- 1691
- 1000
- 1000
- 1000
تفسیر آیه 83 و 84 سوره غافر
سخنرانی حجت الاسلام محسن قرائتی با موضوع تفسیر سوره غافر - آیه 83 و 84
فَلَمَّا جَآءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَرِحُواْ بِمَا عِندَهُم مِّنَ الْعِلْمِ وَ حَاقَ بِهِم مَّا کَانُواْ بِهِ یَسْتَهْزِءُونَ
فَلَمَّا رَأَوْاْ بَأْسَنَا قَالُواْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنَا بِمَا کُنَّا بِهِ مُشْرِکِینَ
ترجمه
پس چون پیامبرانشان همراه با معجزات به سراغشان آمدند به آن مقدار علمى که نزدشان بود خوشحال شدند (و حاضر نشدند منطق انبیا را بپذیرند) و آن چه (از قهر الهى) که به تمسخر مى گرفتند، آنان را فرا گرفت.
پس چون عذاب ما را دیدند گفتند: «به خداوند یکتا ایمان آوردیم و به آن چه (از قبل) شرک مى ورزیدیم کافر شدیم».
در طول تاریخ بشر، افرادى به خاطر علومى که سبب تمدن و پیشرفت و کسب ثروت است و یا به خاطر آگاهى هایى که از اقوام و نیاکان درباره عقائد خود دارند خود را از وحى و انبیا بى نیاز مىپندارند. آرى انسانهاى کم ظرفیّت همین که چند کلمه اى فراگرفتند یا مدرک و مقامى به دست آوردند مغرور مى شوند.
در قرآن سه مرتبه جمله «نصیباً من الکتاب» آمده که به معناى علم داشتن به گوشه اى از کتاب است و در هر سه مورد افرادى گرفتار انحراف شده اند چون از علم کافى برخوردار نبودند بلکه نصیبى از علم داشتند؛
یک جا مى فرماید: کسانى که نصیبى از علم دارند به حقّ پشت مى کنند.
در جاى دیگر مىفرماید: آنان به جاى حقّ گمراهى را خریدند.
و در آیه اى دیگر مى فرماید: این گروه به جاى ایمان به خدا و رسول به بت و طاغوت ایمان مى آورند.
به هر حال علم کم، انسان را در معرض غرور و خود باختگى و دین فروشى قرار مى دهد. در این آیه نیز مىفرماید: علم اندک مانع حقّ پذیرى است. «فرحوا بما عندهم من العلم»
قرآن براى علم سه مرحله بیان کرده است:
الف) علم مفید که سبب رشد معنوى انسان باشد، همان گونه که موسى به خضر علی (ع) گفت: آیا اجازه مى دهى من همسفر تو باشم تا از آنچه مى دانى و سبب رشد من است به من بیاموزى.
ب) علم بى فایده، نظیر علم به عدد اصحاب کهف که آیا سه نفر بودند یا پنج نفر یا هفت نفر، زیرا مهم تصمیم آنان براى حفظ دینشان بود.
ج) علم مضرّ، نظیر علم سحر و جادو براى جدایى میان زن و مرد.
پیام ها
1- فرستادن پیامبران براى اتمام حجّت یکى از سنّتهاى الهى است. «جاءتهم رسلهم»
2- انبیا به سراغ مردم مىرفتند. «جاءتهم رسلهم»
3- غرور علمى، مانع حقّ پذیرى است. «جاءتهم رسلهم بالبینات فرحوا بما عندهم من العلم»
4- علوم و تجربه هاى بشرى نمى واند جایگزین تعالیم الهى شود و انسان را از انبیا بى نیاز کند. «جاءتهم... بالبینات... عندهم من العلم»
5 - انبیا براى دانشمندان نیز حجّت هستند. «جاءتهم رسلهم بالبینات فرحوا بما عندهم من العلم»
6- قهر و عذاب الهى بعد از اتمام حجّت است. «جاءتهم... بالبینات... حاق بهم...»
7- همه انبیا معجزه داشتند. «جائتهم رسلهم بالبینات»
8 - راه فرارى براى کافران در قیامت وجود ندارد. («حاق بهم»
9- مغرور شدن به علم خود، سبب تحقیر و استهزاى وعده هاى الهى است. «عندهم من العلم... یستهزؤن»
10- اگر شادى، انسان را از پیمودن راه تکامل بازدارد ارزش ندارد. «فرحوا بما عندهم من العلم... یستهزؤن»
11- یکى از سنّتهاى خداوند حمایت از پیامبران با نزول قهر و عذاب بر کافران است. «حاق بهم ما کانوا یستهزؤن»
12- قهر خدا به خاطر عملکرد خود انسانهاست. «حاق بهم ما کانوا یستهزؤن»
13- استهزاى امروز سبب قهر فراگیر فرداست. «و حاق بهم ما کانوا یستهزؤن»
14- کارهاى ناشایست در صورتى به قهر الهى تبدیل مىشود که دائمى باشد. «کانوا یستهزؤن»
15- منطق مخالفان در برابر برهان و معجزه انبیا، تمسخر و استهزا است. «رسلهم بالبینات... یستهزؤن»
16- ایمان در حال اضطرار ارزش ندارد، گرچه واقعى باشد. «فلمّا رأوا بأسنا قالوا آمنّا»
17- گروهى تا قهر الهى را نبینند ایمان نمى آورند. «فلما رأوا بأسنا قالوا آمنّا»
18- شرک، پایه و اساس ندارد. مشرکان نیز به شرک خود کافر مى شوند. «کفرنا بما کنا به مشرکین»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
فَلَمَّا جَآءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَرِحُواْ بِمَا عِندَهُم مِّنَ الْعِلْمِ وَ حَاقَ بِهِم مَّا کَانُواْ بِهِ یَسْتَهْزِءُونَ
فَلَمَّا رَأَوْاْ بَأْسَنَا قَالُواْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنَا بِمَا کُنَّا بِهِ مُشْرِکِینَ
ترجمه
پس چون پیامبرانشان همراه با معجزات به سراغشان آمدند به آن مقدار علمى که نزدشان بود خوشحال شدند (و حاضر نشدند منطق انبیا را بپذیرند) و آن چه (از قهر الهى) که به تمسخر مى گرفتند، آنان را فرا گرفت.
پس چون عذاب ما را دیدند گفتند: «به خداوند یکتا ایمان آوردیم و به آن چه (از قبل) شرک مى ورزیدیم کافر شدیم».
در طول تاریخ بشر، افرادى به خاطر علومى که سبب تمدن و پیشرفت و کسب ثروت است و یا به خاطر آگاهى هایى که از اقوام و نیاکان درباره عقائد خود دارند خود را از وحى و انبیا بى نیاز مىپندارند. آرى انسانهاى کم ظرفیّت همین که چند کلمه اى فراگرفتند یا مدرک و مقامى به دست آوردند مغرور مى شوند.
در قرآن سه مرتبه جمله «نصیباً من الکتاب» آمده که به معناى علم داشتن به گوشه اى از کتاب است و در هر سه مورد افرادى گرفتار انحراف شده اند چون از علم کافى برخوردار نبودند بلکه نصیبى از علم داشتند؛
یک جا مى فرماید: کسانى که نصیبى از علم دارند به حقّ پشت مى کنند.
در جاى دیگر مىفرماید: آنان به جاى حقّ گمراهى را خریدند.
و در آیه اى دیگر مى فرماید: این گروه به جاى ایمان به خدا و رسول به بت و طاغوت ایمان مى آورند.
به هر حال علم کم، انسان را در معرض غرور و خود باختگى و دین فروشى قرار مى دهد. در این آیه نیز مىفرماید: علم اندک مانع حقّ پذیرى است. «فرحوا بما عندهم من العلم»
قرآن براى علم سه مرحله بیان کرده است:
الف) علم مفید که سبب رشد معنوى انسان باشد، همان گونه که موسى به خضر علی (ع) گفت: آیا اجازه مى دهى من همسفر تو باشم تا از آنچه مى دانى و سبب رشد من است به من بیاموزى.
ب) علم بى فایده، نظیر علم به عدد اصحاب کهف که آیا سه نفر بودند یا پنج نفر یا هفت نفر، زیرا مهم تصمیم آنان براى حفظ دینشان بود.
ج) علم مضرّ، نظیر علم سحر و جادو براى جدایى میان زن و مرد.
پیام ها
1- فرستادن پیامبران براى اتمام حجّت یکى از سنّتهاى الهى است. «جاءتهم رسلهم»
2- انبیا به سراغ مردم مىرفتند. «جاءتهم رسلهم»
3- غرور علمى، مانع حقّ پذیرى است. «جاءتهم رسلهم بالبینات فرحوا بما عندهم من العلم»
4- علوم و تجربه هاى بشرى نمى واند جایگزین تعالیم الهى شود و انسان را از انبیا بى نیاز کند. «جاءتهم... بالبینات... عندهم من العلم»
5 - انبیا براى دانشمندان نیز حجّت هستند. «جاءتهم رسلهم بالبینات فرحوا بما عندهم من العلم»
6- قهر و عذاب الهى بعد از اتمام حجّت است. «جاءتهم... بالبینات... حاق بهم...»
7- همه انبیا معجزه داشتند. «جائتهم رسلهم بالبینات»
8 - راه فرارى براى کافران در قیامت وجود ندارد. («حاق بهم»
9- مغرور شدن به علم خود، سبب تحقیر و استهزاى وعده هاى الهى است. «عندهم من العلم... یستهزؤن»
10- اگر شادى، انسان را از پیمودن راه تکامل بازدارد ارزش ندارد. «فرحوا بما عندهم من العلم... یستهزؤن»
11- یکى از سنّتهاى خداوند حمایت از پیامبران با نزول قهر و عذاب بر کافران است. «حاق بهم ما کانوا یستهزؤن»
12- قهر خدا به خاطر عملکرد خود انسانهاست. «حاق بهم ما کانوا یستهزؤن»
13- استهزاى امروز سبب قهر فراگیر فرداست. «و حاق بهم ما کانوا یستهزؤن»
14- کارهاى ناشایست در صورتى به قهر الهى تبدیل مىشود که دائمى باشد. «کانوا یستهزؤن»
15- منطق مخالفان در برابر برهان و معجزه انبیا، تمسخر و استهزا است. «رسلهم بالبینات... یستهزؤن»
16- ایمان در حال اضطرار ارزش ندارد، گرچه واقعى باشد. «فلمّا رأوا بأسنا قالوا آمنّا»
17- گروهى تا قهر الهى را نبینند ایمان نمى آورند. «فلما رأوا بأسنا قالوا آمنّا»
18- شرک، پایه و اساس ندارد. مشرکان نیز به شرک خود کافر مى شوند. «کفرنا بما کنا به مشرکین»
منبع: پایگاه درس هایی از قرآن
تاکنون نظری ثبت نشده است