- 2610
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 8- 16 سوره بلد
سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره بلد- آیه 8- 16
أَلَمْ نَجْعَل لَّهُ عَیْنَیْنِ
وَلِسَاناً وَشَفَتَیْنِ
وَهَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ
فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ
وَمَآ أَدْرَاکَ مَا الْعَقَبَةُ
فَکُّ رَقَبَةٍ
أَوْ إِطَعَامٌ فِى یَوْمٍ ذِى مَسْغَبَةٍ
یَتِیماً ذَا مَقْرَبَةٍ
أَوْ مِسْکِیناً ذَا مَتْرَبَةٍ
ترجمه
آیا براى او دو چشم قرار ندادیم.
و یک زبان و دو لب؟
و دو راه (خیر و شرّ) را به او نمایاندیم.
امّا او در آن گردنه سخت قدم نگذاشت.
و چه مىدانى که آن گردنه چیست؟
آزاد کردن برده.
یا غذا دادن به روز گرسنگى.
به یتیمى خویشاوند
یا بینوایى خاک نشین.
«نجد» به معناى مکان بلند، در برابر «تهامه» به معناى گود است. به فرموده امام صادقعلیه السلام به راه خیر و شر، نجدین مىگویند.
تشبیه راه خیر و شر به راهى که در ارتفاعات است. شاید براى آن باشد که پیمودن راه خیر بخاطر مبارزه با هوسها و پیمودن راه شر به علّت عواقب تلخ آن. همچون عبور از راه مرتفع است، و براى هر عاقلى مسئله خیر و شر مثل زمین بلند روشن و برجسته است.
«عقبة» به معناى گردنه و گذرگاه باریک و سخت است و «اقتحام» به معناى خود را به سختى انداختن است. «مسغبة» به معناى گرسنگى، «مقربة» به معناى خویشاوندى و «متربة» از تراب به معناى خاک نشینى است.
در حدیثى مىخوانیم که امام رضاعلیه السلام هنگام غذا خوردن، سینى بزرگى کنار سفرهاش قرار مىداد و از هر چه در سفره بود بهترینش را در آن مىگذاشت و براى فقرا مىفرستاد و آیه «او اطعام فى یوم ذى مسغبة» را تلاوت کرده و مىفرمود: خداوند مىداند همه مردم توان آزاد کردن برده را ندارند، لذا راه دیگرى را براى بهشت رفتن مردم باز کرد.(58)
در آیه قبل خواندیم: آیا انسان گمان مىکند که احدى او را نمىبیند؟ در این آیه مىفرماید: آیا ما براى او دو چشم قرار ندادیم؟ چگونه انسان مىبیند؟ ولى خیال مىکند خدا او را نمىبیند؟
خداوند براى چشم، چند محافظ قرار داده است:
جایگاه آن را در میان گودالى از استخوانها قرار داده و چون چشم از پیه ساخته شده، آن را با اشک شور مخلوط کرده است تا فاسد نشود.
مژه، دربان و پلک، پوشش چشم است. ابرو، سایبان و خطوط پیشانى براى انحراف عرق به دو سوى صورت است.
هر شبانه روز دهها هزار عکس رنگى مىگیرد، بدون آنکه به فیلم و یا تنظیمِ خاصى نیاز داشته باشد. راستى آیا وجود دوربینى که از پیه ساخته شده و دهها سال عکسبردارى و فیلمبردارى مىکند، نشانه قدرت معجزهگر الهى نیست؟!!
چشم، مظهر عاطفه و غضب و مظهر تعجب و ادب و مظهر زیبائى و عشق است.
چشم، رابط انسان با جهان خارج و زبان، وسیله ارتباط انسان با دیگر انسانها و بهترین و ارزانترین و ساده ترین و عمومى ترین وسیله مبادلات علمى و فرهنگى و اجتماعى است.
شاید تأکید قرآن بر دو چشم، به خاطر آن باشد که تخمین مسافت و فاصله و عمق اشیا با یک چشم امکانپذیر نیست.
بگذریم که چشم نقش ویژه اى در زیبائى افراد دارد و یکى از راه هاى شناحت افراد است. اگر گوش یا دهان افراد پوشیده باشد به راحتى مى توان آنان را شناخت در حالى که اگر چشم بسته باشد، شناخته نمى شوند.
چشم، دریچه دل و عشق است. شاعر مى گوید:
زدست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجرى نیشش ز فولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
چشم، راه نفوذ در دیگران است. تفاوت شاگردى که استاد را ببیند و در چشم او نگاه کند با شاگردى که از طریق بلندگو یا نوار سخنى را بشنود، بسیار است.
زبان و لب، با هم کلمه را مى سازند و بدون همکارى آنها بسیارى از حروف ساخته نمى شوند.
انواع زبانها و لهجه ها، از آثار قدرت خداست. انسان در آفریدن کلمات و جملات محدودیّتى ندارد. زبان همچنین وسیله چشیدن و تشخیص مزههاست. جالب آنکه هر گوشهاى از زبان براى تشخیص نوعى از مزه هاست و با قدرت الهى مقدار آبى که نیاز دارد در درون دهان تولید مىشود، زبان غذا را به زیر دندانها هل مى دهد بدون آنکه خودش آسیب ببیند، زبان لقمهها را بازرسى مىکند که اگر استخوان و یا موئى در آن باشد شناسائى کند و در پایان، دهان را جاروب مى نماید. از طریق همین شکاف سادهاى که ما آن را لب مى نامیم، مکیدن، فوت کردن، جویدن، چشیدن و سخن گفتن صورت مى گیرد.
چشم و زبان و لب، هم مىتوانند ابزار خیر باشند و هم ابزار شرّ، لذا خداوند هر دو راه را به ما نشان داده است.
نجات دیگران از فقر و اسارت، لازم است، حتّى اگر کافر باشند. لذا در آیه، شرط آزاد کردن برده و سیر کردن فقیر، ایمان داشتن برده و فقیر نیست.
شرایط زمانى و مکانى و خصوصیات افراد ارزش کارها را تغییر مى دهد:
اطعام ارزش دارد، ولى در زمان قحطى ارزش بیشترى دارد. «فى یوم ذى مسغبة»
یتیم نوازى با ارزش است، ولى یتیمى که فامیل باشد اولویّت بیشترى دارد. «ذا مقربة»
رسیدگى به فقرا مهم است، به خصوص آنانکه از شدّت فقر خاکنشین هستند. «ذا متربة»
دل کندن از مال به نفع فقرا همچون عبور از گردنه هاست، و راه بهشت از میان این گردنهها مى گذرد.
شاید بتوان براى این آیات، مصادیق معنوى در نظر گرفت و گفت: مراد از «فکّ رقبة» آزاد کردن مردم از آتش دوزخ، با هدایت است و مراد از اطعام «او اطعام فى یوم ذى مسغبة» اطعام روحى نیازمندان به وسیله تعلیم و ارشاد است و مراد از «یتیماً ذا مقربة» ایتام آلمحمّد هستند و مراد از «مسکیناً ذا متربة»، نیازمندان به هدایت هستند.
ناگفته نماند که براى تأکید این معانى، در حدیث مىخوانیم: مراد از آیه «فلینظر الانسان الى طعامه» نظر به علمى است که انسان مىآموزد که طعام معنوى است.
در حدیثى مى خوانیم که رسول خدا فرمودند: «عتق رقبه» آن است که شخصى خودش به تنهائى برده اى را آزاد کند، ولى «فکّ رقبه» آن است که به آزاد کردن بردهاى کمک کند.
پیام ها
1- بهترین راه خداشناسى، دقّت و مطالعه در آفریدههاى حکیمانه خداوند است. «الم نجعل له...»
2- با سؤالهاى مناسب، وجدانهاى خفته را بیدار کنید. «الم نجعل له...»
3- همه انسانها از طریق عقل یا فطرت یا راهنمایى انبیا و اوصیا و علما، خیر و شر را مىشناسند. «هدیناه النّجدین»
4- انجام وظیفه و تکلیف، همچون عبور از گردنه است. «العقبة»
5 - افراد مرفّه و راحتطلب که از انجام کار و پذیرش مسئولیّت فرار مىکنند، مورد انتقاد قرآناند. «فلا اقتحم العقبه»
6- انسان، مسائل معنوى را بدون هشدارهاى الهى درک نمىکند. «و ما ادریک ما العقبة»
7- آزاد سازى بردگان و اسیران در رأس کارهاى خیر است. «فکّ رقبة»
8 - همیشه کلى گویى مفید نیست، گاهى باید نمونه ها و مصادیق را نام برد. «فکّ رقبة... اطعام»
9- براى تحریک عواطف مردم و بیدارسازى وجدانها دردها را مطرح کنید. «مسغبة... مقربة... متربة»
10- براى تشویق مردم به کارهاى خیر، ابتدا الطاف خدا را یادآور شوید. «عینین - لساناً شفتین - یتیما ذا مقربة»
11- اسلام به مسائل مادى طبقه محروم و لزوم حل مشکلات آنان تأکید و اصرار دارد. «یتیماً مسکیناً»
12- سرمایه ها خرج مى شود ولى مهم مسیر خرج است. «اهلکت مالاً لُبداً... فلا اقتحم العقبة... فکّ رقبة... او اطعام...»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
أَلَمْ نَجْعَل لَّهُ عَیْنَیْنِ
وَلِسَاناً وَشَفَتَیْنِ
وَهَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ
فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ
وَمَآ أَدْرَاکَ مَا الْعَقَبَةُ
فَکُّ رَقَبَةٍ
أَوْ إِطَعَامٌ فِى یَوْمٍ ذِى مَسْغَبَةٍ
یَتِیماً ذَا مَقْرَبَةٍ
أَوْ مِسْکِیناً ذَا مَتْرَبَةٍ
ترجمه
آیا براى او دو چشم قرار ندادیم.
و یک زبان و دو لب؟
و دو راه (خیر و شرّ) را به او نمایاندیم.
امّا او در آن گردنه سخت قدم نگذاشت.
و چه مىدانى که آن گردنه چیست؟
آزاد کردن برده.
یا غذا دادن به روز گرسنگى.
به یتیمى خویشاوند
یا بینوایى خاک نشین.
«نجد» به معناى مکان بلند، در برابر «تهامه» به معناى گود است. به فرموده امام صادقعلیه السلام به راه خیر و شر، نجدین مىگویند.
تشبیه راه خیر و شر به راهى که در ارتفاعات است. شاید براى آن باشد که پیمودن راه خیر بخاطر مبارزه با هوسها و پیمودن راه شر به علّت عواقب تلخ آن. همچون عبور از راه مرتفع است، و براى هر عاقلى مسئله خیر و شر مثل زمین بلند روشن و برجسته است.
«عقبة» به معناى گردنه و گذرگاه باریک و سخت است و «اقتحام» به معناى خود را به سختى انداختن است. «مسغبة» به معناى گرسنگى، «مقربة» به معناى خویشاوندى و «متربة» از تراب به معناى خاک نشینى است.
در حدیثى مىخوانیم که امام رضاعلیه السلام هنگام غذا خوردن، سینى بزرگى کنار سفرهاش قرار مىداد و از هر چه در سفره بود بهترینش را در آن مىگذاشت و براى فقرا مىفرستاد و آیه «او اطعام فى یوم ذى مسغبة» را تلاوت کرده و مىفرمود: خداوند مىداند همه مردم توان آزاد کردن برده را ندارند، لذا راه دیگرى را براى بهشت رفتن مردم باز کرد.(58)
در آیه قبل خواندیم: آیا انسان گمان مىکند که احدى او را نمىبیند؟ در این آیه مىفرماید: آیا ما براى او دو چشم قرار ندادیم؟ چگونه انسان مىبیند؟ ولى خیال مىکند خدا او را نمىبیند؟
خداوند براى چشم، چند محافظ قرار داده است:
جایگاه آن را در میان گودالى از استخوانها قرار داده و چون چشم از پیه ساخته شده، آن را با اشک شور مخلوط کرده است تا فاسد نشود.
مژه، دربان و پلک، پوشش چشم است. ابرو، سایبان و خطوط پیشانى براى انحراف عرق به دو سوى صورت است.
هر شبانه روز دهها هزار عکس رنگى مىگیرد، بدون آنکه به فیلم و یا تنظیمِ خاصى نیاز داشته باشد. راستى آیا وجود دوربینى که از پیه ساخته شده و دهها سال عکسبردارى و فیلمبردارى مىکند، نشانه قدرت معجزهگر الهى نیست؟!!
چشم، مظهر عاطفه و غضب و مظهر تعجب و ادب و مظهر زیبائى و عشق است.
چشم، رابط انسان با جهان خارج و زبان، وسیله ارتباط انسان با دیگر انسانها و بهترین و ارزانترین و ساده ترین و عمومى ترین وسیله مبادلات علمى و فرهنگى و اجتماعى است.
شاید تأکید قرآن بر دو چشم، به خاطر آن باشد که تخمین مسافت و فاصله و عمق اشیا با یک چشم امکانپذیر نیست.
بگذریم که چشم نقش ویژه اى در زیبائى افراد دارد و یکى از راه هاى شناحت افراد است. اگر گوش یا دهان افراد پوشیده باشد به راحتى مى توان آنان را شناخت در حالى که اگر چشم بسته باشد، شناخته نمى شوند.
چشم، دریچه دل و عشق است. شاعر مى گوید:
زدست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجرى نیشش ز فولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
چشم، راه نفوذ در دیگران است. تفاوت شاگردى که استاد را ببیند و در چشم او نگاه کند با شاگردى که از طریق بلندگو یا نوار سخنى را بشنود، بسیار است.
زبان و لب، با هم کلمه را مى سازند و بدون همکارى آنها بسیارى از حروف ساخته نمى شوند.
انواع زبانها و لهجه ها، از آثار قدرت خداست. انسان در آفریدن کلمات و جملات محدودیّتى ندارد. زبان همچنین وسیله چشیدن و تشخیص مزههاست. جالب آنکه هر گوشهاى از زبان براى تشخیص نوعى از مزه هاست و با قدرت الهى مقدار آبى که نیاز دارد در درون دهان تولید مىشود، زبان غذا را به زیر دندانها هل مى دهد بدون آنکه خودش آسیب ببیند، زبان لقمهها را بازرسى مىکند که اگر استخوان و یا موئى در آن باشد شناسائى کند و در پایان، دهان را جاروب مى نماید. از طریق همین شکاف سادهاى که ما آن را لب مى نامیم، مکیدن، فوت کردن، جویدن، چشیدن و سخن گفتن صورت مى گیرد.
چشم و زبان و لب، هم مىتوانند ابزار خیر باشند و هم ابزار شرّ، لذا خداوند هر دو راه را به ما نشان داده است.
نجات دیگران از فقر و اسارت، لازم است، حتّى اگر کافر باشند. لذا در آیه، شرط آزاد کردن برده و سیر کردن فقیر، ایمان داشتن برده و فقیر نیست.
شرایط زمانى و مکانى و خصوصیات افراد ارزش کارها را تغییر مى دهد:
اطعام ارزش دارد، ولى در زمان قحطى ارزش بیشترى دارد. «فى یوم ذى مسغبة»
یتیم نوازى با ارزش است، ولى یتیمى که فامیل باشد اولویّت بیشترى دارد. «ذا مقربة»
رسیدگى به فقرا مهم است، به خصوص آنانکه از شدّت فقر خاکنشین هستند. «ذا متربة»
دل کندن از مال به نفع فقرا همچون عبور از گردنه هاست، و راه بهشت از میان این گردنهها مى گذرد.
شاید بتوان براى این آیات، مصادیق معنوى در نظر گرفت و گفت: مراد از «فکّ رقبة» آزاد کردن مردم از آتش دوزخ، با هدایت است و مراد از اطعام «او اطعام فى یوم ذى مسغبة» اطعام روحى نیازمندان به وسیله تعلیم و ارشاد است و مراد از «یتیماً ذا مقربة» ایتام آلمحمّد هستند و مراد از «مسکیناً ذا متربة»، نیازمندان به هدایت هستند.
ناگفته نماند که براى تأکید این معانى، در حدیث مىخوانیم: مراد از آیه «فلینظر الانسان الى طعامه» نظر به علمى است که انسان مىآموزد که طعام معنوى است.
در حدیثى مى خوانیم که رسول خدا فرمودند: «عتق رقبه» آن است که شخصى خودش به تنهائى برده اى را آزاد کند، ولى «فکّ رقبه» آن است که به آزاد کردن بردهاى کمک کند.
پیام ها
1- بهترین راه خداشناسى، دقّت و مطالعه در آفریدههاى حکیمانه خداوند است. «الم نجعل له...»
2- با سؤالهاى مناسب، وجدانهاى خفته را بیدار کنید. «الم نجعل له...»
3- همه انسانها از طریق عقل یا فطرت یا راهنمایى انبیا و اوصیا و علما، خیر و شر را مىشناسند. «هدیناه النّجدین»
4- انجام وظیفه و تکلیف، همچون عبور از گردنه است. «العقبة»
5 - افراد مرفّه و راحتطلب که از انجام کار و پذیرش مسئولیّت فرار مىکنند، مورد انتقاد قرآناند. «فلا اقتحم العقبه»
6- انسان، مسائل معنوى را بدون هشدارهاى الهى درک نمىکند. «و ما ادریک ما العقبة»
7- آزاد سازى بردگان و اسیران در رأس کارهاى خیر است. «فکّ رقبة»
8 - همیشه کلى گویى مفید نیست، گاهى باید نمونه ها و مصادیق را نام برد. «فکّ رقبة... اطعام»
9- براى تحریک عواطف مردم و بیدارسازى وجدانها دردها را مطرح کنید. «مسغبة... مقربة... متربة»
10- براى تشویق مردم به کارهاى خیر، ابتدا الطاف خدا را یادآور شوید. «عینین - لساناً شفتین - یتیما ذا مقربة»
11- اسلام به مسائل مادى طبقه محروم و لزوم حل مشکلات آنان تأکید و اصرار دارد. «یتیماً مسکیناً»
12- سرمایه ها خرج مى شود ولى مهم مسیر خرج است. «اهلکت مالاً لُبداً... فلا اقتحم العقبة... فکّ رقبة... او اطعام...»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
تاکنون نظری ثبت نشده است