- 702
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 12 تا 17 سوره سبأ
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 12 تا 17 سوره سبأ"
- برخورداری مؤمنین از فیض و کفار از کیفر الهی؛
- علت تسلیم شدن ملکه سباٴ در برابر سلیمان (ع)؛
- بیان سادهزیستی انبیا در خطبهٴ امیرالمؤمنین (ع)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَلِسُلَیْمَانَ الرِّیحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَن یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَن یَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِیرِ (12) یَعْمَلُونَ لَهُ مَا یَشَاءُ مِن مَّحَارِیبَ وَتَمَاثِیلَ وَجِفَانٍ کَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَّاسِیَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُدَ شُکْراً وَقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ (13) فَلَمَّا قَضَیْنَا عَلَیْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَی مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْکُلُ مِنسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ أَن لَّوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ مَا لَبِثُوا فِی الْعَذَابِ الْمُهِینِ (14) لَقَدْ کَانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْکَنِهِمْ آیَةٌ جَنَّتَانِ عَن یَمِینٍ وَشِمالٍ کُلُوا مِن رِّزْقِ رَبِّکُمْ وَاشْکُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ (15) فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُم بِجَنَّتَیْهِمْ جَنَّتَیْنِ ذَوَاتَیْ أُکُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَیْءٍ مِن سِدْرٍ قَلِیلٍ (16) ذلِکَ جَزَیْنَاهُم بِمَا کَفَرُوا وَهَلْ نُجَازِی إِلَّا الْکَفُورَ (17)﴾
برخورداری مؤمنین از فیض و کفار از کیفر الهی
بعد از بیان خطوط کلی مسئله توحید و معاد, نمونههای اجرایی این قسمتها را هم ذکر فرمود, در خطوط کلی فرمود اگر کسی مؤمن باشد و عمل صالح انجام بدهد از فیض خدا برخوردار است اگر کسی کفر ورزد و گرفتار عمل طالح بشود گرفتار کیفر الهی خواهد شد این به صورت اصل کلی.
ویژگیهای دوران نبوت داوود و سلیمان(علیهما السلام)
بعد جریان داوود(سلام الله علیه) سلیمان(سلام الله علیه) و قوم سبأ را ذکر فرمود, در زمان داوود(سلام الله علیه) که مسئله جنگ یک برنامه رسمی بود آنچه درباره حضرت داوود ذکر فرمود ساختن سلاحهای دفاعی بود چون زمان دفاع بود که فرمود: ﴿أَنِ اعْمَلْ سَابِغَاتٍ وَقَدِّرْ فِی السَّرْدِ﴾,[1] ﴿وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَکُمْ﴾[2] و مانند آن. بعد از دوران پدر نوبت به پسر رسید دوران سازندگی بود یعنی دوران جنگ تمام شده بود و وجود مبارک سلیمان وارث تاج و تختی شده بود و مشغول تدبیر نظام بود مسئله ساخت و ساز شروع شد برای اینکه کلّ آن کشور ومحدوده به خوبی ساخته بشود هم از مسائل تکوینی کمک گرفته شد که باد در اختیار آن حضرت بود به صورت تسخیر الهی قرار گرفت و هم جن در اختیار آن حضرت قرار گرفتند که نه تنها مزاحم کسی نباشند بلکه در خدمت سازندگی کشور سلیمان باشند.
علت تسلیم شدن ملکه سباٴ در برابر سلیمان(علیه السّلام)
در زمان داوود(سلام الله علیه) مسئله جنگ و حمله مطرح بود اما با این تسخیر الهی که فرمود ما باد را برای سلیمان مسخّر کردیم ﴿فَسَخَّرْنَا لهُ الرِّیحَ﴾[3] کسی قدرت مقاومت نداشت لذا ملکه سبا همین که جلال و شکوه سلیمان(سلام الله علیه) را شنید کاملاً تمکین کرد گفت: ﴿أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾[4] با اینکه او ﴿وَلَهَا عَرْشٌ عَظِیمٌ﴾[5] بود ﴿أُوتِیَتْ مِن کُلِّ شَیْءٍ﴾[6] بود بالأخره میتوانست به حسب ظاهر مقداری مقاومت کند اما در کمترین فرصت با بهترین بهرهبرداری آمده تسلیم شد کسی در قبال سلیمان(سلام الله علیه) قدرت مقاومت نداشت برای اینکه او کاملاً مسلّط بر فضا بود و میتوانست هر کسی را که علیه او قیام کرده را سرکوب کند اگر در جریان حضرت داوود نبرد بود برای اینکه چنین تسخیری نصیب حضرت داوود نشده بود لذا وجود مبارک سلیمان(سلام الله علیه) مشغول سازندگی بود و آن منطقه را به خوبی ساخت ساختنش هم به این بود که آسایش مردم را تأمین بکند.
بیان ساده زیستی انبیا در خطبهٴ امیرالمؤمنین(علیه السّلام)
آن خطبهای که از وجود مبارک حضرت امیر چند بار در همین محفل خوانده شد ملاحظه فرمودید وجود مبارک حضرت امیر سنّت انبیا را که ذکر میکند طرز زندگی انبیا را ذکر میکند فرمود اینطور نبود که وجود مبارک داوود که ﴿قَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ﴾[7] آن قدرت را داشت از زندگی مادّی مثلاً طرْفی بسته باشد با زنبیلبافی ارتزاق میکردند[8] فرمود اینها با آن زندگی سادهای که داشتند مربّی مردم شدند.
تاٴمین حقوق أجنه به خاطر منهی بودن مزدوری و بیگاری در اسلام
پرسش:... پاسخ: نه, به آنها هم حقوق میداد تأمین میکرد بیگاری نبود رایگان نبود آنها هم مثل انس بودند آنها را هم تأمین میکرد نیازهای آنها را هم تأمین میکرد اینطور نبود که رایگان کار کنند مستحضرید بیگاری نه تنها بد است مزدوری هم در اسلام بد است اینکه میگویند نظام اسلامی به همه کار میدهد نه یعنی همه را به کار یک کارخانه دعوت میکند اینها را کارگر میکند کارگری یعنی مزدوری در اسلام مَنهی است منتها بزرگان فقهی ما این نهی را بر تنزیه حمل کردند مگر آدم را با مزدوری اداره میکنند با کاری که برای خودش کار بکند حالا یا تعاونی است یا بخش خصوصی است چه رسد به بیگاری, اگر وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) دست کارگر را میبوسید[9] نه یعنی دست مزدور را کسی که خودش باغی دارد کار میکند کسی دامدار است کار میکند چند روایت است که نهی شده در اسلام مزدوری نیست که کسی خودش را اجیر دیگری بکند بعد جریان حضرت موسی و شعیب(سلام الله علیهما) را دلیل تجویز گرفتند و گفتند به شهادت اینکه ﴿أَن تَأْجُرَنِی ثَمَانِیَ حِجَجٍ﴾ معلوم میشود که مزدوری در اسلام حرام نیست[10] لذا حمل بر کراهت کردند صاحب وسائل این روایات را که نقل کرده بر کراهت حمل کرده[11] جمعاً بین النصوص, بنابراین اگر کسی دیگری را به بیگاری بگیرد در مرحله سوم است و اگر کسی به مردم کار بدهد مزدوری در مرحله دوم است اگر کسی کار و اشتغال ایجاد کند حالا یا تعاونی است یا بخش خصوصی است آن در مرحله اول است یعنی اسلام در درجه اول به تولید کار دستور داده است نه مزدوری به هر تقدیر آنجا وجود مبارک سلیمان آنها را هم تأمین میکرد عائله او بودند حقوقشان را میداد.
اعجاز الهی در تسخیر آب و باد و کوه برای انبیا
پرسش:... پاسخ: وجود مبارک سلیمان از طرف ذات اقدس الهی این قدرت به او داده شد یکی طوفان آب را خدا مسخّر میکند برای نوح(سلام الله علیه) که ﴿بِسْمِ اللَّهِ مَجْریها وَمُرْسَاهَا﴾[12] یک وقت باد را مسخّر میکند که ﴿فَسَخَّرْنَا لهُ الرِّیحَ﴾ اینها دیگر اعجاز الهی است یک وقت است کوه را مسخّر میکند.
پرسش:...پاسخ: نه, طیّالأرض نیست.
فرمود: ﴿وَلِسُلَیْمَانَ الرِّیحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ﴾ سوار باد میشد این باد, حضرت را با همراهانش صبح تا ظهر به اندازه مسافت یک ماهه میبرد عصر هم همچنین که در بحث دیروز اشاره شد که مرحوم شیخ طوسی از بعضیها نقل کرد که ایشان صبح از شام به طرف بیتالمقدس حرکت میکردند بعد به بخشی از سرزمینهای اصفهان میرسیدند حالا کدام اصفهان است چون چندین اصفهان روی کُره زمین است به اصفهان میرسیدند بعد از قیلوله به طرف کابل مسافرت میکردند.
استفاده سلیمان(علیه السّلام) از معدنهای مس روان شده در ساختمان
چشمه گفتنِ معدن که ما الآن هم آبهایی که از چشمه میجوشد میگوییم برای چشمه است هم میگوییم آب معدنی است این هم اطلاق معدن درست است هم اطلاق عین که ﴿أَسَلْنَا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ﴾ یعنی معدن مس را ما برای او روان کردیم که او بتواند این کارها را انجام بدهد آنها اول محراب میساختند بعد تمثیل خب اینکه میگویند: «ثبّت العرش ثمّ انقُش» همین است عَرش یعنی سقف, اگر کسی بخواهد نقاشی کند یا صورتگری کند اول سقف را میسازد بعد روی سقف نقشه میکشد میگویند «ثبّت العرش» نه ارض, عرش یعنی سقف «ثبّت العرش ثمّ انقش» اینجا هم تثبیت محراب بود یعنی جاهای برجسته و بلند بود بعد روی آن محاریب نقوش حیوانات یا غیر حیوانات را ترسیم میکردند روایتی که مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) از وجود مبارک ابیجعفر(علیهما السلام) نقل کرد این بود که تصویر رجال و نساء نبود[13] اما صاحب همین تفسیر کنزالدقائق که این روایت را نقل میکند خودش اول تماثیل را به تماثیل انبیا و ملائکه تفسیر میکند[14] یعنی عکس زن و مرد عادی نبود حالا عکس انبیا بود عکس فرشتهها بود اینها بالأخره ذیروحاند اگر در شرایع قبل این کار انجام میگرفت در شریعت ما حالا یا تحریم شده یا تنزیه شده بالأخره نهیای درباره ترسیم و تجسیم ذواتالأرواح آمده. فرمود ما اینها را به آنها آموختیم اینها این کار را میکردند هم محکمکاری میکردند هم زیبایی آن محاریب را برای محکمکاری آن تماثیل را برای زیبایی اینها انجام میدادند و خود وجود مبارک سلیمان هم در سادهترین وضع زندگی میکرد آن خطبه 160 را ملاحظه بفرمایید قصه حضرت موسی و عیسی را گفت و نیز قصه حضرت داوود را هم گفت که آن حضرت با زنبیلبافی و با همین کارِ دستی ارتزاق میکرد. اینها جزء شئونات کشورداری آن حضرت بود و آنها را هم فرمود ما اینها را مسخّر کردیم تحت اختیار حضرت سلیمان قرار دادیم لذا فرمود: ﴿وَأَسَلْنَا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَن یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ﴾ نه بیگاری.
عذاب ألیم، کیفر أجنه متمرّد از دستور سلیمان(علیه السّلام)
﴿وَمَن یَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ﴾ ما اینها را مسخّر کردیم در اختیار حضرت سلیمان قرار دادیم اگر اینها تمرّد میکردند جنّی اگر تمرّد میکرد ما او را با عذاب الیم کیفر میدادیم ﴿یَعْمَلُونَ لَهُ مَا یَشَاءُ﴾ هر چه وجود مبارک سلیمان میخواست آنها ترسیم میکردند اگر قصر بود قصر و اگر تمثال بود تمثال, قسمت مهم برای تأمین نیازهای مردم بود ﴿وَجِفَانٍ کَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَّاسِیَاتٍ﴾ که در بحث دیروز مشخص شد این اختصاصی به حضرت داوود ندارد بلکه آلداوود چون داوود(سلام الله علیه) رئیس این گروه بود لذا خود سلیمان و فرزندان سلیمان به حساب آلداوود نامیده میشوند ﴿اعْمَلُوا آلَ دَاوُدَ شُکْراً﴾.
امر الهی به شکرگزاری در برابر نعمتها و معنای قلیل بودن آن
شکر به آن معنا که انسان بتواند کمال شکر را و حقّ شکر را ادا کند این ممکن نیست طبق بیان نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) فرمود هر نعمتی که شما دادید ما باید شکر بکنیم اگر توفیق پیدا کردیم نماز شکر به جا آوردیم سجده شکر به جا آوردیم خودش نعمت است برای همین نعمت هم یک شکر دیگر لازم است[15] لذا از دست و زبان چه کسی برآید تا بتواند شکر کند[16] شکر حقیقی ممکن نیست آن شکری که لازم است آن را کمی از بندگان انجام میدهند و هاهنا امورٌ ثلاثه: اول اینکه شکر واقعی مقدور کسی نیست چون با قول یا فعل بخواهد شکر کند خود آن قولی که میگوید «الحمد لله» یا فعلی که انجام میدهد به نام نماز شکر یا سجده شکر خودش نعمت است در قبال این نعمت هم باید شکر بکند لذا شکر خدا مقدور نیست قسم دوم آن است که در بین این شکرها بخشی واجب است بخشی واجب نیست آن مقداری که مقدور نیست واجب نیست آن مقداری که واجب است کم هستند کسانی که به این واجب قیام کنند قسم سوم افرادی است که در بعضی از موارد شکر میکنند در بعضی از موارد شاکر نیستند اینکه فرمود: ﴿وَقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ﴾ این بخش میانی را میگویند کماند کسانی که آن مقدار واجب را انجام بدهند و خودشان را نبینند.
اسلامی حرف زدن و قارونی اندیشیدن دال بر ناسپاسی انسان
بسیاری از ماها مشکل همین حرف قارونی را داریم میگوییم ما خودمان سی سال, چهل سال زحمت کشیدیم به جایی رسیدیم که بارها به عرضتان رسید بسیاری از ماها اسلامی حرف میزنیم و قارونی فکر میکنیم او که گفت: ﴿إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَی عِلْمٍ عِندِی﴾[17] بیش از اینکه نگفته بود گفته بود من خودم زحمت کشیدم پیدا کردم ما هم خیال میکنیم ما خودمان زحمت کشیدیم چهارتا کلمه یاد گرفتیم یا آن آقا زحمت کشید مقداری مال فراهم کرد در حالی که ﴿مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾[18] گرداننده دیگری است مدیر دیگری است ما ابزار کاریم خیلیها میآیند حوزه و بین راه برمیگردند خیلیها میروند برای تجارت بین راه برمیگردند اینچنین نیست که اگر کسی توفیق تداوم پیدا کرد مربوط به خودش باشد ﴿وَمَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾ لذا فرمود: ﴿وَقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ﴾.
علّت مقهور شدن أجنه و آزاد شدن آنان با مرگ سلیمان(علیه السّلام)
در جریان مرگ سلیمان(سلام الله علیه) فرمود این جنها؛ حالا چگونه ذات اقدس الهی این جنها را تسخیر کرده بود برای اینکه در هر عصری اینها آسیبی میرساندند یا از غیب باخبر میشدند و به دیگران میگفتند چه اینکه در زمان پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود ما جلوی اینها را گرفتیم ﴿فَمَن یَسْتَمِعِ الْآنَ یَجِدْ لَهُ شِهَاباً رَصَداً﴾[19] الآن اگر کسی بخواهد بالا برود و مقداری از وحی باخبر بشود این شهابسنگها به حیات او خاتمه میدهند خب مستحضرید آن وحی الهی بالأخره باید از آسمان عبور کند در سورهٴ مبارکهٴ «سجده» دارد وقتی وحی از آسمان تنزّل میکند گویا آسمان میخواهد تَرَک بردارد و تفطّر پیدا کند و شکاف پیدا کند از بس این وحی سنگین است و از بس این وحی تحملناپذیر است در سورهٴ «شوری» فرمود: ﴿کَذلِکَ یُوحِی إِلَیْکَ وَإِلَی الَّذِینَ مِن قَبْلِکَ اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ٭ لَهُ مَا فِی السَّماوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ ٭ تَکَادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِن فَوْقِهِنَّ وَالْمَلاَئِکَةُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِی الْأَرْضِ أَلاَ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ﴾[20] وحی که میخواهد عبور بکند گویا آسمان میخواهد بترکد خب این کدام آسمان است این آسمانی است که ﴿لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ﴾[21] درِ آسمان به روی کفار باز نمیشود نه این کُرات مادی و جِرمی که الآن به صورت ترمینال درست کردند و سفینه با سرنشین یا بیسرنشین میفرستند آن آسمانی که ﴿لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ﴾ آن آسمانی که ﴿وَأَوْحَی فِی کُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا﴾[22] آن از شدّت جریان نزول وحی میخواست متفطّر بشود و ریز ریز بشود. مراحلی است که بالأخره جنها سهمی از تجرّد دارند اگر میخواستند به آن بخش نزدیک بشوند آن وقت این شهابسنگها که برای آسمان ظاهری است و تحت تدبیر آن آسمان باطنی است آنها به حیات این جنها خاتمه میدادند بالأخره اینها در هر عصری زحمتی ایجاد میکردند در زمان سلیمان(سلام الله علیه) مأمور شدند که از آن شیطنت آنها کاسته بشود تحت قهر عادلانه وجود مبارک سلیمان قرار بگیرند لذا فرمود اگر کسی از این کار صرفنظر میکرد ما او را به عذاب سعیر گرفتار میکردیم این درباره کارگرهای انسانی نبود درباره کارگرهای جن بود فرمود آنها بالأخره تحت قهر حضرت سلیمان بودند تا اذیت و آزاری به جامعه نرسانند لذا در عذاب مهین بودند برای خودشان, بعد از رحلت سلیمان(سلام الله علیه) آنها از این عذاب مهین نجات پیدا کردند منتها بعد از جریان اینکه موریانهای آن عصا را خورد و عصا افتاد و وجود مبارک سلیمان سقوط کرد به حسب ظاهر از حالت ایستادن و جنها فهمیدند سلیمان رحلت کرده است که در بحث دیروز گذشت.
قوم سبأ و برخورداری آنان از نعمتهای الهی
بعد از جریان شکر آلداوود میرسیم به جریان کفر ورزیدن قوم سَبأ, سَبأ اسم یک سرزمین است اما سبإٍ که در قرآن دو جا ذکر شده یکی در ماجرای بلقیس[23] و یکی هم اینجا که هر دو مربوط به جریان سلیمان(سلام الله علیه) است اسم یک قبیله است مثل قبیله بنیتمیم, قبیله کذا آن نام آن بزرگ قبیله و بزرگ خاندان بود او را میگفتند سبأ لذا تنوینبردار است بر خلاف آن سبأ که اسم مکان است و به فتح خوانده میشود ﴿لَقَدْ کَانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْکَنِهِمْ﴾ معلوم میشود قبیلهاند پس سبأ مکان و شهر و کشور نیست قبیله است فرمود مسکن این قبیله, جایی بود که ذات اقدس الهی همه نعمتها را در آنجا اسباغ کرده به وفور آفریده ﴿لَقَدْ کَانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْکَنِهِمْ آیَةٌ﴾ این علامت الهی بود آن علامت الهی این بود که وقتی وارد این قبیله میشدی که در اینجا زندگی میکردند این منطقهای که این قبیله به سر میبردند دو طرفش باغی بود پربرکت ﴿آیَةٌ﴾ این آیت الهی بود که خدای سبحان این منطقه را از هر نظر متنعّم کرد ﴿جَنَّتَانِ عَن یَمِینٍ وَشِمالٍ﴾ یکی طرف راست و یکی طرف چپ، میدانید راست و چپ برای خود زمین و امثال ذلک نیست به لحاظ خود انسان است میگویند این چهار جهت اعتباری است دو جهت است که طبیعی است اعتباری نیست یعنی یمین و یسار و امام و خلف اعتباری است هیچ درختی دست راست و چپ ندارد هیچ خانهای دست راست و چپ ندارد هیچ زمینی دست راست و چپ ندارد این چپ و راست و جلو و دنبال به لحاظ خود آدم است انسان وقتی جایی که ایستاده است یمینی دارد و یساری, اَمامی دارد و خلفی, وقتی که برگشت کاملاً این جهات چهارگانه برمیگردد اما فوق و تحت برنمیگردد اگر کسی هم بالانس بزند سرش را بگذارد زمین پایش را بگذارد هوا اینطور نیست که فوق و تحت عوض بشود بالا و پایین عوض بشود میگویند پایش به طرف بالاست سرش به طرف پایین است آن جهات چهارگانه را میگویند اعتباری است اما این دو جهت را میگویند طبیعی. فرمود دست راست آن هم باغ پربرکتی است دست چپ آن هم باغ پربرکتی است و خدای سبحان هم به اینها حالا به وسیله انبیا یا هر که بود.
تبیین طیّب بودن رزق قوم سبأ و لزوم شکرگزاری از آنان
فرمود اینها برکات الهی است رزق ربّ شماست (یک) و اینها را بهجا مصرف کنید و صرف نعمت در جای خودش این شکر است شکرِ عملی است و عرض ارادت به پیشگاه ذات اقدس الهی و اطاعت از دستورهای او هم شکر عملی و قولی است (دو) ﴿وَاشْکُرُوا لَهُ﴾.
﴿بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ﴾ طیّب بودن گاهی به لحاظ معنویت است نظیر ﴿کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّماءِ﴾[24] که این ناظر به آن طهارت و طِیب معنوی است اما اینکه فرمود: ﴿بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ﴾ یعنی فضای سالم, هوای سالم, محیط سالم نه حیوانات گزنده و درندهای در آن هست نه حشرات موذی هست نه سرمای زیاد هست نه گرمای زیاد هست برای پرورش گیاهان و گلها و میوهها آماده است این طیّب بودن ظاهری است بر خلاف آنکه ﴿کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّماءِ﴾ آن چیز دیگر است. ﴿بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ﴾ و پروردگار شما هم که غفور است اگر استغفار کنید میبخشد اگر عبادت کنید پاداش میدهد پس نعمت را خدا داد که فرمود: ﴿کُلُوا مِن رِّزْقِ رَبِّکُمْ﴾ این آیت هم آیت الهی است که این را از هر گزندی حفظ کرده از شما خواسته که این نعمت را بجا مصرف کنید بیهوده نروید و اگر هم لغزش دارید از پروردگار غفورتان طلب مغفرت کنید ﴿بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ﴾ اینها نِعم الهی است که خدای سبحان به اینها داده.
سیل عَرِم ثمره عدم شکرگزاری از نعمتهای الهی
در برابر آلداوود که ﴿قَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ﴾ آلداوود و آلسلیمان(سلام الله علیهما) شاکر بودند کفران نعمت نکردند و دودمانشان محفوظ ماند الآن اینجا ﴿بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ﴾ ولی ﴿فَأَعْرَضُوا﴾ اینها اعراض کردند اینها خیال کردند مال خودشان است (یک) نعمت را بیجا مصرف کردند (دو) ما هم به جای اینکه این نعمتها را ادامه بدهیم ﴿فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ﴾.
بررسی معنای لغوی و اصطلاحی لفظ عَرِم
عَرِم یعنی دمان, برخیها نظیر راغب این احتمال را هم دادند که آن موش نَر را میگویند عَرِم[25] سدّی که قبلاً ساخته شده بود همان مَلکه یا دیگری ساخته این کوهها آبشارهای بلندی داشت (یک) دهنه این آبشارها را او محکم بست (دو) شده یک سدّ پرآبی (سه) برخی از مفسّران نقل کردند که موشهایی مأمور شدند این سد را سوراخ کنند این سد بشکند آب بریزد و آن شهر را ببرد.[26] خب اثباتِ این, کار آسانی نیست اما سیل عَرِم یعنی سیل دمان, عَرامه یعنی آن دمان بودن، آن شرارت، آن از بینبرنده و مانند آن, چنین چیزی را میگویند عَرامه, عَرِم یعنی چنین موجودی, این اضافه موصوف به صفت است حالا منشأ این سوراخ کردن سد باشد یا چیز دیگر حرف دیگر است.
ویرانی باغهای قوم سبأ نتیجه سیل عَرِم
اما اینکه فرمود ما سیل دادیم نه یعنی سد را شکاندیم و آب, شهر را گرفته بالأخره سیل میآید در اثر باران فراوان از قلّههای کوه این خاکها را به همراه دارد این آبِ انبوه آمیخته با خاک توانی دارد که شهر را ببرد فرمود: ﴿فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ﴾ آنگاه کلّ این منطقه را به صورت ویرانی در آورد چپ و راست این شهر, باغ بود ﴿بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ﴾ که هر میوهای میخواستند داشت اما الآن به جای این دو باغ, دو باغ فرسودهای است که ویران است چیزی از این باغ برنمیآید مگر درختهای پرتیغ اینکه میگویند فلان کار دشوارتر از خرط القتاد است قتاد یک درخت پرتیغ جنگلی است که میوهٴ آن فقط تیغ است در جنگلها چنین درختی هست درخت توت و امثال توت بالای شاخه را میشود گرفت و همه برگهای آن را به آسانی کَند این آسان است خَرط کردن یعنی بالای خوشه را گرفتن تا پایین ادامه دادن و برگها را به وسیله همین دست کَندن این میشود خرط, اینکه میگویند خرط قتاد یعنی اگر خوشه پرتیغ درخت قتاد را کسی بگیرد از بالا بخواهد تا پایین بیاورد همه این تیغها را بخواهد بِکَند دیگر دستی نمیماند میگویند فلان کار دشوارتر از خرط القتاد است بعضی از درختها بارشان همین تیغ است بعضی درختها میوههایی دارند که هرگز نمیرسند میوههای جنگلی اینطور است که همان حیوانات جنگلی باید مصرف کنند بعضی هم گذشته از اینکه نمیرسند, تلخ و کَز و شورند اینها را فرمود برایشان مانده که یا کَز بود یا شور بود یا تلخ بود یا پرتیغ بود چیزی برای آنها نمانده مگر همین!
جایگزینی باغهای پرتیغ، پاداش ناسپاسی قوم سبأ
﴿فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُم بِجَنَّتَیْهِمْ جَنَّتَیْنِ ذَوَاتَیْ أُکُلٍ﴾ اُکُل یعنی خوراکی نه اَکل، اینکه درباره بهشت دارد ﴿أُکُلُهَا دَائِمٌ﴾[27] یعنی «ما یؤکل» خوراکی درختهای بهشت دائمی است نه خوردنش دائمی است خوردن را فرمود: ﴿لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیهَا بُکْرَةً وَعَشِیّاً﴾ حالا یا جنّت برزخی است یا جنّت کبرا ولی به هر تقدیر ﴿أُکُلُهَا دَائِمٌ﴾ یعنی خوراکی درختهای بهشت، دائمی است نه چهار فصل است بلکه دوازده ماه است سیصد و شصت و پنج روز است و مانند آن, هر وقت انسان میوه بخواهد از همین درخت میتواند بچیند یک بیان نورانی از امام رضا(سلام الله علیه) است که به حضرت عرض کردند که درباره این شجره حضرت آدم برخی گفتند گندم است برخی گفتند انگور است فرمود همه این روایات درست است برای اینکه درخت بهشت نظیر درخت دنیا نیست که اگر این درخت, درخت انگور بود سیب ندهد یا درخت سیب بود انگور ندهد[28] هر چه بهشتی بطلبد او میدهد نه هر چه او دارد در اختیار بهشتی قرار میدهد.
پرسش: بهشت نبوده.
پاسخ: بالأخره جنّت برزخی بود بهشت عَدْن نبود بهشت برزخی هم حکمش همین است اگر کسی وارد بهشت برزخی بشود در بهشت برزخی هم همینطور است هر چه بخواهد میگیرد نه اینکه نظیر درخت دنیا باشد درخت زمین باشد که فقط زمان خاص میوه بدهند (یک) میوه مخصوص بدهند (دو) فرمود همه آن روایات درست است به هر تقدیر نظیر عالَم طبیعت نبود. ﴿ذَوَاتَیْ أُکُلٍ﴾ اُکُل یعنی «ما یؤکل» ﴿خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَیْءٍ مِن سِدْرٍ قَلِیلٍ﴾ خودِ این ﴿شَیْءٍ﴾ با قلّت، اینها نشان میدهد این میوه و این مایه که منشأ برکت است این خیلی کم بود اما آن تیغ فراوان بود میوه کَز فراوان بود میوه تلخ فراوان بود میوه شور هم فراوان بود.
تبیین فرق بین جزا و مجازات
اینها را ما چه کار کردیم ﴿ذلِکَ جَزَیْنَاهُم﴾ گفتند بین جزا و مجازات فرق است این فرق اگر به نحو عموم و خصوص مطلق باشد قابل قبول است اما به نحو تباین باشد اینطور نیست برخیها گفتند جزا برای پاداش خیر است و مجازات برای کیفر است و پاداش تلخ[29] این درست نیست برای اینکه در همین مورد هم فرمود: ﴿وَذلِکَ جَزَیْنَاهُم﴾ و اما اگر گفته بشود جزا اعم از نعمت و نقمت است اعم از پاداش و کیفر است مجازات, مخصوص کیفر است آن شاید قابل قبول باشد ﴿ذلِکَ جَزَیْنَاهُم بِمَا کَفَرُوا﴾ خود جزا در جریان کیفر هم به کار رفت فرمود: ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾[30] آن آیه ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾ درباره کیفر است درباره بهشتیها که نیست چون درباره بهشتیها همیشه فرمود بیش از آن مقداری که انجام دادند ما به آنها پاداش میدهیم هرگز خداوند مطابق عمل صالح پاداش نمیدهد یا ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا﴾[31] است یا ﴿عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾[32] است یا نظیر دانهای که ﴿أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ﴾ است و در هر سنبله صد حبّه است و مانند آن, [33] بالأخره جزاء وفاق فقط درباره کیفر است آن هم تحدید نسبت به نفی زائد است نه نفی اقل یعنی ما بیشتر از کار آنها, آنها را کیفر نمیدهیم حالا شاید بعضیها را هم ببخشیم ﴿وَیَعْفُوا عَن کَثِیرٍ﴾[34] کمتر کیفر بدهیم.
بیان محال بودن سلب ابتدایی نعمت از صاحبان آن
﴿ذلِکَ جَزَیْنَاهُم بِمَا کَفَرُوا﴾ کفران نعمت کردند ﴿وَهَلْ نُجَازِی إِلَّا الْکَفُورَ﴾ ما فقط کیفری که میدهیم به افرادی که کفر میورزند میدهیم افرادی که مؤمن باشند هرگز ما نعمت را از آنها نمیگیریم هیچ ممکن نیست خدای سبحان ابتدائاً نعمتی را از کسی بگیرد ابتدائاً نعمت میدهد ولی ابتدائاً هرگز نعمتی را نمیگیرد این آیه حصر کرده فرمود: ﴿ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَی قَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾[35] فرمود ما نعمت را میدهیم چه لایق چه غیر لایق اما ممکن نیست از کسی نعمت را بگیریم مگر بعد از کفران او, هر کس بخواهد نعمتش محفوظ باشد باید درون خودش را حفظ بکند اصلاح بیرون اثری ندارد فرمود: ﴿ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَی قَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾ اگر ـ معاذ الله ـ از نظر درون عوض شدند ما میگیریم خب اگر بخواهند خدای سبحان به اینها فیض برساند باید درونشان را حفظ کنند هرگز خدا نعمتی را که داده نمیگیرد.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ سبأ, آیهٴ 11.
[2] . سورهٴ انبیاء, آیهٴ 80.
[3] . سورهٴ ص, آیهٴ 36.
[4] . سورهٴ نمل, آیهٴ 44.
[5] . سورهٴ نمل, آیهٴ 23.
[6] . سورهٴ نمل, آیهٴ 23.
[7] . سورهٴ بقره, آیهٴ 251.
[8] . نهجالبلاغه, خطبه 160.
[9] . اسدالغابة, ج2, ص185.
[10] . الکافی, ج5, ص90.
[11] . ر.ک: وسائل الشیعه, ج17, ص238.
[12] . سورهٴ هود, آیهٴ 41.
[13] . الکافی, ج6, ص476 و 477; تفسیر کنزالدقائق, ج10, ص475.
[14] . تفسیر کنزالدقائق, ج10, ص474.
[15] . بحارالأنوار, ج91, ص146.
[16] . ر.ک: گلستان سعدی, مقدمه؛ «از دست و زبان که برآید٭٭٭ کز عهده شکرش به درآید».
[17] . سورهٴ قصص, آیهٴ 78.
[18] . سورهٴ نحل, آیهٴ 53.
[19] . سورهٴ جن, آیهٴ 9.
[20] . سورهٴ شوری, آیات 3 ـ 5.
[21] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 40.
[22] . سورهٴ فصلت, آیهٴ 12.
[23] . سورهٴ نمل, آیهٴ 22.
[24] . سورهٴ ابراهیم, آیهٴ 24.
[25] . ر.ک: المفردات (راغب اصفهانی), ص562.
[26] . التفسیر الکبیر, ج25, ص201.
[27] . سورهٴ رعد, آیهٴ 35.
[28] . ر.ک: عیون اخبارالرضا, ج1, ص306.
[29] . ر.ک: التفسیر الکبیر, ج25, ص201.
[30] . سورهٴ نبأ, آیهٴ 26.
[31] . سورهٴ نمل, آیهٴ 89; سورهٴ قصص, آیهٴ 84.
[32] . سورهٴ انعام, آیهٴ 160.
[33] . سورهٴ بقره, آیهٴ 261.
[34] . سورهٴ شوری, آیهٴ 30.
[35] . سورهٴ انفال, آیهٴ 53.
- برخورداری مؤمنین از فیض و کفار از کیفر الهی؛
- علت تسلیم شدن ملکه سباٴ در برابر سلیمان (ع)؛
- بیان سادهزیستی انبیا در خطبهٴ امیرالمؤمنین (ع)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَلِسُلَیْمَانَ الرِّیحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَن یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَن یَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِیرِ (12) یَعْمَلُونَ لَهُ مَا یَشَاءُ مِن مَّحَارِیبَ وَتَمَاثِیلَ وَجِفَانٍ کَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَّاسِیَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُدَ شُکْراً وَقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ (13) فَلَمَّا قَضَیْنَا عَلَیْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَی مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْکُلُ مِنسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ أَن لَّوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ مَا لَبِثُوا فِی الْعَذَابِ الْمُهِینِ (14) لَقَدْ کَانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْکَنِهِمْ آیَةٌ جَنَّتَانِ عَن یَمِینٍ وَشِمالٍ کُلُوا مِن رِّزْقِ رَبِّکُمْ وَاشْکُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ (15) فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُم بِجَنَّتَیْهِمْ جَنَّتَیْنِ ذَوَاتَیْ أُکُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَیْءٍ مِن سِدْرٍ قَلِیلٍ (16) ذلِکَ جَزَیْنَاهُم بِمَا کَفَرُوا وَهَلْ نُجَازِی إِلَّا الْکَفُورَ (17)﴾
برخورداری مؤمنین از فیض و کفار از کیفر الهی
بعد از بیان خطوط کلی مسئله توحید و معاد, نمونههای اجرایی این قسمتها را هم ذکر فرمود, در خطوط کلی فرمود اگر کسی مؤمن باشد و عمل صالح انجام بدهد از فیض خدا برخوردار است اگر کسی کفر ورزد و گرفتار عمل طالح بشود گرفتار کیفر الهی خواهد شد این به صورت اصل کلی.
ویژگیهای دوران نبوت داوود و سلیمان(علیهما السلام)
بعد جریان داوود(سلام الله علیه) سلیمان(سلام الله علیه) و قوم سبأ را ذکر فرمود, در زمان داوود(سلام الله علیه) که مسئله جنگ یک برنامه رسمی بود آنچه درباره حضرت داوود ذکر فرمود ساختن سلاحهای دفاعی بود چون زمان دفاع بود که فرمود: ﴿أَنِ اعْمَلْ سَابِغَاتٍ وَقَدِّرْ فِی السَّرْدِ﴾,[1] ﴿وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَکُمْ﴾[2] و مانند آن. بعد از دوران پدر نوبت به پسر رسید دوران سازندگی بود یعنی دوران جنگ تمام شده بود و وجود مبارک سلیمان وارث تاج و تختی شده بود و مشغول تدبیر نظام بود مسئله ساخت و ساز شروع شد برای اینکه کلّ آن کشور ومحدوده به خوبی ساخته بشود هم از مسائل تکوینی کمک گرفته شد که باد در اختیار آن حضرت بود به صورت تسخیر الهی قرار گرفت و هم جن در اختیار آن حضرت قرار گرفتند که نه تنها مزاحم کسی نباشند بلکه در خدمت سازندگی کشور سلیمان باشند.
علت تسلیم شدن ملکه سباٴ در برابر سلیمان(علیه السّلام)
در زمان داوود(سلام الله علیه) مسئله جنگ و حمله مطرح بود اما با این تسخیر الهی که فرمود ما باد را برای سلیمان مسخّر کردیم ﴿فَسَخَّرْنَا لهُ الرِّیحَ﴾[3] کسی قدرت مقاومت نداشت لذا ملکه سبا همین که جلال و شکوه سلیمان(سلام الله علیه) را شنید کاملاً تمکین کرد گفت: ﴿أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾[4] با اینکه او ﴿وَلَهَا عَرْشٌ عَظِیمٌ﴾[5] بود ﴿أُوتِیَتْ مِن کُلِّ شَیْءٍ﴾[6] بود بالأخره میتوانست به حسب ظاهر مقداری مقاومت کند اما در کمترین فرصت با بهترین بهرهبرداری آمده تسلیم شد کسی در قبال سلیمان(سلام الله علیه) قدرت مقاومت نداشت برای اینکه او کاملاً مسلّط بر فضا بود و میتوانست هر کسی را که علیه او قیام کرده را سرکوب کند اگر در جریان حضرت داوود نبرد بود برای اینکه چنین تسخیری نصیب حضرت داوود نشده بود لذا وجود مبارک سلیمان(سلام الله علیه) مشغول سازندگی بود و آن منطقه را به خوبی ساخت ساختنش هم به این بود که آسایش مردم را تأمین بکند.
بیان ساده زیستی انبیا در خطبهٴ امیرالمؤمنین(علیه السّلام)
آن خطبهای که از وجود مبارک حضرت امیر چند بار در همین محفل خوانده شد ملاحظه فرمودید وجود مبارک حضرت امیر سنّت انبیا را که ذکر میکند طرز زندگی انبیا را ذکر میکند فرمود اینطور نبود که وجود مبارک داوود که ﴿قَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ﴾[7] آن قدرت را داشت از زندگی مادّی مثلاً طرْفی بسته باشد با زنبیلبافی ارتزاق میکردند[8] فرمود اینها با آن زندگی سادهای که داشتند مربّی مردم شدند.
تاٴمین حقوق أجنه به خاطر منهی بودن مزدوری و بیگاری در اسلام
پرسش:... پاسخ: نه, به آنها هم حقوق میداد تأمین میکرد بیگاری نبود رایگان نبود آنها هم مثل انس بودند آنها را هم تأمین میکرد نیازهای آنها را هم تأمین میکرد اینطور نبود که رایگان کار کنند مستحضرید بیگاری نه تنها بد است مزدوری هم در اسلام بد است اینکه میگویند نظام اسلامی به همه کار میدهد نه یعنی همه را به کار یک کارخانه دعوت میکند اینها را کارگر میکند کارگری یعنی مزدوری در اسلام مَنهی است منتها بزرگان فقهی ما این نهی را بر تنزیه حمل کردند مگر آدم را با مزدوری اداره میکنند با کاری که برای خودش کار بکند حالا یا تعاونی است یا بخش خصوصی است چه رسد به بیگاری, اگر وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) دست کارگر را میبوسید[9] نه یعنی دست مزدور را کسی که خودش باغی دارد کار میکند کسی دامدار است کار میکند چند روایت است که نهی شده در اسلام مزدوری نیست که کسی خودش را اجیر دیگری بکند بعد جریان حضرت موسی و شعیب(سلام الله علیهما) را دلیل تجویز گرفتند و گفتند به شهادت اینکه ﴿أَن تَأْجُرَنِی ثَمَانِیَ حِجَجٍ﴾ معلوم میشود که مزدوری در اسلام حرام نیست[10] لذا حمل بر کراهت کردند صاحب وسائل این روایات را که نقل کرده بر کراهت حمل کرده[11] جمعاً بین النصوص, بنابراین اگر کسی دیگری را به بیگاری بگیرد در مرحله سوم است و اگر کسی به مردم کار بدهد مزدوری در مرحله دوم است اگر کسی کار و اشتغال ایجاد کند حالا یا تعاونی است یا بخش خصوصی است آن در مرحله اول است یعنی اسلام در درجه اول به تولید کار دستور داده است نه مزدوری به هر تقدیر آنجا وجود مبارک سلیمان آنها را هم تأمین میکرد عائله او بودند حقوقشان را میداد.
اعجاز الهی در تسخیر آب و باد و کوه برای انبیا
پرسش:... پاسخ: وجود مبارک سلیمان از طرف ذات اقدس الهی این قدرت به او داده شد یکی طوفان آب را خدا مسخّر میکند برای نوح(سلام الله علیه) که ﴿بِسْمِ اللَّهِ مَجْریها وَمُرْسَاهَا﴾[12] یک وقت باد را مسخّر میکند که ﴿فَسَخَّرْنَا لهُ الرِّیحَ﴾ اینها دیگر اعجاز الهی است یک وقت است کوه را مسخّر میکند.
پرسش:...پاسخ: نه, طیّالأرض نیست.
فرمود: ﴿وَلِسُلَیْمَانَ الرِّیحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ﴾ سوار باد میشد این باد, حضرت را با همراهانش صبح تا ظهر به اندازه مسافت یک ماهه میبرد عصر هم همچنین که در بحث دیروز اشاره شد که مرحوم شیخ طوسی از بعضیها نقل کرد که ایشان صبح از شام به طرف بیتالمقدس حرکت میکردند بعد به بخشی از سرزمینهای اصفهان میرسیدند حالا کدام اصفهان است چون چندین اصفهان روی کُره زمین است به اصفهان میرسیدند بعد از قیلوله به طرف کابل مسافرت میکردند.
استفاده سلیمان(علیه السّلام) از معدنهای مس روان شده در ساختمان
چشمه گفتنِ معدن که ما الآن هم آبهایی که از چشمه میجوشد میگوییم برای چشمه است هم میگوییم آب معدنی است این هم اطلاق معدن درست است هم اطلاق عین که ﴿أَسَلْنَا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ﴾ یعنی معدن مس را ما برای او روان کردیم که او بتواند این کارها را انجام بدهد آنها اول محراب میساختند بعد تمثیل خب اینکه میگویند: «ثبّت العرش ثمّ انقُش» همین است عَرش یعنی سقف, اگر کسی بخواهد نقاشی کند یا صورتگری کند اول سقف را میسازد بعد روی سقف نقشه میکشد میگویند «ثبّت العرش» نه ارض, عرش یعنی سقف «ثبّت العرش ثمّ انقش» اینجا هم تثبیت محراب بود یعنی جاهای برجسته و بلند بود بعد روی آن محاریب نقوش حیوانات یا غیر حیوانات را ترسیم میکردند روایتی که مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) از وجود مبارک ابیجعفر(علیهما السلام) نقل کرد این بود که تصویر رجال و نساء نبود[13] اما صاحب همین تفسیر کنزالدقائق که این روایت را نقل میکند خودش اول تماثیل را به تماثیل انبیا و ملائکه تفسیر میکند[14] یعنی عکس زن و مرد عادی نبود حالا عکس انبیا بود عکس فرشتهها بود اینها بالأخره ذیروحاند اگر در شرایع قبل این کار انجام میگرفت در شریعت ما حالا یا تحریم شده یا تنزیه شده بالأخره نهیای درباره ترسیم و تجسیم ذواتالأرواح آمده. فرمود ما اینها را به آنها آموختیم اینها این کار را میکردند هم محکمکاری میکردند هم زیبایی آن محاریب را برای محکمکاری آن تماثیل را برای زیبایی اینها انجام میدادند و خود وجود مبارک سلیمان هم در سادهترین وضع زندگی میکرد آن خطبه 160 را ملاحظه بفرمایید قصه حضرت موسی و عیسی را گفت و نیز قصه حضرت داوود را هم گفت که آن حضرت با زنبیلبافی و با همین کارِ دستی ارتزاق میکرد. اینها جزء شئونات کشورداری آن حضرت بود و آنها را هم فرمود ما اینها را مسخّر کردیم تحت اختیار حضرت سلیمان قرار دادیم لذا فرمود: ﴿وَأَسَلْنَا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَن یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ﴾ نه بیگاری.
عذاب ألیم، کیفر أجنه متمرّد از دستور سلیمان(علیه السّلام)
﴿وَمَن یَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ﴾ ما اینها را مسخّر کردیم در اختیار حضرت سلیمان قرار دادیم اگر اینها تمرّد میکردند جنّی اگر تمرّد میکرد ما او را با عذاب الیم کیفر میدادیم ﴿یَعْمَلُونَ لَهُ مَا یَشَاءُ﴾ هر چه وجود مبارک سلیمان میخواست آنها ترسیم میکردند اگر قصر بود قصر و اگر تمثال بود تمثال, قسمت مهم برای تأمین نیازهای مردم بود ﴿وَجِفَانٍ کَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَّاسِیَاتٍ﴾ که در بحث دیروز مشخص شد این اختصاصی به حضرت داوود ندارد بلکه آلداوود چون داوود(سلام الله علیه) رئیس این گروه بود لذا خود سلیمان و فرزندان سلیمان به حساب آلداوود نامیده میشوند ﴿اعْمَلُوا آلَ دَاوُدَ شُکْراً﴾.
امر الهی به شکرگزاری در برابر نعمتها و معنای قلیل بودن آن
شکر به آن معنا که انسان بتواند کمال شکر را و حقّ شکر را ادا کند این ممکن نیست طبق بیان نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) فرمود هر نعمتی که شما دادید ما باید شکر بکنیم اگر توفیق پیدا کردیم نماز شکر به جا آوردیم سجده شکر به جا آوردیم خودش نعمت است برای همین نعمت هم یک شکر دیگر لازم است[15] لذا از دست و زبان چه کسی برآید تا بتواند شکر کند[16] شکر حقیقی ممکن نیست آن شکری که لازم است آن را کمی از بندگان انجام میدهند و هاهنا امورٌ ثلاثه: اول اینکه شکر واقعی مقدور کسی نیست چون با قول یا فعل بخواهد شکر کند خود آن قولی که میگوید «الحمد لله» یا فعلی که انجام میدهد به نام نماز شکر یا سجده شکر خودش نعمت است در قبال این نعمت هم باید شکر بکند لذا شکر خدا مقدور نیست قسم دوم آن است که در بین این شکرها بخشی واجب است بخشی واجب نیست آن مقداری که مقدور نیست واجب نیست آن مقداری که واجب است کم هستند کسانی که به این واجب قیام کنند قسم سوم افرادی است که در بعضی از موارد شکر میکنند در بعضی از موارد شاکر نیستند اینکه فرمود: ﴿وَقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ﴾ این بخش میانی را میگویند کماند کسانی که آن مقدار واجب را انجام بدهند و خودشان را نبینند.
اسلامی حرف زدن و قارونی اندیشیدن دال بر ناسپاسی انسان
بسیاری از ماها مشکل همین حرف قارونی را داریم میگوییم ما خودمان سی سال, چهل سال زحمت کشیدیم به جایی رسیدیم که بارها به عرضتان رسید بسیاری از ماها اسلامی حرف میزنیم و قارونی فکر میکنیم او که گفت: ﴿إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَی عِلْمٍ عِندِی﴾[17] بیش از اینکه نگفته بود گفته بود من خودم زحمت کشیدم پیدا کردم ما هم خیال میکنیم ما خودمان زحمت کشیدیم چهارتا کلمه یاد گرفتیم یا آن آقا زحمت کشید مقداری مال فراهم کرد در حالی که ﴿مَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾[18] گرداننده دیگری است مدیر دیگری است ما ابزار کاریم خیلیها میآیند حوزه و بین راه برمیگردند خیلیها میروند برای تجارت بین راه برمیگردند اینچنین نیست که اگر کسی توفیق تداوم پیدا کرد مربوط به خودش باشد ﴿وَمَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾ لذا فرمود: ﴿وَقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ﴾.
علّت مقهور شدن أجنه و آزاد شدن آنان با مرگ سلیمان(علیه السّلام)
در جریان مرگ سلیمان(سلام الله علیه) فرمود این جنها؛ حالا چگونه ذات اقدس الهی این جنها را تسخیر کرده بود برای اینکه در هر عصری اینها آسیبی میرساندند یا از غیب باخبر میشدند و به دیگران میگفتند چه اینکه در زمان پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود ما جلوی اینها را گرفتیم ﴿فَمَن یَسْتَمِعِ الْآنَ یَجِدْ لَهُ شِهَاباً رَصَداً﴾[19] الآن اگر کسی بخواهد بالا برود و مقداری از وحی باخبر بشود این شهابسنگها به حیات او خاتمه میدهند خب مستحضرید آن وحی الهی بالأخره باید از آسمان عبور کند در سورهٴ مبارکهٴ «سجده» دارد وقتی وحی از آسمان تنزّل میکند گویا آسمان میخواهد تَرَک بردارد و تفطّر پیدا کند و شکاف پیدا کند از بس این وحی سنگین است و از بس این وحی تحملناپذیر است در سورهٴ «شوری» فرمود: ﴿کَذلِکَ یُوحِی إِلَیْکَ وَإِلَی الَّذِینَ مِن قَبْلِکَ اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ٭ لَهُ مَا فِی السَّماوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ ٭ تَکَادُ السَّمَاوَاتُ یَتَفَطَّرْنَ مِن فَوْقِهِنَّ وَالْمَلاَئِکَةُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِی الْأَرْضِ أَلاَ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ﴾[20] وحی که میخواهد عبور بکند گویا آسمان میخواهد بترکد خب این کدام آسمان است این آسمانی است که ﴿لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ﴾[21] درِ آسمان به روی کفار باز نمیشود نه این کُرات مادی و جِرمی که الآن به صورت ترمینال درست کردند و سفینه با سرنشین یا بیسرنشین میفرستند آن آسمانی که ﴿لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ﴾ آن آسمانی که ﴿وَأَوْحَی فِی کُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا﴾[22] آن از شدّت جریان نزول وحی میخواست متفطّر بشود و ریز ریز بشود. مراحلی است که بالأخره جنها سهمی از تجرّد دارند اگر میخواستند به آن بخش نزدیک بشوند آن وقت این شهابسنگها که برای آسمان ظاهری است و تحت تدبیر آن آسمان باطنی است آنها به حیات این جنها خاتمه میدادند بالأخره اینها در هر عصری زحمتی ایجاد میکردند در زمان سلیمان(سلام الله علیه) مأمور شدند که از آن شیطنت آنها کاسته بشود تحت قهر عادلانه وجود مبارک سلیمان قرار بگیرند لذا فرمود اگر کسی از این کار صرفنظر میکرد ما او را به عذاب سعیر گرفتار میکردیم این درباره کارگرهای انسانی نبود درباره کارگرهای جن بود فرمود آنها بالأخره تحت قهر حضرت سلیمان بودند تا اذیت و آزاری به جامعه نرسانند لذا در عذاب مهین بودند برای خودشان, بعد از رحلت سلیمان(سلام الله علیه) آنها از این عذاب مهین نجات پیدا کردند منتها بعد از جریان اینکه موریانهای آن عصا را خورد و عصا افتاد و وجود مبارک سلیمان سقوط کرد به حسب ظاهر از حالت ایستادن و جنها فهمیدند سلیمان رحلت کرده است که در بحث دیروز گذشت.
قوم سبأ و برخورداری آنان از نعمتهای الهی
بعد از جریان شکر آلداوود میرسیم به جریان کفر ورزیدن قوم سَبأ, سَبأ اسم یک سرزمین است اما سبإٍ که در قرآن دو جا ذکر شده یکی در ماجرای بلقیس[23] و یکی هم اینجا که هر دو مربوط به جریان سلیمان(سلام الله علیه) است اسم یک قبیله است مثل قبیله بنیتمیم, قبیله کذا آن نام آن بزرگ قبیله و بزرگ خاندان بود او را میگفتند سبأ لذا تنوینبردار است بر خلاف آن سبأ که اسم مکان است و به فتح خوانده میشود ﴿لَقَدْ کَانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْکَنِهِمْ﴾ معلوم میشود قبیلهاند پس سبأ مکان و شهر و کشور نیست قبیله است فرمود مسکن این قبیله, جایی بود که ذات اقدس الهی همه نعمتها را در آنجا اسباغ کرده به وفور آفریده ﴿لَقَدْ کَانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْکَنِهِمْ آیَةٌ﴾ این علامت الهی بود آن علامت الهی این بود که وقتی وارد این قبیله میشدی که در اینجا زندگی میکردند این منطقهای که این قبیله به سر میبردند دو طرفش باغی بود پربرکت ﴿آیَةٌ﴾ این آیت الهی بود که خدای سبحان این منطقه را از هر نظر متنعّم کرد ﴿جَنَّتَانِ عَن یَمِینٍ وَشِمالٍ﴾ یکی طرف راست و یکی طرف چپ، میدانید راست و چپ برای خود زمین و امثال ذلک نیست به لحاظ خود انسان است میگویند این چهار جهت اعتباری است دو جهت است که طبیعی است اعتباری نیست یعنی یمین و یسار و امام و خلف اعتباری است هیچ درختی دست راست و چپ ندارد هیچ خانهای دست راست و چپ ندارد هیچ زمینی دست راست و چپ ندارد این چپ و راست و جلو و دنبال به لحاظ خود آدم است انسان وقتی جایی که ایستاده است یمینی دارد و یساری, اَمامی دارد و خلفی, وقتی که برگشت کاملاً این جهات چهارگانه برمیگردد اما فوق و تحت برنمیگردد اگر کسی هم بالانس بزند سرش را بگذارد زمین پایش را بگذارد هوا اینطور نیست که فوق و تحت عوض بشود بالا و پایین عوض بشود میگویند پایش به طرف بالاست سرش به طرف پایین است آن جهات چهارگانه را میگویند اعتباری است اما این دو جهت را میگویند طبیعی. فرمود دست راست آن هم باغ پربرکتی است دست چپ آن هم باغ پربرکتی است و خدای سبحان هم به اینها حالا به وسیله انبیا یا هر که بود.
تبیین طیّب بودن رزق قوم سبأ و لزوم شکرگزاری از آنان
فرمود اینها برکات الهی است رزق ربّ شماست (یک) و اینها را بهجا مصرف کنید و صرف نعمت در جای خودش این شکر است شکرِ عملی است و عرض ارادت به پیشگاه ذات اقدس الهی و اطاعت از دستورهای او هم شکر عملی و قولی است (دو) ﴿وَاشْکُرُوا لَهُ﴾.
﴿بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ﴾ طیّب بودن گاهی به لحاظ معنویت است نظیر ﴿کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّماءِ﴾[24] که این ناظر به آن طهارت و طِیب معنوی است اما اینکه فرمود: ﴿بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ﴾ یعنی فضای سالم, هوای سالم, محیط سالم نه حیوانات گزنده و درندهای در آن هست نه حشرات موذی هست نه سرمای زیاد هست نه گرمای زیاد هست برای پرورش گیاهان و گلها و میوهها آماده است این طیّب بودن ظاهری است بر خلاف آنکه ﴿کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّماءِ﴾ آن چیز دیگر است. ﴿بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ﴾ و پروردگار شما هم که غفور است اگر استغفار کنید میبخشد اگر عبادت کنید پاداش میدهد پس نعمت را خدا داد که فرمود: ﴿کُلُوا مِن رِّزْقِ رَبِّکُمْ﴾ این آیت هم آیت الهی است که این را از هر گزندی حفظ کرده از شما خواسته که این نعمت را بجا مصرف کنید بیهوده نروید و اگر هم لغزش دارید از پروردگار غفورتان طلب مغفرت کنید ﴿بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ﴾ اینها نِعم الهی است که خدای سبحان به اینها داده.
سیل عَرِم ثمره عدم شکرگزاری از نعمتهای الهی
در برابر آلداوود که ﴿قَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ﴾ آلداوود و آلسلیمان(سلام الله علیهما) شاکر بودند کفران نعمت نکردند و دودمانشان محفوظ ماند الآن اینجا ﴿بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ﴾ ولی ﴿فَأَعْرَضُوا﴾ اینها اعراض کردند اینها خیال کردند مال خودشان است (یک) نعمت را بیجا مصرف کردند (دو) ما هم به جای اینکه این نعمتها را ادامه بدهیم ﴿فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ﴾.
بررسی معنای لغوی و اصطلاحی لفظ عَرِم
عَرِم یعنی دمان, برخیها نظیر راغب این احتمال را هم دادند که آن موش نَر را میگویند عَرِم[25] سدّی که قبلاً ساخته شده بود همان مَلکه یا دیگری ساخته این کوهها آبشارهای بلندی داشت (یک) دهنه این آبشارها را او محکم بست (دو) شده یک سدّ پرآبی (سه) برخی از مفسّران نقل کردند که موشهایی مأمور شدند این سد را سوراخ کنند این سد بشکند آب بریزد و آن شهر را ببرد.[26] خب اثباتِ این, کار آسانی نیست اما سیل عَرِم یعنی سیل دمان, عَرامه یعنی آن دمان بودن، آن شرارت، آن از بینبرنده و مانند آن, چنین چیزی را میگویند عَرامه, عَرِم یعنی چنین موجودی, این اضافه موصوف به صفت است حالا منشأ این سوراخ کردن سد باشد یا چیز دیگر حرف دیگر است.
ویرانی باغهای قوم سبأ نتیجه سیل عَرِم
اما اینکه فرمود ما سیل دادیم نه یعنی سد را شکاندیم و آب, شهر را گرفته بالأخره سیل میآید در اثر باران فراوان از قلّههای کوه این خاکها را به همراه دارد این آبِ انبوه آمیخته با خاک توانی دارد که شهر را ببرد فرمود: ﴿فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ﴾ آنگاه کلّ این منطقه را به صورت ویرانی در آورد چپ و راست این شهر, باغ بود ﴿بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ﴾ که هر میوهای میخواستند داشت اما الآن به جای این دو باغ, دو باغ فرسودهای است که ویران است چیزی از این باغ برنمیآید مگر درختهای پرتیغ اینکه میگویند فلان کار دشوارتر از خرط القتاد است قتاد یک درخت پرتیغ جنگلی است که میوهٴ آن فقط تیغ است در جنگلها چنین درختی هست درخت توت و امثال توت بالای شاخه را میشود گرفت و همه برگهای آن را به آسانی کَند این آسان است خَرط کردن یعنی بالای خوشه را گرفتن تا پایین ادامه دادن و برگها را به وسیله همین دست کَندن این میشود خرط, اینکه میگویند خرط قتاد یعنی اگر خوشه پرتیغ درخت قتاد را کسی بگیرد از بالا بخواهد تا پایین بیاورد همه این تیغها را بخواهد بِکَند دیگر دستی نمیماند میگویند فلان کار دشوارتر از خرط القتاد است بعضی از درختها بارشان همین تیغ است بعضی درختها میوههایی دارند که هرگز نمیرسند میوههای جنگلی اینطور است که همان حیوانات جنگلی باید مصرف کنند بعضی هم گذشته از اینکه نمیرسند, تلخ و کَز و شورند اینها را فرمود برایشان مانده که یا کَز بود یا شور بود یا تلخ بود یا پرتیغ بود چیزی برای آنها نمانده مگر همین!
جایگزینی باغهای پرتیغ، پاداش ناسپاسی قوم سبأ
﴿فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُم بِجَنَّتَیْهِمْ جَنَّتَیْنِ ذَوَاتَیْ أُکُلٍ﴾ اُکُل یعنی خوراکی نه اَکل، اینکه درباره بهشت دارد ﴿أُکُلُهَا دَائِمٌ﴾[27] یعنی «ما یؤکل» خوراکی درختهای بهشت دائمی است نه خوردنش دائمی است خوردن را فرمود: ﴿لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیهَا بُکْرَةً وَعَشِیّاً﴾ حالا یا جنّت برزخی است یا جنّت کبرا ولی به هر تقدیر ﴿أُکُلُهَا دَائِمٌ﴾ یعنی خوراکی درختهای بهشت، دائمی است نه چهار فصل است بلکه دوازده ماه است سیصد و شصت و پنج روز است و مانند آن, هر وقت انسان میوه بخواهد از همین درخت میتواند بچیند یک بیان نورانی از امام رضا(سلام الله علیه) است که به حضرت عرض کردند که درباره این شجره حضرت آدم برخی گفتند گندم است برخی گفتند انگور است فرمود همه این روایات درست است برای اینکه درخت بهشت نظیر درخت دنیا نیست که اگر این درخت, درخت انگور بود سیب ندهد یا درخت سیب بود انگور ندهد[28] هر چه بهشتی بطلبد او میدهد نه هر چه او دارد در اختیار بهشتی قرار میدهد.
پرسش: بهشت نبوده.
پاسخ: بالأخره جنّت برزخی بود بهشت عَدْن نبود بهشت برزخی هم حکمش همین است اگر کسی وارد بهشت برزخی بشود در بهشت برزخی هم همینطور است هر چه بخواهد میگیرد نه اینکه نظیر درخت دنیا باشد درخت زمین باشد که فقط زمان خاص میوه بدهند (یک) میوه مخصوص بدهند (دو) فرمود همه آن روایات درست است به هر تقدیر نظیر عالَم طبیعت نبود. ﴿ذَوَاتَیْ أُکُلٍ﴾ اُکُل یعنی «ما یؤکل» ﴿خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَیْءٍ مِن سِدْرٍ قَلِیلٍ﴾ خودِ این ﴿شَیْءٍ﴾ با قلّت، اینها نشان میدهد این میوه و این مایه که منشأ برکت است این خیلی کم بود اما آن تیغ فراوان بود میوه کَز فراوان بود میوه تلخ فراوان بود میوه شور هم فراوان بود.
تبیین فرق بین جزا و مجازات
اینها را ما چه کار کردیم ﴿ذلِکَ جَزَیْنَاهُم﴾ گفتند بین جزا و مجازات فرق است این فرق اگر به نحو عموم و خصوص مطلق باشد قابل قبول است اما به نحو تباین باشد اینطور نیست برخیها گفتند جزا برای پاداش خیر است و مجازات برای کیفر است و پاداش تلخ[29] این درست نیست برای اینکه در همین مورد هم فرمود: ﴿وَذلِکَ جَزَیْنَاهُم﴾ و اما اگر گفته بشود جزا اعم از نعمت و نقمت است اعم از پاداش و کیفر است مجازات, مخصوص کیفر است آن شاید قابل قبول باشد ﴿ذلِکَ جَزَیْنَاهُم بِمَا کَفَرُوا﴾ خود جزا در جریان کیفر هم به کار رفت فرمود: ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾[30] آن آیه ﴿جَزَاءً وِفَاقاً﴾ درباره کیفر است درباره بهشتیها که نیست چون درباره بهشتیها همیشه فرمود بیش از آن مقداری که انجام دادند ما به آنها پاداش میدهیم هرگز خداوند مطابق عمل صالح پاداش نمیدهد یا ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا﴾[31] است یا ﴿عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾[32] است یا نظیر دانهای که ﴿أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ﴾ است و در هر سنبله صد حبّه است و مانند آن, [33] بالأخره جزاء وفاق فقط درباره کیفر است آن هم تحدید نسبت به نفی زائد است نه نفی اقل یعنی ما بیشتر از کار آنها, آنها را کیفر نمیدهیم حالا شاید بعضیها را هم ببخشیم ﴿وَیَعْفُوا عَن کَثِیرٍ﴾[34] کمتر کیفر بدهیم.
بیان محال بودن سلب ابتدایی نعمت از صاحبان آن
﴿ذلِکَ جَزَیْنَاهُم بِمَا کَفَرُوا﴾ کفران نعمت کردند ﴿وَهَلْ نُجَازِی إِلَّا الْکَفُورَ﴾ ما فقط کیفری که میدهیم به افرادی که کفر میورزند میدهیم افرادی که مؤمن باشند هرگز ما نعمت را از آنها نمیگیریم هیچ ممکن نیست خدای سبحان ابتدائاً نعمتی را از کسی بگیرد ابتدائاً نعمت میدهد ولی ابتدائاً هرگز نعمتی را نمیگیرد این آیه حصر کرده فرمود: ﴿ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَی قَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾[35] فرمود ما نعمت را میدهیم چه لایق چه غیر لایق اما ممکن نیست از کسی نعمت را بگیریم مگر بعد از کفران او, هر کس بخواهد نعمتش محفوظ باشد باید درون خودش را حفظ بکند اصلاح بیرون اثری ندارد فرمود: ﴿ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَی قَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾ اگر ـ معاذ الله ـ از نظر درون عوض شدند ما میگیریم خب اگر بخواهند خدای سبحان به اینها فیض برساند باید درونشان را حفظ کنند هرگز خدا نعمتی را که داده نمیگیرد.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ سبأ, آیهٴ 11.
[2] . سورهٴ انبیاء, آیهٴ 80.
[3] . سورهٴ ص, آیهٴ 36.
[4] . سورهٴ نمل, آیهٴ 44.
[5] . سورهٴ نمل, آیهٴ 23.
[6] . سورهٴ نمل, آیهٴ 23.
[7] . سورهٴ بقره, آیهٴ 251.
[8] . نهجالبلاغه, خطبه 160.
[9] . اسدالغابة, ج2, ص185.
[10] . الکافی, ج5, ص90.
[11] . ر.ک: وسائل الشیعه, ج17, ص238.
[12] . سورهٴ هود, آیهٴ 41.
[13] . الکافی, ج6, ص476 و 477; تفسیر کنزالدقائق, ج10, ص475.
[14] . تفسیر کنزالدقائق, ج10, ص474.
[15] . بحارالأنوار, ج91, ص146.
[16] . ر.ک: گلستان سعدی, مقدمه؛ «از دست و زبان که برآید٭٭٭ کز عهده شکرش به درآید».
[17] . سورهٴ قصص, آیهٴ 78.
[18] . سورهٴ نحل, آیهٴ 53.
[19] . سورهٴ جن, آیهٴ 9.
[20] . سورهٴ شوری, آیات 3 ـ 5.
[21] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 40.
[22] . سورهٴ فصلت, آیهٴ 12.
[23] . سورهٴ نمل, آیهٴ 22.
[24] . سورهٴ ابراهیم, آیهٴ 24.
[25] . ر.ک: المفردات (راغب اصفهانی), ص562.
[26] . التفسیر الکبیر, ج25, ص201.
[27] . سورهٴ رعد, آیهٴ 35.
[28] . ر.ک: عیون اخبارالرضا, ج1, ص306.
[29] . ر.ک: التفسیر الکبیر, ج25, ص201.
[30] . سورهٴ نبأ, آیهٴ 26.
[31] . سورهٴ نمل, آیهٴ 89; سورهٴ قصص, آیهٴ 84.
[32] . سورهٴ انعام, آیهٴ 160.
[33] . سورهٴ بقره, آیهٴ 261.
[34] . سورهٴ شوری, آیهٴ 30.
[35] . سورهٴ انفال, آیهٴ 53.
تاکنون نظری ثبت نشده است