- 21865
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 11 سوره حجرات
سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره ججرات - آیه 11
یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن یَکُونُواْ خَیْراً مِّنْهُمْ وَلَا نِسَآءٌ مِّن نِّسَآءٍ عَسَى أَن یَکُنَّ خَیْراً مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُواْ أَنفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُواْ بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَن لَّمْ یَتُبْ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ
ترجمه
اى کسانى که ایمان آورده اید! مبادا گروهى (از شما) گروهى دیگر را مسخره کند، چه بسا که مسخره شدگان بهتر از مسخره کنندگان باشند و زنان نیز، زنان دیگر را مسخره نکنند، شاید که آنان بهتر از اینان باشند و در میان خودتان عیبجویى نکنید و یکدیگر را با لقب هاى بد نخوانید. (زیرا) فسق(و بدنام بودن) پس از ایمان، بد رسمى است، (و سزاوار شما نیست.) و هرکس (از این اعمال) توبه نکند، پس آنان همان ستمگرانند.
«لَمز» عیبجویى در روبرو و «هَمز» عیبجویى در پشت سر است و «تَنابُز» نام بردن و صدازدن دیگران با لقب بد است.
در آیه قبل، مسئلهى برادرى میان مؤمنان مطرح شد و در این آیه امورى مطرح مىشود که برادرى را از بین مىبرد. همچنین در آیات قبل سخن از صلح و اصلاح بود، در این آیه به بعضى عوامل و ریشه هاى فتنه و درگیرى که مسخره کردن، تحقیر کردن و بدنام بردن است اشاره مى کند.
آرى، یکى از برکات عمل به دستورات اسلام، سالمسازى محیط و جلوگیرى از درگیرىهاى اجتماعى است.
شاید بتوان گفت که عنوان تمسخر و تحقیر که در این آیه مطرح شده، از باب نمونه است و هر سخن یا حرکتى که اخوّت و برادرى اسلامى را خدشهدار کند، ممنوع است.
با آنکه زنان در واژه «قوم» داخل بودند، امّا ذکر آنان به صورت جداگانه، بیانگر خطر بیشتر تمسخر و تحقیر در میان آنان است.
تمسخر و استهزاى دیگران
استهزا و مسخره کردن، در ظاهر یک گناه، ولى در باطن چند گناه است؛ گناهانى مانند: تحقیر، خوار کردن، کشف عیوب، اختلاف افکنى، غیبت، کینه، فتنه، تحریک، انتقام و طعنه به دیگران در آن نهفته است.
ریشه هاى تمسخر
1. گاهى مسخره کردن برخاسته از ثروت است که قرآن مىفرماید: «وَیلٌ لِکلّ هُمَزة لُمَزة، الّذى جَمع مالا و عَدّده» واى بر کسى که به خاطر ثروتى که اندوخته است، در پیش رو یا پشتسر، از دیگران عیبجویى مى کند.
2. گاهى ریشه استهزا، علم و مدرک تحصیلى است که قرآن درباره این گروه مىفرماید: «فَرِحوا بما عِندهم مِن العِلم و حاقَ بهم ما کانوا به یَستهزؤن» آنان به علمى که دارند شادند و کیفر آنچه را مسخره مىکردند، ایشان را فرا گرفت.
3. گاهى ریشه مسخره، توانایى جسمى است. کفّار مى گفتند: «مَن اَشدُّ مِنّا قُوّة» کیست که قدرت و توانایى او از ما بیشتر باشد؟
4. گاهى انگیزه مسخره کردن دیگران، عناوین و القاب دهان پر کن اجتماعى است. کفّار فقرایى را که همراه انبیا بودند تحقیر مىکردند و مىگفتند: «ما نَراک اتّبعک الاّ الّذین هم أراذِلُنا» ما پیروان تو را جز افراد اراذل نمى بینیم.
5. گاهى به بهانه تفریح و سرگرمى، دیگران به تمسخر گرفته مى شوند.
6. گاهى طمع به مال و مقام، سبب انتقاد همراه با تمسخر از دیگران مىشود. گروهى، از پیامبر اکرم درباره زکات عیبجویى مىکردند، قرآن مى فرماید: «و منهم مَن یَلمزُک فى الصّدقات فان اُعطوا منها رَضوا و اِن لم یُعطوا منها اذا هم یَسخَطون» ریشه این انتقاد طمع است، اگر از همان زکات به خود آنان بدهى راضى مىشوند، ولى اگر ندهى همچنان عصبانى شده و عیبجویى مى نمایند.
7. گاهى ریشه مسخره، جهل و نادانى است. هنگامى که حضرت موسى براى حل اختلاف و درگیرى دستور کشتن گاو را داد، بنى اسرائیل گفتند: آیا ما را مسخره مى کنى؟ موسى (ع) گفت: «أعوذُ باللّه اَن اَکونَ من الجاهلین» به خدا پناه مىبرم که از جاهلان باشم. یعنى مسخره برخاسته از جهل و نادانى است و من جاهل نیستم.
8. گاهى سرچشمه تمسخر، ریاکارى و بهانه گیرى و شخصیت شکنى است. «یلمزون المطّوّعین من المؤمنین فى الصّدقات و الّذین لایجدون الا جهدهم فیسخرون منهم»
یکى از کارهاى مبارک رسول خدا پس از بعثت تغییر نام افراد و مناطقى بود که داراى نام زشت بودند. زیرا نام بد، وسیله اى براى تمسخر و تحقیر است.
عقیل، برادر حضرت على بر معاویه وارد شد، معاویه براى تحقیر او گفت: درود بر کسى که عمویش ابولهب، لعنت شده خداوند است و خواند: «تبّت یدا ابىلهب» عقیل فورى پاسخ داد: درود بر کسى که عمّه او چنین است و خواند: «و امراته حمّالة الحطب» (زن ابولهب، دختر عمّه معاویه بود.
پیام ها
1- ایمان، با مسخره کردن بندگان خدا سازگار نیست. «یا ایّها الّذین آمنوا لایسخر»
2- کسى که مردم را از توهین به دیگران باز مى دارد نباید در شیوه سخنش توهین باشد. «لایسخر قوم من قوم» (نفرمود: «لاتسخروا» یعنى شما که مسخره کننده هستید.)
3- مسخره، کلید فتنه، کینه و دشمنى است. «لایسخر قوم...» (بعد از بیان برادرى و صلح و آشتى در آیات قبل، از مسخره کردن نهى شده است)
4- در شیوه تبلیغ، آنجا که مسئله اى مهم است یا مخاطبان متنوّع هستند، باید مطالب تکرار شود. «قوم من قوم... ولانساء من نساء»
5 - ریشه مسخره کردن، احساس خودبرتربینى است که قرآن این ریشه را مى خشکاند و مى فرماید: نباید خود را بهتر از دیگران بدانید، شاید او بهتر از شما باشد. «عسى ان یکونوا خیرا»
6- ما از باطن و سرانجام مردم آگاه نیستیم، پس نباید ظاهربین، سطحى نگر و امروزبین باشیم. «عسىانیکونوا خیراً...»
7- عیبجویى از مردم، در حقیقت عیبجویى از خود است. «و لاتلمزوا انفسکم»
8 - نقل عیب دیگران، عامل کشف عیوب خود است. «و لاتلمزوا انفسکم»
9- بد صدا زدن، یک طرفه باقى نمى ماند، دیر یا زود مسئله به دو طرف کشیده مى شود. «لاتنابزوا بالالقاب» («تنابزوا» براى کار طرفینى است)
10- مسخره کردن و بدنام بردن، گناه است و توبه لازم دارد. «و من لم یتب فاولئک هم الظالمون» (البتّه توبه تنها به زبان نیست، بلکه توبه تحقیر کردن، تکریم نمودن است.)
11- مسخره، تجاوز به حریم افراد است و اگر مسخره کننده توبه نکند، ظالم است. «فاولئک هم الظالمون»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن یَکُونُواْ خَیْراً مِّنْهُمْ وَلَا نِسَآءٌ مِّن نِّسَآءٍ عَسَى أَن یَکُنَّ خَیْراً مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُواْ أَنفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُواْ بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَن لَّمْ یَتُبْ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ
ترجمه
اى کسانى که ایمان آورده اید! مبادا گروهى (از شما) گروهى دیگر را مسخره کند، چه بسا که مسخره شدگان بهتر از مسخره کنندگان باشند و زنان نیز، زنان دیگر را مسخره نکنند، شاید که آنان بهتر از اینان باشند و در میان خودتان عیبجویى نکنید و یکدیگر را با لقب هاى بد نخوانید. (زیرا) فسق(و بدنام بودن) پس از ایمان، بد رسمى است، (و سزاوار شما نیست.) و هرکس (از این اعمال) توبه نکند، پس آنان همان ستمگرانند.
«لَمز» عیبجویى در روبرو و «هَمز» عیبجویى در پشت سر است و «تَنابُز» نام بردن و صدازدن دیگران با لقب بد است.
در آیه قبل، مسئلهى برادرى میان مؤمنان مطرح شد و در این آیه امورى مطرح مىشود که برادرى را از بین مىبرد. همچنین در آیات قبل سخن از صلح و اصلاح بود، در این آیه به بعضى عوامل و ریشه هاى فتنه و درگیرى که مسخره کردن، تحقیر کردن و بدنام بردن است اشاره مى کند.
آرى، یکى از برکات عمل به دستورات اسلام، سالمسازى محیط و جلوگیرى از درگیرىهاى اجتماعى است.
شاید بتوان گفت که عنوان تمسخر و تحقیر که در این آیه مطرح شده، از باب نمونه است و هر سخن یا حرکتى که اخوّت و برادرى اسلامى را خدشهدار کند، ممنوع است.
با آنکه زنان در واژه «قوم» داخل بودند، امّا ذکر آنان به صورت جداگانه، بیانگر خطر بیشتر تمسخر و تحقیر در میان آنان است.
تمسخر و استهزاى دیگران
استهزا و مسخره کردن، در ظاهر یک گناه، ولى در باطن چند گناه است؛ گناهانى مانند: تحقیر، خوار کردن، کشف عیوب، اختلاف افکنى، غیبت، کینه، فتنه، تحریک، انتقام و طعنه به دیگران در آن نهفته است.
ریشه هاى تمسخر
1. گاهى مسخره کردن برخاسته از ثروت است که قرآن مىفرماید: «وَیلٌ لِکلّ هُمَزة لُمَزة، الّذى جَمع مالا و عَدّده» واى بر کسى که به خاطر ثروتى که اندوخته است، در پیش رو یا پشتسر، از دیگران عیبجویى مى کند.
2. گاهى ریشه استهزا، علم و مدرک تحصیلى است که قرآن درباره این گروه مىفرماید: «فَرِحوا بما عِندهم مِن العِلم و حاقَ بهم ما کانوا به یَستهزؤن» آنان به علمى که دارند شادند و کیفر آنچه را مسخره مىکردند، ایشان را فرا گرفت.
3. گاهى ریشه مسخره، توانایى جسمى است. کفّار مى گفتند: «مَن اَشدُّ مِنّا قُوّة» کیست که قدرت و توانایى او از ما بیشتر باشد؟
4. گاهى انگیزه مسخره کردن دیگران، عناوین و القاب دهان پر کن اجتماعى است. کفّار فقرایى را که همراه انبیا بودند تحقیر مىکردند و مىگفتند: «ما نَراک اتّبعک الاّ الّذین هم أراذِلُنا» ما پیروان تو را جز افراد اراذل نمى بینیم.
5. گاهى به بهانه تفریح و سرگرمى، دیگران به تمسخر گرفته مى شوند.
6. گاهى طمع به مال و مقام، سبب انتقاد همراه با تمسخر از دیگران مىشود. گروهى، از پیامبر اکرم درباره زکات عیبجویى مىکردند، قرآن مى فرماید: «و منهم مَن یَلمزُک فى الصّدقات فان اُعطوا منها رَضوا و اِن لم یُعطوا منها اذا هم یَسخَطون» ریشه این انتقاد طمع است، اگر از همان زکات به خود آنان بدهى راضى مىشوند، ولى اگر ندهى همچنان عصبانى شده و عیبجویى مى نمایند.
7. گاهى ریشه مسخره، جهل و نادانى است. هنگامى که حضرت موسى براى حل اختلاف و درگیرى دستور کشتن گاو را داد، بنى اسرائیل گفتند: آیا ما را مسخره مى کنى؟ موسى (ع) گفت: «أعوذُ باللّه اَن اَکونَ من الجاهلین» به خدا پناه مىبرم که از جاهلان باشم. یعنى مسخره برخاسته از جهل و نادانى است و من جاهل نیستم.
8. گاهى سرچشمه تمسخر، ریاکارى و بهانه گیرى و شخصیت شکنى است. «یلمزون المطّوّعین من المؤمنین فى الصّدقات و الّذین لایجدون الا جهدهم فیسخرون منهم»
یکى از کارهاى مبارک رسول خدا پس از بعثت تغییر نام افراد و مناطقى بود که داراى نام زشت بودند. زیرا نام بد، وسیله اى براى تمسخر و تحقیر است.
عقیل، برادر حضرت على بر معاویه وارد شد، معاویه براى تحقیر او گفت: درود بر کسى که عمویش ابولهب، لعنت شده خداوند است و خواند: «تبّت یدا ابىلهب» عقیل فورى پاسخ داد: درود بر کسى که عمّه او چنین است و خواند: «و امراته حمّالة الحطب» (زن ابولهب، دختر عمّه معاویه بود.
پیام ها
1- ایمان، با مسخره کردن بندگان خدا سازگار نیست. «یا ایّها الّذین آمنوا لایسخر»
2- کسى که مردم را از توهین به دیگران باز مى دارد نباید در شیوه سخنش توهین باشد. «لایسخر قوم من قوم» (نفرمود: «لاتسخروا» یعنى شما که مسخره کننده هستید.)
3- مسخره، کلید فتنه، کینه و دشمنى است. «لایسخر قوم...» (بعد از بیان برادرى و صلح و آشتى در آیات قبل، از مسخره کردن نهى شده است)
4- در شیوه تبلیغ، آنجا که مسئله اى مهم است یا مخاطبان متنوّع هستند، باید مطالب تکرار شود. «قوم من قوم... ولانساء من نساء»
5 - ریشه مسخره کردن، احساس خودبرتربینى است که قرآن این ریشه را مى خشکاند و مى فرماید: نباید خود را بهتر از دیگران بدانید، شاید او بهتر از شما باشد. «عسى ان یکونوا خیرا»
6- ما از باطن و سرانجام مردم آگاه نیستیم، پس نباید ظاهربین، سطحى نگر و امروزبین باشیم. «عسىانیکونوا خیراً...»
7- عیبجویى از مردم، در حقیقت عیبجویى از خود است. «و لاتلمزوا انفسکم»
8 - نقل عیب دیگران، عامل کشف عیوب خود است. «و لاتلمزوا انفسکم»
9- بد صدا زدن، یک طرفه باقى نمى ماند، دیر یا زود مسئله به دو طرف کشیده مى شود. «لاتنابزوا بالالقاب» («تنابزوا» براى کار طرفینى است)
10- مسخره کردن و بدنام بردن، گناه است و توبه لازم دارد. «و من لم یتب فاولئک هم الظالمون» (البتّه توبه تنها به زبان نیست، بلکه توبه تحقیر کردن، تکریم نمودن است.)
11- مسخره، تجاوز به حریم افراد است و اگر مسخره کننده توبه نکند، ظالم است. «فاولئک هم الظالمون»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
تاکنون نظری ثبت نشده است