- 776
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 32 تا 34 سوره نور
درس آیت الله عبدالله جوادی آملی با موضوع "تفسیر آیات 32 تا 34 سوره نور"
- نکاح مقدمه تشکیل خانواده و امت بزرگ اسلامی است؛
- رعایت حجاب و عفاف هم شامل زن است و هم شامل مرد؛
- پدر و مادر مسئول نکاح فرزندان میباشند.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَأَنکِحُوا الْأَیَامَی مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ (32) وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لاَ یَجِدُونَ نِکَاحاً حَتَّی یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَالَّذِینَ یَبْتَغُونَ الْکِتَابَ مِمَّا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ فَکَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِی آتَاکُمْ وَلاَ تُکْرِهُوا فَتَیَاتِکُمْ عَلَی الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَمَن یُکْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدِ إِکْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِیمٌ (33) وَلَقَدَ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ آیَاتٍ مُّبَیِّنَاتٍ وَمَثَلاً مِنَ الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبْلِکُمْ وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِینَ (34)﴾
در جریان تشکیل خانواده و نکاح که مقدّمه تشکیل یک خانواده بزرگ و امّت اسلامی است چندین مطلب را ذات اقدس الهی گاهی به صورت توصیه اخلاقی گاهی به صورت حکم الهی بیان فرمود بعد از جریان آن حدّ مشخص, چهار امر را مطرح فرمود اول رعایت حجاب و عفاف است که هم زنها خود را بپوشانند هم مردها چشمپوشی کنند چه اینکه زنها هم باید چشمپوشی کنند چشمپوشی از نامحرم از دو طرف این اوّلین وظیفهٴ اجتماعی است که رعایت عفاف را به همراه دارد.
مطلب دوم فرمودند پدر و مادر دو طرف و همچنین جامعه مسئول تأمین ازدواج جوانها چه دختر چه پسر هستند که در سنّ نکاحاند که فرمود: ﴿وَأَنکِحُوا الْأَیَامَی﴾ اگر فرمود: «النکاح سنّتی»[1] یا فرمود: «مَن تزوَّج فقد أحرز نصف دینه»[2] که این تکلیفها متوجّه به خود جوانهای عَذَب است به اولیای آنها و همچنین به جامعه و مسئولان یک نظام سفارش میکند که وسیلهٴ ازدواج جوانها را فراهم بکنید ﴿وَأَنکِحُوا الْأَیَامَی مِنکُمْ﴾ فرقی بین آزاد و بنده نیست.
مطلب سوم آن است که تا آن نکاح فراهم بشود اینها خودشان را با عفّت اُنس بدهند نه تنها نگاه به نامحرم نکنند بلکه مَلکهٴ عفّت را فراهم بکنند فرمود: ﴿وَلْیَسْتَعْفِفِ﴾ این الف و سین و تاء منقوط استعفاف نظیر استجابت نظیر استکبار برای تحقیق است در حقیقت نه برای طلب, با رغبت تمام با کوشش این عفّت را به دست بیاورند و تحصیل کنند این غیر از آن است که فرمود: ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یُغُضُّوا﴾,[3] ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ﴾[4] این عفاف یک مَلکه است.
یک بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) در نهجالبلاغه دارد که «لَکَادَ الْعَفِیفُ أَنْ یَکُونَ مَلَکاً مِنَ الْمَلاَئِکَةِ»[5] نزدیک است که انسانِ عفیف فرشتهای از فرشتههای الهی باشد این شبیه فرشته شدن به وسیله همین آداب است یک وقت است انسان کار حرام نمیکند یک وقت عفیف است این عفّت یک ملکه نفسانی است غیر از غضّ بصر است آن هم با الف و سین و تاء که نشانه تحقیق و تأکید و امثال ذلک است اینکه میفرمایند: «استجب لنا»[6] یا ﴿فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لَا أُضِیعُ﴾[7] این نشانه تحقیق است این ﴿وَلْیَسْتَعْفِفِ﴾ هم نشانه تحقیق است بکوشند که به ملکه عفّت برسند یعنی شبیه فرشته بشوند این در بیانات نورانی حضرت در نهجالبلاغه هست که «لَکَادَ الْعَفِیفُ أَنْ یَکُونَ مَلَکاً مِنَ الْمَلاَئِکَةِ» از این تعبیرات روایی فقهای ما هم(رضوان الله علیهم) استفاده کردند که آن روز به عرضتان رسید مرحوم صاحب جواهر در کتاب صوم جواهر دارد که در فضیلت روزه همین بس که انسان شبیه فرشته میشود[8] همین فرمایش مرحوم صاحب جواهر در عروه مرحوم آقا سیّد محمدکاظم هم آمده در بحث روزههای مستحب; در اول عروه این بحث نیست صاحب جواهر در اول بحث صوم دارد ولی مرحوم سیّد در بحث روزههای مستحبّی آنجا این فرمایش را دارد که در فضیلت روزه همین بس که انسان شبیه فرشته میشود[9] این اختصاصی به روزه گرفتن ندارد درباره عفّت هم همین طور است فضایل دیگر هم همین طور است که انسان موظّف است یا مأمور است که تَشبّه به فرشته داشته باشد تخلّق به اخلاق فرشته داشته باشد.
غرض این است که فرمود اول آن اوامر و نواهی است که نگاه به نامحرم نباشد بعد دوم هم به مسئولان جامعه به پدر و مادر به همه دستور میدهد که وسیله ازدواج جوانها را فراهم بکنند سوم هم به جوانها دستور میدهد تا اینکه ازدواج فراهم بشود خود را با عفّت آشنا کنند زیرا راحت میشوند مقداری اگر سختی تحمل بشود ﴿فَأَمَّا مَنْ أَعْطَی وَاتَّقَی ٭ وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَی ٭ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَی﴾[10] ما او را برای کارهای خیر, موفق میکنیم آسان میکنیم او به آسانی کارهای خیر را انجام میدهد و مانند آن.
مرحله چهارم آن است که هم به خود جوانها هم به اولیای جوانها به پدر و مادرِ پسر [و] به پدر و مادرِ دختر میفرماید وعده الهی این است که با ازدواج, زندگی رونق بگیرد شما منتظر نباشید که زندگی رونق بگیرد بعد ازدواج کنید بلکه با ازدواج زندگیتان را رونق ببخشید. دو امر را ذات اقدس الهی ـ گرچه امور فراوانی در این موضوع مطرحاند ولی در این بخش دو امر را ـ وسیله سِعه رزق قرار داده است یکی همین مسئله نکاح است که فرمود: ﴿إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ﴾ خدا اینها را بینیاز میکند این هم وعده است نسبت به جوانها هم وعده است نسبت به پدر و مادر هم وعده است نسبت به نظام, اگر مسئولین نظام, بخشی از بودجهها را در اختیار ازدواج جوانها قرار بدهند خداوند بودجه اینها را بیشتر میکند درآمد کشور را بیشتر میکند درآمد سرانه مملکت را بیشتر میکند این برای مملکت و نظام, پدر و مادر را هم میفرماید: ﴿إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ﴾ این دو, سوم هم به خود جوانها وعده جمیل داد که ﴿إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ﴾ هر کس نکاح کرد یا اِنکاح کرد مشمول این وعدِ جمیل الهی است که ﴿إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ﴾.
قسمت دوم همان مسئله تقواست که در سورهٴ مبارکهٴ «طلاق» فرمود: ﴿وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُ﴾[11] هیچ انسان باتقوایی در کار نمیماند, درست است که مشکلات ممکن است از هر طرف رو بیاورد ولی راه خروج هست آنجا که شیطان تهدید کرد گفت ﴿لَآتِیَنَّهُم مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَن شَمَائِلِهِمْ﴾[12] فوق و تحت را مطرح نکرد در ذیل آن آیه بحث شد که چطور شیطان جهات چهارگانه را گفته و جهات ششگانه را مطرح نکرده نگفت از بالا و پایین میآیم گفت از جلو و دنبال و طرف راست و طرف چپ میآیم گفتند این بالا و پایین را ذات اقدس الهی اجازه نمیدهد که شیطان راه پیدا کند; بالا این است که انسان دست بلند کند به طرف خدا بگوید «یا الله» پایین این است که سر خم کند سجده کند به خاک بیفتد بگوید «یا الله», راه سجده باز است راه دعا باز است این راه دعا را او نمیبندد. این راه سجده را او نمیبندد ممکن است از راه فرزند از راه آیندهنگری باطل از راه چپی بودن راستی بودن اینها بیاید آدم را فریب بدهد ولی راه دعا را نمیبندد راه سجده را نمیبندد این دو راه اصلی باز است لذا ذات اقدس الهی این دو راه را همواره نگه داشت هیچ کسی این راه را بسته نمیبیند خب فرمود: ﴿وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُ﴾[13] این راه تقوا هست بنابراین از دو منظر, ذات اقدس الهی وعده سِعه رزق داد.
فتحصّل که در مقدّمات امر با اوامر و نواهی دخترها و پسرها راه حجاب را ذکر کرد بعد از آن مسئولان را آگاه کرد به اِنکاح کردن مطلب سوم هم اینها را گفت تا نکاح حاصل بشود گذشته از اینکه موظّفید غَضّ بصر کنید آن عفاف را آن حجاب را آن عفّت را به هر وسیله است تحصیل کنیدو همچنین آن وعده جمیل است که فرمود خداوند اینها را بینیاز میکند و کم نیست روایاتی که دلالت دارد بر اینکه افرادی که ازدواج کردند ذات اقدس الهی وعدهاش را اِنجاز میکند عملی میکند مخصوصاً اگر فرزنددار بشوند منتها سادهزیستن, حیات طیّبه است, قناعت, حیات طیّبه است[14] بعد هم که [درآمد مناسبی مهیّا و] پیدا شد آدم یک زندگی با آسایش را فراهم میکند بدون اِتراف و بدون اسراف. خب این امور چهارگانه را که بیان فرمود اینها جزء آیات مبیّنی است که در این سوره بیان شده.
پرسش:...
پاسخ: آن که مسئول انکاح است چرا انکاح نمیکند برای اینکه میگوید ما نداریم, خب اگر ذات اقدس الهی این کار را محمود و ممدوح میداند و وسیله سِعه رزق میداند آن که این وسیله را فراهم میکند مشکلش برطرف میشود. اصولاً اصلِ جامع این است که نظام اسلامی را امّت مسلمان را مسئولین امر را و افراد را میفرماید از فقر نترسید. در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» این بحثش گذشت وقتی که رابطهٴ با مشرکین را قطع فرمود, فرمود: ﴿إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلاَ یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هذَا﴾ اینها نباید اینجا بیایند یک عدّه میگفتند خب اینها وضع مالیشان خوب است میآیند اینجا کار تولید میشود شغل تولید میشود ما به حقوقی میرسیم و اینها. در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» فرمود از این تحریمها هراسی نداشته باشید; آیه 28 سورهٴ مبارکهٴ «توبه» این است ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلاَ یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هذَا﴾ حالا اگر گفتید اینها وضع مالیشان خوب است اینها که بیایند اینجا ما مسافرخانه کرایه میدهیم بارهای اینها را حمل و نقل میکنیم چیزی به اینها میفروشیم درآمد سالانهمان را از اینجا تأمین میکنیم فرمود این خیال را نکنید ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ﴾ عَیلَه یعنی فقر, عائل یعنی نیازمند; به انسانی که فقیر است میگویند عائلهمند است از آن عَیله به معنی فقر گرفته شده فرمود اگر از فقر و عَیله و اینها میترسید نگران نباشید چون او این دستور را داده کلید آسمانها و زمین به دست اوست.[15] بنابراین اصل کلّی این است که به وعده الهی انسان باید اعتماد داشته باشد (یک) به دستور خدا عمل بکند و نگران روزی نباشد (دو) ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاءَ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ﴾ در مواردی که مسائل خیلی جزئی مطرح است ذات اقدس الهی مسئله خبیر را طرح میکند, چه اینکه آیه سی همین سورهٴ «نور» فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ﴾ آگاه بودن, خبیر بودن به مسائل جزئی نزدیکتر است تا مسئله علیم بودن. عمده این است که انسان به وعده الهی اطمینان داشته باشد اگر طمأنینه داشته باشد با آرامش زندگی را شروع میکند و خدای سبحان هم که ﴿لاَ یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ﴾.[16]
مطلب بعدی آن است که آن روزی که متأسفانه نظام بردهداری رایج بود برای بردهها هم قرآن برنامهریزی کرده که آنها هم باید همسر داشته باشند (یک) باید زمینه آزادی آنها فراهم بشود (دو) این دو مسئله را کنار هم ذکر کرد اما دربارهٴ ازدواج آنها فرمود: ﴿وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ﴾ یعنی «أنکحوا»; شما موظّفید این تنها اختصاصی به مالکان آنها ندارد نظام هم مسئول است جامعه هم مسئولاند که به این عَبید و اِما همسر بدهند چون هر دو را مطرح فرمود یکی ﴿الْأَیَامَی مِنکُمْ﴾ یکی ﴿الصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَامائِکُم﴾ صالحین آنها که قدرت تشکیل خانواده دارند. بعد مسئله آزادی آنها را مطرح کرد فرمود: ﴿وَالَّذِینَ یَبْتَغُونَ الْکِتَابَ مِمَّا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ﴾ مسئله عِتق رَقبه که جزء سنن الهی است حرفی در آن نیست در خیلی از موارد که کفّاره است از مصادیق کفّاره, عِتق رقبه است آن هم حرفی در آن نیست اما حالا اگر بندهای با مولای خود تعهّد کرد و پیشنهاد آزادی داد گفت من قِسطی آزاد میشوم من را آزاد کن من ماهانه این مقدار میپردازم این را میگویند مکاتبه که شارع مقدّس این را ترسیم کرده مشروع کرده و مکاتبه, بیع نیست (یک) عِتق نیست (دو) عقد است از سنخ ایقاعات نیست (سه) بین مولا و عبد برگزار میشود منتها این عبد باید بالغ باشد عاقل باشد که پیشنهاد بدهد ایجاب و قبول کند و امثال ذلک از سنخ بیع و شراء نیست برای اینکه خود عبد و اَمه مِلک بایعاند آن وقت دیگر اتحاد مشتری و مبیع یا اتحاد بایع و مبیع که فرض ندارد بنابراین اینها قرارداد میکنند نوشته میدهند که اگر ماهانه یا سالانه این مبلغ را بپردازی آزاد میکنیم این عِتق نیست برای اینکه عتق یک امر ایقاعی است تعلیق برنمیدارد اینها قرارداد میگذارند مکاتبه میکنند این ایجاب است و آن قبول که اگر این مبلغ قِسطی داده شد مثلاً تا فلان قسط این را آزاد بکند فرمود: ﴿وَالَّذِینَ یَبْتَغُونَ﴾ اِبتغا یعنی پیشنهاد میدهند درخواست مکاتبه میکنند در مِلک یمین شما ﴿فَکَاتِبُوهُمْ﴾ با اینها مکاتبه کنید این عقدِ مکاتبه را که عقد مستقل است و زیرمجموعه کتاب عتق مطرح است این را انشاء کنید برقرار کنید البته ﴿إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً﴾. یک وقت است که این عبد نه تحصیل کرده است نه قدرت مدیریت دارد که میتواند خودش را در جامعه اداره کند این باید در تحت تکفّل کسی باشد این ﴿فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً﴾[17] نیست در اوایل سورهٴ مبارکهٴ «نساء» فرمود مال مثل ستون فقرات جامعه است و این ستون فقرات را شما نشکنید مال را به دست هر کسی ندهید ﴿وَلاَ تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیَاماً﴾[18] قیام یعنی مقاومت نه ایستادنِ فیزیکی خیلی از فقرا هستند که کنار دیوار میایستند مرتب گدایی میکنند این نشسته است ایستاده نیست این قیام که در سورهٴ «نساء» مطرح است یعنی ایستادگی نه ایستادنِ فیزیکی فرمود ملّتی قدرت ایستادگی دارد که از نظر اقتصاد به کفایت برسد مال باعث مقاومت ملّت است ﴿وَلاَ تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیَاماً﴾ فرمود مال را به سفها ندهید گفتند کسی که شاربالخمر است سفیه است کسی که قمارباز است سفیه است بالأخره مال را هدر میدهد در همانجا هم دارد که اگر ایتامی که زیر تدبیر شما هستند مالی دارند وقتی مال اینها را در اختیار اینها قرار بدهید که ﴿فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً﴾[19] صِرف بلوغ پانزدهسالگی کافی نیست باید این رشد اقتصادی داشته باشد که مال را هدر ندهد الآن هم که شما بخواهید با این عبد یا اَمه مکاتبه برقرار کنید آزاد کنید, بدانید که این اگر آزاد بشود در اختیار بیگانگان قرار نمیگیرد و از او سوء استفاده نمیشود این بتواند خودش را اداره کند اگر توانست خودش را اداره کند ﴿إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً﴾ این مکاتبه را بپذیرید وگرنه به عنوان یک سرپرست مهربان این را زیرمجموعه خودتان داشته باشید خیر منظور اینچنین است نه خیر به معنی تقوا و امثال ذلک آن وظیفه عمومی است.
مطلب دیگر آن است که منظور از علم یعنی حجّت شرعی حالا یا علم به معنای یقین است یا طمأنینه; منظور آن علم ریاضی نیست علمی که حجّت شرعی است حالا یا یقین ریاضی یا طمأنینه عقلایی ﴿إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً﴾. بعد برای اینکه مسئله عِتق سامان بپذیرد فرمود اینها را کمک بکنید بخشی از بیتالمال باید صرف آزادسازی بردگان و کنیزان بشود آن را در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» آیه شصت بیان فرمود زکات خب یکی از مصارف مهمّ حکومت اسلامی و جامعه اسلامی است در آیه شصت سورهٴ مبارکهٴ «توبه» فرمود: ﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاکِینِ وَالْعَامِلِینَ عَلَیْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِی الرِّقَابِ﴾ یکی از مصارف هشتگانه زکات این است که درباره آزادسازی بردگان صرف بشود این یکی از مصادیق ﴿وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِی آتَاکُمْ﴾ است گذشته از اینکه موارد دیگری هم میتواند درباره آزادسازی بردگان مصرف بشود اختصاصی به آن زکات ندارد.
مطلب مهم آن است که درست است که اسلام اصل مالکیّت را امضا کرده و بالصراحه فرمود: ﴿لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ﴾[20] فرمود هر کسی کسب حلال کرد مِلک او میشود و مکرّر مسئله ملک و مال را به اشخاص اسناد داده است که این ملک اوست, مال اوست, ﴿أَمْوَالُکُمْ﴾,[21] ﴿أَمْوَالُهُمْ﴾[22] و «الناس مسلطون علی اموالهم»[23] هم یکی از اصول پذیرفتهشده در اسلام است پس با این راههای فراوان, اصل مالکیّت را ذات اقدس الهی امضا کرده است اسلام امضا کرده است و هر کسی کسب حلال کرد مالک او میشود بلا ریب اما این اصل یک اصل متعامل و متقابلِ انسانها با یکدیگر است نه اصلی که حاکم باشد انسان را در برابر خدا هم مالک بداند اگر این باشد که میشود فکرِ قارونی, این گفت من خودم با استقلال اقتصادی اینها را به دست آوردم[24] زکات بدهم چیست وجوه بدهم چیست سهم بیتالمال را تأمین کنم چیست مال برای من است. فرمود درست است شما مالکید هر کسی کسب حلال کرد مِلک طلق اوست چیزی را ارث برد ملک طلق اوست چیزی را به او هِبه کردند ملک طلق اوست این مالکیّت کاملاً در اسلام محفوظ و محترم است اما انسان بالقیاس به ذات اقدس الهی هم باز مالک است که به خدا بگوید من مالکم اختیار خودم را دارم «الناس مسلّطون علی أموالهم» یا در برابر خدا باید همین آیه سورهٴ مبارکهٴ «نور» را مطرح کرد ﴿وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِی آتَاکُمْ﴾ این مال, مال خداست به شما داده به عنوان امانت بنابراین اینچنین نیست که ما در برابر ذات اقدس الهی هم مالک باشیم بگوییم ما اختیار مالمان را داریم این وجوه را نمیدهیم ما در برابر یکدیگر بله مستقلّیم هر کسی هر کاری کرده کسب حلالی کرده مِلک طلق اوست و بدون رضایت او هم تصرّف غصب است و حرام اما در برابر اراده خدا, خدا اگر دستوری داد ما بگوییم ما خودمان کسب کردیم حرف قارون را بزنیم این روا نیست فرمود: ﴿وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِی آتَاکُمْ﴾ از این شفافتر و روشنتر فرمود مالکیّت که از امور اعتباری است و با قرارداد حل میشود آنکه تکوینی است به نام چشم و گوش آن ملک شما نیست چه رسد به مال که امر اعتباری است ما الآن یک ملک تکوینی داریم که اعضا و جوارح ما در اختیار ماست یک ملک اعتباری داریم مالی که کسب کردیم مال ماست که ﴿لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا﴾[25] عقد بیع و سایر عقود یک عناوین اعتباری است که باعث نقل و انتقال ملکی است ولی چشم و گوش در اختیار خود ماست ذات اقدس الهی نسبت به این چشم و گوشی که به حسب ظاهر, ملک تکوینی ماست به ما فرمود ما مالکیم نه شما ﴿أَمَّن یَمْلِکُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ﴾[26] این ﴿أَمَّن﴾ یک «أم» منقطعه است با «مَن» وقتی ادغام شد میشود ﴿أَمَّن﴾ این «أم» منطقعه به معنی «بل» است یعنی آنها خدا نیستند این کسی که مالک چشم و گوش شماست او خداست ﴿أَمَّن یَمْلِکُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ﴾ لذا گاهی اجازه نمیدهد انسان چشم را ببندد با همان چشم باز جانش را میگیرد یا فرصت اینکه گوشش را تنظیم بکند را نمیدهد درست است که ما تکویناً به حسب ظاهر در قبال یکدیگر مالک تکوینی چشم و گوشیم ولی نسبت به ذات اقدس الهی که مالک نیستیم این ملک تکوینی آن هم ملک اعتباری لذا فرمود: ﴿وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِی آتَاکُمْ﴾ بعد بردههایتان را هم نظیر جاهلیت وادار به فحشا و منکر نکنید. امروز متأسفانه همین طور است دیگر! این استکبار و صهیونیست میبینید فلّه فلّه بازار همین بردگی را دارند برای کسب درآمد فرمود شما مبادا کنیزانتان را وادار کنید به اینکه از راه بِغا درآمدی برای شما فراهم کنند! ﴿وَلاَ تُکْرِهُوا فَتَیَاتِکُمْ عَلَی الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً﴾ این برای مبالغه است وگرنه «ان لم یردن تحصّنا» که دیگر اِکراه معنا ندارد خودشان دارند این کار را انجام میدهند که اکراه معنا ندارد خب فرمود مبادا این کار را بکنید ﴿لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا﴾ درآمدی کسب بکنید این درآمد در برابر این کسب, حرام است. حالا اگر یک وقت اشتباهی کردید این راه را طی کردید و آنها را وادار کردید این طور نیست که راه توبه بسته باشد ﴿وَمَن یُکْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدِ إِکْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِیمٌ﴾ توبه کنید راه بازگشت باز است راه برگشت باز است و مانند آن.
ما در این آیات, بسیاری از احکام را به صورت شفاف برای شما روشن کردیم داستان گذشتهها را کم و بیش مطرح کردیم موعظه ذکر کردیم وَعظ همان طوری که قبلاً ملاحظه فرمودید «جذب الخَلق الی الحق» است واعظ «جاذب الخَلق الی الحق» است آن حالتی که در شنونده کِشش ایجاد میکند اِتّعاظ شنونده است و وعظ گوینده که وعظ «جذب الخلق الی الحق» است همه مردم را ذات اقدس الهی موعظه میکند لکن پرهیزکاران طرْفی میبندند از این جهت فرمود: ﴿وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِینَ﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . جامع الأخبار, ص101.
[2] . الامالی (شیخ طوسی), ص518.
[3] . سورهٴ نور, آیهٴ 30.
[4] . سورهٴ نور, آیهٴ 31.
[5] . نهجالبلاغه, حکمت 474.
[6] . الکافی, ج3, ص424.
[7] . سورهٴ آلعمران, آیهٴ 195.
[8] . جواهرالکلام, ج16, ص181.
[9] . العروة الوثقی (سید محمدکاظم یزدی), ج2, ص241.
[10] . سورهٴ لیل, آیات 5 ـ 7.
[11] . سورهٴ طلاق, آیات 2 و 3.
[12] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 17.
[13] . سورهٴ طلاق, آیات 2 و 3.
[14] . نهجالبلاغه, حکمت 229.
[15] . ر.ک: سورهٴ زمر, آیهٴ 63; ر.ک: سورهٴ شوریٰ, آیهٴ 12.
[16] . سورهٴ روم, آیهٴ 6.
[17] . سورهٴ نساء, آیهٴ 6.
[18] . سورهٴ نساء, آیهٴ 5.
[19] . سورهٴ نساء, آیهٴ 6.
[20] . سورهٴ نساء, آیهٴ 32.
[21] . سورهٴ انفال, آیهٴ 28; سورهٴ سبأ, آیهٴ 37; سورهٴ منافقون, آیهٴ 9; سورهٴ تغابن, آیهٴ 15.
[22] . سورهٴ آلعمران, آیات 10 و 116; سورهٴ توبه, آیات 55 و 85; سورهٴ مجادله, آیهٴ 17.
[23] . نهجالحق, ص494.
[24] . سورهٴ قصص, آیهٴ 78.
[25] . سورهٴ نساء, آیهٴ 32.
[26] . سورهٴ یونس, آیهٴ 31.
- نکاح مقدمه تشکیل خانواده و امت بزرگ اسلامی است؛
- رعایت حجاب و عفاف هم شامل زن است و هم شامل مرد؛
- پدر و مادر مسئول نکاح فرزندان میباشند.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَأَنکِحُوا الْأَیَامَی مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ (32) وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لاَ یَجِدُونَ نِکَاحاً حَتَّی یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَالَّذِینَ یَبْتَغُونَ الْکِتَابَ مِمَّا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ فَکَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِی آتَاکُمْ وَلاَ تُکْرِهُوا فَتَیَاتِکُمْ عَلَی الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَمَن یُکْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدِ إِکْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِیمٌ (33) وَلَقَدَ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ آیَاتٍ مُّبَیِّنَاتٍ وَمَثَلاً مِنَ الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبْلِکُمْ وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِینَ (34)﴾
در جریان تشکیل خانواده و نکاح که مقدّمه تشکیل یک خانواده بزرگ و امّت اسلامی است چندین مطلب را ذات اقدس الهی گاهی به صورت توصیه اخلاقی گاهی به صورت حکم الهی بیان فرمود بعد از جریان آن حدّ مشخص, چهار امر را مطرح فرمود اول رعایت حجاب و عفاف است که هم زنها خود را بپوشانند هم مردها چشمپوشی کنند چه اینکه زنها هم باید چشمپوشی کنند چشمپوشی از نامحرم از دو طرف این اوّلین وظیفهٴ اجتماعی است که رعایت عفاف را به همراه دارد.
مطلب دوم فرمودند پدر و مادر دو طرف و همچنین جامعه مسئول تأمین ازدواج جوانها چه دختر چه پسر هستند که در سنّ نکاحاند که فرمود: ﴿وَأَنکِحُوا الْأَیَامَی﴾ اگر فرمود: «النکاح سنّتی»[1] یا فرمود: «مَن تزوَّج فقد أحرز نصف دینه»[2] که این تکلیفها متوجّه به خود جوانهای عَذَب است به اولیای آنها و همچنین به جامعه و مسئولان یک نظام سفارش میکند که وسیلهٴ ازدواج جوانها را فراهم بکنید ﴿وَأَنکِحُوا الْأَیَامَی مِنکُمْ﴾ فرقی بین آزاد و بنده نیست.
مطلب سوم آن است که تا آن نکاح فراهم بشود اینها خودشان را با عفّت اُنس بدهند نه تنها نگاه به نامحرم نکنند بلکه مَلکهٴ عفّت را فراهم بکنند فرمود: ﴿وَلْیَسْتَعْفِفِ﴾ این الف و سین و تاء منقوط استعفاف نظیر استجابت نظیر استکبار برای تحقیق است در حقیقت نه برای طلب, با رغبت تمام با کوشش این عفّت را به دست بیاورند و تحصیل کنند این غیر از آن است که فرمود: ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یُغُضُّوا﴾,[3] ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ﴾[4] این عفاف یک مَلکه است.
یک بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) در نهجالبلاغه دارد که «لَکَادَ الْعَفِیفُ أَنْ یَکُونَ مَلَکاً مِنَ الْمَلاَئِکَةِ»[5] نزدیک است که انسانِ عفیف فرشتهای از فرشتههای الهی باشد این شبیه فرشته شدن به وسیله همین آداب است یک وقت است انسان کار حرام نمیکند یک وقت عفیف است این عفّت یک ملکه نفسانی است غیر از غضّ بصر است آن هم با الف و سین و تاء که نشانه تحقیق و تأکید و امثال ذلک است اینکه میفرمایند: «استجب لنا»[6] یا ﴿فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لَا أُضِیعُ﴾[7] این نشانه تحقیق است این ﴿وَلْیَسْتَعْفِفِ﴾ هم نشانه تحقیق است بکوشند که به ملکه عفّت برسند یعنی شبیه فرشته بشوند این در بیانات نورانی حضرت در نهجالبلاغه هست که «لَکَادَ الْعَفِیفُ أَنْ یَکُونَ مَلَکاً مِنَ الْمَلاَئِکَةِ» از این تعبیرات روایی فقهای ما هم(رضوان الله علیهم) استفاده کردند که آن روز به عرضتان رسید مرحوم صاحب جواهر در کتاب صوم جواهر دارد که در فضیلت روزه همین بس که انسان شبیه فرشته میشود[8] همین فرمایش مرحوم صاحب جواهر در عروه مرحوم آقا سیّد محمدکاظم هم آمده در بحث روزههای مستحب; در اول عروه این بحث نیست صاحب جواهر در اول بحث صوم دارد ولی مرحوم سیّد در بحث روزههای مستحبّی آنجا این فرمایش را دارد که در فضیلت روزه همین بس که انسان شبیه فرشته میشود[9] این اختصاصی به روزه گرفتن ندارد درباره عفّت هم همین طور است فضایل دیگر هم همین طور است که انسان موظّف است یا مأمور است که تَشبّه به فرشته داشته باشد تخلّق به اخلاق فرشته داشته باشد.
غرض این است که فرمود اول آن اوامر و نواهی است که نگاه به نامحرم نباشد بعد دوم هم به مسئولان جامعه به پدر و مادر به همه دستور میدهد که وسیله ازدواج جوانها را فراهم بکنند سوم هم به جوانها دستور میدهد تا اینکه ازدواج فراهم بشود خود را با عفّت آشنا کنند زیرا راحت میشوند مقداری اگر سختی تحمل بشود ﴿فَأَمَّا مَنْ أَعْطَی وَاتَّقَی ٭ وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَی ٭ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَی﴾[10] ما او را برای کارهای خیر, موفق میکنیم آسان میکنیم او به آسانی کارهای خیر را انجام میدهد و مانند آن.
مرحله چهارم آن است که هم به خود جوانها هم به اولیای جوانها به پدر و مادرِ پسر [و] به پدر و مادرِ دختر میفرماید وعده الهی این است که با ازدواج, زندگی رونق بگیرد شما منتظر نباشید که زندگی رونق بگیرد بعد ازدواج کنید بلکه با ازدواج زندگیتان را رونق ببخشید. دو امر را ذات اقدس الهی ـ گرچه امور فراوانی در این موضوع مطرحاند ولی در این بخش دو امر را ـ وسیله سِعه رزق قرار داده است یکی همین مسئله نکاح است که فرمود: ﴿إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ﴾ خدا اینها را بینیاز میکند این هم وعده است نسبت به جوانها هم وعده است نسبت به پدر و مادر هم وعده است نسبت به نظام, اگر مسئولین نظام, بخشی از بودجهها را در اختیار ازدواج جوانها قرار بدهند خداوند بودجه اینها را بیشتر میکند درآمد کشور را بیشتر میکند درآمد سرانه مملکت را بیشتر میکند این برای مملکت و نظام, پدر و مادر را هم میفرماید: ﴿إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ﴾ این دو, سوم هم به خود جوانها وعده جمیل داد که ﴿إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ﴾ هر کس نکاح کرد یا اِنکاح کرد مشمول این وعدِ جمیل الهی است که ﴿إِن یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ﴾.
قسمت دوم همان مسئله تقواست که در سورهٴ مبارکهٴ «طلاق» فرمود: ﴿وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُ﴾[11] هیچ انسان باتقوایی در کار نمیماند, درست است که مشکلات ممکن است از هر طرف رو بیاورد ولی راه خروج هست آنجا که شیطان تهدید کرد گفت ﴿لَآتِیَنَّهُم مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَن شَمَائِلِهِمْ﴾[12] فوق و تحت را مطرح نکرد در ذیل آن آیه بحث شد که چطور شیطان جهات چهارگانه را گفته و جهات ششگانه را مطرح نکرده نگفت از بالا و پایین میآیم گفت از جلو و دنبال و طرف راست و طرف چپ میآیم گفتند این بالا و پایین را ذات اقدس الهی اجازه نمیدهد که شیطان راه پیدا کند; بالا این است که انسان دست بلند کند به طرف خدا بگوید «یا الله» پایین این است که سر خم کند سجده کند به خاک بیفتد بگوید «یا الله», راه سجده باز است راه دعا باز است این راه دعا را او نمیبندد. این راه سجده را او نمیبندد ممکن است از راه فرزند از راه آیندهنگری باطل از راه چپی بودن راستی بودن اینها بیاید آدم را فریب بدهد ولی راه دعا را نمیبندد راه سجده را نمیبندد این دو راه اصلی باز است لذا ذات اقدس الهی این دو راه را همواره نگه داشت هیچ کسی این راه را بسته نمیبیند خب فرمود: ﴿وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُ﴾[13] این راه تقوا هست بنابراین از دو منظر, ذات اقدس الهی وعده سِعه رزق داد.
فتحصّل که در مقدّمات امر با اوامر و نواهی دخترها و پسرها راه حجاب را ذکر کرد بعد از آن مسئولان را آگاه کرد به اِنکاح کردن مطلب سوم هم اینها را گفت تا نکاح حاصل بشود گذشته از اینکه موظّفید غَضّ بصر کنید آن عفاف را آن حجاب را آن عفّت را به هر وسیله است تحصیل کنیدو همچنین آن وعده جمیل است که فرمود خداوند اینها را بینیاز میکند و کم نیست روایاتی که دلالت دارد بر اینکه افرادی که ازدواج کردند ذات اقدس الهی وعدهاش را اِنجاز میکند عملی میکند مخصوصاً اگر فرزنددار بشوند منتها سادهزیستن, حیات طیّبه است, قناعت, حیات طیّبه است[14] بعد هم که [درآمد مناسبی مهیّا و] پیدا شد آدم یک زندگی با آسایش را فراهم میکند بدون اِتراف و بدون اسراف. خب این امور چهارگانه را که بیان فرمود اینها جزء آیات مبیّنی است که در این سوره بیان شده.
پرسش:...
پاسخ: آن که مسئول انکاح است چرا انکاح نمیکند برای اینکه میگوید ما نداریم, خب اگر ذات اقدس الهی این کار را محمود و ممدوح میداند و وسیله سِعه رزق میداند آن که این وسیله را فراهم میکند مشکلش برطرف میشود. اصولاً اصلِ جامع این است که نظام اسلامی را امّت مسلمان را مسئولین امر را و افراد را میفرماید از فقر نترسید. در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» این بحثش گذشت وقتی که رابطهٴ با مشرکین را قطع فرمود, فرمود: ﴿إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلاَ یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هذَا﴾ اینها نباید اینجا بیایند یک عدّه میگفتند خب اینها وضع مالیشان خوب است میآیند اینجا کار تولید میشود شغل تولید میشود ما به حقوقی میرسیم و اینها. در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» فرمود از این تحریمها هراسی نداشته باشید; آیه 28 سورهٴ مبارکهٴ «توبه» این است ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلاَ یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هذَا﴾ حالا اگر گفتید اینها وضع مالیشان خوب است اینها که بیایند اینجا ما مسافرخانه کرایه میدهیم بارهای اینها را حمل و نقل میکنیم چیزی به اینها میفروشیم درآمد سالانهمان را از اینجا تأمین میکنیم فرمود این خیال را نکنید ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ﴾ عَیلَه یعنی فقر, عائل یعنی نیازمند; به انسانی که فقیر است میگویند عائلهمند است از آن عَیله به معنی فقر گرفته شده فرمود اگر از فقر و عَیله و اینها میترسید نگران نباشید چون او این دستور را داده کلید آسمانها و زمین به دست اوست.[15] بنابراین اصل کلّی این است که به وعده الهی انسان باید اعتماد داشته باشد (یک) به دستور خدا عمل بکند و نگران روزی نباشد (دو) ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاءَ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ﴾ در مواردی که مسائل خیلی جزئی مطرح است ذات اقدس الهی مسئله خبیر را طرح میکند, چه اینکه آیه سی همین سورهٴ «نور» فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ﴾ آگاه بودن, خبیر بودن به مسائل جزئی نزدیکتر است تا مسئله علیم بودن. عمده این است که انسان به وعده الهی اطمینان داشته باشد اگر طمأنینه داشته باشد با آرامش زندگی را شروع میکند و خدای سبحان هم که ﴿لاَ یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ﴾.[16]
مطلب بعدی آن است که آن روزی که متأسفانه نظام بردهداری رایج بود برای بردهها هم قرآن برنامهریزی کرده که آنها هم باید همسر داشته باشند (یک) باید زمینه آزادی آنها فراهم بشود (دو) این دو مسئله را کنار هم ذکر کرد اما دربارهٴ ازدواج آنها فرمود: ﴿وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ﴾ یعنی «أنکحوا»; شما موظّفید این تنها اختصاصی به مالکان آنها ندارد نظام هم مسئول است جامعه هم مسئولاند که به این عَبید و اِما همسر بدهند چون هر دو را مطرح فرمود یکی ﴿الْأَیَامَی مِنکُمْ﴾ یکی ﴿الصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَامائِکُم﴾ صالحین آنها که قدرت تشکیل خانواده دارند. بعد مسئله آزادی آنها را مطرح کرد فرمود: ﴿وَالَّذِینَ یَبْتَغُونَ الْکِتَابَ مِمَّا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ﴾ مسئله عِتق رَقبه که جزء سنن الهی است حرفی در آن نیست در خیلی از موارد که کفّاره است از مصادیق کفّاره, عِتق رقبه است آن هم حرفی در آن نیست اما حالا اگر بندهای با مولای خود تعهّد کرد و پیشنهاد آزادی داد گفت من قِسطی آزاد میشوم من را آزاد کن من ماهانه این مقدار میپردازم این را میگویند مکاتبه که شارع مقدّس این را ترسیم کرده مشروع کرده و مکاتبه, بیع نیست (یک) عِتق نیست (دو) عقد است از سنخ ایقاعات نیست (سه) بین مولا و عبد برگزار میشود منتها این عبد باید بالغ باشد عاقل باشد که پیشنهاد بدهد ایجاب و قبول کند و امثال ذلک از سنخ بیع و شراء نیست برای اینکه خود عبد و اَمه مِلک بایعاند آن وقت دیگر اتحاد مشتری و مبیع یا اتحاد بایع و مبیع که فرض ندارد بنابراین اینها قرارداد میکنند نوشته میدهند که اگر ماهانه یا سالانه این مبلغ را بپردازی آزاد میکنیم این عِتق نیست برای اینکه عتق یک امر ایقاعی است تعلیق برنمیدارد اینها قرارداد میگذارند مکاتبه میکنند این ایجاب است و آن قبول که اگر این مبلغ قِسطی داده شد مثلاً تا فلان قسط این را آزاد بکند فرمود: ﴿وَالَّذِینَ یَبْتَغُونَ﴾ اِبتغا یعنی پیشنهاد میدهند درخواست مکاتبه میکنند در مِلک یمین شما ﴿فَکَاتِبُوهُمْ﴾ با اینها مکاتبه کنید این عقدِ مکاتبه را که عقد مستقل است و زیرمجموعه کتاب عتق مطرح است این را انشاء کنید برقرار کنید البته ﴿إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً﴾. یک وقت است که این عبد نه تحصیل کرده است نه قدرت مدیریت دارد که میتواند خودش را در جامعه اداره کند این باید در تحت تکفّل کسی باشد این ﴿فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً﴾[17] نیست در اوایل سورهٴ مبارکهٴ «نساء» فرمود مال مثل ستون فقرات جامعه است و این ستون فقرات را شما نشکنید مال را به دست هر کسی ندهید ﴿وَلاَ تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیَاماً﴾[18] قیام یعنی مقاومت نه ایستادنِ فیزیکی خیلی از فقرا هستند که کنار دیوار میایستند مرتب گدایی میکنند این نشسته است ایستاده نیست این قیام که در سورهٴ «نساء» مطرح است یعنی ایستادگی نه ایستادنِ فیزیکی فرمود ملّتی قدرت ایستادگی دارد که از نظر اقتصاد به کفایت برسد مال باعث مقاومت ملّت است ﴿وَلاَ تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیَاماً﴾ فرمود مال را به سفها ندهید گفتند کسی که شاربالخمر است سفیه است کسی که قمارباز است سفیه است بالأخره مال را هدر میدهد در همانجا هم دارد که اگر ایتامی که زیر تدبیر شما هستند مالی دارند وقتی مال اینها را در اختیار اینها قرار بدهید که ﴿فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً﴾[19] صِرف بلوغ پانزدهسالگی کافی نیست باید این رشد اقتصادی داشته باشد که مال را هدر ندهد الآن هم که شما بخواهید با این عبد یا اَمه مکاتبه برقرار کنید آزاد کنید, بدانید که این اگر آزاد بشود در اختیار بیگانگان قرار نمیگیرد و از او سوء استفاده نمیشود این بتواند خودش را اداره کند اگر توانست خودش را اداره کند ﴿إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً﴾ این مکاتبه را بپذیرید وگرنه به عنوان یک سرپرست مهربان این را زیرمجموعه خودتان داشته باشید خیر منظور اینچنین است نه خیر به معنی تقوا و امثال ذلک آن وظیفه عمومی است.
مطلب دیگر آن است که منظور از علم یعنی حجّت شرعی حالا یا علم به معنای یقین است یا طمأنینه; منظور آن علم ریاضی نیست علمی که حجّت شرعی است حالا یا یقین ریاضی یا طمأنینه عقلایی ﴿إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً﴾. بعد برای اینکه مسئله عِتق سامان بپذیرد فرمود اینها را کمک بکنید بخشی از بیتالمال باید صرف آزادسازی بردگان و کنیزان بشود آن را در سورهٴ مبارکهٴ «توبه» آیه شصت بیان فرمود زکات خب یکی از مصارف مهمّ حکومت اسلامی و جامعه اسلامی است در آیه شصت سورهٴ مبارکهٴ «توبه» فرمود: ﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاکِینِ وَالْعَامِلِینَ عَلَیْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِی الرِّقَابِ﴾ یکی از مصارف هشتگانه زکات این است که درباره آزادسازی بردگان صرف بشود این یکی از مصادیق ﴿وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِی آتَاکُمْ﴾ است گذشته از اینکه موارد دیگری هم میتواند درباره آزادسازی بردگان مصرف بشود اختصاصی به آن زکات ندارد.
مطلب مهم آن است که درست است که اسلام اصل مالکیّت را امضا کرده و بالصراحه فرمود: ﴿لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ﴾[20] فرمود هر کسی کسب حلال کرد مِلک او میشود و مکرّر مسئله ملک و مال را به اشخاص اسناد داده است که این ملک اوست, مال اوست, ﴿أَمْوَالُکُمْ﴾,[21] ﴿أَمْوَالُهُمْ﴾[22] و «الناس مسلطون علی اموالهم»[23] هم یکی از اصول پذیرفتهشده در اسلام است پس با این راههای فراوان, اصل مالکیّت را ذات اقدس الهی امضا کرده است اسلام امضا کرده است و هر کسی کسب حلال کرد مالک او میشود بلا ریب اما این اصل یک اصل متعامل و متقابلِ انسانها با یکدیگر است نه اصلی که حاکم باشد انسان را در برابر خدا هم مالک بداند اگر این باشد که میشود فکرِ قارونی, این گفت من خودم با استقلال اقتصادی اینها را به دست آوردم[24] زکات بدهم چیست وجوه بدهم چیست سهم بیتالمال را تأمین کنم چیست مال برای من است. فرمود درست است شما مالکید هر کسی کسب حلال کرد مِلک طلق اوست چیزی را ارث برد ملک طلق اوست چیزی را به او هِبه کردند ملک طلق اوست این مالکیّت کاملاً در اسلام محفوظ و محترم است اما انسان بالقیاس به ذات اقدس الهی هم باز مالک است که به خدا بگوید من مالکم اختیار خودم را دارم «الناس مسلّطون علی أموالهم» یا در برابر خدا باید همین آیه سورهٴ مبارکهٴ «نور» را مطرح کرد ﴿وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِی آتَاکُمْ﴾ این مال, مال خداست به شما داده به عنوان امانت بنابراین اینچنین نیست که ما در برابر ذات اقدس الهی هم مالک باشیم بگوییم ما اختیار مالمان را داریم این وجوه را نمیدهیم ما در برابر یکدیگر بله مستقلّیم هر کسی هر کاری کرده کسب حلالی کرده مِلک طلق اوست و بدون رضایت او هم تصرّف غصب است و حرام اما در برابر اراده خدا, خدا اگر دستوری داد ما بگوییم ما خودمان کسب کردیم حرف قارون را بزنیم این روا نیست فرمود: ﴿وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِی آتَاکُمْ﴾ از این شفافتر و روشنتر فرمود مالکیّت که از امور اعتباری است و با قرارداد حل میشود آنکه تکوینی است به نام چشم و گوش آن ملک شما نیست چه رسد به مال که امر اعتباری است ما الآن یک ملک تکوینی داریم که اعضا و جوارح ما در اختیار ماست یک ملک اعتباری داریم مالی که کسب کردیم مال ماست که ﴿لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا﴾[25] عقد بیع و سایر عقود یک عناوین اعتباری است که باعث نقل و انتقال ملکی است ولی چشم و گوش در اختیار خود ماست ذات اقدس الهی نسبت به این چشم و گوشی که به حسب ظاهر, ملک تکوینی ماست به ما فرمود ما مالکیم نه شما ﴿أَمَّن یَمْلِکُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ﴾[26] این ﴿أَمَّن﴾ یک «أم» منقطعه است با «مَن» وقتی ادغام شد میشود ﴿أَمَّن﴾ این «أم» منطقعه به معنی «بل» است یعنی آنها خدا نیستند این کسی که مالک چشم و گوش شماست او خداست ﴿أَمَّن یَمْلِکُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ﴾ لذا گاهی اجازه نمیدهد انسان چشم را ببندد با همان چشم باز جانش را میگیرد یا فرصت اینکه گوشش را تنظیم بکند را نمیدهد درست است که ما تکویناً به حسب ظاهر در قبال یکدیگر مالک تکوینی چشم و گوشیم ولی نسبت به ذات اقدس الهی که مالک نیستیم این ملک تکوینی آن هم ملک اعتباری لذا فرمود: ﴿وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِی آتَاکُمْ﴾ بعد بردههایتان را هم نظیر جاهلیت وادار به فحشا و منکر نکنید. امروز متأسفانه همین طور است دیگر! این استکبار و صهیونیست میبینید فلّه فلّه بازار همین بردگی را دارند برای کسب درآمد فرمود شما مبادا کنیزانتان را وادار کنید به اینکه از راه بِغا درآمدی برای شما فراهم کنند! ﴿وَلاَ تُکْرِهُوا فَتَیَاتِکُمْ عَلَی الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً﴾ این برای مبالغه است وگرنه «ان لم یردن تحصّنا» که دیگر اِکراه معنا ندارد خودشان دارند این کار را انجام میدهند که اکراه معنا ندارد خب فرمود مبادا این کار را بکنید ﴿لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا﴾ درآمدی کسب بکنید این درآمد در برابر این کسب, حرام است. حالا اگر یک وقت اشتباهی کردید این راه را طی کردید و آنها را وادار کردید این طور نیست که راه توبه بسته باشد ﴿وَمَن یُکْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدِ إِکْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِیمٌ﴾ توبه کنید راه بازگشت باز است راه برگشت باز است و مانند آن.
ما در این آیات, بسیاری از احکام را به صورت شفاف برای شما روشن کردیم داستان گذشتهها را کم و بیش مطرح کردیم موعظه ذکر کردیم وَعظ همان طوری که قبلاً ملاحظه فرمودید «جذب الخَلق الی الحق» است واعظ «جاذب الخَلق الی الحق» است آن حالتی که در شنونده کِشش ایجاد میکند اِتّعاظ شنونده است و وعظ گوینده که وعظ «جذب الخلق الی الحق» است همه مردم را ذات اقدس الهی موعظه میکند لکن پرهیزکاران طرْفی میبندند از این جهت فرمود: ﴿وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِینَ﴾.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[1] . جامع الأخبار, ص101.
[2] . الامالی (شیخ طوسی), ص518.
[3] . سورهٴ نور, آیهٴ 30.
[4] . سورهٴ نور, آیهٴ 31.
[5] . نهجالبلاغه, حکمت 474.
[6] . الکافی, ج3, ص424.
[7] . سورهٴ آلعمران, آیهٴ 195.
[8] . جواهرالکلام, ج16, ص181.
[9] . العروة الوثقی (سید محمدکاظم یزدی), ج2, ص241.
[10] . سورهٴ لیل, آیات 5 ـ 7.
[11] . سورهٴ طلاق, آیات 2 و 3.
[12] . سورهٴ اعراف, آیهٴ 17.
[13] . سورهٴ طلاق, آیات 2 و 3.
[14] . نهجالبلاغه, حکمت 229.
[15] . ر.ک: سورهٴ زمر, آیهٴ 63; ر.ک: سورهٴ شوریٰ, آیهٴ 12.
[16] . سورهٴ روم, آیهٴ 6.
[17] . سورهٴ نساء, آیهٴ 6.
[18] . سورهٴ نساء, آیهٴ 5.
[19] . سورهٴ نساء, آیهٴ 6.
[20] . سورهٴ نساء, آیهٴ 32.
[21] . سورهٴ انفال, آیهٴ 28; سورهٴ سبأ, آیهٴ 37; سورهٴ منافقون, آیهٴ 9; سورهٴ تغابن, آیهٴ 15.
[22] . سورهٴ آلعمران, آیات 10 و 116; سورهٴ توبه, آیات 55 و 85; سورهٴ مجادله, آیهٴ 17.
[23] . نهجالحق, ص494.
[24] . سورهٴ قصص, آیهٴ 78.
[25] . سورهٴ نساء, آیهٴ 32.
[26] . سورهٴ یونس, آیهٴ 31.
تاکنون نظری ثبت نشده است