- 1761
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 3 سوره بقره - بخش ششم
درس آیت الله جوادی آملی با موضوع تفسیر آیه 3 سوره بقره - بخش ششم
- هدایت پارسایان
- ارتباط اقامهٴ نماز و اقامهٴ دین
- اوصاف نمازگزار
- برخی از آداب و اسرار نماز
- آثار و حقیقت نماز
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ﴾
هدایت قرآن برای پارسایان
قرآن هدایتِ متّقیانی است که این اوصاف را دارند: اوّل [اینکه] مؤمن به غیباند؛ دوم [اینکه] نماز را اقامه میکنند. آن ایمان به غیب، ناظر به جنبهٴ اعتقادی و علمی متّقی است و این اقامهٴ نماز، راجع به جنبهٴ عملی اوست. و اقامهٴ نماز ـ همان طوری که عنایت فرمودید ـ عبارت از این بود که، نماز را به حالت ایستادگیاش در بیاورد. معلوم میشود همان طوری که نمازگزار حالات گوناگون دارد،نماز هم حالات گوناگون دارد.
اقامه نماز عامل طهارت انسان
آن نمازی میتواند جلوی فحشا و منکر را بگیرد که ایستاده باشد؛ مثل آن انسانی که میتواند در برابر دشمن بایستد در حالتی که ایستاده باشد. اگر برای نماز یک سلسله آثاری در قرآن کریم ذکر شده است که نماز آن آثار را دارد و هر گونه پلیدی را دفع میکند، باید مقاوم باشد، خود قائم باشد و قیام داشته باشد تا بتواند هر گونه پلیدی را دفع کند. هیچ گناهی نیست که نماز با آن در نبرد نباشد و آن را دفع نکند، چون ﴿إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾ ، این مطلق است و «جنس» مراد است؛ نه فحشا و منکرِ خاص. این طور نیست که کاربرد نماز این باشد که جلوی بعضی از گناهان را بگیرد، گناهی نیست که نماز با آن مبارزه نکند و آن را دفع نکند. پس این قدرت را نماز دارد که بالقولالمطلق انسان را طاهر کند.
ارتباط اقامهٴ نماز و اقامهٴ دین
اگر نماز این توان را دارد که جلوی هر فحشا و منکری را بگیرد، متّقی که از قرآن بهره میگیرد باید نمازی اینچنین را اقامه کند. این در حقیقت اقامهٴ دین است، چون نماز ستون دین است [لذا] اگر کسی ستون را اقامه کرد، خیمهٴ دین هم اقامه خواهد شد. لذا اوّلچیزی که بعد از این عالَم از انسان سؤال میکنند نماز است، برای اینکه اگر نماز قبول باشد دیگر امور مقبول است: «إن قبلت قبل ما سواها» ، چون اگر ستون دین باشد خیمهٴ دین بهپاست. اگر قرآن برای نماز آثاری ذکر میکند و نمازگزار آن آثار را در خود ندید، مطمئن است که نماز او مقبول نیست و اگر آن آثار را در خود مشاهده کرد، مطمئن است که نماز او مقبول است.
آثار سلبی نماز
قرآن برای نماز یک سلسله آثار سلبی ذکر میکند که انسان را شستوشو میکند و یک آثار ثبوتی ذکر میکند که رهاورد نمازگزار است. آثار سلبی را بالقول المطلق در آن آیهٴ معروف بیان کرد که ﴿إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾ و این اصل کلّی را در سورهٴ «معارج» به طور تفصیل بیان فرمود؛ در سورهٴ «معارج» آیهٴ نوزده به بعد این است که ﴿إِنَّ الإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً﴾؛ هلوعبودن انسان هم به این است که ﴿إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً ٭ وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً﴾. انسان یک فطرتی دارد و یک طبیعتی؛ فطرت او حق را میطلبد که ﴿فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا﴾ ؛ یک طبیعتی دارد که در برابر شرّ، جزع میکند و اگر خیری به او رسید سعی میکند آن خیر را در خود منحصر کند و به دیگری نرساند، آن ﴿مَنَّاعٍ لِّلْخَیْرِ﴾ است؛ «اگر آسیبی ببیند ناله میکند: ﴿إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً﴾، و اگر خیری به او برسد سعی میکند که روزنهٴ خیر را ببندد [تا] به دیگری نرسد؛ این مانع خیر است: ﴿وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً﴾ این مربوط به طبیعت انسان. کسانی از این طبیعت میرهند که اهل نماز باشند: ﴿إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً ٭ إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً ٭ وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً ٭ إِلاَّ الْمُصَلِّینَ﴾ _این مصلّین که به عنوان دوام ذکر شده است، ظاهراً صفت مشبهه است؛ نه اسم فاعل و همان معنای استمرار و ثبات را تفهیم میکند_ مصلّین کسانیاند که از این خطرِ جزع و منع محفوظاند.
اوصاف نمازگزار
مصلّین چه کسانیاند؟ مصلّین نه یعنی کسی که گاهی نماز میخواند [و] گاهی نماز نمیخواند، [بلکه] ﴿الَّذِینَ هُمْ عَلَی صَلاَتِهِمْ دَائِمُونَ﴾ . معلوم میشود این صفت مشبهه است؛ نه اسم فاعل، مصلّی یعنی نمازگزار؛ نه نمازگزارنده؛ مثل «صادق» که صفت مشبهه است؛ یعنی راستگو؛ نه راستگوینده. آنکه به معنای راستگوینده است اسم فاعل است و زوالپذیر؛ آنکه صفت مشبهه است معنای ثابتی را تفهیم میکند. راستگو صفت مشبهه است؛ غیر از راستگوینده است. مصلّی این معنای صفت ثابت را تفهیم میکند؛ نه اسم فاعلی را. ﴿الَّذِینَ هُمْ عَلَی صَلاَتِهِمْ دَائِمُونَ ٭ وَالَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ ٭ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ﴾ ؛ معلوم میشود نمازگزار اهل زکات هم است؛ چه زکات واجب؛ چه زکات مستحب [و] چه زکات مستحبّی که در مواقع ضرورت میشود زکات واجب. نمازگزار کسی است که در مال او حقّ دیگران محفوظ است؛ اینچنین نیست که ﴿وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً﴾ ؛ اگر مالی به او رسید منع کند و نگذارد به دیگران برسد. پس نمازگزار کسی است که حق دیگران در مال او محفوظ باشد: ﴿وَالَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ ٭ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ﴾؛ چه آن کسی که توان سؤالکردن دارد [و] چه آن مستمندِ محرومِ آبرومندی که اهل سؤال نیست.
پرسش ...
پاسخ: انسان اگر یک موجود ملکوتیِ محض بود همان ﴿فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا﴾ بود؛ امّا در آفرینش انسان خدای سبحان فرمود: ﴿ إِنِّی خَالِقٌ بَشَراً مِن طِینٍ ٭ فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُوحِی﴾ ؛ آنچه مربوط به ملکوت اوست به خودش نسبت داد و آنچه مربوط به عالم طبیعت است به گِل نسبت داد، اگر این دو جنبه در انسان نبود او هرگز جزوع و منوع نمیشد [و] همواره همانند فرشتهها ساجد و خاضع بود؛ [ولی] چون این طبیعتِ مُلکی در آن هست این خصیصههای طبیعت را هم داراست. پس نمازگزار کسی است که از بند طبیعت رهایی پیدا کرده است؛ اینچنین نیست که ﴿إِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً﴾ ، بلکه ﴿فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ ٭ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ﴾ ، ﴿وَالَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ﴾ ؛ نمازگزار به قیامت معتقد است، ﴿وَالَّذِینَ هُم مِنْ عَذَابِ رَبِّهِم مُشْفِقُونَ﴾ ؛ نهتنها قیامت به عنوان یک باور، تصدیق قلبی برای اوست، بلکه به دنبال آن تصدیق، هراس عملی هم به دنبالش هست که در واقع هراسناک است [و] میترسد: ﴿إِنَّ عَذَابَ رَبِّهمْ غَیْرُ مَأْمُونٍ﴾ ؛ کسی در امان نیست، به کسی اماننامه ندادهاند که انسان در امان باشد، آنگاه بعد از چند آیهٴ میفرماید: ﴿وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ﴾ ؛ اینها را (امانت و عهد را) مراعات میکنند، ﴿وَالَّذِینَ هُم بِشَهَاداتِهِمْ قَائِمُونَ ٭ وَالَّذِینَ هُمْ عَلَی صَلاَتِهِمْ یُحَافِظُونَ ٭ أُولئِکَ فِی جَنَّاتٍ مُکْرَمُونَ﴾ این گونه از اوصاف را که میشمرد، میفرماید: اینها در بهشت مُکْرَماند. مُکْرَم را قرآن کریم، وصف فرشتهها میداند که میفرماید: ملائکه ﴿بَلْ عِبَادٌ مُّکْرَمُونَ ٭ لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ پس نمازگزار در حدّ فرشته به کرامت میرسد؛ در بهشت از کرامت خاصّه برخوردار است. آن ﴿فِی جَنَّاتِ﴾ لذّتهای جسمانی او را تأمین میکند، این «کرامت» بهرههای روحی او را تأمین میکند. اگر خدای سبحان ملائکه را به این سِمَت ستود که اینها بندگان مکرّماند، نمازگزار راستینی که دارای این اوصاف است آنها را هم فرمود: اینها در بهشت مُکْرماند: ﴿أُولئِکَ فِی جَنَّاتٍ مُکْرَمُونَ﴾ . اینها بسیاری از اوصاف سلبیّه نماز است که نماز اینها را طرد میکند. پس اگر بالقولالاجمالی یک جا فرمود: ﴿إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾ ، این منهیّ صلات را (که صلات نهیاش میکند)، در سورهٴ «معارج» _مقداری از اینها را_ به طور گسترده و باز بیان کرد.
اعطای اهم خیرات به انبیا در نماز
اما بخش دیگری که مربوط به صفات ثبوتیّه نماز است؛ شما مهمترین خیری که در قرآن به انبیا و اولیا رسیده است میبینید که در حالت نماز رسیده است؛ [مثلاً] در جریان زکریّا(سلام الله علیه) وقتی خدای سبحان یحیی [علیهالسلام] را به او بشارت میدهد، در حالت نماز فرشتگان بر او نازل میشوند، میگویند: «بشارت باد که یحیایی به تو دادهایم»؛ در سورهٴ «آل عمران» آیهٴ 39 این است: ﴿فَنَادَتْهُ الْمَلاَئِکَةُ وَهُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمَحْرَابِ أَنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیَی﴾؛ در این حال فرشتگان بر او نازل شدند و به او بشارت دادند. اگر در روایات ما آمده است که «المصلّی یناجی ربّه» ؛ نمازگزار با خدا مناجات میکند، نشانههایش در کتاب الهی هست؛ در حال مناجات که نزدیکترین حالی است که بنده با مولا دارد در آن حال فرشته نازل شده است و بشارت میلاد یحیی(سلام الله علیه) را به زکریّا(سلام الله علیه) داده است.
پرسش ...
پاسخ: بله؛ مصلّین کسانیاند که اینها را هم دارند؛ امّا ﴿إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾ آنچه را که باز میکرده است، ظاهراً به همان صفات سلبی برمیگردد. نمازگزار به قیامت معتقد است؛ امّا آن اساسی که فرمود: ﴿إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾، آن را باز کرده است، چون جزع عند [هنگام] اصابت شر، فحشا و منکر است؛ برای اینکه انسان در آن حال باید صبر کند؛ نه جزع. إِذَا مسَّهُ الخَیْرُ، باید طوری باشد که «فی امواله حق للسائل والمحروم» باشد؛ نه منوع باشد. این «جزوعِ عند الشرّ» و «منوع عند الخیر»، جزء منکرات است، اینها را نماز برطرف میکند. اگر کسی نماز خواند، دیدی مال او مالی است که دیگران هم در آن سهم دارند، این معلوم میشود نماز را اقامه کرده است. البتّه پایانش، ﴿فِی جَنَّاتٍ مُکْرَمُونَ﴾ به عنوان یک پاداش ثبوتی خواهد بود.
بشارت میلاد یحیی و مسیح (علیهما السلام) در حالت نماز
در این سورهٴ «آل عمران» وقتی بشارتِ میلاد یحیی(علیه السّلام) را به زکریّا(سلام الله علیه) میدهد، در حالت نماز مطرح میکند؛ میفرماید: ﴿فَنَادَتْهُ الْمَلاَئِکَةُ وَهُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمَحْرَابِ أَنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیَی مُصَدِّقاً بِکَلِمَةٍ مِنَ اللّهِ وَسَیِّداً وَحَصُوراً﴾ . چه اینکه میلاد مسیح(سلام الله علیه) هم در حالت اعتکاف و نمازگزاریِ مریم(سلام الله علیها) بود؛ وقتی در سورهٴ «مریم» جریان میلاد مسیح(سلام الله علیه) را مطرح میکند، [در] آیه هفده سوره «مریم» میفرماید: ﴿فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَاباً﴾؛ مریم(سلام الله علیها) در قسمت شرقی مسجد جایی را برای عبادت و اعتکاف اتّخاذ کرد و فاصله گرفت، در آن دوران اعتکاف، تهجّد، نماز و امثال ذلک، ﴿فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَراً سَوِیّاً﴾ ؛ که جریان میلاد مسیح(سلام الله علیه) را مطرح میکند.
نزول آیهٴ ولایت درباره امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در حالت نماز
و اگر بهترین مقام که مقام ولایت است به عنوان ﴿إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ﴾ درباره حضرت امیر آمده است، در حال صلات بود که اگر آن زکات را داد، به برکت خضوع، مناجات و حالات صلاتی به این مقام عظیم رسیده است. شاید این زکات و این دادن انگشتر در غیر نماز این نقش را نمیداشت، از اینکه در حال صلات این انگشتر را اعطا کرده است به این درجهٴ والا رسیده است: ﴿الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ﴾. اقامهٴ صلات و ایتای زکات به هم آمیخته است؛ آنچنان که اگر در حال نماز، زکاتی داده شود باعث نزول چنین آیهای خواهد بود. آن حالت خلوصی که در حالت صلات است در حالت غیر صلات نیست.
نماز، عامل بخشایش گناهان
و قرآن کریم گناه را «رین» میداند، غبار و چرک میداند؛ میفرماید: هر گناهی که یک انسان تبهکار میکند چرکی است بر قلب او: ﴿کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِم مَّا کَانُوا یَکْسِبُونَ﴾ . چیزی که این «رین» را شستوشو میکند نماز است؛ نماز این گرد و غبار را شستوشو میکند. این را هم مرحوم سیّد رضی(رضوان الله علیه) در نهجالبلاغه و هم مرحوم ابنبابویه قمی در من لایحضرهالفقیه از رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلّم) نقل کردند، منتها با تعبیر مختلف. در نهجالبلاغه خطبهٴ 199، وصایای حضرت امیر را که میشمارد (کان یوصی به اصحابه)، از نماز شروع میکند؛ فرمود: «تعاهدوا أمر الصّلوة و حافظوا علیها و استکثروا منها و تقرّبوا بها»، چرا مواظب نماز باشید و از راه نماز به خدای سبحان متقرّب شوید؟ «فإنّها ﴿کَانَتْ عَلَی المُؤْمِنِینَ کِتَاباً مَوْقُوتاً﴾ »؛ نماز امری است از طرف خدای سبحان بر مؤمنین تثبیت شد، آنگاه حضرت استدلال میکند؛ میفرماید: «ألاتسمعون إلی جواب أهل النار حین سُئلوا ﴿مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ ٭ قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ المُصَلِّینَ﴾» . این مصلّین ظاهراً همان مصلّینی است که در سورهٴ «معارج» خصوصیاتشان بیان شده است؛ یعنی ممکن است نماز خوانده باشند؛ امّا گرفتار ﴿فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ﴾ باشند؛ نه [اینکه] اصلاً نماز نمیخواندند، نماز میخواندند؛ امّا «من المصلّین» نبودند؛ مصلّین چه کسانیاند؟ همانهایی هستند که اوصافشان در سورهٴ «معارج» بیان شده است. یک وقت انسان اصلاً نماز نمیخواند؛ یک وقت «من المصلّین» نیست، چون مصلّین خصوصیّاتشان این است که ﴿وَالَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ﴾ ؛ اینها چون «من المصلّین» نیستند پس «لا یصدّقون بیوم الّدین». اوصافی که برای مصلّین در سورهٴ «معارج» ذکر شده بود، یکی تصدیق ﴿بِیَوْمِ الدِّینِ﴾ بود و اینها هیچ کدام از آن اوصاف را نداشتند. «ألاتسمعون إلی جواب أهل النّار حین سئلوا ﴿مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ﴾» ، در جواب گفتند: «﴿لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ﴾» ، آنگاه فرمود: «و إنّها لَتَحُتّ الذّنوب حَتّ الورق» ؛ همان طوری که به وسیلهٴ یک چوب ممکن است این برگهای پاییزی ریخته شود یا به وسیلهٴ طوفانها برگهای پاییزی از درخت ریخته شود، نماز آن قدرت را دارد که برگها را از درخت گناه میریزد. آن شجرهٴ خبیثهای که ﴿مَثَلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الأَرْضِ﴾ ، برگهای آن شجرهٴ خبیثه را نماز میریزد.
تمثیل نماز به چشمه
«و تطلقها اطلاق الرّبق و شبّهها رسولالله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بالحمّة»؛ «حمّه» یعنی چشمه، «تکون علی باب الرّجل»؛ نماز مثل چشمهای است در خانهٴ انسان، «فهو یغتسل منها فی الیوم و اللّیله خمس مرّات»؛ انسان نمازگزار، مثل آن است که شبانهروز پنج بار در این چشمهٴ اختصاصی منزلش غَسل و غُسل داشته باشد، «فما عسی أن یبقی علیه من الدرن» ؛ «دَرَن» همان «رین» است؛ «درن» یعنی چرک، یعنی غبار. پس اگر قرآن، گناه را چرک و «رین» میداند که میفرماید: ﴿کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِم مَّا کَانُوا یَکْسِبُونَ﴾ ، چیزی که این چرک و غبار را شستوشو میکند نماز است. نماز چشمه است [و] دیگر، انسانِ نمازگزار آلوده نخواهد بود.
اوصاف مردان الهی در اقامه نماز
«و قد عرف حقّها رجالٌ من المؤمنین»؛ حقّ نماز را بعضی از مؤمنین (مردان با ایمان) شناختند، «الّذین لاتشغلهم عنها زینة متاع ولا قرّة عین من ولد ولا مال»؛ آن مردانی حقّ نماز را شناختند که چیزی آنها را از نماز سرگرم نمیکند (متاع دنیا [و] زرق و برق دنیا آنها را از نماز منصرف نمیکند) آنگاه به این آیهٴ استدلال فرمود: «یقول الله سبحانه ﴿رِجَالٌ لاَّ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلاَةِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ﴾ »؛ مردان الهی کسانیاند که نه سود موقّت؛ نه سودِ پیشهای (هیچ کدام) آنها را نه از ذکر دائم [و] نه از ذکر موقّت باز میدارد. بیانذلک این است که فرمود: ﴿رِجَالٌ لاَّ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلاَةِ﴾ ، یک فرق است بین تجارت و بیع، یک فرق است بین ذکرالله و اقامه صلات؛ آن سِمَت را، آن شغل را میگویند «تجارت»؛ آن حین خرید و فروش که مشتری آمده و انسان دارد کالا را به او میدهد و استفادهٴ نقد میبرد ؤل میگویند «بیع». فرق «تجارت» و «بیع» همان ملکه و کار است. کسی که مغازهدار است، تاجر است [و] کسی که مشتری آمده در حین خرید و فروش است و حین استفاده است این حالت را میگویند «بیع»؛ آن سِمَت و پیشه را میگویند «تجارت». نه آن پیشه و شغل او مانع یاد خداست و نه این سود نقد: ﴿لاَّ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَیْعٌ﴾ که فرق تجارت و بیع این است؛ ﴿لاَّ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلاَةِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ﴾ .
ذکر دائم و ذکر موقّت
اقامهٴ صلات «ذکرالله» است، ایتای زکات هم «ذکرالله» است؛ امّا اینها یک ذکر موقّتاند؛ نماز، شبانهروز پنج وقت دارد [پس] یک ذکر موقّت است؛ زکات در نُه چیز است [پس] یک عبادت موقّت است؛ امّا «ذکرالله» موقّت نیست که فرمود: ﴿اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً﴾ . پس ذکرالله دو قسم است: یک ذکر مستمِرّ و یک ذکر موقّت؛ مانع هم دو قسم است: یک مانع مستمرّ؛ مثل آن پیشه و شغل و یک مانع موقّت؛ مثل بیع نقد. فرمود: مردان الهی کسانیاند که نه امر مستمر جلوی عبادت اینها را میگیرد [و] نه امر موقّت؛ هیچ کدام جلوی بندگی او را نمیگیردند؛ نه جلوی بندگی مستمر او را میگیرند و نه [جلوی] بندگی موقّت او. «ذکرالله» در برابر تجارت قرار میگیرد، آن مانع مستمرّ [و] این هم یاد مستمرّ؛ اقامهٴ صلات در برابر بیع قرار میگیرد، آن مانع موقّت [و] این هم ذکر موقّت. حضرت فرمود: مردان الهی[ای] که اینچنیناند حق نماز را شناختند که چیزی اینها را باز نمیدارد: ﴿رِجَالٌ لاَّ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلاَةِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ﴾ .
نماز، دافع و رافع گناهان
آنگاه فرمود: «و کان رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلّم) نصباً بالصّلاة بعد التبشیر له بالجنّة»؛ یعنی خودش را به سختی و خستگی میانداخت. «نَصَبَ» مثل تَعَبَ است. «نَصِب» یعنی انسانِ خستهشده، خستهشونده. «نَصِباً بالصّلاة بعد التبشیر له بالجنّة لقول الله سبحانه ﴿ وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاَةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا﴾ فکان یأمر بها أهله و یصر علیها نفسه» امّا آن روایتی که مرحوم صدوق در من لایحضرهالفقیه نقل کرده است تعبیرش با آنچه در نهجالبلاغه آمده فرق میکند؛ مرحوم ابنبابویه تعبیرش این است که سخن رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و همچنین سخن معصوم دربارهٴ نماز این است که «إنّما مثل الصّلاة فیکم کمثل السّریّ»، «سریّ» همین نهر کوچکی است که در خانه میآید و میرود: «و هو النّهر»، «إنّما مثل الصّلاة فیکم کمثل السّری و هو النّهر علی باب احدکم یخرج الیه فی الیوم و اللّیلة یغتسل منه خمس مرّات فلم یبق الدرن مع الغسل خمس مرّات» ؛ اگر کسی پنج بار شبانهروز در چشمه یا در این نهر خصوصی غَسل و غُسل کند (اغتسال کند) دیگر غبارآلود نخواهد بود، «و لم تبق الذّنوب مع الصلاة خمس مرّات» . و در همین باب شریف آمده است که «الصّلاة میزان فمن وفّی»؛ این میزان است، اگر کسی وافی عمل کرد؛ یعنی تمام واجبات و شرایط و موانع نماز را رعایت کرد این در قیامت حق استیفا دارد: «فمن وفّی إستوفی» . بیان دیگری را از امام صادق(سلام الله علیه) نقل میکند؛ میفرماید: «إنّ طاعة الله عزّ و جلّ خدمته فی الأرض و لیس شیء من خدمته یعدل الصّلاة فمن ثمّ نادت الملائکة زکریّا(علیه السلام) و هو قائم یصلّی فی المحراب» ؛ از این جهت است که زکریّا شایستگی پیدا کرد که صدای فرشتهٴ رحمت را بشنود (در حال نماز). حدیث سوم را از رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل میکند که میفرماید: پیامبر فرمود: «ما من صلوة یحضر وقتها الاّ نادی ملک بین یدی النّاس قوموا إلی نیرانکم الّتی أوقدتموها علی ظهورکم فأطفئوها بصلاتکم» ؛ در تمام وقتهای نماز فرشتهای مأمور از طرف خداست [که] به مردم میگوید: «برخیزید آن آتشهایی را که به پشتتان روشن کردید با نماز خاموش کنید». معلوم میشود نماز این قدرت را دارد که هم آتش روشنکرده را خاموش بکند و هم نگذارد آتش روشن بشود؛ هم قدرت دفع را دارد و هم قدرت رفع را دارد. این کدام نماز است؟ اگر کسی نماز را اقامه کند [میفهمد]. هم آتش روشنشده را خاموش میکند _این آب حیات است_ و هم نمیگذارد آتش روشن بشود؛ هم دفع است نسبت به گناهان آینده، هم رفع است نسبت به ذنوب گذشته. «قوموا إلی نیرانکم» که «اوقدتموها علی ظهورکم فأطفئوها بصلاتکم» ؛ با نمازها این آتشها را خاموش کنید.
آثار و حقیقت نماز
آنگاه از امام صادق(سلام الله علیه) نقل کرد که حضرت فرمود: «إنّ العبد إذا صلّی الصّلاة فی وقتها و حٰافَظَ علیها ارتفعت بیضاء نقیّة»، این همان تمثّل اعمال است و تجسم اعمال؛ اگر کسی نماز را در وقت خواند و محافظش بود و ارکان و شرایطش را انجام داد، این نماز بالا میرود به عنوان یک امرِ روشن طاهر؛ «ارتفعت بیضاء نقیّة تقول حفظتنی حفظک الله»؛ نماز به نمازگزار میگوید: تو مرا حفظ کردی، خدا حفظت کند، «و إذا لم یصلّها لوقتها ولم یحافظ علیها ارتفعت سوداء مظلمة تقول ضیّعتنی ضیّعک الله» . پس معلوم میشود نماز یک حقیقتی است، اینکه تشبیه شاعرانه نیست [که] در کلمات معصومین(علیهم السلام) _معاذالله_ راه پیدا کند، این گوشهای از تمثّلات برزخی نماز است؛ فضلاً از آن حقیقت نماز. نماز یک احکامی دارد؛ یک آدابی دارد؛ یک اسراری دارد، احکامش را در این کتب فقهی ذکر میکنند؛ آدابش را در کنار کتاب فقهی و در کتاب اخلاقی ذکر میکنند به نام سنن صلات؛ و اسرارش را هم در بعضی رسالههای جدا ذکر میکنند. حکم صلات غیر از ادب صلات است و ادب صلات هم غیر از سرّ صلات است. صلات یک احکامی دارد که فقه متکفّل آن است؛ یک آدابی دارد که اخلاق متکفّل آن است؛ یک اسراری دارد که علوم دیگر متکفل آن است تا انسان این نماز را اقامه کند [و] بداند که با یک موجود زندهای روبهروست؛ اینچنین نیست که خواند و تمام شد و رفت. این بعضی از گوشههای اسرار نماز را شرح میدهد. اگر نماز حقیقتش روشن بشود، «اقامه»؛ یعنی ایجاد آن به این حالت [و] با این وصف. این تشبیه شاعرانه نیست _معاذالله_ که در روایات معصومین آمده باشد؛ یک وقتی شاعری میگوید این مثل انسان است با انسان سخن میگوید؛ مثل اَطلال و دَمَن، انسان با ویرانهها هم حرف میزند؛ امّا این تعبیر [درباره نماز]، تعبیر حقیقی است که نماز با انسان سخن میگوید؛ یا بیضاء نقیّه خواهد شد، به انسان میگوید: «حفظتنی حفظک الله»؛ یا سوداء مُظْلِمه خواهد شد، به انسان میگوید: «ضیّعتنی ضیّعک الله» . پس نماز یک حقیقتی دارد که انسان این حقیقت را در مرحلهٴ نازله اقامه میکند تا به آن مرحلهٴ عالیه برسد. مرحوم شهید(رضوان الله علیه) دو بخشش را به عهده گرفت: یک الفیّه نوشت [که] تقریباً هزار حکم از احکام صلات را در آنجا ذکر کرده است؛ یک نفلیّه نوشت که سه هزار حکم از احکام و آداب مستحبّی نماز را در آنجا ذکر کرده است. نفلیّه مرحوم شهید در برابر الفیّهٴ اوست که جمعاً میگویند صلات دارای چهار هزار حدود است؛ اعّم از واجب و مستحبّ [که] اینها تازه مربوط به فقه اصغر است و اخلاق.
برخی از آداب و اسرار نماز
امّا اسرار نماز، اسرارالصلاة؛ صلات چیست که با آدم حرف میزند؟ صلات چیست که آدم با آن سخن میگوید؟ صلات چیست که در قبر به آن صورت زیبا در میآید و انسان را در قبر حفظ میکند؟ به صورت خوبی در میآید، اینها چهاند که در قبر به این صورت در میآیند؟ اینها جزء اسرار صلات است. در بیان دیگر که امام صادق(سلام الله علیه) فرمود، فرمود: بهترین حال، حالت سجده است، [سپس به] آن پایان سورهٴ «علق» _که سجدهٴ لازم دارد_ حضرت استدلال کردهاند . امام باقر(سلام الله علیه) فرمود: «ما من عبد من شیعتنا یقوم إلی الصّلاة الاّ اکتنفته بعدد من خالفه ملائکة یصلّون خلفه و یدعون الله عزّ و جلّ له حتّی یفرغ من صلاته» ؛ پشت سر او فرشتگان فراوانی به او اقتدا میکنند. آنگاه بیان دیگری از امام باقر(سلام الله علیه) است که فرمود: «للمصلّی ثلاث خصال إذا هو قام فی صلاته حفّت به الملائکة من قدمیه إلی أعنان السّماء» ؛ این خصلت مربوط به مصلّی است که اگر کسی شروع به نماز کرد، فرشتگان از کنار قدم او تا گردنهٴ آسمان محیط به اویند [که] این [مطلب] مربوط به اسرار صلات است؛ نه مربوط به آداب صلات یا مربوط به احکام صلات؛ «للمصلّی ثلاث خصال إذا هو قام فی صلاته حفّت به الملائکه من قدمیه إلی أعنان السّماء»؛ از طرف قوس صعود، «و یتناثر البرّ علیه من أعنان السّماء إلی مفرق رأسه»؛ در قوس نزول؛ از دورترین نقطهٴ آسمان تا آن جایگاهی که او ایستاده است مرتّب رحمت تناثر میکند (میریزد)، پس عمودَین او با رحمت همراه است، «و ملک موکّل به ینادی لو یعلم المصلّی من یناجی ما انفتل» ؛ این خصلت سوم؛ یک فرشتهای است که به او میگوید: «اگر بدانی با چه کسی حرف میزنی هرگز دست از نماز برنمیداری». این سرّ صلات است؛ کاری به ادب صلات ندارد. یک وقت میگویند: «مستحب است انسان دستها را روی ران بگذارد؛ نه پهلو، و چشمها را در حالات مختلف به جای سجده یا به اطرافش متوجّه کند»، اینها جزء آداب صلات است، جزء سنن صلات است؛ اینها به حساب اسرار صلات نیست. اگر کسی حرف این فرشته را شنید، این گوشهای از سرّ صلات را پی برد؛ فرشتهای است به او میگوید: «تو اگر بدانی با چه کسی مناجات میکنی هرگز حاضر نیستی دست از نماز برداری». اگر دربارهٴ «اویس قَرَن» آمده است که [گفت:] «ای کاش! سراسر عالم یک شب بود و من در سجده بودم»، چون چنین چیزی را میدید؛ یعنی این حرف را میشنید و به حق لذّت میبرد، چون به حق لذّت میبرد میگفت: ای کاش! یک شب بود میگفتم: «هذه لیلة السجود» یا «هذه لیلة الرّکوع» و مانند آن. این سه خصلت جزء اسرار صلات است که با مصلّین است.
پرسش ...
پاسخ: هر درجهای از تقوا زمینهٴ انجام یکی از این درجات ثلاث است. آن وقت هر درجهای از درجات صلات، تقوای او را بارورتر میکند [و] شکوفاتر میکند.
در روایت بعد از امام رضا(سلام الله علیه) رسید که «الصّلاة قربان کلّ تقیّ» ؛ یعنی هر انسان باتقوا به وسیلهٴ نماز متقرّب میشود. آن بیان معروف را هم که مرحوم صدوق از رسول خدا (علیه وعلی آله آلاف التحیّه والثناء) نقل میکند که «مثل الصّلاة مثل عمود الفسطاط إذا ثبت العمود ثبتت الأطناب و الأوتاد و الغشاء» ؛ اگر نماز باشد همهٴ مسائل هست _که گوشهای از اینها را در سورهٴ «معارج» بیان کرده_ فرمود: نمازگزار این اوصاف را دارد، «و إذ انکسر العمود لم ینفع وتد و لا طنب و لا غشاء» ؛ اگر این ستون شکست؛ نه میخ، نه طناب، نه پرده، هیچ کدام سودی ندارد.
احکام و آداب را هم فرمودند؛ این روایتی که مربوط به فرشتهها، مناجات و امثال ذلک باشد، گوشهای از اسرار سلات است.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
- هدایت پارسایان
- ارتباط اقامهٴ نماز و اقامهٴ دین
- اوصاف نمازگزار
- برخی از آداب و اسرار نماز
- آثار و حقیقت نماز
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ﴾
هدایت قرآن برای پارسایان
قرآن هدایتِ متّقیانی است که این اوصاف را دارند: اوّل [اینکه] مؤمن به غیباند؛ دوم [اینکه] نماز را اقامه میکنند. آن ایمان به غیب، ناظر به جنبهٴ اعتقادی و علمی متّقی است و این اقامهٴ نماز، راجع به جنبهٴ عملی اوست. و اقامهٴ نماز ـ همان طوری که عنایت فرمودید ـ عبارت از این بود که، نماز را به حالت ایستادگیاش در بیاورد. معلوم میشود همان طوری که نمازگزار حالات گوناگون دارد،نماز هم حالات گوناگون دارد.
اقامه نماز عامل طهارت انسان
آن نمازی میتواند جلوی فحشا و منکر را بگیرد که ایستاده باشد؛ مثل آن انسانی که میتواند در برابر دشمن بایستد در حالتی که ایستاده باشد. اگر برای نماز یک سلسله آثاری در قرآن کریم ذکر شده است که نماز آن آثار را دارد و هر گونه پلیدی را دفع میکند، باید مقاوم باشد، خود قائم باشد و قیام داشته باشد تا بتواند هر گونه پلیدی را دفع کند. هیچ گناهی نیست که نماز با آن در نبرد نباشد و آن را دفع نکند، چون ﴿إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾ ، این مطلق است و «جنس» مراد است؛ نه فحشا و منکرِ خاص. این طور نیست که کاربرد نماز این باشد که جلوی بعضی از گناهان را بگیرد، گناهی نیست که نماز با آن مبارزه نکند و آن را دفع نکند. پس این قدرت را نماز دارد که بالقولالمطلق انسان را طاهر کند.
ارتباط اقامهٴ نماز و اقامهٴ دین
اگر نماز این توان را دارد که جلوی هر فحشا و منکری را بگیرد، متّقی که از قرآن بهره میگیرد باید نمازی اینچنین را اقامه کند. این در حقیقت اقامهٴ دین است، چون نماز ستون دین است [لذا] اگر کسی ستون را اقامه کرد، خیمهٴ دین هم اقامه خواهد شد. لذا اوّلچیزی که بعد از این عالَم از انسان سؤال میکنند نماز است، برای اینکه اگر نماز قبول باشد دیگر امور مقبول است: «إن قبلت قبل ما سواها» ، چون اگر ستون دین باشد خیمهٴ دین بهپاست. اگر قرآن برای نماز آثاری ذکر میکند و نمازگزار آن آثار را در خود ندید، مطمئن است که نماز او مقبول نیست و اگر آن آثار را در خود مشاهده کرد، مطمئن است که نماز او مقبول است.
آثار سلبی نماز
قرآن برای نماز یک سلسله آثار سلبی ذکر میکند که انسان را شستوشو میکند و یک آثار ثبوتی ذکر میکند که رهاورد نمازگزار است. آثار سلبی را بالقول المطلق در آن آیهٴ معروف بیان کرد که ﴿إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾ و این اصل کلّی را در سورهٴ «معارج» به طور تفصیل بیان فرمود؛ در سورهٴ «معارج» آیهٴ نوزده به بعد این است که ﴿إِنَّ الإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً﴾؛ هلوعبودن انسان هم به این است که ﴿إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً ٭ وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً﴾. انسان یک فطرتی دارد و یک طبیعتی؛ فطرت او حق را میطلبد که ﴿فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا﴾ ؛ یک طبیعتی دارد که در برابر شرّ، جزع میکند و اگر خیری به او رسید سعی میکند آن خیر را در خود منحصر کند و به دیگری نرساند، آن ﴿مَنَّاعٍ لِّلْخَیْرِ﴾ است؛ «اگر آسیبی ببیند ناله میکند: ﴿إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً﴾، و اگر خیری به او برسد سعی میکند که روزنهٴ خیر را ببندد [تا] به دیگری نرسد؛ این مانع خیر است: ﴿وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً﴾ این مربوط به طبیعت انسان. کسانی از این طبیعت میرهند که اهل نماز باشند: ﴿إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً ٭ إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً ٭ وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً ٭ إِلاَّ الْمُصَلِّینَ﴾ _این مصلّین که به عنوان دوام ذکر شده است، ظاهراً صفت مشبهه است؛ نه اسم فاعل و همان معنای استمرار و ثبات را تفهیم میکند_ مصلّین کسانیاند که از این خطرِ جزع و منع محفوظاند.
اوصاف نمازگزار
مصلّین چه کسانیاند؟ مصلّین نه یعنی کسی که گاهی نماز میخواند [و] گاهی نماز نمیخواند، [بلکه] ﴿الَّذِینَ هُمْ عَلَی صَلاَتِهِمْ دَائِمُونَ﴾ . معلوم میشود این صفت مشبهه است؛ نه اسم فاعل، مصلّی یعنی نمازگزار؛ نه نمازگزارنده؛ مثل «صادق» که صفت مشبهه است؛ یعنی راستگو؛ نه راستگوینده. آنکه به معنای راستگوینده است اسم فاعل است و زوالپذیر؛ آنکه صفت مشبهه است معنای ثابتی را تفهیم میکند. راستگو صفت مشبهه است؛ غیر از راستگوینده است. مصلّی این معنای صفت ثابت را تفهیم میکند؛ نه اسم فاعلی را. ﴿الَّذِینَ هُمْ عَلَی صَلاَتِهِمْ دَائِمُونَ ٭ وَالَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ ٭ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ﴾ ؛ معلوم میشود نمازگزار اهل زکات هم است؛ چه زکات واجب؛ چه زکات مستحب [و] چه زکات مستحبّی که در مواقع ضرورت میشود زکات واجب. نمازگزار کسی است که در مال او حقّ دیگران محفوظ است؛ اینچنین نیست که ﴿وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً﴾ ؛ اگر مالی به او رسید منع کند و نگذارد به دیگران برسد. پس نمازگزار کسی است که حق دیگران در مال او محفوظ باشد: ﴿وَالَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ ٭ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ﴾؛ چه آن کسی که توان سؤالکردن دارد [و] چه آن مستمندِ محرومِ آبرومندی که اهل سؤال نیست.
پرسش ...
پاسخ: انسان اگر یک موجود ملکوتیِ محض بود همان ﴿فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا﴾ بود؛ امّا در آفرینش انسان خدای سبحان فرمود: ﴿ إِنِّی خَالِقٌ بَشَراً مِن طِینٍ ٭ فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُوحِی﴾ ؛ آنچه مربوط به ملکوت اوست به خودش نسبت داد و آنچه مربوط به عالم طبیعت است به گِل نسبت داد، اگر این دو جنبه در انسان نبود او هرگز جزوع و منوع نمیشد [و] همواره همانند فرشتهها ساجد و خاضع بود؛ [ولی] چون این طبیعتِ مُلکی در آن هست این خصیصههای طبیعت را هم داراست. پس نمازگزار کسی است که از بند طبیعت رهایی پیدا کرده است؛ اینچنین نیست که ﴿إِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً﴾ ، بلکه ﴿فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ ٭ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ﴾ ، ﴿وَالَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ﴾ ؛ نمازگزار به قیامت معتقد است، ﴿وَالَّذِینَ هُم مِنْ عَذَابِ رَبِّهِم مُشْفِقُونَ﴾ ؛ نهتنها قیامت به عنوان یک باور، تصدیق قلبی برای اوست، بلکه به دنبال آن تصدیق، هراس عملی هم به دنبالش هست که در واقع هراسناک است [و] میترسد: ﴿إِنَّ عَذَابَ رَبِّهمْ غَیْرُ مَأْمُونٍ﴾ ؛ کسی در امان نیست، به کسی اماننامه ندادهاند که انسان در امان باشد، آنگاه بعد از چند آیهٴ میفرماید: ﴿وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ﴾ ؛ اینها را (امانت و عهد را) مراعات میکنند، ﴿وَالَّذِینَ هُم بِشَهَاداتِهِمْ قَائِمُونَ ٭ وَالَّذِینَ هُمْ عَلَی صَلاَتِهِمْ یُحَافِظُونَ ٭ أُولئِکَ فِی جَنَّاتٍ مُکْرَمُونَ﴾ این گونه از اوصاف را که میشمرد، میفرماید: اینها در بهشت مُکْرَماند. مُکْرَم را قرآن کریم، وصف فرشتهها میداند که میفرماید: ملائکه ﴿بَلْ عِبَادٌ مُّکْرَمُونَ ٭ لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ﴾ پس نمازگزار در حدّ فرشته به کرامت میرسد؛ در بهشت از کرامت خاصّه برخوردار است. آن ﴿فِی جَنَّاتِ﴾ لذّتهای جسمانی او را تأمین میکند، این «کرامت» بهرههای روحی او را تأمین میکند. اگر خدای سبحان ملائکه را به این سِمَت ستود که اینها بندگان مکرّماند، نمازگزار راستینی که دارای این اوصاف است آنها را هم فرمود: اینها در بهشت مُکْرماند: ﴿أُولئِکَ فِی جَنَّاتٍ مُکْرَمُونَ﴾ . اینها بسیاری از اوصاف سلبیّه نماز است که نماز اینها را طرد میکند. پس اگر بالقولالاجمالی یک جا فرمود: ﴿إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾ ، این منهیّ صلات را (که صلات نهیاش میکند)، در سورهٴ «معارج» _مقداری از اینها را_ به طور گسترده و باز بیان کرد.
اعطای اهم خیرات به انبیا در نماز
اما بخش دیگری که مربوط به صفات ثبوتیّه نماز است؛ شما مهمترین خیری که در قرآن به انبیا و اولیا رسیده است میبینید که در حالت نماز رسیده است؛ [مثلاً] در جریان زکریّا(سلام الله علیه) وقتی خدای سبحان یحیی [علیهالسلام] را به او بشارت میدهد، در حالت نماز فرشتگان بر او نازل میشوند، میگویند: «بشارت باد که یحیایی به تو دادهایم»؛ در سورهٴ «آل عمران» آیهٴ 39 این است: ﴿فَنَادَتْهُ الْمَلاَئِکَةُ وَهُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمَحْرَابِ أَنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیَی﴾؛ در این حال فرشتگان بر او نازل شدند و به او بشارت دادند. اگر در روایات ما آمده است که «المصلّی یناجی ربّه» ؛ نمازگزار با خدا مناجات میکند، نشانههایش در کتاب الهی هست؛ در حال مناجات که نزدیکترین حالی است که بنده با مولا دارد در آن حال فرشته نازل شده است و بشارت میلاد یحیی(سلام الله علیه) را به زکریّا(سلام الله علیه) داده است.
پرسش ...
پاسخ: بله؛ مصلّین کسانیاند که اینها را هم دارند؛ امّا ﴿إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾ آنچه را که باز میکرده است، ظاهراً به همان صفات سلبی برمیگردد. نمازگزار به قیامت معتقد است؛ امّا آن اساسی که فرمود: ﴿إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾، آن را باز کرده است، چون جزع عند [هنگام] اصابت شر، فحشا و منکر است؛ برای اینکه انسان در آن حال باید صبر کند؛ نه جزع. إِذَا مسَّهُ الخَیْرُ، باید طوری باشد که «فی امواله حق للسائل والمحروم» باشد؛ نه منوع باشد. این «جزوعِ عند الشرّ» و «منوع عند الخیر»، جزء منکرات است، اینها را نماز برطرف میکند. اگر کسی نماز خواند، دیدی مال او مالی است که دیگران هم در آن سهم دارند، این معلوم میشود نماز را اقامه کرده است. البتّه پایانش، ﴿فِی جَنَّاتٍ مُکْرَمُونَ﴾ به عنوان یک پاداش ثبوتی خواهد بود.
بشارت میلاد یحیی و مسیح (علیهما السلام) در حالت نماز
در این سورهٴ «آل عمران» وقتی بشارتِ میلاد یحیی(علیه السّلام) را به زکریّا(سلام الله علیه) میدهد، در حالت نماز مطرح میکند؛ میفرماید: ﴿فَنَادَتْهُ الْمَلاَئِکَةُ وَهُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمَحْرَابِ أَنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیَی مُصَدِّقاً بِکَلِمَةٍ مِنَ اللّهِ وَسَیِّداً وَحَصُوراً﴾ . چه اینکه میلاد مسیح(سلام الله علیه) هم در حالت اعتکاف و نمازگزاریِ مریم(سلام الله علیها) بود؛ وقتی در سورهٴ «مریم» جریان میلاد مسیح(سلام الله علیه) را مطرح میکند، [در] آیه هفده سوره «مریم» میفرماید: ﴿فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَاباً﴾؛ مریم(سلام الله علیها) در قسمت شرقی مسجد جایی را برای عبادت و اعتکاف اتّخاذ کرد و فاصله گرفت، در آن دوران اعتکاف، تهجّد، نماز و امثال ذلک، ﴿فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَراً سَوِیّاً﴾ ؛ که جریان میلاد مسیح(سلام الله علیه) را مطرح میکند.
نزول آیهٴ ولایت درباره امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در حالت نماز
و اگر بهترین مقام که مقام ولایت است به عنوان ﴿إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ﴾ درباره حضرت امیر آمده است، در حال صلات بود که اگر آن زکات را داد، به برکت خضوع، مناجات و حالات صلاتی به این مقام عظیم رسیده است. شاید این زکات و این دادن انگشتر در غیر نماز این نقش را نمیداشت، از اینکه در حال صلات این انگشتر را اعطا کرده است به این درجهٴ والا رسیده است: ﴿الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ﴾. اقامهٴ صلات و ایتای زکات به هم آمیخته است؛ آنچنان که اگر در حال نماز، زکاتی داده شود باعث نزول چنین آیهای خواهد بود. آن حالت خلوصی که در حالت صلات است در حالت غیر صلات نیست.
نماز، عامل بخشایش گناهان
و قرآن کریم گناه را «رین» میداند، غبار و چرک میداند؛ میفرماید: هر گناهی که یک انسان تبهکار میکند چرکی است بر قلب او: ﴿کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِم مَّا کَانُوا یَکْسِبُونَ﴾ . چیزی که این «رین» را شستوشو میکند نماز است؛ نماز این گرد و غبار را شستوشو میکند. این را هم مرحوم سیّد رضی(رضوان الله علیه) در نهجالبلاغه و هم مرحوم ابنبابویه قمی در من لایحضرهالفقیه از رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلّم) نقل کردند، منتها با تعبیر مختلف. در نهجالبلاغه خطبهٴ 199، وصایای حضرت امیر را که میشمارد (کان یوصی به اصحابه)، از نماز شروع میکند؛ فرمود: «تعاهدوا أمر الصّلوة و حافظوا علیها و استکثروا منها و تقرّبوا بها»، چرا مواظب نماز باشید و از راه نماز به خدای سبحان متقرّب شوید؟ «فإنّها ﴿کَانَتْ عَلَی المُؤْمِنِینَ کِتَاباً مَوْقُوتاً﴾ »؛ نماز امری است از طرف خدای سبحان بر مؤمنین تثبیت شد، آنگاه حضرت استدلال میکند؛ میفرماید: «ألاتسمعون إلی جواب أهل النار حین سُئلوا ﴿مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ ٭ قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ المُصَلِّینَ﴾» . این مصلّین ظاهراً همان مصلّینی است که در سورهٴ «معارج» خصوصیاتشان بیان شده است؛ یعنی ممکن است نماز خوانده باشند؛ امّا گرفتار ﴿فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ﴾ باشند؛ نه [اینکه] اصلاً نماز نمیخواندند، نماز میخواندند؛ امّا «من المصلّین» نبودند؛ مصلّین چه کسانیاند؟ همانهایی هستند که اوصافشان در سورهٴ «معارج» بیان شده است. یک وقت انسان اصلاً نماز نمیخواند؛ یک وقت «من المصلّین» نیست، چون مصلّین خصوصیّاتشان این است که ﴿وَالَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ﴾ ؛ اینها چون «من المصلّین» نیستند پس «لا یصدّقون بیوم الّدین». اوصافی که برای مصلّین در سورهٴ «معارج» ذکر شده بود، یکی تصدیق ﴿بِیَوْمِ الدِّینِ﴾ بود و اینها هیچ کدام از آن اوصاف را نداشتند. «ألاتسمعون إلی جواب أهل النّار حین سئلوا ﴿مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ﴾» ، در جواب گفتند: «﴿لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ﴾» ، آنگاه فرمود: «و إنّها لَتَحُتّ الذّنوب حَتّ الورق» ؛ همان طوری که به وسیلهٴ یک چوب ممکن است این برگهای پاییزی ریخته شود یا به وسیلهٴ طوفانها برگهای پاییزی از درخت ریخته شود، نماز آن قدرت را دارد که برگها را از درخت گناه میریزد. آن شجرهٴ خبیثهای که ﴿مَثَلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الأَرْضِ﴾ ، برگهای آن شجرهٴ خبیثه را نماز میریزد.
تمثیل نماز به چشمه
«و تطلقها اطلاق الرّبق و شبّهها رسولالله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بالحمّة»؛ «حمّه» یعنی چشمه، «تکون علی باب الرّجل»؛ نماز مثل چشمهای است در خانهٴ انسان، «فهو یغتسل منها فی الیوم و اللّیله خمس مرّات»؛ انسان نمازگزار، مثل آن است که شبانهروز پنج بار در این چشمهٴ اختصاصی منزلش غَسل و غُسل داشته باشد، «فما عسی أن یبقی علیه من الدرن» ؛ «دَرَن» همان «رین» است؛ «درن» یعنی چرک، یعنی غبار. پس اگر قرآن، گناه را چرک و «رین» میداند که میفرماید: ﴿کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِم مَّا کَانُوا یَکْسِبُونَ﴾ ، چیزی که این چرک و غبار را شستوشو میکند نماز است. نماز چشمه است [و] دیگر، انسانِ نمازگزار آلوده نخواهد بود.
اوصاف مردان الهی در اقامه نماز
«و قد عرف حقّها رجالٌ من المؤمنین»؛ حقّ نماز را بعضی از مؤمنین (مردان با ایمان) شناختند، «الّذین لاتشغلهم عنها زینة متاع ولا قرّة عین من ولد ولا مال»؛ آن مردانی حقّ نماز را شناختند که چیزی آنها را از نماز سرگرم نمیکند (متاع دنیا [و] زرق و برق دنیا آنها را از نماز منصرف نمیکند) آنگاه به این آیهٴ استدلال فرمود: «یقول الله سبحانه ﴿رِجَالٌ لاَّ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلاَةِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ﴾ »؛ مردان الهی کسانیاند که نه سود موقّت؛ نه سودِ پیشهای (هیچ کدام) آنها را نه از ذکر دائم [و] نه از ذکر موقّت باز میدارد. بیانذلک این است که فرمود: ﴿رِجَالٌ لاَّ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلاَةِ﴾ ، یک فرق است بین تجارت و بیع، یک فرق است بین ذکرالله و اقامه صلات؛ آن سِمَت را، آن شغل را میگویند «تجارت»؛ آن حین خرید و فروش که مشتری آمده و انسان دارد کالا را به او میدهد و استفادهٴ نقد میبرد ؤل میگویند «بیع». فرق «تجارت» و «بیع» همان ملکه و کار است. کسی که مغازهدار است، تاجر است [و] کسی که مشتری آمده در حین خرید و فروش است و حین استفاده است این حالت را میگویند «بیع»؛ آن سِمَت و پیشه را میگویند «تجارت». نه آن پیشه و شغل او مانع یاد خداست و نه این سود نقد: ﴿لاَّ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَیْعٌ﴾ که فرق تجارت و بیع این است؛ ﴿لاَّ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلاَةِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ﴾ .
ذکر دائم و ذکر موقّت
اقامهٴ صلات «ذکرالله» است، ایتای زکات هم «ذکرالله» است؛ امّا اینها یک ذکر موقّتاند؛ نماز، شبانهروز پنج وقت دارد [پس] یک ذکر موقّت است؛ زکات در نُه چیز است [پس] یک عبادت موقّت است؛ امّا «ذکرالله» موقّت نیست که فرمود: ﴿اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً﴾ . پس ذکرالله دو قسم است: یک ذکر مستمِرّ و یک ذکر موقّت؛ مانع هم دو قسم است: یک مانع مستمرّ؛ مثل آن پیشه و شغل و یک مانع موقّت؛ مثل بیع نقد. فرمود: مردان الهی کسانیاند که نه امر مستمر جلوی عبادت اینها را میگیرد [و] نه امر موقّت؛ هیچ کدام جلوی بندگی او را نمیگیردند؛ نه جلوی بندگی مستمر او را میگیرند و نه [جلوی] بندگی موقّت او. «ذکرالله» در برابر تجارت قرار میگیرد، آن مانع مستمرّ [و] این هم یاد مستمرّ؛ اقامهٴ صلات در برابر بیع قرار میگیرد، آن مانع موقّت [و] این هم ذکر موقّت. حضرت فرمود: مردان الهی[ای] که اینچنیناند حق نماز را شناختند که چیزی اینها را باز نمیدارد: ﴿رِجَالٌ لاَّ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلاَةِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ﴾ .
نماز، دافع و رافع گناهان
آنگاه فرمود: «و کان رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلّم) نصباً بالصّلاة بعد التبشیر له بالجنّة»؛ یعنی خودش را به سختی و خستگی میانداخت. «نَصَبَ» مثل تَعَبَ است. «نَصِب» یعنی انسانِ خستهشده، خستهشونده. «نَصِباً بالصّلاة بعد التبشیر له بالجنّة لقول الله سبحانه ﴿ وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاَةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا﴾ فکان یأمر بها أهله و یصر علیها نفسه» امّا آن روایتی که مرحوم صدوق در من لایحضرهالفقیه نقل کرده است تعبیرش با آنچه در نهجالبلاغه آمده فرق میکند؛ مرحوم ابنبابویه تعبیرش این است که سخن رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و همچنین سخن معصوم دربارهٴ نماز این است که «إنّما مثل الصّلاة فیکم کمثل السّریّ»، «سریّ» همین نهر کوچکی است که در خانه میآید و میرود: «و هو النّهر»، «إنّما مثل الصّلاة فیکم کمثل السّری و هو النّهر علی باب احدکم یخرج الیه فی الیوم و اللّیلة یغتسل منه خمس مرّات فلم یبق الدرن مع الغسل خمس مرّات» ؛ اگر کسی پنج بار شبانهروز در چشمه یا در این نهر خصوصی غَسل و غُسل کند (اغتسال کند) دیگر غبارآلود نخواهد بود، «و لم تبق الذّنوب مع الصلاة خمس مرّات» . و در همین باب شریف آمده است که «الصّلاة میزان فمن وفّی»؛ این میزان است، اگر کسی وافی عمل کرد؛ یعنی تمام واجبات و شرایط و موانع نماز را رعایت کرد این در قیامت حق استیفا دارد: «فمن وفّی إستوفی» . بیان دیگری را از امام صادق(سلام الله علیه) نقل میکند؛ میفرماید: «إنّ طاعة الله عزّ و جلّ خدمته فی الأرض و لیس شیء من خدمته یعدل الصّلاة فمن ثمّ نادت الملائکة زکریّا(علیه السلام) و هو قائم یصلّی فی المحراب» ؛ از این جهت است که زکریّا شایستگی پیدا کرد که صدای فرشتهٴ رحمت را بشنود (در حال نماز). حدیث سوم را از رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل میکند که میفرماید: پیامبر فرمود: «ما من صلوة یحضر وقتها الاّ نادی ملک بین یدی النّاس قوموا إلی نیرانکم الّتی أوقدتموها علی ظهورکم فأطفئوها بصلاتکم» ؛ در تمام وقتهای نماز فرشتهای مأمور از طرف خداست [که] به مردم میگوید: «برخیزید آن آتشهایی را که به پشتتان روشن کردید با نماز خاموش کنید». معلوم میشود نماز این قدرت را دارد که هم آتش روشنکرده را خاموش بکند و هم نگذارد آتش روشن بشود؛ هم قدرت دفع را دارد و هم قدرت رفع را دارد. این کدام نماز است؟ اگر کسی نماز را اقامه کند [میفهمد]. هم آتش روشنشده را خاموش میکند _این آب حیات است_ و هم نمیگذارد آتش روشن بشود؛ هم دفع است نسبت به گناهان آینده، هم رفع است نسبت به ذنوب گذشته. «قوموا إلی نیرانکم» که «اوقدتموها علی ظهورکم فأطفئوها بصلاتکم» ؛ با نمازها این آتشها را خاموش کنید.
آثار و حقیقت نماز
آنگاه از امام صادق(سلام الله علیه) نقل کرد که حضرت فرمود: «إنّ العبد إذا صلّی الصّلاة فی وقتها و حٰافَظَ علیها ارتفعت بیضاء نقیّة»، این همان تمثّل اعمال است و تجسم اعمال؛ اگر کسی نماز را در وقت خواند و محافظش بود و ارکان و شرایطش را انجام داد، این نماز بالا میرود به عنوان یک امرِ روشن طاهر؛ «ارتفعت بیضاء نقیّة تقول حفظتنی حفظک الله»؛ نماز به نمازگزار میگوید: تو مرا حفظ کردی، خدا حفظت کند، «و إذا لم یصلّها لوقتها ولم یحافظ علیها ارتفعت سوداء مظلمة تقول ضیّعتنی ضیّعک الله» . پس معلوم میشود نماز یک حقیقتی است، اینکه تشبیه شاعرانه نیست [که] در کلمات معصومین(علیهم السلام) _معاذالله_ راه پیدا کند، این گوشهای از تمثّلات برزخی نماز است؛ فضلاً از آن حقیقت نماز. نماز یک احکامی دارد؛ یک آدابی دارد؛ یک اسراری دارد، احکامش را در این کتب فقهی ذکر میکنند؛ آدابش را در کنار کتاب فقهی و در کتاب اخلاقی ذکر میکنند به نام سنن صلات؛ و اسرارش را هم در بعضی رسالههای جدا ذکر میکنند. حکم صلات غیر از ادب صلات است و ادب صلات هم غیر از سرّ صلات است. صلات یک احکامی دارد که فقه متکفّل آن است؛ یک آدابی دارد که اخلاق متکفّل آن است؛ یک اسراری دارد که علوم دیگر متکفل آن است تا انسان این نماز را اقامه کند [و] بداند که با یک موجود زندهای روبهروست؛ اینچنین نیست که خواند و تمام شد و رفت. این بعضی از گوشههای اسرار نماز را شرح میدهد. اگر نماز حقیقتش روشن بشود، «اقامه»؛ یعنی ایجاد آن به این حالت [و] با این وصف. این تشبیه شاعرانه نیست _معاذالله_ که در روایات معصومین آمده باشد؛ یک وقتی شاعری میگوید این مثل انسان است با انسان سخن میگوید؛ مثل اَطلال و دَمَن، انسان با ویرانهها هم حرف میزند؛ امّا این تعبیر [درباره نماز]، تعبیر حقیقی است که نماز با انسان سخن میگوید؛ یا بیضاء نقیّه خواهد شد، به انسان میگوید: «حفظتنی حفظک الله»؛ یا سوداء مُظْلِمه خواهد شد، به انسان میگوید: «ضیّعتنی ضیّعک الله» . پس نماز یک حقیقتی دارد که انسان این حقیقت را در مرحلهٴ نازله اقامه میکند تا به آن مرحلهٴ عالیه برسد. مرحوم شهید(رضوان الله علیه) دو بخشش را به عهده گرفت: یک الفیّه نوشت [که] تقریباً هزار حکم از احکام صلات را در آنجا ذکر کرده است؛ یک نفلیّه نوشت که سه هزار حکم از احکام و آداب مستحبّی نماز را در آنجا ذکر کرده است. نفلیّه مرحوم شهید در برابر الفیّهٴ اوست که جمعاً میگویند صلات دارای چهار هزار حدود است؛ اعّم از واجب و مستحبّ [که] اینها تازه مربوط به فقه اصغر است و اخلاق.
برخی از آداب و اسرار نماز
امّا اسرار نماز، اسرارالصلاة؛ صلات چیست که با آدم حرف میزند؟ صلات چیست که آدم با آن سخن میگوید؟ صلات چیست که در قبر به آن صورت زیبا در میآید و انسان را در قبر حفظ میکند؟ به صورت خوبی در میآید، اینها چهاند که در قبر به این صورت در میآیند؟ اینها جزء اسرار صلات است. در بیان دیگر که امام صادق(سلام الله علیه) فرمود، فرمود: بهترین حال، حالت سجده است، [سپس به] آن پایان سورهٴ «علق» _که سجدهٴ لازم دارد_ حضرت استدلال کردهاند . امام باقر(سلام الله علیه) فرمود: «ما من عبد من شیعتنا یقوم إلی الصّلاة الاّ اکتنفته بعدد من خالفه ملائکة یصلّون خلفه و یدعون الله عزّ و جلّ له حتّی یفرغ من صلاته» ؛ پشت سر او فرشتگان فراوانی به او اقتدا میکنند. آنگاه بیان دیگری از امام باقر(سلام الله علیه) است که فرمود: «للمصلّی ثلاث خصال إذا هو قام فی صلاته حفّت به الملائکة من قدمیه إلی أعنان السّماء» ؛ این خصلت مربوط به مصلّی است که اگر کسی شروع به نماز کرد، فرشتگان از کنار قدم او تا گردنهٴ آسمان محیط به اویند [که] این [مطلب] مربوط به اسرار صلات است؛ نه مربوط به آداب صلات یا مربوط به احکام صلات؛ «للمصلّی ثلاث خصال إذا هو قام فی صلاته حفّت به الملائکه من قدمیه إلی أعنان السّماء»؛ از طرف قوس صعود، «و یتناثر البرّ علیه من أعنان السّماء إلی مفرق رأسه»؛ در قوس نزول؛ از دورترین نقطهٴ آسمان تا آن جایگاهی که او ایستاده است مرتّب رحمت تناثر میکند (میریزد)، پس عمودَین او با رحمت همراه است، «و ملک موکّل به ینادی لو یعلم المصلّی من یناجی ما انفتل» ؛ این خصلت سوم؛ یک فرشتهای است که به او میگوید: «اگر بدانی با چه کسی حرف میزنی هرگز دست از نماز برنمیداری». این سرّ صلات است؛ کاری به ادب صلات ندارد. یک وقت میگویند: «مستحب است انسان دستها را روی ران بگذارد؛ نه پهلو، و چشمها را در حالات مختلف به جای سجده یا به اطرافش متوجّه کند»، اینها جزء آداب صلات است، جزء سنن صلات است؛ اینها به حساب اسرار صلات نیست. اگر کسی حرف این فرشته را شنید، این گوشهای از سرّ صلات را پی برد؛ فرشتهای است به او میگوید: «تو اگر بدانی با چه کسی مناجات میکنی هرگز حاضر نیستی دست از نماز برداری». اگر دربارهٴ «اویس قَرَن» آمده است که [گفت:] «ای کاش! سراسر عالم یک شب بود و من در سجده بودم»، چون چنین چیزی را میدید؛ یعنی این حرف را میشنید و به حق لذّت میبرد، چون به حق لذّت میبرد میگفت: ای کاش! یک شب بود میگفتم: «هذه لیلة السجود» یا «هذه لیلة الرّکوع» و مانند آن. این سه خصلت جزء اسرار صلات است که با مصلّین است.
پرسش ...
پاسخ: هر درجهای از تقوا زمینهٴ انجام یکی از این درجات ثلاث است. آن وقت هر درجهای از درجات صلات، تقوای او را بارورتر میکند [و] شکوفاتر میکند.
در روایت بعد از امام رضا(سلام الله علیه) رسید که «الصّلاة قربان کلّ تقیّ» ؛ یعنی هر انسان باتقوا به وسیلهٴ نماز متقرّب میشود. آن بیان معروف را هم که مرحوم صدوق از رسول خدا (علیه وعلی آله آلاف التحیّه والثناء) نقل میکند که «مثل الصّلاة مثل عمود الفسطاط إذا ثبت العمود ثبتت الأطناب و الأوتاد و الغشاء» ؛ اگر نماز باشد همهٴ مسائل هست _که گوشهای از اینها را در سورهٴ «معارج» بیان کرده_ فرمود: نمازگزار این اوصاف را دارد، «و إذ انکسر العمود لم ینفع وتد و لا طنب و لا غشاء» ؛ اگر این ستون شکست؛ نه میخ، نه طناب، نه پرده، هیچ کدام سودی ندارد.
احکام و آداب را هم فرمودند؛ این روایتی که مربوط به فرشتهها، مناجات و امثال ذلک باشد، گوشهای از اسرار سلات است.
«و الحمد لله ربّ العالمین»
تاکنون نظری ثبت نشده است