود رأساً, بعد یک چیز دیگر هم موجود بشود آن دیگر آخرِ این نیست نه این اولِ آن است نه آن, آخر این است بیگانه است اما وقتی فرمود آخِر یعنی این اول است یعنی چیزی از بین نمیرود این همان بیانی است که ائمه(علیهم السلام) فرمودند: «تنتقلون مِن دارٍ الی دار»[31].
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ عنکبوت, آیهٴ 2.
[2] . سورهٴ فجر, آیات 15 ـ 17.
[3] . سورهٴ توبه, آیهٴ 126.
[4] . سورهٴ عنکبوت, آیهٴ 69.
[5] . سورهٴ بقره, آیهٴ 185.
[6] . سورهٴ نمل, آیهٴ 89; سورهٴ قصص, آیهٴ 84.
[7] . سورهٴ انعام, آیهٴ 160.
[8] . سورهٴ نبأ, آیهٴ 26.
[9] . سورهٴ نساء, آیهٴ 93.
[10] . ر.ک: سورهٴ مائده, آیهٴ 45.
[11] . سورهٴ مائده, آیهٴ 32.
[12] . سورهٴ جن, آیهٴ 15.
[13] . نهجالبلاغه, خطبه 224.
[14] . سورهٴ فصلت, آیهٴ 27.
[15] . سورهٴ عنکبوت, آیهٴ 7.
[16] . سورهٴ رعد, آیهٴ 7; سورهٴ نازعات, آیهٴ 45.
[17] . سورهٴ ص, آیهٴ 65.
[18] . سورهٴ مدثر, آیهٴ 2.
[19] . سورهٴ توبه, آیهٴ 122.
[20] . سورهٴ عنکبوت, آیهٴ 21.
[21] . مصباح المتهجّد, ص696.
[22] . الصحیفة السجادیة, دعای 16.
[23] . ر.ک: مجموعهٴ آثار حکیم صهبا (آقا محمدرضا قمشهای):
آنِ خدای دان همه مردود یا قبول ٭٭٭ من رحمة بدا و الی رحمة یئول
از رحمت آمدند و به رحمت روند خلق ٭٭٭ این است سرّ عشق که حیران کند عقول
[24] . سورهٴ ملک, آیهٴ 3.
[25] . سورهٴ انبیاء, آیهٴ 52.
[26] . سورهٴ انبیاء, آیهٴ 68.
[27] . سورهٴ انبیاء, آیهٴ 69.
[28] . سورهٴ انبیاء, آیات 70 و 71.
[29] . سورهٴ انبیاء, آیهٴ 72.
[30] . سورهٴ عنکبوت, آیهٴ 20.
[31] . بحارالأنوار, ج37, ص146.
- اشارات سوره عنکبوت به آزمونهای الهی؛
- آزمون همیشگی انسان در محضر خدای سبحان؛
- هدایت تکوینی، ثمره جهاد فی الله؛
- کمیّت و کیفیّت جزای حسنات و سیئات.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿فَمَا کَانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (24) وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُم مِن دُونِ اللَّهِ أَوْثَاناً مَّوَدَّةَ بَیْنِکُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا ثُمَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکْفُرُ بَعْضُکُم بِبَعْضٍ وَیَلْعَنُ بَعْضُکُم بَعْضاً وَمَأْوَاکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِن نَّاصِرِینَ (25) فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَقَالَ إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَی رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (26) وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِی ذُرِّیَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْکِتَابَ وَآتَیْنَاهُ أَجْرَهُ فِی الدُّنْیَا وَإِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ(27)﴾
اشارات سوره عنکبوت به آزمونهای الهی
مطالبی که مربوط به صدر این سوره بود تا بحث کنونی مقداری از آنها باید بازگو بشود. در صدر این سوره از آزمون الهی سخن به میان آمد که فرمود: ﴿أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لاَ یُفْتَنُونَ﴾[1] آنچه تا پایان سوره مطرح است اینها همه به عنوان آزمون الهی است گاهی تصریح به امتحان میکند مثل آیه ده که فرمود: ﴿فَإِذَا أُوذِیَ فِی اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ کَعَذَابِ اللَّهِ﴾ و گاهی تصریح به آزمون و افتتان و امثال ذلک نمیشود نظیر جریان حضرت ابراهیم و القای در نار و صبر آن حضرت که همه اینها امتحان الهی است.
آزمون همیشگی انسان در محضر خدای سبحان
در مسئله آزمون هم اشاره شد که انسان تا زنده است در معرض ابتلا و امتحان است برخیها به بیماری مبتلایند برخیها به سلامت, برخیها به فقر مبتلایند برخیها به غنا, آیات سورهٴ «فجر» که خوانده شد در همین زمینه بود در آیات سورهٴ «فجر» این مضمون آمده که خدا گاهی انسان را به فقر مبتلا میکند گاهی به غنا و ثروت مبتلا میکند ﴿فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلاَهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ ٭ وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلاَهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ ٭ کَلَّا﴾[2] فرمود ما بعضیها را به ثروت مبتلا میکنیم بعضیها را به فقر. از همانجا مسئله سلامت و مرض هم بازگو شد آن که هماکنون در بیمارستان بستری است که خدا شفا بدهد مبتلا به مرض است ما که اینجا نشستهایم و سالماً بحث میکنیم مبتلا به سلامتیم این سلامت یک امتحان است آن بیماری هم یک امتحان, چیزی در عالَم بدون آزمون نیست منتها آزمونهای الهی فرق میکند بعضی هر روزه است برخیها امتحانی است که سالی یک بار یا سالی دو بار است که در سورهٴ «توبه» اشاره شد که فرمود: ﴿یُفْتَنُونَ فِی کُلِّ عَامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَیْنِ﴾[3] هر چه در دنیا برای انسان هست آزمون الهی است بعضیها به علم مبتلایند بعضیها به جهل, بعضیها به سلامت, بعضیها به غنا و مانند آن.
هدایت تکوینی، ثمره جهاد فی الله
مطلب بعدی آن است که بعضیها برای ایمان به خدا جهاد میکنند اگر برای اصل ایمان تلاش و کوشش کردند خدای سبحان راه رسیدن به مقصد را به آنها نشان میدهد نه نشانِ تشریعی بلکه نشانِ تکوینی, نه نشان ارائه طریق بلکه ایصال به مطلوب که در پایان همین سورهٴ مبارکهٴ «عنکبوت» آمده ﴿وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا﴾[4] اینکه فرمود ما راههای ویژه را به مجاهدان نشان میدهیم آن هدایت تکوینی است نه تنها ارائه طریق باشد به معنای نشان دادن تشریعی باشد بلکه گرایش در قلب اینها ایجاد میکنیم (اولاً) وسیله را فراهم میکنیم (ثانیاً) او به سرعت این راه را طی میکند (ثالثاً) به مقصد میرسد (رابعاً) وگرنه خود قرآن ﴿هُدیً لِلنَّاسِ﴾[5] است برای همه هدایت است چه برای مجاهد چه برای غیر مجاهد و از اینکه جهاد فی الله را با هدایت به سبیل الله در کنار هم قرار داد تفصیل، قاطع شرکت است معلوم میشود جهاد فی الله غیر از اهتدای به سبیل الله است (یک) و اهتدای به سبیل الله بالاتر از جهاد فی الله است (دو) برای اینکه آن جهاد فی الله کار ابتدایی است همیشه نتیجه برتر از مقدّمه است بالاتر از مقدّمه است اگر کسی بخشی از کارها را ابتدائاً انجام بدهد آنگاه خدای سبحان قلبش را متیّم به حبّ خود میکند به آسانی این راه را طی میکند با سرعت این راه را طی میکند این اهتدای به سبیل الهی تکوینی است یعنی ایصال به مطلوب است نه تشریعی یعنی ارائه طریق و این اهتدا بالاتر از آن جهاد ابتدایی مجاهد است که [این اهتدا] به صورت نتیجه ذکر میشود بنابراین اول تا آخر این سوره درباره آزمون است منتها بعضی شدیدتر بعضی شدید, بعضی آسان بعضی آسانتر.
کمیّت و کیفیّت جزای حسنات و سیئات
در جریان جزا و کیفر, جزای عمل صالح هم از نظر کیفیت بهتر از خود عمل است که ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا﴾[6] هم از نظر کمیّت بیش از آن است ﴿مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾[7] لذا درباره جزای حسن نیامده که جزا, وفاق با عمل است (چون این آیه یک جا ذکر شده آن هم در خصوص کیفر تبهکاران) ولی جزای عمل سیّء نه از نظر کیفیت بیشتر از خود گناه است نه از نظر کمیّت بلکه کاملاً جزا, وفاق عمل است لوجهین: یکی اینکه اگر این کیفر بیش از آن عمل باشد این عدل نیست و جهت دیگر دلیل نقلی است که ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾[8] نشان میدهد که کیفر گناه, معادل گناه است اما اینکه در سورهٴ «نساء» آمده است که اگر کسی مؤمنی را بکُشد به جهنم میرود و سخن از خلود است[9] برای اینکه اگر کسی مؤمن را کُشت دو کار کرد هم حقّ الناس را از بین برد هم حقّ الله را, حقّ الناس را از بین برد برای اینکه خون محقونالدمی را ریخت, هم حقّ الله را برای اینکه حکم خدا را اطاعت نکرده و معصیت کرده, اگر توبه بکند و قصاص بشود نه حقّ الله میماند نه حقّ الناس و اگر توبه بکند و قصاص نشود یوم القیامه باید جواب اولیای دم را بدهد و اگر قصاص بشود و توبه نکند بالأخره جهنّمش مسلّم است برای اینکه یک کار حرام و قطعی را مرتکب شده فرمان خدا را زیر پا گذاشته و این فرمان را که زیر پا گذاشت در برابر خدا ایستاد در برابر خدا ایستادن، کیفرش را خدا باید معیّن کند بنابراین اینچنین نیست که اگر به جهنم میرود تنها برای این باشد که خون بیگناهی را ریخته, خون بیگناهی را ریخته (یک) در برابر فرمان الهی هم ایستاد (دو) پس عمل سیّء کیفر آن نه از نظر کیفیت بیشتر است نه از نظر کمیّت اما عمل صالح هم از نظر کیفیت جزای آن بیشتر است برای اینکه فرمود: ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا﴾ هم از نظر کمیّت بیشتر است برای اینکه فرمود: ﴿مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾ او با فضل عمل میکند نه با عدل، اینکه «الهی عامِلنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک» همین است درخواست بخشش, درخواست مزید لطف همان معاملهٴ با تفضّل است و اگر با عدل عمل کند کمتر کسی به مقصد میرسد.
تفاوت حکم حقوقی و اجتماعی قتل نفس
پرسش: اینکه در قرآن میفرماید: ﴿فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً﴾ این چطور باید توجیه شود؟
پاسخ: بله, برای اینکه انسانکُشی جامعه را ناامن میکند از نظر حقوقی «النفسُ بالنفس» است[10] ولی اگر کسی دست به آدمکشی زد جامعه ناامن میشود فرق نمیکند چه چند نفر چه یک نفر, وقتی امنیت از جامعه گرفته شد زندگی در آن جامعه دشوار است از نظر حقوقی و مسئله قضا مسئله حدود و مانند آن «النفس بالنفس» است از نظر مسائل امنیتی, مسائل سیاسی, مسائل اجتماعی ﴿مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً﴾[11] فرمود: ﴿فَکَأَنَّمَا﴾ با ﴿فَکَأَنَّمَا﴾ که حکم حقوقی ثابت نمیشود. بنابراین در جزای عمل صالح لطف الهی است در جزای عمل طالح, عدل الهی است نه کیفاً بیشتر است نه کمّاً.
تبیین حقیقت گناه
پرسش: طبق عدل الهی باید بین جرم و کیفر تناسب باشد؟
پاسخ: تناسب است.
پرسش: آخر چرا آتش؟
پاسخ: آتش تازه خفیفترین عذاب است کسی که اصل هستی را به آدم داد, عالَم را آفرید این سفره را گسترده مهمان دعوت کرده انسان بیاید در برابر او بایستد همین است, باطن گناه این است در قیامت روشن میشود که خود این گناه یک ماده انفجاری است ما که از باطن گناه خبر نداریم ما ظواهری را میشنویم آن معصوم آن ولیّ خدا میبیند که چه خبر است گناه کردن یک مادّه انفجاری را در درون خود جاسازی کردن است ما حالا از اسرار جهنم و کیفیت سوخت و سوز جهنم که خبر نداریم امیدواریم هم که از نزدیک خبر نشویم! ولی از این مقداری که از ظاهر قرآن برمیآید باخبریم در سورهٴ مبارکهٴ «جن» فرمود بالأخره ما از جای دیگر هیزم جمعآوری نمیکنیم ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾[12] یعنی هیزم جهنم خود آدم ظالم است این که ظلم میکند به جامعه, مال مردم, جان مردم, ناموس مردم را هدر میدهد این هیزم است این خیال میکند آدم است این هیزم گُر میگیرد اگر حقیقت گناه را انسان بفهمد میداند دست به چه چیزی دارد میزند آن بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) که در نهجالبلاغه است که حضرت ـ معاذ الله ـ نخواست شاعرانه سخن بگوید اغراق کند, مبالغه کند فرمود رشوه, زیرمیزی, رومیزی, سم است دست به سم نزنید فرمود اگر زکات و صدقه و اینهاست که به ما نمیرسد اگر قصد چیز دیگر داری «أمختبط أنت» مگر مخبّطی اگر چیزی را مار بخورد بعد قِی بکند قیکرده مار را کسی به صورت یک غذا در بیاورد هیچ آدم عاقلی حاضر نیست آن را بخورد ـ از بالا آوردهٴ خودش متنفّر است چه رسد به بالا آورده مار که دو بار از مسیر سم گذشت ـ فرمود رشوه این است[13] وجود مبارک حضرت که ـ معاذ الله ـ نخواست اغراق بکند این است اگر کسی باور نکرد فردا باید ببیند بالأخره انسان یا باید حرف علی و اولاد علی(علیهم السلام) را قبول بکند یا صبر بکند ببیند آینده چه خبر است این رشوه است در برابر خدا ایستادن انسان را اینطور میکند فرمود: ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾ دفعتاً این شخص میبیند گُر گرفته جای دیگر هیزم نیاوردند خود این شخص گُر گرفته اینها چیزهایی نیست که ما عقلمان برسد اگر انسان مثل اولیای الهی باشد یک حرف دیگر است انسان یا باید مثل حارثة بن مالک بشود یا نشد, حرف علی و اولاد علی(علیهم السلام) را گوش بدهد ما که خبری نداریم ما چه میدانیم آن طرف دنیا چه خبر است ممکن نیست خدا عذابش بیش از گناه باشد منتها گناه سم است در برابر خدا ایستادن است کسی که تمام هستیِ ما را او داد و کلّ نظام را آفرید و ما را به عنوان مهمان دعوت کرد گفت نه بیراهه برو نه راه کسی را ببند.
اما درباره مؤمنان فرمود: ﴿أَحْسَنَ الَّذِی کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾ را جزا میدهیم درباره کفار فرمود: ﴿أَسْوَأَ الَّذِی کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾,[14] ﴿أَسْوَأَ الَّذِی﴾ معنایش این نیست که کیفر ما اسوأ از کار اوست معنایش این است که این شخص گناهان زیادی دارد ما از آن گناه بزرگش نمیگذریم اگر کسی مؤمن بود کارهای خیر فراوانی دارد فرمود ما آن کار خیلی مهمّش را پاداش میدهیم و این بقیه را هم به همان قیمت میخریم در آن مثال قبلی همینطور گفته شد اگر کسی خواست به دستفروشی احسان بکند همه میوههای او را به قیمت آن چهار, پنجتای درشت بخرد این احسان است فرمود اگر مؤمنی کار متوسط داشته باشد کار برجسته داشته باشد ما همه را با همان کار برجسته حساب میکنیم و اگر کافری بیاید کار سنگینی دارد ما از آن کار سنگینش نمیگذریم نه معنایش این است که کارِ ما أسوأ از کار اوست یا کار ما بهتر از کار اوست کار خدا بهتر از کار مؤمن است.
مراد از جزای احسن مؤمنان و جزای اسوأ کافران
اما آن با دو آیه دیگر حل میشود ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا﴾ کیفاً, ﴿مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾ کمّاً اما ﴿وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِی کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾[15] یعنی ما به آن قلّه اعمالش نگاه میکنیم و همه را آنطور میخریم خب اگر باغی چندتا میوه داشت کسی بخواهد به این باغبان احسان بکند و همه میوهها را به قیمت آن میوه برجسته بخرد این احسان است اگر کسی خواست تبهکاری را کیفر بدهد اگر آن اسوأ او را صرفنظر کند آن گناه بزرگ را صرفنظر کند گناهان کوچک را کیفر بدهد یک احسان است اما در مقام تهدید میفرماید ما از آن گناهان بزرگش نمیگذریم بگوییم کیفر خدا اسوأ از کار تبهکار است هرگز اینچنین نیست عقلاً و نقلاً اما خداوند ﴿أَسْوَأَ الَّذِی کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾ را کیفر میدهد.
پرسش:...
پاسخ: بله, چون بدترین گناهشان مورد کیفر خداست نه اینکه کیفر خدا اسوأ از کار آنهاست اینها گناه بزرگ دارند و متوسط و کوچک چون در مقام تهدید است فرمود ما آن اسوأ آن را کیفر میدهیم از اسوأ آن نمیگذریم ممکن است از صغیرش یا گناه متوسطش بگذریم اما از اسوأ آن نمیگذریم ﴿أَسْوَأَ الَّذِی کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾ برخیها گفتند ﴿أَسْوَأَ﴾ به معنای سیّء است ولی لازم نیست حالا ما بگوییم ﴿أَسْوَأَ﴾ به معنی سیّء است هم آن ﴿أَسْوَأَ﴾ به معنای خودش است هم این ﴿أَحْسَنَ﴾ به معنای خودش است.
سر تقدم ﴿یُعَذِّبُ﴾ بر ﴿یَرْحَمُ﴾ در آیه 21
مطلب دیگر این است که در بخشهای فراوانی قرآن کریم تبشیر و انذار را کنار هم ذکر میکند ولی چون انذار اثربخشتر است لذا گاهی به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید: ﴿إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرُ﴾[16] یا حضرت میفرماید: ﴿إِنَّمَا أَنَا مُنذِرٌ﴾[17] که حصر میکند گاهی میفرماید: ﴿قُمْ فَأَنذِرْ﴾[18] سخن از «أنذر و أبشر» یا «أنذر و بشّر» نیست, فقها را هم که وارثان انبیا هستند فرمود بروند حوزههای علمیه فقیه بشوند متفقّه در دین بشوند «لیبشّروا» در کار نیست ﴿لِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ﴾[19] اینها هم تبشیر دارند هم انذار, ولی انذار اثربخشتر است. در آیات مورد بحث هم با اینکه هر دو کارِ ذات اقدس الهی است اما چون اثربخشی تعذیب و انذار بیش از اثربخشی تشویق و ترغیب و رحمت است ﴿یُعَذِّبُ﴾ را قبل از ﴿یَرْحَمُ﴾ ذکر فرمود.[20]
مهندسی عالم خلقت در پرتو رحمت الهی
پرسش: «یا مَن سَبَقت رحمته غَضبه»[21] چه میشود؟
پاسخ: آنجا اشاره شد که این یعنی رحمت خدا پیش از غضب اوست نه بیش از غضب او, البته ادلّه دیگری هست که رحمت او بیشتر از غضب اوست عالَم را رحمت خدا دارد اداره میکند ما مهندسی داریم به نام رحمت این مهندس, مهندسانه نقشهکشی میکند که کجا کیفر باشد کجا بخشش باشد و مانند آن نقشه به دست غضب نیست (یک) نقشه به دست غضب و رحمت نیست (دو) «یا من سَبَقت رحمته غضبه» رحمت خدا پیش از غضب اوست نه بیش از غضب اول البته شواهد دیگر هست که رحمت او بیش از غضب اوست خب این عالَم را چه کسی نقشه کشید آن مهندس که دارد نقشه میکشد خوب نقشه کشیده میبینید یک مهندس ساختمان یک جا را هال درست میکند یک جا را اتاق پذیرایی درست میکند یک جا اتاق مطالعه درست میکند یک جا آشپزخانه درست میکند یک جا هم جای دیگر درست میکند که انسان باید بینیاش را بگیرد خب آنجایی که به نام دستشویی است در برابر آشپزخانه و هال و پذیرایی جای بدی است اما چه کسی این جای بد را به طور صحیح و درست تنظیم کرد آن مهندس, مهندس که نقشه کشید عالمانه نقشه کشید این دستشویی نسبت به آشپزخانه بد است وگرنه نسبت به مهندسی که بد نیست مهندسیِ عالَم را نه به دست غضب دادند نه به دست رحمت و غضب دادند بلکه فقط به دست رحمت دادند آن بیان نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) این است که «أنت الّذی تسعی رحمته أمام غضبه»[22] خدا کجا میخواهد غضب بکند این غضب منتظر است ببیند که رحمت چه دستور میدهد خب اگر دادِ مظلوم را از ظالم نگیرند که ﴿یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ﴾ نخواهد بود این بیچاره چگونه تَشفّی پیدا کند ﴿یَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ﴾ و مانند آن, صدام و صهیونیسم و استکبار را باید کیفر کرد؟ بله باید کیفر کرد این عدل است, چرا؟ چون جناب رحمت نقشه کشیده عالَم را رحمت دارد اداره میکند
از رحمت آمدند و به رحمت روند خلق
خلق
من رحمة بدا و إلی رحمة یئول[23]
مهندسِ عالَم, رحمت است «أنت الّذی تسعیٰ رحمته أمام غضبه» اینکه صحیفه را ما میبوسیم بر اساس این نکات است اینکه صحیفه را بالای سر میگذاریم به خاطر این نکات است غرض این است که نقشه عالَم نقشه رحیمانه است صدام و امثال صدام را کیفر دادن رحمت است نه عذاب, بله نسبت به امور دیگر که میسنجیم بله عذاب است نسبت به خود صدام میسنجیم عذاب است وگرنه در کلّ عالمَ وقتی شما این را حساب میکنید میبینید ﴿مَا تَرَی فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِن تَفَاوُتٍ﴾[24] صدر و ساقه عالَم, رحمت است.
تأکید عذاب کافران در بیان آیه 23
برای اینکه روشن بشود اینها از زیر ذرّهبین حسابگری خدا مغفول نخواهند بود دو بار کلمه ﴿اُولئِکَ﴾ را در آیه 23 ذکر فرمود, فرمود: ﴿وَالَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَلِقَائِهِ أُولئِکَ یَئِسُوا مِن رَّحْمَتِی وَأُولئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ﴾ اینها تا زندهاند درِ رحمت باز است ولی در قیامت دیگر از رحمت ما مأیوساند دو بار پشت سر هم ﴿أُولئِکَ﴾, ﴿أُولئِکَ﴾ اینها, اینها! برای تأکید. این تنوین عذاب هم تنوین تفخیم است عذاب الیم برای آنهاست اینها در برابر انبیا ایستادند در برابر اولیا ایستادند شما الآن میبینید کلّ فضای مجازی را برای انحراف این جوانها این نسل پاک, اینها با انواع حِیل دارند میگیرند و این جوانها را منحرف میکنند ببینید اینها با داشتن همه راههای هدایت این کار را میکنند جا دارد که خدا بفرماید: ﴿اُولئِکَ یَئِسُوا مِن رَّحْمَتِی وَأُولئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ﴾.
داستان حضرت ابراهیم(علیه السّلام) و پاداش الهی آن حضرت
مطلب بعدی آن است که فرمود اینها مشورت کردند که درباره حضرت ابراهیم چه کار بکنند تصمیمشان این شد که این را بسوزانند سورهٴ مبارکهٴ «انبیاء» مبسوطاً این بحث را به عهده داشت از آیه 51 سورهٴ «انبیاء» فرمود: ﴿وَلَقَدْ آتَیْنَا إِبْرَاهِیمَ رُشْدَهُ مِن قَبْلُ وَکُنَّا بِهِ عَالِمِینَ﴾, از همینجا [بود] که [فرمود] شما برای اینکه یک رابط اجتماعی داشته باشید بتها را عَلَم کردید ﴿مَوَدَّةَ بَیْنِکُمْ﴾ این یک مطلب, این مودّت یک مودّت باطل است ایمان به بتها یک ایمان باطل است این دو مطلب, قیامت هر چه باطل است از بین میرود و مقابل آن که حق است ظهور میکند این سه مطلب, بر اساس ظهور حق چون ایمان شما به این بتها باطل بود کفر به بت حق است لذا در قیامت ﴿یَکْفُرُ بَعْضُکُم بِبَعْضٍ﴾ به بتها به بتپرستها, دوستی شما نسبت به یکدیگر باطل بود اگر دوستی باطل بود دشمنی حق است در قیامت دشمن یکدیگر خواهید شد ﴿یَلْعَنُ بَعْضُکُم بَعْضاً﴾ این دو قسمتی که در سورهٴ «عنکبوت» محلّ بحث بود برای آن است که آن مودّت دروغ بود و آن ایمان دروغ بود وقتی آن ایمان به بت دروغ بود کفر ظهور میکند مودّت نسبت به یکدیگر و مودّت نسبت به بت دروغ بود لعن که درست است ظهور میکند. بعد فرمود: ﴿إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ﴾[25] تا اینجا که وقتی وجود مبارک ابراهیم دست به تبر برد و همه آنها را ریز ریز کرد مراسم آتشسوزی را به پا کردند ﴿حِرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَکُمْ إِن کُنتُمْ فَاعِلِینَ﴾[26] ما هم ﴿قُلْنَا یَا نَارُ کُونِی بَرْداً وَسَلاَماً عَلَی إِبْرَاهِیمَ﴾[27] و او را نجات دادیم ﴿وَأَرَادُوا بِهِ کَیْداً فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَخْسَرِینَ ٭ وَنَجَّیْنَاهُ وَلُوطاً إِلَی الْأَرْضِ الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا لِلْعَالَمِینَ﴾[28] بعد به او فرزند دادیم (یک) نوه دادیم (دو) [29] کتاب و نبوّت را در ذریّه او قرار دادیم که اینها شده انبیای ابراهیمی (سه) به بعضی از فرزندان او تورات دادیم به بعضی از فرزندان او انجیل دادیم به بعضی از فرزندان او قرآن دادیم همه اینها در ذریّة وجود مبارک ابراهیم است که ﴿وَجَعَلْنَا فِی ذُرِّیَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْکِتَابَ﴾.
غرض این است که اگر در این سورهٴ مبارکهٴ عنکبوت قصّه وجود مبارک حضرت ابراهیم را به صورت کوتاه نقل کرده آنجا بیش از بیست آیه بیان فرمود.
مراد از ایمان آوردن حضرت لوط (علیه السلام) در تعبیر آیه 26
اما جریان حضرت لوط که همشیرزاده ابراهیم(سلام الله علیهما) بود اینکه فرمود: ﴿فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ﴾ ایمان آورد معنایش این نیست که لوط ـ معاذ الله ـ سابقه عدم ایمان داشت حالا ایمان آورد نه, این آیات بیّنهای که وجود مبارک ابراهیم ارائه کرد تک تک اینها را وجود مبارک لوط(سلام الله علیه) ایمان آورد اصل ایمانش که محفوظ بود.
حقیقت آخرت در فرهنگ قرآن
فرمود: ﴿وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُم مِن دُونِ اللَّهِ أَوْثَاناً مَّوَدَّةَ بَیْنِکُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا﴾ تعبیر لطیف قرآن کریم این است که اگر فرمود آخرت یعنی آن دنبال همین است و این اُولاست و آن آخرت است پس معلوم میشود عدمی در کار نیست غرض این است که مبادا ما خیال کنیم ما در دنیا هستیم (یک) بعد معدوم میشویم (دو) بعد در قیامت دوباره زنده میشویم (سه) اینطور نیست ما زنده هستیم که هستیم که هستیم! ما مرگ را میمیرانیم نه مرگ, ما را به دلیل اینکه در این مصاف در این درگیری ما او را هضم میکنیم میرویم برزخ دیگر مرگ نیست, میرویم قیامت دیگر مرگ نیست, انشاءالله میرویم بهشت دیگر مرگ نیست انسان, مرگ را میمیراند.
چون اینچنین است تعبیر قرآن این است که آخرت است معلوم میشود دنیا اول است این آخر, اگر بین اول و دوم یک عدم فاصله باشد نه دومی, دومی است نه اوّلی, اوّلی; اگر کسی اینجا موجود بود این از بین رفت یک کس دیگر در یک گوشه دنیا آمد آن شخص یک شخص دیگر است این شخص یک شخص دیگر آن آخرِ این نیست اینکه تعبیر دارد ﴿یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ﴾ یعنی یک واحد متّصل است این سَرش اول آن سرش آخر نه اینکه این در دنیا هست بعد نابود میشود بعد یک چیز دیگری آنجا پدید میآید این تعبیر لطیف و ظریف قرآن کریم که فرمود: ﴿ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ﴾[30] این است تعبیر آخرت در قرآن فراوان است یعنی آخرِ این است پس معلوم میشود این اول است آن آخر, پس وسط, عدم در کار نیست اگر ما الف داشته باشیم این الف از بین برود رأساً, بعد یک چیز دیگر هم موجود بشود آن دیگر آخرِ این نیست نه این اولِ آن است نه آن, آخر این است بیگانه است اما وقتی فرمود آخِر یعنی این اول است یعنی چیزی از بین نمیرود این همان بیانی است که ائمه(علیهم السلام) فرمودند: «تنتقلون مِن دارٍ الی دار»[31].
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ عنکبوت, آیهٴ 2.
[2] . سورهٴ فجر, آیات 15 ـ 17.
[3] . سورهٴ توبه, آیهٴ 126.
[4] . سورهٴ عنکبوت, آیهٴ 69.
[5] . سورهٴ بقره, آیهٴ 185.
[6] . سورهٴ نمل, آیهٴ 89; سورهٴ قصص, آیهٴ 84.
[7] . سورهٴ انعام, آیهٴ 160.
[8] . سورهٴ نبأ, آیهٴ 26.
[9] . سورهٴ نساء, آیهٴ 93.
[10] . ر.ک: سورهٴ مائده, آیهٴ 45.
[11] . سورهٴ مائده, آیهٴ 32.
[12] . سورهٴ جن, آیهٴ 15.
[13] . نهجالبلاغه, خطبه 224.
[14] . سورهٴ فصلت, آیهٴ 27.
[15] . سورهٴ عنکبوت, آیهٴ 7.
[16] . سورهٴ رعد, آیهٴ 7; سورهٴ نازعات, آیهٴ 45.
[17] . سورهٴ ص, آیهٴ 65.
[18] . سورهٴ مدثر, آیهٴ 2.
[19] . سورهٴ توبه, آیهٴ 122.
[20] . سورهٴ عنکبوت, آیهٴ 21.
[21] . مصباح المتهجّد, ص696.
[22] . الصحیفة السجادیة, دعای 16.
[23] . ر.ک: مجموعهٴ آثار حکیم صهبا (آقا محمدرضا قمشهای):
آنِ خدای دان همه مردود یا قبول ٭٭٭ من رحمة بدا و الی رحمة یئول
از رحمت آمدند و به رحمت روند خلق ٭٭٭ این است سرّ عشق که حیران کند عقول
[24] . سورهٴ ملک, آیهٴ 3.
[25] . سورهٴ انبیاء, آیهٴ 52.
[26] . سورهٴ انبیاء, آیهٴ 68.
[27] . سورهٴ انبیاء, آیهٴ 69.
[28] . سورهٴ انبیاء, آیات 70 و 71.
[29] . سورهٴ انبیاء, آیهٴ 72.
[30] . سورهٴ عنکبوت, آیهٴ 20.
[31] . بحارالأنوار, ج37, ص146.
تاکنون نظری ثبت نشده است