- 4735
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 9 - 15 سوره شمس
سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره شمس- آیه 9- 15
قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا
وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا
کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَآ
إِذِ انبَعَثَ أَشْقَاهَا
فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْیَاهَا
فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَیْهِم رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا
وَلَا یَخَافُ عُقْبَاهَا
ترجمه
به راستى رستگار شد، آن کس که نفس خود را تزکیه کرد.
و بى شک محروم و ناامید گشت هر کس که آن را به پلیدى آلود.
قوم ثمود از روى سرکشى، (پیامبرشان را) تکذیب کردند.
آنگاه که شقىترین آنها (براى کشتن ناقه) به پا خاست.
پس پیامبر خدا به آنان گفت: ناقه خدا و آبشخورش را (حرمت نهید).
پس او را تکذیب کردند و ناقه را کشتند و پروردگارشان به خاطر این گناه، آنان را درهم کوبید و با خاک یکسانشان کرد.
و خداوند از عاقبت کار خود بیم ندارد.
امام باقر و صادق (ع) در تفسیر آیه «قد افلح من زکّاها» فرمودند: «قد افلح من اطاعَ» یعنى آن کس که از پیامبر و امامان معصوم، اطاعت کرد، رستگار شد.
در دید الهى، پاکان رستگارند. «قد افلح من زکّاها» ولى در نزد فرعونیان، زورمندان رستگارند که غلبه دارند و به ظاهر پیروزند. «قد افلح الیوم من استعلى»
در انجام کارهاى خیر، امید رستگارى است. «و افعلوا الخیر لعلّکم تفلحون» در حالى که در تزکیه نفس و خودسازى، رستگارى قطعى است. «قد افلح من زکّاها»
تزکیه نفس، شامل دورى از عقائد و اخلاقیات و رفتارهاى ناپسند و کسب عقائد و اخلاقیات و کردارهاى پسندیده است.
در سوره شعراء، آیه 155 «لها شرب و لکم شرب یوم معلوم» و سوره قمر، آیه 28 «نبّئهم انّ الماء قسمة بینهم کلّ شرب محتضر» مى خوانیم: آب قریه یک روز سهم مردم و یک سهم روز شتر است و هر کدام در روز خود بهره گیرند و کسى مزاحم ناقه نشود که به عذاب بزرگ گرفتار خواهد شد.
در قرآن، چهل مرتبه ماده فلاح به کار رفته که از بررسى آنها معلوم مى شود رستگارى شامل چه گروههایى مىشود و چه گروههایى از رسیدن به آن محرومند، همچون مجرمان که مىفرماید: «لا یفلح المجرمون»
در قرآن، بعضى مطالب با یک سوگند آمده است. «والعصر انّ الانسان لفى خسر»
گاهى دو سوگند پشت سرهم آمده است. «والضحى والّیل اذا سَجى»
گاهى سه سوگند در پى هم آمده است: «والعادیات ضَبحا، فالموریات قدحا، فالمغیرات صُبحا»
گاهى چهار سوگند: «والتین و الزیتون و طور سینین و هذا البلد الامین»
گاهى پنج سوگند: «والفجر، ولیال عشر، والشفع والوتر، والّیل اذا یسر»
ولى خداوند در این سوره، ابتدا یازده سوگند یاد کرده و سپس به اهمیّت تزکیه نفس اشاره کرده است.
«خاب» از مصدر «خیبة» به معناى به هدف نرسیدن است.
«دسّ» به معناى پنهان کردن و تعبیر قرآن درباره زنده به گور کردن دختران چنین است: «یدسّه فى التراب» آرى خلافکار، به خاطر شرمندگى رویى براى جلوه در جامعه ندارد و سعى مىکند عیبها و خلافکارىهاى خود را پنهان کند. کلمه «دسیسه» نیز به کار زشتى گفته مى شود که آن را پنهان مى کنند.
«دَمدم» به معناى عذاب شکننده و فراگیر است که عذاب شده را قطعه قطعه و پراکنده مى کند.
منظور از «سوّاها» یا قلع و قمع ساختمانها است که با خاک یکسان شد و یا خود مردم که با خاک یکسان شدند.
یک فرد تزکیه شده مىتواند منشأ تحول در جامعه شود و به جامعه رشد و شجاعت و شخصیّت و معرفت و وحدت دهد، چنانکه یک نفر تزکیه نشده براى رسیدن به هوسهاى خود امتهایى را به فساد و نابودى و سقوط مى کشاند.
در قرآن، براى رستگارى انسانها دو عامل مطرح شده است: یکى ایمان و دیگرى تزکیه. «قد افلح من زکاها»، «قد افلح المؤمنون»
بنابراین حقیقت ایمان و تزکیه یکى است و هر کس مىخواهد خودسازى کند، باید مؤمن واقعى باشد. آرى مؤمن واقعى کسى است که خود را تزکیه کند و تزکیه شده واقعى، کسى است که ایمان داشته باشد و احکام و تکالیف دینى را به دقت انجام دهد که در آغاز سوره مؤمنون آمده است.
در تفسیر اطیبالبیان مىخوانیم، جنایتکاران تاریخ و قاتلان زیاد بودند امّا نوعاً به خاطر حفظ حکومت یا گرفتن حکومت یا محو رقیب و یا طمع به رسیدن چیزى، دست به جنایات مىزدند امّا قاتل ناقه صالح و حضرت على (ع) مرتکب جنایت عظیم شدند، در حالى که هیچ یک از انگیزهها و عوامل فوق در کار نبود، فقط و فقط شقاوت بود.
حضرت على (ع) در کوفه روى منبر فرمود: شتر صالح را یکى پى کرد ولى خداوند همه را عذاب کرد چون هم راضى بودند و سپس به این آیه اشاره کرد.
در روایات متعددى از شیعه و اهل سنّت از جمله احمد حنبل، طبرى و قرطبى، آمده که «اشقى الاولین» عاقر ناقه و «اشقى الاخرین» قاتل علىبن ابیطالب است.
پیام ها
1- سوگند به خورشید و ماه و شب و روز و زمین و آسمان و روح انسان که سعادت انسان در گرو رشد معنوى است نه زندگى مادّى. «والشمس... قد افلح من زکّاها»
2- اگر نفس را رها کنیم، انسان را به سقوط مىکشاند. لذا نفس را باید کنترل کرد. «زکّاها»
3- تزکیه و خودسازى، محروم کردن نیست، رشد دادن است.«زکّاها»
4- هر کس نفس خود را در لابلاى عادات و رسوم و پندارها مخفى کند و غافلانه دنبال تأمین خواستههاى نفسانى رود، محرومیّت بزرگى خواهد داشت. «قد خاب من دساها»
5 - طغیان و گناه، مقدّمه کفر و تکذیب است. «کذّبت ثمود بطغواها» («تقوا» یعنى پاکى و «طغوى» یعنى طغیان در گناه)
6- در شیوه تبلیغ، بعد از بیان اصول کلّى، نمونههایى نقل کنید. «قد خاب... کذّبت ثمود»
7- شکستن قداستها نشانه شقاوت است و هر چه قداست بیشتر باشد، شکستن آن قساوت بیشترى مىخواهد. «اشقى»
8 - اگر انسان به فکر تزکیه نباشد، در ابتدا پیروى از نفس را مخفیانه انجام مىدهد «دسّاها» و سپس علنى. «اذ انبعث اشقاها»
9- در انجام کار بد، آن کس که شقىتر است زودتر تحریک مىپذیرد. «انبعث اشقاها»(74)
10- هر چه به خدا منسوب باشد، مقدّس است و باید مورد احترام قرار گیرد و اهانت به آن، کیفر الهى را به دنبال دارد. «ناقة اللّه، فعقروها، فدمدم»
11- زدودن علفهاى هرز کافى نیست، بارور کردن هم لازم است. («زکّاها» به معناى رشد است.)
12- به کامیابىهاى زودگذر نفس مغرور نشوید که عاقبتش محرومیّت است. «و قد خاب» (کلمه «خاب» یعنى محروم شد و به آنچه مىخواست نرسید.)
13- هر کس به گناه دیگرى راضى باشد شریک جرم است. شتر را یک نفر کشت ولى قرآن مىفرماید: جمعى آن را کشتند. «فعقروها»
14- خداوند بر هر چیز مسلط است و از نابود کردن ستمگران هیچ پروائى ندارد. «ولا یخاف عقباها»
15- رضایت و تشویق و تحریک به گناه نیز گناه است. «انبعث اشقاها... بذنبهم»
16- کیفرهاى الهى جلوهاى از ربوبیّت اوست. (مربّى باید موانع تربیت را برطرف سازد.) «فدمدم علیهم ربّهم»
17- قهر الهى در دنیا نیز سخت است. «فدمدم علیهم ربّهم بذنبهم فسوّاها»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا
وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا
کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَآ
إِذِ انبَعَثَ أَشْقَاهَا
فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْیَاهَا
فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَیْهِم رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا
وَلَا یَخَافُ عُقْبَاهَا
ترجمه
به راستى رستگار شد، آن کس که نفس خود را تزکیه کرد.
و بى شک محروم و ناامید گشت هر کس که آن را به پلیدى آلود.
قوم ثمود از روى سرکشى، (پیامبرشان را) تکذیب کردند.
آنگاه که شقىترین آنها (براى کشتن ناقه) به پا خاست.
پس پیامبر خدا به آنان گفت: ناقه خدا و آبشخورش را (حرمت نهید).
پس او را تکذیب کردند و ناقه را کشتند و پروردگارشان به خاطر این گناه، آنان را درهم کوبید و با خاک یکسانشان کرد.
و خداوند از عاقبت کار خود بیم ندارد.
امام باقر و صادق (ع) در تفسیر آیه «قد افلح من زکّاها» فرمودند: «قد افلح من اطاعَ» یعنى آن کس که از پیامبر و امامان معصوم، اطاعت کرد، رستگار شد.
در دید الهى، پاکان رستگارند. «قد افلح من زکّاها» ولى در نزد فرعونیان، زورمندان رستگارند که غلبه دارند و به ظاهر پیروزند. «قد افلح الیوم من استعلى»
در انجام کارهاى خیر، امید رستگارى است. «و افعلوا الخیر لعلّکم تفلحون» در حالى که در تزکیه نفس و خودسازى، رستگارى قطعى است. «قد افلح من زکّاها»
تزکیه نفس، شامل دورى از عقائد و اخلاقیات و رفتارهاى ناپسند و کسب عقائد و اخلاقیات و کردارهاى پسندیده است.
در سوره شعراء، آیه 155 «لها شرب و لکم شرب یوم معلوم» و سوره قمر، آیه 28 «نبّئهم انّ الماء قسمة بینهم کلّ شرب محتضر» مى خوانیم: آب قریه یک روز سهم مردم و یک سهم روز شتر است و هر کدام در روز خود بهره گیرند و کسى مزاحم ناقه نشود که به عذاب بزرگ گرفتار خواهد شد.
در قرآن، چهل مرتبه ماده فلاح به کار رفته که از بررسى آنها معلوم مى شود رستگارى شامل چه گروههایى مىشود و چه گروههایى از رسیدن به آن محرومند، همچون مجرمان که مىفرماید: «لا یفلح المجرمون»
در قرآن، بعضى مطالب با یک سوگند آمده است. «والعصر انّ الانسان لفى خسر»
گاهى دو سوگند پشت سرهم آمده است. «والضحى والّیل اذا سَجى»
گاهى سه سوگند در پى هم آمده است: «والعادیات ضَبحا، فالموریات قدحا، فالمغیرات صُبحا»
گاهى چهار سوگند: «والتین و الزیتون و طور سینین و هذا البلد الامین»
گاهى پنج سوگند: «والفجر، ولیال عشر، والشفع والوتر، والّیل اذا یسر»
ولى خداوند در این سوره، ابتدا یازده سوگند یاد کرده و سپس به اهمیّت تزکیه نفس اشاره کرده است.
«خاب» از مصدر «خیبة» به معناى به هدف نرسیدن است.
«دسّ» به معناى پنهان کردن و تعبیر قرآن درباره زنده به گور کردن دختران چنین است: «یدسّه فى التراب» آرى خلافکار، به خاطر شرمندگى رویى براى جلوه در جامعه ندارد و سعى مىکند عیبها و خلافکارىهاى خود را پنهان کند. کلمه «دسیسه» نیز به کار زشتى گفته مى شود که آن را پنهان مى کنند.
«دَمدم» به معناى عذاب شکننده و فراگیر است که عذاب شده را قطعه قطعه و پراکنده مى کند.
منظور از «سوّاها» یا قلع و قمع ساختمانها است که با خاک یکسان شد و یا خود مردم که با خاک یکسان شدند.
یک فرد تزکیه شده مىتواند منشأ تحول در جامعه شود و به جامعه رشد و شجاعت و شخصیّت و معرفت و وحدت دهد، چنانکه یک نفر تزکیه نشده براى رسیدن به هوسهاى خود امتهایى را به فساد و نابودى و سقوط مى کشاند.
در قرآن، براى رستگارى انسانها دو عامل مطرح شده است: یکى ایمان و دیگرى تزکیه. «قد افلح من زکاها»، «قد افلح المؤمنون»
بنابراین حقیقت ایمان و تزکیه یکى است و هر کس مىخواهد خودسازى کند، باید مؤمن واقعى باشد. آرى مؤمن واقعى کسى است که خود را تزکیه کند و تزکیه شده واقعى، کسى است که ایمان داشته باشد و احکام و تکالیف دینى را به دقت انجام دهد که در آغاز سوره مؤمنون آمده است.
در تفسیر اطیبالبیان مىخوانیم، جنایتکاران تاریخ و قاتلان زیاد بودند امّا نوعاً به خاطر حفظ حکومت یا گرفتن حکومت یا محو رقیب و یا طمع به رسیدن چیزى، دست به جنایات مىزدند امّا قاتل ناقه صالح و حضرت على (ع) مرتکب جنایت عظیم شدند، در حالى که هیچ یک از انگیزهها و عوامل فوق در کار نبود، فقط و فقط شقاوت بود.
حضرت على (ع) در کوفه روى منبر فرمود: شتر صالح را یکى پى کرد ولى خداوند همه را عذاب کرد چون هم راضى بودند و سپس به این آیه اشاره کرد.
در روایات متعددى از شیعه و اهل سنّت از جمله احمد حنبل، طبرى و قرطبى، آمده که «اشقى الاولین» عاقر ناقه و «اشقى الاخرین» قاتل علىبن ابیطالب است.
پیام ها
1- سوگند به خورشید و ماه و شب و روز و زمین و آسمان و روح انسان که سعادت انسان در گرو رشد معنوى است نه زندگى مادّى. «والشمس... قد افلح من زکّاها»
2- اگر نفس را رها کنیم، انسان را به سقوط مىکشاند. لذا نفس را باید کنترل کرد. «زکّاها»
3- تزکیه و خودسازى، محروم کردن نیست، رشد دادن است.«زکّاها»
4- هر کس نفس خود را در لابلاى عادات و رسوم و پندارها مخفى کند و غافلانه دنبال تأمین خواستههاى نفسانى رود، محرومیّت بزرگى خواهد داشت. «قد خاب من دساها»
5 - طغیان و گناه، مقدّمه کفر و تکذیب است. «کذّبت ثمود بطغواها» («تقوا» یعنى پاکى و «طغوى» یعنى طغیان در گناه)
6- در شیوه تبلیغ، بعد از بیان اصول کلّى، نمونههایى نقل کنید. «قد خاب... کذّبت ثمود»
7- شکستن قداستها نشانه شقاوت است و هر چه قداست بیشتر باشد، شکستن آن قساوت بیشترى مىخواهد. «اشقى»
8 - اگر انسان به فکر تزکیه نباشد، در ابتدا پیروى از نفس را مخفیانه انجام مىدهد «دسّاها» و سپس علنى. «اذ انبعث اشقاها»
9- در انجام کار بد، آن کس که شقىتر است زودتر تحریک مىپذیرد. «انبعث اشقاها»(74)
10- هر چه به خدا منسوب باشد، مقدّس است و باید مورد احترام قرار گیرد و اهانت به آن، کیفر الهى را به دنبال دارد. «ناقة اللّه، فعقروها، فدمدم»
11- زدودن علفهاى هرز کافى نیست، بارور کردن هم لازم است. («زکّاها» به معناى رشد است.)
12- به کامیابىهاى زودگذر نفس مغرور نشوید که عاقبتش محرومیّت است. «و قد خاب» (کلمه «خاب» یعنى محروم شد و به آنچه مىخواست نرسید.)
13- هر کس به گناه دیگرى راضى باشد شریک جرم است. شتر را یک نفر کشت ولى قرآن مىفرماید: جمعى آن را کشتند. «فعقروها»
14- خداوند بر هر چیز مسلط است و از نابود کردن ستمگران هیچ پروائى ندارد. «ولا یخاف عقباها»
15- رضایت و تشویق و تحریک به گناه نیز گناه است. «انبعث اشقاها... بذنبهم»
16- کیفرهاى الهى جلوهاى از ربوبیّت اوست. (مربّى باید موانع تربیت را برطرف سازد.) «فدمدم علیهم ربّهم»
17- قهر الهى در دنیا نیز سخت است. «فدمدم علیهم ربّهم بذنبهم فسوّاها»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
کاربر مهمان