- 1360
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 4 سوره بقره - بخش دوم
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 4 سوره بقره - بخش دوم
- ایمان به توحید، نبوت و معاد
- ویژگی ایمان به رسالت خاتم انبیا
- پیامبر اکرم واسطه در نزول قرآن برای همگان
- مؤمن واقعی، مقصد نهایی وحی الهی
- پیامبر، امین وحی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُ نْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِن قَبْلِکَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ﴾
مدار بهرهمندی از هدایت برین قرآن
در بررسی اوصاف متّقیان که از قرآن استفاده میکنند و قرآن هدایت آنهاست، مسائلی را خدای سبحان مطرح کرد که برخی از آنها مربوط به تقوای اعتقادی است؛ بعضی از آنها ناظر به تقوای عبادی و بعضی ناظر به تقوای مالی. در تقوای اعتقادی، اوّل ایمانِ به غیب را مطرح فرمود، بعد این را باز کرد و تفصیلاً بیان فرمود که نه تنها ایمان به مبدأ و توحید لازم است، بلکه ایمان به جمیع وحی و جمیع رسالتهای الهی لازم است و یقین به قیامت هم لازم است. پس اگر کسی ایمان به نبوّت عامّه و خاصّه نداشت از قرآن بهره نمیبرد؛ چه اینکه اگر کسی به توحید معتقد نبود از قرآن طرفی نمیبندد.
ویژگی ایمان به رسالت خاتم انبیا
اینکه فرمود: ﴿وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُ نْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُ نْزِلَ مِن قَبْلِکَ﴾، مخصوص رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است. در انبیای پیشین، گذشته از اصل وحی و گذشته از ایمانِ «بما انزل إلی ذلک الرّسول من قبل»، ایمانِ به آنچه بعد از رسول هم نازل میشد لازم بود؛ مثلاً کسی که به حضرت مسیح (سلام الله علیه) ایمان آورد؛ هم باید به وحیای که بر حضرتش نازل میشد ایمان بیاورد؛ و هم به آنچه قبل از مسیح (سلام الله علیه) نازل شده است باید ایمان بیاورد و هم به آنچه بعد از مسیح (سلام الله علیه) نازل شده است [که] حضرت مسیح به آن بشارت داده است باید ایمان بیاورد، زیرا مسیح (سلام الله علیه) امّتش را به عنوان یک وحی بشارت داد که «بعد از من خاتم انبیا (علیهم السّلام) خواهد آمد». معلوم میشود که بر امّت مسیح سه امر لازم بود: هم ایمانِ به آنچه بر خود مسیح(سلام الله علیه) نازل شد؛ هم ایمان به آنچه قبل از مسیح نازل شد و هم ایمان به آنچه بعد از مسیح نازل میشود؛ ولی دربارهٴ خاتم(سلام الله علیه) چون سخن از خاتمیّت آن حضرت است، دیگر بَعدی ندارد تا حضرت به آینده بشارت بدهد نظیر مسیح(سلام الله علیه)، لذا بر پیروان رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فقط ایمان به آنچه خدا بر حضرتش نازل کرد و ایمان به آنچه بر انبیای پیشین(علیهم السّلام) نازل کرد لازم است.
تبیین حقانیت انبیای گذشته و کتب آنان توسط قرآن
مطلب بعدی آن است که این ﴿وَمَا أُ نْزِلَ مِن قَبْلِکَ﴾ با سه راه دیروز بیان شد که انبیای گذشته را هم میگیرد، زیرا اگر امتّی به آنچه بر پیامبر نازل شد ایمان بیاورد، با سه شاهد و سه راه میتوان گفت به انبیای قبلی هم ایمان دارد: یکی اینکه انبیای قبلی هم اسلام را عرضه کردند، چون دینی که از طرف خدای سبحان برای هدایت انسانها تنزّل میکند جز اسلام چیز دیگر نیست: ﴿إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ﴾ ، اگر کسی به اسلام ایمان آورد به ادیان همهٴ انبیای گذشته ایمان میآورد؛ راه دوم این بود که چون رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) به عنوان تصدیقکنندهٴ وحی انبیای پیشین معرّفی شده است: ﴿مُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ﴾ ، اگر کسی به رسول (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ایمان آورد، به انبیا و وحیهای گذشته هم ایمان دارد؛ راه سوم تصریح به جریان انبیای پیشین است به عنوان ﴿تِلْکَ مِنْ أَنبَاءِ الْغَیْبِ نُوحِیها إِلَیْکَ﴾ یا ﴿نُوحِیهِ إِلَیْکَ﴾ که ﴿مِنْهُم مَن قَصَصْنَا عَلَیْکَ وَمِنْهُم مَن لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ﴾ ؛ راه چهارم تصریحی است که به نام بسیاری از این انبیای عظیم در قرآن کریم آمده است؛ همان طوری که در این آیات محل بحث اینچنین فرمود: ﴿یُؤْمِنُونَ بِمَا أُ نْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُ نْزِلَ مِن قَبْلِکَ﴾، این ﴿وَمَا أُ نْزِلَ مِن قَبْلِکَ﴾ در بعضی از آیات بالصّراحه روشن شد که [به] آنچه بر ابراهیم خلیل، بر موسی، بر عیسی و امثال ذلک(علیهم السّلام) نازل شده است، انسان باید ایمان بیاورد.
لزوم ایمان به وحی، کتب آسمانی و معجزات
در همین سورهٴ «بقره» آیهٴ 136 این است: ﴿قُولُوا آمَنَّا بِاللّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْنَا وَمَا أُنْزِلَ إِلَی إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِیَ مُوسَی وَعِیسَی وَمَا أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِن رَبِّهِمْ﴾؛ بسیاری از انبیا را در این آیهٴ نام بردهاند. مطلبی که در این آیهٴ تلاوتشده دارد این است که نه تنها انسان باید به آنچه به عنوان وحی بر انبیای پیشین نازل شده است ایمان بیاورد، بلکه آنچه را که انبیای پیشین از خدای سبحان دریافت کردهاند هم ایمان به آن لازم است؛ ﴿مَا أُوتِیَ النَّبِیُّونَ﴾ غیر از «ما أنزل إلی النبیّین» است؛ «ما أنزل إلی النبیّین» همان کتاب و دین را شامل میشود؛ امّا ﴿مَا أُوتِیَ النَّبِیُّونَ﴾ غیر از کتاب و دین، معجزات را هم در بر میگیرد. وقتی تورات را خدای سبحان به موسای کلیم میدهد، به عنوان «أنزلنا إلیه التوریة» مطرح است؛ امّا وقتی میفرماید: ﴿أَلْقِ مَا فِی یَمِینِکَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا﴾ ، این به عنوان ﴿مَا أُوتِیَ مُوسَی﴾ (علیه السّلام) مطرح است؛ نه اینکه بر موسای کلیم چیزی انزال شد، بلکه این قدرت را خدای سبحان به موسای کلیم مرحمت کرده است. معجزات را نمیگویند «چیزی که خدا بر انبیا نازل کرده است»، میگویند: «به انبیا اعطا کرده است». بنابراین این آیهٴ سورهٴ «بقره» که فرمود: ﴿وَمَا أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِن رَبِّهِمْ﴾ ؛ هم شامل وحی و کتاب آسمانی میشود [و] هم شامل معجزات.
تلازم ایمان به وحی با ایمان به رسالت
مطلبی که بعداً مورد توجه قرار میگیرد این است که ﴿وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُ نْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُ نْزِلَ مِن قَبْلِکَ﴾ بعضی از امور را بالمطابقه دلالت دارد، بعضی را به التزام. چون یک مسلمان موظّف است هم به دین که رهاورد وحی است ایمان بیاورد؛ هم به اصل «ایحاء»؛ هم اینکه این شخصی که این را میآورد متّصف است به صفت رسالت و رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است و هم اینکه آورنده، فرشته است (به همهٴ اینها باید ایمان آورد). گاهی همهٴ اینها بالمطابقه ذکر میشود؛ نظیر آیهٴ آخر سورهٴ «بقره» که ﴿آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِ﴾ که بسیاری از اینها بالصراحه یاد شد؛ یا نظیر همان آیهای که قبلاً خوانده شد: ﴿وَلکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَومِ الآخِرِ وَالْمَلاَئِکَةِ وَالْکِتَابِ وَالنَّبِیِّینَ﴾ وامثال ذلک؛ یا آیهای که در سورهٴ «تغابن» مطرح است؛ آیهٴ هشتم سورهٴ «تغابن» این است که ﴿فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِی أَنزَلْنَا﴾ که مسئله کتاب با مسئله رسالت علیحده [جداگانه] ذکر شد؛ فرمود: «به خدا و رسول خدا و نوری که نازل کردهایم ایمان بیاورید». اگر کسی به رسول ایمان آورد، به کتاب هم ایمان میآورد به تلازم؛ اگر کسی به کتاب ایمان آورد، به رسالت رسول هم ایمان میآورد به التزام؛ ولی گاهی به هر دو صریحاً اشاره میشود؛ فرمود: ﴿فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِی أَنزَلْنَا﴾.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم)، واسطه در نزول قرآن برای همگان
عمده این است که این نور؛ یعنی دین و این قرآن، همان طوری که بر رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل شد، بر ما هم نازل شد. کسی میتواند جایگاه نزول قرآن کریم قرار بگیرد که از قرآن جدا نباشد؛ وگرنه قرآن به ما هم نازل شد؛ نه برای ما فقط. تعبیر قرآن کریم این است که ما این قرآن را هم به سوی شمای پیامبر نازل کردیم؛ هم به سوی امّتت نازل کردیم. پس اگر قرآن نور است _به استناد آیهٴ سورهٴ «تغابن» که فرمود: ﴿فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِی أَنزَلْنَا﴾_ در سورهٴ «نحل» و در دیگر سور هم فرمود: «ما این کتاب را به سوی مردم هم نازل کردیم»، آنگاه رسولالله(صلّی الله علیه و آله و سلم) یک نحو دریافت میکند، مردم طور دیگر دریافت میکنند. تابِ آن هست که انسان بگوید قرآن به سوی ما هم نازل شده است. آن کسی که در معرض قرآن بود، مییابد که قرآن به سوی او هم نازل شده است؛ نه تنها برای او؛ منتها به سوی او معالواسطه و به سوی رسول خدا بلاواسطه. بیان ذلک این است که در سورهٴ «نحل» اینچنین فرمود؛ آیهٴ 44 سورهٴ نحل این است که ﴿وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ﴾؛ ما این ذکر را (این کتاب را) به سوی تو نازل کردیم تا تو مبیّن و مفسّر باشی چیزی را که به سوی مردم تنزیل شده است. گفتند فرق بین انزال و تنزیل آن است که انزال برای دفع است تنزیل برای تدریج؛ حالا یا این دو مادّه و این هیئت این معنا را تفهیم میکنند یا به قرینهٴ مقابله از این دو تعبیر، این دو معنا استفاده میشود؛ وقتی در کنار هم قرار گرفتند از انزال، نزول دفعی و جمعی [استفاده میشود] و از تنزیل، نزول تدریجی استفاده میشود. این هیئت باب افعال و هیئت باب تفعیل این خصیصه را احیاناً دارند که یکی برای دفع است، یکی برای تدریج؛ امّا اینجا بر اساس قرینهٴ تقابل خواستند استفاده کنند که انزال قرآن برای رسول خدا دفعی و جمعی است، برای مردم است که در طیّ تاریخ، زمان و امثال ذلک باید تدریجاً حل بشود؛ ولی نسبت به هر دو انزال است. فرمود: ﴿وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ﴾؛ معلوم میشود انسانها هم مُنزَل الیه و مُنزَّل الیهاند، خدای سبحان به سوی انسانها هم این طناب را آویخت، این حبلالله را آویزان کرد؛ به سوی انسانها هم نازل کرد. اگر کسی در معرض قرآن قرار بگیرد میبیند کلامالله است که نازل شده است، به سوی او نازل شده است؛ منتها آن لیاقت را غیر از نبیّ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) کسی ندارد که با فرشته تماس داشته باشد یا بلاواسطه دریافت کند، بلکه باید از راه رسول خدا دریافت کند، ولی رسول خدا مجرایی از مجاری تنزّل وحی میشود.
مخاطب قرآن بودن مؤمن واقعی
و اگر کسی مؤمن راستین باشد هماکنون کلامالله را میشنود و هماکنون خدای سبحان دارد با او سخن میگوید و اگر جزء کسانی بود که ﴿فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ﴾ او دیگر کلامالله را نخواهد شنید، چون ﴿صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ﴾ . این مقام برای مؤمن هست که کلامالله را بشنود و این مقام برای مؤمن هست که هماکنون مخاطب باشد به ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾ ؛ شاهدش هم این است که ادب تلاوت آن است که اگر کسی خواند ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾ یا شنید ﴿یا أیّها الّذین امنوا﴾، بگوید «لبّیک». این «لبّیک» که پاسخدادن است، یک امری است که باید جدّش متمشّی بشود؛ وقتی انسان جِدّش متمشّی میشود و میگوید: «لبّیک»؛ «بله»؛ «حاضرم» که خطاب فِعلی باشد، کسی با او کار داشته باشد، با او حرف بزند؛ اگر کسی با انسان حرف نمیزند و با انسان خطاب نمیکند که انسان نمیگوید «لبّیک». پس جِدِّ «لبّیک» وقتی متمشّی میشود که انسان خود را مخاطَب بیابد، وقتی مخاطب مییابد که گوینده _به نام خدای سبحان_ با انسان سخن بگوید، پس هماکنون هم کلامالله رایج است و هماکنون این نور را خدای سبحان برای مؤمنین انزال کرده است؛ منتها به واسطهٴ رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم).
پرسش ...
پاسخ: بله؛ اگر تعبیر این بود که برای مردم؛ نظیر آیهٴ سورهٴ «ابراهیم» که ﴿کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ﴾ این درست نیست؛ امّا تعبیر آیات دیگر این است که ما این کتاب را به سوی مردم نازل کردیم: ﴿أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ﴾ .
قلب مطهر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، مجرای نزول وحی
پرسش ...
پاسخ: بسیار خوب، پس منزل الیهاند؛ همان طوری که رسولالله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مُنزَلالیه است، امّت هم مُنزَلالیه هستند؛ بنابراین قرآن به سوی مردم نازل شد. اگر کسی ﴿فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ﴾ ، این تنزّل قرآن را نیافت؛ ﴿صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ﴾ ، و اگر کسی خود را در معرض قرآن قرار داد، میبیند قرآن به سوی او هم نازل شده است؛ منتها معالواسطه و آن تتمّهٴ این حبلالله به دست اوست و آنچه را که او میگیرد اگر محکم بگیرد («یمسّکون بکتاب الله» بشود، محکم بگیرد) و بالا برود، خیلی راه باز است. آنچه در قلب یک مؤمن است دنبالهٴ کلام خداست؛ نه اینکه کلام خدا آمده باشد به دست رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بعد قطع شده باشد و از آن به بعدش دیگر کلامالله نباشد. اگر رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلم) هر چه از لبان مطهّرش در میآید وحی است: ﴿وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی ٭ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحَی﴾ ، پس لبان مطهّرش کانال وحی است، اگر لبان مطهّرش کانال وحی بود، آنچه را هم که به سمع مؤمن میرسد تتمّهٴ وحی است (اگر مؤمن لایق باشد)، و اگر همین راه را بگیرد و بالا برود خیلی راه باز است؛ این است که تا به لقای حق هم راه دارد. این طور نیست که وحی بیاید تا به حضرت، بعد قطع بشود، اگر از آن به بعد وحی نباشد که پس نطق او وحی نیست. از اینکه خدا فرمود: «آنچه از لبان مطهّر حضرت میرسد وحی است»، پس آنچه شما میشنوید وحیالله است؛ ممکن نیست او وحی بگوید [ولی] ما غیر وحیالله بشنویم؛ یا او وحی بگوید [ولی] ما غیر وحیالله بخوانیم (اینچنین نیست)؛ اگر او وحیالله را نطق کند ما هم وحیالله را گوش میدهیم.
بنابراین این مقام برای انسان هست که اگر دنبالهٴ این وحی را بگیرد بالا برود؛ فرمود: ﴿أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ﴾ .
مؤمن واقعی، مقصد نهایی وحی الهی
آنگاه همین معنا را در قسمت دیگر روشنتر بیان کرد؛ فرمود: ما نوری را برای شما انزال کردیم، اگر حقشناس باشید این نور را میبینید؛ اینکه فرمود: ﴿أَنْزَلْنَا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبِیناً﴾ ، این را به ما خطاب کرد؛ فرمود: من برای شما نور روشنی را انزال کردم. اگر خدای سبحان برای ما نور انزال کرده است، پس اینچنین نیست که این نور آمده باشد تا قلب مطهّر رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم)، از آن به بعد قطع شده باشد (اینچنین نیست).
آنگاه نشانهٴ اینکه قرآن برای ما نازل شده است یا نه، این را باید خود ما تشخیص بدهیم؛ از آن طرف خدایی که «أصدق القائلین» است: ﴿وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِیلاً﴾ ، فرمود: من نور را به سوی شما نازل کردم: ﴿أَنْزَلْنَا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبِیناً﴾ ، پس آنچه به قلب ما میرسد همان تتمّهٴ وحی خداست که خدا با انسان سخن میگوید، و اگر خواستیم ببینیم این وحی که تا به قلب مطهّر رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آمده است که ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِینُ ٭ عَلَی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ﴾ _که در سورهٴ «شعراء» است_ و از قلب مطهّر حضرت هم به لبان مطهّرش آمده است که به ما رساند: ﴿وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی﴾ ، از آن به بعد آیا در قلب ما جا کرد یا این وسط، شیطان نگذاشت که این وحی در دل جا بکند، اگر خواستیم بیابیم که وحی به دل نشست یا نه، آن را در سورهٴ «نساء» مشخّص فرمود؛ سورهٴ «نساء» آیهٴ شصت به بعد.
پرسش ...
پاسخ: آن را فرمود: ﴿تِلْکَ الأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ﴾ ؛ آن یک تمثیل است؛ فرمود: اگر ما بر کوه نازل بکنیم این متصدّع میشود (این یک تمثیل است).
پرسش ...
پاسخ: ولی برای انسانها واقعاً نازل کردهایم. بله؛ طنابی است از طرف خدای سبحان آویزان شده، هر کس این را گرفت معلوم میشود این وحی آمد، آمد، آمد تا به قلب او رسید و اگر کسی «َنَبذُهُ وَرَاء ظهُره» خب، نیامد بگیرد دیگر.
پرسش ...
پاسخ: چرا؛ نازل کرده است [ولی] این شخص نپذیرفت [و] اعتصام نکرد به حبلالله، فرمود: ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ﴾ ؛ من این طناب را آویزان کردم در دسترس شماست، شما این طناب را بگیرید. اینچنین نیست که نازل نکرده باشد، نازل کرد، طناب را آویزان کرد؛ منتها تمسّک و اعتصام لازم است.
پرسش ...
پاسخ: یک وقت است که انسان آبی را به تشنهای میدهد [و] میگوید «تو بنوش، بعد به هر که خواستی بده»؛ یک وقت اینچنین نیست؛ این آبی است که در این مَجرا گذاشته است و [فرد] امینی را هم در همهٴ این مجاری قرار داد به نام لولههای امن که اینها چیزی را هدر نمیدهند، این لولههای امن حامل این آب زلالاند؛ آن لولههای امن عبارت از ﴿بِأَیْدِی سَفَرَةٍ ٭ کِرَامٍ بَرَرَةٍ﴾ ؛ فرشتگان امن هستند، بالاتر از اینها فرشتهٴ امین است، به نام جبرئیل (سلام الله علیه) که ﴿مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ﴾ ؛ تا برسد در مرحلهٴ قوسِ نزول به آن نازلترین درجه که ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ ٭ عَلَی قَلْبِکَ﴾ ، این هم یکی از آن کانالهای امن است؛ از قلب مطهّر حضرت میآید به لبان مطهّرش: ﴿وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی﴾ ؛ پس آنچه از لبان مطهّرش در میآید وحیالله است و اگر کسی گرفت، وحیالله را گرفت؛ نه اینکه وحی آمد تا قلب مطهّر حضرت، بعد قطع شده است؛ اگر کسی نشنید، البتّه خب به سوء اختیار خود چشم و گوشش را بست؛ ولی اگر کسی گرفت وحیالله را گرفت.
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، امین وحی حق
پرسش ...
پاسخ: نه؛ خیلی فرق میکند، یک وقت است که ما تلقّیمان در رسالت این است که شما به یک کسی میفرمایید «این پیام مرا به زید برسان»، این یک کلامی است منقطع و بریده؛ یک وقت بین خود و بین او یک سیم و دستگاهِ میکروفن و همه و همه را نصب میکنی که صدای شما را مستقیماً او میشنود؛ منتها این مهرهها همه کانالهای امناند [و] کم و زیاد نمیکنند. قلب مطهّر حضرت [و] زبان مطهّر حضرت، کانال وحی هستند، از خود که نمیگوید؛ نه آنچه را که وحی است کتمان میکند که نگوید، چون ﴿وَمَا هُوَ عَلَی الْغَیْبِ بِضَنِینٍ﴾ ؛ ضنین نیست (بخیل نیست) که ضنّت بورزد، وحی را کتمان کند و نگوید؛ و نه چیزی که میگوید غیر وحی است، چون ﴿وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی﴾ ؛ آن وقت قهراً آنچه میگوید وحی است. نفی و اثبات (هر دو) را قرآن تضمین کرده است، فرمود: هر چه ما به او دادیم میگوید [و] چیزی را کتمان نمیکند (یک) و نه تنها هر چه ما دادیم میرساند، بلکه اضافه هم نمیکند که از خود بگوید (این دو)، پس این میشود امینِ وحیِ حق، اگر امین وحی حق شد، انسان که گوش میدهد به کلامالله گوش میدهد. اگر این تحلیل درست شد [پس] در سورهٴ «توبه» که دارد ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ﴾ ، این ظاهرش درست است، انسان که میشنود کلامالله را میشنود؛ نه اینکه مثل اینکه شما به یک کسی پیام بدهید، [مثلاً] به زید بگویید «پیام مرا به عمرو برسان» که عمرو پیام شما را به وسیلهٴ زید میشنود، در حقیقت محتوا را دریافت میکند؛ ولی کلام، کلام زید است (کلام، کلامِ این رابط است)؛ ولی اگر شما یک بلندگو [داشتید] و سیمکشی کردید، مستقیماً حرف شما را عمرو میشنود، لذا یک عدّه وقتی که قرآن میخوانند بیهوش میشوند (اینچنین است)؛ اینکه ائمه میگفتند بخوان یا خودشان میخواندند احیاناً بیهوش میشدند این است .
پرسش ...
پاسخ: در محتوا نه؛ در لفظ چرا. چون لفظ را قرآن کریم به عنوان معجزه از طرف خدای سبحان ابلاغ کرد؛ فرمود: ﴿إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِیّاً﴾ ؛ ما این را به لفظ عرب درآوردیم؛ [خدای سبحان فرمود:] این تکلّمِ ما در مراحل نازله به کسوت عربیّت از آنِ ماست؛ ولی در احادیث قدسیّه نه، آن هم وحی است البتّه. لذا «إنّی تارک فیکم الثّقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی و انهما لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض» ؛ وقتی خوب انسان تحلیل میکند، میبیند بین سنّت معصومین(علیهم السّلام) با وحی الهی از نظر محتوا فرقی نیست، چون آنها در احکام دین که از خود چیزی نمیگویند؛ از خدای سبحان به ما میرسانند.
پرسش ...
پاسخ: تنزّل اگر به نحو تجلّی شد یعنی اصلش و حقیقتش آنجاست، رقیقتش و مرحلهٴ نازلهاش نزد ماست.
پرسش ...
پاسخ: خودِ جبرئیل امین (سلام الله علیه) جزء مجاری وحی است و پیک امن است و خودِ رسولالله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم جزء امین وحی است؛ البتّه در قوسِ نزول، از این طرف که وحی تنزّل میکند؛ [اما] در آن مراحل عالیه که رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید «ما نورِ اوّلیم، اوّلچیزی که خلق شد نور ما بود، ما قبل از فرشتهها بودیم»، آن یک حساب دیگری دارد. هر درجهای از درجات وحی که تنزّل میکند کلام خداست بر اساس حمل حقیقت و رقیقت، ممکن است حملهای اوّلی و شایع بر اینها صادق نباشد؛ امّا در همهٴ این موارد بالأخره انسان کلامالله را میشنود، لذا وقتی که مخاطِب شد به ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾ ، ادب تلاوت هم این است که بگوید «لبّیک».
پرسش ...
پاسخ: نه؛ کلام، فعلِ حق سبحانه و تعالی است.
نشانهٴ ایمان به نزول وحی بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) و انبیای پیشین (علیهم السلام)
کدام انسان است که در خود این مزه و این طعم را حس میکند که دارد کلامالله را میشنود؟ در سورهٴ «نساء» گوشهای از این را مشخّص فرمود؛ آیهٴ شصت این است؛ فرمود: ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِن قَبْلِکَ یُرِیدُونَ أَن یَتَحَاکَمُوا إِلَی الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَن یَکْفُروا بِهِ وَیُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَن یُضِلَّهُمْ ضَلاَلاً بَعِیداً﴾. در این آیات محل بحث از سورهٴ «بقره» خدای سبحان فرمود: قرآن هدایت است برای متّقیان، متّقیان کسانیاند که ﴿یُؤْمِنُونَ بِمَا أُ نْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُ نْزِلَ مِن قَبْلِکَ﴾، خب نشانهٴ اینکه انسان به آنچه بر پیامبر و بر انبیای پیشین(علیهم السّلام) نازل شده است ایمان دارد چیست؟ این است که هرگز به سراغ طاغوت نرود؛ آن که به محکمهٴ طاغوت مراجعه میکند او به وحی و رسالت انبیای پیشین ایمان نیاورده است. ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِن قَبْلِکَ﴾؛ اینها گمان میکنند که جزء کسانیاند که به آنچه به سوی تو نازل شد یا به سوی انبیای پشین نازل شده است ایمان میآورند؛ ولی ﴿یُرِیدُونَ أَن یَتَحَاکَمُوا إِلَی الطَّاغُوتِ﴾؛ میخواهند تحت حکومت طاغوت باشند؛ در مسائل قضایی به طاغوت مراجعه کنند؛ در مسائل حکومتی به حکومت طاغوت مراجعه کنند؛ در حالی که ﴿یُرِیدُونَ أَن یَتَحَاکَمُوا إِلَی الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَن یَکْفُروا بِهِ وَیُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَن یُضِلَّهُمْ ضَلاَلاً بَعِیداً﴾ ؛ معلوم میشود اگر کسی به محکمهٴ غیر حق مراجعه کرد، این نمیتواند بگوید من به پیامبر و آنچه بر انبیای پیشین(علیهمالسّلام) نازل شده است ایمان میآورم. در سورهٴ «نساء» آیهٴ 162 فرمود: آنها که راسخ در علماند و مؤمنین واقعیاند، حسابشان جداست: ﴿لکِنِ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ﴾؛ از آن اهل کتاب، ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِن قَبْلِکَ﴾؛ راسخ در علم است که ﴿بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِن قَبْلِکَ﴾ ایمان دارد. ﴿لکِنِ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُم﴾؛ از آن اهل کتاب، ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِن قَبْلِکَ وَالْمُقِیمِینَ الصَّلاَةَ وَالْمُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَالْمُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ أُؤلئِکَ سَنُؤْتِیهِمْ أَجْراً عَظِیماً﴾. آنگاه بسیاری از انبیا را هم اسم میبرد که ﴿إِنَّا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ کَمَا أَوْحَیْنَا إِلَی نُوحٍ وَالنَّبِیِّینَ مِن بَعْدِهِ وَأَوْحَیْنَا إِلَی إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِیسی وَأَیُّوبَ وَیُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَیْمانَ وَآتَیْنَا دَاوُود زَبُوراً ٭ وَرُسُلاً قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَیْکَ مِن قَبْلُ وَرُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ وَکَلَّمَ اللّهُ مُوسَی تَکْلِیماً﴾ که این مبسوطترین آیهای است که اسامی انبیای عظام را میبرد.
«و الحمد لله رب العالمین»
- ایمان به توحید، نبوت و معاد
- ویژگی ایمان به رسالت خاتم انبیا
- پیامبر اکرم واسطه در نزول قرآن برای همگان
- مؤمن واقعی، مقصد نهایی وحی الهی
- پیامبر، امین وحی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُ نْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِن قَبْلِکَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ﴾
مدار بهرهمندی از هدایت برین قرآن
در بررسی اوصاف متّقیان که از قرآن استفاده میکنند و قرآن هدایت آنهاست، مسائلی را خدای سبحان مطرح کرد که برخی از آنها مربوط به تقوای اعتقادی است؛ بعضی از آنها ناظر به تقوای عبادی و بعضی ناظر به تقوای مالی. در تقوای اعتقادی، اوّل ایمانِ به غیب را مطرح فرمود، بعد این را باز کرد و تفصیلاً بیان فرمود که نه تنها ایمان به مبدأ و توحید لازم است، بلکه ایمان به جمیع وحی و جمیع رسالتهای الهی لازم است و یقین به قیامت هم لازم است. پس اگر کسی ایمان به نبوّت عامّه و خاصّه نداشت از قرآن بهره نمیبرد؛ چه اینکه اگر کسی به توحید معتقد نبود از قرآن طرفی نمیبندد.
ویژگی ایمان به رسالت خاتم انبیا
اینکه فرمود: ﴿وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُ نْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُ نْزِلَ مِن قَبْلِکَ﴾، مخصوص رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است. در انبیای پیشین، گذشته از اصل وحی و گذشته از ایمانِ «بما انزل إلی ذلک الرّسول من قبل»، ایمانِ به آنچه بعد از رسول هم نازل میشد لازم بود؛ مثلاً کسی که به حضرت مسیح (سلام الله علیه) ایمان آورد؛ هم باید به وحیای که بر حضرتش نازل میشد ایمان بیاورد؛ و هم به آنچه قبل از مسیح (سلام الله علیه) نازل شده است باید ایمان بیاورد و هم به آنچه بعد از مسیح (سلام الله علیه) نازل شده است [که] حضرت مسیح به آن بشارت داده است باید ایمان بیاورد، زیرا مسیح (سلام الله علیه) امّتش را به عنوان یک وحی بشارت داد که «بعد از من خاتم انبیا (علیهم السّلام) خواهد آمد». معلوم میشود که بر امّت مسیح سه امر لازم بود: هم ایمانِ به آنچه بر خود مسیح(سلام الله علیه) نازل شد؛ هم ایمان به آنچه قبل از مسیح نازل شد و هم ایمان به آنچه بعد از مسیح نازل میشود؛ ولی دربارهٴ خاتم(سلام الله علیه) چون سخن از خاتمیّت آن حضرت است، دیگر بَعدی ندارد تا حضرت به آینده بشارت بدهد نظیر مسیح(سلام الله علیه)، لذا بر پیروان رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فقط ایمان به آنچه خدا بر حضرتش نازل کرد و ایمان به آنچه بر انبیای پیشین(علیهم السّلام) نازل کرد لازم است.
تبیین حقانیت انبیای گذشته و کتب آنان توسط قرآن
مطلب بعدی آن است که این ﴿وَمَا أُ نْزِلَ مِن قَبْلِکَ﴾ با سه راه دیروز بیان شد که انبیای گذشته را هم میگیرد، زیرا اگر امتّی به آنچه بر پیامبر نازل شد ایمان بیاورد، با سه شاهد و سه راه میتوان گفت به انبیای قبلی هم ایمان دارد: یکی اینکه انبیای قبلی هم اسلام را عرضه کردند، چون دینی که از طرف خدای سبحان برای هدایت انسانها تنزّل میکند جز اسلام چیز دیگر نیست: ﴿إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ﴾ ، اگر کسی به اسلام ایمان آورد به ادیان همهٴ انبیای گذشته ایمان میآورد؛ راه دوم این بود که چون رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) به عنوان تصدیقکنندهٴ وحی انبیای پیشین معرّفی شده است: ﴿مُصَدِّقاً لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ﴾ ، اگر کسی به رسول (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ایمان آورد، به انبیا و وحیهای گذشته هم ایمان دارد؛ راه سوم تصریح به جریان انبیای پیشین است به عنوان ﴿تِلْکَ مِنْ أَنبَاءِ الْغَیْبِ نُوحِیها إِلَیْکَ﴾ یا ﴿نُوحِیهِ إِلَیْکَ﴾ که ﴿مِنْهُم مَن قَصَصْنَا عَلَیْکَ وَمِنْهُم مَن لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ﴾ ؛ راه چهارم تصریحی است که به نام بسیاری از این انبیای عظیم در قرآن کریم آمده است؛ همان طوری که در این آیات محل بحث اینچنین فرمود: ﴿یُؤْمِنُونَ بِمَا أُ نْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُ نْزِلَ مِن قَبْلِکَ﴾، این ﴿وَمَا أُ نْزِلَ مِن قَبْلِکَ﴾ در بعضی از آیات بالصّراحه روشن شد که [به] آنچه بر ابراهیم خلیل، بر موسی، بر عیسی و امثال ذلک(علیهم السّلام) نازل شده است، انسان باید ایمان بیاورد.
لزوم ایمان به وحی، کتب آسمانی و معجزات
در همین سورهٴ «بقره» آیهٴ 136 این است: ﴿قُولُوا آمَنَّا بِاللّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْنَا وَمَا أُنْزِلَ إِلَی إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِیَ مُوسَی وَعِیسَی وَمَا أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِن رَبِّهِمْ﴾؛ بسیاری از انبیا را در این آیهٴ نام بردهاند. مطلبی که در این آیهٴ تلاوتشده دارد این است که نه تنها انسان باید به آنچه به عنوان وحی بر انبیای پیشین نازل شده است ایمان بیاورد، بلکه آنچه را که انبیای پیشین از خدای سبحان دریافت کردهاند هم ایمان به آن لازم است؛ ﴿مَا أُوتِیَ النَّبِیُّونَ﴾ غیر از «ما أنزل إلی النبیّین» است؛ «ما أنزل إلی النبیّین» همان کتاب و دین را شامل میشود؛ امّا ﴿مَا أُوتِیَ النَّبِیُّونَ﴾ غیر از کتاب و دین، معجزات را هم در بر میگیرد. وقتی تورات را خدای سبحان به موسای کلیم میدهد، به عنوان «أنزلنا إلیه التوریة» مطرح است؛ امّا وقتی میفرماید: ﴿أَلْقِ مَا فِی یَمِینِکَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا﴾ ، این به عنوان ﴿مَا أُوتِیَ مُوسَی﴾ (علیه السّلام) مطرح است؛ نه اینکه بر موسای کلیم چیزی انزال شد، بلکه این قدرت را خدای سبحان به موسای کلیم مرحمت کرده است. معجزات را نمیگویند «چیزی که خدا بر انبیا نازل کرده است»، میگویند: «به انبیا اعطا کرده است». بنابراین این آیهٴ سورهٴ «بقره» که فرمود: ﴿وَمَا أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِن رَبِّهِمْ﴾ ؛ هم شامل وحی و کتاب آسمانی میشود [و] هم شامل معجزات.
تلازم ایمان به وحی با ایمان به رسالت
مطلبی که بعداً مورد توجه قرار میگیرد این است که ﴿وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُ نْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُ نْزِلَ مِن قَبْلِکَ﴾ بعضی از امور را بالمطابقه دلالت دارد، بعضی را به التزام. چون یک مسلمان موظّف است هم به دین که رهاورد وحی است ایمان بیاورد؛ هم به اصل «ایحاء»؛ هم اینکه این شخصی که این را میآورد متّصف است به صفت رسالت و رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است و هم اینکه آورنده، فرشته است (به همهٴ اینها باید ایمان آورد). گاهی همهٴ اینها بالمطابقه ذکر میشود؛ نظیر آیهٴ آخر سورهٴ «بقره» که ﴿آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِ﴾ که بسیاری از اینها بالصراحه یاد شد؛ یا نظیر همان آیهای که قبلاً خوانده شد: ﴿وَلکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَومِ الآخِرِ وَالْمَلاَئِکَةِ وَالْکِتَابِ وَالنَّبِیِّینَ﴾ وامثال ذلک؛ یا آیهای که در سورهٴ «تغابن» مطرح است؛ آیهٴ هشتم سورهٴ «تغابن» این است که ﴿فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِی أَنزَلْنَا﴾ که مسئله کتاب با مسئله رسالت علیحده [جداگانه] ذکر شد؛ فرمود: «به خدا و رسول خدا و نوری که نازل کردهایم ایمان بیاورید». اگر کسی به رسول ایمان آورد، به کتاب هم ایمان میآورد به تلازم؛ اگر کسی به کتاب ایمان آورد، به رسالت رسول هم ایمان میآورد به التزام؛ ولی گاهی به هر دو صریحاً اشاره میشود؛ فرمود: ﴿فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِی أَنزَلْنَا﴾.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم)، واسطه در نزول قرآن برای همگان
عمده این است که این نور؛ یعنی دین و این قرآن، همان طوری که بر رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل شد، بر ما هم نازل شد. کسی میتواند جایگاه نزول قرآن کریم قرار بگیرد که از قرآن جدا نباشد؛ وگرنه قرآن به ما هم نازل شد؛ نه برای ما فقط. تعبیر قرآن کریم این است که ما این قرآن را هم به سوی شمای پیامبر نازل کردیم؛ هم به سوی امّتت نازل کردیم. پس اگر قرآن نور است _به استناد آیهٴ سورهٴ «تغابن» که فرمود: ﴿فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِی أَنزَلْنَا﴾_ در سورهٴ «نحل» و در دیگر سور هم فرمود: «ما این کتاب را به سوی مردم هم نازل کردیم»، آنگاه رسولالله(صلّی الله علیه و آله و سلم) یک نحو دریافت میکند، مردم طور دیگر دریافت میکنند. تابِ آن هست که انسان بگوید قرآن به سوی ما هم نازل شده است. آن کسی که در معرض قرآن بود، مییابد که قرآن به سوی او هم نازل شده است؛ نه تنها برای او؛ منتها به سوی او معالواسطه و به سوی رسول خدا بلاواسطه. بیان ذلک این است که در سورهٴ «نحل» اینچنین فرمود؛ آیهٴ 44 سورهٴ نحل این است که ﴿وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ﴾؛ ما این ذکر را (این کتاب را) به سوی تو نازل کردیم تا تو مبیّن و مفسّر باشی چیزی را که به سوی مردم تنزیل شده است. گفتند فرق بین انزال و تنزیل آن است که انزال برای دفع است تنزیل برای تدریج؛ حالا یا این دو مادّه و این هیئت این معنا را تفهیم میکنند یا به قرینهٴ مقابله از این دو تعبیر، این دو معنا استفاده میشود؛ وقتی در کنار هم قرار گرفتند از انزال، نزول دفعی و جمعی [استفاده میشود] و از تنزیل، نزول تدریجی استفاده میشود. این هیئت باب افعال و هیئت باب تفعیل این خصیصه را احیاناً دارند که یکی برای دفع است، یکی برای تدریج؛ امّا اینجا بر اساس قرینهٴ تقابل خواستند استفاده کنند که انزال قرآن برای رسول خدا دفعی و جمعی است، برای مردم است که در طیّ تاریخ، زمان و امثال ذلک باید تدریجاً حل بشود؛ ولی نسبت به هر دو انزال است. فرمود: ﴿وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ﴾؛ معلوم میشود انسانها هم مُنزَل الیه و مُنزَّل الیهاند، خدای سبحان به سوی انسانها هم این طناب را آویخت، این حبلالله را آویزان کرد؛ به سوی انسانها هم نازل کرد. اگر کسی در معرض قرآن قرار بگیرد میبیند کلامالله است که نازل شده است، به سوی او نازل شده است؛ منتها آن لیاقت را غیر از نبیّ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) کسی ندارد که با فرشته تماس داشته باشد یا بلاواسطه دریافت کند، بلکه باید از راه رسول خدا دریافت کند، ولی رسول خدا مجرایی از مجاری تنزّل وحی میشود.
مخاطب قرآن بودن مؤمن واقعی
و اگر کسی مؤمن راستین باشد هماکنون کلامالله را میشنود و هماکنون خدای سبحان دارد با او سخن میگوید و اگر جزء کسانی بود که ﴿فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ﴾ او دیگر کلامالله را نخواهد شنید، چون ﴿صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ﴾ . این مقام برای مؤمن هست که کلامالله را بشنود و این مقام برای مؤمن هست که هماکنون مخاطب باشد به ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾ ؛ شاهدش هم این است که ادب تلاوت آن است که اگر کسی خواند ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾ یا شنید ﴿یا أیّها الّذین امنوا﴾، بگوید «لبّیک». این «لبّیک» که پاسخدادن است، یک امری است که باید جدّش متمشّی بشود؛ وقتی انسان جِدّش متمشّی میشود و میگوید: «لبّیک»؛ «بله»؛ «حاضرم» که خطاب فِعلی باشد، کسی با او کار داشته باشد، با او حرف بزند؛ اگر کسی با انسان حرف نمیزند و با انسان خطاب نمیکند که انسان نمیگوید «لبّیک». پس جِدِّ «لبّیک» وقتی متمشّی میشود که انسان خود را مخاطَب بیابد، وقتی مخاطب مییابد که گوینده _به نام خدای سبحان_ با انسان سخن بگوید، پس هماکنون هم کلامالله رایج است و هماکنون این نور را خدای سبحان برای مؤمنین انزال کرده است؛ منتها به واسطهٴ رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم).
پرسش ...
پاسخ: بله؛ اگر تعبیر این بود که برای مردم؛ نظیر آیهٴ سورهٴ «ابراهیم» که ﴿کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ﴾ این درست نیست؛ امّا تعبیر آیات دیگر این است که ما این کتاب را به سوی مردم نازل کردیم: ﴿أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ﴾ .
قلب مطهر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، مجرای نزول وحی
پرسش ...
پاسخ: بسیار خوب، پس منزل الیهاند؛ همان طوری که رسولالله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مُنزَلالیه است، امّت هم مُنزَلالیه هستند؛ بنابراین قرآن به سوی مردم نازل شد. اگر کسی ﴿فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ﴾ ، این تنزّل قرآن را نیافت؛ ﴿صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ﴾ ، و اگر کسی خود را در معرض قرآن قرار داد، میبیند قرآن به سوی او هم نازل شده است؛ منتها معالواسطه و آن تتمّهٴ این حبلالله به دست اوست و آنچه را که او میگیرد اگر محکم بگیرد («یمسّکون بکتاب الله» بشود، محکم بگیرد) و بالا برود، خیلی راه باز است. آنچه در قلب یک مؤمن است دنبالهٴ کلام خداست؛ نه اینکه کلام خدا آمده باشد به دست رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بعد قطع شده باشد و از آن به بعدش دیگر کلامالله نباشد. اگر رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلم) هر چه از لبان مطهّرش در میآید وحی است: ﴿وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی ٭ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحَی﴾ ، پس لبان مطهّرش کانال وحی است، اگر لبان مطهّرش کانال وحی بود، آنچه را هم که به سمع مؤمن میرسد تتمّهٴ وحی است (اگر مؤمن لایق باشد)، و اگر همین راه را بگیرد و بالا برود خیلی راه باز است؛ این است که تا به لقای حق هم راه دارد. این طور نیست که وحی بیاید تا به حضرت، بعد قطع بشود، اگر از آن به بعد وحی نباشد که پس نطق او وحی نیست. از اینکه خدا فرمود: «آنچه از لبان مطهّر حضرت میرسد وحی است»، پس آنچه شما میشنوید وحیالله است؛ ممکن نیست او وحی بگوید [ولی] ما غیر وحیالله بشنویم؛ یا او وحی بگوید [ولی] ما غیر وحیالله بخوانیم (اینچنین نیست)؛ اگر او وحیالله را نطق کند ما هم وحیالله را گوش میدهیم.
بنابراین این مقام برای انسان هست که اگر دنبالهٴ این وحی را بگیرد بالا برود؛ فرمود: ﴿أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ﴾ .
مؤمن واقعی، مقصد نهایی وحی الهی
آنگاه همین معنا را در قسمت دیگر روشنتر بیان کرد؛ فرمود: ما نوری را برای شما انزال کردیم، اگر حقشناس باشید این نور را میبینید؛ اینکه فرمود: ﴿أَنْزَلْنَا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبِیناً﴾ ، این را به ما خطاب کرد؛ فرمود: من برای شما نور روشنی را انزال کردم. اگر خدای سبحان برای ما نور انزال کرده است، پس اینچنین نیست که این نور آمده باشد تا قلب مطهّر رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم)، از آن به بعد قطع شده باشد (اینچنین نیست).
آنگاه نشانهٴ اینکه قرآن برای ما نازل شده است یا نه، این را باید خود ما تشخیص بدهیم؛ از آن طرف خدایی که «أصدق القائلین» است: ﴿وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِیلاً﴾ ، فرمود: من نور را به سوی شما نازل کردم: ﴿أَنْزَلْنَا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبِیناً﴾ ، پس آنچه به قلب ما میرسد همان تتمّهٴ وحی خداست که خدا با انسان سخن میگوید، و اگر خواستیم ببینیم این وحی که تا به قلب مطهّر رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آمده است که ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِینُ ٭ عَلَی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ﴾ _که در سورهٴ «شعراء» است_ و از قلب مطهّر حضرت هم به لبان مطهّرش آمده است که به ما رساند: ﴿وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی﴾ ، از آن به بعد آیا در قلب ما جا کرد یا این وسط، شیطان نگذاشت که این وحی در دل جا بکند، اگر خواستیم بیابیم که وحی به دل نشست یا نه، آن را در سورهٴ «نساء» مشخّص فرمود؛ سورهٴ «نساء» آیهٴ شصت به بعد.
پرسش ...
پاسخ: آن را فرمود: ﴿تِلْکَ الأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ﴾ ؛ آن یک تمثیل است؛ فرمود: اگر ما بر کوه نازل بکنیم این متصدّع میشود (این یک تمثیل است).
پرسش ...
پاسخ: ولی برای انسانها واقعاً نازل کردهایم. بله؛ طنابی است از طرف خدای سبحان آویزان شده، هر کس این را گرفت معلوم میشود این وحی آمد، آمد، آمد تا به قلب او رسید و اگر کسی «َنَبذُهُ وَرَاء ظهُره» خب، نیامد بگیرد دیگر.
پرسش ...
پاسخ: چرا؛ نازل کرده است [ولی] این شخص نپذیرفت [و] اعتصام نکرد به حبلالله، فرمود: ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ﴾ ؛ من این طناب را آویزان کردم در دسترس شماست، شما این طناب را بگیرید. اینچنین نیست که نازل نکرده باشد، نازل کرد، طناب را آویزان کرد؛ منتها تمسّک و اعتصام لازم است.
پرسش ...
پاسخ: یک وقت است که انسان آبی را به تشنهای میدهد [و] میگوید «تو بنوش، بعد به هر که خواستی بده»؛ یک وقت اینچنین نیست؛ این آبی است که در این مَجرا گذاشته است و [فرد] امینی را هم در همهٴ این مجاری قرار داد به نام لولههای امن که اینها چیزی را هدر نمیدهند، این لولههای امن حامل این آب زلالاند؛ آن لولههای امن عبارت از ﴿بِأَیْدِی سَفَرَةٍ ٭ کِرَامٍ بَرَرَةٍ﴾ ؛ فرشتگان امن هستند، بالاتر از اینها فرشتهٴ امین است، به نام جبرئیل (سلام الله علیه) که ﴿مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ﴾ ؛ تا برسد در مرحلهٴ قوسِ نزول به آن نازلترین درجه که ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ ٭ عَلَی قَلْبِکَ﴾ ، این هم یکی از آن کانالهای امن است؛ از قلب مطهّر حضرت میآید به لبان مطهّرش: ﴿وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی﴾ ؛ پس آنچه از لبان مطهّرش در میآید وحیالله است و اگر کسی گرفت، وحیالله را گرفت؛ نه اینکه وحی آمد تا قلب مطهّر حضرت، بعد قطع شده است؛ اگر کسی نشنید، البتّه خب به سوء اختیار خود چشم و گوشش را بست؛ ولی اگر کسی گرفت وحیالله را گرفت.
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، امین وحی حق
پرسش ...
پاسخ: نه؛ خیلی فرق میکند، یک وقت است که ما تلقّیمان در رسالت این است که شما به یک کسی میفرمایید «این پیام مرا به زید برسان»، این یک کلامی است منقطع و بریده؛ یک وقت بین خود و بین او یک سیم و دستگاهِ میکروفن و همه و همه را نصب میکنی که صدای شما را مستقیماً او میشنود؛ منتها این مهرهها همه کانالهای امناند [و] کم و زیاد نمیکنند. قلب مطهّر حضرت [و] زبان مطهّر حضرت، کانال وحی هستند، از خود که نمیگوید؛ نه آنچه را که وحی است کتمان میکند که نگوید، چون ﴿وَمَا هُوَ عَلَی الْغَیْبِ بِضَنِینٍ﴾ ؛ ضنین نیست (بخیل نیست) که ضنّت بورزد، وحی را کتمان کند و نگوید؛ و نه چیزی که میگوید غیر وحی است، چون ﴿وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی﴾ ؛ آن وقت قهراً آنچه میگوید وحی است. نفی و اثبات (هر دو) را قرآن تضمین کرده است، فرمود: هر چه ما به او دادیم میگوید [و] چیزی را کتمان نمیکند (یک) و نه تنها هر چه ما دادیم میرساند، بلکه اضافه هم نمیکند که از خود بگوید (این دو)، پس این میشود امینِ وحیِ حق، اگر امین وحی حق شد، انسان که گوش میدهد به کلامالله گوش میدهد. اگر این تحلیل درست شد [پس] در سورهٴ «توبه» که دارد ﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ﴾ ، این ظاهرش درست است، انسان که میشنود کلامالله را میشنود؛ نه اینکه مثل اینکه شما به یک کسی پیام بدهید، [مثلاً] به زید بگویید «پیام مرا به عمرو برسان» که عمرو پیام شما را به وسیلهٴ زید میشنود، در حقیقت محتوا را دریافت میکند؛ ولی کلام، کلام زید است (کلام، کلامِ این رابط است)؛ ولی اگر شما یک بلندگو [داشتید] و سیمکشی کردید، مستقیماً حرف شما را عمرو میشنود، لذا یک عدّه وقتی که قرآن میخوانند بیهوش میشوند (اینچنین است)؛ اینکه ائمه میگفتند بخوان یا خودشان میخواندند احیاناً بیهوش میشدند این است .
پرسش ...
پاسخ: در محتوا نه؛ در لفظ چرا. چون لفظ را قرآن کریم به عنوان معجزه از طرف خدای سبحان ابلاغ کرد؛ فرمود: ﴿إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِیّاً﴾ ؛ ما این را به لفظ عرب درآوردیم؛ [خدای سبحان فرمود:] این تکلّمِ ما در مراحل نازله به کسوت عربیّت از آنِ ماست؛ ولی در احادیث قدسیّه نه، آن هم وحی است البتّه. لذا «إنّی تارک فیکم الثّقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی و انهما لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض» ؛ وقتی خوب انسان تحلیل میکند، میبیند بین سنّت معصومین(علیهم السّلام) با وحی الهی از نظر محتوا فرقی نیست، چون آنها در احکام دین که از خود چیزی نمیگویند؛ از خدای سبحان به ما میرسانند.
پرسش ...
پاسخ: تنزّل اگر به نحو تجلّی شد یعنی اصلش و حقیقتش آنجاست، رقیقتش و مرحلهٴ نازلهاش نزد ماست.
پرسش ...
پاسخ: خودِ جبرئیل امین (سلام الله علیه) جزء مجاری وحی است و پیک امن است و خودِ رسولالله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم جزء امین وحی است؛ البتّه در قوسِ نزول، از این طرف که وحی تنزّل میکند؛ [اما] در آن مراحل عالیه که رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید «ما نورِ اوّلیم، اوّلچیزی که خلق شد نور ما بود، ما قبل از فرشتهها بودیم»، آن یک حساب دیگری دارد. هر درجهای از درجات وحی که تنزّل میکند کلام خداست بر اساس حمل حقیقت و رقیقت، ممکن است حملهای اوّلی و شایع بر اینها صادق نباشد؛ امّا در همهٴ این موارد بالأخره انسان کلامالله را میشنود، لذا وقتی که مخاطِب شد به ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾ ، ادب تلاوت هم این است که بگوید «لبّیک».
پرسش ...
پاسخ: نه؛ کلام، فعلِ حق سبحانه و تعالی است.
نشانهٴ ایمان به نزول وحی بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) و انبیای پیشین (علیهم السلام)
کدام انسان است که در خود این مزه و این طعم را حس میکند که دارد کلامالله را میشنود؟ در سورهٴ «نساء» گوشهای از این را مشخّص فرمود؛ آیهٴ شصت این است؛ فرمود: ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِن قَبْلِکَ یُرِیدُونَ أَن یَتَحَاکَمُوا إِلَی الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَن یَکْفُروا بِهِ وَیُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَن یُضِلَّهُمْ ضَلاَلاً بَعِیداً﴾. در این آیات محل بحث از سورهٴ «بقره» خدای سبحان فرمود: قرآن هدایت است برای متّقیان، متّقیان کسانیاند که ﴿یُؤْمِنُونَ بِمَا أُ نْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُ نْزِلَ مِن قَبْلِکَ﴾، خب نشانهٴ اینکه انسان به آنچه بر پیامبر و بر انبیای پیشین(علیهم السّلام) نازل شده است ایمان دارد چیست؟ این است که هرگز به سراغ طاغوت نرود؛ آن که به محکمهٴ طاغوت مراجعه میکند او به وحی و رسالت انبیای پیشین ایمان نیاورده است. ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِن قَبْلِکَ﴾؛ اینها گمان میکنند که جزء کسانیاند که به آنچه به سوی تو نازل شد یا به سوی انبیای پشین نازل شده است ایمان میآورند؛ ولی ﴿یُرِیدُونَ أَن یَتَحَاکَمُوا إِلَی الطَّاغُوتِ﴾؛ میخواهند تحت حکومت طاغوت باشند؛ در مسائل قضایی به طاغوت مراجعه کنند؛ در مسائل حکومتی به حکومت طاغوت مراجعه کنند؛ در حالی که ﴿یُرِیدُونَ أَن یَتَحَاکَمُوا إِلَی الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَن یَکْفُروا بِهِ وَیُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَن یُضِلَّهُمْ ضَلاَلاً بَعِیداً﴾ ؛ معلوم میشود اگر کسی به محکمهٴ غیر حق مراجعه کرد، این نمیتواند بگوید من به پیامبر و آنچه بر انبیای پیشین(علیهمالسّلام) نازل شده است ایمان میآورم. در سورهٴ «نساء» آیهٴ 162 فرمود: آنها که راسخ در علماند و مؤمنین واقعیاند، حسابشان جداست: ﴿لکِنِ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ﴾؛ از آن اهل کتاب، ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِن قَبْلِکَ﴾؛ راسخ در علم است که ﴿بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِن قَبْلِکَ﴾ ایمان دارد. ﴿لکِنِ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُم﴾؛ از آن اهل کتاب، ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِن قَبْلِکَ وَالْمُقِیمِینَ الصَّلاَةَ وَالْمُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَالْمُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ أُؤلئِکَ سَنُؤْتِیهِمْ أَجْراً عَظِیماً﴾. آنگاه بسیاری از انبیا را هم اسم میبرد که ﴿إِنَّا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ کَمَا أَوْحَیْنَا إِلَی نُوحٍ وَالنَّبِیِّینَ مِن بَعْدِهِ وَأَوْحَیْنَا إِلَی إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِیسی وَأَیُّوبَ وَیُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَیْمانَ وَآتَیْنَا دَاوُود زَبُوراً ٭ وَرُسُلاً قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَیْکَ مِن قَبْلُ وَرُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ وَکَلَّمَ اللّهُ مُوسَی تَکْلِیماً﴾ که این مبسوطترین آیهای است که اسامی انبیای عظام را میبرد.
«و الحمد لله رب العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است