- 4444
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 8 سوره منافقون
سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره منافقون- آیه 8
یَقُولُونَ لَئِن رَّجَعْنَآ إِلَى الْمَدِینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَلَکِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یَعْلَمُونَ
ترجمه
مىگویند: «اگر (از این سفر جنگى) به مدینه بازگردیم، عزیزترین افراد، ذلیلترین مردم را بیرون خواهد کرد»، در حالى که عزّت و اقتدار مخصوص خدا و پیامبرش و مؤمنان است، ولى منافقان نمىدانند.
در تفاسیر، براى آیات پنجم تا هشتم سوره منافقون، شأن نزول مفصّلى آمده است که آن را به طور خلاصه نقل مى کنیم: بعد از جنگ بنى المصطلق که در سال ششم هجرى اتّفاق افتاد، هنگام بازگشت به مدینه، میان دو نفر از مسلمانان که یکى از مهاجران و دیگرى از انصار بود، بر سر آبگیرى از چاه نزاع شد و هر یک براى غلبه بر دیگرى از دوستان خود کمک خواست. عبداللّه بن اُبَى که سر کرده منافقان بود به کمک مرد انصارى شتافت و گفت: ما مهاجران را مسکن و مال دادیم، ولى حالا در برابر ما مىایستند. اگر به مدینه برگردیم، عزیزان، ذلیلها را بیرون خواهند کرد.
زیدبن ارقم که جوانى نورسته بود، این گفته را به پیامبر گزارش داد. حضرت، عبداللّه بن اُبَى را احضار کرد ولى او انکار نمود. انصار گفتند: چرا به خاطر گزارش یک نوجوان، بزرگ ما، عبداللّه توبیخ شود؟
پیامبر فرمان حرکت داد و اجازه دستور استراحت نداد تا مردم فرصت و فراغتى براى ادامه حرفها نداشته باشند، هنگامى که به مدینه رسیدند فرزند عبداللّه بن اُبَىّ که از مؤمنان واقعى بود، راه را بر پدر بست و گفت: آیا تو عزیزترین مدینه اى و مى خواهى پیامبر را خارج کنى؟ هرگز نمىگذارم وارد شوى، مگر آنکه پیامبر اکرم اجازه دهد.
مسئله را به پیامبر گزارش دادند و حضرت اجازه ورود او را به مدینه داد، عبداللّه که خود را عزیز مى پنداشت، ذلیل شد و از شدت خجالت در خانه ماند تا آنکه مرد و هرگاه به او گفته مى شد بیا نزد پیامبر برویم و عذرخواهى کن، او سرپیچى مى کرد.
امام صادق (ع) فرمود: خداوند امور مسلمانان را به خودشان واگذارده ولى اجازه ذلیل کردن خود را به آنان نداده است: «و لم یفوّض الیه ان یکون ذلیلاً»، سپس آیه «وللّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین» را تلاوت فرمود.
در حدیث مى خوانیم که پرسیدند: چگونه مؤمن خود را ذلیل مى کند؟ امام صادق (ع) فرمود: «یتعرّض لما لایطیق» و «یدخل فیما یعتذر منه» در کارى که توان انجامش را ندارد و از انجامش معذور است وارد مى شود.
در عبارت «وللّه العزّة»، چون «للّه» مقدم بر «العزّة» شده است، انحصار استفاده مى شود، یعنى عزّت واقعى مخصوص خداست.
عزّت خداوند، ذاتى اوست و عزّت پیامبر، به دلیل عنایات ویژه خداوند به او و عزّت مؤمنان، به خاطر وعده الهى بر نصرت و پیروزى نهایى آنان است.
پیام ها
1- منافقان، در صدد براندازى حکومت اسلامى هستند. «لیخرجنّ الاعزّ منها الاذلّ»
2- منافقان، خود را عزیز و پیامبر و مؤمنان را ذلیل مىدانند. «لیخرجنّ الاعزّ منها الاذلّ»
3- خداوند، پیروزى و عزّت مؤمنان را به شرط مؤمن ماندن تضمین کرده است. «وللّه العزة و لرسوله و...»
4- عزّت، در انحصار خدا، پیامبر و مؤمنان است. «وللّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین»
5 - به یاوه سرایى دشمن پاسخ دهید و به کسانى که خود را عزیزترین مردم و پیامبر را ذلیلترین مىپندارند بگویید: «وللّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین»
6- منافقان از شناخت حقایق عاجزند. نه قدرت درک این مطلب را دارند که خداوند در برابر تحریم اقتصادى، مؤمنان را روزى مى دهد: «لایفقهون» و نه اینکه عزّت حقیقى از آنِ اهل ایمان است. «لایعلمون»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
یَقُولُونَ لَئِن رَّجَعْنَآ إِلَى الْمَدِینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَلَکِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یَعْلَمُونَ
ترجمه
مىگویند: «اگر (از این سفر جنگى) به مدینه بازگردیم، عزیزترین افراد، ذلیلترین مردم را بیرون خواهد کرد»، در حالى که عزّت و اقتدار مخصوص خدا و پیامبرش و مؤمنان است، ولى منافقان نمىدانند.
در تفاسیر، براى آیات پنجم تا هشتم سوره منافقون، شأن نزول مفصّلى آمده است که آن را به طور خلاصه نقل مى کنیم: بعد از جنگ بنى المصطلق که در سال ششم هجرى اتّفاق افتاد، هنگام بازگشت به مدینه، میان دو نفر از مسلمانان که یکى از مهاجران و دیگرى از انصار بود، بر سر آبگیرى از چاه نزاع شد و هر یک براى غلبه بر دیگرى از دوستان خود کمک خواست. عبداللّه بن اُبَى که سر کرده منافقان بود به کمک مرد انصارى شتافت و گفت: ما مهاجران را مسکن و مال دادیم، ولى حالا در برابر ما مىایستند. اگر به مدینه برگردیم، عزیزان، ذلیلها را بیرون خواهند کرد.
زیدبن ارقم که جوانى نورسته بود، این گفته را به پیامبر گزارش داد. حضرت، عبداللّه بن اُبَى را احضار کرد ولى او انکار نمود. انصار گفتند: چرا به خاطر گزارش یک نوجوان، بزرگ ما، عبداللّه توبیخ شود؟
پیامبر فرمان حرکت داد و اجازه دستور استراحت نداد تا مردم فرصت و فراغتى براى ادامه حرفها نداشته باشند، هنگامى که به مدینه رسیدند فرزند عبداللّه بن اُبَىّ که از مؤمنان واقعى بود، راه را بر پدر بست و گفت: آیا تو عزیزترین مدینه اى و مى خواهى پیامبر را خارج کنى؟ هرگز نمىگذارم وارد شوى، مگر آنکه پیامبر اکرم اجازه دهد.
مسئله را به پیامبر گزارش دادند و حضرت اجازه ورود او را به مدینه داد، عبداللّه که خود را عزیز مى پنداشت، ذلیل شد و از شدت خجالت در خانه ماند تا آنکه مرد و هرگاه به او گفته مى شد بیا نزد پیامبر برویم و عذرخواهى کن، او سرپیچى مى کرد.
امام صادق (ع) فرمود: خداوند امور مسلمانان را به خودشان واگذارده ولى اجازه ذلیل کردن خود را به آنان نداده است: «و لم یفوّض الیه ان یکون ذلیلاً»، سپس آیه «وللّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین» را تلاوت فرمود.
در حدیث مى خوانیم که پرسیدند: چگونه مؤمن خود را ذلیل مى کند؟ امام صادق (ع) فرمود: «یتعرّض لما لایطیق» و «یدخل فیما یعتذر منه» در کارى که توان انجامش را ندارد و از انجامش معذور است وارد مى شود.
در عبارت «وللّه العزّة»، چون «للّه» مقدم بر «العزّة» شده است، انحصار استفاده مى شود، یعنى عزّت واقعى مخصوص خداست.
عزّت خداوند، ذاتى اوست و عزّت پیامبر، به دلیل عنایات ویژه خداوند به او و عزّت مؤمنان، به خاطر وعده الهى بر نصرت و پیروزى نهایى آنان است.
پیام ها
1- منافقان، در صدد براندازى حکومت اسلامى هستند. «لیخرجنّ الاعزّ منها الاذلّ»
2- منافقان، خود را عزیز و پیامبر و مؤمنان را ذلیل مىدانند. «لیخرجنّ الاعزّ منها الاذلّ»
3- خداوند، پیروزى و عزّت مؤمنان را به شرط مؤمن ماندن تضمین کرده است. «وللّه العزة و لرسوله و...»
4- عزّت، در انحصار خدا، پیامبر و مؤمنان است. «وللّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین»
5 - به یاوه سرایى دشمن پاسخ دهید و به کسانى که خود را عزیزترین مردم و پیامبر را ذلیلترین مىپندارند بگویید: «وللّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین»
6- منافقان از شناخت حقایق عاجزند. نه قدرت درک این مطلب را دارند که خداوند در برابر تحریم اقتصادى، مؤمنان را روزى مى دهد: «لایفقهون» و نه اینکه عزّت حقیقى از آنِ اهل ایمان است. «لایعلمون»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
تاکنون نظری ثبت نشده است