- 1136
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 51 تا 58 سوره فرقان
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 51 تا 58 سوره فرقان"
- جهاد اکبر؛
- پشتیبانی از دین نه از باطل؛
- اجر رسالت، دوستی اهلبیت (ع)؛
- بهترین بیعت: بیعت با خدا
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَلَوْ شِئْنَا لَبَعَثْنَا فِی کُلِّ قَرْیَةٍ نَّذِیراً (51) فَلا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَاداً کَبِیراً (52) وَهُوَ الَّذِی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَیْنَهُمَا بَرْزَخاً وَحِجْراً مَّحْجُوراً (53) وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَصِهْراً وَکَانَ رَبُّکَ قَدِیراً (54) وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لاَ یَنفَعُهُمْ وَلاَ یَضُرُّهُمْ وَکَانَ الْکَافِرُ عَلَی رَبِّهِ ظَهِیراً (55) وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا مُبَشِّراً وَنَذِیراً (56) قُلْ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَن شَاءَ أَن یَتَّخِذَ إِلَی رَبِّهِ سَبِیلاً (57) وَتَوَکَّلْ عَلَی الْحَیِّ الَّذِی لاَ یَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَکَفَی بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِیراً (58)﴾
چون سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» در مکه نازل شد و مسئله وحی هم از مسائل محوری سوَر مکّی بود در آیه 51 فرمود: ﴿وَلَوْ شِئْنَا لَبَعَثْنَا فِی کُلِّ قَرْیَةٍ نَّذِیراً﴾ اگر خدا میخواست میتوانست برای هر محلّی یک پیامبری اعزام بکند لکن وجود مبارک پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را برای کلّ این منطقه مبعوث کرد و بار سنگین را روی دوش آن حضرت قرار داد فرمود بار تو سنگین است ما اگر میخواستیم میتوانستیم ولی شأنیّت تو, شخصیّتی که به تو دادیم باعث شده است که آن بار سنگین را روی دوش تو بگذاریم که کلّ این منطقه به رسالت تو احیا بشود لذا باید یک جهاد کبیر بکنی یک جهاد سنگین بکنی هم جهاد فرهنگی سنگینتر از جهاد نظامی است هم وسعت حوزه مسئولیّت تو باعث جهاد کبیر است لذا فرمود: ﴿وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَاداً کَبِیراً﴾ منظور از این جهاد نمیتواند جهاد نظامی باشد زیرا این سوره در مکه نازل شده است در مکه سخن از جهاد نبود حکومتی تشکیل نشده بود نیروهای نظامی در اختیار نداشتند تا بتوانند جهاد کنند فقط یا در تقیّه بودند یا صبر و بردباری و مظلومیّت به سر میبردند و اگر این سوره در مدینه نازل میشد ممکن بود ناظر به جهاد نظامی باشد بنابراین طبق این دو قرینهای که هست یکی اینکه مناسب با آن آیه ﴿لَوْ شِئْنَا لَبَعَثْنَا فِی کُلِّ قَرْیَةٍ نَّذِیراً﴾ است (یک) و از طرفی هم در مکه جا برای جهاد نظامی نبود (دو) معلوم میشود که منظور از این جهادِ کبیر, تحمّل تبلیغ دشوار تعلیم دشوار و تزکیه دشوار است ﴿وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَاداً کَبِیراً﴾.
مطلب دیگر این است که ذات اقدس الهی چند کار را در عالم انجام میدهد بعضی از کارهاست که مخصوص اوست احدی توان آن را ندارد چه اینکه بعضی از اشخاصاند که مخصوص به سِمتهایی هستند که دیگران فاقد آن ارزش و سِمتاند. خدای سبحان انبیا را مبعوث میکند به وسیله آنها ائمه(علیهم السلام) را مشخص میکند که این کار مخصوص خدای سبحان است افرادی هم در اثر داشتن عصمت, شایسته دریافت نبوّت و رسالت و امامتاند که این هم بر اساس ﴿اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ﴾[1] در اختیار خدای سبحان است و گروه مخصوصی به عنوان مبدأ قابلی. معجزاتی هم خدای سبحان به انبیا و اولیایش عطا کرده است که این معجزات هم مخصوص ذات اقدس الهی است راه فکری ندارد جزء علوم نیست ـ جزء علوم نیست یعنی جزء علوم نیست! ـ نمیشود یاد گرفت این کار را انجام داد به قداست روح وابسته است ممکن نیست کسی سالیان متمادی درس بخواند بتواند مرده را زنده کند یا با یک سورهٴ مبارکهٴ «حمد» بیماری را درمان کند یا ابرص و اکمه و اعما را درمان کند اینچنین نیست اینها راه فکری ندارد راه درس و بحث و موضوع و محمول و عرض ذاتی و اینها نیست به قداست روح وابسته است مثل اینکه پیوندهای نسبی با درس و بحث نیست اگر زید پسر عمرو است دیگر پسر عمرو است کسی نمیتواند با درس و بحث پسر عمرو بشود این راه فکری ندارد یک پیوند خارجی است جریان معجزات هم از همین قبیل است اما به استثنای این امور, کارهای عادی که ذات اقدس الهی انجام میدهد این راه تعلیم هم هست یعنی به وسیله نسیم کم کم باد تولید میشود بعد ابر تولید میشود ابر نکاح میشود در اثر تناکح ابرها بعضی از ابرها تلقیح شده باردار میشوند رسالتی پیدا میکنند بر منطقهای ببارند گیاه برویانند گیاه را به ثمر برسانند اینها همه کارهای علمی است ذات اقدس الهی این کارها را مرتب انجام داده و میدهد در آیات الهی اینها را مشخص میکند بشر را هم دعوت میکند که اینها را یاد بگیرید مثل این انجام بدهید و انجام میدهند اینچنین نیست که اینها ممنوع باشد بلکه اینها راهنماییهای الهی است پس اگر سلولهای بنیادی مطرح شد یا میوههای گلخانهای مطرح شد همه اینها برگرفته از نظام خلقت است نه نظام طبیعت و خدای سبحان این کارها را به بشر آموخت.
اما در جریان بحر غالباً آبهای دریا شور است اگر منظور از این بحر همان دریا باشد باید کشف کرد آن دریایی که دو قسمت است یک قسمت آب شیرین دارد یک قسمت آب شور کدام است اگر منظور از این بحر آن نهر بزرگ باشد که این نهرهای بزرگ را هم بحر تعبیر میکنند نظیر رود نیل که در کلمه بحر هم بر او اطلاق شده است اگر این باشد رودخانه شیرین هست در عالم کم نیست اما بحر باشد باید جستجو کرد که بحر شیرین کدام است یعنی کدام دریایی است که یک مقدارش شیرین است یک مقدارش شور و اما آن برزخ و حاجز, مرئی نیست هر کدام از دو طرف به یکدیگر میگویند ﴿حِجْراً مَّحْجُوراً﴾ یعنی نزدیک ما نیا نظیر آنچه در آیه 22 همین سورهٴ «فرقان» گذشت که ﴿یَوْمَ یَرَوْنَ الْمَلاَئِکَةَ لاَ بُشْرَی یَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِینَ وَیَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً﴾ چون آن ملائکه عذاب را که میبینند میگویند نزدیک نیایید ما از شما به خدا پناه میبریم این ﴿حِجْراً مَّحْجُوراً﴾ یعنی نزدیک ما نیایید اینجا هم کلّ واحد از این دو بحر به دیگری میگویند ﴿حِجْراً مَّحْجُوراً﴾ آن برزخ هم حاجز است.
خب ﴿وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَصِهْراً﴾ اینها را ذات اقدس الهی معجزه ندانست اینها را جزء علوم عادی دانست که به دیگران هم یاد میدهد که پیوندهای نسبی باشد پیوندهای سببی باشد مصاهره باشد ﴿وَکَانَ رَبُّکَ قَدِیراً﴾ که اشاره شد همان طوری که در سرفصل این بخش از آیات پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را مخاطب قرار داد فرمود: ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَی رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَّ﴾[2] اینجا هم در پایان این بخش فرمود: ﴿وَکَانَ رَبُّکَ قَدِیراً﴾ بعد میفرماید در برابر این همه نِعم و ادلّه توحیدی یک عدّه بتها را میپرستند کسانی را و اشیائی را میپرستند که آنها نه نافعاند و نه ضارّ عبادت آنها زیانبار است ولی معبود نه ضارّ است نه نافع ﴿وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ﴾ معبودی را که آن معبود نه نافع است نه ضارّ ولی عبادت آنها ضارّ است چون شرک است.
مسئله نفع و ضرر به لحاظ غالب مردم است غالب مردم که عبادت میکنند یا «خوفاً من النار» است یا «شوقاً إلی الجنّة» آن اوحدی از بندگان الهیاند که «حبّاً»[3] و «شکراً»[4] و ذکراً معبود را عبادت میکنند وگرنه غالب مردم یا برای ترس از جهنم است یا برای شوق به بهشت به همین مناسبت هم سِمت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را به عنوان بشیر و نذیر ذکر کرد و ذکر میکند چه اینکه در آیه 56 همین سوره فرمود: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا مُبَشِّراً وَنَذِیراً﴾ پس توده مردم عبادتشان یا در اثر شهوت است یا در اثر غضب; یا در اثر غضب هست که میخواهند از خود دفاع کنند و خطر را دفع کنند «خوفاً من النار» عبادت میکنند یا در اثر شهوت و جاذبه نعمتهای بهشت خدا را عبادت میکنند یا «شوقاً إلی الجنّة» است که با تبشیر هماهنگ است یا «خوفاً مِن النار» است که با انذار هماهنگ است این کارِ غالب مردم است کماند بندگانی که لله خالصاً و «حبّاً» و ذکراً و «شکراً» و فکراً عبادت کنند بنابراین عبادت توده مردم یا برای دفع خطر است یا جلب منفعت.
ذات اقدس الهی هم به مشرکان میفرماید عبادت بتها نه دافع خطر است (یک) نه جالب منفعت است (دو) یعنی آن معبودها نه برای شما خطری را دفع میکنند نه منفعتی را جلب میکنند بلکه عبادت آنها جز ضرر چیز دیگر نیست لذا میفرماید: ﴿وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لاَ یَنفَعُهُمْ﴾ اگر شما بخواهید برای شوق عبادت کنید ﴿وَلاَ یَضُرُّهُمْ﴾ اگر بخواهید برای خوف عبادت کنید لکن عبادت اینها سبب ورود در جهنم است برای اینکه شما دارید علیه دین تلاش و کوشش میکنید ﴿وَکَانَ الْکَافِرُ عَلَی رَبِّهِ ظَهِیراً﴾ ذات اقدس الهی چون غنیّ محض است و قدیر صِرف نه نیازی به کمک دارد و نه میشود به او آسیب رساند یا به او کمک کرد دین او مکتب او راه او آسیبپذیر است یعنی کسی میتواند آسیبی ایجاد کند چند صباحی مانع دیگران بشود که راه خدا را طی نکنند همان طوری که نصرت دین خدا فرض دارد که ﴿إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ﴾,[5] ﴿وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ﴾[6] آسیب رساندن به دین خدا هم فرض دارد گرچه سرانجام ﴿وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ﴾[7] پایان کار به سود اهل تقواست ولی کسی ممکن است چند روزی جلوی پیشرفت دین را بگیرد همان طوری که نصرت دین خدا رواست یعنی ممکن است ﴿إِن تَنصُرُوا اللَّهَ﴾ رواست آسیب رساندن به پیشرفت دین خدا هم ممکن است یعنی محال نیست لذا فرمود: ﴿وَکَانَ الْکَافِرُ عَلَی رَبِّهِ ظَهِیراً﴾ یعنی «علی دینه و علی مکتبه ظهیرا» ظَهیر یعنی پشتوانه و پشتیبان برخیها پشتیبان و پشتوانه حقّاند برخیها پشتیبان و پشتوانه باطلاند کافر پشتوانه و پشتیبان باطل است که علیه دین تلاش و کوشش میکند.
پس این آیه چند نکته را به همراه دارد یکی اینکه عبادت یا خوفاً است که عبادت بتها از این قبیل نمیتواند باشد چون بتها ضارّ نیستند یا شوقاً إلی المنفعه است که عبادت بتها نمیتواند چنین باشد زیرا بتها نافع نیستند ولی عبادت اینها جز ضرر چیز دیگر نیست چون انسان میشود کافر و همین انسانِ کافر با بتپرستیاش علیه دین دارد پشتوانه تأمین میکند یا پشتیبان میشود ﴿وَکَانَ الْکَافِرُ عَلَی رَبِّهِ ظَهِیراً﴾ آنگاه فرمود جهنمی هست قیامتی هست حسابرسی هست چند روزی اینها ممکن است میداندار باشند و تو که رسول خدا هستی سِمت تو جز تبشیر و انذار نیست نه وکیل بر آنها هستی نه وکیلِ علیه اینها هستی[8] که اینها را سرکوب کنی, نه مُصیطر بر اینها هستی[9] که سرکوب کنی, نه جبّار بر اینها هستی[10] که طبق این سه طایفه آیه که قبلاً خوانده شد سلطهای نداری دین هم اینها را آزاد گذاشته در نظام تکوین نه در نظام تشریع, در نظام تشریع جا برای آزادی نیست وگرنه میشود اباحهگری, واجباتی هست محرّماتی هست حدودی هست فرمود: ﴿مَن یَتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَأُولئِکَ﴾[11] کذا و کذا یک مرزبندی هست و مانند آن, اما در نظام تکوین, انسان آزاد است چون همین آزادی باعث کمال است و شما جلوی آزادی تکوینی آنها را نمیتوانی بگیری (یک) مسئولیت شما هم بیش از تبشیر و انذار نیست (دو) ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا مُبَشِّراً وَنَذِیراً﴾ ولی با مردم خردمندانه و عاقلانه این مطالب را در میان بگذار بگو که شما بالأخره عمری را دارید میگذرانید چه بخواهید چه نخواهید در سوداگری هستید «الدنیا سوق ربح فیها قومٌ و خَسر آخرون»[12] که بیان نورانی امام هادی(سلام الله علیه) است شما بالأخره دارید عمر و وقت را صرف میکنید (این یک اصل) در قبال این صرف عمر که سرمایه است چیزی باید بگیرید (این دو) با کسی تجارت کنید که عوض و معوّض هر دو را به شما بدهد (سه) با کسی سوداگری نکنید که عوض و معوّض هر دو را خودش بگیرد (چهار) اگر این کار را کردید مغبون میشوید و در یوم التغابن غَبنتان ظهور میکند (پنج و شش).
اما مطلب اول این روشن است بالأخره انسان هر لحظه دارد سرمایه میدهد دیگر «نفس المرء خُطاه إلی أجله»[13] این بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) است که انسان هر دَمی که برمیآورد هر نفسی که میکشد یک قدم به قبر نزدیک میشود پس سرمایه را دارد میدهد این سرمایه را با چه کسی معامله کند درباره چه بدهد اگر با خدا معامله کرد که ﴿إِنَّ اللّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم﴾[14] و مانند آن خدای سبحان دو کار میکند هم این مثمن را میپروراند بالا میبرد جان را کامل میکند هم ثمنِ سنگینی به او عطا میکند به نام بهشت حالا یا ﴿جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِها الْأَنْهَارُ﴾[15] است یا گذشته از ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِها الْأَنْهَارُ﴾, ﴿عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾[16] است که افراد فرق میکنند آن وقت این عوض و معوّض هر دو را به خود انسان میدهد انسان مالک خودش میشود و مالک بهشت میشود تعبیر ﴿لَهُمْ جَنَّاتٌ﴾[17] هم ارشاد به همین است که جنّت, للمؤمن است که با لام تعبیر کرده نه اینکه ما اینها را وارد بهشت میکنیم, ما اینها را وارد بهشت میکنیم آیات دیگر است اما ﴿لَهُمْ جَنَّاتٌ﴾ سِمت اختیاری به اینها میدهد لذا اینها حقّ شفاعت دارند گروهی که ﴿لَهُمْ جَنَّاتٌ﴾ شدند اینها میتوانند شفیع هم باشند خب پس عوض و معوّض هر دو را خدا به انسان داده از این جهت ﴿وَمَنْ أَوْفَی بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ﴾[18] فرمود به شما تبریک میگوییم بشارت به شما چه داد و ستدی از این بهتر که عوض و معوّض هر دو را شما داشته باشید ولی اگر کسی ـ معاذ الله ـ با شیطان معامله کرد شیطان کلّ هویّت را تسخیر میکند و از انسان سواری میخواهد عوضی که شیطان به انسان میدهد بردگی خود انسان است که این عوض مثل معوّض در اختیار خود شیطان است در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» گذشت که من سواری میخواهم من مقداری اینها را فریب میدهم با چهارتا گناه با چهارتا معصیت با چهارتا کارهای شهوی و غضبی اینها را به دام میکشم وقتی به دام کشیدم خود اینها مِلک طلق من میشوند وقتی ملک طلق من شدند آن چیزهایی که من میخواهم و به آنها دادم باید در خدمت من به کار بگیرند لذا در آن بخش از سورهٴ «اسراء» فرمود: ﴿لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ﴾[19] من احتناک میکنم «احتنک الفرس» به آن سوارکار مسلّطی میگویند که بر اسب سوار بشود حنک و تحت حنک او را در اختیار بگیرد هر جا میخواهد ببرد هر طور میخواهد براند گفت ﴿لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ﴾ من سواری میخواهم این عوض و معوّض هر دو برای شیطان میشود این طور نیست که حالا اگر کسی بردگی شیطان را پذیرفت دوباره بخواهد برگردد مقدورش باشد میبینید بعضیها میگویند ما هر چه میخواهیم برگردیم نمیتوانیم, نمیتوانیم برای اینکه به بند کشیده شدند خب بنابراین انسان مرتب دارد سرمایهگذاری میکند چه بهتر که با خدا سرمایهگذاری کند که عوض و معوّض هر دو را میبرد. در این بخش فرمود با پیغمبر خدا هم که اگر شما معامله کردید این چون رسول خداست حرف خدا را دارد میزند آن عوض و معوّض هر دو را به شما میدهد یعنی شما آزاد میشوید مالک میشوید مَلک میشوید و این همه فضایل دنیا و برزخ و قیامت برای شماست من از شما چیزی میخواهم که آن چیز را میخواهم به شما بدهم اینکه میگویند ما چیزی از شما نمیخواهیم مگر اینکه شما به راه بیفتید یعنی آن مُزدی که میخواهید به ما بدهید آن مُزد هم به شما برمیگردد ﴿مَا سَأَلْتُکُم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ﴾[20] یعنی این عوض هم مثل معوّض برای شماست ما چیزی نمیخواهیم این تعبیر در قرآن وصف همه انبیا آمده یعنی ما هیچ چیزی از شما نمیخواهیم اما اینکه از شما چیزی میخواهیم که به شما برگردانیم در حقیقت رشد شما, اجر ماست یعنی عوض و معوّض هر دو برای خود شماست آن تعبیر ﴿لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً﴾ حرف همه انبیاست تعبیرشان این است که ما از شما چیزی نمیخواهیم اما چند تعبیر درباره پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است که دارد ما از شما چیزی میخواهیم ﴿لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی﴾[21] یعنی ولایت اهل بیت, اجر من است من این را از شما میخواهم بعد هم فرمود: ﴿مَا سَأَلْتُکُم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ﴾ ما که اجر مادّی از شما نخواستیم اینها هستند که حرف ما را میزنند اینها هستند که جای ما مینشینند اینها هستند که کار ما را میکنند بنابراین ما چیز زایدی از شما نخواستیم لذا سه مطلب را قرآن کریم در کنار هم ذکر میکند اول نفی اجر بالقول المطلق که ﴿لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً﴾ دوم و سوم این دو طایفه از آیات, مخصّص یا مقیّد نیستند اینها یک استثنای منقطعاند شبیه متّصل فرمودند ما از شما اجر نمیخواهیم مگر مودّت اهل قربا, خب مودّت اهل قربا که به سود پیغمبر نیست به سود خود مردم مؤمن است یا در همین آیه محلّ بحث یعنی آیه 57 فرمود: ﴿قُلْ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَن شَاءَ أَن یَتَّخِذَ إِلَی رَبِّهِ سَبِیلاً﴾ این یک استثنای منقطع است شبیه متّصل شما از شما اجری نمیخواهیم مگر اینکه شما کامل بشوید خب این «مگر» به حسب ظاهر استثنای متّصل است ولی در حقیقت استثنای منقطع است چون اجر و خود شخص هر دو برای خود شخص میشوند چیزی به پیغمبر برنمیگردد.
پرسش:
پاسخ: نه خب مبادی اختیاری دارد دیگر, درست است نسیان یک امر اختیاری نیست ولی مبادی اختیاری دارد دیگر چون مبادی اختیاری دارد حفظ از همین قبیل است ترکش نسیان, محبّت از این قبیل است عداوت از این قبیل است مبادی اختیاری دارد مبادی اختیاری این است که ادراک داشتن معرفت داشتن بحث کردن جستجو کردن اینکه راه مشخص بشود حالا اگر راه مشخص شد یقیناً انسان محبّت پیدا میکند دیگر اگر معلوم بشود چه چیزی سمّ است چه چیزی عسل است خب یقیناً انسان نسبت به عسل محبّت پیدا میکند و نسبت به سمّ نفرت پیدا میکند ولی بعد از اینکه مشخص شد کسی معتاد بشود خب به سوء اختیار خودش, خودش را به موادّ مخدّر مبتلا کرده. بنابراین تولّی و تبرّی محبّت و عداوت اینها چون مبادی اختیاری دارند قابل تکلیفاند.
این آیه یعنی آیه 57 سورهٴ «فرقان» که محلّ بحث است و همچنین آیه 23 سورهٴ «شوریٰ» که فرمود: ﴿لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی﴾ و آیه دیگری که فرمود: ﴿مَا سَأَلْتُکُم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ﴾[22] هیچ کدام مخصّص یا مقیّد عموم یا اطلاق ﴿لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً﴾ نیست چون اجر آن است که به آن شخص مستأجر برگردد نه به اجیر الآن شخصی دیگری را اجیر میکند که خانه او را بسازد این صاحبکار میشود مستأجر و این بنّا میشود اجیر خب این بنّا کاری را به سود مستأجر انجام میدهد اجرتی هم میگیرد اما اگر شما به فرزندتان گفتید که اگر درس خواندی این قدر مثلاً به شما میدهم اگر در امتحان موفّق شدید این مقدار من به شما میدهم این عوض و معوّض هر دو به سود فرزند است این طور نیست که حالا او که عالِم شد کامل شود به سود غیر خودش باشد ممکن است در این مثال خدشهای پیدا بشود که گاهی فرزند دانشمند به سود پدر خواهد بود ولی نسبت به ذات اقدس الهی یا پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که غنیّاند بینیازند از کار ما, این جا برای استدراک نیست.
خب پس خدا فرمود بیع کنید ولی هر دو را به شما میدهیم برای اینکه جان شما را سالم نگه میداریم بهشت را هم به جان سالم عطا میکنیم و خودتان حیات پیدا میکنید پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم همین حرف را دارد میفرماید ما از شما چیزی نمیخواهیم اگر گفتیم چیزی میخواهیم آن به حسب ظاهر تعبیر استثناست ولی واقعش استثنای منقطع است در سورهٴ مبارکهٴ «شوریٰ» تعبیر این است که من از شما اجری میطلبم و آن مودّت اهل بیت است; آیه 23 سورهٴ مبارکهٴ «شوریٰ» این است که ﴿قُل لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی﴾ خب بعد فرمود: ﴿مَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْناً﴾ مصداق شفاف و روشن حَسنه در اینجا ولایت است برای اینکه این محفوف است بما یَصلح للقرینیّه درست است که خیرات دیگر حسنه است اما از اینکه فرمود من از شما مودّت اهل بیت میخواهم بعد هر کس حسنه داشته باشد من حسنه او را اضافه میکنم مصداق روشنش ولایت است دیگر خب پس ﴿مَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْناً﴾ تولّی این خاندان(علیهم السلام) حسنه است اگر کسی تولّی پیدا کرد ذات اقدس الهی این حسنه را حسنات میکند و شکوفا میکند و به خود آدم برمیگرداند اگر به خود آدم برگرداند معلوم میشود اینکه فرمود: ﴿لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی﴾ به حسب ظاهر متّصل است ولی در واقع استثنای منقطع است این اجر نیست در آیه محلّ بحث هم که فرمود: ﴿إلاَّ مَن شَاءَ أَن یَتَّخِذَ إِلَی رَبِّهِ سَبِیلاً﴾ این به حسب ظاهر استثنا متّصل است ولی واقعاً استثنا منفصل است چون طیّ سبیل خدا که به سود پیغمبر نیست به سود خدای سبحان نیست لذا در بخشهای دیگر فرمود: ﴿مَا سَأَلْتُکُم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ﴾[23] به صورت شفاف بیان کرد این ﴿مَا سَأَلْتُکُم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ﴾ بیان این است که نه ما آن عام را تخصیص دادیم نه آن مطلق را تقیید کردیم نه از شما چیزی خواستیم عوض و معوّض هر دو برای شماست اگر گفتیم بیع کنید یعنی بیعت کنید ثمن و مثمن هر دو برای شما, اگر گفتیم اجیر بشوید ما مستأجریم شما را اجیر میکنیم که این کار را انجام بدهید اجرت و منفعت هر دو برای شماست ما چیزی از شما نخواستیم.
پرسش: استاد اینکه فرمودید اتّخاذ سبیل حق به سود پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و خداوند نیست به سود دین حق که هست.
پاسخ: دین برای خود انسان است دیگر; دین صراط است دیگر. این دین هر چه شفافتر باشد سالک آسانتر میرود صراط را این راه را هر چه غبارروبی بکنند توسعه بدهند شفاف بکنند مانع را بردارند آن سالک و رونده آسانتر میرود دیگر, این راه را آسان میکنند اما به سود رونده است.
در بخشهایی از سورهٴ مبارکهٴ «قلم» فرمود اینها چه بهانهای دارند مگر یک بار سنگینی روی دوش آنهاست چیزی از آنها میخواهی که برای آنها گران و سنگین است; آیه 46 سورهٴ مبارکهٴ «قلم» این است ﴿أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْراً فَهُم مِن مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ﴾ اینها زیر بار غرامت میروند؟! چیزهایی اگر از آنها میخواستی به عنوان اجرت تعلیم مزد تعلیم و مانند آن آنها میتوانستند بگویند این یک غرامت است اما چیزی از اینها نمیخواهی حالا که چیزی از اینها نمیخواهی و مرتب داری به اینها خدمات ارائه میکنی آن اجری هم که تعبیر شده است به نام ولایت اهل بیت آن اجر مثل منفعت کار هر دو به خود اجیر برمیگردد یعنی عوض و معوّض هر دو در اختیار اجیر خواهد بود لذا از او به عنوان حسنه یاد کرد در آیه محلّ بحث هم همین است.
در سورهٴ مبارکهٴ «ص» آیه 86 این است ﴿مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ﴾ سایر انبیا هم همین حرف را زدند در سورهٴ «یس» ذکر شهیدی هست همان طوری که ما در زیارت <وارث> به شهدا عرض میکنیم «فَیا لیتنی کنّتُ معکم»[24] ای کاش با شما بودیم شهدا هم میگویند ای کاش با ما بودید میدیدید اینجا چه خبر است منتها این حرفِ شهید و حرفِ این شهید در سورهٴ مبارکهٴ «یس» هست که در آنجا در آیه 26 و 27 میگوید: ﴿یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ ٭ بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ﴾ همان طوری که بازماندههای شهدا به شهدا میگویند «یا لیتنا کنّا معکم» شهدا هم میگویند ای کاش با ما بودید میدیدید اینجا چه خبر است ما همین مقدار را میدانیم که آنها دین را کمک کردند به فیضی رسیدند اما فیضشان چیست نمیدانیم که ﴿لَهُم مَا یَشَاؤُنَ﴾[25] است ﴿لاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُم مِن قُرَّةٍ أَعْیُنٍ﴾[26] است نیست شهید هم میگوید ای کاش بودید اینجا میدیدید که خدا با ما چه کرد ﴿قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ ٭ بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ﴾[27] همین شهید سورهٴ «یس» قبل از شهادتش به جامعهاش گفته که از انبیا پیروی کنید لوجهین اینها دو کار میکنند یکی اینکه خوب حرف میزنند حرفِ خوب میزنند غرض ندارند یکی اینکه عوض نمیخواهند خب اگر کسی خدمات رایگان میدهد خوب هم خدمت میکند چیزی هم نمیخواهد خب گوش بدهید ﴿اتَّبِعُوا﴾ کسی را که این دو صفت را دارد ﴿اتَّبِعُوا مَن لَا یَسْأَلُکُمْ أَجْراً﴾ (یک) ﴿وَهُم مَّهْتَدُونَ﴾[28] (دو) خب حالا اگر طبیبی باشد رایگان دارد خدماتی را میدهد یک طبیب حاذقی است خب کدام عاقلی است که حرفش را گوش نمیدهد حرف شهید سورهٴ «یس» این است که انبیا با دو عنصر محوری آمدند یکی اینکه خوب خدمت ارائه میکنند یکی اینکه رایگان است خب اگر مهندسی معماری بنّایی طبیبی داروسازی خدمات صادقانه و حاذقانه ارائه کند (یک) رایگان باشد (دو) هر عاقلی قبول میکند (سه), ﴿اتَّبِعُوا﴾ کسی را که این دو مطلب را دارد ﴿اتَّبِعُوا مَن لَا یَسْأَلُکُمْ أَجْراً﴾ (یک) ﴿وَهُم مَّهْتَدُونَ﴾ این (دو) همه انبیا این طورند.
خب پس عقلا و شهدا حرفشان همین است که انسان باید بپذیرد و عصاره حرف شهدا که برگرفته از تعلیم انبیاست این است که آقایان حرف کسی را گوش بدهید با کسی معامله کنید با کسی بیعت کنید و عقد بیع ببندید که عوض و معوّض هر دو را به شما میدهد این بیعت را که بیعت میگویند چون بیع است دیگر منتها یک تاء اضافه شده انسان تا بیع نکند نفروشد که نمیگویند بیعت حرف این شهید همان حرف انبیاست که یاد گرفته که با کسی بیعت کنید که عوض و معوّض هر دو را به شما میدهد ﴿اتَّبِعُوا مَن لَا یَسْأَلُکُمْ أَجْراً وَهُم مَّهْتَدُونَ﴾.
اما آنچه در بحث دیروز اشاره شده راجع به تقلید ـ حالا بحث, بحث فقهی نیست بحث تفسیری است لکن [ضرورتاً اشارهای میشود که] ما که نمیخواهیم از مُرده یا کسی که مانند مرده است تقلید کنیم مرجع را برای فتوا نمیخواهند اگر دین از سیاست جدا بود و اگر مرجع مُرده و زندهٴ بیکار یکی بود بله, سخن از اعلم بودن شیخ انصاری یقینی است اما نمیگویند مستقیماً به شیخ انصاری مراجعه کرد ما کسی را میخواهیم که «مجاری الامور بید العلماء»[29] کسی را میخواهیم که «أمّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا»[30] کسی را میخواهیم که مثل مُرده نباشد خب مادامی که حوزه در تعلیم ـ در تعلیم یعنی در تعلیم! ـ باقیِ بر تقلید از میّت است توده مردم مملکت هم در تقلید, باقی بر تقلید از میّتاند ولو از رساله زنده عمل بگیرند برای اینکه این در تعلیم, تابع مرده است حرفِ جدیدی ندارد درس خارج هم مجموع چندتا سطح نیست که کسی چندتا سطر را چندتا حاشیه را مطالعه کند بگوید من دارم درس خارج میگویم, درس خارج یعنی خارج از آنچه دیگری گفته با نوآوری باید همراه باشد یک حرف تازه است مجموع چندتا سطح نمیشود درس خارج این اصل اول, وقتی رهبران فکری حوزه در تعلیم, باقیِ بر تقلید از میّتاند جامعه هم در تقلید باقیِ بر تقلید از میّت است ولو به حسب ظاهر رساله زید را گرفته دارد حرف زید را گوش میدهد, بنابراین حوزه بالندگی خودش را باید حفظ بکند البته هستند مردان بزرگ و بزرگواری که بالندهاند حرفهای نو دارند خارجِ حقیقی دارند و مانند آن ولی باید به هر وسیله توسعه پیدا کند.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ انعام, آیهٴ 124.
[2] . سورهٴ فرقان, آیهٴ 45.
[3] . الکافی, ج2, ص84.
[4] . نهجالبلاغه, حکمت 237.
[5] . سورهٴ محمد, آیهٴ 7.
[6] . سورهٴ حج, آیهٴ 40.
[7] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 128 ؛ سورهٴ قصص, آیهٴ 83.
[8] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 54.
[9] . سورهٴ غاشیه, آیهٴ 22.
[10] . سورهٴ ق, آیهٴ 45.
[11] . سورهٴ بقره, آیهٴ 229.
[12] . تحفالعقول, ص483.
[13] . نهجالبلاغه, حکمت 74.
[14] . سورهٴ توبه, آیهٴ 111.
[15] . سورهٴ آلعمران, آیهٴ 15.
[16] . سورهٴ قمر, آیهٴ 55.
[17] . سورهٴ آلعمران, آیهٴ 198.
6.سورهٴ توبه, آیهٴ 111.
[19] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 62.
[20] . سورهٴ سبأ, آیهٴ 47.
[21] . سورهٴ شوریٰ, آیهٴ 23.
[22] . سورهٴ سبأ, آیهٴ 47.
[23] . سورهٴ سبأ, آیهٴ 47.
1.اقبال الاعمال، ص572.
[25] . سورهٴ زمر, آیهٴ 34؛[25] . سورهٴ شوری, آیهٴ 22؛[25] . سورهٴ ق, آیهٴ 35.
[26] . سورهٴ سجده, آیهٴ 17.
[27] . سورهٴ یس, آیات26و27.
[28] . سورهٴ یس, آیهٴ 21.
1.ر.ک:تحف العقول،ص 238.
2.کمال الدین،ج2،ص484.
- جهاد اکبر؛
- پشتیبانی از دین نه از باطل؛
- اجر رسالت، دوستی اهلبیت (ع)؛
- بهترین بیعت: بیعت با خدا
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَلَوْ شِئْنَا لَبَعَثْنَا فِی کُلِّ قَرْیَةٍ نَّذِیراً (51) فَلا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَاداً کَبِیراً (52) وَهُوَ الَّذِی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَیْنَهُمَا بَرْزَخاً وَحِجْراً مَّحْجُوراً (53) وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَصِهْراً وَکَانَ رَبُّکَ قَدِیراً (54) وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لاَ یَنفَعُهُمْ وَلاَ یَضُرُّهُمْ وَکَانَ الْکَافِرُ عَلَی رَبِّهِ ظَهِیراً (55) وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا مُبَشِّراً وَنَذِیراً (56) قُلْ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَن شَاءَ أَن یَتَّخِذَ إِلَی رَبِّهِ سَبِیلاً (57) وَتَوَکَّلْ عَلَی الْحَیِّ الَّذِی لاَ یَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَکَفَی بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِیراً (58)﴾
چون سورهٴ مبارکهٴ «فرقان» در مکه نازل شد و مسئله وحی هم از مسائل محوری سوَر مکّی بود در آیه 51 فرمود: ﴿وَلَوْ شِئْنَا لَبَعَثْنَا فِی کُلِّ قَرْیَةٍ نَّذِیراً﴾ اگر خدا میخواست میتوانست برای هر محلّی یک پیامبری اعزام بکند لکن وجود مبارک پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را برای کلّ این منطقه مبعوث کرد و بار سنگین را روی دوش آن حضرت قرار داد فرمود بار تو سنگین است ما اگر میخواستیم میتوانستیم ولی شأنیّت تو, شخصیّتی که به تو دادیم باعث شده است که آن بار سنگین را روی دوش تو بگذاریم که کلّ این منطقه به رسالت تو احیا بشود لذا باید یک جهاد کبیر بکنی یک جهاد سنگین بکنی هم جهاد فرهنگی سنگینتر از جهاد نظامی است هم وسعت حوزه مسئولیّت تو باعث جهاد کبیر است لذا فرمود: ﴿وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَاداً کَبِیراً﴾ منظور از این جهاد نمیتواند جهاد نظامی باشد زیرا این سوره در مکه نازل شده است در مکه سخن از جهاد نبود حکومتی تشکیل نشده بود نیروهای نظامی در اختیار نداشتند تا بتوانند جهاد کنند فقط یا در تقیّه بودند یا صبر و بردباری و مظلومیّت به سر میبردند و اگر این سوره در مدینه نازل میشد ممکن بود ناظر به جهاد نظامی باشد بنابراین طبق این دو قرینهای که هست یکی اینکه مناسب با آن آیه ﴿لَوْ شِئْنَا لَبَعَثْنَا فِی کُلِّ قَرْیَةٍ نَّذِیراً﴾ است (یک) و از طرفی هم در مکه جا برای جهاد نظامی نبود (دو) معلوم میشود که منظور از این جهادِ کبیر, تحمّل تبلیغ دشوار تعلیم دشوار و تزکیه دشوار است ﴿وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَاداً کَبِیراً﴾.
مطلب دیگر این است که ذات اقدس الهی چند کار را در عالم انجام میدهد بعضی از کارهاست که مخصوص اوست احدی توان آن را ندارد چه اینکه بعضی از اشخاصاند که مخصوص به سِمتهایی هستند که دیگران فاقد آن ارزش و سِمتاند. خدای سبحان انبیا را مبعوث میکند به وسیله آنها ائمه(علیهم السلام) را مشخص میکند که این کار مخصوص خدای سبحان است افرادی هم در اثر داشتن عصمت, شایسته دریافت نبوّت و رسالت و امامتاند که این هم بر اساس ﴿اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ﴾[1] در اختیار خدای سبحان است و گروه مخصوصی به عنوان مبدأ قابلی. معجزاتی هم خدای سبحان به انبیا و اولیایش عطا کرده است که این معجزات هم مخصوص ذات اقدس الهی است راه فکری ندارد جزء علوم نیست ـ جزء علوم نیست یعنی جزء علوم نیست! ـ نمیشود یاد گرفت این کار را انجام داد به قداست روح وابسته است ممکن نیست کسی سالیان متمادی درس بخواند بتواند مرده را زنده کند یا با یک سورهٴ مبارکهٴ «حمد» بیماری را درمان کند یا ابرص و اکمه و اعما را درمان کند اینچنین نیست اینها راه فکری ندارد راه درس و بحث و موضوع و محمول و عرض ذاتی و اینها نیست به قداست روح وابسته است مثل اینکه پیوندهای نسبی با درس و بحث نیست اگر زید پسر عمرو است دیگر پسر عمرو است کسی نمیتواند با درس و بحث پسر عمرو بشود این راه فکری ندارد یک پیوند خارجی است جریان معجزات هم از همین قبیل است اما به استثنای این امور, کارهای عادی که ذات اقدس الهی انجام میدهد این راه تعلیم هم هست یعنی به وسیله نسیم کم کم باد تولید میشود بعد ابر تولید میشود ابر نکاح میشود در اثر تناکح ابرها بعضی از ابرها تلقیح شده باردار میشوند رسالتی پیدا میکنند بر منطقهای ببارند گیاه برویانند گیاه را به ثمر برسانند اینها همه کارهای علمی است ذات اقدس الهی این کارها را مرتب انجام داده و میدهد در آیات الهی اینها را مشخص میکند بشر را هم دعوت میکند که اینها را یاد بگیرید مثل این انجام بدهید و انجام میدهند اینچنین نیست که اینها ممنوع باشد بلکه اینها راهنماییهای الهی است پس اگر سلولهای بنیادی مطرح شد یا میوههای گلخانهای مطرح شد همه اینها برگرفته از نظام خلقت است نه نظام طبیعت و خدای سبحان این کارها را به بشر آموخت.
اما در جریان بحر غالباً آبهای دریا شور است اگر منظور از این بحر همان دریا باشد باید کشف کرد آن دریایی که دو قسمت است یک قسمت آب شیرین دارد یک قسمت آب شور کدام است اگر منظور از این بحر آن نهر بزرگ باشد که این نهرهای بزرگ را هم بحر تعبیر میکنند نظیر رود نیل که در کلمه بحر هم بر او اطلاق شده است اگر این باشد رودخانه شیرین هست در عالم کم نیست اما بحر باشد باید جستجو کرد که بحر شیرین کدام است یعنی کدام دریایی است که یک مقدارش شیرین است یک مقدارش شور و اما آن برزخ و حاجز, مرئی نیست هر کدام از دو طرف به یکدیگر میگویند ﴿حِجْراً مَّحْجُوراً﴾ یعنی نزدیک ما نیا نظیر آنچه در آیه 22 همین سورهٴ «فرقان» گذشت که ﴿یَوْمَ یَرَوْنَ الْمَلاَئِکَةَ لاَ بُشْرَی یَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِینَ وَیَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً﴾ چون آن ملائکه عذاب را که میبینند میگویند نزدیک نیایید ما از شما به خدا پناه میبریم این ﴿حِجْراً مَّحْجُوراً﴾ یعنی نزدیک ما نیایید اینجا هم کلّ واحد از این دو بحر به دیگری میگویند ﴿حِجْراً مَّحْجُوراً﴾ آن برزخ هم حاجز است.
خب ﴿وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَصِهْراً﴾ اینها را ذات اقدس الهی معجزه ندانست اینها را جزء علوم عادی دانست که به دیگران هم یاد میدهد که پیوندهای نسبی باشد پیوندهای سببی باشد مصاهره باشد ﴿وَکَانَ رَبُّکَ قَدِیراً﴾ که اشاره شد همان طوری که در سرفصل این بخش از آیات پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را مخاطب قرار داد فرمود: ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَی رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَّ﴾[2] اینجا هم در پایان این بخش فرمود: ﴿وَکَانَ رَبُّکَ قَدِیراً﴾ بعد میفرماید در برابر این همه نِعم و ادلّه توحیدی یک عدّه بتها را میپرستند کسانی را و اشیائی را میپرستند که آنها نه نافعاند و نه ضارّ عبادت آنها زیانبار است ولی معبود نه ضارّ است نه نافع ﴿وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ﴾ معبودی را که آن معبود نه نافع است نه ضارّ ولی عبادت آنها ضارّ است چون شرک است.
مسئله نفع و ضرر به لحاظ غالب مردم است غالب مردم که عبادت میکنند یا «خوفاً من النار» است یا «شوقاً إلی الجنّة» آن اوحدی از بندگان الهیاند که «حبّاً»[3] و «شکراً»[4] و ذکراً معبود را عبادت میکنند وگرنه غالب مردم یا برای ترس از جهنم است یا برای شوق به بهشت به همین مناسبت هم سِمت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را به عنوان بشیر و نذیر ذکر کرد و ذکر میکند چه اینکه در آیه 56 همین سوره فرمود: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا مُبَشِّراً وَنَذِیراً﴾ پس توده مردم عبادتشان یا در اثر شهوت است یا در اثر غضب; یا در اثر غضب هست که میخواهند از خود دفاع کنند و خطر را دفع کنند «خوفاً من النار» عبادت میکنند یا در اثر شهوت و جاذبه نعمتهای بهشت خدا را عبادت میکنند یا «شوقاً إلی الجنّة» است که با تبشیر هماهنگ است یا «خوفاً مِن النار» است که با انذار هماهنگ است این کارِ غالب مردم است کماند بندگانی که لله خالصاً و «حبّاً» و ذکراً و «شکراً» و فکراً عبادت کنند بنابراین عبادت توده مردم یا برای دفع خطر است یا جلب منفعت.
ذات اقدس الهی هم به مشرکان میفرماید عبادت بتها نه دافع خطر است (یک) نه جالب منفعت است (دو) یعنی آن معبودها نه برای شما خطری را دفع میکنند نه منفعتی را جلب میکنند بلکه عبادت آنها جز ضرر چیز دیگر نیست لذا میفرماید: ﴿وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لاَ یَنفَعُهُمْ﴾ اگر شما بخواهید برای شوق عبادت کنید ﴿وَلاَ یَضُرُّهُمْ﴾ اگر بخواهید برای خوف عبادت کنید لکن عبادت اینها سبب ورود در جهنم است برای اینکه شما دارید علیه دین تلاش و کوشش میکنید ﴿وَکَانَ الْکَافِرُ عَلَی رَبِّهِ ظَهِیراً﴾ ذات اقدس الهی چون غنیّ محض است و قدیر صِرف نه نیازی به کمک دارد و نه میشود به او آسیب رساند یا به او کمک کرد دین او مکتب او راه او آسیبپذیر است یعنی کسی میتواند آسیبی ایجاد کند چند صباحی مانع دیگران بشود که راه خدا را طی نکنند همان طوری که نصرت دین خدا فرض دارد که ﴿إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ﴾,[5] ﴿وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ﴾[6] آسیب رساندن به دین خدا هم فرض دارد گرچه سرانجام ﴿وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ﴾[7] پایان کار به سود اهل تقواست ولی کسی ممکن است چند روزی جلوی پیشرفت دین را بگیرد همان طوری که نصرت دین خدا رواست یعنی ممکن است ﴿إِن تَنصُرُوا اللَّهَ﴾ رواست آسیب رساندن به پیشرفت دین خدا هم ممکن است یعنی محال نیست لذا فرمود: ﴿وَکَانَ الْکَافِرُ عَلَی رَبِّهِ ظَهِیراً﴾ یعنی «علی دینه و علی مکتبه ظهیرا» ظَهیر یعنی پشتوانه و پشتیبان برخیها پشتیبان و پشتوانه حقّاند برخیها پشتیبان و پشتوانه باطلاند کافر پشتوانه و پشتیبان باطل است که علیه دین تلاش و کوشش میکند.
پس این آیه چند نکته را به همراه دارد یکی اینکه عبادت یا خوفاً است که عبادت بتها از این قبیل نمیتواند باشد چون بتها ضارّ نیستند یا شوقاً إلی المنفعه است که عبادت بتها نمیتواند چنین باشد زیرا بتها نافع نیستند ولی عبادت اینها جز ضرر چیز دیگر نیست چون انسان میشود کافر و همین انسانِ کافر با بتپرستیاش علیه دین دارد پشتوانه تأمین میکند یا پشتیبان میشود ﴿وَکَانَ الْکَافِرُ عَلَی رَبِّهِ ظَهِیراً﴾ آنگاه فرمود جهنمی هست قیامتی هست حسابرسی هست چند روزی اینها ممکن است میداندار باشند و تو که رسول خدا هستی سِمت تو جز تبشیر و انذار نیست نه وکیل بر آنها هستی نه وکیلِ علیه اینها هستی[8] که اینها را سرکوب کنی, نه مُصیطر بر اینها هستی[9] که سرکوب کنی, نه جبّار بر اینها هستی[10] که طبق این سه طایفه آیه که قبلاً خوانده شد سلطهای نداری دین هم اینها را آزاد گذاشته در نظام تکوین نه در نظام تشریع, در نظام تشریع جا برای آزادی نیست وگرنه میشود اباحهگری, واجباتی هست محرّماتی هست حدودی هست فرمود: ﴿مَن یَتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَأُولئِکَ﴾[11] کذا و کذا یک مرزبندی هست و مانند آن, اما در نظام تکوین, انسان آزاد است چون همین آزادی باعث کمال است و شما جلوی آزادی تکوینی آنها را نمیتوانی بگیری (یک) مسئولیت شما هم بیش از تبشیر و انذار نیست (دو) ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا مُبَشِّراً وَنَذِیراً﴾ ولی با مردم خردمندانه و عاقلانه این مطالب را در میان بگذار بگو که شما بالأخره عمری را دارید میگذرانید چه بخواهید چه نخواهید در سوداگری هستید «الدنیا سوق ربح فیها قومٌ و خَسر آخرون»[12] که بیان نورانی امام هادی(سلام الله علیه) است شما بالأخره دارید عمر و وقت را صرف میکنید (این یک اصل) در قبال این صرف عمر که سرمایه است چیزی باید بگیرید (این دو) با کسی تجارت کنید که عوض و معوّض هر دو را به شما بدهد (سه) با کسی سوداگری نکنید که عوض و معوّض هر دو را خودش بگیرد (چهار) اگر این کار را کردید مغبون میشوید و در یوم التغابن غَبنتان ظهور میکند (پنج و شش).
اما مطلب اول این روشن است بالأخره انسان هر لحظه دارد سرمایه میدهد دیگر «نفس المرء خُطاه إلی أجله»[13] این بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) است که انسان هر دَمی که برمیآورد هر نفسی که میکشد یک قدم به قبر نزدیک میشود پس سرمایه را دارد میدهد این سرمایه را با چه کسی معامله کند درباره چه بدهد اگر با خدا معامله کرد که ﴿إِنَّ اللّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم﴾[14] و مانند آن خدای سبحان دو کار میکند هم این مثمن را میپروراند بالا میبرد جان را کامل میکند هم ثمنِ سنگینی به او عطا میکند به نام بهشت حالا یا ﴿جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِها الْأَنْهَارُ﴾[15] است یا گذشته از ﴿جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِها الْأَنْهَارُ﴾, ﴿عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾[16] است که افراد فرق میکنند آن وقت این عوض و معوّض هر دو را به خود انسان میدهد انسان مالک خودش میشود و مالک بهشت میشود تعبیر ﴿لَهُمْ جَنَّاتٌ﴾[17] هم ارشاد به همین است که جنّت, للمؤمن است که با لام تعبیر کرده نه اینکه ما اینها را وارد بهشت میکنیم, ما اینها را وارد بهشت میکنیم آیات دیگر است اما ﴿لَهُمْ جَنَّاتٌ﴾ سِمت اختیاری به اینها میدهد لذا اینها حقّ شفاعت دارند گروهی که ﴿لَهُمْ جَنَّاتٌ﴾ شدند اینها میتوانند شفیع هم باشند خب پس عوض و معوّض هر دو را خدا به انسان داده از این جهت ﴿وَمَنْ أَوْفَی بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ﴾[18] فرمود به شما تبریک میگوییم بشارت به شما چه داد و ستدی از این بهتر که عوض و معوّض هر دو را شما داشته باشید ولی اگر کسی ـ معاذ الله ـ با شیطان معامله کرد شیطان کلّ هویّت را تسخیر میکند و از انسان سواری میخواهد عوضی که شیطان به انسان میدهد بردگی خود انسان است که این عوض مثل معوّض در اختیار خود شیطان است در سورهٴ مبارکهٴ «اسراء» گذشت که من سواری میخواهم من مقداری اینها را فریب میدهم با چهارتا گناه با چهارتا معصیت با چهارتا کارهای شهوی و غضبی اینها را به دام میکشم وقتی به دام کشیدم خود اینها مِلک طلق من میشوند وقتی ملک طلق من شدند آن چیزهایی که من میخواهم و به آنها دادم باید در خدمت من به کار بگیرند لذا در آن بخش از سورهٴ «اسراء» فرمود: ﴿لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ﴾[19] من احتناک میکنم «احتنک الفرس» به آن سوارکار مسلّطی میگویند که بر اسب سوار بشود حنک و تحت حنک او را در اختیار بگیرد هر جا میخواهد ببرد هر طور میخواهد براند گفت ﴿لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ﴾ من سواری میخواهم این عوض و معوّض هر دو برای شیطان میشود این طور نیست که حالا اگر کسی بردگی شیطان را پذیرفت دوباره بخواهد برگردد مقدورش باشد میبینید بعضیها میگویند ما هر چه میخواهیم برگردیم نمیتوانیم, نمیتوانیم برای اینکه به بند کشیده شدند خب بنابراین انسان مرتب دارد سرمایهگذاری میکند چه بهتر که با خدا سرمایهگذاری کند که عوض و معوّض هر دو را میبرد. در این بخش فرمود با پیغمبر خدا هم که اگر شما معامله کردید این چون رسول خداست حرف خدا را دارد میزند آن عوض و معوّض هر دو را به شما میدهد یعنی شما آزاد میشوید مالک میشوید مَلک میشوید و این همه فضایل دنیا و برزخ و قیامت برای شماست من از شما چیزی میخواهم که آن چیز را میخواهم به شما بدهم اینکه میگویند ما چیزی از شما نمیخواهیم مگر اینکه شما به راه بیفتید یعنی آن مُزدی که میخواهید به ما بدهید آن مُزد هم به شما برمیگردد ﴿مَا سَأَلْتُکُم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ﴾[20] یعنی این عوض هم مثل معوّض برای شماست ما چیزی نمیخواهیم این تعبیر در قرآن وصف همه انبیا آمده یعنی ما هیچ چیزی از شما نمیخواهیم اما اینکه از شما چیزی میخواهیم که به شما برگردانیم در حقیقت رشد شما, اجر ماست یعنی عوض و معوّض هر دو برای خود شماست آن تعبیر ﴿لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً﴾ حرف همه انبیاست تعبیرشان این است که ما از شما چیزی نمیخواهیم اما چند تعبیر درباره پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است که دارد ما از شما چیزی میخواهیم ﴿لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی﴾[21] یعنی ولایت اهل بیت, اجر من است من این را از شما میخواهم بعد هم فرمود: ﴿مَا سَأَلْتُکُم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ﴾ ما که اجر مادّی از شما نخواستیم اینها هستند که حرف ما را میزنند اینها هستند که جای ما مینشینند اینها هستند که کار ما را میکنند بنابراین ما چیز زایدی از شما نخواستیم لذا سه مطلب را قرآن کریم در کنار هم ذکر میکند اول نفی اجر بالقول المطلق که ﴿لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً﴾ دوم و سوم این دو طایفه از آیات, مخصّص یا مقیّد نیستند اینها یک استثنای منقطعاند شبیه متّصل فرمودند ما از شما اجر نمیخواهیم مگر مودّت اهل قربا, خب مودّت اهل قربا که به سود پیغمبر نیست به سود خود مردم مؤمن است یا در همین آیه محلّ بحث یعنی آیه 57 فرمود: ﴿قُلْ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَن شَاءَ أَن یَتَّخِذَ إِلَی رَبِّهِ سَبِیلاً﴾ این یک استثنای منقطع است شبیه متّصل شما از شما اجری نمیخواهیم مگر اینکه شما کامل بشوید خب این «مگر» به حسب ظاهر استثنای متّصل است ولی در حقیقت استثنای منقطع است چون اجر و خود شخص هر دو برای خود شخص میشوند چیزی به پیغمبر برنمیگردد.
پرسش:
پاسخ: نه خب مبادی اختیاری دارد دیگر, درست است نسیان یک امر اختیاری نیست ولی مبادی اختیاری دارد دیگر چون مبادی اختیاری دارد حفظ از همین قبیل است ترکش نسیان, محبّت از این قبیل است عداوت از این قبیل است مبادی اختیاری دارد مبادی اختیاری این است که ادراک داشتن معرفت داشتن بحث کردن جستجو کردن اینکه راه مشخص بشود حالا اگر راه مشخص شد یقیناً انسان محبّت پیدا میکند دیگر اگر معلوم بشود چه چیزی سمّ است چه چیزی عسل است خب یقیناً انسان نسبت به عسل محبّت پیدا میکند و نسبت به سمّ نفرت پیدا میکند ولی بعد از اینکه مشخص شد کسی معتاد بشود خب به سوء اختیار خودش, خودش را به موادّ مخدّر مبتلا کرده. بنابراین تولّی و تبرّی محبّت و عداوت اینها چون مبادی اختیاری دارند قابل تکلیفاند.
این آیه یعنی آیه 57 سورهٴ «فرقان» که محلّ بحث است و همچنین آیه 23 سورهٴ «شوریٰ» که فرمود: ﴿لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی﴾ و آیه دیگری که فرمود: ﴿مَا سَأَلْتُکُم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ﴾[22] هیچ کدام مخصّص یا مقیّد عموم یا اطلاق ﴿لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً﴾ نیست چون اجر آن است که به آن شخص مستأجر برگردد نه به اجیر الآن شخصی دیگری را اجیر میکند که خانه او را بسازد این صاحبکار میشود مستأجر و این بنّا میشود اجیر خب این بنّا کاری را به سود مستأجر انجام میدهد اجرتی هم میگیرد اما اگر شما به فرزندتان گفتید که اگر درس خواندی این قدر مثلاً به شما میدهم اگر در امتحان موفّق شدید این مقدار من به شما میدهم این عوض و معوّض هر دو به سود فرزند است این طور نیست که حالا او که عالِم شد کامل شود به سود غیر خودش باشد ممکن است در این مثال خدشهای پیدا بشود که گاهی فرزند دانشمند به سود پدر خواهد بود ولی نسبت به ذات اقدس الهی یا پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) که غنیّاند بینیازند از کار ما, این جا برای استدراک نیست.
خب پس خدا فرمود بیع کنید ولی هر دو را به شما میدهیم برای اینکه جان شما را سالم نگه میداریم بهشت را هم به جان سالم عطا میکنیم و خودتان حیات پیدا میکنید پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم همین حرف را دارد میفرماید ما از شما چیزی نمیخواهیم اگر گفتیم چیزی میخواهیم آن به حسب ظاهر تعبیر استثناست ولی واقعش استثنای منقطع است در سورهٴ مبارکهٴ «شوریٰ» تعبیر این است که من از شما اجری میطلبم و آن مودّت اهل بیت است; آیه 23 سورهٴ مبارکهٴ «شوریٰ» این است که ﴿قُل لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی﴾ خب بعد فرمود: ﴿مَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْناً﴾ مصداق شفاف و روشن حَسنه در اینجا ولایت است برای اینکه این محفوف است بما یَصلح للقرینیّه درست است که خیرات دیگر حسنه است اما از اینکه فرمود من از شما مودّت اهل بیت میخواهم بعد هر کس حسنه داشته باشد من حسنه او را اضافه میکنم مصداق روشنش ولایت است دیگر خب پس ﴿مَن یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْناً﴾ تولّی این خاندان(علیهم السلام) حسنه است اگر کسی تولّی پیدا کرد ذات اقدس الهی این حسنه را حسنات میکند و شکوفا میکند و به خود آدم برمیگرداند اگر به خود آدم برگرداند معلوم میشود اینکه فرمود: ﴿لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی﴾ به حسب ظاهر متّصل است ولی در واقع استثنای منقطع است این اجر نیست در آیه محلّ بحث هم که فرمود: ﴿إلاَّ مَن شَاءَ أَن یَتَّخِذَ إِلَی رَبِّهِ سَبِیلاً﴾ این به حسب ظاهر استثنا متّصل است ولی واقعاً استثنا منفصل است چون طیّ سبیل خدا که به سود پیغمبر نیست به سود خدای سبحان نیست لذا در بخشهای دیگر فرمود: ﴿مَا سَأَلْتُکُم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ﴾[23] به صورت شفاف بیان کرد این ﴿مَا سَأَلْتُکُم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ﴾ بیان این است که نه ما آن عام را تخصیص دادیم نه آن مطلق را تقیید کردیم نه از شما چیزی خواستیم عوض و معوّض هر دو برای شماست اگر گفتیم بیع کنید یعنی بیعت کنید ثمن و مثمن هر دو برای شما, اگر گفتیم اجیر بشوید ما مستأجریم شما را اجیر میکنیم که این کار را انجام بدهید اجرت و منفعت هر دو برای شماست ما چیزی از شما نخواستیم.
پرسش: استاد اینکه فرمودید اتّخاذ سبیل حق به سود پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و خداوند نیست به سود دین حق که هست.
پاسخ: دین برای خود انسان است دیگر; دین صراط است دیگر. این دین هر چه شفافتر باشد سالک آسانتر میرود صراط را این راه را هر چه غبارروبی بکنند توسعه بدهند شفاف بکنند مانع را بردارند آن سالک و رونده آسانتر میرود دیگر, این راه را آسان میکنند اما به سود رونده است.
در بخشهایی از سورهٴ مبارکهٴ «قلم» فرمود اینها چه بهانهای دارند مگر یک بار سنگینی روی دوش آنهاست چیزی از آنها میخواهی که برای آنها گران و سنگین است; آیه 46 سورهٴ مبارکهٴ «قلم» این است ﴿أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْراً فَهُم مِن مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ﴾ اینها زیر بار غرامت میروند؟! چیزهایی اگر از آنها میخواستی به عنوان اجرت تعلیم مزد تعلیم و مانند آن آنها میتوانستند بگویند این یک غرامت است اما چیزی از اینها نمیخواهی حالا که چیزی از اینها نمیخواهی و مرتب داری به اینها خدمات ارائه میکنی آن اجری هم که تعبیر شده است به نام ولایت اهل بیت آن اجر مثل منفعت کار هر دو به خود اجیر برمیگردد یعنی عوض و معوّض هر دو در اختیار اجیر خواهد بود لذا از او به عنوان حسنه یاد کرد در آیه محلّ بحث هم همین است.
در سورهٴ مبارکهٴ «ص» آیه 86 این است ﴿مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ﴾ سایر انبیا هم همین حرف را زدند در سورهٴ «یس» ذکر شهیدی هست همان طوری که ما در زیارت <وارث> به شهدا عرض میکنیم «فَیا لیتنی کنّتُ معکم»[24] ای کاش با شما بودیم شهدا هم میگویند ای کاش با ما بودید میدیدید اینجا چه خبر است منتها این حرفِ شهید و حرفِ این شهید در سورهٴ مبارکهٴ «یس» هست که در آنجا در آیه 26 و 27 میگوید: ﴿یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ ٭ بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ﴾ همان طوری که بازماندههای شهدا به شهدا میگویند «یا لیتنا کنّا معکم» شهدا هم میگویند ای کاش با ما بودید میدیدید اینجا چه خبر است ما همین مقدار را میدانیم که آنها دین را کمک کردند به فیضی رسیدند اما فیضشان چیست نمیدانیم که ﴿لَهُم مَا یَشَاؤُنَ﴾[25] است ﴿لاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُم مِن قُرَّةٍ أَعْیُنٍ﴾[26] است نیست شهید هم میگوید ای کاش بودید اینجا میدیدید که خدا با ما چه کرد ﴿قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ ٭ بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ﴾[27] همین شهید سورهٴ «یس» قبل از شهادتش به جامعهاش گفته که از انبیا پیروی کنید لوجهین اینها دو کار میکنند یکی اینکه خوب حرف میزنند حرفِ خوب میزنند غرض ندارند یکی اینکه عوض نمیخواهند خب اگر کسی خدمات رایگان میدهد خوب هم خدمت میکند چیزی هم نمیخواهد خب گوش بدهید ﴿اتَّبِعُوا﴾ کسی را که این دو صفت را دارد ﴿اتَّبِعُوا مَن لَا یَسْأَلُکُمْ أَجْراً﴾ (یک) ﴿وَهُم مَّهْتَدُونَ﴾[28] (دو) خب حالا اگر طبیبی باشد رایگان دارد خدماتی را میدهد یک طبیب حاذقی است خب کدام عاقلی است که حرفش را گوش نمیدهد حرف شهید سورهٴ «یس» این است که انبیا با دو عنصر محوری آمدند یکی اینکه خوب خدمت ارائه میکنند یکی اینکه رایگان است خب اگر مهندسی معماری بنّایی طبیبی داروسازی خدمات صادقانه و حاذقانه ارائه کند (یک) رایگان باشد (دو) هر عاقلی قبول میکند (سه), ﴿اتَّبِعُوا﴾ کسی را که این دو مطلب را دارد ﴿اتَّبِعُوا مَن لَا یَسْأَلُکُمْ أَجْراً﴾ (یک) ﴿وَهُم مَّهْتَدُونَ﴾ این (دو) همه انبیا این طورند.
خب پس عقلا و شهدا حرفشان همین است که انسان باید بپذیرد و عصاره حرف شهدا که برگرفته از تعلیم انبیاست این است که آقایان حرف کسی را گوش بدهید با کسی معامله کنید با کسی بیعت کنید و عقد بیع ببندید که عوض و معوّض هر دو را به شما میدهد این بیعت را که بیعت میگویند چون بیع است دیگر منتها یک تاء اضافه شده انسان تا بیع نکند نفروشد که نمیگویند بیعت حرف این شهید همان حرف انبیاست که یاد گرفته که با کسی بیعت کنید که عوض و معوّض هر دو را به شما میدهد ﴿اتَّبِعُوا مَن لَا یَسْأَلُکُمْ أَجْراً وَهُم مَّهْتَدُونَ﴾.
اما آنچه در بحث دیروز اشاره شده راجع به تقلید ـ حالا بحث, بحث فقهی نیست بحث تفسیری است لکن [ضرورتاً اشارهای میشود که] ما که نمیخواهیم از مُرده یا کسی که مانند مرده است تقلید کنیم مرجع را برای فتوا نمیخواهند اگر دین از سیاست جدا بود و اگر مرجع مُرده و زندهٴ بیکار یکی بود بله, سخن از اعلم بودن شیخ انصاری یقینی است اما نمیگویند مستقیماً به شیخ انصاری مراجعه کرد ما کسی را میخواهیم که «مجاری الامور بید العلماء»[29] کسی را میخواهیم که «أمّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا»[30] کسی را میخواهیم که مثل مُرده نباشد خب مادامی که حوزه در تعلیم ـ در تعلیم یعنی در تعلیم! ـ باقیِ بر تقلید از میّت است توده مردم مملکت هم در تقلید, باقی بر تقلید از میّتاند ولو از رساله زنده عمل بگیرند برای اینکه این در تعلیم, تابع مرده است حرفِ جدیدی ندارد درس خارج هم مجموع چندتا سطح نیست که کسی چندتا سطر را چندتا حاشیه را مطالعه کند بگوید من دارم درس خارج میگویم, درس خارج یعنی خارج از آنچه دیگری گفته با نوآوری باید همراه باشد یک حرف تازه است مجموع چندتا سطح نمیشود درس خارج این اصل اول, وقتی رهبران فکری حوزه در تعلیم, باقیِ بر تقلید از میّتاند جامعه هم در تقلید باقیِ بر تقلید از میّت است ولو به حسب ظاهر رساله زید را گرفته دارد حرف زید را گوش میدهد, بنابراین حوزه بالندگی خودش را باید حفظ بکند البته هستند مردان بزرگ و بزرگواری که بالندهاند حرفهای نو دارند خارجِ حقیقی دارند و مانند آن ولی باید به هر وسیله توسعه پیدا کند.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . سورهٴ انعام, آیهٴ 124.
[2] . سورهٴ فرقان, آیهٴ 45.
[3] . الکافی, ج2, ص84.
[4] . نهجالبلاغه, حکمت 237.
[5] . سورهٴ محمد, آیهٴ 7.
[6] . سورهٴ حج, آیهٴ 40.
[7] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 128 ؛ سورهٴ قصص, آیهٴ 83.
[8] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 54.
[9] . سورهٴ غاشیه, آیهٴ 22.
[10] . سورهٴ ق, آیهٴ 45.
[11] . سورهٴ بقره, آیهٴ 229.
[12] . تحفالعقول, ص483.
[13] . نهجالبلاغه, حکمت 74.
[14] . سورهٴ توبه, آیهٴ 111.
[15] . سورهٴ آلعمران, آیهٴ 15.
[16] . سورهٴ قمر, آیهٴ 55.
[17] . سورهٴ آلعمران, آیهٴ 198.
6.سورهٴ توبه, آیهٴ 111.
[19] . سورهٴ اسراء, آیهٴ 62.
[20] . سورهٴ سبأ, آیهٴ 47.
[21] . سورهٴ شوریٰ, آیهٴ 23.
[22] . سورهٴ سبأ, آیهٴ 47.
[23] . سورهٴ سبأ, آیهٴ 47.
1.اقبال الاعمال، ص572.
[25] . سورهٴ زمر, آیهٴ 34؛[25] . سورهٴ شوری, آیهٴ 22؛[25] . سورهٴ ق, آیهٴ 35.
[26] . سورهٴ سجده, آیهٴ 17.
[27] . سورهٴ یس, آیات26و27.
[28] . سورهٴ یس, آیهٴ 21.
1.ر.ک:تحف العقول،ص 238.
2.کمال الدین،ج2،ص484.
تاکنون نظری ثبت نشده است