- 646
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیات 35 تا 36 سوره بقره – بخش دوم
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیات 35 تا 36 سوره بقره - بخش دوم
- خطاب قرآن به حضرت آدم است نه زوج ایشان
- راه های نفوذ شیطان در انسان از طریق اندیشه است
- صراط مستقیم محل استقرار شیطان
- عدم دسترسی شیطان به مخلَصین
أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
وَقُلْنَا یَاآدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَکُلاَ مِنْهَا رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ ٭ فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ
وَلَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَی حِینٍ
خدای سبحان به آدم و همسرش دستور سکونت در جنّت داد و این جنّت همان طوری که عنایت فرمودید باغی از باغهای دنیا نخواهد بود. چه اینکه مراد جنَة الخلد هم نیست، قهراً باید یک موطنی باشد که اهل آن موطن مخلّد در آن نباشند و جا هم برای وسوسه و اِغوا باشد. و احتمالاً این مقامی است برزخ بین نشئهٴ دنیا و آن نشئهٴ عالیه، که جنّت خلد باشد.
و محور این قصّه آدم(سلام الله علیه) است. گرچه حوّا(علیها سلام) در بسیاری از این مسائل مطرح است امّا اساس کار متوجّه آدم(سلام الله علیه) است در بسیاری از موارد که ضمیر تثنیه به میان میآید امّا در نوع از موارد این تثنیه را به همان مفرد برمیگردانند مثلاً در همین کریمه فرمود: ما به آدم و همسرش گفتیم در بهشت باشید و از میوههای بهشت برخوردار باشید و نزدیک این درخت نباشید. همهٴ اینها را به عنوان ضمیر تثنیه ذکر فرمود: ٭«کلا منها رغداً حیث شئتما و لا تقرّبا هذه الشّجرة فتکونا من الظّالمین»٭ بعد فرمود: ٭«فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ»٭ که همه تثنیه است ولی همین معنا را در سورهٴ اعراف و سورهٴ طٰهٰ به صورت دیگر بیان فرمود: در سورهٴ اعراف ضمیر تثنیه است در آیهٴ ٢٠ سورهٴ اعراف فرمود: ٭«فَکُلاَ مِنْ حَیْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الْظَّالِمِینَ ٭ فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ»٭(١) ضمیر را تثنیه آورد و همچنین آیات بعد ولی در سورهٴ طٰهٰ فرمود: ٭«فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَاآدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَیٰ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَّا یَبْلَی»٭(2). آیهٴ ١٢٠ سورهٴ طٰهٰ این است که ٭«فوسوس إلیه الشیطان»٭ پس اگر در سایر موارد سخن از تثنیه است و در سورهٴ اعراف تصریح فرمود: ٭«فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ»٭(٣) ولی در سورهٴ طٰهٰ فرمود: ٭«فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ»٭(4) که محور اوست اگر آدم(سلام الله علیه) در اثر این وسوسه آسیب نمیدید، حوّا هم محفوظ میشد چون او در تحت تدبیر آدم(سلام الله علیه) بود لذا در سورهٴ طٰهٰ ضمیر را مفرد آورد فرمود ٭«فوسوس إلیه الشیطان»٭ با اینکه در همین سورهٴ طٰهٰ دو آیهٴ قبل خدای سبحان فرمود: ما به هر دو هشدار دادیم گفتیم که با این که در سورهٴ طٰهٰ در صدر جریان فرمود که ٭«یَاآدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَکَ وَلِزَوْجِکَ فَلاَ یُخْرِجَنَّکُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى»٭(5) سخن از آدم و حوّا(علیهما السّلام) مطرح است ولی در آیهٴ ١٢٠ میفرماید: ٭«فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ»٭(6) که باز ضمیر را مفرد میآورد معلوم میشود محور اصلی آدم(علیهالسّلام) است و اگر او محفوظ میماند حوّا(علیها سلام) هم محفوظ میماند چه اینکه در صدر همین جریان در سورهٴ طٰهٰ میفرماید آیهٴ ١١٥: ٭«وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَی آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً»٭(7) ما قبلاً از آدم پیمان گرفتیم، با او معاهده بستیم او فراموش کرد. این پیمان چیست؟ و معنای نسیان عهد چیست؟ یک بحث جدایی دارد ولی در صدر این قصّه میفرماید: ما به آدم گفتیم و از او پیمان گرفتیم و او فراموش کرده است.
راه نفوذ شیطان
مطلب بعدی آن است که شیطان چگونه نفوذ میکند اکنون که ثابت شد این جنّت، جنّتی است که شیطان میتواند راه پیدا کند راه شیطان چیست؟ شیطان از چه راهی انسان را فریب میدهد؟ در سورهٴ اعراف راه نفوذ شیطان را مشخّص کرد، فرمود به این که شیطان از راست، چپ، جلو، پشت سر ممکن است انسان را فریب بدهد و بگیرد. آیهٴ ١٦ و ١٧ از سورهٴ اعراف اینست: ٭«قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ ٭ ثُمَّ لَآتِیَنَّهُم مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْخَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَن شَمَائِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ»٭(8)؛ عرض کرد من سر راه راست اینها مینشینم یعنی در راههای انحرافی که کمین من است آنجا هر چه هست در تحت ولایت شیطان است ولی مرکز استقرار من سر راه راست است. که من کمین میزنم نمیگذارم کسی در صراط مستقیم حرکت کند. ٭«لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ»٭. آنگاه برای این که اینها نگذارم این صراط را ادامه دهند. گاهی از جلو و میآیم، گاهی از پشت سر میآیم گاهی از طرف راست، گاهی از طرف چپ. گاهی اینها را به آرزوهای باطل، گاهی از لحاظ قوّه، گاهی از لحاظ این که به فکر اعقاب و ورثه و نسل بعد باید باشی و امثال ذلک اینها را فریب میدهم گاهی به این فکر آنها را میفریبم که باید به فکر نسل بعد باشی، برای ورثه چیزی باید جمع کنی و امثال ذلک.
مهمترین شیوهٴ تسلط شیطان، تصرف در خیال و اندیشه
منتها مهمترین راهی که شیطان در پیش دارد همان راه اندیشه است که گفت: ٭«لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَلآمُرَنَّهُمْ»٭(9) من اینها را امر میکنم و برای اینها زینت میدهم چیزهایی را که زیور نیست برای اینها زینت میدهم. ٭«لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ»٭(10). کار شیطان اینست که انسان را از راه اندیشه بگیرد. شیطان نظیر مار و عقرب نیست که انسان را از راه جسم آسیب برساند مستقیماً. اولین آسیبی که شیطان بر انسان وارد میکند از راه فکر و اندیشه است آنگاه به بدن آسیب میرساند گفت: ٭«ولأ منّینّهم»٭(11)، ٭«ولأُزینّنَّ لهم فی الأرض»٭(12) یعنی من از راه اُمنیّه و آرزو و نفوذ در اندیشه اینها را میگیرم.
عدم دسترسی شیطان به مخلَصین
پس هر جا صراط مستقیم است شیطان آنجا حاضر است البته در اوائل راه، در اواخر راه شیطان نفوذ ندارد. یعنی انسان وقتی مقدار زیادی از صراط مستقیم را طی کرد به مرز إخلاص رسید جزو بندگان مخلَص شد، آنجا دیگر از دسترس شیطان محفوظ است. پس هر جا صراط مستقیم است قبل از این که به محدودهٴ اخلاص برسد شیطان آنجا حضور دارد و انسان را هم از راه اندیشه میگیرد. گفت: ٭«لأُمنّینّهم»٭(13) از راه اُمنیّه و فکر. پس اولین راه نفوذ شیطان تصرّف در اندیشه است.
نفس أمّاره، عامل قریب نفوذ شیطان در اندیشهٴ آدمی
اگر تصرّف در اندیشه راه نفوذ شیطان است نفس امّاره ابزار خوبی برای او خواهد بود لذا در سورهٴ «ق» همین وسوسهای که خدای سبحان در سایر قسمتها به شیطان نسبت میدهد در سورهٴ «ق» به نفس امّاره نسبت میدهد میفرماید: ٭«وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ»٭(14). من از وسوسههای نفس او باخبر هستم. نفس امّاره عامل قریب است و ابزار دست شیطان است. شیطان اگر بخواهد کسی را فریب بدهد از راه اندیشه میگیرد و عامل قریب اندیشه همان نفس امّاره است. مثل این که سمّ اگر بخواهد در انسان اثر کند و انسان را از پا در بیاورد از راه دستگاه گوارش انسان به انسان آسیب میرساند. سمّ اگر از راه دستگاه گوارش با انسان ارتباط پیدا نکند که کسی را مسموم نمیکند. اگر سم در جیب انسان باشد که آدم را مسموم نمیکند. اگر سم بخورد و دستگاه گوارش تحویل نگیرد و انسان سم را برگرداند که انسان آسیب نمیبیند. وقتی انسان آسیب میبیند که دستگاه گوارش این سمّ را بپذیرد. پس هیچ راهی برای مسموم شدن انسان نیست مگر استخدام کردن دستگاه گوارش، اگر دستگاه گوارش این سم را پذیرفت و تبدیل به خون کرد چیزی از حیات انسان نمیماند. شیطان هم اگر بخواهد در انسان اثر بگذارد و نفوذ کند، راهی جز نفوذ در اندیشه ندارد و محور اندیشههای شیطانی هم نفس اماره است بنابراین اگر وسوسه را خدا به شیطان نسبت داد که شیطان ٭«یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ ٭ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ»٭(15) شیطان موسوس است. وسوسه میکند. عامل قریب و ابزار دست انسان را هم در سورهٴ «ق» مشخّص کرد، فرمود: نفس است که وسوسه میکند ٭«وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ»٭(16)، نفس او وسوسه میکند و از راه نفس اماره انسان در تحت ولایت شیطان قرار میگیرد. پس شیطان از راه آرزو و از راه اندیشه نفوذ میکند و ابزار دست شیطنت هم نفس اماره است.
سؤال ...
جواب: نه، او عامل قریب است یعنی شیطان از راه نفس اماره انسان را فریب میدهد.
نفس امر کننده به خوبی
نفس اماره ابزار دست شیطان است و اگر انسان این ابزار را از دست شیطان بگیرد همین نفس اماره میشود امارهٴ بالخیر، امارهٴ بالسّوه نخواهد بود همهٴ دستگاه قوای انسان مخلِص و مخلَص، انسان را به فضیلت فرا میخوانند.
بنابراین شیطان از راه اندیشه میآید یعنی از راه فکر انسان را میگیرد. و هیچ راهی برای نفوذ شیطان نیست، مگر راه اندیشه گفت: ٭«لأُ منیّنهم»٭(17) و ٭«لأُ زیّننّ لهم فی الأرض»٭(18) چیزهایی که زیباییهای فریباست، من پیش او جلوه میدهم و زینتهای زمین را به حساب زینتهای انسانی و آدمی مطرح میکنم و او را از راه اندیشه فریب میدهم. هرچه که زینت زمین است من او را به عنوان زینت انسانی به خورد او میدهم.
زینت جان انسان، ایمان به خدای سبحان
خدای سبحان هم فرمود: هرچه که در روی زمین است زینت زمین است. اگر خانه است، اگر باغ است، اگر بوستان است و اگر سایر امکانات مادّی است، همه و همه زینت زمین است. هیچ کدام زینت انسان نیست. در سورهٴ کهف فرمود: ٭«إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الْأَرْضِ زِینَةً لَّهَا»٭(19) نه لکم، فرمود: هر چه که روی زمین است زینت زمین است. اگر کسی خانهٴ خوبی ساخت آن زمین را مزیّن کرد، نه خود را و اگر کسی فرش خوبی در اتاقش پهن کرد آن زمین را مزیّن کرد، نه خود را و اگر کسی باغ خوب دارد آن زمین را زینت داد نه خود را. فرمود هر چه روی زمین است «زینة الأرض» است نه «زینة الإنسان». «زینة الإنسان» ایمان است و محبّت خدا فرمود: ٭«حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ»٭(20) آن را در سورهٴ «حجرات» بیان کرد. اگر یک انسان خردمندی بخواهد درست بیندیشد هرگز فریب نمیخورد. «زینة الأرض» را به حساب «زینة الإنسان» نمیآورد و اگر انسان خردمند نبود «زینة الأرض» را به حساب «زینة الإنسان» میآورد آن وقت فریب میخورد. این مغالطه کردن کار شیطان است. گفت: من از راه امنیّه و آرزو «زینة الأرض» را به حساب «زینة الإنسان» به خوردش میدهم. ٭«لأزیّننّ لهم فی الأرض»٭(21) و خدای سبحان هم راهها را مشخّص کرد. فرمود هرچه جدای از جان انسان است زینت انسان نیست. و هرچه در نهان انسان و جان انسان است زینت انسان است. در سورهٴ «حجرات» فرمود: ٭«حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ»٭(22) این میشود «زینةالإنسان». در سورهٴ «کهف» فرمود: هر چه روی زمین است زینت أرض است نه «زینة الإنسان» ٭«إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الْأَرْضِ زِینَةً لَّهَا لِنَبْلُوَکم»٭(23) تا شما را بیازماییم، نه اینها «زینة الإنسان» باشد.
و راه نفوذ شیطان هم همین است که شیطان «زینةالأرض» را به حساب «زینةالإنسان» میآورد. آنگاه تکاثر و تفاخر شروع میشود و از راه امنیّه میگیرد. و این کار را به عنوان وسوسه یاد میکند.
اقسام وسوسهٴ انسان
ـ معنای وسوسه
وسوسه همان شعور ضعیف و شعور مرموزی است که به عنوان یک اندیشهٴ ناخودآگاه در انسان پیدا میشود معلوم نیست از کجاست. و او این قدرت را دارد که در جان انسان به عنوان اندیشه، راه به انسان نشان بدهد. بیش از این در اختیار او نیست. منتها انبیا هم از راه وحی به انسان راه نشان میدهند، عقل از درون وأنبیا از بیرون به انسان راه نشان میدهند. و میگویند که آنچه که شیطان به شما نشان داد بیراهه است و نه راه. این دو اندیشه را انسان باید در نهان خود ارزیابی کند. پس کار شیطان وسوسه است و از راه اندیشه در جان انسان نفوذ پیدا کردن است نه از راه بدن.
تفاوت برزخ نزولی و برزخ صعودی
اگر اینچنین است ممکن است یک موجودی در جنّت برزخی باشد و چون در حدّ تجرّد برزخی است نه تجرّد عقلی شیطان در حدّ تجرّد برزخی راه دارد. البته در برزخ صعودی یک جور راه دارد. در برزخ نزولی جور دیگر راه دارد. در برزخ صعودی به عنوان نتیجهٴ اعمال راه دارد. یعنی انسان وقتی دنیا را رها کرد وارد عالم برزخ شد با یک قرینی سفر میکند، با یک همسفری این راه را طی میکند. انسان که تنها نمیرود. آن همسفر را خود ساخت آن همسفر یا فرشتهای از فرشتگان است که انسان با فرشته در برزخ محشور است یا شیطانی از شیاطین است که با شیطان در برزخ محشور است. در قرآن کریم خدای سبحان فرمود: ٭«وَمَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمٰنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ»٭(24)؛ اگر کسی خود را به کوری بزند و الله ای که ٭«نور السَّمٰوات و الأرض»٭(25) است، او أعشا منش باشد نبیند این نور را، تعاشی کند، تعامی کند، خود را به کوری بزند و گرفتار اعشا شدن بشود و نور اِله را نبیند، ما یک قرینی برای او قرار میدهیم، این شیطان قرین اوست.
سؤال ...
جواب: چرا، در آنجا آثار شیطنت، نتیجهٴ شیطنت همان عذاب الیم است. نتیجه در برزخ صعودی یک جور است، در برزخ نزولی یک جور دیگر. در برزخ صعودی چون قرین خود انسان است خود انسان با این قرینش دوتایی گرفتار عذاب الیماند. و همین مقارنت که انسان میبیند به وسیلهٴ او، همهٴ ایمان و سرمایه را از دست داد همین مقارنت هم برای او یک عذاب الیم است که ٭«تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهَا وَبَیْنَهُ أَمَداً بَعِیداً»٭(26).
سؤال ...
جواب: یعنی اغوا نیست، امّا نتیجهٴ اغواست. درجنّت برزخی در قوس صعودی اینچنین است انسان در دنیا وقتی گرفتار شیطان بود نتیجهٴ عمل خود و شیطنت را در برزخ میبیند که «حفرة من حُفَرِ النّیران»(27)، البته آنجا جای اِغوا نیست.
سؤال ...
جواب: نه، انسان بدنش در دنیاست، الآن ما بدنمان در دنیاست و اندیشهٴ ما که در دنیا نیست. یعنی الآن بدنمان را میشود گفت که در فلان شهر، در فلان مسجد هست امّا اندیشهٴ ما، فکر ما، که در این شهر و دیار نیست، جا ندارد، زمان ندارد، مکان ندارد یک موجود مجرّد است. چون تجرّد شیطان در حدّ تجرّد برزخی است، تجرّد خیال و وهم است از حدّ برزخ و وهم و خیال بالا نمیرود در نشئهٴ برزخ ممکن است راه پیدا کند. ممکن است کسی را فریب بدهد، الآن که شما اینجا نشستهاید اگر یک اندیشهٴ خیری دارید فعلاً در جنّت برزخی به سر میبرید، در برزخ زندگی میکنید. بدنتان در طبیعت است امّا روحتان که در عالم طبیعت نیست. شیطان تا حدّ تجرّد برزخی راه دارد یعنی توان وسوسه دارد اگر کسی از مرحلهٴ برزخ گذشت یعنی به قسمت عقل رسید، عاقل محض بود. «العقل ... ما عبد به الرّحمن»*(28) نصیبش شد البته شیطان در آنجا نیست. شیطان راه ندارد و انسان عاقل مادامی که عاقل است در خطر شیطنت نیست. بنابراین انسان، هم درقوس نزول، هم در قوس صعود، احیاناً ممکن است گرفتار شیطنت بشود. منتها در صعود یک نحو، در نزول یک نحو دیگر. در برگشتن از دنیا که برزخ بعد از موت است شیطان قرین انسان است و نتیجهٴ اعمال انسان است و «بئس القرین».(29) انسان از مصاحبت او هم رنج میبرد. زیرا تمام این خطرات را از او دید. در قسمت نزول اگر کسی سری به عالم برزخ بزند الآن بخواهد یک فکر صحیح داشته باشد، شیطان ممکن است مزاحم او باشد. الآن اگر کسی در قسمت برزخ تجرّد برزخی، اندیشههای صحیح داشته باشد ممکن است در کنار اندیشههای صحیح او وسوسههای ناصواب شیطان هم راه پیدا کند. شیطان در این حد ممکن است نفوذ پیدا کند. چون جز از راه اندیشه، از راه دیگری حرکت نمیکند.
راز تعبیر به وسوس الیه و وسوس له
لذا خدای سبحان گرچه مسألهٴ لغزاندن پای آدم و حوّا را ذکر کرد فرمود: ٭«فأزلّهما»٭ یعنی آدم و حوّا را لغزاند، امّا راه لغزش این دو بزرگوار را هم وسوسه دانست. فرمود: ٭«فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ»٭(30) گاهی تعبیر به «إلی» دارد، گاهی تعبیر به «لام». تعبیر به «إلی» دارد یعنی نفوذ پیدا کرد در سورهٴ «طٰهٰ» فرمود: ٭«فَوَسْوَسَ إلیه الشَّیْطَانُ»٭(31) یعنی راه پیدا کرد. حالا که راه پیدا کرد چه میکند؟ ٭«فَوَسْوَسَ لَهُمَا»٭(32) یعنی چیزهایی را برای اینها زینت جلوه میدهد برای اینها زیبا جلوه میدهد برای اینها میتابد خب چه میکند؟ دربارهٴ آدم چه کرد؟ در اندیشهاش اثر گذاشت گفت به این که تو اگر بخواهی فرشته بشوی یا جاودانه همین جا بمانی باید از میوهٴ این درخت استفاده کنی.
سؤال ...
ارتباط خلافت الهی و کون جامع بودن انسان
جواب:مقام خلافت نصیب انسان کامل میشود، شیطان نمیتواند خلیفة الله باشد. امّا چرا انسان میتواند خلیفةالله باشد؟ برای این که انسان «کون جامع» است هم در نشئهٴ عقل حضور دارد، هم در نشئهٴ برزخ، هم در عالم طبیعت. فرشتگان چون موجود تنزیهی هستند و در نشئهٴ عقل حضور دارند نمیتوانند خلیفةالله باشند که همهٴ أسما را نشان بدهند و «کون جامع» باشند. موجودی که هم میتواند در زمین باشد، هم در برزخ باشد، هم در نشئهٴ عقل باشد انسان است و غیر انسان، مثل فرشتهها سخنشان اینست ٭«مَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ»٭(33) انسان از آن نظر که بعد طبیعی دارد و در زمین است آسیب میبیند و اگر موجود زمینی نبود فقط موجود الهی بود از گزند وسوسه محفوظ بود ولی خلیفةالله نمیشد.
بنابراین راهِ نفوذ شیطان اول اینست که در اندیشه اثر کند لذا قرآن کریم گاهی تعبیر دارد میفرماید: ٭«فَوَسْوَسَ إِلَّیْهِ الشَّیْطَانُ»٭(34). یعنی این راه نفوذش را مشخص کرد. یعنی نفوذ پیدا کرد حالا که نفوذ پیدا کرد به سمت آدم رفت برای آدم چه کرد؟ ٭«فَوَسْوَسَ لَهُمَا»٭(35) یعنی به سود اینها جلوه داد. چیزی که ضرر اینها بود، «علیه» اینها بود به «له» اینها جلوه داد. گفت شما اگر از این میوه استفاده کنید از میوهٴ این درخت استفاده کنید میشوید فرشته یا میشوید مخلّد و جاودانه در اینجا به سر میبرید. از راه اندیشه گرفت.
سؤال ...
جواب: بسیار خوب. این شخص عدّهای را با باغ و راغ میگیرد، اینها را میگوید تفاخر کنید، تکاثر کنید و امثال ذلک. امّا کسانی که گرفتار تفاخر و تکاثر أرضی نیستند، آنها را از این راه میگیرد میگوید به این که شما اگر از میوه استفاده کنید جاودانه میمانید و فرشته میشوید. این وهم یک موجود أرضی است یعنی یک چیزی که حق نیست انسان او را به صورت حق دربیاورد این یک کار زمینی است. این کار از زمین برمیخیزد. در موجودات الهی که از طبیعت منقطع هستند یک چنین توهّم باطل و پندار باطل در آنها راه ندارد. شیطان هر کسی را به اندازهٴ دید او میگیرد.
راه نفوذ شیطان در داستان حضرت آدم(علیه السلام)
دربارهٴ آدم و حوّا هم به اینها گفت که شما اگر میوه استفاده کنید، یک موجود مخلّد و جاودانه خواهید بود. از این راه اینها را گرفته است. پس یکجا تعبیر قرآن اینست که ٭«فَوَسْوَسَ إِلَّیْهِ الشَّیْطَانُ»٭(36) این در سورهٴ «طٰهٰ» است، یعنی راه پیدا کرد. در سورهٴ «اعراف» نحوهٴ وسوسه را هم بیان کرد فرمود: ٭«فَوَسْوَسَ لَهُمَا»٭(37) اول «إلی» است بعد «لام». اول نفوذ است بعد به نفع اینها جلوه دادن. آنگاه چگونه به نفع اینها جلوه داد؟ این را در سورهٴ «اعراف» مشخّص کرد. و در سورهٴ «طٰهٰ» هم اشاره کرد. در سورهٴ «اعراف» آیهٴ ٢٠ اینچنین آمده است که: ٭«فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا ووُرِیَ عَنْهُمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَن تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الخَالِدِینَ»٭(38)؛ یعنی شما از این درخت نهی شدید مگر این که اگر از این غذا بخورید فرشته میشوید یا جاوید و چون خدا خواست شما فرشته نشوید یا جاودانه به سر نبرید نهیتان کرده وگرنه عیبی ندارد با این توهّم در اینها اثر کرده است. از راه اُمنیّه وارد شده است. گفت: ٭«لَأُمَنِّیَنَّهُمْ»٭(39).
سؤال ...
جواب: شیطان از راه اندیشه وارد میشود نه از امر مادّی. اندیشه که مادی نیست نفس اماره هم که مادی نیست. منتها اکثری مردم را از راه ماده میگیرد، از راه زمین و باغ و خانه و مسکن. دیگران را از راه مقام میگیرد. اگر شیطان به سراغ علما بخواهد بیاید از چه راه فریب میدهد؟ من مقامم اینست من از او أعلمم، این که صحبت از زمین نیست.
سؤال ...
جواب: نه گاهی افرادی که در حدّ ماده میاندیشند آنها را گرفتار تفاخر و تکاثر مادی میکند. آنها که مبتلا به علم هستند آنها را از راه تفاخر و تکاثر علمی، من علمم بیشتر است. از این راه میگیرد، از راه راه اندیشه وارد میشود.
سؤال ...
جواب: آدم از آن جهتی که خلیفةالله است مقامش أفضل است و از آن جهت که بعد زمینی دارد، گرفتار مرگ است میمیرد و مانند آن. میخواهد از این نقص برهد و همهٴ کمالات را هم داشته باشد
سؤال ...
جواب: نه فرمود: شما را از اینجا بیرون نمیکنند. شما اگر این را نخورید بیرون میروید اگر بخورید بیرون نمیروید به عکس آنچه که خدای سبحان حکم کرده است. خدای سبحان فرمود: اینجا باشید همهٴ نعمت در اختیار شماست. شیطان گفت که این را بخورید برای این که همیشه اینجا باشید به عکس حکم خدا را داده است.
سؤال ...
جواب: انسان کامل در عین حال که انسان کامل است گرفتار سهو و نسیان هم هست. فرمود: ٭«ولقد عهدنا إلی آدم من قبل فنسی ولم نجدله عزماً»٭(40) همهٴ معارف را دارد اما از خطر سهو و نسیان مصون نیست فرمود: ما این معارف را به او آموختیم امّا او یادش رفته است ما گفتیم اگر میخواهی اینجا بمانی از آن درخت استفاده نکن. شیطان آمده گفته اگر میخواهی اینجا بمانی از این درخت استفاده کن. اصولاً کار او راهزنی است.
سؤال ...
جواب: چون آن عهد الهی فراموشش شده است.
سؤال ...
جواب: خب بله دیگر، اگر چنان چه ملک باشد اهل نسیان نیست، فرشتگان سهو و نسیان ندارند امّا انسان چون که موجود چند بُعدی است، سهو و نسیان دارد. این هم حکمت است کما سیظهر. برای این که اگر نسیان نبود و همیشه آنجا میماند که نسلی در روی زمین پیدا نمیشد. همهٴ اینها روی مجاری حکمت است که انسان روی زمین بیاید. اگر این نسیان نبود و همیشه آدم در آنجا بود مسألهٴ زاد و ولد و نسل و آن «خلیفةالله فی الأرض» و امثال ذلک یافت نمیشد. این نسیان باید باشد و این زمینه باید باشد که او این میوه را بخورد و به هر وضعی هست از آن نشئه به عالم طبیعت تنزّل بکند تا زاد و ولد داشته باشد، تا نسل پیدا بشود، تا «خلیفةالله فی الأرض» زندگی کند.
سؤال ...
خلافت مطلقه انسان در روی زمین
جواب: این شخصی که فی الأرض است، خلیفةالله است حتی بر فرشتگان. لذا فرشتگان هم باید در برابر او سجده کنند نفرمود: إنّی جاعل خلیفة فی الأرض فرمود: ٭«إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً»٭(41) بحثش قبلاً گذشت که با جریان داوود(علیه السّلام) فرق میکند دربارهٴ داوود میفرماید: ٭«یا داود إنّا جعلناک خلیفةً فی الأرض»٭(42) که خلافتش در آن قسمت در منطقهٴ زمین است. دربارهٴ انسان کامل مثل آدم(سلام الله علیه) میفرماید: ٭«إنّی جاعل فی الأرض خلیفة»٭(43)، گرچه داوود(سلام الله علیه) رو آن بُعد ولایتش مثل آدم و سایر انسانهای کامل خلیفة الله مطلقاند. اما آنچه که در قصّه آدم مطرح است این است که این موجود در زمین باشد و خلافت کند نه خلافتش در زمین است.
سؤال ...
جواب: امّا اگر چنانچه میخواست زاد و ولد پیدا کند در همان اول بدون اینکه وارد جنّت بشود در زمین مستقر میکرد.
غرض شیطان از وسوسهٴ انسان
این برای آنست که مشخّص بشود شیطان از چه راه میگیرد و قصور از کجا شروع میشود و راه توبه را هم باید به انسان بیاموزاند و برای این که عداوت شیطان نسبت به آدم هم روشن بشود و اِصرار این که شیطان از راه اندیشه نفوذ میکند بیان بشود و تلاش شیطان اینست که آبروی آدم را ببرد این هم مشخّص بشود، همه در این قصه است. و الاّ اگر این قصّهها نبود که معارف پیشتان نمیآمد. در قرآن کریم خدای سبحان فرمود: مواظب باشید او تمام کارهایش اینست که آبروی شما را ببرد. شما را برهنه کند و فرمود مواظب باشید این دشمن سرسخت شماست و دست بردار نیست و مواظب باشید او حرفش اینست که «تحت الحنک» شما را بگیرد. حنک یعنی زیر چانه. فرمود افسارتان را به دست شیطان ندهید او اصرارش این نیست که پای آدم را بگیرد. او اِصرارش این نیست که دست آدم را بگیرد. او میخواهد حنک انسان را بگیرد. گفت: ٭«لَأَحْتَنِکَنَّ»٭ احتناک یعنی حنکگیری یعنی افسارشان را من میگیرم تمام تلاش شیطان اینست که به انسان از راه اندیشه خط بدهد. در سورهٴ اسراء آیهٴ ٦٢ فرمود: به این که حرف شیطان نسبت به شما اینست: ٭«قَالَ أَرَأَیْتَکَ هذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلَّا قَلِیلاً»٭(44)، مگر آن گروه کمی که از بندگان مخلَصند و من به آنها دسترسی ندارم. نه این که من به کسی رحم بکنم. من تمام تلاشم اینست سوگند یاد میکنم که اینها را احتناک کنم یعنی حنکشان را بگیرم خب اگر کسی حنک انسان را گرفت دیگر انسان قدرت حرکت ندارد زمام او به دست اوست. شیطان کارش اینست که زمامدار انسانِ طاغی باشد. بنابراین هر جا که خودش خواست برود او را میبرد و خدای سبحان فرمود: گرچه تمام موجودات زمامشان به دست من است. ٭«وَمَا مِن دَابَّةٍ إلاّ هو آخذ بناصیتها»٭(45) خدا آخذ است، زمامدار خدا است و إلاّ اگر کسی بیراهه رفت و حرف خدا را نادیده گرفت، خدای سبحان به شیطان میگوید: تو زمامداری او را زیر پوشش ولایت من بر تو اداره کن چون او مثل کلب معلّم است.
سؤال ...
جواب: چرا، این پست بد را خدا در اثر طغیانگری شیطان به او داد. ولی شیطان در برابر یزدان نیست که یک موجودی باشد در مقابل خدا. شیطان جزو کلاب هراش نیست. نظیر سگ هرزه نیست سگ معلَّم است، کلب هست خاصیّت کلبی و درندگی را دارد امّا تربیت شده است. این طور نیست که هر کسی را بگزد. دربارهٴ مخلَصین اصلاً حق راه ندارد. دربارهٴ دیگران فقط وسوسه میکند که این وسوسه رحمت است اگر وسوسه نباشد که مسألهٴ جهاد اکبر نیست مسألهٴ تهذیب نفس نیست. انسان خلیفةالله نخواهد شد از فرشته نمیگذرد. این رحمت است اگر کسی در برابر این وسوسه سر سپرد کم کم حنکش را شیطان میگیرد. وقتی گرفت احتناک کرد زمامدارش میشود شیطان. این شخص در تحت ولایت شیطان است امّا اینچنین نیست که زمام را از دست خدا بگیرد خود داشته باشد. در اسلام، اینچنین نیست که شیطان در برابر رحمان باشد نظیر آنچه که دیگران میگفتند، اهرمن در برابر یزدان است. شیطان کلب معلَّم است در برابر خدای سبحان این طور نیست که عالم را دو نفر اداره کنند بدیها را شیطان به عهده بگیرد خوبیها را خدا. عالَم را ربّ العالمین دارد اداره میکند.
سؤال ...
جواب: نه، چون یک لحظه وسوسهٴ ضعیف کرد فوراً ٭«تاب علیه»٭ لطف و رحمت الهی شامل او شد. ٭«فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ»٭(46)، تا رفت او زمامش را بگیرد این یقهاش را و زمامش را از دست شیطان نجات داد، رها کرد.
سؤال ...
جواب: از راه اندیشه دیگر، یعنی آن مطلب را، جهل نداشت نسیان داشت فوراً به یادش آمد خدای سبحان فرمود یادش رفت فوراً بیادش آمد. ٭«فنسی»٭ نه این که «جَهِل» فرمود: ٭«ولَقَدْ عَهِدْنَا إِلَی آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً»٭(47) نه «جَهِل».
«و الحمد لله ربّ العالمین»
پاورقیها:
(1) سورهٴ اعراف، آیات ١٩ ـ ٢٠.
(2) سورهٴ طٰهٰ، آیهٴ ١٢٠.
(3) سورهٴ اعراف، آیهٴ ٢٠.
(4) سورهٴ طه، آیهٴ 120.
(5) سورهٴ طٰهٰ، آیهٴ ١١٧.
(6) سورهٴ طه، آیهٴ 120.
(7) سورهٴ طٰهٰ، آیهٴ ١١٥.
(8) سورهٴ اعراف، آیات ١٦ ـ ١٧.
(9) سورهٴ نساء، آیهٴ ١١٩.
(10) سورهٴ حجر، آیهٴ ٣٩.
(11) سورهٴ نساء، آیهٴ 119.
(12) سورهٴ حجر، آیهٴ 39.
(13) سورهٴ نساء، آیهٴ 119.
(14) سورهٴ ق، آیهٴ ١٦.
(15) سورهٴ ناس، آیات ٥ ـ ٦.
(16) سورهٴ ق، آیهٴ ١٦.
(17) سورهٴ نساء، آیهٴ ١١٩.
(18) سورهٴ حجر، آیهٴ ٣٩.
(19) سورهٴ کهف، آیهٴ ٧.
(20) سورهٴ حجرات، آیهٴ ٧.
(21) سورهٴ حجر، آیهٴ ٣٩.
(22) سورهٴ حجرات، آیهٴ 7.
(23) سورهٴ کهف، آیهٴ ٧.
(24) سورهٴ زخرف، آیهٴ ٣٦.
(25) سورهٴ نور، آیهٴ ٣٥.
(26) سورهٴ آل عمران، آیهٴ ٣٠.
(27) مستدرک، ج 2، ص 324؛ قال الصادق(علیه السلام): إذا نظرتَ الی القبر فقُلْ: اللهم اجعلها روضة من ریاض الجنّة ولا تجعلها حفرةً من حفر النیران.
(28) کافی، ج 1، ص 11.
(29) الاقبال، ص 439؛ اللهم ... أعوذ بک من الشیطان فإنّه بئس القرین.
(30) سورهٴ اعراف، آیهٴ ٢٠.
(31) سورهٴ طٰهٰ، آیهٴ ١٢٠.
(32) سورهٴ اعراف، آیهٴ 20.
(33) سورهٴ صافّات، آیهٴ ١٦٤.
(34) سورهٴ طه، آیهٴ 120.
(35) سورهٴ اعراف، آیهٴ 20.
(36) سورهٴ طٰهٰ، آیهٴ ١٢٠.
(37) سورهٴ اعراف، آیهٴ ٢٠.
(38) سورهٴ اعراف، آیهٴ ٢٠.
(39) سورهٴ نساء، آیهٴ ١١٩.
(40) سورهٴ طٰهٰ، آیهٴ ١١٥.
(41) سورهٴ بقره، آیهٴ ٣٠.
(42) سورهٴ ص، آیهٴ ٢٦.
(43) سورهٴ بقره، آیهٴ 30.
(44) سورهٴ اسراء، آیهٴ ٦٢.
(45) سورهٴ هود، آیهٴ ٥٦.
(46) سورهٴ بقره، آیهٴ ٣٧.
(47) سورهٴ طٰهٰ، آیهٴ ١١٥.
- خطاب قرآن به حضرت آدم است نه زوج ایشان
- راه های نفوذ شیطان در انسان از طریق اندیشه است
- صراط مستقیم محل استقرار شیطان
- عدم دسترسی شیطان به مخلَصین
أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
وَقُلْنَا یَاآدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَکُلاَ مِنْهَا رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ ٭ فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ
وَلَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَی حِینٍ
خدای سبحان به آدم و همسرش دستور سکونت در جنّت داد و این جنّت همان طوری که عنایت فرمودید باغی از باغهای دنیا نخواهد بود. چه اینکه مراد جنَة الخلد هم نیست، قهراً باید یک موطنی باشد که اهل آن موطن مخلّد در آن نباشند و جا هم برای وسوسه و اِغوا باشد. و احتمالاً این مقامی است برزخ بین نشئهٴ دنیا و آن نشئهٴ عالیه، که جنّت خلد باشد.
و محور این قصّه آدم(سلام الله علیه) است. گرچه حوّا(علیها سلام) در بسیاری از این مسائل مطرح است امّا اساس کار متوجّه آدم(سلام الله علیه) است در بسیاری از موارد که ضمیر تثنیه به میان میآید امّا در نوع از موارد این تثنیه را به همان مفرد برمیگردانند مثلاً در همین کریمه فرمود: ما به آدم و همسرش گفتیم در بهشت باشید و از میوههای بهشت برخوردار باشید و نزدیک این درخت نباشید. همهٴ اینها را به عنوان ضمیر تثنیه ذکر فرمود: ٭«کلا منها رغداً حیث شئتما و لا تقرّبا هذه الشّجرة فتکونا من الظّالمین»٭ بعد فرمود: ٭«فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ»٭ که همه تثنیه است ولی همین معنا را در سورهٴ اعراف و سورهٴ طٰهٰ به صورت دیگر بیان فرمود: در سورهٴ اعراف ضمیر تثنیه است در آیهٴ ٢٠ سورهٴ اعراف فرمود: ٭«فَکُلاَ مِنْ حَیْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الْظَّالِمِینَ ٭ فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ»٭(١) ضمیر را تثنیه آورد و همچنین آیات بعد ولی در سورهٴ طٰهٰ فرمود: ٭«فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَاآدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَیٰ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَّا یَبْلَی»٭(2). آیهٴ ١٢٠ سورهٴ طٰهٰ این است که ٭«فوسوس إلیه الشیطان»٭ پس اگر در سایر موارد سخن از تثنیه است و در سورهٴ اعراف تصریح فرمود: ٭«فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ»٭(٣) ولی در سورهٴ طٰهٰ فرمود: ٭«فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ»٭(4) که محور اوست اگر آدم(سلام الله علیه) در اثر این وسوسه آسیب نمیدید، حوّا هم محفوظ میشد چون او در تحت تدبیر آدم(سلام الله علیه) بود لذا در سورهٴ طٰهٰ ضمیر را مفرد آورد فرمود ٭«فوسوس إلیه الشیطان»٭ با اینکه در همین سورهٴ طٰهٰ دو آیهٴ قبل خدای سبحان فرمود: ما به هر دو هشدار دادیم گفتیم که با این که در سورهٴ طٰهٰ در صدر جریان فرمود که ٭«یَاآدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَکَ وَلِزَوْجِکَ فَلاَ یُخْرِجَنَّکُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى»٭(5) سخن از آدم و حوّا(علیهما السّلام) مطرح است ولی در آیهٴ ١٢٠ میفرماید: ٭«فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ»٭(6) که باز ضمیر را مفرد میآورد معلوم میشود محور اصلی آدم(علیهالسّلام) است و اگر او محفوظ میماند حوّا(علیها سلام) هم محفوظ میماند چه اینکه در صدر همین جریان در سورهٴ طٰهٰ میفرماید آیهٴ ١١٥: ٭«وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَی آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً»٭(7) ما قبلاً از آدم پیمان گرفتیم، با او معاهده بستیم او فراموش کرد. این پیمان چیست؟ و معنای نسیان عهد چیست؟ یک بحث جدایی دارد ولی در صدر این قصّه میفرماید: ما به آدم گفتیم و از او پیمان گرفتیم و او فراموش کرده است.
راه نفوذ شیطان
مطلب بعدی آن است که شیطان چگونه نفوذ میکند اکنون که ثابت شد این جنّت، جنّتی است که شیطان میتواند راه پیدا کند راه شیطان چیست؟ شیطان از چه راهی انسان را فریب میدهد؟ در سورهٴ اعراف راه نفوذ شیطان را مشخّص کرد، فرمود به این که شیطان از راست، چپ، جلو، پشت سر ممکن است انسان را فریب بدهد و بگیرد. آیهٴ ١٦ و ١٧ از سورهٴ اعراف اینست: ٭«قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ ٭ ثُمَّ لَآتِیَنَّهُم مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْخَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَن شَمَائِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ»٭(8)؛ عرض کرد من سر راه راست اینها مینشینم یعنی در راههای انحرافی که کمین من است آنجا هر چه هست در تحت ولایت شیطان است ولی مرکز استقرار من سر راه راست است. که من کمین میزنم نمیگذارم کسی در صراط مستقیم حرکت کند. ٭«لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ»٭. آنگاه برای این که اینها نگذارم این صراط را ادامه دهند. گاهی از جلو و میآیم، گاهی از پشت سر میآیم گاهی از طرف راست، گاهی از طرف چپ. گاهی اینها را به آرزوهای باطل، گاهی از لحاظ قوّه، گاهی از لحاظ این که به فکر اعقاب و ورثه و نسل بعد باید باشی و امثال ذلک اینها را فریب میدهم گاهی به این فکر آنها را میفریبم که باید به فکر نسل بعد باشی، برای ورثه چیزی باید جمع کنی و امثال ذلک.
مهمترین شیوهٴ تسلط شیطان، تصرف در خیال و اندیشه
منتها مهمترین راهی که شیطان در پیش دارد همان راه اندیشه است که گفت: ٭«لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَلآمُرَنَّهُمْ»٭(9) من اینها را امر میکنم و برای اینها زینت میدهم چیزهایی را که زیور نیست برای اینها زینت میدهم. ٭«لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ»٭(10). کار شیطان اینست که انسان را از راه اندیشه بگیرد. شیطان نظیر مار و عقرب نیست که انسان را از راه جسم آسیب برساند مستقیماً. اولین آسیبی که شیطان بر انسان وارد میکند از راه فکر و اندیشه است آنگاه به بدن آسیب میرساند گفت: ٭«ولأ منّینّهم»٭(11)، ٭«ولأُزینّنَّ لهم فی الأرض»٭(12) یعنی من از راه اُمنیّه و آرزو و نفوذ در اندیشه اینها را میگیرم.
عدم دسترسی شیطان به مخلَصین
پس هر جا صراط مستقیم است شیطان آنجا حاضر است البته در اوائل راه، در اواخر راه شیطان نفوذ ندارد. یعنی انسان وقتی مقدار زیادی از صراط مستقیم را طی کرد به مرز إخلاص رسید جزو بندگان مخلَص شد، آنجا دیگر از دسترس شیطان محفوظ است. پس هر جا صراط مستقیم است قبل از این که به محدودهٴ اخلاص برسد شیطان آنجا حضور دارد و انسان را هم از راه اندیشه میگیرد. گفت: ٭«لأُمنّینّهم»٭(13) از راه اُمنیّه و فکر. پس اولین راه نفوذ شیطان تصرّف در اندیشه است.
نفس أمّاره، عامل قریب نفوذ شیطان در اندیشهٴ آدمی
اگر تصرّف در اندیشه راه نفوذ شیطان است نفس امّاره ابزار خوبی برای او خواهد بود لذا در سورهٴ «ق» همین وسوسهای که خدای سبحان در سایر قسمتها به شیطان نسبت میدهد در سورهٴ «ق» به نفس امّاره نسبت میدهد میفرماید: ٭«وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ»٭(14). من از وسوسههای نفس او باخبر هستم. نفس امّاره عامل قریب است و ابزار دست شیطان است. شیطان اگر بخواهد کسی را فریب بدهد از راه اندیشه میگیرد و عامل قریب اندیشه همان نفس امّاره است. مثل این که سمّ اگر بخواهد در انسان اثر کند و انسان را از پا در بیاورد از راه دستگاه گوارش انسان به انسان آسیب میرساند. سمّ اگر از راه دستگاه گوارش با انسان ارتباط پیدا نکند که کسی را مسموم نمیکند. اگر سم در جیب انسان باشد که آدم را مسموم نمیکند. اگر سم بخورد و دستگاه گوارش تحویل نگیرد و انسان سم را برگرداند که انسان آسیب نمیبیند. وقتی انسان آسیب میبیند که دستگاه گوارش این سمّ را بپذیرد. پس هیچ راهی برای مسموم شدن انسان نیست مگر استخدام کردن دستگاه گوارش، اگر دستگاه گوارش این سم را پذیرفت و تبدیل به خون کرد چیزی از حیات انسان نمیماند. شیطان هم اگر بخواهد در انسان اثر بگذارد و نفوذ کند، راهی جز نفوذ در اندیشه ندارد و محور اندیشههای شیطانی هم نفس اماره است بنابراین اگر وسوسه را خدا به شیطان نسبت داد که شیطان ٭«یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ ٭ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ»٭(15) شیطان موسوس است. وسوسه میکند. عامل قریب و ابزار دست انسان را هم در سورهٴ «ق» مشخّص کرد، فرمود: نفس است که وسوسه میکند ٭«وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ»٭(16)، نفس او وسوسه میکند و از راه نفس اماره انسان در تحت ولایت شیطان قرار میگیرد. پس شیطان از راه آرزو و از راه اندیشه نفوذ میکند و ابزار دست شیطنت هم نفس اماره است.
سؤال ...
جواب: نه، او عامل قریب است یعنی شیطان از راه نفس اماره انسان را فریب میدهد.
نفس امر کننده به خوبی
نفس اماره ابزار دست شیطان است و اگر انسان این ابزار را از دست شیطان بگیرد همین نفس اماره میشود امارهٴ بالخیر، امارهٴ بالسّوه نخواهد بود همهٴ دستگاه قوای انسان مخلِص و مخلَص، انسان را به فضیلت فرا میخوانند.
بنابراین شیطان از راه اندیشه میآید یعنی از راه فکر انسان را میگیرد. و هیچ راهی برای نفوذ شیطان نیست، مگر راه اندیشه گفت: ٭«لأُ منیّنهم»٭(17) و ٭«لأُ زیّننّ لهم فی الأرض»٭(18) چیزهایی که زیباییهای فریباست، من پیش او جلوه میدهم و زینتهای زمین را به حساب زینتهای انسانی و آدمی مطرح میکنم و او را از راه اندیشه فریب میدهم. هرچه که زینت زمین است من او را به عنوان زینت انسانی به خورد او میدهم.
زینت جان انسان، ایمان به خدای سبحان
خدای سبحان هم فرمود: هرچه که در روی زمین است زینت زمین است. اگر خانه است، اگر باغ است، اگر بوستان است و اگر سایر امکانات مادّی است، همه و همه زینت زمین است. هیچ کدام زینت انسان نیست. در سورهٴ کهف فرمود: ٭«إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الْأَرْضِ زِینَةً لَّهَا»٭(19) نه لکم، فرمود: هر چه که روی زمین است زینت زمین است. اگر کسی خانهٴ خوبی ساخت آن زمین را مزیّن کرد، نه خود را و اگر کسی فرش خوبی در اتاقش پهن کرد آن زمین را مزیّن کرد، نه خود را و اگر کسی باغ خوب دارد آن زمین را زینت داد نه خود را. فرمود هر چه روی زمین است «زینة الأرض» است نه «زینة الإنسان». «زینة الإنسان» ایمان است و محبّت خدا فرمود: ٭«حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ»٭(20) آن را در سورهٴ «حجرات» بیان کرد. اگر یک انسان خردمندی بخواهد درست بیندیشد هرگز فریب نمیخورد. «زینة الأرض» را به حساب «زینة الإنسان» نمیآورد و اگر انسان خردمند نبود «زینة الأرض» را به حساب «زینة الإنسان» میآورد آن وقت فریب میخورد. این مغالطه کردن کار شیطان است. گفت: من از راه امنیّه و آرزو «زینة الأرض» را به حساب «زینة الإنسان» به خوردش میدهم. ٭«لأزیّننّ لهم فی الأرض»٭(21) و خدای سبحان هم راهها را مشخّص کرد. فرمود هرچه جدای از جان انسان است زینت انسان نیست. و هرچه در نهان انسان و جان انسان است زینت انسان است. در سورهٴ «حجرات» فرمود: ٭«حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ»٭(22) این میشود «زینةالإنسان». در سورهٴ «کهف» فرمود: هر چه روی زمین است زینت أرض است نه «زینة الإنسان» ٭«إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الْأَرْضِ زِینَةً لَّهَا لِنَبْلُوَکم»٭(23) تا شما را بیازماییم، نه اینها «زینة الإنسان» باشد.
و راه نفوذ شیطان هم همین است که شیطان «زینةالأرض» را به حساب «زینةالإنسان» میآورد. آنگاه تکاثر و تفاخر شروع میشود و از راه امنیّه میگیرد. و این کار را به عنوان وسوسه یاد میکند.
اقسام وسوسهٴ انسان
ـ معنای وسوسه
وسوسه همان شعور ضعیف و شعور مرموزی است که به عنوان یک اندیشهٴ ناخودآگاه در انسان پیدا میشود معلوم نیست از کجاست. و او این قدرت را دارد که در جان انسان به عنوان اندیشه، راه به انسان نشان بدهد. بیش از این در اختیار او نیست. منتها انبیا هم از راه وحی به انسان راه نشان میدهند، عقل از درون وأنبیا از بیرون به انسان راه نشان میدهند. و میگویند که آنچه که شیطان به شما نشان داد بیراهه است و نه راه. این دو اندیشه را انسان باید در نهان خود ارزیابی کند. پس کار شیطان وسوسه است و از راه اندیشه در جان انسان نفوذ پیدا کردن است نه از راه بدن.
تفاوت برزخ نزولی و برزخ صعودی
اگر اینچنین است ممکن است یک موجودی در جنّت برزخی باشد و چون در حدّ تجرّد برزخی است نه تجرّد عقلی شیطان در حدّ تجرّد برزخی راه دارد. البته در برزخ صعودی یک جور راه دارد. در برزخ نزولی جور دیگر راه دارد. در برزخ صعودی به عنوان نتیجهٴ اعمال راه دارد. یعنی انسان وقتی دنیا را رها کرد وارد عالم برزخ شد با یک قرینی سفر میکند، با یک همسفری این راه را طی میکند. انسان که تنها نمیرود. آن همسفر را خود ساخت آن همسفر یا فرشتهای از فرشتگان است که انسان با فرشته در برزخ محشور است یا شیطانی از شیاطین است که با شیطان در برزخ محشور است. در قرآن کریم خدای سبحان فرمود: ٭«وَمَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمٰنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ»٭(24)؛ اگر کسی خود را به کوری بزند و الله ای که ٭«نور السَّمٰوات و الأرض»٭(25) است، او أعشا منش باشد نبیند این نور را، تعاشی کند، تعامی کند، خود را به کوری بزند و گرفتار اعشا شدن بشود و نور اِله را نبیند، ما یک قرینی برای او قرار میدهیم، این شیطان قرین اوست.
سؤال ...
جواب: چرا، در آنجا آثار شیطنت، نتیجهٴ شیطنت همان عذاب الیم است. نتیجه در برزخ صعودی یک جور است، در برزخ نزولی یک جور دیگر. در برزخ صعودی چون قرین خود انسان است خود انسان با این قرینش دوتایی گرفتار عذاب الیماند. و همین مقارنت که انسان میبیند به وسیلهٴ او، همهٴ ایمان و سرمایه را از دست داد همین مقارنت هم برای او یک عذاب الیم است که ٭«تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهَا وَبَیْنَهُ أَمَداً بَعِیداً»٭(26).
سؤال ...
جواب: یعنی اغوا نیست، امّا نتیجهٴ اغواست. درجنّت برزخی در قوس صعودی اینچنین است انسان در دنیا وقتی گرفتار شیطان بود نتیجهٴ عمل خود و شیطنت را در برزخ میبیند که «حفرة من حُفَرِ النّیران»(27)، البته آنجا جای اِغوا نیست.
سؤال ...
جواب: نه، انسان بدنش در دنیاست، الآن ما بدنمان در دنیاست و اندیشهٴ ما که در دنیا نیست. یعنی الآن بدنمان را میشود گفت که در فلان شهر، در فلان مسجد هست امّا اندیشهٴ ما، فکر ما، که در این شهر و دیار نیست، جا ندارد، زمان ندارد، مکان ندارد یک موجود مجرّد است. چون تجرّد شیطان در حدّ تجرّد برزخی است، تجرّد خیال و وهم است از حدّ برزخ و وهم و خیال بالا نمیرود در نشئهٴ برزخ ممکن است راه پیدا کند. ممکن است کسی را فریب بدهد، الآن که شما اینجا نشستهاید اگر یک اندیشهٴ خیری دارید فعلاً در جنّت برزخی به سر میبرید، در برزخ زندگی میکنید. بدنتان در طبیعت است امّا روحتان که در عالم طبیعت نیست. شیطان تا حدّ تجرّد برزخی راه دارد یعنی توان وسوسه دارد اگر کسی از مرحلهٴ برزخ گذشت یعنی به قسمت عقل رسید، عاقل محض بود. «العقل ... ما عبد به الرّحمن»*(28) نصیبش شد البته شیطان در آنجا نیست. شیطان راه ندارد و انسان عاقل مادامی که عاقل است در خطر شیطنت نیست. بنابراین انسان، هم درقوس نزول، هم در قوس صعود، احیاناً ممکن است گرفتار شیطنت بشود. منتها در صعود یک نحو، در نزول یک نحو دیگر. در برگشتن از دنیا که برزخ بعد از موت است شیطان قرین انسان است و نتیجهٴ اعمال انسان است و «بئس القرین».(29) انسان از مصاحبت او هم رنج میبرد. زیرا تمام این خطرات را از او دید. در قسمت نزول اگر کسی سری به عالم برزخ بزند الآن بخواهد یک فکر صحیح داشته باشد، شیطان ممکن است مزاحم او باشد. الآن اگر کسی در قسمت برزخ تجرّد برزخی، اندیشههای صحیح داشته باشد ممکن است در کنار اندیشههای صحیح او وسوسههای ناصواب شیطان هم راه پیدا کند. شیطان در این حد ممکن است نفوذ پیدا کند. چون جز از راه اندیشه، از راه دیگری حرکت نمیکند.
راز تعبیر به وسوس الیه و وسوس له
لذا خدای سبحان گرچه مسألهٴ لغزاندن پای آدم و حوّا را ذکر کرد فرمود: ٭«فأزلّهما»٭ یعنی آدم و حوّا را لغزاند، امّا راه لغزش این دو بزرگوار را هم وسوسه دانست. فرمود: ٭«فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ»٭(30) گاهی تعبیر به «إلی» دارد، گاهی تعبیر به «لام». تعبیر به «إلی» دارد یعنی نفوذ پیدا کرد در سورهٴ «طٰهٰ» فرمود: ٭«فَوَسْوَسَ إلیه الشَّیْطَانُ»٭(31) یعنی راه پیدا کرد. حالا که راه پیدا کرد چه میکند؟ ٭«فَوَسْوَسَ لَهُمَا»٭(32) یعنی چیزهایی را برای اینها زینت جلوه میدهد برای اینها زیبا جلوه میدهد برای اینها میتابد خب چه میکند؟ دربارهٴ آدم چه کرد؟ در اندیشهاش اثر گذاشت گفت به این که تو اگر بخواهی فرشته بشوی یا جاودانه همین جا بمانی باید از میوهٴ این درخت استفاده کنی.
سؤال ...
ارتباط خلافت الهی و کون جامع بودن انسان
جواب:مقام خلافت نصیب انسان کامل میشود، شیطان نمیتواند خلیفة الله باشد. امّا چرا انسان میتواند خلیفةالله باشد؟ برای این که انسان «کون جامع» است هم در نشئهٴ عقل حضور دارد، هم در نشئهٴ برزخ، هم در عالم طبیعت. فرشتگان چون موجود تنزیهی هستند و در نشئهٴ عقل حضور دارند نمیتوانند خلیفةالله باشند که همهٴ أسما را نشان بدهند و «کون جامع» باشند. موجودی که هم میتواند در زمین باشد، هم در برزخ باشد، هم در نشئهٴ عقل باشد انسان است و غیر انسان، مثل فرشتهها سخنشان اینست ٭«مَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ»٭(33) انسان از آن نظر که بعد طبیعی دارد و در زمین است آسیب میبیند و اگر موجود زمینی نبود فقط موجود الهی بود از گزند وسوسه محفوظ بود ولی خلیفةالله نمیشد.
بنابراین راهِ نفوذ شیطان اول اینست که در اندیشه اثر کند لذا قرآن کریم گاهی تعبیر دارد میفرماید: ٭«فَوَسْوَسَ إِلَّیْهِ الشَّیْطَانُ»٭(34). یعنی این راه نفوذش را مشخص کرد. یعنی نفوذ پیدا کرد حالا که نفوذ پیدا کرد به سمت آدم رفت برای آدم چه کرد؟ ٭«فَوَسْوَسَ لَهُمَا»٭(35) یعنی به سود اینها جلوه داد. چیزی که ضرر اینها بود، «علیه» اینها بود به «له» اینها جلوه داد. گفت شما اگر از این میوه استفاده کنید از میوهٴ این درخت استفاده کنید میشوید فرشته یا میشوید مخلّد و جاودانه در اینجا به سر میبرید. از راه اندیشه گرفت.
سؤال ...
جواب: بسیار خوب. این شخص عدّهای را با باغ و راغ میگیرد، اینها را میگوید تفاخر کنید، تکاثر کنید و امثال ذلک. امّا کسانی که گرفتار تفاخر و تکاثر أرضی نیستند، آنها را از این راه میگیرد میگوید به این که شما اگر از میوه استفاده کنید جاودانه میمانید و فرشته میشوید. این وهم یک موجود أرضی است یعنی یک چیزی که حق نیست انسان او را به صورت حق دربیاورد این یک کار زمینی است. این کار از زمین برمیخیزد. در موجودات الهی که از طبیعت منقطع هستند یک چنین توهّم باطل و پندار باطل در آنها راه ندارد. شیطان هر کسی را به اندازهٴ دید او میگیرد.
راه نفوذ شیطان در داستان حضرت آدم(علیه السلام)
دربارهٴ آدم و حوّا هم به اینها گفت که شما اگر میوه استفاده کنید، یک موجود مخلّد و جاودانه خواهید بود. از این راه اینها را گرفته است. پس یکجا تعبیر قرآن اینست که ٭«فَوَسْوَسَ إِلَّیْهِ الشَّیْطَانُ»٭(36) این در سورهٴ «طٰهٰ» است، یعنی راه پیدا کرد. در سورهٴ «اعراف» نحوهٴ وسوسه را هم بیان کرد فرمود: ٭«فَوَسْوَسَ لَهُمَا»٭(37) اول «إلی» است بعد «لام». اول نفوذ است بعد به نفع اینها جلوه دادن. آنگاه چگونه به نفع اینها جلوه داد؟ این را در سورهٴ «اعراف» مشخّص کرد. و در سورهٴ «طٰهٰ» هم اشاره کرد. در سورهٴ «اعراف» آیهٴ ٢٠ اینچنین آمده است که: ٭«فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا ووُرِیَ عَنْهُمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَن تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الخَالِدِینَ»٭(38)؛ یعنی شما از این درخت نهی شدید مگر این که اگر از این غذا بخورید فرشته میشوید یا جاوید و چون خدا خواست شما فرشته نشوید یا جاودانه به سر نبرید نهیتان کرده وگرنه عیبی ندارد با این توهّم در اینها اثر کرده است. از راه اُمنیّه وارد شده است. گفت: ٭«لَأُمَنِّیَنَّهُمْ»٭(39).
سؤال ...
جواب: شیطان از راه اندیشه وارد میشود نه از امر مادّی. اندیشه که مادی نیست نفس اماره هم که مادی نیست. منتها اکثری مردم را از راه ماده میگیرد، از راه زمین و باغ و خانه و مسکن. دیگران را از راه مقام میگیرد. اگر شیطان به سراغ علما بخواهد بیاید از چه راه فریب میدهد؟ من مقامم اینست من از او أعلمم، این که صحبت از زمین نیست.
سؤال ...
جواب: نه گاهی افرادی که در حدّ ماده میاندیشند آنها را گرفتار تفاخر و تکاثر مادی میکند. آنها که مبتلا به علم هستند آنها را از راه تفاخر و تکاثر علمی، من علمم بیشتر است. از این راه میگیرد، از راه راه اندیشه وارد میشود.
سؤال ...
جواب: آدم از آن جهتی که خلیفةالله است مقامش أفضل است و از آن جهت که بعد زمینی دارد، گرفتار مرگ است میمیرد و مانند آن. میخواهد از این نقص برهد و همهٴ کمالات را هم داشته باشد
سؤال ...
جواب: نه فرمود: شما را از اینجا بیرون نمیکنند. شما اگر این را نخورید بیرون میروید اگر بخورید بیرون نمیروید به عکس آنچه که خدای سبحان حکم کرده است. خدای سبحان فرمود: اینجا باشید همهٴ نعمت در اختیار شماست. شیطان گفت که این را بخورید برای این که همیشه اینجا باشید به عکس حکم خدا را داده است.
سؤال ...
جواب: انسان کامل در عین حال که انسان کامل است گرفتار سهو و نسیان هم هست. فرمود: ٭«ولقد عهدنا إلی آدم من قبل فنسی ولم نجدله عزماً»٭(40) همهٴ معارف را دارد اما از خطر سهو و نسیان مصون نیست فرمود: ما این معارف را به او آموختیم امّا او یادش رفته است ما گفتیم اگر میخواهی اینجا بمانی از آن درخت استفاده نکن. شیطان آمده گفته اگر میخواهی اینجا بمانی از این درخت استفاده کن. اصولاً کار او راهزنی است.
سؤال ...
جواب: چون آن عهد الهی فراموشش شده است.
سؤال ...
جواب: خب بله دیگر، اگر چنان چه ملک باشد اهل نسیان نیست، فرشتگان سهو و نسیان ندارند امّا انسان چون که موجود چند بُعدی است، سهو و نسیان دارد. این هم حکمت است کما سیظهر. برای این که اگر نسیان نبود و همیشه آنجا میماند که نسلی در روی زمین پیدا نمیشد. همهٴ اینها روی مجاری حکمت است که انسان روی زمین بیاید. اگر این نسیان نبود و همیشه آدم در آنجا بود مسألهٴ زاد و ولد و نسل و آن «خلیفةالله فی الأرض» و امثال ذلک یافت نمیشد. این نسیان باید باشد و این زمینه باید باشد که او این میوه را بخورد و به هر وضعی هست از آن نشئه به عالم طبیعت تنزّل بکند تا زاد و ولد داشته باشد، تا نسل پیدا بشود، تا «خلیفةالله فی الأرض» زندگی کند.
سؤال ...
خلافت مطلقه انسان در روی زمین
جواب: این شخصی که فی الأرض است، خلیفةالله است حتی بر فرشتگان. لذا فرشتگان هم باید در برابر او سجده کنند نفرمود: إنّی جاعل خلیفة فی الأرض فرمود: ٭«إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً»٭(41) بحثش قبلاً گذشت که با جریان داوود(علیه السّلام) فرق میکند دربارهٴ داوود میفرماید: ٭«یا داود إنّا جعلناک خلیفةً فی الأرض»٭(42) که خلافتش در آن قسمت در منطقهٴ زمین است. دربارهٴ انسان کامل مثل آدم(سلام الله علیه) میفرماید: ٭«إنّی جاعل فی الأرض خلیفة»٭(43)، گرچه داوود(سلام الله علیه) رو آن بُعد ولایتش مثل آدم و سایر انسانهای کامل خلیفة الله مطلقاند. اما آنچه که در قصّه آدم مطرح است این است که این موجود در زمین باشد و خلافت کند نه خلافتش در زمین است.
سؤال ...
جواب: امّا اگر چنانچه میخواست زاد و ولد پیدا کند در همان اول بدون اینکه وارد جنّت بشود در زمین مستقر میکرد.
غرض شیطان از وسوسهٴ انسان
این برای آنست که مشخّص بشود شیطان از چه راه میگیرد و قصور از کجا شروع میشود و راه توبه را هم باید به انسان بیاموزاند و برای این که عداوت شیطان نسبت به آدم هم روشن بشود و اِصرار این که شیطان از راه اندیشه نفوذ میکند بیان بشود و تلاش شیطان اینست که آبروی آدم را ببرد این هم مشخّص بشود، همه در این قصه است. و الاّ اگر این قصّهها نبود که معارف پیشتان نمیآمد. در قرآن کریم خدای سبحان فرمود: مواظب باشید او تمام کارهایش اینست که آبروی شما را ببرد. شما را برهنه کند و فرمود مواظب باشید این دشمن سرسخت شماست و دست بردار نیست و مواظب باشید او حرفش اینست که «تحت الحنک» شما را بگیرد. حنک یعنی زیر چانه. فرمود افسارتان را به دست شیطان ندهید او اصرارش این نیست که پای آدم را بگیرد. او اِصرارش این نیست که دست آدم را بگیرد. او میخواهد حنک انسان را بگیرد. گفت: ٭«لَأَحْتَنِکَنَّ»٭ احتناک یعنی حنکگیری یعنی افسارشان را من میگیرم تمام تلاش شیطان اینست که به انسان از راه اندیشه خط بدهد. در سورهٴ اسراء آیهٴ ٦٢ فرمود: به این که حرف شیطان نسبت به شما اینست: ٭«قَالَ أَرَأَیْتَکَ هذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلَّا قَلِیلاً»٭(44)، مگر آن گروه کمی که از بندگان مخلَصند و من به آنها دسترسی ندارم. نه این که من به کسی رحم بکنم. من تمام تلاشم اینست سوگند یاد میکنم که اینها را احتناک کنم یعنی حنکشان را بگیرم خب اگر کسی حنک انسان را گرفت دیگر انسان قدرت حرکت ندارد زمام او به دست اوست. شیطان کارش اینست که زمامدار انسانِ طاغی باشد. بنابراین هر جا که خودش خواست برود او را میبرد و خدای سبحان فرمود: گرچه تمام موجودات زمامشان به دست من است. ٭«وَمَا مِن دَابَّةٍ إلاّ هو آخذ بناصیتها»٭(45) خدا آخذ است، زمامدار خدا است و إلاّ اگر کسی بیراهه رفت و حرف خدا را نادیده گرفت، خدای سبحان به شیطان میگوید: تو زمامداری او را زیر پوشش ولایت من بر تو اداره کن چون او مثل کلب معلّم است.
سؤال ...
جواب: چرا، این پست بد را خدا در اثر طغیانگری شیطان به او داد. ولی شیطان در برابر یزدان نیست که یک موجودی باشد در مقابل خدا. شیطان جزو کلاب هراش نیست. نظیر سگ هرزه نیست سگ معلَّم است، کلب هست خاصیّت کلبی و درندگی را دارد امّا تربیت شده است. این طور نیست که هر کسی را بگزد. دربارهٴ مخلَصین اصلاً حق راه ندارد. دربارهٴ دیگران فقط وسوسه میکند که این وسوسه رحمت است اگر وسوسه نباشد که مسألهٴ جهاد اکبر نیست مسألهٴ تهذیب نفس نیست. انسان خلیفةالله نخواهد شد از فرشته نمیگذرد. این رحمت است اگر کسی در برابر این وسوسه سر سپرد کم کم حنکش را شیطان میگیرد. وقتی گرفت احتناک کرد زمامدارش میشود شیطان. این شخص در تحت ولایت شیطان است امّا اینچنین نیست که زمام را از دست خدا بگیرد خود داشته باشد. در اسلام، اینچنین نیست که شیطان در برابر رحمان باشد نظیر آنچه که دیگران میگفتند، اهرمن در برابر یزدان است. شیطان کلب معلَّم است در برابر خدای سبحان این طور نیست که عالم را دو نفر اداره کنند بدیها را شیطان به عهده بگیرد خوبیها را خدا. عالَم را ربّ العالمین دارد اداره میکند.
سؤال ...
جواب: نه، چون یک لحظه وسوسهٴ ضعیف کرد فوراً ٭«تاب علیه»٭ لطف و رحمت الهی شامل او شد. ٭«فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ»٭(46)، تا رفت او زمامش را بگیرد این یقهاش را و زمامش را از دست شیطان نجات داد، رها کرد.
سؤال ...
جواب: از راه اندیشه دیگر، یعنی آن مطلب را، جهل نداشت نسیان داشت فوراً به یادش آمد خدای سبحان فرمود یادش رفت فوراً بیادش آمد. ٭«فنسی»٭ نه این که «جَهِل» فرمود: ٭«ولَقَدْ عَهِدْنَا إِلَی آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِیَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً»٭(47) نه «جَهِل».
«و الحمد لله ربّ العالمین»
پاورقیها:
(1) سورهٴ اعراف، آیات ١٩ ـ ٢٠.
(2) سورهٴ طٰهٰ، آیهٴ ١٢٠.
(3) سورهٴ اعراف، آیهٴ ٢٠.
(4) سورهٴ طه، آیهٴ 120.
(5) سورهٴ طٰهٰ، آیهٴ ١١٧.
(6) سورهٴ طه، آیهٴ 120.
(7) سورهٴ طٰهٰ، آیهٴ ١١٥.
(8) سورهٴ اعراف، آیات ١٦ ـ ١٧.
(9) سورهٴ نساء، آیهٴ ١١٩.
(10) سورهٴ حجر، آیهٴ ٣٩.
(11) سورهٴ نساء، آیهٴ 119.
(12) سورهٴ حجر، آیهٴ 39.
(13) سورهٴ نساء، آیهٴ 119.
(14) سورهٴ ق، آیهٴ ١٦.
(15) سورهٴ ناس، آیات ٥ ـ ٦.
(16) سورهٴ ق، آیهٴ ١٦.
(17) سورهٴ نساء، آیهٴ ١١٩.
(18) سورهٴ حجر، آیهٴ ٣٩.
(19) سورهٴ کهف، آیهٴ ٧.
(20) سورهٴ حجرات، آیهٴ ٧.
(21) سورهٴ حجر، آیهٴ ٣٩.
(22) سورهٴ حجرات، آیهٴ 7.
(23) سورهٴ کهف، آیهٴ ٧.
(24) سورهٴ زخرف، آیهٴ ٣٦.
(25) سورهٴ نور، آیهٴ ٣٥.
(26) سورهٴ آل عمران، آیهٴ ٣٠.
(27) مستدرک، ج 2، ص 324؛ قال الصادق(علیه السلام): إذا نظرتَ الی القبر فقُلْ: اللهم اجعلها روضة من ریاض الجنّة ولا تجعلها حفرةً من حفر النیران.
(28) کافی، ج 1، ص 11.
(29) الاقبال، ص 439؛ اللهم ... أعوذ بک من الشیطان فإنّه بئس القرین.
(30) سورهٴ اعراف، آیهٴ ٢٠.
(31) سورهٴ طٰهٰ، آیهٴ ١٢٠.
(32) سورهٴ اعراف، آیهٴ 20.
(33) سورهٴ صافّات، آیهٴ ١٦٤.
(34) سورهٴ طه، آیهٴ 120.
(35) سورهٴ اعراف، آیهٴ 20.
(36) سورهٴ طٰهٰ، آیهٴ ١٢٠.
(37) سورهٴ اعراف، آیهٴ ٢٠.
(38) سورهٴ اعراف، آیهٴ ٢٠.
(39) سورهٴ نساء، آیهٴ ١١٩.
(40) سورهٴ طٰهٰ، آیهٴ ١١٥.
(41) سورهٴ بقره، آیهٴ ٣٠.
(42) سورهٴ ص، آیهٴ ٢٦.
(43) سورهٴ بقره، آیهٴ 30.
(44) سورهٴ اسراء، آیهٴ ٦٢.
(45) سورهٴ هود، آیهٴ ٥٦.
(46) سورهٴ بقره، آیهٴ ٣٧.
(47) سورهٴ طٰهٰ، آیهٴ ١١٥.
تاکنون نظری ثبت نشده است