- 556
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 160 تا 175 سوره شعراء
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 160 تا 175 سوره شعراء"
- ازبین بردن معجزه مخالف معجزه نیست
- اگر کسی مدّتی در جامعهای زندگی کرد جزء برادران اجتماعی آن قوم خواهد بود.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِینَ (160) إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَلاَ تَتَّقُونَ (161) إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ (162) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ (163) وَمَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَی رَبِّ الْعَالَمِینَ (164) أَتَأْتُونَ الذُّکْرَانَ مِنَ الْعَالَمِینَ (165) وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُم مِّنْ أَزْوَاجِکُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ (166) قَالُوا لَئِن لَمْ تَنتَهِ یَا لُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِینَ (167) قَالَ إِنِّی لِعَمَلِکُم مِنَ الْقَالِینَ (168) رَبِّ نَجِّنی وَأَهْلِی مِمَّا یَعْمَلُونَ (169) فَنَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِینَ (170) إِلَّا عَجُوزاً فِی الْغَابِرِینَ (171) ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ (172) وَأَمْطَرْنَا عَلَیْهِم مَّطَراً فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنذَرِینَ (173) إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُم مُّؤْمِنِینَ (174) وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیرُ الرَّحِیمُ (175)﴾
چون سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» در مکه نازل شد و عدّه زیادی از مردم مکه مخصوصاً آن ملأ و صنادید قریش در برابر وحی الهی مقاومت میکردند و کارشکنی میکردند و دهنکجی و اهانت میکردند وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نگران بود که چرا مردم ایمان نمیآورند که در صدر همین سوره خدا فرمود: ﴿لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ﴾[1] برای تسلّی قلب مطهّر آن حضرت از یک سو و هشدار به مردم مکه از سوی دیگر, قصص فراوانی را در این سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» بیان کردند که بخش پایانی همه این قصص, تنبیه و تعذیب تبهکاران است تا مردم مکه متوجه بشوند و بیدار بشوند. یکی از آن اقوامی که قصّهشان در این سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» آمده است جریان قوم لوط است.
در بحث دیروز اشاره شد که قوم ثمود، ناقه حضرت صالح را عَقْر کردند کُشتند. گاهی ممکن است این سؤال مطرح بشود که چگونه ناقهای که معجزه است به وسیله افراد عادی کشته میشود. معجزه آن است که مانند ندارد کسی نمیتواند مانند آن بیاورد ولی از بین بردن آن در حقیقت معجزه دخیل نیست افرادی را که وجود مبارک عیسای مسیح به عنایت الهی زنده میکردند که فرمود: ﴿وَأُحْیِی الْمَوْتَی بِإِذْنِ اللّهِ﴾[2] اگر مردهای را وجود مبارک مسیح زنده میکرد این کار معجزه بود اگر کسی یک فرد عادی باشد مردهای را زنده کند آن وقت این نقض اعجاز مسیح(سلام الله علیه) است اما اگر کسی را وجود مبارک مسیح با معجزه احیا کند دیگری او را بکُشد اینکه مخالف با اعجاز نیست برای اینکه آن کسی که با معجزه حضرت مسیح(سلام الله علیه) زنده شد بعد از مدّتی با موت طبیعی میمیرد کُشتن کسی که با معجزه حضرت زنده شد این مخالف با اعجاز نیست این ناقه هم بعد از مدّتی میمرد حالا کشتن این ناقه, عقر این ناقه که مخالف معجزه نیست اگر کسی بتواند از سینه این سنگ صمّاء شتری در بیاورد بله آن مخالف معجزه است.
مطلب دیگر درباره قوم ثمود بود که دو تعبیر درباره اینها آمده است در آیه 151 و 152 خدا فرمود: ﴿وَلاَ تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ ٭ الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَلاَ یُصْلِحُونَ﴾ اینها جمع کردند بین فساد و نفی اصلاح یعنی همه کارهای زشت را انجام میدادند هیچ کارهای خوب هم انجام نمیدادند قهراً کارهایی را که قوم عاد داشتند اینها هم داشتند درست است که از اطلاق این آیه استفاده میشود که اینها در فساد اسراف داشتند هیچ کار صالحی انجام نمیدادند و خلافهایی که قوم عاد داشتند اینها مرتکب میشدند انجام میدادند لکن ویژگی قوم عاد در این بود که ﴿أَتَبْنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ آیَةً تَعْبَثُونَ ٭ وَتَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ ٭ وَإِذَا بَطَشْتُم بَطَشْتُمْ جَبَّارِینَ﴾[3] این ویژگیها را نداشتند نه اینکه اصل این خلاف را نمیکردند پس اگر از اطلاق آن دو آیه ما استفاده کنیم که هر گونه فسادی را قوم ثمود میکردند این منافات ندارد که برخی از فسادها جزء ویژگیهای قوم عاد بوده یعنی آنها در آن جهت افراط داشتند خب حالا برسیم به بحث امروز.
تأنیث ﴿کَذَّبَتْ﴾ به مناسبت همان امّت و جماعت و اینهاست و اما تذکیر همه ضمیرهایی که به عنوان ضمیر جمع مذکّر سالم به قوم برمیگردد به لحاظ لفظ قوم است و حضرت لوط(سلام الله علیه) اهل آن منطقه نبود خارج از آن منطقه بود و اگر قرآن کریم از لوط(سلام الله علیه) به عنوان برادر قوم یاد میکند فرمود: ﴿إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ﴾ اخوّت قبلاً گذشت که گاهی اخوّت نسبی است گاهی ایمانی است گاهی قبیلگی است گاهی انسانی و اجتماعی است اگر کسی مدّتی در جامعهای زندگی کرد جزء برادران اجتماعی آن قوم خواهد بود و اگر در همین آیه فرمود: ﴿أَخُوهُمْ لُوطٌ﴾ یا در بخشی از آیات دیگر فرمود: ﴿وَإِخْوَانُ لُوطٍ﴾[4] نشان میدهد که این برادر اجتماعی اینها بود نه برادر دینی یا قبیلگی یا نسبی.
مطلب دیگر مشترک بین همه این انبیا(علیهم السلام) است که قصصشان در این بخش آمده و آن این است که همه اینها از خودشان تعریف کردند با سه عنصر؛ همه فرمودند ما سابقه درخشان داشتیم همه فرمودند ما لاحقه درخشان داریم همه فرمودند ما مقامی داریم که دیگران ندارند این خودستاییِ نابهجا نیست اگر کسی از طرف ذات اقدس الهی مأمور شد و پذیرش مأموریت او به این است که هم حرف معقول بزند هم خودش مقبولیّت اجتماعی داشته باشد تا مشروعیّت و مقبولیّت هر دو را جمع بکند این خودستایی بیجا نیست انبیا باید بگویند که ما حرفمان معقول است و خود ما مقبول, حرف ما معقول است چون مطابق با برهان است خود ما مقبولیم برای اینکه سوابق درخشان داشتیم لاحقه درخشان هم داریم پس این یک خودستایی ناروا نیست اگر قرآن کریم از انبیا(علیهم السلام) این سه مطلب را بازگو میکند که همه اینها فرمودند ما گذشته خوبی داشتیم همه اینها فرمودند ما آینده خوبی داریم همه اینها فرمودند ما حرف خوبی میزنیم این برای آن است که در موقع پذیرش مردم دو عنصر لازم است یکی مشروعیّتش که از طرف خدای سبحان است یکی مقبولیّتش که شناخت مردم است طبق سابقه و امثال ذلک و لوط گرچه از آن قوم نبود ولی مدّتها در بین آن مردم زندگی کرد مردم هم او را به عظمت شناختند که مقبولیّت رهبران از همین راه تأمین میشود.
پرسش: جناب استاد اینکه نام قوم لوط را نبرده جهت خاصی داشته؟
پاسخ: قوم لوط به پیغمبرشان اسناد داده شد در قوم نوح مگر اسمشان را برده حالا قوم عاد و ثمود در اثر شهرت تاریخی که داشتند درباره عاد فرمود: ﴿إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ﴾[5] یا درباره ثمود ﴿الَّذِینَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ﴾[6] که شهره تاریخ بودند اما آنهایی که شهره تاریخ نبودند مثل قوم نوح مگر اسم آنها را برده.
بنابراین این خودستایی, محمود است نه مذموم ﴿إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ ٭ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ ٭ وَمَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَی رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ اما توجّه و تنبّهی که وجود مبارک لوط به آن موضع درد و فساد اجتماعی قومش گذاشت این بود حالا آن مسائل دیگر که در جریان عاد و ثمود و اینها بود آنها با آن جملهها گذشت و همان نصایح کافی بود اما آنچه مشکل ویژه قوم لوط بود همین است. یک بیان نورانی از امام رضا(سلام الله علیه) است که حضرت فرمود: «کلّما أحدثَ العبادُ مِن الذّنوب ما لم یَکونوا یعمَلون أحدَثَ الله لهم مِن البلاء ما لم یکونوا یَعرِفون»[7] این از بیانات نورانی آن حضرت است که مرحوم کلینی نقل کرده یعنی هر وقت مردم یک گناه بیسابقه انجام بدهند یک بلا و عذاب بیسابقهای هم دامنگیر آنها میشود الآن شما ببینید این مشکل ایدز و امثال ایدز این بیماریها خب قبلاً اصلاً سابقه نداشت نه اینکه قبلاً بود و نمیتوانستند معالجه کنند گناهان بیسابقه باعث این عذابها و دردها و بلاهای بیسابقه است اینچنین نیست که انسان یک چیز جدایی در عالَم باشد حوادث عالم در انسان مؤثر است اعمال انسان در حوادث مؤثر است این طور نیست که این بیگانه باشد و عالم از او بیگانه همان طوری که رخدادهای جهان در تصمیمگیریهای انسان در کیفیت زندگی انسان مؤثر است اعمال انسان هم در پیدایش حوادث مؤثر است.
این بخش مکرّر در قرآن کریم گذشت که فرمود اگر مردم عمل صالح داشته باشند ایمان داشته باشند بیراهه نروند راه کسی را نبندند ما باران به موقع میفرستیم برکات آسمانی برکات زمینی نصیبشان میکنیم ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ وَلکِن کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ﴾[8] فرمود اگر اینها مردان صالح باشند به خدا و قیامت اعتقاد داشته باشند ایمان داشته باشند ما فصول چهارگانه اینها را تنظیم میکنیم.
خب اگر فرمود: ﴿وَقَدَّرَ فِیهَا اقْوَاتَهَا فِی أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ﴾[9] یعنی «فی أربعة فصول» در قرآن فرمود اگر شما بهراه بودید این نعمتها هست خدا به عدد عطش هر گیاهی یک قطره میفرستد منتها اگر یک جامعه لایق بودند این باران را برای آنها میفرستد وگرنه به دریاها راهنمایی میکند فرمود ما باید فرمان بدهیم به این بادها که ابرهای باردار را کجا زایمان کنند ﴿وَأَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ﴾[10] کار ماست بنابراین اینچنین نیست که دعای باران بیاثر باشد نماز استثقا بیاثر باشد سخن صریح ذات اقدس الهی این است که اینها چون بیراهه رفتند ما نعمتهایمان را کم کردیم اگر بهراه باشند ﴿لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّماءِ﴾ خب این هست حالا که اینچنین است بیان نورانی امام رضا(سلام الله علیه) این است که اگر یک وقت جامعهای گناه جدید انجام داد گرفتار یک عذاب جدید میشود لوط(سلام الله علیه) به قومش فرمود این گناهتان بیسابقه است این ﴿مِنَ الْعَالَمِینَ﴾ ما در ﴿اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ﴾[11] از کلمه ﴿الْعالَمِینَ﴾ چه میفهمیم؟ یعنی عالَم انسانها یا نه, مطلق عوالم؛ عالم جن یک صورت دارد عالم حیوانات دریایی یک صورت دارد پرندگان یک صورت دارند حیوانات وحشی یک صورت دارند حیوانات حلالگوشت یک صورت دارند هر کدام یک عالمی دارند خدا ربّالعالمین است بیان نورانی حضرت لوط(سلام الله علیه) این بود که کاری شما کردید که هیچ کس نکرده و نمیکند نه جنها میکنند نه سگها میکنند نه خوکها میکنند شما از این حیوانشناسها سؤال کنید آیا سگ نر با سگ نر جمع میشود یا نه؟! بیان حضرت لوط این بود که کاری کردید که هیچ کسی نمیکند نه تنها انسانها; ﴿مِنَ الْعَالَمِینَ﴾ یعنی ﴿مِنَ الْعَالَمِینَ﴾. اینکه ذات اقدس الهی درباره برخی از انسانها فرمود: ﴿أُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾[12] همین است. شما حالا بررسی کنید ببینید حیوانی پیدا میشود که این کار را بکند آن وقت در شرایط کنونی یک عدّه طرح به مجلسشان میبرند که بگویند این کار قانونی است! خب این قرآن است که میفرماید: ﴿بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ لوط(سلام الله علیه) فرمود شما که اصلاً نمیفهمید این کار برای چیست اصلِ ازدواج برای حفظ نسل است ذات اقدس الهی در همه اینهایی که یاد شده این ازدواج را مقرّر کرد برای اینکه نسل بماند فرشتهها این کار را ندارند برای اینکه اینها مرگ و میر ندارند تا زاد و ولد داشته باشند اما جنها این طورند انسانها این طورند پرندهها این طورند وحشیها این طورند ماهیها این طورند چه توالدی چه تولّدی بالأخره آنکه تخم میکند بعد از نکاح تخم میکند دیگر حالا یا حیوانات تولیدیاند نظیر مرغها که تخمگذاری میکنند یا توالدیاند نظیر گوسفندان بالأخره بعد از نکاح است دیگر خب انسان مثل فرشته نیست که بشخصه بماند این به نوع باید بماند این نسل باید حفظ بشود طرزی ذات اقدس الهی انسانها را حیوانها را پرندهها را جهندهها را آفرید که اینها نر و ماده دارند برای حفظ نسل چه در آبزی چه در غیر آبزی فرمود ما این کار را کردیم برای حفظ نسل همان طوری که غذا خوردن برای آن است که شخص بماند و فرشته نیازی به غذا ندارد همان طور ذات اقدس الهی نکاح را برای حفظ نسل خلق کرده و فرشتهها نیازی به نکاح ندارند چون مرگ و میر ندارند.
بیان لطیف حکما این است که انسان که غذا میخورد غذای انسان مثل غذای حیوان در طبیعت آماده نیست این یک سعی فراوان و کوشش زیاد میخواهد تا غذا تهیه کند خب اگر لذّتی از این کار نبرد این غذا را تهیه نمیکند و قهراً میمیرد ذات اقدس الهی لذّتی در غذا خوردن به انسان داده این لذّت تَغذّی به منزله مُزد کارگری اوست این خیال میکند که انسان برای اینکه غذا بخورد لذّت میبرد و چون نمیفهمد و مغالطه میکند و خیال میکند غذا خوردن برای لذّت بردن است تا لذّت در فضای کام او هست دهن میجنباند غذا میخورد اکثر بیماریهای انسان در اثر بدخوری و پرخوری است خب آدم این قدر میخورد که در مجلس آروغ بزند و بارها این حدیث از وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شد که در مجلس آن حضرت کسی آروغ زده بود با آن ادبِ الهی که حضرت داشت فرمود مواظب دهنت باش مگر آدم این قدر غذا میخورد که در حضور دیگری آروغ بزند «أقصر مِن جَشاٴک»[13] یک انسان پرخور که خوشفهم در نمیآید[14] این محقّق شدنی نیست خوشدرس بشود نیست چه حوزوی چه دانشگاهی انسانی که همیشه سیر باشد هرگز عاقل و خردمند نخواهد شد به میزانی که انسان غذا لازم دارد غذا میخورد دیگر همان طوری که تفریط بد است افراط هم بد است خب اگر گفتند تا اشتها به غذا نداشتی کنار سفره نرو یک مختصر مانده سیر بشوی بلندشو برای اینکه شما میخواهی جا برای درک داشته باشی این روح شما این را سرگرم کردی که این غذاهایی که خوردی پرخوری کردی این را تبدیل بکند به زباله و حل کند دیگر جا برای فکر برایش نگذاشتی شما حکیمی را وادار کردی که بیاید زبالههای شهر را جمع بکند خب بله این میکند ولی خب حیف است دیگر, اگر فقیهی را حکیمی را استادی را طبیبی را بگویی تو باید این زبالههای شهر را جمع بکنی مجبورش بکنی خب میکند ولی بالأخره او کار مهمتری دارد این روح, حکیم است فقیه است طبیب است بزرگوار است آدم این را تمام برنامهها را بدهد که این غذاهایی را که خوردیم را هضم بکند تحویل دستشویی بدهد خب این ظلم به روح است دیگر, به مقداری که این بدن نیاز دارد انسان غذا میدهد و این غذا را همین نفس تبدیل میکند چرا انسانی که مرد این غذا دیگر هضم نمیشود چون خود بدن از آن جهت که بدن است غذا هضم نمیکند خب پس این روح که خلق شده است خلیفه الهی باشد عالِم باشد محقّق باشد او را که انسان وقف کار بیجا نمیکند. غذا خوردن حسابی دارد نکاح هم حسابی دارد غذا برای حفظ شخص است به مقدار معقول و نکاح برای حفظ نسل است به مقدار معقول فرمود ما زن آفریدیم مرد آفریدیم نر و ماده آفریدیم دریایی این طور است صحرایی این طور است پرندهها این طور است جنها این طورند انسانها این طورند که نسل بماند شما کاری کردید که نه پرنده میکند نه درنده میکند نه صحرایی میکند نه دریایی میکند ﴿مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِینَ﴾ آخر این چه کاری است دارید میکنید؟! این ﴿فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ﴾[15] را که شیطان تهدید کرده احیاناً میتواند یکی از مصادیق تغییر خلقت هم همین کار باشد در قرآن کریم فرمود: ﴿تَقْطَعُونَ السَّبِیلَ﴾[16] راه را میبندید برای اینکه ازدواج و نکاح برای حفظ نسل است اینکه نسل تولید نمیکند.
خب اینکه قرآن کریم فرمود: ﴿بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ برای آن است که حیوانها به اندازه هوشی که دارند درندهاند و بیراهه میروند به حسب ظاهر; ولی انسان چون هوشش بیش از حیوانات است اگر این هوش وافر را در راه انحراف صرف بکند خب یقیناً از هر حیوانی بدتر است دیگر لذا فرمود: ﴿أُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾[17] وجود مبارک لوط فرمود کارتان بیسابقه بود آخر شما ببینید جنها این کار را میکنند پرندهها این کار را میکنند درندهها این کار را میکنند کلاب این کار را میکنند خنازیر این کار را میکنند ﴿مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِینَ﴾ این را گفت. تمام تلاش و کوششی که وجود مبارک لوط کرد یک خانواده به او ایمان آوردند هم خانواده خودش بود به استثنای زن خانواده اینکه شما میبینید علوم تجربی پیشرفت کرده و چون معرفتشناسیشان تجربی است و نه تجریدی اینها یک دور باطلی از حس به خیال از خیال به حس دارند این دور باطل مثل همین چرخ فلک است این هرگز انسان را به جایی نمیبرد این یک دور باطلی است سینماها این طور است هنرها این طور است علوم روز این طور است این طور نیستند که این علوم اگر تجرید در آن نباشد انسان را به جایی برساند این از حس به خیال, از خیال به حس همان طور دور باطلی است که دارد در بعضی از روایات ما فرمودند «کحمار الطاحونه»[18] طاحونه یعنی آسیاب که طحن میکرد این گندم را آرد میکرد حمار برای اینکه بگردد و این آسیاب را بگرداند ـ قبلاً آسیاب با آب نمیگشت به وسیله همین حیوانات میگشت ـ و بتواند این گندمها را آرد بکند چون حرکتش دوری بود چشمش را میبستند چون چشمش را میبستند او را میراندند این خیال میکرد صبح تا غروب چند کیلومتر راه رفته بعد که غروب چشمش را باز میکردند میبیند سر جای خودش است اینها با چشم بسته دارند حرکت میکنند مکرّر دور خودشان میگردند, دور خودشان میگردند یک فلان صنعتی اختراع میکنند که در فلان کار پیشرفت بیشتری کنند از حسّی به حسّی از خیالی به حسّی از حسی به خیالی در همین دور باطل میگردند چون معرفتشناسی اینها فقط تجربی است چیزی را که نبینند نمیپذیرند همان ابطالپذیریشان همین است گفتند ما چیزی را قبول میکنیم که محسوس باشد قابل ابطال باشد قابل اثبات باشد خب قابل ابطال و اثبات باید باشد اما نه تنها با تجربه, نیمهتجربی هم است بالاتر از آن است, تجریدی فلسفه و کلام است بالاتر از آن است, تجریدی ناب عرفان نظری است بالاتر از آن است, شهود عرفانی است که فوق همه اینهاست, وحی انبیاست که فوق کل است اینها راههاست. اینها همان «دیوار پسِ ده دیدهاند» خیال میکنند علم همین است غرض این است که اگر وجود مبارک لوط فرمود: ﴿مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِینَ﴾ این ﴿الْعَالَمِینَ﴾ همان ﴿الْعالَمِینَ﴾ است که ما میگوییم ﴿اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ﴾ نه تنها جوامع انسانی الآن که اینجا میفرماید: ﴿أَتَأْتُونَ الذُّکْرَانَ مِنَ الْعَالَمِینَ﴾ یعنی «أتأتون من العالمین من الذکران» یعنی در بین جهانیان همین فقط شمایید که نر با نر جمع میشود همین، اینکه انسان این کتاب را میبوسد این حدیث را میبوسد در و دیوار حرم را میبوسد برای اینکه اینها واقعاً ما را آدم کردند مرحوم علامه طباطبایی این طور بود ما هم خب به تبع ایشان این طوریم این در و دیوار حرم را آدم میبوسد اینها نه تنها چیز به ما یاد دادند اینها ما را آدم کردند ـ آدم یعنی آدم ـ وگرنه ما هم همان طور میشدیم ایران را که نگذاشتند از نظر صنعت پیشرفت بکند بر فرض از نظر صنعت پیشرفت بکند مثل این کشورها میشد که الآن این قانون را بردند به مجلس!
پرسش: دنیای خودشان را آباد کردند.
پاسخ: چه وقت دنیا را آباد کردند روزانه در عذاب الیماند این چه آبادی است خب شما میبینید باغ وحش هم هست در جنگل هم این حیوانات خوب دارند زندگی میکنند این کجای آبادی است مگر این درندهها بد زندگی میکنند بد میخورند بد مینازند بد بازی میکنند فرمود: ﴿إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعَامِ﴾[19] با اینکه قرآن کتابِ ادب است هیچ کسی را فحش نمیدهد در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» فرمود مبادا به مقدّسات کسی فحش بدهید اگر به مقدّسات کسی فحش دادی او هم برمیگردد فحش میدهد مرتب جنگ و کشتار داخلی است همین کتاب که میفرماید: ﴿وَلاَتَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّوا اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ﴾[20] فرمود: ﴿إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعَامِ﴾ بعد فرمود سه راه دارد یا برهان یعنی تحقیق کنید میبینید که همین در میآید یا حرف وحی را گوش بدهید یا دو روز صبر کنید ببینید اینها به چه صورت محشور میشوند اگر راه برهان است ثابت میکند اینها حیواناند همین, اگر راه نقل است انبیا فرمودند اینها حیواناند, اگر نه راه نقل است نه راه عقل دو روز صبر کنید میمیرید میبینید که چه کسی حیوان محشور میشود چه کسی حیوان محشور نمیشود این زندگی, زندگی حیوان است همه اینها الآن میبینند که شصت سال است یک عدّه را از شهرشان آواره کردند آنها در اردوگاه متولّد میشوند نکاح میکنند میمیرند همانجا دفن میشوند احدی هم زبانش باز نیست خب این چه انسانیّتی است؟! شما میبینید آناءاللیل و اطراف النهار در مرئای همه است در منظر همه است هیچ کسی هم زبانش باز نیست خب این چه انسانیّتی است چه علمی است؟!
وجود مبارک لوط فرمود در همه عوالم شما بگردید این کار را نمیبینید اگر [حضرت لوط] پیغمبر نبود که خب آدم میگفت شما از کجا میگویید در حیوانات نیست در جنها نیست این چون کلام الله است دیگر همان طوری که در سورهٴ «فجر» فرمود: ﴿الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُهَا فِی الْبِلاَدِ﴾[21] ما با ضرس قاطع پذیرفتیم چرا چون کلام کسی است که از کلّ جهان خبر دارد او فرمود در جهان این طرزی که عاد ساخته بودند بیسابقه است ما هم میگوییم سمعاً و طاعتاً این بیان مبارک لوط پیغمبر که فرمود احدی از عالمین این کار را کرده و نمیکند میگوییم حق است و درست است برای اینکه این از وحی خبر میدهد از تجربه خبر نمیدهد که تا شما بگویید این طرف آب چیست آن طرف آب چیست آنکه فرمود: ﴿مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ العَالَمین﴾ قرینه است که این آیه ﴿أَتَأْتُونَ الذُّکْرَانَ مِنَ الْعَالَمِینَ﴾ یعنی «أتأتون» شما «مِن العالمین» با «ذُکران» کاری که احدی از عالمین نکرده و نمیکند شما دارید میکنید خب ﴿وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُم مِّنْ أَزْوَاجِکُم﴾ شما اگر برای اطفاء غریزه است که خدای سبحان طرزی نر و ماده را آفرید سازمان آفرینش اینها را مجهّز کرد طرزی مردها را طرزی زنها را مجهّز کرد آماده کرد که اینها برای تأمین نیازهای مشروع یکدیگر خلق شدند تعبیر «أزواج» هم به قرینه ما یأتی است به قرینه أوْل است وگرنه اینها که بالفعل زوج نیستند.
مستحضرید که زوجه مثل زوج آن فصاحت را ندارد لذا در قرآن کریم اصلاً کلمه زوجه یا زوجات به کار نرفته همهاش زوج و ازواج به کار رفته ﴿اسْکُنْ أَنْتَ وَزَوْجُکَ﴾[22] کلّ واحد وقتی ضمیمه دیگری بشود میشود زوج، مرد زوج زن است زن زوج مرد است در فارسی نیازی به تاء نیست در عربی هم بعضی از کلمات نیازی به تاء نیست حالا ما خیال کردیم همان طوری که عمّه را عمّه میگوییم بگوییم خواهر را باید همشیره بگوییم آخر حتماً باید غلط بگوییم خب مگر فارسی تاء تأنیث قبول میکند همشیر دیگر, در عمو و عمه خب چون عمه عربی است بله جا برای تاء تأنیث است اما در همشیر تاء تأنیث برای چه؟! زوج هم معنایش این است که اگر کنار او قرار بگیرد میشود دوتا خب هر کدام همین طورند دیگر؛ مرد زوج زن است زن زوج مردم است حالا گاهی هم برای اینکه اشتباه نشود زوجه میگویند ولی غرض این است که تعبیر صحیح همان زوج است. فرمود ازواج شما این ازواج یعنی ازواج آینده به قرینه أوْل بعد با بل اضرابیه نشان میدهد که اصلاً شما یک آدم متجاوزی هستید نه «عَدوتم» نه «کنتم عادین» ﴿بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ﴾ این با جمله اسمیه با تعبیر ﴿عَادُونَ﴾ نشان میدهد که این نهایت مبالغه است در تعدّی و تجاوز اینها همان کاری که شیطان گفته که من اینها را میگویم ﴿فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ﴾[23] این یکی از مصادیق تغییر نظام خلقت است.
درباره نوح چون همشهریشان بود برای آن منطقه بود گفتند اگر دست برنداری ﴿لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِینَ﴾[24] اما نسبت به لوط چون اهل این شهر نبود و مهمان این شهر بود گفتند: ﴿لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِینَ﴾ تو را از شهرمان بیرون میکنیم فرق این تهدید با تهدید نوح و مانند آن همین است گفتند: ﴿لَئِن لَمْ تَنتَهِ یَا لُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِینَ﴾ حضرت فرمود: ﴿إِنِّی لِعَمَلِکُم مِنَ الْقَالِینَ﴾ من دشمن رسمی این کارم بعد به خدا عرض کرد ﴿رَبِّ نَجِّنی وَأَهْلِی﴾ که به من ایمان آوردند ﴿مِمَّا یَعْمَلُونَ﴾ خدای سبحان دعای او را مستجاب کرد به استثنای همسرش که کافره بود ﴿فَنَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِینَ ٭ إِلَّا عَجُوزاً فِی الْغَابِرِینَ﴾ که مانده است ﴿ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ﴾ تَدمیر همان اهلاک است دمارشان را در آوردیم هم سنگبارانشان کردیم هم زمین دهن باز کرد و اینها را فرو برد ﴿ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ ٭ وَأَمْطَرْنَا عَلَیْهِم مَّطَراً فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنذَرِینَ﴾ در سورهٴ «اعراف» در سورهٴ «هود» در سورهٴ «حجر» این امطار و امثال امطار کاملاً مطرح شد دیگر نیازی به تکرار نیست ﴿إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُم مُّؤْمِنِینَ ٭ وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیرُ الرَّحِیمُ﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
1 . سورهٴ شعراء, آیهٴ 3.
1 . سورهٴ آل عمران, آیهٴ 49.
1. سورهٴ شعراء, آیات 128-130.
2. سورهٴ ق, آیهٴ 13.
1. سورهٴ فجر, آیهٴ 7.
2. سورهٴ فجر, آیهٴ 9.
1. الکافی،ج2،ص 275.
2 . سورهٴ اعراف, آیهٴ 96.
3. سورهٴ فصلت, آیهٴ 10.
1. سورهٴ حجر, آیهٴ 22.
2. سورهٴ فاتحة, آیهٴ 2.
3. سورهٴ اعراف, آیهٴ 179.
1. مجمع الزوائد(هیثمی)،ج5،ص31.
[14] . غررالحکم و دررالکلم, ص360, ح8151, 8153, 8157 و 8167.
1 . سورهٴ نساء, آیهٴ 119.
2. سورهٴ عنکبوت، آیهٴ 29.
3. سورهٴ انعام, آیهٴ 179.
4 .غررالحکم و دررالکلم، ص41،ح9.
1. سورهٴ فرقان, آیهٴ 44.
2. سورهٴ انعام, آیهٴ 108.
1. سورهٴ فجر, آیهٴ 8.
1 . سورهٴ بقره, آیهٴ 35 ؛ سورهٴ اعراف, آیهٴ 19.
2 . سورهٴ نساء, آیهٴ 119.
3. سورهٴ شعراء, آیهٴ 116.
- ازبین بردن معجزه مخالف معجزه نیست
- اگر کسی مدّتی در جامعهای زندگی کرد جزء برادران اجتماعی آن قوم خواهد بود.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِینَ (160) إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَلاَ تَتَّقُونَ (161) إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ (162) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ (163) وَمَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَی رَبِّ الْعَالَمِینَ (164) أَتَأْتُونَ الذُّکْرَانَ مِنَ الْعَالَمِینَ (165) وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُم مِّنْ أَزْوَاجِکُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ (166) قَالُوا لَئِن لَمْ تَنتَهِ یَا لُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِینَ (167) قَالَ إِنِّی لِعَمَلِکُم مِنَ الْقَالِینَ (168) رَبِّ نَجِّنی وَأَهْلِی مِمَّا یَعْمَلُونَ (169) فَنَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِینَ (170) إِلَّا عَجُوزاً فِی الْغَابِرِینَ (171) ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ (172) وَأَمْطَرْنَا عَلَیْهِم مَّطَراً فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنذَرِینَ (173) إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُم مُّؤْمِنِینَ (174) وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیرُ الرَّحِیمُ (175)﴾
چون سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» در مکه نازل شد و عدّه زیادی از مردم مکه مخصوصاً آن ملأ و صنادید قریش در برابر وحی الهی مقاومت میکردند و کارشکنی میکردند و دهنکجی و اهانت میکردند وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نگران بود که چرا مردم ایمان نمیآورند که در صدر همین سوره خدا فرمود: ﴿لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ﴾[1] برای تسلّی قلب مطهّر آن حضرت از یک سو و هشدار به مردم مکه از سوی دیگر, قصص فراوانی را در این سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» بیان کردند که بخش پایانی همه این قصص, تنبیه و تعذیب تبهکاران است تا مردم مکه متوجه بشوند و بیدار بشوند. یکی از آن اقوامی که قصّهشان در این سورهٴ مبارکهٴ «شعراء» آمده است جریان قوم لوط است.
در بحث دیروز اشاره شد که قوم ثمود، ناقه حضرت صالح را عَقْر کردند کُشتند. گاهی ممکن است این سؤال مطرح بشود که چگونه ناقهای که معجزه است به وسیله افراد عادی کشته میشود. معجزه آن است که مانند ندارد کسی نمیتواند مانند آن بیاورد ولی از بین بردن آن در حقیقت معجزه دخیل نیست افرادی را که وجود مبارک عیسای مسیح به عنایت الهی زنده میکردند که فرمود: ﴿وَأُحْیِی الْمَوْتَی بِإِذْنِ اللّهِ﴾[2] اگر مردهای را وجود مبارک مسیح زنده میکرد این کار معجزه بود اگر کسی یک فرد عادی باشد مردهای را زنده کند آن وقت این نقض اعجاز مسیح(سلام الله علیه) است اما اگر کسی را وجود مبارک مسیح با معجزه احیا کند دیگری او را بکُشد اینکه مخالف با اعجاز نیست برای اینکه آن کسی که با معجزه حضرت مسیح(سلام الله علیه) زنده شد بعد از مدّتی با موت طبیعی میمیرد کُشتن کسی که با معجزه حضرت زنده شد این مخالف با اعجاز نیست این ناقه هم بعد از مدّتی میمرد حالا کشتن این ناقه, عقر این ناقه که مخالف معجزه نیست اگر کسی بتواند از سینه این سنگ صمّاء شتری در بیاورد بله آن مخالف معجزه است.
مطلب دیگر درباره قوم ثمود بود که دو تعبیر درباره اینها آمده است در آیه 151 و 152 خدا فرمود: ﴿وَلاَ تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ ٭ الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَلاَ یُصْلِحُونَ﴾ اینها جمع کردند بین فساد و نفی اصلاح یعنی همه کارهای زشت را انجام میدادند هیچ کارهای خوب هم انجام نمیدادند قهراً کارهایی را که قوم عاد داشتند اینها هم داشتند درست است که از اطلاق این آیه استفاده میشود که اینها در فساد اسراف داشتند هیچ کار صالحی انجام نمیدادند و خلافهایی که قوم عاد داشتند اینها مرتکب میشدند انجام میدادند لکن ویژگی قوم عاد در این بود که ﴿أَتَبْنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ آیَةً تَعْبَثُونَ ٭ وَتَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ ٭ وَإِذَا بَطَشْتُم بَطَشْتُمْ جَبَّارِینَ﴾[3] این ویژگیها را نداشتند نه اینکه اصل این خلاف را نمیکردند پس اگر از اطلاق آن دو آیه ما استفاده کنیم که هر گونه فسادی را قوم ثمود میکردند این منافات ندارد که برخی از فسادها جزء ویژگیهای قوم عاد بوده یعنی آنها در آن جهت افراط داشتند خب حالا برسیم به بحث امروز.
تأنیث ﴿کَذَّبَتْ﴾ به مناسبت همان امّت و جماعت و اینهاست و اما تذکیر همه ضمیرهایی که به عنوان ضمیر جمع مذکّر سالم به قوم برمیگردد به لحاظ لفظ قوم است و حضرت لوط(سلام الله علیه) اهل آن منطقه نبود خارج از آن منطقه بود و اگر قرآن کریم از لوط(سلام الله علیه) به عنوان برادر قوم یاد میکند فرمود: ﴿إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ﴾ اخوّت قبلاً گذشت که گاهی اخوّت نسبی است گاهی ایمانی است گاهی قبیلگی است گاهی انسانی و اجتماعی است اگر کسی مدّتی در جامعهای زندگی کرد جزء برادران اجتماعی آن قوم خواهد بود و اگر در همین آیه فرمود: ﴿أَخُوهُمْ لُوطٌ﴾ یا در بخشی از آیات دیگر فرمود: ﴿وَإِخْوَانُ لُوطٍ﴾[4] نشان میدهد که این برادر اجتماعی اینها بود نه برادر دینی یا قبیلگی یا نسبی.
مطلب دیگر مشترک بین همه این انبیا(علیهم السلام) است که قصصشان در این بخش آمده و آن این است که همه اینها از خودشان تعریف کردند با سه عنصر؛ همه فرمودند ما سابقه درخشان داشتیم همه فرمودند ما لاحقه درخشان داریم همه فرمودند ما مقامی داریم که دیگران ندارند این خودستاییِ نابهجا نیست اگر کسی از طرف ذات اقدس الهی مأمور شد و پذیرش مأموریت او به این است که هم حرف معقول بزند هم خودش مقبولیّت اجتماعی داشته باشد تا مشروعیّت و مقبولیّت هر دو را جمع بکند این خودستایی بیجا نیست انبیا باید بگویند که ما حرفمان معقول است و خود ما مقبول, حرف ما معقول است چون مطابق با برهان است خود ما مقبولیم برای اینکه سوابق درخشان داشتیم لاحقه درخشان هم داریم پس این یک خودستایی ناروا نیست اگر قرآن کریم از انبیا(علیهم السلام) این سه مطلب را بازگو میکند که همه اینها فرمودند ما گذشته خوبی داشتیم همه اینها فرمودند ما آینده خوبی داریم همه اینها فرمودند ما حرف خوبی میزنیم این برای آن است که در موقع پذیرش مردم دو عنصر لازم است یکی مشروعیّتش که از طرف خدای سبحان است یکی مقبولیّتش که شناخت مردم است طبق سابقه و امثال ذلک و لوط گرچه از آن قوم نبود ولی مدّتها در بین آن مردم زندگی کرد مردم هم او را به عظمت شناختند که مقبولیّت رهبران از همین راه تأمین میشود.
پرسش: جناب استاد اینکه نام قوم لوط را نبرده جهت خاصی داشته؟
پاسخ: قوم لوط به پیغمبرشان اسناد داده شد در قوم نوح مگر اسمشان را برده حالا قوم عاد و ثمود در اثر شهرت تاریخی که داشتند درباره عاد فرمود: ﴿إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ﴾[5] یا درباره ثمود ﴿الَّذِینَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ﴾[6] که شهره تاریخ بودند اما آنهایی که شهره تاریخ نبودند مثل قوم نوح مگر اسم آنها را برده.
بنابراین این خودستایی, محمود است نه مذموم ﴿إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ ٭ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ ٭ وَمَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَی رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ اما توجّه و تنبّهی که وجود مبارک لوط به آن موضع درد و فساد اجتماعی قومش گذاشت این بود حالا آن مسائل دیگر که در جریان عاد و ثمود و اینها بود آنها با آن جملهها گذشت و همان نصایح کافی بود اما آنچه مشکل ویژه قوم لوط بود همین است. یک بیان نورانی از امام رضا(سلام الله علیه) است که حضرت فرمود: «کلّما أحدثَ العبادُ مِن الذّنوب ما لم یَکونوا یعمَلون أحدَثَ الله لهم مِن البلاء ما لم یکونوا یَعرِفون»[7] این از بیانات نورانی آن حضرت است که مرحوم کلینی نقل کرده یعنی هر وقت مردم یک گناه بیسابقه انجام بدهند یک بلا و عذاب بیسابقهای هم دامنگیر آنها میشود الآن شما ببینید این مشکل ایدز و امثال ایدز این بیماریها خب قبلاً اصلاً سابقه نداشت نه اینکه قبلاً بود و نمیتوانستند معالجه کنند گناهان بیسابقه باعث این عذابها و دردها و بلاهای بیسابقه است اینچنین نیست که انسان یک چیز جدایی در عالَم باشد حوادث عالم در انسان مؤثر است اعمال انسان در حوادث مؤثر است این طور نیست که این بیگانه باشد و عالم از او بیگانه همان طوری که رخدادهای جهان در تصمیمگیریهای انسان در کیفیت زندگی انسان مؤثر است اعمال انسان هم در پیدایش حوادث مؤثر است.
این بخش مکرّر در قرآن کریم گذشت که فرمود اگر مردم عمل صالح داشته باشند ایمان داشته باشند بیراهه نروند راه کسی را نبندند ما باران به موقع میفرستیم برکات آسمانی برکات زمینی نصیبشان میکنیم ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ وَلکِن کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ﴾[8] فرمود اگر اینها مردان صالح باشند به خدا و قیامت اعتقاد داشته باشند ایمان داشته باشند ما فصول چهارگانه اینها را تنظیم میکنیم.
خب اگر فرمود: ﴿وَقَدَّرَ فِیهَا اقْوَاتَهَا فِی أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ﴾[9] یعنی «فی أربعة فصول» در قرآن فرمود اگر شما بهراه بودید این نعمتها هست خدا به عدد عطش هر گیاهی یک قطره میفرستد منتها اگر یک جامعه لایق بودند این باران را برای آنها میفرستد وگرنه به دریاها راهنمایی میکند فرمود ما باید فرمان بدهیم به این بادها که ابرهای باردار را کجا زایمان کنند ﴿وَأَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ﴾[10] کار ماست بنابراین اینچنین نیست که دعای باران بیاثر باشد نماز استثقا بیاثر باشد سخن صریح ذات اقدس الهی این است که اینها چون بیراهه رفتند ما نعمتهایمان را کم کردیم اگر بهراه باشند ﴿لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّماءِ﴾ خب این هست حالا که اینچنین است بیان نورانی امام رضا(سلام الله علیه) این است که اگر یک وقت جامعهای گناه جدید انجام داد گرفتار یک عذاب جدید میشود لوط(سلام الله علیه) به قومش فرمود این گناهتان بیسابقه است این ﴿مِنَ الْعَالَمِینَ﴾ ما در ﴿اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ﴾[11] از کلمه ﴿الْعالَمِینَ﴾ چه میفهمیم؟ یعنی عالَم انسانها یا نه, مطلق عوالم؛ عالم جن یک صورت دارد عالم حیوانات دریایی یک صورت دارد پرندگان یک صورت دارند حیوانات وحشی یک صورت دارند حیوانات حلالگوشت یک صورت دارند هر کدام یک عالمی دارند خدا ربّالعالمین است بیان نورانی حضرت لوط(سلام الله علیه) این بود که کاری شما کردید که هیچ کس نکرده و نمیکند نه جنها میکنند نه سگها میکنند نه خوکها میکنند شما از این حیوانشناسها سؤال کنید آیا سگ نر با سگ نر جمع میشود یا نه؟! بیان حضرت لوط این بود که کاری کردید که هیچ کسی نمیکند نه تنها انسانها; ﴿مِنَ الْعَالَمِینَ﴾ یعنی ﴿مِنَ الْعَالَمِینَ﴾. اینکه ذات اقدس الهی درباره برخی از انسانها فرمود: ﴿أُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾[12] همین است. شما حالا بررسی کنید ببینید حیوانی پیدا میشود که این کار را بکند آن وقت در شرایط کنونی یک عدّه طرح به مجلسشان میبرند که بگویند این کار قانونی است! خب این قرآن است که میفرماید: ﴿بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ لوط(سلام الله علیه) فرمود شما که اصلاً نمیفهمید این کار برای چیست اصلِ ازدواج برای حفظ نسل است ذات اقدس الهی در همه اینهایی که یاد شده این ازدواج را مقرّر کرد برای اینکه نسل بماند فرشتهها این کار را ندارند برای اینکه اینها مرگ و میر ندارند تا زاد و ولد داشته باشند اما جنها این طورند انسانها این طورند پرندهها این طورند وحشیها این طورند ماهیها این طورند چه توالدی چه تولّدی بالأخره آنکه تخم میکند بعد از نکاح تخم میکند دیگر حالا یا حیوانات تولیدیاند نظیر مرغها که تخمگذاری میکنند یا توالدیاند نظیر گوسفندان بالأخره بعد از نکاح است دیگر خب انسان مثل فرشته نیست که بشخصه بماند این به نوع باید بماند این نسل باید حفظ بشود طرزی ذات اقدس الهی انسانها را حیوانها را پرندهها را جهندهها را آفرید که اینها نر و ماده دارند برای حفظ نسل چه در آبزی چه در غیر آبزی فرمود ما این کار را کردیم برای حفظ نسل همان طوری که غذا خوردن برای آن است که شخص بماند و فرشته نیازی به غذا ندارد همان طور ذات اقدس الهی نکاح را برای حفظ نسل خلق کرده و فرشتهها نیازی به نکاح ندارند چون مرگ و میر ندارند.
بیان لطیف حکما این است که انسان که غذا میخورد غذای انسان مثل غذای حیوان در طبیعت آماده نیست این یک سعی فراوان و کوشش زیاد میخواهد تا غذا تهیه کند خب اگر لذّتی از این کار نبرد این غذا را تهیه نمیکند و قهراً میمیرد ذات اقدس الهی لذّتی در غذا خوردن به انسان داده این لذّت تَغذّی به منزله مُزد کارگری اوست این خیال میکند که انسان برای اینکه غذا بخورد لذّت میبرد و چون نمیفهمد و مغالطه میکند و خیال میکند غذا خوردن برای لذّت بردن است تا لذّت در فضای کام او هست دهن میجنباند غذا میخورد اکثر بیماریهای انسان در اثر بدخوری و پرخوری است خب آدم این قدر میخورد که در مجلس آروغ بزند و بارها این حدیث از وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شد که در مجلس آن حضرت کسی آروغ زده بود با آن ادبِ الهی که حضرت داشت فرمود مواظب دهنت باش مگر آدم این قدر غذا میخورد که در حضور دیگری آروغ بزند «أقصر مِن جَشاٴک»[13] یک انسان پرخور که خوشفهم در نمیآید[14] این محقّق شدنی نیست خوشدرس بشود نیست چه حوزوی چه دانشگاهی انسانی که همیشه سیر باشد هرگز عاقل و خردمند نخواهد شد به میزانی که انسان غذا لازم دارد غذا میخورد دیگر همان طوری که تفریط بد است افراط هم بد است خب اگر گفتند تا اشتها به غذا نداشتی کنار سفره نرو یک مختصر مانده سیر بشوی بلندشو برای اینکه شما میخواهی جا برای درک داشته باشی این روح شما این را سرگرم کردی که این غذاهایی که خوردی پرخوری کردی این را تبدیل بکند به زباله و حل کند دیگر جا برای فکر برایش نگذاشتی شما حکیمی را وادار کردی که بیاید زبالههای شهر را جمع بکند خب بله این میکند ولی خب حیف است دیگر, اگر فقیهی را حکیمی را استادی را طبیبی را بگویی تو باید این زبالههای شهر را جمع بکنی مجبورش بکنی خب میکند ولی بالأخره او کار مهمتری دارد این روح, حکیم است فقیه است طبیب است بزرگوار است آدم این را تمام برنامهها را بدهد که این غذاهایی را که خوردیم را هضم بکند تحویل دستشویی بدهد خب این ظلم به روح است دیگر, به مقداری که این بدن نیاز دارد انسان غذا میدهد و این غذا را همین نفس تبدیل میکند چرا انسانی که مرد این غذا دیگر هضم نمیشود چون خود بدن از آن جهت که بدن است غذا هضم نمیکند خب پس این روح که خلق شده است خلیفه الهی باشد عالِم باشد محقّق باشد او را که انسان وقف کار بیجا نمیکند. غذا خوردن حسابی دارد نکاح هم حسابی دارد غذا برای حفظ شخص است به مقدار معقول و نکاح برای حفظ نسل است به مقدار معقول فرمود ما زن آفریدیم مرد آفریدیم نر و ماده آفریدیم دریایی این طور است صحرایی این طور است پرندهها این طور است جنها این طورند انسانها این طورند که نسل بماند شما کاری کردید که نه پرنده میکند نه درنده میکند نه صحرایی میکند نه دریایی میکند ﴿مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِینَ﴾ آخر این چه کاری است دارید میکنید؟! این ﴿فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ﴾[15] را که شیطان تهدید کرده احیاناً میتواند یکی از مصادیق تغییر خلقت هم همین کار باشد در قرآن کریم فرمود: ﴿تَقْطَعُونَ السَّبِیلَ﴾[16] راه را میبندید برای اینکه ازدواج و نکاح برای حفظ نسل است اینکه نسل تولید نمیکند.
خب اینکه قرآن کریم فرمود: ﴿بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾ برای آن است که حیوانها به اندازه هوشی که دارند درندهاند و بیراهه میروند به حسب ظاهر; ولی انسان چون هوشش بیش از حیوانات است اگر این هوش وافر را در راه انحراف صرف بکند خب یقیناً از هر حیوانی بدتر است دیگر لذا فرمود: ﴿أُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾[17] وجود مبارک لوط فرمود کارتان بیسابقه بود آخر شما ببینید جنها این کار را میکنند پرندهها این کار را میکنند درندهها این کار را میکنند کلاب این کار را میکنند خنازیر این کار را میکنند ﴿مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِینَ﴾ این را گفت. تمام تلاش و کوششی که وجود مبارک لوط کرد یک خانواده به او ایمان آوردند هم خانواده خودش بود به استثنای زن خانواده اینکه شما میبینید علوم تجربی پیشرفت کرده و چون معرفتشناسیشان تجربی است و نه تجریدی اینها یک دور باطلی از حس به خیال از خیال به حس دارند این دور باطل مثل همین چرخ فلک است این هرگز انسان را به جایی نمیبرد این یک دور باطلی است سینماها این طور است هنرها این طور است علوم روز این طور است این طور نیستند که این علوم اگر تجرید در آن نباشد انسان را به جایی برساند این از حس به خیال, از خیال به حس همان طور دور باطلی است که دارد در بعضی از روایات ما فرمودند «کحمار الطاحونه»[18] طاحونه یعنی آسیاب که طحن میکرد این گندم را آرد میکرد حمار برای اینکه بگردد و این آسیاب را بگرداند ـ قبلاً آسیاب با آب نمیگشت به وسیله همین حیوانات میگشت ـ و بتواند این گندمها را آرد بکند چون حرکتش دوری بود چشمش را میبستند چون چشمش را میبستند او را میراندند این خیال میکرد صبح تا غروب چند کیلومتر راه رفته بعد که غروب چشمش را باز میکردند میبیند سر جای خودش است اینها با چشم بسته دارند حرکت میکنند مکرّر دور خودشان میگردند, دور خودشان میگردند یک فلان صنعتی اختراع میکنند که در فلان کار پیشرفت بیشتری کنند از حسّی به حسّی از خیالی به حسّی از حسی به خیالی در همین دور باطل میگردند چون معرفتشناسی اینها فقط تجربی است چیزی را که نبینند نمیپذیرند همان ابطالپذیریشان همین است گفتند ما چیزی را قبول میکنیم که محسوس باشد قابل ابطال باشد قابل اثبات باشد خب قابل ابطال و اثبات باید باشد اما نه تنها با تجربه, نیمهتجربی هم است بالاتر از آن است, تجریدی فلسفه و کلام است بالاتر از آن است, تجریدی ناب عرفان نظری است بالاتر از آن است, شهود عرفانی است که فوق همه اینهاست, وحی انبیاست که فوق کل است اینها راههاست. اینها همان «دیوار پسِ ده دیدهاند» خیال میکنند علم همین است غرض این است که اگر وجود مبارک لوط فرمود: ﴿مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِینَ﴾ این ﴿الْعَالَمِینَ﴾ همان ﴿الْعالَمِینَ﴾ است که ما میگوییم ﴿اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ﴾ نه تنها جوامع انسانی الآن که اینجا میفرماید: ﴿أَتَأْتُونَ الذُّکْرَانَ مِنَ الْعَالَمِینَ﴾ یعنی «أتأتون من العالمین من الذکران» یعنی در بین جهانیان همین فقط شمایید که نر با نر جمع میشود همین، اینکه انسان این کتاب را میبوسد این حدیث را میبوسد در و دیوار حرم را میبوسد برای اینکه اینها واقعاً ما را آدم کردند مرحوم علامه طباطبایی این طور بود ما هم خب به تبع ایشان این طوریم این در و دیوار حرم را آدم میبوسد اینها نه تنها چیز به ما یاد دادند اینها ما را آدم کردند ـ آدم یعنی آدم ـ وگرنه ما هم همان طور میشدیم ایران را که نگذاشتند از نظر صنعت پیشرفت بکند بر فرض از نظر صنعت پیشرفت بکند مثل این کشورها میشد که الآن این قانون را بردند به مجلس!
پرسش: دنیای خودشان را آباد کردند.
پاسخ: چه وقت دنیا را آباد کردند روزانه در عذاب الیماند این چه آبادی است خب شما میبینید باغ وحش هم هست در جنگل هم این حیوانات خوب دارند زندگی میکنند این کجای آبادی است مگر این درندهها بد زندگی میکنند بد میخورند بد مینازند بد بازی میکنند فرمود: ﴿إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعَامِ﴾[19] با اینکه قرآن کتابِ ادب است هیچ کسی را فحش نمیدهد در سورهٴ مبارکهٴ «انعام» فرمود مبادا به مقدّسات کسی فحش بدهید اگر به مقدّسات کسی فحش دادی او هم برمیگردد فحش میدهد مرتب جنگ و کشتار داخلی است همین کتاب که میفرماید: ﴿وَلاَتَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّوا اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ﴾[20] فرمود: ﴿إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعَامِ﴾ بعد فرمود سه راه دارد یا برهان یعنی تحقیق کنید میبینید که همین در میآید یا حرف وحی را گوش بدهید یا دو روز صبر کنید ببینید اینها به چه صورت محشور میشوند اگر راه برهان است ثابت میکند اینها حیواناند همین, اگر راه نقل است انبیا فرمودند اینها حیواناند, اگر نه راه نقل است نه راه عقل دو روز صبر کنید میمیرید میبینید که چه کسی حیوان محشور میشود چه کسی حیوان محشور نمیشود این زندگی, زندگی حیوان است همه اینها الآن میبینند که شصت سال است یک عدّه را از شهرشان آواره کردند آنها در اردوگاه متولّد میشوند نکاح میکنند میمیرند همانجا دفن میشوند احدی هم زبانش باز نیست خب این چه انسانیّتی است؟! شما میبینید آناءاللیل و اطراف النهار در مرئای همه است در منظر همه است هیچ کسی هم زبانش باز نیست خب این چه انسانیّتی است چه علمی است؟!
وجود مبارک لوط فرمود در همه عوالم شما بگردید این کار را نمیبینید اگر [حضرت لوط] پیغمبر نبود که خب آدم میگفت شما از کجا میگویید در حیوانات نیست در جنها نیست این چون کلام الله است دیگر همان طوری که در سورهٴ «فجر» فرمود: ﴿الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُهَا فِی الْبِلاَدِ﴾[21] ما با ضرس قاطع پذیرفتیم چرا چون کلام کسی است که از کلّ جهان خبر دارد او فرمود در جهان این طرزی که عاد ساخته بودند بیسابقه است ما هم میگوییم سمعاً و طاعتاً این بیان مبارک لوط پیغمبر که فرمود احدی از عالمین این کار را کرده و نمیکند میگوییم حق است و درست است برای اینکه این از وحی خبر میدهد از تجربه خبر نمیدهد که تا شما بگویید این طرف آب چیست آن طرف آب چیست آنکه فرمود: ﴿مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ العَالَمین﴾ قرینه است که این آیه ﴿أَتَأْتُونَ الذُّکْرَانَ مِنَ الْعَالَمِینَ﴾ یعنی «أتأتون» شما «مِن العالمین» با «ذُکران» کاری که احدی از عالمین نکرده و نمیکند شما دارید میکنید خب ﴿وَتَذَرُونَ مَا خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُم مِّنْ أَزْوَاجِکُم﴾ شما اگر برای اطفاء غریزه است که خدای سبحان طرزی نر و ماده را آفرید سازمان آفرینش اینها را مجهّز کرد طرزی مردها را طرزی زنها را مجهّز کرد آماده کرد که اینها برای تأمین نیازهای مشروع یکدیگر خلق شدند تعبیر «أزواج» هم به قرینه ما یأتی است به قرینه أوْل است وگرنه اینها که بالفعل زوج نیستند.
مستحضرید که زوجه مثل زوج آن فصاحت را ندارد لذا در قرآن کریم اصلاً کلمه زوجه یا زوجات به کار نرفته همهاش زوج و ازواج به کار رفته ﴿اسْکُنْ أَنْتَ وَزَوْجُکَ﴾[22] کلّ واحد وقتی ضمیمه دیگری بشود میشود زوج، مرد زوج زن است زن زوج مرد است در فارسی نیازی به تاء نیست در عربی هم بعضی از کلمات نیازی به تاء نیست حالا ما خیال کردیم همان طوری که عمّه را عمّه میگوییم بگوییم خواهر را باید همشیره بگوییم آخر حتماً باید غلط بگوییم خب مگر فارسی تاء تأنیث قبول میکند همشیر دیگر, در عمو و عمه خب چون عمه عربی است بله جا برای تاء تأنیث است اما در همشیر تاء تأنیث برای چه؟! زوج هم معنایش این است که اگر کنار او قرار بگیرد میشود دوتا خب هر کدام همین طورند دیگر؛ مرد زوج زن است زن زوج مردم است حالا گاهی هم برای اینکه اشتباه نشود زوجه میگویند ولی غرض این است که تعبیر صحیح همان زوج است. فرمود ازواج شما این ازواج یعنی ازواج آینده به قرینه أوْل بعد با بل اضرابیه نشان میدهد که اصلاً شما یک آدم متجاوزی هستید نه «عَدوتم» نه «کنتم عادین» ﴿بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ عَادُونَ﴾ این با جمله اسمیه با تعبیر ﴿عَادُونَ﴾ نشان میدهد که این نهایت مبالغه است در تعدّی و تجاوز اینها همان کاری که شیطان گفته که من اینها را میگویم ﴿فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ﴾[23] این یکی از مصادیق تغییر نظام خلقت است.
درباره نوح چون همشهریشان بود برای آن منطقه بود گفتند اگر دست برنداری ﴿لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِینَ﴾[24] اما نسبت به لوط چون اهل این شهر نبود و مهمان این شهر بود گفتند: ﴿لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِینَ﴾ تو را از شهرمان بیرون میکنیم فرق این تهدید با تهدید نوح و مانند آن همین است گفتند: ﴿لَئِن لَمْ تَنتَهِ یَا لُوطُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِینَ﴾ حضرت فرمود: ﴿إِنِّی لِعَمَلِکُم مِنَ الْقَالِینَ﴾ من دشمن رسمی این کارم بعد به خدا عرض کرد ﴿رَبِّ نَجِّنی وَأَهْلِی﴾ که به من ایمان آوردند ﴿مِمَّا یَعْمَلُونَ﴾ خدای سبحان دعای او را مستجاب کرد به استثنای همسرش که کافره بود ﴿فَنَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِینَ ٭ إِلَّا عَجُوزاً فِی الْغَابِرِینَ﴾ که مانده است ﴿ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ﴾ تَدمیر همان اهلاک است دمارشان را در آوردیم هم سنگبارانشان کردیم هم زمین دهن باز کرد و اینها را فرو برد ﴿ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ ٭ وَأَمْطَرْنَا عَلَیْهِم مَّطَراً فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنذَرِینَ﴾ در سورهٴ «اعراف» در سورهٴ «هود» در سورهٴ «حجر» این امطار و امثال امطار کاملاً مطرح شد دیگر نیازی به تکرار نیست ﴿إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُم مُّؤْمِنِینَ ٭ وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیرُ الرَّحِیمُ﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
1 . سورهٴ شعراء, آیهٴ 3.
1 . سورهٴ آل عمران, آیهٴ 49.
1. سورهٴ شعراء, آیات 128-130.
2. سورهٴ ق, آیهٴ 13.
1. سورهٴ فجر, آیهٴ 7.
2. سورهٴ فجر, آیهٴ 9.
1. الکافی،ج2،ص 275.
2 . سورهٴ اعراف, آیهٴ 96.
3. سورهٴ فصلت, آیهٴ 10.
1. سورهٴ حجر, آیهٴ 22.
2. سورهٴ فاتحة, آیهٴ 2.
3. سورهٴ اعراف, آیهٴ 179.
1. مجمع الزوائد(هیثمی)،ج5،ص31.
[14] . غررالحکم و دررالکلم, ص360, ح8151, 8153, 8157 و 8167.
1 . سورهٴ نساء, آیهٴ 119.
2. سورهٴ عنکبوت، آیهٴ 29.
3. سورهٴ انعام, آیهٴ 179.
4 .غررالحکم و دررالکلم، ص41،ح9.
1. سورهٴ فرقان, آیهٴ 44.
2. سورهٴ انعام, آیهٴ 108.
1. سورهٴ فجر, آیهٴ 8.
1 . سورهٴ بقره, آیهٴ 35 ؛ سورهٴ اعراف, آیهٴ 19.
2 . سورهٴ نساء, آیهٴ 119.
3. سورهٴ شعراء, آیهٴ 116.
تاکنون نظری ثبت نشده است