- 2391
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 63 تا 70 سوره فرقان
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 63 تا 70 سوره فرقان"
- علمای توحیدی از نظر قرآن در ردیف فرشتگان؛
- رفتار فروتنانه از ویژگیهای عباد الرحمن و برخورد عاقلانه با جاهلان؛
- آیه 63 سوره فرقان، الگوی صدا و سیما و رسانهها
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَعِبَادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرضِ هَوْناً وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً (63) وَالَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَقِیَاماً (64) وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ غَرَاماً (65) إِنَّهَا سَاءَتْ مُسْتَقَرّاً وَمُقَاماً (66) وَالَّذِینَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَکَانَ بَیْنَ ذلِکَ قَوَاماً (67) وَالَّذِینَ لاَ یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَلاَ یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلاَ یَزْنُونَ وَمَن یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثَاماً (68) یُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَیَخْلُدْ فِیهِ مُهَاناً (69) إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً فَأُولئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَکَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً (70)﴾
بعد از بیان معارف توحیدی از یک سو و نقل اشکالات یا شبهات ملحدان از سوی دیگر و پاسخ صحیح از شبهات و اشکالات آنها، در جمعبندی، بندگان صالح و مطیع و باتقوای الهی را معرفی میکند این اوصافی که به صورت جمله خبریه ذکر شده است گرچه وصف بندگان است اما به داعی انشاء هم القا شد یعنی صِبغه دستوری را هم دارد اینکه فرمود: ﴿عِبَادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرضِ هَوْناً﴾ یعنی «إمشوا علی الأرض هونا» که این جمله خبریه معنای انشاء را هم به همراه دارد. یکی از روایات نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) در ذیل آیه سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» گذشت که خداوند عالمان دین را با فرشتهها یکجا ذکر میکند که فرمود: ﴿شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلاَئِکَةُ وَأُولُوا الْعِلْمِ قَائِماً بِالْقِسْطِ﴾[1] که عالمان توحیدی در ردیف ملائکه موحّدانه گواهی میدهند اما خود ذات اقدس الهی گذشته از اینکه عالمان دین را در کنار فرشته ذکر میکند اوصاف فرشتگان و بندگان مخلِص و مخلَص را مشترک میداند آن مقداری که قابل اشتراک است. در این آیه 63 به بعد سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» که محلّ بحث است فرمود عبادالرحمان اینچنیناند در بخشی از آیات فرشتهها را هم عبادالرحمان میداند که آنها هم بندگان الهیاند از آنها تعبیر به عبادالرحمان میکند[2] این تعبیر عبادالرحمان در قرآن کریم مشترک بین مؤمنان خالص و فرشتههاست همان طوری که شهادت توحیدی مشترک بین عالمان توحیدی و فرشتههاست آنجا فرمود: ﴿شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلاَئِکَةُ وَأُولُوا الْعِلْمِ﴾ طبق بیان نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) این عالمان توحیدی را با فرشتهها یکجا ذکر کرد اینجا در دو آیه در دو سوره هم فرشتهها را عبادالرحمان میداند هم مؤمنان خالص و مخلِص و مخلَص را. خب اینکه فرمود: ﴿وَعِبَادُ الرَّحْمنِ﴾ خطّمشیشان این است یعنی در عین حال که اوصاف آنها را ذکر میکند دستور هم میدهد که اینچنین باشید.
مطلب بعدی آن است که این مَشی اینها منظور مشی ظاهری در قبال قیام و قعود نیست یعنی خطّمشی اینها این است اینها با هَون زندگی میکنند نه با هُون گرچه این مادّه هاء و واو و نون مشترک است مادّه مشترک است ولی صورت اگر مفتوح باشد هَون است معنای فضیلت را دارد یعنی فروتنانه اگر مضموم باشد معنی ذلّت و خواری که ﴿أَیُمْسِکُهُ عَلَی هُونٍ﴾[3] یا عذاب میشوند ﴿عَذَابَ الْهُونِ﴾[4] آن هُون خواری و رسواری و خزی است این هَون که با فتح هاء است به معنای سبکبالی نه سبکساری, سبکبالی است و سَکینت و وقار است در عین حال که اینها با سکینت و وقارند سبکبالاند آماده پروازند هُون به کار میرود یعنی خواری و ذلّت پس ﴿أَیُمْسِکُهُ عَلَی هُونٍ﴾ یا ﴿عَذَابَ الْهُونِ﴾ به ضمّ هاء است به معنای خواری و رسوایی این به فتح هاء است به معنای سبکبالی نه سبکسری یا سبکمغزی. فرمود: ﴿یَمْشُونَ عَلَی الْأَرضِ هَوْناً﴾ خطّمشیشان این است برخی از خطّمشیهای اینها را ذکر فرمود, فرمود: ﴿وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً﴾ اینها در جامعه زندگی میکنند افراد جاهل را میبینند افراد سفیه را میبینند اما وقتی با عالمان و متدیّنان و خردمداران برخورد میکنند خب میگویند مصافحه راجح است دست میدهند با آنها گفتگو میکنند مذاکره میکنند اما مسافحه مکروه و مرجوح است آن مصافحهای که راجح است با صاد است این مسافحهای که مکروه و مرجوح است با سین است یعنی برخورد سفیهانه اگر سفیهی با آدم برخورد کرد آدم اگر مسافحه کند یعنی سفیهانه جواب بدهد مرجوح است اما ﴿إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَاماً﴾ بزرگواری از سفاهت گذشتن است بنابراین کسی با جاهل, جاهلانه برخورد کند میشود مسافحه و مرجوح, با عاقل، خردمندانه برخورد کند میشود مصافحه و راجح ﴿إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ﴾ اگر حرف جاهلانه جاهل به آنها گفته بشود آنها حرفهای سلیمانه و سالمانه دارند اگر قابل گفتگو نباشد فوراً خداحافظی میکنند اینچنین نیست که آن حرف را ادامه بدهند.
پس خردمندان یعنی ﴿عِبَادُ الرَّحْمنِ﴾ چندتا کار میکنند مشیشان روی زمین بر اساس سکینه و وقار و تواضع است علی هونٍ است سبکبالی است نه سبکسری برخوردشان با دیگران این است اگر آنها عاقلانه برخورد کردند اینها هم عاقلانه برخورد میکنند و اگر جاهلانه برخورد کردند اینها عاقلانه برخورد میکنند اگر اثر نکرد فوراً خداحافظی میکنند این فوراً خداحافظی میکنند را در سورههای دیگر فرمود: ﴿سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ﴾ این ﴿سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ﴾ یعنی خداحافظ! نه سلام میکنند به آنها تکریم میکنند گرامی میدارند این طور نیست آنکه در سوره دیگر دارد که اگر مشرکین با اینها برخورد کردند اینها نسبت به اینها دهنکجی کردند اینها در جواب میگویند ﴿لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ﴾ شما کارتان را انجام بدهید ما کارمان را انجام میدهیم ﴿سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ﴾[5]. در عربی بین اعراب این هست کسی بخواهد خداحافظی کند میگوید سلام علیکم نه سلام علیکم که در ابتدای برخورد نشانه تکریم و تحیّت باشد نسبت به اینها تحیّتی ندارند اما سفیهانه هم برخورد نمیکنند این کارِ ﴿عِبَادُ الرَّحْمنِ﴾ است که مشابه این کار را فرشتگان دارند خب بنابراین ﴿عِبَادُ الرَّحْمنِ﴾ کسانیاند که خطّمشیشان سبکبالی است و برخوردشان هم با جاهلان, سالمانه و سلیمانه است.
در جریان برخورد خردمندانه نسبت به مردم که فرمود خطمشیشان این است، برخیها گفتند این آیه نسخ شده است به آیه جهاد به تعبیر مرحوم شیخ طوسی سخن از نسخ نیست این طور نیست که ﴿یَمْشُونَ عَلَی الْأَرضِ هَوْناً وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً﴾ این با آیه جهاد نسخ شده باشد در جهاد هم سرِ جایش محفوظ است ﴿قَالُوا سَلاَماً﴾ است اینها عاقلانه و خردمندانه دفاع میکنند تجاوز نمیکنند. حضرت امیر(سلام الله علیه) در نهجالبلاغه به پیشگاه خدای سبحان عرض میکند خدایا ما به قضا و قدر تو راضی هستیم به امر تو راضی هستیم اگر مصلحت در این است که آنها پیروز بشوند مرگ ما را مرگ شهیدانه قرار بده «إِنْ أَظْهَرْتَنَا عَلَی عَدُوِّنَا فَجَنِّبْنَا الْبَغْیَ وَ سَدِّدْنَا لِلْحَقِّ وَإِنْ أَظْهَرْتَهُمْ عَلَیْنَا فَارْزُقْنَا الشَّهَادَةَ»[6] خدایا اگر مصلحت شد که ما پیروز بشویم آن توفیق را به ما بده که ما از عدل نگذریم بالأخره اینها کافرند و حربیاند و باید کُشته بشوند حقّی هم دارند دیگر چطور بکُشیم آیا مُثله بکنیم آیا آتش بزنیم آیا بیش از اندازه اقدامی بکنیم نه, آنها در جنگاند کُشته شدند خب رهایشان میکنیم دیگر از آن به بعد کسی را مُثله بکنیم بسوزانیم و اموال آنها را آتش بزنیم این کار را نکنیم خدایا توفیقی بده که اگر ما پیروز شدیم از عدل نگذریم این میشود «مَشیهم التواضع»[7] دیگر این میشود ﴿یَمْشُونَ عَلَی الْأَرضِ هَوْناً﴾ این جا برای نسخ نیست که ما در داخله خب بر اساس ﴿وَیَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السیئه﴾[8] عمل بکنیم نسبت به بیگانه بر اساس «ردّوا الحجر مِن حیث جاء»[9] عمل بکنیم اما حالا آنها یک سنگ زدند ما دو سنگ بزنیم دیگر نه «ردّوا الحجر مِن حیث جاء» ظلم ولو نسبت به کلب هم حرام است معصیت شرعی است این طور نیست که آدم حق داشته باشد نسبت به مار ظلم بکند نسبت به کلب ظلم بکند یک وقت دارد از خود دفاع میکند خب مار حمله کرده است کلب حمله کرده است انسان دفاع میکند ولی بخواهد ظلم بکند ظلم جایز نیست ولو حیوان, بنابراین این طور نیست که این آیه با آیه جهاد یا آیه دفاع و امثال ذلک نسخ شده باشد این آیه محکم است جزء مطلقات قرآنی است ﴿وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً﴾ این باید خطّمشی همه ما باشد چه رسانهها چه صدا و سیما الآن شما میبینید خب آنها دهنکجی میکنند حتی نسبت به وجود مبارک پیغمبر و ائمه(علیهم الصلاة و علیهم السلام) اهانت میکنند کاریکاتورهای زشت میکِشند خب آنها کافرند از آنها توقّعی نیست ولی ما باید خیلی خردمندانه عاقلانه سنگین برخورد بکنیم حالا ما برای اینکه چهار نفر بخندند صدا و سیمای ما عکسهای آنها را به صورت زشتی در بیاورد که چهار نفر بخندند این جواب جهل را با جهل دادن است این با نظامی که نظام عبادالرحمان است هماهنگ نیست ما نوشتههای ما گفتههای ما رفتارهای ما صدا و سیمای ما روزنامههای ما باید خیلی عاقلانه و فرشتهمنش باشد بالأخره این طور نیست که اگر کسی این کار را کرد بیگانه نداند که اینها دارند کریمانه برخورد میکنند یا ذات اقدس الهی جبران نکند بلکه جبران میکند و ترمیم هم میکند و بالأخره عقلای جهان هم میفهمند که نظام اسلامی دارد به عنوان عبادالرحمان عمل میکند و نگاه نمیکند آنها چه بیادبی کردند نسبت به مسئولان ما یا نسبت به مقامات دیگر.
خب ﴿یَمْشُونَ عَلَی الْأَرضِ هَوْناً وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً﴾ مثل مؤمنان در بهشت که ﴿قِیلاً سَلاَماً سَلاَماً﴾[10] آن طور رفتار میکنند. ارتباطشان هم با ذات اقدس الهی در شب با سجده و خضوع است ﴿وَالَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَقِیَاماً﴾ شب را با خدای خود راز و نیاز دارند بیتوته میکنند شب را به خواب نمیگذرانند آسایش آنها در این است که با محبوبشان گفتگو کنند و لذّتی که اینها از سجده و همچنین نماز میبرند خیلی بیش از لذّتی است که یک انسان در اثر خوردن یا خوابیدن میبرد.
قرآن کریم همان طوری که الله را میخواهد بازگو کند در اذهان مردم جا بیندازد الرحمان هم اینچنین است میبینید وقتی سخن از آفرینش است میفرماید: ﴿مَا تَرَی فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ﴾[11] این الرحمان که اسم اعظم است مثل الله در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» گذشت که حاوی سایر اسمای حسنا هستند ﴿قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَانَ﴾[12] درست است اسمای ذاتی خدا عین هماند (یک) و عین ذاتاند (دو) اما سخن در این نیست که جهان مخلوقِ علیم است مخلوقِ قدیر است مخلوق فلان اسم است بلکه مخلوق الله است مخلوق الرحمان است ﴿مَا تَرَی فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِن تَفَاوُتٍ﴾ در جریان نگهداری پرندهها در فضا میفرماید: ﴿مَا یُمْسِکُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمنُ﴾[13] این ﴿مَا تَرَی فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ﴾ یا ﴿مَا یُمْسِکُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمنُ﴾ یا ﴿هُم بِذِکْرِ الرَّحْمنِ هُمْ کَافِرُونَ﴾[14] برای آن است که الرحمان را مثل الله برای مردم کاملاً معرفی کند. اما اینکه در اوایل سوَر ﴿بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ﴾ است آنها چطور نسبت به الرحمان هیچ حساسیّتی نشان نمیدادند آنها کلّ قرآن را ـ معاذ الله ـ سِحر و شعبده و کهانت و جادو و اینها میدانستند اما وقتی به آنها گفته میشد که ﴿اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ﴾ میگفتند: ﴿وَمَا الرَّحْمنُ﴾[15] ما که رحمان را نمیشناسیم اینها الله را میشناختند و خیلی هم به الله احترام میکردند و بتها را میپرستیدند که آنها را به پیشگاه الله نزدیک بکند ﴿مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَی اللَّهِ﴾[16] دین آمده بفرماید که الله, رحمان است و با الرحمان بودن دارد عالم را اداره میکند. عبادِ الرحمان باید بر عرش مستقر بشوند و کار الرحمان را انجام بدهند قبلاً هم این بحث گذشت که رسم پیشینیان این بود اگر یک مطلب حکیمانه و عمیقانه علمی نصیب عالِمی میشد و جزء نوآوری او بود این شخص مجاز بود که از آن مطلب عمیق علمی به عنوان حکمت عرشی یاد کند زیرا «ان قلب المؤمن عرش الرحمن»[17] (یک) و این مطلب به قلب او القا شد نه به قلوب دیگران (دو) میشود حکمت عرشی (سه) بعدها دیگر رایج شده است هر کسی هر مطلب علمی را از هر که شنیده از هر جا دیده میگوید حکمت عرشی, مطلب عرشی ولی قبلاً بنا این طور نبود خب اگر انسان دارای قلبی است که «عرش الرحمن» است و اگر کسی این قلب را برنجاند عرش خدا میلرزد که اگر کسی مؤمنی را یا یتیمی را یا مظلومی را برنجاند عرش خدا میلرزد در حقیقت خود این هم مظهر همان عرش است خب الرحمان چه کار میکند؟ الرحمان ﴿عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی﴾[18] و کاری که انجام میدهد بر اساس هندسهای است که مهندسش رحمت است عبادِ الرحمان هم همین کار را میکنند حالا معلوم میشود که چرا مرحوم شیخ طوسی و سایرین قبول نکردند که آیه جهاد ناسخِ این باشد.
بیان ذلک این است که ذات اقدس الهی الرحمان است قبلاً هم گذشت که رحمتِ او سابق بر غضب اوست یعنی پیش از غضب اوست نه بیش از غضب او, بیش از غضب اوست از روایات و ادله دیگر استفاده میشود که یقیناً رحمت خدا به مراتب بیشتر از غضب اوست اما اینکه دارد سَبَقَت رحمته سبقت یعنی سبقت نه یعنی زادَتْ آن بیان نورانی امام سجاد در صحیفه که فرمود: «تَسعیٰ رَحمته أمامَ غضبه»[19] یعنی همه غضبها و اوصاف غضبی او اگر مُنتقم است او اگر غضب دارد او اگر سَخط دارد او اگر عذاب میکند همه اینها در صف جماعتیاند که امام جماعتشان رحمان است رحمان اَمام غضب است رحمان اِمام غضب است هر جا رحمان دستور غضب بدهد غضب شروع میشود نه رحمت او بیش از غضب اوست البته رحمت او بیش از غضب اوست اما آنچه نکته عمیق عریق علمی است این نیست که رحمت او بیش از غضب اوست آن است که رحمت او پیش, پیش یعنی پیش رحمت او پیش از غضب اوست رحمت در اینجا دستور میدهد که اینها باید عذاب بشوند رحمان دارد عذاب میکند چرا چون او خدای کل است رحم کردن به عدل به چیست رحم کردن به مظلوم به چیست رحم کردن به نظام حق به چیست به این است که کافر عذاب ببیند دیگر باید به نظام رحم کرد یا نه باید به دین رحم کرد یا نه باید به مظلوم رحم کرد یا نه این رحمت اقتضا میکند فتوا میدهد که کافر عذاب بشود «تَسعیٰ رَحمته أمامَ غضبه», «یا مَن سَبَقَت رحمته غضبه»[20] نه سَبق زمانی دارد یا سبق زمینی سبق رتبی و فرمانروایی دارد اگر این است انسان هم همین طور خواهد بود بنابراین روشن میشود که چرا شیخ طوسی قبول نکردند که آیه جهاد ناسخ این باشد این با رحمت منافات ندارد, مگر این ظلم است یا بر خلاف رحمت است رحمت اقتضا میکند که دین بماند رحمت اقتضا میکند که نظام بماند رحمت اقتضا میکند که حقّ مظلوم از ظالم گرفته بشود چون اینچنین است جهاد هم از رحمت است دفاع هم از رحمت است الرحمان دارد اداره میکند آن وقت عبادِ الرحمان دارای قلبیاند که این قلب, عرش خداست و این عباد روی این عرش مستقرّند و روی این عرش فرمانروایی رحمت را امضا میکنند و مطابق رحمت میجنگند یک وقت اقتضا میکند که حضرت بفرماید: «اذهبوا فانتم الطلقاء»[21] خب این رحمت است که دستور چنین کاری میدهد این دعای نورانی حضرت امیر همین است در آن خطبه دویست هم فرمود آن رحمانیّت مطلقه جلوی ما را گرفته وگرنه مگر معاویه از ما سیاستمدارتر بود؟! اگر عنایت الهی نبود اگر دستور الهی نبود اگر فرمان خاصّ ذات اقدس الهی نبود نه «لکنتُ من أدهی العرب», «لَکُنْتُ مِنْ أَدْهَی النَّاسِ» برای اینکه علم باشد ما داریم همه شرایط را بلدیم قدرتش هم که داریم در خطبه دویست فرمایششان این است «وَ اللَّهِ مَا مُعَاوِیَةُ بِأَدْهَی مِنِّی وَ لکِنَّهُ یَغْدِرُ وَ یَفْجُرُ وَ لَوْ لاَ کَرَاهِیَةُ الْغَدْرِ لَکُنْتُ مِنْ أَدْهَی النَّاسِ» نه «أدهی من العرب» «وَ اللَّهِ» و اما بدانید اینچنین نیست که حالا ما مکر نمیکنیم مکر بتواند در ما اثر کند فریب بخوریم آن هم نیست «وَ اللَّهِ مَا اُسْتَغْفَلُ بِالْمَکِیدَةِ وَ لاَ أُسْتَغْمَزُ بِالشَّدِیدَةِ»[22] قسم به خدا هیچ کسی نمیتواند ما را فریب بدهد منتها ما فریب نمیدهیم برای اینکه فریب دادن یک چیز بدی است نه اینکه ما ساده باشیم یا فریب کسی را بخوریم قسم به خدا احدی نمیتواند علی را فریب بدهد ولی ما فریب نمیدهیم این میشود علی! خب این میشود عبادالرحمان دیگر همان کاری که فرشتهها دارند البته فرشته در این حد نیست.
پرسش: نیرنگ در جهاد چطوری توجیه میشود؟
پاسخ: یعنی ضربه فنّی کردن, ضربه فنّی کردن نیرنگ نیست نه اینکه خیانت بکنند قبلا مبارزه تن به تن بود اگر بنا شد یک نفر از آنها یک نفر از ما خب یک نفر از آنها آمده اینکه آمده دو نفر اینجا حمله بکنند این بر خلاف شریعت است و حرام هم است. «المؤمنون عند شروطهم»[23] یک حکم محلّی محض نیست (یک) حکم منطقهای هم نیست (دو) حکم بینالمللی است یعنی با هر که تعهّد کردی باید وفادار باشی ولو طرفت ملحد باشد دیگر اینچنین نیست که مؤمنی یا نظام اسلامی با کفار با مشرکین تعهّدی پیدا کرده بتواند زیر تعهّدش را بزند اما ضربه فنّی جزء مکر نیست یک هنرهای نظامی است.
پرسش: استاد ببخشید در مواقعی که از اصل غافلگیری استفاده میکنند برای نابود کردن دشمن
پاسخ: همان ضربه فنّی است دیگر فرمود ما مکر نمیکنیم خب او باید غافل نباشد حضرت امیر (سلام الله علیه) فرمود: «مَنْ نَامَ لَمْ یُنَمْ عَنْهُ»[24] اگر کسی بخوابد غفلت کند دشمنِ بیدار حمله میکند شما باید همیشه بیدار باشید وقتی هم که بخواهید بخوابید چطور میخوابید الآن در خانههایتان دارید میخوابید اینجا سنگر نیست ولی مثل یک جوان مبارز سنگری بخوابید او وقتی میخواهد بخوابد چطور میخوابد اگر روزهداری بخواهد وضو بگیرد چطور آب را در دهن میگذارد آیا آب را فرو میبرد یا چون روزه دارد و روزه با نوشیدن آب سازگار نیست در حال روزه وقتی بخواهد وضو بگیرد آب را در دهن مضمضه میکند و میگرداند فرمود شما هم مثل آدم روزهدار که وضو میگیرد آب را در دهن مضمضه میکند خواب را هم در فضای چشمتان بگردانید نه اینکه خواب را فرو ببرید که بخوابید فرمود: «وَ لاَ تَذُوقُوا النَّوْمَ إِلاَّ غِرَاراً او مضمضة»[25] پس اصل اول این است که نخوابید «مَنْ نَامَ لَمْ یُنَمْ عَنْهُ» اصل دوم این است که حالا که میخواهید بخوابید در حدّ مضمضه بخوابید خواب را در چشمتان مضمضه بکنید این همان است که زراره سؤال کرد که آیا یک چُرت زدن دو چرت زدن وضو را باطل میکند یا نه؟ حضرت فرمود اگر صدا را میشنود نه, باطل نمیکند معلوم میشود خواب نرفته دیگر در همان حد خب این معنایش این نیست که شما نخوابید که معنایش این است که آن قدر هوشیار باشید که گویا این غفلت چند لحظه حال خواب به منزله مضمضه کردن آب در فضای دهن روزهدار است یعنی فریب نخورید دیگر یعنی ضربه فنّی نشوید خب عبادالرحمان اینچنیناند.
پرسش ...
پاسخ: بله خب آن هم برای اینکه به دین میخواهد رحمت کند به مظلومین میخواهد رحمت کند اینهایی که مظلومین غزّه و فلسطیناند اینها چه وقت باید دلهایشان تشفّی پیدا کند بالأخره اینها هم باید خوشحال بشوند دیگر حقّ اینها هم باید گرفته بشود دیگر حقّ اینها وقتی گرفته میشود که آن صهیونیست به عذاب الهی گرفتار بشود اینچنین نیست که ذات اقدس الهی رحمت یکجانبه داشته باشد که این رحیمِ مطلق است دیگر جهنم هم با رحمت خلق شده است با اینکه «دارٌ لیس فیها رحمة»[26] که در بیانات حضرت امیر در نهجالبلاغه هست که یعنی جهنم نسبت به بهشت وقتی سنجیده میشود بله جای عذاب است القهّار المنتقم نسبت به الرّحیم اگر سنجیده بشود بله اما القهّار اسم عظیم است نه اسم اعظم, الرحیم اسم عظیم است نه اسم اعظم هر دو زیر پوشش الرحماناند که اسم اعظم است الرحمان گاهی دستور میدهد المنتقم القهّار و مانند آن ظهور کنند گاهی دستور میدهد الرئوف العفوّ الرحیم ظهور کنند آن بزرگواری که گفت:
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت٭٭٭آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد[27]
همین است قبلاً این کتاب حافظ را مثل رسائل و مکاسب درس میخواندند منتها یک عرفان فارسی است حافظ در این بیت میگوید که استاد ما گفت عالَم هیچ جا اشتباه نیست هیچ جا عذاب نیست هیچ جا درد نیست هیچ جا رنج نیست خب شما این دردها و عذابها را نمیبینید یا میبینید نه نیست چرا برای اینکه آن درد و عذاب یک طرف این نشاط و سرور یک طرف هر دو زیر پوشش الرحماناند شما اگر این درد را ببینید بله میرنجید میگویید مصیبت است و باید صبر کرد آن نشاط را ببینید میگویید نعمت است و باید شکر کرد ولی الرحمان را که ببینید این الرحمان هم آن جهنم و قهر و انتقام خدا را پوشش میدهد هم این مِهر و لطف و صفا و وفای الهی را پوشش میدهد «پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت» هیچ جا قهری نیست هیچ جا عذابی نیست «آفرین بر نظر پاکِ خطا پوشش باشد» بر آن نظر که الرحمان را دید آن الرحمان هم المنتقم و القهّار را پوشش میدهد هم الرّحیم و اللطیف را پوشش میدهد بنابراین عالَم با رحمانیّت دارد میگردد اگر استادِ استاد ما مرحوم آقا میرزا محمود قمی میگفت:
مویی نجنبد از سر ما جز به اختیار٭٭٭آن اختیار هم به کف اختیار اوست
گر وعده دوزخ است و یا خلد غم مخور٭٭٭بیرون نمیبرند تو را از دیار دوست
بر اساس این مبناست وگرنه جهنم سر جایش محفوظ است بهشت سر جایش محفوظ است آن ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٭ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ﴾[28] سر جایش محفوظ است اما ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ﴾ را چه کسی فرمان میدهد البته المنتقم فرمان میدهد ﴿إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنتَقِمُونَ﴾[29] اما این بین راه است نه پایان راه المنتقم اسم عظیم است یا اسم اعظم؟ اسم عظیم است این عظیم از کدام اسم اعظم پیروی میکند از الرحمان پیروی میکند آن وقت کلّ عالم با رحمت دارد اداره میشود لذا اگر کسی وارد آن صحنه هم بشود رحمتِ رحمانیّه الهی را هم که ببیند میبیند مهندس جهان با دستگاه رحمت دارد کار میکند.
غرض آن است که در سورهٴ مبارکهٴ «قصص» آیه 55 که فرمود: ﴿وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَقَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ لاَ نَبْتَغِی الْجَاهِلِینَ﴾ یعنی خداحافظ! آنجا ﴿إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَاماً﴾ یعنی از نظر فعل وگرنه به آنها سلام بکنند و امثال ذلک نیست.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] ـ (سورهٴ آل عمران, آیهٴ 18( تفسیرالامام العسکری، ص625.
[2] ـ سوره ٴ زخرف, آیهٴ 19.
[3] ـ سورهٴ نحل, آیهٴ 59.
[4] ـ سوره ٴ انعام, آیهٴ 93؛ سورهٴ احقاف, آیهٴ 20.
[5] ـ سورهٴ قصص, آیهٴ 55.
[6] ـ نهج البلاغه، خطبه171.
[7] ـ نهج البلاغه، خطبه193.
[8] ـ سورهٴ رعد, آیهٴ 22؛ سورهٴ قصص, آیهٴ 54.
[9] ـ نهج البلاغه،حکمت314.
[10] ـ سورهٴ واقعه, آیهٴ26.
[11] ـ سورهٴ ملک, آیهٴ 3.
[12] ـ سورهٴ اسراء, آیهٴ 110.
[13] ـ سورهٴ ملک, آیهٴ 19.
[14] ـ سورهٴ انبیاء, آیهٴ 36.
[15] ـ سورهٴ فرقان, آیهٴ 60.
[16] ـ سورهٴ زمر, آیهٴ 3.
[17] ـ بحارالانوار، ج55، ص39.
[18] ـ سورهٴ طه, آیهٴ 5.
[19] ـ الصحیفة السجادیة، دعای16.
[20] ـ مصباح المتهجد، ص696.
[21] ـ الکافی، ج3، ص513.
[22] ـ نهج البلاغه، 200.
[23] ـ تهذیب الاحکام، ج7، ص371.
[24] ـ نهج البلاغه، نامه62.
[25] ـ نهج البلاغه، نامه11.
[26] ـ نهج البلاغه، نامه27.
[27] ـ دیوان حافظ، غزل105.
[28] ـ سورهٴ حاقة, آیات30 و31.
[29] ـ سورهٴ سجده, آیهٴ 22.
- علمای توحیدی از نظر قرآن در ردیف فرشتگان؛
- رفتار فروتنانه از ویژگیهای عباد الرحمن و برخورد عاقلانه با جاهلان؛
- آیه 63 سوره فرقان، الگوی صدا و سیما و رسانهها
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَعِبَادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرضِ هَوْناً وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً (63) وَالَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَقِیَاماً (64) وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ غَرَاماً (65) إِنَّهَا سَاءَتْ مُسْتَقَرّاً وَمُقَاماً (66) وَالَّذِینَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَکَانَ بَیْنَ ذلِکَ قَوَاماً (67) وَالَّذِینَ لاَ یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَلاَ یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلاَ یَزْنُونَ وَمَن یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثَاماً (68) یُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَیَخْلُدْ فِیهِ مُهَاناً (69) إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً فَأُولئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَکَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً (70)﴾
بعد از بیان معارف توحیدی از یک سو و نقل اشکالات یا شبهات ملحدان از سوی دیگر و پاسخ صحیح از شبهات و اشکالات آنها، در جمعبندی، بندگان صالح و مطیع و باتقوای الهی را معرفی میکند این اوصافی که به صورت جمله خبریه ذکر شده است گرچه وصف بندگان است اما به داعی انشاء هم القا شد یعنی صِبغه دستوری را هم دارد اینکه فرمود: ﴿عِبَادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرضِ هَوْناً﴾ یعنی «إمشوا علی الأرض هونا» که این جمله خبریه معنای انشاء را هم به همراه دارد. یکی از روایات نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) در ذیل آیه سورهٴ مبارکهٴ «آلعمران» گذشت که خداوند عالمان دین را با فرشتهها یکجا ذکر میکند که فرمود: ﴿شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلاَئِکَةُ وَأُولُوا الْعِلْمِ قَائِماً بِالْقِسْطِ﴾[1] که عالمان توحیدی در ردیف ملائکه موحّدانه گواهی میدهند اما خود ذات اقدس الهی گذشته از اینکه عالمان دین را در کنار فرشته ذکر میکند اوصاف فرشتگان و بندگان مخلِص و مخلَص را مشترک میداند آن مقداری که قابل اشتراک است. در این آیه 63 به بعد سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» که محلّ بحث است فرمود عبادالرحمان اینچنیناند در بخشی از آیات فرشتهها را هم عبادالرحمان میداند که آنها هم بندگان الهیاند از آنها تعبیر به عبادالرحمان میکند[2] این تعبیر عبادالرحمان در قرآن کریم مشترک بین مؤمنان خالص و فرشتههاست همان طوری که شهادت توحیدی مشترک بین عالمان توحیدی و فرشتههاست آنجا فرمود: ﴿شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلاَئِکَةُ وَأُولُوا الْعِلْمِ﴾ طبق بیان نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) این عالمان توحیدی را با فرشتهها یکجا ذکر کرد اینجا در دو آیه در دو سوره هم فرشتهها را عبادالرحمان میداند هم مؤمنان خالص و مخلِص و مخلَص را. خب اینکه فرمود: ﴿وَعِبَادُ الرَّحْمنِ﴾ خطّمشیشان این است یعنی در عین حال که اوصاف آنها را ذکر میکند دستور هم میدهد که اینچنین باشید.
مطلب بعدی آن است که این مَشی اینها منظور مشی ظاهری در قبال قیام و قعود نیست یعنی خطّمشی اینها این است اینها با هَون زندگی میکنند نه با هُون گرچه این مادّه هاء و واو و نون مشترک است مادّه مشترک است ولی صورت اگر مفتوح باشد هَون است معنای فضیلت را دارد یعنی فروتنانه اگر مضموم باشد معنی ذلّت و خواری که ﴿أَیُمْسِکُهُ عَلَی هُونٍ﴾[3] یا عذاب میشوند ﴿عَذَابَ الْهُونِ﴾[4] آن هُون خواری و رسواری و خزی است این هَون که با فتح هاء است به معنای سبکبالی نه سبکساری, سبکبالی است و سَکینت و وقار است در عین حال که اینها با سکینت و وقارند سبکبالاند آماده پروازند هُون به کار میرود یعنی خواری و ذلّت پس ﴿أَیُمْسِکُهُ عَلَی هُونٍ﴾ یا ﴿عَذَابَ الْهُونِ﴾ به ضمّ هاء است به معنای خواری و رسوایی این به فتح هاء است به معنای سبکبالی نه سبکسری یا سبکمغزی. فرمود: ﴿یَمْشُونَ عَلَی الْأَرضِ هَوْناً﴾ خطّمشیشان این است برخی از خطّمشیهای اینها را ذکر فرمود, فرمود: ﴿وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً﴾ اینها در جامعه زندگی میکنند افراد جاهل را میبینند افراد سفیه را میبینند اما وقتی با عالمان و متدیّنان و خردمداران برخورد میکنند خب میگویند مصافحه راجح است دست میدهند با آنها گفتگو میکنند مذاکره میکنند اما مسافحه مکروه و مرجوح است آن مصافحهای که راجح است با صاد است این مسافحهای که مکروه و مرجوح است با سین است یعنی برخورد سفیهانه اگر سفیهی با آدم برخورد کرد آدم اگر مسافحه کند یعنی سفیهانه جواب بدهد مرجوح است اما ﴿إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَاماً﴾ بزرگواری از سفاهت گذشتن است بنابراین کسی با جاهل, جاهلانه برخورد کند میشود مسافحه و مرجوح, با عاقل، خردمندانه برخورد کند میشود مصافحه و راجح ﴿إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ﴾ اگر حرف جاهلانه جاهل به آنها گفته بشود آنها حرفهای سلیمانه و سالمانه دارند اگر قابل گفتگو نباشد فوراً خداحافظی میکنند اینچنین نیست که آن حرف را ادامه بدهند.
پس خردمندان یعنی ﴿عِبَادُ الرَّحْمنِ﴾ چندتا کار میکنند مشیشان روی زمین بر اساس سکینه و وقار و تواضع است علی هونٍ است سبکبالی است نه سبکسری برخوردشان با دیگران این است اگر آنها عاقلانه برخورد کردند اینها هم عاقلانه برخورد میکنند و اگر جاهلانه برخورد کردند اینها عاقلانه برخورد میکنند اگر اثر نکرد فوراً خداحافظی میکنند این فوراً خداحافظی میکنند را در سورههای دیگر فرمود: ﴿سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ﴾ این ﴿سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ﴾ یعنی خداحافظ! نه سلام میکنند به آنها تکریم میکنند گرامی میدارند این طور نیست آنکه در سوره دیگر دارد که اگر مشرکین با اینها برخورد کردند اینها نسبت به اینها دهنکجی کردند اینها در جواب میگویند ﴿لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ﴾ شما کارتان را انجام بدهید ما کارمان را انجام میدهیم ﴿سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ﴾[5]. در عربی بین اعراب این هست کسی بخواهد خداحافظی کند میگوید سلام علیکم نه سلام علیکم که در ابتدای برخورد نشانه تکریم و تحیّت باشد نسبت به اینها تحیّتی ندارند اما سفیهانه هم برخورد نمیکنند این کارِ ﴿عِبَادُ الرَّحْمنِ﴾ است که مشابه این کار را فرشتگان دارند خب بنابراین ﴿عِبَادُ الرَّحْمنِ﴾ کسانیاند که خطّمشیشان سبکبالی است و برخوردشان هم با جاهلان, سالمانه و سلیمانه است.
در جریان برخورد خردمندانه نسبت به مردم که فرمود خطمشیشان این است، برخیها گفتند این آیه نسخ شده است به آیه جهاد به تعبیر مرحوم شیخ طوسی سخن از نسخ نیست این طور نیست که ﴿یَمْشُونَ عَلَی الْأَرضِ هَوْناً وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً﴾ این با آیه جهاد نسخ شده باشد در جهاد هم سرِ جایش محفوظ است ﴿قَالُوا سَلاَماً﴾ است اینها عاقلانه و خردمندانه دفاع میکنند تجاوز نمیکنند. حضرت امیر(سلام الله علیه) در نهجالبلاغه به پیشگاه خدای سبحان عرض میکند خدایا ما به قضا و قدر تو راضی هستیم به امر تو راضی هستیم اگر مصلحت در این است که آنها پیروز بشوند مرگ ما را مرگ شهیدانه قرار بده «إِنْ أَظْهَرْتَنَا عَلَی عَدُوِّنَا فَجَنِّبْنَا الْبَغْیَ وَ سَدِّدْنَا لِلْحَقِّ وَإِنْ أَظْهَرْتَهُمْ عَلَیْنَا فَارْزُقْنَا الشَّهَادَةَ»[6] خدایا اگر مصلحت شد که ما پیروز بشویم آن توفیق را به ما بده که ما از عدل نگذریم بالأخره اینها کافرند و حربیاند و باید کُشته بشوند حقّی هم دارند دیگر چطور بکُشیم آیا مُثله بکنیم آیا آتش بزنیم آیا بیش از اندازه اقدامی بکنیم نه, آنها در جنگاند کُشته شدند خب رهایشان میکنیم دیگر از آن به بعد کسی را مُثله بکنیم بسوزانیم و اموال آنها را آتش بزنیم این کار را نکنیم خدایا توفیقی بده که اگر ما پیروز شدیم از عدل نگذریم این میشود «مَشیهم التواضع»[7] دیگر این میشود ﴿یَمْشُونَ عَلَی الْأَرضِ هَوْناً﴾ این جا برای نسخ نیست که ما در داخله خب بر اساس ﴿وَیَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السیئه﴾[8] عمل بکنیم نسبت به بیگانه بر اساس «ردّوا الحجر مِن حیث جاء»[9] عمل بکنیم اما حالا آنها یک سنگ زدند ما دو سنگ بزنیم دیگر نه «ردّوا الحجر مِن حیث جاء» ظلم ولو نسبت به کلب هم حرام است معصیت شرعی است این طور نیست که آدم حق داشته باشد نسبت به مار ظلم بکند نسبت به کلب ظلم بکند یک وقت دارد از خود دفاع میکند خب مار حمله کرده است کلب حمله کرده است انسان دفاع میکند ولی بخواهد ظلم بکند ظلم جایز نیست ولو حیوان, بنابراین این طور نیست که این آیه با آیه جهاد یا آیه دفاع و امثال ذلک نسخ شده باشد این آیه محکم است جزء مطلقات قرآنی است ﴿وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً﴾ این باید خطّمشی همه ما باشد چه رسانهها چه صدا و سیما الآن شما میبینید خب آنها دهنکجی میکنند حتی نسبت به وجود مبارک پیغمبر و ائمه(علیهم الصلاة و علیهم السلام) اهانت میکنند کاریکاتورهای زشت میکِشند خب آنها کافرند از آنها توقّعی نیست ولی ما باید خیلی خردمندانه عاقلانه سنگین برخورد بکنیم حالا ما برای اینکه چهار نفر بخندند صدا و سیمای ما عکسهای آنها را به صورت زشتی در بیاورد که چهار نفر بخندند این جواب جهل را با جهل دادن است این با نظامی که نظام عبادالرحمان است هماهنگ نیست ما نوشتههای ما گفتههای ما رفتارهای ما صدا و سیمای ما روزنامههای ما باید خیلی عاقلانه و فرشتهمنش باشد بالأخره این طور نیست که اگر کسی این کار را کرد بیگانه نداند که اینها دارند کریمانه برخورد میکنند یا ذات اقدس الهی جبران نکند بلکه جبران میکند و ترمیم هم میکند و بالأخره عقلای جهان هم میفهمند که نظام اسلامی دارد به عنوان عبادالرحمان عمل میکند و نگاه نمیکند آنها چه بیادبی کردند نسبت به مسئولان ما یا نسبت به مقامات دیگر.
خب ﴿یَمْشُونَ عَلَی الْأَرضِ هَوْناً وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً﴾ مثل مؤمنان در بهشت که ﴿قِیلاً سَلاَماً سَلاَماً﴾[10] آن طور رفتار میکنند. ارتباطشان هم با ذات اقدس الهی در شب با سجده و خضوع است ﴿وَالَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَقِیَاماً﴾ شب را با خدای خود راز و نیاز دارند بیتوته میکنند شب را به خواب نمیگذرانند آسایش آنها در این است که با محبوبشان گفتگو کنند و لذّتی که اینها از سجده و همچنین نماز میبرند خیلی بیش از لذّتی است که یک انسان در اثر خوردن یا خوابیدن میبرد.
قرآن کریم همان طوری که الله را میخواهد بازگو کند در اذهان مردم جا بیندازد الرحمان هم اینچنین است میبینید وقتی سخن از آفرینش است میفرماید: ﴿مَا تَرَی فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ﴾[11] این الرحمان که اسم اعظم است مثل الله در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» گذشت که حاوی سایر اسمای حسنا هستند ﴿قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَانَ﴾[12] درست است اسمای ذاتی خدا عین هماند (یک) و عین ذاتاند (دو) اما سخن در این نیست که جهان مخلوقِ علیم است مخلوقِ قدیر است مخلوق فلان اسم است بلکه مخلوق الله است مخلوق الرحمان است ﴿مَا تَرَی فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِن تَفَاوُتٍ﴾ در جریان نگهداری پرندهها در فضا میفرماید: ﴿مَا یُمْسِکُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمنُ﴾[13] این ﴿مَا تَرَی فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ﴾ یا ﴿مَا یُمْسِکُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمنُ﴾ یا ﴿هُم بِذِکْرِ الرَّحْمنِ هُمْ کَافِرُونَ﴾[14] برای آن است که الرحمان را مثل الله برای مردم کاملاً معرفی کند. اما اینکه در اوایل سوَر ﴿بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ﴾ است آنها چطور نسبت به الرحمان هیچ حساسیّتی نشان نمیدادند آنها کلّ قرآن را ـ معاذ الله ـ سِحر و شعبده و کهانت و جادو و اینها میدانستند اما وقتی به آنها گفته میشد که ﴿اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ﴾ میگفتند: ﴿وَمَا الرَّحْمنُ﴾[15] ما که رحمان را نمیشناسیم اینها الله را میشناختند و خیلی هم به الله احترام میکردند و بتها را میپرستیدند که آنها را به پیشگاه الله نزدیک بکند ﴿مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَی اللَّهِ﴾[16] دین آمده بفرماید که الله, رحمان است و با الرحمان بودن دارد عالم را اداره میکند. عبادِ الرحمان باید بر عرش مستقر بشوند و کار الرحمان را انجام بدهند قبلاً هم این بحث گذشت که رسم پیشینیان این بود اگر یک مطلب حکیمانه و عمیقانه علمی نصیب عالِمی میشد و جزء نوآوری او بود این شخص مجاز بود که از آن مطلب عمیق علمی به عنوان حکمت عرشی یاد کند زیرا «ان قلب المؤمن عرش الرحمن»[17] (یک) و این مطلب به قلب او القا شد نه به قلوب دیگران (دو) میشود حکمت عرشی (سه) بعدها دیگر رایج شده است هر کسی هر مطلب علمی را از هر که شنیده از هر جا دیده میگوید حکمت عرشی, مطلب عرشی ولی قبلاً بنا این طور نبود خب اگر انسان دارای قلبی است که «عرش الرحمن» است و اگر کسی این قلب را برنجاند عرش خدا میلرزد که اگر کسی مؤمنی را یا یتیمی را یا مظلومی را برنجاند عرش خدا میلرزد در حقیقت خود این هم مظهر همان عرش است خب الرحمان چه کار میکند؟ الرحمان ﴿عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی﴾[18] و کاری که انجام میدهد بر اساس هندسهای است که مهندسش رحمت است عبادِ الرحمان هم همین کار را میکنند حالا معلوم میشود که چرا مرحوم شیخ طوسی و سایرین قبول نکردند که آیه جهاد ناسخِ این باشد.
بیان ذلک این است که ذات اقدس الهی الرحمان است قبلاً هم گذشت که رحمتِ او سابق بر غضب اوست یعنی پیش از غضب اوست نه بیش از غضب او, بیش از غضب اوست از روایات و ادله دیگر استفاده میشود که یقیناً رحمت خدا به مراتب بیشتر از غضب اوست اما اینکه دارد سَبَقَت رحمته سبقت یعنی سبقت نه یعنی زادَتْ آن بیان نورانی امام سجاد در صحیفه که فرمود: «تَسعیٰ رَحمته أمامَ غضبه»[19] یعنی همه غضبها و اوصاف غضبی او اگر مُنتقم است او اگر غضب دارد او اگر سَخط دارد او اگر عذاب میکند همه اینها در صف جماعتیاند که امام جماعتشان رحمان است رحمان اَمام غضب است رحمان اِمام غضب است هر جا رحمان دستور غضب بدهد غضب شروع میشود نه رحمت او بیش از غضب اوست البته رحمت او بیش از غضب اوست اما آنچه نکته عمیق عریق علمی است این نیست که رحمت او بیش از غضب اوست آن است که رحمت او پیش, پیش یعنی پیش رحمت او پیش از غضب اوست رحمت در اینجا دستور میدهد که اینها باید عذاب بشوند رحمان دارد عذاب میکند چرا چون او خدای کل است رحم کردن به عدل به چیست رحم کردن به مظلوم به چیست رحم کردن به نظام حق به چیست به این است که کافر عذاب ببیند دیگر باید به نظام رحم کرد یا نه باید به دین رحم کرد یا نه باید به مظلوم رحم کرد یا نه این رحمت اقتضا میکند فتوا میدهد که کافر عذاب بشود «تَسعیٰ رَحمته أمامَ غضبه», «یا مَن سَبَقَت رحمته غضبه»[20] نه سَبق زمانی دارد یا سبق زمینی سبق رتبی و فرمانروایی دارد اگر این است انسان هم همین طور خواهد بود بنابراین روشن میشود که چرا شیخ طوسی قبول نکردند که آیه جهاد ناسخ این باشد این با رحمت منافات ندارد, مگر این ظلم است یا بر خلاف رحمت است رحمت اقتضا میکند که دین بماند رحمت اقتضا میکند که نظام بماند رحمت اقتضا میکند که حقّ مظلوم از ظالم گرفته بشود چون اینچنین است جهاد هم از رحمت است دفاع هم از رحمت است الرحمان دارد اداره میکند آن وقت عبادِ الرحمان دارای قلبیاند که این قلب, عرش خداست و این عباد روی این عرش مستقرّند و روی این عرش فرمانروایی رحمت را امضا میکنند و مطابق رحمت میجنگند یک وقت اقتضا میکند که حضرت بفرماید: «اذهبوا فانتم الطلقاء»[21] خب این رحمت است که دستور چنین کاری میدهد این دعای نورانی حضرت امیر همین است در آن خطبه دویست هم فرمود آن رحمانیّت مطلقه جلوی ما را گرفته وگرنه مگر معاویه از ما سیاستمدارتر بود؟! اگر عنایت الهی نبود اگر دستور الهی نبود اگر فرمان خاصّ ذات اقدس الهی نبود نه «لکنتُ من أدهی العرب», «لَکُنْتُ مِنْ أَدْهَی النَّاسِ» برای اینکه علم باشد ما داریم همه شرایط را بلدیم قدرتش هم که داریم در خطبه دویست فرمایششان این است «وَ اللَّهِ مَا مُعَاوِیَةُ بِأَدْهَی مِنِّی وَ لکِنَّهُ یَغْدِرُ وَ یَفْجُرُ وَ لَوْ لاَ کَرَاهِیَةُ الْغَدْرِ لَکُنْتُ مِنْ أَدْهَی النَّاسِ» نه «أدهی من العرب» «وَ اللَّهِ» و اما بدانید اینچنین نیست که حالا ما مکر نمیکنیم مکر بتواند در ما اثر کند فریب بخوریم آن هم نیست «وَ اللَّهِ مَا اُسْتَغْفَلُ بِالْمَکِیدَةِ وَ لاَ أُسْتَغْمَزُ بِالشَّدِیدَةِ»[22] قسم به خدا هیچ کسی نمیتواند ما را فریب بدهد منتها ما فریب نمیدهیم برای اینکه فریب دادن یک چیز بدی است نه اینکه ما ساده باشیم یا فریب کسی را بخوریم قسم به خدا احدی نمیتواند علی را فریب بدهد ولی ما فریب نمیدهیم این میشود علی! خب این میشود عبادالرحمان دیگر همان کاری که فرشتهها دارند البته فرشته در این حد نیست.
پرسش: نیرنگ در جهاد چطوری توجیه میشود؟
پاسخ: یعنی ضربه فنّی کردن, ضربه فنّی کردن نیرنگ نیست نه اینکه خیانت بکنند قبلا مبارزه تن به تن بود اگر بنا شد یک نفر از آنها یک نفر از ما خب یک نفر از آنها آمده اینکه آمده دو نفر اینجا حمله بکنند این بر خلاف شریعت است و حرام هم است. «المؤمنون عند شروطهم»[23] یک حکم محلّی محض نیست (یک) حکم منطقهای هم نیست (دو) حکم بینالمللی است یعنی با هر که تعهّد کردی باید وفادار باشی ولو طرفت ملحد باشد دیگر اینچنین نیست که مؤمنی یا نظام اسلامی با کفار با مشرکین تعهّدی پیدا کرده بتواند زیر تعهّدش را بزند اما ضربه فنّی جزء مکر نیست یک هنرهای نظامی است.
پرسش: استاد ببخشید در مواقعی که از اصل غافلگیری استفاده میکنند برای نابود کردن دشمن
پاسخ: همان ضربه فنّی است دیگر فرمود ما مکر نمیکنیم خب او باید غافل نباشد حضرت امیر (سلام الله علیه) فرمود: «مَنْ نَامَ لَمْ یُنَمْ عَنْهُ»[24] اگر کسی بخوابد غفلت کند دشمنِ بیدار حمله میکند شما باید همیشه بیدار باشید وقتی هم که بخواهید بخوابید چطور میخوابید الآن در خانههایتان دارید میخوابید اینجا سنگر نیست ولی مثل یک جوان مبارز سنگری بخوابید او وقتی میخواهد بخوابد چطور میخوابد اگر روزهداری بخواهد وضو بگیرد چطور آب را در دهن میگذارد آیا آب را فرو میبرد یا چون روزه دارد و روزه با نوشیدن آب سازگار نیست در حال روزه وقتی بخواهد وضو بگیرد آب را در دهن مضمضه میکند و میگرداند فرمود شما هم مثل آدم روزهدار که وضو میگیرد آب را در دهن مضمضه میکند خواب را هم در فضای چشمتان بگردانید نه اینکه خواب را فرو ببرید که بخوابید فرمود: «وَ لاَ تَذُوقُوا النَّوْمَ إِلاَّ غِرَاراً او مضمضة»[25] پس اصل اول این است که نخوابید «مَنْ نَامَ لَمْ یُنَمْ عَنْهُ» اصل دوم این است که حالا که میخواهید بخوابید در حدّ مضمضه بخوابید خواب را در چشمتان مضمضه بکنید این همان است که زراره سؤال کرد که آیا یک چُرت زدن دو چرت زدن وضو را باطل میکند یا نه؟ حضرت فرمود اگر صدا را میشنود نه, باطل نمیکند معلوم میشود خواب نرفته دیگر در همان حد خب این معنایش این نیست که شما نخوابید که معنایش این است که آن قدر هوشیار باشید که گویا این غفلت چند لحظه حال خواب به منزله مضمضه کردن آب در فضای دهن روزهدار است یعنی فریب نخورید دیگر یعنی ضربه فنّی نشوید خب عبادالرحمان اینچنیناند.
پرسش ...
پاسخ: بله خب آن هم برای اینکه به دین میخواهد رحمت کند به مظلومین میخواهد رحمت کند اینهایی که مظلومین غزّه و فلسطیناند اینها چه وقت باید دلهایشان تشفّی پیدا کند بالأخره اینها هم باید خوشحال بشوند دیگر حقّ اینها هم باید گرفته بشود دیگر حقّ اینها وقتی گرفته میشود که آن صهیونیست به عذاب الهی گرفتار بشود اینچنین نیست که ذات اقدس الهی رحمت یکجانبه داشته باشد که این رحیمِ مطلق است دیگر جهنم هم با رحمت خلق شده است با اینکه «دارٌ لیس فیها رحمة»[26] که در بیانات حضرت امیر در نهجالبلاغه هست که یعنی جهنم نسبت به بهشت وقتی سنجیده میشود بله جای عذاب است القهّار المنتقم نسبت به الرّحیم اگر سنجیده بشود بله اما القهّار اسم عظیم است نه اسم اعظم, الرحیم اسم عظیم است نه اسم اعظم هر دو زیر پوشش الرحماناند که اسم اعظم است الرحمان گاهی دستور میدهد المنتقم القهّار و مانند آن ظهور کنند گاهی دستور میدهد الرئوف العفوّ الرحیم ظهور کنند آن بزرگواری که گفت:
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت٭٭٭آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد[27]
همین است قبلاً این کتاب حافظ را مثل رسائل و مکاسب درس میخواندند منتها یک عرفان فارسی است حافظ در این بیت میگوید که استاد ما گفت عالَم هیچ جا اشتباه نیست هیچ جا عذاب نیست هیچ جا درد نیست هیچ جا رنج نیست خب شما این دردها و عذابها را نمیبینید یا میبینید نه نیست چرا برای اینکه آن درد و عذاب یک طرف این نشاط و سرور یک طرف هر دو زیر پوشش الرحماناند شما اگر این درد را ببینید بله میرنجید میگویید مصیبت است و باید صبر کرد آن نشاط را ببینید میگویید نعمت است و باید شکر کرد ولی الرحمان را که ببینید این الرحمان هم آن جهنم و قهر و انتقام خدا را پوشش میدهد هم این مِهر و لطف و صفا و وفای الهی را پوشش میدهد «پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت» هیچ جا قهری نیست هیچ جا عذابی نیست «آفرین بر نظر پاکِ خطا پوشش باشد» بر آن نظر که الرحمان را دید آن الرحمان هم المنتقم و القهّار را پوشش میدهد هم الرّحیم و اللطیف را پوشش میدهد بنابراین عالَم با رحمانیّت دارد میگردد اگر استادِ استاد ما مرحوم آقا میرزا محمود قمی میگفت:
مویی نجنبد از سر ما جز به اختیار٭٭٭آن اختیار هم به کف اختیار اوست
گر وعده دوزخ است و یا خلد غم مخور٭٭٭بیرون نمیبرند تو را از دیار دوست
بر اساس این مبناست وگرنه جهنم سر جایش محفوظ است بهشت سر جایش محفوظ است آن ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٭ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ﴾[28] سر جایش محفوظ است اما ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ﴾ را چه کسی فرمان میدهد البته المنتقم فرمان میدهد ﴿إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنتَقِمُونَ﴾[29] اما این بین راه است نه پایان راه المنتقم اسم عظیم است یا اسم اعظم؟ اسم عظیم است این عظیم از کدام اسم اعظم پیروی میکند از الرحمان پیروی میکند آن وقت کلّ عالم با رحمت دارد اداره میشود لذا اگر کسی وارد آن صحنه هم بشود رحمتِ رحمانیّه الهی را هم که ببیند میبیند مهندس جهان با دستگاه رحمت دارد کار میکند.
غرض آن است که در سورهٴ مبارکهٴ «قصص» آیه 55 که فرمود: ﴿وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَقَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ لاَ نَبْتَغِی الْجَاهِلِینَ﴾ یعنی خداحافظ! آنجا ﴿إِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَاماً﴾ یعنی از نظر فعل وگرنه به آنها سلام بکنند و امثال ذلک نیست.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] ـ (سورهٴ آل عمران, آیهٴ 18( تفسیرالامام العسکری، ص625.
[2] ـ سوره ٴ زخرف, آیهٴ 19.
[3] ـ سورهٴ نحل, آیهٴ 59.
[4] ـ سوره ٴ انعام, آیهٴ 93؛ سورهٴ احقاف, آیهٴ 20.
[5] ـ سورهٴ قصص, آیهٴ 55.
[6] ـ نهج البلاغه، خطبه171.
[7] ـ نهج البلاغه، خطبه193.
[8] ـ سورهٴ رعد, آیهٴ 22؛ سورهٴ قصص, آیهٴ 54.
[9] ـ نهج البلاغه،حکمت314.
[10] ـ سورهٴ واقعه, آیهٴ26.
[11] ـ سورهٴ ملک, آیهٴ 3.
[12] ـ سورهٴ اسراء, آیهٴ 110.
[13] ـ سورهٴ ملک, آیهٴ 19.
[14] ـ سورهٴ انبیاء, آیهٴ 36.
[15] ـ سورهٴ فرقان, آیهٴ 60.
[16] ـ سورهٴ زمر, آیهٴ 3.
[17] ـ بحارالانوار، ج55، ص39.
[18] ـ سورهٴ طه, آیهٴ 5.
[19] ـ الصحیفة السجادیة، دعای16.
[20] ـ مصباح المتهجد، ص696.
[21] ـ الکافی، ج3، ص513.
[22] ـ نهج البلاغه، 200.
[23] ـ تهذیب الاحکام، ج7، ص371.
[24] ـ نهج البلاغه، نامه62.
[25] ـ نهج البلاغه، نامه11.
[26] ـ نهج البلاغه، نامه27.
[27] ـ دیوان حافظ، غزل105.
[28] ـ سورهٴ حاقة, آیات30 و31.
[29] ـ سورهٴ سجده, آیهٴ 22.
تاکنون نظری ثبت نشده است